کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



4-1-1- هدف کلی 10
4-1-2 -اهداف جزیی 11
5-1-فرضیه های پژوهش 11
6-1-سوالات پژوهشی 12
7-1- تعاریف مفهومی و عملیاتی واژه ها و متغیر ها 12
7-1-1-تعریف مفهومی اضطراب اجتماعی 12
7-1-2-تعریف عملیاتی اضطراب اجتماعی 12
7-1-3-تعریف مفهومی صفات شخصیتی 12
7-1-4-تعریف عملیاتی صفات شخصیتی 13
7-1-5- تعریف مفهومی ابعاد کمال گرایی 13
7-1-6-تعریف عملیاتی ابعاد کمال گرایی 13
7-1-7-تعریف مفهومی خودکارآمدی 14
7-1-8 -تعریف عملیاتی خودکارآمدی 14
فصل دوم : پیشینه پژوهش
2-1- مقدمه 16
2-2- مبانی نظری متغیرهای پژوهش 16
2-2-1- اضطراب اجتماعی 16
2-2-2- ویژگی های اختلال اضطراب اجتماعی 17
2-2-3-شیوع اختلال اضطراب اجتماعیر 18
2-2-4- شکل گیری و روند اختلال اضطراب اجتماعی 18
2-2-5- مدل های سبب شناسی اختلال اضطراب اجتماعی 19
2-2-5-1- مدل شناختی مدل شناختی کلارک و ولز 19
2-2-5-2- مدل شناختی-رفتاری رپ و هیمبرگ 20
2-2-5-3- مدل هافمن و بارلو 20
2-2-5-4- مدل کایمبرال 21
2-2-5-6- مدل رپ و اسپنس 22
2-2-5-7- ارزیابی مدل های سبب شناسی اختلال اضطراب اجتماعی 22
2-2-6- درمان اختلال اضطراب اجتماعی 23
2-2-2-شخصیت 24
2-2-2-1-تعریف شخصیت 24
2-2-2-2-نظریه های مربوط به شخصیت 25
2-2-2-2-1- رویکرد روان تحلیل گری 25
2-2-2-2-2- رویکرد نو روانکاوی 26
2-2-2-2-3- رویکرد شناختی 27
2-2-2-2-4- رویکرد رفتاری 27
2-2-2-2-5- رویکرد انسان گرایی 28
2-2-2-2-6- رویکرد تحلیل عوامل 29
2-2-2-3- طرح پنج عاملی شخصیت 30
2-2-2-3-1- روان رنجور خویی (N) 31
2-2-2-3-2- برون گرایی (E) 32
2-2-2-3-3- مسئولیت پذیری یا وجدانی بودن © 33
2-2-2-3-4- باز بودن به تجربه (O) 33
2-2-2-3-5- توافق (A) 35
2-2-3-کمال گرایی 35
2-2-3-1- ویژگی های افراد کمال گرا 36
2-2-3-2- ابعاد کمال گرایی 38
2-2-3-2-1-کمال گرایی سازگارانه (بهنجار) و ناسازگارانه (نابهنجار) 38
2-2-3-2-2-کمال گرایی فعال و منفعل 39
2-2-3-2-3- کمال گرایی سالم و ناسالم 40
2-2-3-2-4- ابعاد سه گانه کمال گرایی 40
2-2-3-2-5- ابعاد شش گانه کمال گرایی 41
2-2-3-2-6- جمع بندی 42
2-2-3-3- دیدگاه های نظری مربوط به کمال گرایی 43
2-2-3-3-1- نظریه فروید 43
2-2-3-3-2- نظریه هورنای 44
2-2-3-3-3- نظریه آدلر 45
2-2-3-3-4- نظریه راجرز 45
2-2-3-3-5- نظریه الیس 46
2-2-3-3-6- نظریه بندورا 47
2-2-3-4- سبب شناسی کمال گرایی 48
2-2-3-4-1- عوامل مربوط به والدینر 48
2-2-3-4-1-1- سبک فرزند پروری 48
2-2-3-4-1-2- کمال گرایی والدین 51
2-2-3-4-1-3- سبک دلبستگی 52
2-2-3-4-2- عوامل فردی 54
2-2-3-4-2-1- ارزیابی های غیرمنطقی 54
2-2-3-4-2-2- تحریف های شناختی 55
2-2-3-4-3- عوامل بیولوژیکی 56
2-2-3-5- مدل تحولی کمال گرایی 57
2-2-4- خودکارآمدی 58
2-2-4-1- ماهیت خودکارآمدی 60
2-2-4-2- مؤلفه های خودکارآمدی 61
2-2-4-3- فرایندهای واسطه ای خودکارآمدی 61
2-2-4-3-1- فرایندهای شناختی 61
2-2-4-3-2- فرایندهای انگیزشی 62
2-2-4-3-3- فرایند های عاطفی 62
2-2-4-3-4- فرایندهای انتخابی 63
2-2-4-4- جنبه های مختلف تأثیر باورهای خودکارآمدی بر عملکرد انسان 63
2-2-4-4-1- رفتار انتخابی 63
2-2-4-4-2- مقدار تلاش و پشتکار 63
2-2-4-4-3- الگوهای فکری و واکنش های هیجانی 64
2-3- پژوهش های انجام یافته 64
2-3-1- اضطراب اجتماعی 64
2-3-2- اضطراب اجتماعی و صفات شخصیتی 66
2-3-3- اضطراب اجتماعی و ابعاد کمال گرایی 67
2-3-4- اضطراب اجتماعی و خودکارآمدی 71
2-4- خلاصه فصل دوم 74
فصل سوم : روش پژوهش
3-1- مقدمه 77
3-2- روش پژوهش 77
3-3- جامعه آماری 77
3-4- گروه نمونه، حجم گروه نمونه و روش نمونه گیری 77
3-5- ابزار پژوهش 78
3-5-1- مقیاس اضطراب اجتماعی(SPIN) 78
3-5-2- پرسشنامه پنج عاملی شخصیت نئو(NEO-FFI) 79
3-5-3- سیاهه کمال­گرایی هیل 80
3-5-4- مقیاس خودکارآمدی عمومی 82
3-6- روش اجرای پژوهش 83
3-7- روش آماری تجزیه و تحلیل داده ها 83
فصل چهارم : یافته های پژوهش
4-1- مقدمه 85
4-2- داده های توصیفی 85
4-3- یافته های استنباطی 93
4-3- یافته های جانبی 106
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1- مقدمه 126
5-2- بحث و نتیجه گیری 126
5-3-محدودیت های پژوهش 138
5-4-پیشنهادات اجرایی 138
5-5- پیشنهادات پژوهشی 139
منابع فارسی 141
منابع انگلیسی 147
ضمایم 159
چکیده:
اختلال اضطراب اجتماعی، با ترس و اجتناب از موقعیت های اجتماعی که فرد احساس می کند در معرض خطر ارزیابی دقیق دیگران قرار دارد، مشخص می شود. این اختلال با توجه به شیوع بالا و تداخل جدی با زندگی شخصی و اجتماعی فرد، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.اضطراب اجتماعی ممکن است تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار گیرد.پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه صفات شخصیتی، ابعاد کمال گرایی و خودکارآمدی با اضطراب اجتماعی در دانشجویان انجام گرفته است.نمونه پژوهش شامل 322دانشجوی دختر و پسر (176 دختر و 146 پسر) بود که به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از مقیاس اضطراب اجتماعی کانور(SPIN)، پرسشنامه پنج عامل شخصیتی نئو(NEO-FFI)، سیاهه کمال گرایی هیل (2004)، مقیاس خودکارآمدی شرر و مادوکس(1982) و استفاده گردید.جهت تجزیه و تحلیل داده ها میانگین، انحراف استاندارد،آزمون معناداری همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام و آزمون t محاسبه شد. نتایج نشان داد بین صفات شخصیتی، ابعاد کمال گرایی و خودکارآمدی با اضطراب اجتماعی،رابطه معنی داری وجود دارد.نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که خودکارآمدی، پیش بینی کننده قوی تری برای اضطراب اجتماعی است. با توجه به اهمیت عوارض ناشی از اضطراب اجتماعی و تداخل آن در عملکرد تحصیلی،اجتماعی و شغلی انجام مداخله های آموزشی و مشاوره ای جهت ارتقاء سطح بهداشت روانی و کیفیت زندگی دانشجویان ضروری است.
کلمات کلیدی: اضطراب اجتماعی ، صفات شخصیتی، کمال گرایی، خودکارآمدی
در این فصل کلیات پژوهش ارائه و هر یک از موارد مقدمه پژوهش، بیان مسأله، ضرورت و اهمیت پژوهش، اهداف، فرضیه ها، سوالات پژوهش و مفاهیم نظری و عملیاتی متغیرهای اضطراب اجتماعی، صفات شخصیتی، ابعاد کمال گرایی و خودکارآمدی تشریح گردیده است.
1-1- مقدمه:
انسان یک موجود اجتماعی است و ناگزیر به برقراری ارتباط با دیگران است. برخی افراد وقتی در موقعیت های اجتماعی قرار می گیرند، دچار اضطراب می شوند. اگر اضطراب آنها زیاد نباشد،مشکل چندانی نخواهند داشت،اما اگر اضطراب زیادی داشته باشند،به اضطراب اجتماعی[1] یا هراس اجتماعی[2]مبتلا می باشند که شکل اغراق آمیزی ازاضطراب ها است (روزنهان و سلیگمن[3]؛ ترجمه سیدمحمدی،1390).اضطراب اجتماعی حاصل ارزیابی شخصی فرد از خود و ترس از شکست های اجتماعی و مورد انتقاد قرار گرفتن است.ترس از شکست اجتماعی به طور پیچیده با اعتقادات فرد در مورد خود و قابلیت هایش در موقعیت های اجتماعی آمیخته است (اسکلنکر و لیری[4]،1982). بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی دائما از تجربیات منفی و تحریف شده خویش در موقعیت های اجتماعی اضطراب آور(مانند سخنرانی کردن، صحبت در جمع، صحبت با جنس مخالف، آشنایی و ملاقات با دوستان، همسایگان و همکاران جدید، هم گروه شدن با افراد ناآشنا و .) تصاویر ذهنی منفی می سازند. همه این تصورات با خاطرات اجتماعی آنها آمیخته می شود و نشانگان جسمانی و روانشناختی اضطراب به هنگام رویارویی مجدد با موقعیت های اجتماعی بروز می دهند (بساک نژاد و همکاران،1389).این اختلال در بعضی از افراد به تدریج در طول کودکی و نوجوانی در شخصیت های خجالتی و کمرو ایجاد می شود.در برخی دیگر، اضطراب اجتماعی به طور ناگهانی، شاید در نتیجه یک تجربه اجتماعی خفت بار، مانند یک سخنرانی عذاب آور ایجاد می شود. از آن پس، زمینه ای برای فرد ایجاد می شود که در موقعیت های مشابه، احساس آسیب پذیر بودن را تجربه کند. در بعضی از افراد اضطراب سال های متمادی،زندگی روزمره را بسیار مختل می کند(لانگ و استین[5]،2001؛به نقل از عبدالمحمدی، 1389). مبتلایان به دلیل اضطراب یا اجتناب از صحبت کردن در جمع، عملکرد تحصیلی و اجتماعی ضعیفی دارند و پیشرفت نمی کنند (اخلاقی جامی، 1388).
این اختلال با توجه به شیوع بالا و تداخل جدی با زندگی شخصی و اجتماعی فرد، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.اضطراب اجتماعی ممکن است تحت تاثیر متغیرهای مختلفی قرار گیرد. یکی از عوامل موثر بر اضطراب اجتماعی،صفات شخصیتی[6] است. اضطراب اجتماعی شیوع بالایی در روانپزشکی و همبودی[7] با اختلالات شخصیت دارد. لوینسون[8]و همکاران(2011) در مطالعه خود نشان دادند که صفات شخصیتی می تواند نقش تعاملی با اضطراب اجتماعی داشته باشد و روان رنجورخویی[9] و وابستگی با سطوح بالای اضطراب اجتماعی رابطه دارد. مطالعات زیادی، شیوع بالای اختلال شخصیت اجتنابی در بین افراد با اختلال اضطراب اجتماعی را با تخمین 25تا 89درصد گزارش داده اند(چامبلس[10] و همکاران، 2008; کاکس[11] و همکاران،2009 )، به همین نحو، درصد بالای اختلال اضطراب اجتماعی بین افراد با اختلال شخصیت اجتنابی،36 تا100درصد گزارش شده است(هربرت[12] و همکاران،1992;کاکس و همکاران،2009).
یکی از ویژگی های افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی این است که آنها به طور مفرط، نگرانی زیاد درمورد اشتباهات دارند؛ و معتقدند دیگران نتیجه رفتار آنها را منفی ارزیابی خواهند کرد(بک و امری[13]، 1985). از آنجایی که این ویژگی بارز افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی در افراد کمال گرا نیز مشاهده می شود، بنابراین می توان به ارتباط این اختلال با کمال گرایی[14] پی برد. در ابتدای بررسی سازه کمال گرایی،بررسی هایی با رویکرد تک بعدی انجام شده و تنها جنبه های شخصیتی و شناختی آن مورد بررسی قرار گرفته است،اما اخیرا رویکرد چند بعدی، رویکرد غالب در بررسی کمال گرایی است(فلت و هویت[15]،2002). با شکل گیری این رویکرد جدید،پژوهش های متعددی در قلمروهای متفاوت از جمله مفهوم شناسی و نظریه پردازی آسیب شناسی در سنجش کمال گرایی صورت گرفته است(شکرپور،1390). تحقیقات نشان می دهد رابطه قوی بین کمال گرایی و طیف وسیعی از آسیب های روانی مانند:افسردگی، اختلالات خوردن، اختلالات شخصیت، خودکشی و اختلالات اضطرابی وجود دارد(شفران[16] و همکاران،2002؛فراست [17]وهمکاران،2010). کمال گراها برای عملکرد و مورد تایید قرار گرفتن دیگران ارزش زیادی قائل هستند(هاماچک[18]،1978). هلندر[19](1965) کمال گراها را نسبت به عدم پذیرش بسیار حساس و بی نهایت علاقه مند به تایید دیگران توصیف می کند.بنابراین،میتوان برخی تعاریف و ابعاد کمال گرایی را در اختلال اضطراب اجتماعی مشاهده کرد.برای نمونه،افراد با تشخیص اضطراب اجتماعی را می توان دارای استانداردهای بالا برای عملکرد اجتماعی دانست(جاستر[20]،1996؛به نقل از شکرپور،1390).
خودکارآمدی یکی دیگر از متغیرهایی است که ارتباط تنگاتنگی با اضطراب اجتماعی دارد و شامل قضاوت های فرد در مورد توانایی ها، ظرفیت ها و قابلیت هایش برای انجام تکالیف خاص است(بندورا[21]،2006). به اعتقاد بندورا،1977،به نقل از بختیارپور و همکاران، (1390)کلید اصلی عاملیت و فعالیت انسان، باورهای خودکارآمدی اوست. منظور از باورهای خودکارآمدی، میزان اطمینانی است که هر فرد به توانایی خود در زمینه اجرای یک رشته امور یا انجام یک تکلیف خاص، ابراز می نماید.شواهد تحقیقاتی نشان می دهد که اضطراب اجتماعی با خودکارآمدی همبستگی بالایی دارد (استوار،1386). بندورا(1997)معتقد است، ناتوانی ادراک شده برای تاثیر بر رویدادها و شرایط اجتماعی به طور معنی داری بر زندگی فرد اثر می گذارد و می تواند منجر به احساس پوچی، ناامیدی و اضطراب گردد. به عبارت دیگر زمانی که فرد خودش را ناتوان برای مقابله با رویدادهای تهدیدکننده ببیند، دچار اضطراب خواهد شد (به نقل از غلامی،1389).
با توجه به اینکه این اختلال یک وضعیت نسبتا ناتوان کننده است، یافتن علل و عواملی که می تواند با اختلال اضطراب اجتماعی رابطه داشته باشد در یافتن راهکارهای پیشگیرانه و یا درمانی مناسب، کمک کننده خواهد بود. از این رو هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه صفات شخصیتی، ابعاد کمال گرایی و خودکارآمدی با اختلال اضطراب اجتماعی بود.
2-1-بیان مسأله:
اختلال اضطراب اجتماعی[22] یکی از انواع هراس ها می باشد که در مجموعه اختلالات اضطرابی قرار دارد و با ترس مداوم از ارزیابی منفی و پریشانی شدید و یا اجتناب از موقعیت هایی که افراد مورد موشکافی دیگران قرار می گیرند،مشخص می شود(راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی(DSM-5)،2013). این موقعیت ها شامل: آغاز یا ادامه مکالمات، حضور در رویدادهای اجتماعی،دوست یابی،تعامل با چهره های اقتدار، خوردن و یا نوشتن در عموم، سخن گفتن بخصوص در عموم رایج ترین ترس در افراد مضطراب اجتماعی است (پلارد و هندرسون[23]،1988). شیوع دوازده ماهه آن در بزرگسالان حدود2 تا 5 درصد است (DSM-5، 2013). اضطراب اجتماعی با برخی ویژگی های فیزیولوژیکی (سرخ شدن گونه ها،تعرق،خشکی دهان و لرزش به هنگام رویارویی با موقعیت های نگران کننده)،ویژگی های روان شناختی(شرم،خجالت،ترس از اشتباه،ترس از ارزیابی منفی و ترس از انتقاد) و ویژگی های رفتاری(کناره گیری، اجتناب از تماس چشمی،ترس از ابراز وجود و ترس از صحبت کردن در جمع یا مورد خطاب واقع شدن) مشخص می شود (استراوینسکی[24] و همکاران،2004). اختلال اضطراب اجتماعی توسط اختلال در عملکرد در حوزه های شناخت، بین فردی، تحصیلی و شغلی مشخص می شود (کاشدان[25]،2002). افراد مضطرب اجتماعی، هیجان منفی زیاد، تنهایی، افکار خودکشی، رضایت کمتر در روابط و عملکرد تحصیلی و شغلی را کمتر از همتایان غیرمبتلا تجربه می کنند(ویتچن[26] و همکاران،2000). به دلیل تاثیر نامطلوب اختلال اضطراب اجتماعی در سلامت فرد، بررسی جنبه های مختلف شخصیتی دارای اهمیت بسیار است. شخصیت شامل ترکیبی از ویژگی های بدنی-زیستی،روانی و اجتماعی است که بر اثر شرایط زیستی-اجتماعی برای شخص در اذهان دیگران ایجاد می شود و به فرد نحوه رفتار و تطابق خاصی را که همراه با عاطفه و احساس ویژگی های معینی است،القا می کند(عمارتی،1390). در این پ‍ژوهش منظور از صفات شخصیتی،الگوی پنج صفت بزرگ شخصیتی می باشد که شامل پنج ویژگی عمده از ویژگی های شخصیت است که عبارتند از:روان رنجور خویی[27]،برون گرایی[28]،بازبودن به تجربه[29]،مسئولیت پذیری[30] و توافق[31]. کاپلان[32] و همکاران(2015)در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که اضطراب اجتماعی رابطه مثبتی با روان رنجورخویی، رابطه منفی با برون گرایی و رابطه ضعیفی با سازگاری و بازبودن به تجربه دارد.
از دیگر صفات شخصیتی مرتبط با اضطراب اجتماعی، کمال گرایی است. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی علاوه بر اینکه می ترسند احمق یا دست و پا چلفتی به نظر برسند، عزت نفس پایین دارند و استعداد واقعی خود را دست کم می گیرند، کمال گرا نیز هستند و معتقدند دیگران از آنها توقع عملکرد عالی دارند (عبدالمحمدی،1389).کمال گرایی داشتن استانداردهای بالا برای عملکرد خود به همراه ارزیابی انتقادی مفرط است (فراست[33] و همکاران،1990).کمال گرایی دو بعد دارد:نوع سازگارانه یا بهنجار[34](بعنوان مثال،استانداردهای شخصی بالا)که ممکن است به عملکرد سالم مربوط باشد(دیبارتولو[35] و همکاران،2004) و یک نوع ناسازگارانه[36](به عنوان مثال،کمال گرایی ارزیابانه)که مربوط به پیامدهای منفی مانند اضطراب و افسردگی است(دیبارتولو و همکاران،2008).کمال گرایی ناسازگارانه نگرانی بیش از حد در مورد اشتباهات و نتیجه انتقاد از خود ارزیابی است که ممکن است پس از آن رخ دهد،درحالیکه استانداردهای شخصی تصور فرد در تعیین اهداف واقع بینانه برای خود است (اسلانی[37] و همکاران،2002).جاستر و همکاران(1996) چند نکته در باره رابطه کمال گرایی و اضطراب اجتماعی را بیان کرده اند: الف)کمال گرایی ممکن است یک عامل خطر برای اضطراب اجتماعی محسوب شود؛ ب) افراد با اضطراب اجتماعی ممکن است کمال گرایی را با نگه داشتن استانداردهای بالای نامعقول برای عملکردشان در موقعیت های اجتماعی نشان دهند و هرگونه انحراف از این استانداردها را به عنوان شکست تفسیر کنند.پژوهشی تجربی نشان داد،کمال گرایی ناسازگارانه در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی بیشتر است (فراست و همکاران،2010).
گرچه شواهد موجود نشان می دهد که عوامل ژنتیکی و محیطی در بروز اختلال اضطراب اجتماعی دخالت دارند ولی نظریه های معاصر در مورد اضطراب اجتماعی بر نقش فرایندهای شناختی و رفتاری در تداوم این اختلال تاکید داشته اند (هافمن[38]،2007؛ به نقل از غلامی،1390).یکی از مولفه های مهمی که الگوهای شناختی مطرح نموده اند، مفهوم خودکارآمدی است.خودکارآمدی بنیان کارگزاری آدمی را تشکیل می دهد و یک منبع شخصی کلیدی در تحول، سازش یافتگی و تغییر شخصی است

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-12-06] [ 02:49:00 ق.ظ ]




باشند، مشکلات رفتاری آنها کاهش خواهد یافت.
 کلیدواژه­ها: مشکلات رفتاری­عاطفی، همدلی مادران، کودکان کم ­توان ذهنی
فهرست مطالب
 عنوان                                                                                      صفحه
 فصل اول: مقدمه
1-1-کلیات. 2
1-2- بیان مسأله. 4
1-3- ضرورت و اهمیّت پژوهش 6
1-4-اهداف پژوهش 9
1-4-1-هدف کلی 9
1-4-2-اهداف جزئی 9
1-5- سوالهای پژوهش 9
1-6- تعریف مفهومی متغیّرها 10
1-6-1- مشکلات رفتاری–عاطفی 10
1-6-2- کم توانی ذهنی 10
1-6-3-  همدلی 11
 
فصل دوم: ادبیات پژوهش
2-1- مبانی نظری پژوهش 13
2-1-1- مشکلات رفتاری 13
2-1-1-1- تاریخچه. 13
2-1-1- 2- تعریف مشکلات رفتاری–عاطفی 14
2-1-1-3- تعریف قانون آموزش افراد با ناتوانی 15
2-1-1-4- تعریف شورای کودکان استثنایی 16
2-1-1-5- ائتلاف بهداشت روانی و ملی و آموزش ویژه 16
2-1-2- طبقه بندی مشکلات رفتاری– عاطفی 17
2-1-2-1- طبقه بندی بر اساس روش‌های آماری 17
2-1-2-2- نظام طبقه‌بندی روانپزشکی 18
2-1-3- ویژگی‌های دانش‌آموزان با مشکلات رفتاری-عاطفی 19
2-1-3-1- رفتارهای برون نمود. 19
2-1-3-2- رفتارهای دروننمود. 20
2-1-3-3- پیشرفت تحصیلی 21
2-1-3-4- هوش 22
2-1-3-5- بزهکاری نوجوان 23
2-1-4- ابعاد مشکلات رفتاری در پژوهش حاضر. 23
2-1-4-1- اختلال اضطرابی 23
2-1-4-2- اختلال ارتباط اجتماعی 24
2-1-4-3- رفتار ضداجتماعی 24
2-1-4-4- درخودماندگی 25
2-1-5- رویکردهای مشکلات رفتاری– عاطفی 25
2-1-5-1- رویکرد زیستی 25
2-1-5-2- رویکرد پدیدارشناختی 25
2-1-5-3- رویکرد سیستمی 26
2-1-5-4- رویکرد رفتاری و یادگیری 26
2-1-5-5- رویکرد بیولوژیکی 27
2-1-5-6- رویکرد روانتحلیلی 27
2-1-5-7- رویکرد جامع شناختی–بومنگری 27
2-1-6- علل مشکلات رفتاری 28
2-1-6-1- عوامل محیطی 28
2-1-6-1-1- عوامل خانوادگی 28
2-1-6-1-2- عوامل مدرسه. 29
2-1-6-1-3- عوامل فرهنگی 29
2-1-6-2- عوامل زیستشناختی 30
2-1-6-4-1- آسیب مغزی 30
2-1-6-2-2- ژنتیک 30
2-1-7- مداخله و درمان 31
2-1-7-1- دارودرمانی 32
2-1-7-2- رفتاردرمانی 32
2-1-7-3- بازیدرمانی 32
2-1-7-4- درمان بینشگرا 33
2-1-8- کم‌توانی ذهنی 33
2-1-8-1- تاریخچه کم‌توانی ذهنی 33
2-1-8-2- تعریف کم‌توانی ذهنی 35
2-1-8-2-1- تعریف انجمن عقب‌ماندگی ذهنی آمریکا (1992) 35
2-1-8-2-2- تعریف سازمان بهداشت جهانی 36
2-1-8-2-3- تعریف کم‌توانی ذهنی از دیدگاه مارک. 36
2-1-8-2-4- تعریف انجمن روانپزشکی آمریکا 37
2-1-8-2-5- تعریف انجمن کم توان ذهنی و رشدی آمریکا(2014) 37
2-1-9- ویژگی‌های کمتوانی ذهنی 37
2-1-9-1-تاخیر زبان 38
2-1-9-2- عملکرد شناختی 38
2-1-9-2-1- حافظه. 39
2-1- 9-2-2- سرعت یادگیری 39
2-1-9-2-3-توجه. 39
2-1- 9-2-4- تعمیم و نگهداری 40
2-1-9-2-5- انگیزه 40
2-1-9-3- رفتار سازشی 41
2-1-9-3-1- فزونی رفتار و رفتار چالش‌انگیز. 41
2-1-9-4- ویژگی‌های مثبت. 42
2-1-10- علل کم‌توانی ذهنی 42
2-1-10-1-علت‌های پیش از تولد. 43
2-1-10-1-1- اختلالات کروموزومی 43
2-1-10-1-2- خطاهای مادر زادی سوخت و ساز 44
2-1-10-1-3- تاثیرات محیطی 44
2-1-10-2- عوامل هنگام تولد. 45
2-1-10-3- عوامل پس از تولد. 45
2-1-10-3-1-  علت‌های زیستی پس از تولد. 46
2-1-10-3-2- علت‌های روانی-اجتماعی پس از تولد. 46
2-1-11- رویکردهای کم‌توانی ذهنی 46
2-1-11-1-  انتظارهای آموزش‌پذیری 47
2-1-11-2- شدت آسیب ذهنی 47
2-1-11-3- حوزه‌ی معلولیت. 48
2-1-11-4- حمایت‌های مورد نیاز 48
2-1-12- همدلی 49
2-1-12-1- همدلی به عنوان یک فرایند شناختی 50
2-1-12-2- همدلی به عنوان یک فرایند عاطفی 50
2-1-13- نظریه و مدل‌های همدلی 51
2-1-13-1- نظریه کردارشناسی بالبی 51
2-1-13-2- نظریه کارل راجرز 51
2-1-13-3- نظریه یادگیری 51
2-1-13-4- مدل مارشال 52
2-1-13-5- مدل هافمن 53
2-1-13-6- نظریه روانکاوی 54
2-1-13-7- نظریه دیویس 54
2-1-13-8- مدل فشباخ 55
2-1-13-9- دیدگاه انسان‌گرایانه همدلی 55
2-2- پیشینه پژوهش 56
2-2-1- پیشینه مشکلات رفتاری- عاطفی در افراد عادی 56
2-2-2- پیشینه مشکلات رفتاری عاطفی در افراد کم‌توان ذهنی 57
2-2-3- پیشینه همدلی 60
2-3-4- پیشینه همدلی در مادران کودکان با کم‌توانی ذهنی 64
2-3-5- نتیجه‌گیری از تحقیقات پیشین 69
 
فصل سوم: روش پژوهش
3-1- طرح پژوهش 71
3-3- متغیرهای پژوهش 71
3-3- جامعه آماری 72
3-4-  نمونه و روش نمونه‌گیری 72
3-5- تعریف عملیاتی متغیّرها 73
3-5-1- مشکلات رفتاری-عاطفی 73
3-5-2- دانش‌آموزان با کم‌توانی ذهنی 73
3-5-3-  همدلی 73
3-6- ابزار پژوهش 74
3-6-1- مقیاس همدلی اساسی 74
3-6-1-1- روایی و پایایی مقیاس همدلی اساسی جولیف فارینگتون 75
3-6-1-2- روایی و پایایی پرسشنامه همدلی در پژوهش حاضر. 76
3-6-2- سیاهه مشکلات رفتاری- عاطفی 77
3-6-2-1- روایی و پایایی سیاهه مشکلات رفتاری اینفلد و تونگ 78
3-6-2-2- روایی و پایایی سیاهه مشکلات رفتاری در پژوهش حاضر. 79
3-7- روش اجرا 80
3-8- روش تجزیه و تحلیل داده‌ها 80
 
فصل چهارم: یافته‌ها
4-1- داده‌های توصیفی 82
4-2- آمار استنباطی 84
4-2-1- سوال اول: آیا بین ابعاد مشکلات رفتاری دانش آموزان کم توان ذهنی
و همدلی مادرانشان رابطه وجود دارد؟. 84
4-2-2- سوال دوم: آیا میزان اضطراب در دانش‌آموزان کم توان ذهنی بر اساس
همدلی مادران‌شان قابل پیش‌بینی است؟. 85
4-2-3- سوال سوم: آیا میزان رفتارضداجتماعی در دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی
بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیش‌بینی است؟. 86
4-2- 4- سوال چهام: آیا میزان درخودماندگی در دانش آموزان کم توان ذهنی بر
 اساس همدلی مادران آنها قابل پیش بینی است؟. 87
4-2-5- سوال پنجم: آیا میزان اختلال ارتباط اجتماعی در دانش‌آموزان کم‌توان
ذهنی بر اساس همدلی مادران قابل پیش‌بینی است؟. 87
4-2-6-سوال ششم: آیا عامل جنسیت در پیش بینی مشکلات رفتاری دانش آموزان
کم توان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان سهم دارد؟. 88
 
فصل پنجم: بحث و نتیجه‌گیری
5-1- مقدمه. 91
5-1-1- بحث و تبیین سوال اول: آیا بین ابعاد مشکلات رفتاری در دانش آموزان
کم‌توان ذهنی و همدلی مادرانشان رابطه وجود دارد؟. 91
5-1-2- بحث و تبیین سوال دوم: آیا میزان اضطراب در دانش آموزان کم توان
ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان قابل پیش بینی است؟. 103
5-1-3- بحث و تبیین سوال سوم: آیا میزان رفتارضداجتماعی در دانش آموزان
کم‌توان ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیش بینی است؟. 106
5-1-4- بحث و تبیین سوال چهام: آیا میزان درخودماندگی در دانش آموزان
کم‌توان ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیش بینی است؟. 109
5-1-5-  بحث و تبیین سوال پنجم: آیا میزان اختلال ارتباط اجتماعی در
دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی بر اساس همدلی مادران قابل پیش‌بینی
است؟. 113
5-1-6- بحث و تبیین سوال ششم: آیا عامل جنسیت در پیش‌بینی
مشکلات رفتاری دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی بر اساس همدلی
مادرانشان سهم دارد؟. 116
5-2- خلاصه و نتیجه‌گیری نهایی 121
5-3- محدودیت‌های پژوهش 122
5-4- پیشنهادهای پژوهشی 123
5-5- پیشنهادهای کاربردی 123
منابع
منابع فارسی 125
منابع انگلیسی 129
چکیده و صفحه عنوان به انگلیسی

 

کلیات
 

بیش از دو درصد جمعیّت هرجامعه­ای را کودکان و افراد کم ­توان ­ذهنی[1] تشکیل می­ دهند. کم ­توان ذهنی بیان­کننده محدودیت­های اساسی در کارکرد کنونی فرد است. بدون شک میان بروز قابلیتهای فردی و شرایط محیطی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. محیط­های مناسب و مساعد موجب رشد و تحوّل فرد می­شوند وکیفیت زندگی را بهبود می­بخشند. ویژگی­های کم­توانی عبارتند از: کارکرد هوشی زیر متوسط و وجود محدودیتهای همزمان مرتبط با محدودیتها در دو یا چند حوزه از حوزه­های مهارت­های سازشی کاربردی و وجود این شرایط از زمان کودکی (انجمن کم توانی ذهنی آمریکا[2]، 1992، ترجمه به­پژوه و غباری، 1380). کم­توانی ذهنی، مرض یا بیماری روانی نیست، بلکه نوعی شرایط خاص و پیچیده ذهنی است. در مورد کودکان کم ذهنی با توجه به محدودیت­های ویژه آنها، نسبت به کودکان عادی، می­توان انتظار داشت که رفتارهای پرخاشگرانه و سازش­نایافته بیشتری از آنها بروز کند. آنان به سبب محدودیت­های گوناگون که غالباً از محدودیت­های شناختی آنها ناشی می­شود، با شکستهای متعددی روبه­رو می­شوند و پیامد همه این عدم موفقیت­ها  ناکامی است که خود سرآغاز پرخاشگری به شکل گوناگون خواهد بود (آذرنیوشان، به­پژوه و غباری­بناب، 1391). کودکان کم ­توان ذهنی علاوه بر مشکلات شناختی به مشکلات رفتاری و عاطفی نیز دچارند. مشکلات رفتاری را می توان از نظر فراوانی و ماهیت به دو دسته مشکلات کمبود رفتار و مشکلات فزونی رفتار تقسیم کرد. مشکلات کمبود رفتار عبارتند از: عدم تلفظ درست کلمات، گوشه­گیری و عدم معاشرت با همسالان، انجام ندادن تکالیف درسی و نظایر آن. در مقابل از سرو صدا راه انداختن زیاد، پرخاشگری، پرحرفی و بیش­فعالی می­توان به عنوان نمونه‌هایی از مشکلات فزونی رفتار یاد کرد (فرخنده و به­پژوه، 1382). اختلال­های رفتاری مشکلات فردی و اجتماعی فراوانی را به وجود می­آورند. کودکان مبتلا به این اختلال­ها، خانواده، آموزشگاه و اجتماع را با مسائل و دشواری گوناگون مواجه می­ کنند و آنها را نیز در برابر آشفتگی‌های روانی و اجتماعی دوران نوجوانی و بزرگسالی آسیب­پذیر می­سازند (سیف، 1387).
بخش اعظم افراد کم ­توان ذهنی دارای مشکلات رفتاری جدّی نیستند، اما در اغلب موارد وجود مشکلات رفتاری فرد را به کم­توانی ذهنی او مرتبط می­دانند. علّت اصلی معمولاً در مجموعه ­ای از عوامل محیطی، عاطفی و روانی فرد وجود دارد، نه فقط توان ذهنی او. با این وجود دسته­ای از افراد مبتلا به کم­توانی ذهنی وجود دارند که در انطباق خود با شرایط معمول زندگی دچار اختلال و مشکلات جدی هستند و این اختلال­ها می ­تواند در روند یادگیری و آرامش زندگی فرد و اطرافیان وی مشکل ایجاد کند (صمدی، 1388). نقش سرنوشت­سازی در تعادل رفتاری و به­هنجارسازی کودکان و نوجوانان ایفا می­ کند. یافته­ های محققان از بزهکاران در بسیاری از نقاط دنیا نمایانگر آن است که بسیاری از بزهکاران در دوران کودکی از نوازش مادری و محبت پدری محروم بوده و همواره از این کمبود رنج برده­اند (کامران، 1384). همچنین از

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:48:00 ق.ظ ]




کارکنان به شغلشان در اثربخشی و کارایی سازمان موثر است. همچنین وجود سبک مدیریتی صحیح برای دستیابی به اهداف پیش بینی شده ضروری به نظر می رسد.
سبک رهبری خدمتگزار[1] نه تنها سبکی بشردوستانه و بر پایه مبانی اخلاقی است، بلکه پیش بینی می شود برای افزایش نیروی روانی و رضایت از شغل و بهره وری در سازمان موثر باشد. در سبک رهبری خدمتگزار رهبر خود را وقف سازمان می کند و برای تمام اعضای سازمان فرصتی برابر فراهم می آورد.
2-1. بیان مسئله
اکثر نظریه­‌پردازان مدیریت و سازمان، قرن بیست و یکم را قرن رهبری برای سازمان می‌­دانند. رهبری به دلیل نقشی که در اثربخشی فردی و گروهی ایفا می­‌کند، عنوان بسیار مشهوری در رفتار سازمانی است. محققان رفتار سازمانی ثابت کرده‌­اند که رهبران می­توانند عامل تمایز در سازمان باشند. در واقع رهبران، به پیروان خود چنین القا می­‌کنند که راه مطلوب را تشخیص ­دهند و از آنان می­‌خواهند که در جهت تشخیص رهبر خود و برای رسیدن به وضعیت مطلوبی که وی مشخص کرده است، تلاش کنند. برای این کار دانشمندان حوزه رفتار سازمانی سبک های مختلفی را برای رهبری ارائه کرده‌­اند که این سبک ها و روش ها در سازمان های مختلف دنیا از تنوع و گوناگونی فراوانی برخوردارند و از ویژگی های حاکم بر محیط تأثیر می‌­پذیرند. یکی از این سبک ها که در سال های اخیر مورد توجه دانشمندان حوزه مدیریت قرار گرفته، رهبری خدمتگزار است که به گفته کریتنر این سبک بیش از آنکه جنبه تئوریک داشته باشد بیشتر فلسفی است. هدف اصلی این سبک، ایجاد بهبودهایی در رهبری سازمان ها و در شرایط محیطی مختلف می­باشد.
سرمایه روانشناختی مفهومی نوین در رفتار سازمانی است که کاربرد وسیعی در مباحث رهبری و منابع انسانی دارد. برخی بر این عقیده اند که سرمایه روانشناختی از سرمایه های انسانی و اجتماعی ارزش بالاتری دارد. سرمایه روانشناختی همچون سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی از سرمایه های ناملموس سازمانی بوده که برخلاف سرمایه های ملموس با هزینه های کمتر قابل مدیریت و رهبری بوده، می تواند نتایج و عواید درخور توجهی را در پی داشته باشد (هویدا و همکاران،1391؛48). سرمایه روانشناختی از چهار مولفه خودکارآمدی، امیدواری، خوش بینی و انعطاف پذیری یا تاب آوری تشکیل شده است. به دلیل حالت گونه بودن، سرمایه روانشناختی از قابلیت توسعه و یادگیری برخوردار است از این رو می توان در بهبود عملکرد کارکنان موثر باشد.
در محیط رقابتی و بازارهای جهانی یکی از عوامل موفقیت سازمان ها خلاقیت و نوآوری می باشد بنابراین داشتن کارکنان خلاق می تواند باعث پیشرفت سازمان ها شود. هدف از عملکرد خلاقانه، حل مشکلات، تولید محصولات و خدمات جدید، استفاده بهینه از فرصت ها و بهبود کارایی سازمان می باشد (رگو[2] و همکاران،2012؛429). یکی از عوامل موثر در خلاقیت کارکنان رهبری می باشد. تحقیقات زیادی در این مورد با تأکید بر شناسایی نقش رفتارهای رهبری و  ویژگی های رهبر در حمایت، سرکوب، تسهیل و یا ممانعت از خلاقیت انجام گرفته است. رفتار ها شامل رهبری تحول، هوش عاطفی، نظارت دقیق بازخورد توسعه ای، نظارت حمایتی، نظارت کنترلی، رهبری خیرخواه، انگیزش الهام بخش رهبر، رهبری توانمند و تشویق رهبر به خلاقیت می باشد.
پژوهش حاضر به دنبال بررسی اثرات رهبری خدمتگزار در شرکت های بیمه می باشد. اینکه رهبری خدمتگزار در بین مدیران شرکت های بیمه ای در چه سطحی می باشد؟ و آیا این سبک رهبری به طور مستقیم تأثیری بر خلاقیت کارکنان دارد؟ همچنین تأثیر رهبری خدمتگزار بر خلاقیت از طریق افزایش سرمایه روانشناختی کارکنان در شرکت های بیمه بررسی می شود.
3-1. اهمیت و ضرورت پژوهش
تاکنون مدل ها و تئوری های متفاوتی از رهبری ارائه شده است که در این میان رهبری خدمتگزار از جمله تئوری هایی به شمار می رود که با شرایط فعلی تناسب و سازگاری زیادی داشته و می تواند راهنمایی عملی برای مدیران و رهبران سازمان ها باشد و راه حل های مناسب برای مشکلاتی که سازمان ها با آن روبرو هستند ارائه دهد. بر اساس نظر گرین لیف رهبر نخست بایستی به دنبال برآورده کردن نیازهای پیروانش بوده و انگیزه اساسی رهبر در درجه اول بایستی تمایل و انگیزه به خدمت باشد (لیدن[3] و همکاران، 2008؛ 170).
مسائل انسانی همواره مورد توجه مدیران و رهبران سازمانی بوده و با گذر زمان نقش و اهمیت آن گسترده­تر شده است. همگام با ظهور نهضت روانشناسی مثبت گرا در اواخر قرن بیستم، کاربرد آن در محیط کار به منظور افزایش بهره مندی از توانمندی­های نیروی انسانی و به حداکثر رساندن عملکرد، مورد توجه متخصصان و پژوهشگران قرار گرفت. بدین ترتیب نهضت­های نوظهور مثبت گرایی در کار به شکل رفتار سازمانی مثبت گرا و سرمایه روانشناختی پدیدار گشتند و به لحاظ نظریه ، پژوهش و کاربرد جایگاه ویژه ای در عرصه مطالعات سازمانی پیدا کردند. امروزه از این رویکرد به عنوان یک مبنای مزیت رقابتی پایدار یاد می­شود (فروهر، 1392؛ 37) .
سرمایه روانشناختی به محققان عرصه روانشناسی مثبت و مدیریت منابع  انسانی یک دیدگاه مثبت، به دور از تمرکز بر کارکنان ناکارآمد، پرخاشگری در محیط کار، رهبران بی کفایت، استرس و تضاد، رفتارهای غیر اخلاقی، استراتژی های بی اثر و فرهنگ و ساختار های سازمانی معکوس، ارائه می کند (نلسون و کوپر[4]، 2007؛5).
در شرایط امروزی که سازمان ها با محیط رقابتی جهانی مواجهند، همواره نیاز به تغییرات ریشه ای و خلاقیت های کاری احساس می شود .نیروی رقابتی جهانی، سازمان های امروزی را مجبور می کند که بعد از ده ها سال ادامه روش ها و رویه های کاری ثابت خود، روش های کاری جدیدی را جایگزین کنند، به گونه ای که سازمان هایی که دارای ثبات کاری نیستند برای اینکه از قافله رقابت عقب نمانند از نوعی ثبات نسبی برخوردار می شوند  )امیرکبیری و همکاران، 1385؛ 120)  .
بررسی سوابق خلاقیت کارکنان بسیار مهم است، زیرا سازمان ها برای بقا و پیشرفت نیازمند استفاده کامل از پتانسیل خلاقیت کارکنان هستند، به گونه ای که بتوان نوآوری، تغییر، یادگیری، عملکرد و رقابت را حفظ کرد. خلاقیت در محل کار باعث تولید محصولات جدید، ایده های کاربردی و ارائه راه حل در مورد محصولات، خدمات، فرآیندها و رویه ها می شود (آمابیل[5]، 1988 ؛69).
اهمیت بیمه در اقتصاد کشورها غیر قابل انکار است. بیمه از طریق حفظ ثروت های ملی، تضمین سرمایه گذاری ها، ایجاد اعتبار و توسعه مبادلات، توسعه سرمایه گذاری ها، تأثیر بر موازنه ارزی و. موجب بهبود وضعیت اقتصادی جامعه می گردد. با توجه به اهمیت شرکت های بیمه در کشور و ضرورت بهبود عملکرد کارکنان، تحقیق حاضر در پی بررسی تأثیر رهبری خدمتگزار بر سرمایه روانشناختی و خلاقیت کارکنان در شرکت های بیمه می باشد.
4-1. چارچوب نظری تحقیق:
مدل ارائه شده بر گرفته از مدل رگو و همکارانش (2012) می باشد که در این تحقیق به جای رهبری معتبر، تاثیر رهبری خدمتگزار بر سرمایه روانشناختی و خلاقیت کارکنان بررسی می شود.
. فرضیه های تحقیق:
1- سرمایه روانشناختی بر خلاقیت کارکنان اثر مستقیم دارد.
2- رهبری خدمتگزار بر سرمایه روانشناختی کارکنان اثر مستقیم دارد.
3- رهبری خدمتگزار بر خلاقیت کارکنان اثر مستقیم دارد.
4- رهبری خدمتگزار از طریق سرمایه روانشناختی بر خلاقیت کارکنان موثر است.
 6-1. اهداف تحقیق:
1- بررسی تأثیر سرمایه روان شناختی بر خلاقیت کارکنان.
2- بررسی تأثیر رهبری خدمتگزار بر خلاقیت کارکنان.  
3- بررسی تاثیر رهبری خدمتگزار بر سرمایه روانشناختی کارکنان.
4- بررسی تأثیر رهبری خدمتگزار بر خلاقیت کارکنان از طریق ارتقای سرمایه روانشناختی آنان.
7-1. قلمرو تحقیق
1-7-1. قلمرو زمانی
بازه زمانی جمع آوری داده مهر 1394 بوده است.
2-7-1. قلمرو مکانی
قلمرو مکانی تحقیق جهت بررسی موضوع تاثیر رهبری خدمتگزار بر ارتقاء سرمایه روانشناختی و خلاقیت کارکنان، شرکت های بیمه فعال در صنعت بیمه ایران بوده است. جامعه آماری این تحقیق شامل مدیران و کارکنان شرکت های بیمه آسیا، البرز، ایران، توسعه، نوین، دانا، سینا، دی، ما، معلم، میهن، ملت، کارآفرین، کوثر، سرمد و سامان بوده است.
8-1. جامعه آماری:
جامعه آماری این پژوهش شامل شعب مرکزی شرکت های بیمه فعال در صنعت بیمه می باشد به جز شرکت های فعال در منطقه آزاد.
9-1. روش نمونه گیری:
برای انجام تحقیق شرکت های بیمه تمام شماری شده اند که از بین 22 شرکت بیمه فعال در صنعت بیمه 16 شرکت حاضر به همکاری شدند. از هر شرکت 5 مدیر به عنوان نمونه انتخاب شدند. همچنین از کارکنان با بهره گرفتن از فرمول کوکران نمونه گیری به عمل آمد.
10-1. تعریف نظری و عملیاتی پژوهش
1-10 -1. رهبری خدمتگزار
رهبری خدمتگزار برای نخستین بار توسط رابرت گرین لیف در سال 1977 مطرح و بر اساس نظریه خادمیت بنیان نهاده شد (قلی پور و همکاران، 1388 ؛7). رهبری خدمتگزار می تواند نقش مهم و حیاتی در آینده رهبری سازمان ها و جوامع ایفا کند. بر اساس این رویکرد رهبران بزرگ، خدمتگزارانی بزرگ بوده اند و این کلید موفقیت آن ها بوده است (هورسمان[1]، 2010؛37). بنابراین رهبری خدمتگزار عبارتست از درک و عمل رهبر به گونه ای که منافع دیگران را بر تمایل و علایق شخصی خویش مرجح می داند (لوب[2]، 2004؛3). رهبران خدمتگزار الگویی نمونه برای پیروان خود و دیگر افراد هستند. آنان روابط بسیار عمیق و محکمی با کارکنان دارند و به خوبی آن ها را یاری می رسانند تا استعدادهای بالقوه خود را کشف کنند (ریو، 2005؛ 660).
ویژگی های رهبران خدمتگزار عبارتند از شنیدن موثر، همدلی، شفابخشی، آگاهی، اقناع، مفهوم سازی، دوراندیشی و آینده نگری، نظارت، تاکید و تمرکز بر افراد، تعهد به رشد و پیشرفت افراد، احترام به شأن افراد، شکل دهی یا ایجاد گروه، ایجاد اعتماد متقابل و نفوذ در پیروان و الگو سازی، توانمندسازی، صلاحیت و شایستگی.
2-10-1. سرمایه روانشناختی[3]
سرمایه روانشناختی یک وضعیت توسعه ای مثبت روان شناختی است با مشخصه های: داشتن اعتماد به نفس (خودکارآمدی) در جهت انجام تلاش لازم برای موفقیت در کارها و وظایف چالش بر انگیز؛ داشتن استناد مثبت درباره موفقیت های حال و آینده (خوش بینی)؛ پایداری در راه هدف و در صورت لزوم تغییر مسیر رسیدن به هدف برای دستیابی به موفقیت (امیدواری) و پایداری هنگام احاطه شدن با سختی ها و مشکلات برای دست یابی به موفقیت (تاب آوری) است (لوتانز[4] و همکاران، 2007 ؛27).
این چهار مؤلفه ویژگی‌های روان شناختی[5] نیستند، بلکه حالت‌های روان شناختی[6] هستند. ویژگی های روانشناختی، خصیصه ‌هایی هستند که فرد ممکن است در اختیار داشته باشد و یا این که نداشته باشد؛ بنابراین تا حد زیادی ارثی هستند؛ در صورتی که حالت های روانشناختی شامل رفتارها، افکار، و اعمالی می‌شود که قابلیت رشد و توسعه را از طریق یادگیری دارند (فروهر،1392؛39) . حالت گونه بودن این ظرفیتهای مثبت، قابلیت توسعه و بهبود را با بهره گرفتن از برنامه‌های مختصر آموزشی، فعالیتهای ضمن کار[7]، برنامه مداخلات بسیار متمرکز و کوتاه مدت، برای آنها فراهم ساخته است (لوتانز و همکاران، 2006؛97). سرمایه روانشناختی ورای سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی است و در واقع به مفهوم “چه کسی هستید” (خود واقعی) و  “چه کسی می خواهید بشوید ” (خود ممکن) بر یک مبنای توسعه ای و رشد یابنده باز می گردد (لوتانز و همکاران، 2006؛98).
خوش بینی[8]: مارتین سیلگمان که او را پدر روانشناسی مثبت گرا می نامند، بیان می کند که خوش بینی می تواند به عنوان یک سبک اسنادی تلقی شود که فرد، حوادث مثبت را به اسناد های کلی و پایدار و یا خودش نسبت می دهد و حوادث منفی را به عوامل خارجی، ناپایدار و موقعیت های خاص نسبت می دهد. در حالی که بدبین ها حوادث مثبت را به عوامل خارجی و موقعیت های خاص و زودگذر نسبت می دهند و حوادث منفی را به عوامل پایدار و فراگیر. در نتیجه این سبک های بیانی و اسنادی متفاوت، خوش بین ها انتظارات مثبتی را در خود ایجاد می کنند که آنها را در جهت دستیابی به اهداف ترغیب می کند و به اتخاذ رفتارهای انعطاف پذیر در برخورد با مشکلات کمک می کنند، درحالی که بدبین ها به دلیل شک و تردید که برای خود ایجاد می کنند و انتظارات منفی شان، با مانع روبه رو می شوند (فرزانه حسن زاده، 1389؛25).
امید[9]: امید به عنوان داشتن دید مثبت نسبت به آینده و توانایی ایجاد گذرگاه هایی برای رسیدن به اهداف و آرزوها تعریف شده است)فیاضی و همکاران، 1389؛12).  زمانی که فرد احساس می کند به اهدافی که برای خود معین کرده است می رسد و لوازم نیل به آن هدف نیز قابل دستیابی می باشند، حالت و احساس امید را تجربه می کند و به آینده خود امیدوار می شود. یکی از محققان “امید” برداشتن سه گام را برای امیدوار شدن ضروری می داند. گام اول هدف واقع بینانه و چالشی برای خود تعریف کردن، گام دوم راه های رسیدن به آن را یافتن و دانستن و گام سوم انگیزه و شوق و اراده تحقق هدف و دشواریهای راه رسیدن به آن را داشتن. وی در کتاب خود به نام “درسهایی از امید” این مراحل را هدف جویی  )تفکر هدفمند(  راه یابی )تفکرراه گشا)  و برانگیختگی  )تفکر انگیزه زا(  نام نهاده است )الوانی ، 1391،4).
خودکارآمدی[10]: خودکارآمدی که می توان آن را اعتماد به نفس نیز نامید، نخستین بار توسط توسط بندورا تعریف شد: “باور(اطمینان) فرد به توانایی هایش برای دستیابی به موفقیت در انجام وظیفه ای معین از راه ایجاد انگیزه در خود، تامین منابع شناختی برای خود و نیز ایفای اقدامات لازم “. خودکارآمدی، متغیری حالت گونه است و به گونه ای قابل پرورش و توسعه است و در زمان های خاصی خود را نشان می دهد و اهمیت پیدا می کند و داشتن کارایی در یک حیطه، قابل انتقال به دیگر حیطه ها نیست (فرزانه حسن زاده، 1389 ؛27).
تاب آوری: کنار آمدن موفقیت آمیز فرد با عوامل استرس زا و موقعیت های دشوار، تاب آوری  نامیده می شود (مک کوبین و مک کوبین[11]، 1996؛12).
 تاب آوری در سطح سازمانی عبارت است از پویایی های ساختاری و رویه ای که باعث می شود سازمان ظرفیت لازم برای مقابله با دشواری ها و سختی ها را داشته باشند. سازمان های تاب آور با ابعادی چون ساختارهای مؤثر قدرت، روابط اجتماعی، پذیرش واقعیت، نگرش مثبت نسبت به تغییر، تمایز و ارتباطات شناحته می شوند (لوتانز و همکاران، 2007؛ 28).

تعداد صفحه :131
قیمت :37500 تومان

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:48:00 ق.ظ ]




فهرست مطالب:
فصل اول: مقدمه 1
1-1- کلیات 1
1-2- بیان مسئله 5
1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش 11
1-4- اهداف پژوهش 11
1-5-پرسش ها و فرضیه های پژوهش 12
1-6- تعریف مفهومی متغیرها 13
1-7- تعریف عملیاتی متغیرها 14
فصل دوم: ادبیات پژوهش 16
2-1- مبانی نظری 16
2-1-1- بیماری آسم 16
2-1-1-1- شیوع 16
2-1-1-2- محرک های آسم 18
2-1-1-2-1- آلرژن ها 18
2-1-1-2-2- عفونت های ویروسی19
2-1-1-2-3- عوامل دارویی .20
2-1-1-2-4- ورزش.20
2-1-1-2-5- عوامل فیزیکی21
2-1-1-2-6- غذا21
2-1-1-2-7- آلودگی هوا22
2-1-1-2-8- عوامل شغلی.22
2-1-1-2-9- عوامل هورمونی.22
2-1-1-2-10- ریفلاکس معده مری.23
2-1-1-2-11- استرس و عوامل روانی23
2-1-1-3- پاتوفیزیولوژی 23
2-1-1-3-1- افزایش پاسخ دهی مجاری هوایی24
2-1-1-3-2- ویژگی های بالینی و تشخیصی.24
2-1-1-4- تشخیص 25
2-1-1-4-1- تست های عملکرد ریوی25
2-1-1-4-2- پاسخ دهی مجاری هوایی26
2-1-1-4-3- تست های خون.26
2-1-1-4- تصویربرداری 26
2-1-1-4-5- تست های پوستی27
2-1-1-4-6- نیتریک اکسید بازدمی27
2-1-2- ذهن آگاهی 27
2-1-2-1- درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی 33
2-1-2-1-1- برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی 34
2-1-2-1-2- رفتار درمانی دیالکتیک 35
2-1-2-1-3- درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد 36
2-1-2-1-4- شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی 36
2-1-2-2- مکانیسم های تأثیرگذاری مهارت های ذهن آگاهی 40
2-1-2-2-1- مواجهه 40
2-1-2-2-2- تغییر شناختی 40
2-1-2-2-3- خودمدیریتی 41
2-1-2-2-4- آرمیدگی 41
2-1-2-2-5- پذیرش 42
2-1-3- افسردگی 42
2-1-3-1- علت شناسی و درمان اختلال افسردگی 43
2-1-3-1-1- نظریه زیستی 43
2-1-3-1-2- نظریه روان پویایی 44
2-1-3-1-3- نظریه شناختی 45
2-1-3-1-4- نظریه رفتاری 45
2-1-3-1-5- نظریه انسان گرایی 46
2-1-4- اضطراب 46
2-1-4-1- علت شناسی و درمان اختلالات اضطرابی 47
2-1-4-1-1- نظریه زیستی 47
2-1-4-1-2- نظریه رفتاری 48
2-1-4-1-3- نظریه شناختی 48
2-1-4-1-4- نظریه روان پویایی 49
2-1-4-1-5- نظریه انسانگرایی 49
2-2-پژوهش های پیشین 50
2-2-1- بررسی پژوهش­های تأثیرگذاری درمان(MBCT)بر کاهش اضطراب و افسردگی50
2-2-2- بررسی پژوهش های شیوع اختلالات روان پزشکی در بیماران آسم.55
2-2-3- بررسی پژوهش های مربوط به درمان های روانشناختی بیماری آسم61
فصل سوم: روش پژوهش 63
3-1- طرح پژوهش، بیان متغیرها و نحوه کنترل یا تغییر آن ها 64
3-2-جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری 63
3-3-ابزارهای پژوهش 65
3-3-1- پرسشنامه اضطراب بک(BDI) 65
3-3-2-پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم (BDI-II) 66
3-3-3- پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم 67
3-3-4- پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی 68
3-4-روش اجرا 68
3-5-روش تجزیه و تحلیل اطلاعات: 70
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها 72
4-1- مقدمه 72
4-2- یافته های توصیفی 72
4-3- بررسی پیش فرض‌های آماری 73
4-4 – تحلیل و بررسی یافته های پژوهش 76
4-4-1- بررسی فرضیه اول76
4-4-2- بررسی فرضیه دوم.78
4-4-3- پاسخ پرسش پژوهش.80
4-5- جمع بندی 82
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری 83
5-1- مقدمه 83
5-2- بحث در مورد یافته های پژوهش83
5-2-1- تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی زنان مبتلا به آسم.83
5-2-2- تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب زنان مبتلا به آسم86
5-2-3- تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علائم جسمانی زنان مبتلا به آسم.88
5-3- محدودیت های پژوهش 90
5-4- پیشنهادها 91
5-4-1- پیشنهادهای پژوهشی 91
5-4-2- پیشنهاد کاربردی 92
منابع 93
پیوست ها107
پیوست 1 .107
پیوست 2 113
پیوست3 .117
پیوست 4.119
. فهرست جداول.63
جدول 3-1- 63
جدول3-2- .64
جدول 3- 3.64
جدول 3-4- 69
جدول4-1- .73
جدول4-2- .74
جدول4-3- 75
جدول4-4- 76
جدول 4-5- .77
جدول4-6- .79
جدول 4-7- .81
فهرست شکل ها و تصاویر78
شکل4-1- 78
شکل 4-2- .80
شکل 4-3- .82
فهرست نشانه های اختصاری .127
فصل اول: مقدمه
1-کلیات
بیماری آسم [1]یکی از رایج­ترین بیماری های مزمن دستگاه تنفسی است که شیوع و بروز چشمگیری دارد. طبق بررسی های انجام شده پنج درصد از کل جمعیت جهان مبتلا به آسم هستند (لویس[2]، 2000 .م). در حال حاضر در سطح جهان سی صد میلیون بیمار مبتلا به آسم وجود دارد و پیش ­بینی می­شود تا سال ( 2025 .م) به این جمعیت صد میلیون نفر دیگر افزوده شود. میزان شیوع آسم در ایران حدود) 5/5 % ( است. (حیدرنیا، انتظاری، معین، محرابی و پورپاک، 1386).
آسم بیماری التهاب مزمن مجاری تنفسی است که «باعث حساسیت بیش از حد و تولید مخاط در راه­های هوایی تنفس می­شود (برانوالد[3]، 2001.م ). این بیماری ابعاد مختلف زندگی بیماران را تحت تاثیر قرار می­دهد و باعث محدودیت فعالیت آن­ها می­شود. این مسئله باعث بروز مشکلات روانی مثل اضطراب و افسردگی و اندوه در بیماران می­شود (یکتا طلب و انصارفرد، 1393). از عوامل سبب ساز این بیماری می­توان از عوامل ژنتیکی، آلرژن­ها، عفونت­ها و عوامل روانشناختی اشاره کرد (هریسون[4]، 2000.م ). در چهارمین ویرایش کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی( DSM IV_TR )، آسم به عنوان یکی از بیماری­های روان­تنی[5] طبقه بندی شده است که از عوامل روان­شناختی اثر می­پذیرد (کاپلان و سادوک،[6] 2002 .م) .
دیدگاه­های رایج در باره این بیماری بر این باور هستند که آسم دارای سه بعد جسمانی، روانی و اجتماعی است ( یلولس[7]وکلوسی، 1990.م [8]). ارتباط آسم و عوامل روانشناختی چندین سال است که مورد توجه قرار گرفته است. ( کلولی[9] و کوکران[10] 2001 .م). یافته­ های عینی فراوانی وجود دارد که نشان می­دهد؛ عوامل روانشناختی در تشدید یا بهبود آسم موثر هستند (هریسون، 2000 .م).
.م ). با توجه به این نکته که عوامل روان­شناختی از قبیل اضطراب، افسردگی و استرس، محرک بیماری آسم هستند ( جانسن[11] ، ورلدن[12]، پیتر[13]، ون دایت[14]و ون دربرگ [15]،2009 .م) محققان درمان­های روان­شناختی را برای کنترل علایم و نشانه­ های این بیماری مورد مطالعه قرار داده­اند،از جملۀ این مداخلات درمان­های شناختی هستند ( ریتز[16] ، استفان [17]، دی وایلد[18]و کاستا[19]، 2000 .م) مانند: بازسازی شناختی ( بری[20]، تئودور[21] ،پاتوا[22]، مارجیانو[23]، ارلیک[24] و همکاران، 2003 .م)، درمان­های رفتاری ( کوهن[25]، 1975 .م)، بیوفیدبک[26] ( بری و همکاران، 2003 .م)، مدیریت استرس ( تاسمن[27] ، زیتز[28]، بریستول[29]و تیلور[30]، 2011.م )، درمان شناختی و رفتاری مدیریت استرس ( لیندن[31]، 2005 .م) که تاثیرات مثبتی را در بهبود وضعیت بیماران مبتلا به آسم نشان داده اند.
پیوند ذهن و تن در بیماری آسم جایگاه ویژه­ای دارد. این پیوند در میان انواع درمان­های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بیماری­های روان تنی به طور وسیعی مورد استفاده قرار گرفته است.
هر چند تاکنون درمان­های دارویی و روان­شناختی مختلفی برای درمان اختلالات افسردگی و اضطرابی توسعه داده شده و این درمان­ها در کارآزمایی­های مختلفی اثرات قابل قبولی را نشان داده اند اما در اکثر موارد، این درمان­ها در جلوگیری از عود بیماری مؤثر نبوده­اند و بیماران با علائم باقیماندۀ اختلال مانند؛ تداوم فکر مضطرب کننده در کشاکش می­مانند ( هافمن[32] ،سایر[33]و ویت[34]، 2010 .م).
در سال( 1992 .م) تیزدیل و ویلیامز از دانشگاه ولز و سگال از تورنتو رویکرد جدیدی برای درمان، پیشگیری و جلوگیری از عود افسردگی تبیین کردند که بر اساس آن بین شناخت، هیجان و ذهن موقعیتی ارتباط وجود دارد، در نتیجه یک رویکرد درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی ارائه گردید که ترکیبی مبتکرانه از فاکتورهای شناخت درمانی و برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی[35] (MBSR) است. ( تیزدیل و همکاران، 2000 .م ) و (کابات زین، 1990 .م).
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی شامل راهبردهای رفتاری و شناختی و فراشناختی ویژه­ای است که برای متمرکز کردن فرآیند توجه مورد استفاده قرار می گیرد که باعث جلوگیری از عوامل ایجادکنندۀ خلق منفی، فکر منفی، گرایش به پاسخ­های نگران کننده می شود و در نهایت باعث رشد دیدگاه جدید و شکل­ گیری افکار و هیجان­های خوشایند می­شود ( سگال، تیزدیل و ویلیامز، 2002 .م).
از دیرباز شناخت درمانی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی[36] در علم پزشکی و روان­پزشکی به عنوان یکی از شیوه ­های درمانی غیر دارویی برای درمان اختلالات افسردگی و اضطرابی مورد توجه بوده است ( کابات زین[37]،1990.م ) و (تیزدیل[38]، ویلیامز[39]، سگال[40]و سلبی[41]، 2000.م ) و امروز نیز این نوع درمان شناختی به طور روزافزونی مورد توجه قرار گرفته است. روش­های درمانی مختلفی بر اساس ذهن آگاهی شکل گرفته است که در آنها از عناصر ذهن آگاهی یا همان حضور ذهن برای درمان استفاده می­شود. این مکتب درمانی نوعی درمان کوتاه مدت است و به صورت گروهی اجرا می­شود و به بیمار کمک می­ کند که نسبت به احساسات بدنی و افکار و هیجاناتشان آگاهی پیدا کنند و با بهره گرفتن از چالش با احساسات و باورهایشان در روابط خود با دیگران تغییر ایجاد کنند.
از روش­های درمانی که براساس عناصر ذهن آگاهی شکل گرفته­اند در درمان برخی اختلالات جسمانی استفاده شده است. مثلا درمان مبتنی بر پذیرش برای درد مزمن ( مک کراکن[42] و واول [43]2005.م )، تمرینات ذهن آگاهی در بیماری فیبرومیالژیا[44](مورگان[45]، رانسفورد[46]، مورگان[47]، دریبان[48]و ونگ[49] 2013 .م) استفاده شده است. این درمان می ­تواند برای بیماران مبتلا به آسم نیز مورد استفاده قرار بگیرد.
-2-1بیان مسئله
آسم یک بیماری مزمن است که 5% جمعیت جهان را شامل می­شود(لویس، 2000 .م) و بیش از (40% ) مبتلایان حداقل یک بار در سال به علت حملات آسمی بستری می­شوند و به عنوان یک بیماری روان تنی شناخته شده است. در پژوهش­های مختلفی شیوع اختلالات روان­پزشکی از قبیل اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به آسم مشاهده شده است. (کلولی و همکاران، 2001 .م) در پژوهشی بر روی این بیماران نشان دادند که ( 46% ) از بیماران شرکت­کنندۀ در پژوهش به اختلالات روانپزشکی مبتلا هستند که ( 78% ) از این افراد نشانه­ های اضطراب و ( 65 % ) نشانه­ های افسردگی را گزارش کردند.
مطالعات نشان می­دهد که افسردگی در بیماران آسم بیشتر از افراد عادی جامعه است و وجود افسردگی با سابقۀ ابتلا به بیماری آسم رابطه مستقیم دارد (وزیری یزدی، دهستانی و سلطانی، 1385). در مطالعات دیگر میزان شیوع اضطراب در بیماران آسم، (16% تا 25% ) و میزان افسردگی آنان ( 4% تا 41%) گزارش شده است ( لویی[50]،کارتیر[51]، لابرکوا[52]، باکن[53]، لمیر[54]و مالو[55]، 2005 .م).
مطالعات نشان داده که بیماران مبتلا به آسم حداقل به یک نوع بیماری روانی مبتلا هستند (فلدمن[56]، سیدیک[57]، مورالز[58]، کامینسکی[59]و لهرر[60]، 2005.م ). همچنین مطالعات بر روی ( 386 ) بیمار مبتلا به آسم نشان داده که به علت اختلال در عملکرد فردی و وجود مشکلات روانی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم پایین آمده و کیفیت زندگی به صورت نامطلوب و نسبتا مطلوب برآورد شده است (ر.ک: پدرام رازی، بصام پور و کاظم نژاد ،1386).
میزان مرگ و میر در بیمارانی که هم زمان از بیماری آسم و بیماری­های روان­شناختی رنج می­برند، بیشتر از افراد مبتلا به آسم بدون بیماری روانی گزارش شده­است (ر.ک: بونالا[61]، پینا[62]، سیلورمن[63]، امارا[64]، باست[65]و اشنایدر[66]، 2003 .م) .
در پژوهشی که از طریق آزمون ( MMPI[67] ) از بیماران آسم نیمرخ روانی گرفته شده، نشان می­دهد که؛ ( 42% ) افراد در زیر مقیاس­های این آزمون نمرۀ بالا گرفته­اند (یورک [68]، فلمینگ[69]و شالهام[70]، 2006 .م). پژوهش­ها نشان می­دهد که استرس و افسردگی از مهم­ترین عوامل پیش ­بینی کننده حملات آسم است (شالوئیتز[71]، بری[72]، کویین[73]و وولف[74]، 2001 .م). همچنین نشان می­دهد که سلامت جسمانی بیماران آسم با عزت نفس، اضطراب، افسردگی ، وضعیت جسمانی و هیجانات آنان ارتباط معنادار دارد ( ویلا [75]، هایدر[76]، برتراند[77]،فالیسارد[78]، بلیس [79]و همکاران، 2003 .م ). پژوهش­ها نشان می­دهد که نشانه­ های اضطراب و استرس باعث ترشح سایتوکاین[80] می­شود که این ماده در بدن باعث التهاب نای و بروز حملات و علائم آسم می گردد (لهرر[81] ،کاراویداز[82]، لو[83]، فلدمن[84] ،کرانیتز[85] و همکاران، 2008 .م).
با توجه به این نکته که عوامل روان­شناختی از قبیل اضطراب، افسردگی و استرس، محرک بیماری آسم هستند (ر.ک: جانسن[86] ، ورلدن[87]، پیتر[88]، ون دایت[89]و ون دربرگ [90]،2009 .م) محققان درمان­های روان­شناختی را برای کنترل علایم و نشانه­ های این بیماری مورد مطالعه قرار داده­اند،از جملۀ این مداخلات درمان­های شناختی هستند (ر.ک: ریتز[91] ، استفان [92]، دی وایلد[93]و کاستا[94]، 2000 .م) مانند: بازسازی شناختی ( بری[95]، تئودور[96] ،پاتوا[97]، مارجیانو[98]، ارلیک[99] و همکاران، 2003 .م)، درمان­های رفتاری ( کوهن[100]، 1975.م)، بیوفیدبک[101] (بری و و همکاران، 2003 .م )، مدیریت استرس ( تاسمن[102] ، زیتز[103]، بریستول[104]و تیلور[105]، 2011 .م )، درمان شناختی و رفتاری مدیریت استرس ( لیندن[106]، 2005 .م) که تاثیرات مثبتی را در بهبود وضعیت بیماران مبتلا به آسم نشان داده اند.
پیوند ذهن و تن در بیماری آسم جایگاه ویژه­ای دارد. این پیوند در میان انواع درمان­های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بیماری­های روان تنی به طور وسیعی مورد استفاده قرار گرفته است.
هر چند تاکنون درمان­های دارویی و روان­شناختی مختلفی برای درمان اختلالات افسردگی و اضطرابی ارائه شده و این درمان­ها در کارآزمایی­های مختلفی اثرات قابل قبولی را نشان داده اند اما در اکثر موارد، این درمان­ها در جلوگیری از بازگشت بیماری مؤثر نبوده­اند و بیماران با علائم باقیماندۀ اختلال مانند؛ استمرار فکر مضطرب کننده درگیر می­مانند ( هافمن[107] ،سایر[108]و ویت[109]، 2010).
در سال (1992 .م) تیزدیل و ویلیامز از دانشگاه ولز و سگال از تورنتو رویکرد جدیدی برای درمان، پیشگیری و جلوگیری از عود افسردگی تبیین کردند که بر اساس آن بین شناخت، هیجان و ذهن موقعیتی ارتباط وجود داشته، در نتیجه یک رویکرد شناختی درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ارائه گردید که ترکیبی مبتکرانه و کاربردی ازجنبه­های شناخت درمانی و برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی[110] (MBSR) است ( تیزدیل و همکاران، 2000 .م) و ( کابات زین، 1990 .م).
پژوهشگران طیف وسیعی از اختلالات جسمی و روانی را با بکارگیری شیوه های درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی درمان نموده اند. نتایج بدست آمده نشان دهنده ی تأثیر بسزای روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان اختلالات خلقی و اضطرابی می باشد(هافمن و همکاران، 2010.م) و (نزو، نزو، ترونزو و مکلور[111] ،2010 .م).
ذهن آگاهی توانایی متمرکز نمودن توجه بر تجارب درونی و بیرونی است، که در حال رخ دادن هستند(سالترمن و گلدین[112]، 2008 .م) و به فرد کمک می کند در حال

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:47:00 ق.ظ ]




مهریز در سال تحصیلی 93-1392 بود. 313دانش آموز (153 پسر، 160 دختر) به عنوان نمونه به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای براساس جدول کرجسی و مورگان انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه صفات شخصیت نئو، پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسال کولینز و رید و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایچ استفاده شد. داده ها با بهره گرفتن از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون به شیوه ورود مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که بین صفات شخصیت و راهبردهای مثبت و منفی تنظیم هیجان رابطه معنادار وجود دارد. هم چنین بین سبک ها و ابعاد دلبستگی با راهبردهای مثبت و منفی تنظیم هیجان رابطه معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون بیانگر آن بود که از میان متغیرهای پیش بین، به ترتیب دو متغیر وظیفه شناسی و برون گرایی در پیش بینی راهبردهای مثبت تنظیم هیجان به صورت مستقیم نقش داشتند و هم چنین دو متغیر روان رنجوری و تجربه پذیری در پیش بینی راهبردهای منفی تنظیم هیجان به صورت مستقیم و متغیر توافق پذیری به صورت معکوس نقش داشت. در نهایت، تبیین های احتمالی برای یافته ها و هم چنین پیشنهادات و محدودیت های این پژوهش ارائه شده است.
 کلید واژه‎ها: راهبردهای مثبت تنظیم هیجان، راهبردهای منفی تنظیم هیجان، صفات شخصیت، سبک های دلبستگی، ابعاد دلبستگی
فهرست مطالب
عنوان                                                                                                                    صفحه
فصل اول: طرح کلی پژوهش
1-1- مقدمه. 2
1-2- بیان مسئله 5
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش. 9
1-4- متغیرهای اساسی پژوهش. 12
1-5- اهداف پژوهش 12
1-5-1- هدف کلی12
1-5-2- اهداف جزئی 12
1-6- فرضیه های پژوهش 12
1-7- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها 13
1-7-1- تعریف مفهومی صفات شخصیت. 13
1-7-2- تعریف عملیاتی صفات شخصیت13
1-7-3- تعریف مفهومی سبک های دلبستگی 13
1-7-4- تعریف عملیاتی سبک های دلبستگی 13
1-7-5- تعریف مفهومی راهبردهای شناختی تنظیم هیجان. 14
1-7-6- تعریف عملیاتی راهبردهای شناختی تنظیم هیجان. 14
فصل دوم: پیشینه پژوهش
2-1- مقدمه. 16
2-2- پیشینه نظری. 16
2-2-1- تنظیم هیجان 16
2-2-1-1- مبانی هیجان 16
2-2-1-2- تعاریف هیجان و نظریات مرتبط با آن 17
2-2-1-3- ابعاد هیجان 18
2-2-1-4- تعاریف مختلف تنظیم هیجان 19
2-2-1-5- انواع روش های تنظیم هیجان. 20
2-2-1-6- فرآیندهای مؤثر در تنظیم هیجانات. 22
2-2-1-7- انواع استراتژی های هیجان از نظر گارنفسکی و همکاران 28
2-2-1-8- انواع استراتژی های تنظیم هیجان از نظر سایر نظریه پردازان. 30
2-2-1-9- نظریه های تنظیم هیجان. 34
2-2-1- 10- تنظیم هیجان و تمایز آن با سبک های مقابله35
2-2- 11-1- پیامد تنظیم مؤفق هیجانات. 36
2-2-12-2- پیامد تنظیم نامؤفق هیجانات 37
2-2-12- شخصیت 39
2-2- 12-1- تعریف شخصیت 39
2-2-12-2- عوامل تعیین کننده شخصیت. 41
2-2-12- 3- رویکردهای اصلی شخصیت42
2-2-12-3-1- رویکرد روان تحلیل گری42
2-2-12-3-2- رویکرد رفتار گرایی. 44
2-2-12-3-3- رویکرد شناختی. 44
2-2-12-3-4- رویکرد انسان گرایی.45
2-2-12-3-5- رویکرد صفات45
2-2-12-4- نظریه های شخصیت. 46
2-2-12-4-1- نظریه بقراط 46
2-2-12-4-2- نظریه آلپورت. 46
2-2-12-4-3- نظریه کتل 48
2-2-12-4-4- نظریه آیزنک. 49
2-2-12-4-5- نظریه رابرت مک کری و پل کاستا. 51
2-2-12-4-5- 1- تاریخچه ای از پنج عامل بزرگ. 53
2-2-12-4-5-2- تفسیر ابعاد نظریه شخصیتی مک کری و کاستا. 55
2-2-12-4-6- نظریه ابن سینا59
2-2-13- دلبستگی 60
2-2-13- 1- تعاریف دلبستگی. 60
2-2-13-2- تفاوت دلبستگی با وابستگی63
2-2-13-3- اصول نظریه دلبستگی63
2-2-13-4- مراحل دلبستگی. 64
2-2-13-5- مبنای نظری دلبستگی 64
2-2-13-5-1- نظریه های دلبستگی 65
2-2-13-5-2- نظریه روان تحلیل گری فروید. 65
2-2-13- 5-3- نظریه آنافروید. 66
2-2-13-5-4- نظریه اریکسون. 66
2-2-13-5-5- نظریه یادگیری. 67
2-2-13-5-6- نظریه کردارشناسی. 68
2-2-13-5-7- نظریه شناختی. 68
2-2-13-5-8- نظریه آدلر. 69
2-2-13-5-9- نظریه اشپیتز . 70
2-2-13-5- 10- نظریه ماهلر . 70
2-2-13-5-11-نظریه ملانی کلاین 71
2-2-13-5-12- نظریه کارن هورنای 72
2-2-13-5-13-نظریه هارلو 72
2-2-13-5-14- نظریه دونالد وینی کات. 73
2-2-13-5-15- نظریه سالیوان.74
2-2-13-5-16- نظریه مازلو. 74
2-2-13-5-17- نظریه دلبستگی بالبی 74
2-2-13-6- انواع سبک های دلبستگی(سه گانه) در کودکان. 77
2-2-13-7- دلبستگی نوجوانان. 79
2-2-13-8-1-  دلبستگی بزرگسالان. 80
2-2-13-8-2- سبک های سه گانه دلبستگی بزرگسالان 82
2-2-13-9- تفاوت دلبستگی بزرگسال و کودک 84
2-2-13-10- الگوهای فعال درونی. 85
2-2-13-11- الگوی چهارگروهی دلبستگی بزرگسال. 87
2-2-13-12- تغییر در دلبستگی 90
2-3- پیشینه پژوهشی92
2-3-1- پژوهش های انجام شده در داخل کشور 92
2-3-2- پژوهش های انجام شده در خارج از  کشور 98
2-4- جمع بندی. 101
فصل سوم: روش پژوهش
3-1- مقدمه 104
3-2- روش تحقیق 104
3-3- جامعه آماری. 104
3-4- نمونه  و روش نمونه گیری104
3-5- ابزارهای پژوهش105
3-5- 1- پرسشنامه شخصیتی نئو105
3-5-2-  پرسشنامه دلبستگی بزرگسال کولینز و رید. 106
3-5-3- پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان. 108
3-6- نحوه اجرای پرسشنامه ها و جمع آوری داده ها 109
3-7- روش تجزیه و تحلیل داده ها. 110
فصل چهارم : یافته های تحقیق
4-1- مقدمه 112
4-2- یافته های توصیفی. 112
4-3- یافته های استنباطی 115
4-3-1- آزمون فرضیه ها. 115
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
5-1- مقدمه . 125
5-2- بررسی و مقایسه نتایج پژوهش با یافته های پژوهش های پیشین. 125
5-3- نتیجه گیری. 133
5-4- پیشنهادهای پژوهش 134
5-4-1- پیشنهادهای پژوهشی. 134
5-4-2- پیشنهادهای اجرایی 134
5-5- محدودیت های پژوهش 135
فهرست منابع و مأخذ
منابع فارسی 136
منابع لاتین . 145 

 

ﻣﻘﺪﻣﻪ
        امروزه جهان با تحولات عظیم و پی در پی روبرو است، تحولاتی که دانش ها و نیازهای جدیدی می آفریند. نیازهایی که از یک طرفی به رفاه بیشتر جوامع کمک می کند و از طرف دیگر به مشکلات آنها می افزاید که موجب بروز برخی بیماریها و ناراحتی های روانی و تضعیف روابط و ارزشهای انسانی گردیده است. در واقع مشکلات انسانها پیچیده تر و متنوع تر شده است، همه انسانها هیجانها[1] و عواطف را در زندگی خود تجربه می کنند و این کاملاً طبیعی است که در مواجهه با موقعیت های گوناگون، هیجانها و عواطف متفاوت از خود نشان دهند. اما هیجانها و عواطف منفی شدید، غیر عادی است و نه تنها سازنده نیست، بلکه آثار مخرب و زیان باری دارد    (کاویان پور، 1391).
ﻫﻴﺠﺎن همانا یکی از اجزای زندگی روانی و ﭘﺪﻳﺪه ای اﺻﻠﻲدرﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎی اﻧﺴﺎن اﺳﺖ و ﻧﻘﺶ ﺑﻪﺳﺰاﻳﻲ در ﺑﻘﺎ و اﻧﻄﺒﺎقﮔﻮﻧﻪ اﻧﺴﺎن دارد (ﮔﺮاس و ﺗﺎﻣﭙﺴﻮن[2]، 2007؛ ﻧﺲ و اﻟﺰورث[3]، 2009). از نظر پاسر و اسمیت[4]( 2001)، ﻫﻴﺠﺎنﻫﺎ حالت عاطفی مثبت یا منفی هستند که از الگوی شناختی، فیزیولوژیکی و واکنش های رفتار نسبت به رویداد ها ناشی می شوند (به نقل از صیادی، 1389). لویس و هاویلند [5] (2000)، هیجان را نخستین علت ایجاد کننده شناخت، تصمیم و عمل
می دانند، موضوعی که می تواند در حل و پدید آیی مشکلات و تجارب بین فردی و درون فردی نقش بی بدیل داشته باشد. هیجان ها در سطح ﺑﻴﻦﻓﺮدی ﺑﻪ ﺷﺨﺺ ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ از حالتﻫﺎی دروﻧﻲ و ﻣﻘﺼﻮدﻫﺎی رﻓﺘﺎری دﻳﮕـﺮان آﮔـﺎه ﺷـﻮد (ﻓﺮﻳجدا[6]، 1986؛ به نقل از زارع، لطیفیان و   فولاد چنگ، 1392)، ﺗﺒﺎدلﭼﻨﻴﻦاﻃﻼﻋﺎﺗﻲ ﺑـﺮای رواﺑﻂ اﻧـﺴﺎﻧﻲ، ﺿﺮوری و ﺗﻌﻴﻴنﻛﻨﻨﺪه ﻣﻬﻤﻲ درﺑﻬﻜﺎﻣﻲ روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ. ﻋﻼوه ﺑﺮاﻳﻦ، ﻫﻴﺠـﺎن دارای ﻛﺎرﻛﺮدﻫـﺎی درونﻓـﺮدی ﻧﻈﻴـﺮ ﻳـﺎﻓﺘﻦ ﺑﻴﻨﺶ درﻣﻮرد ارزشﻫﺎیﺷﺨﺼﻲاﺳﺖ (ﺑﭽﺎرا، داﻣﺎﺳﻴﻮ و داماﺳﻴﻮ[7]،2000). به طور کلی، توانایی های هیجانی برای تشخیص پاسخ های هیجانی مناسب در مواجهه با رویدادهای روزمره، گسترش دامنه ی بینش و ایجاد نگرش درباره وقایع و هیجانات نقش مؤثری دارند. بنابراین کسانی که توانایی تشخیص، کنترل و استفاده ازاین توانش های هیجانی را دارند از حمایت اجتماعی، احساس رضایتمندی و سلامت روانی بیشتری برخوردار خواهند شد (تاج دهقانی، 1391). ﻻزم ﺑﻪذﻛـﺮ اﺳـﺖﻛـﻪ اﮔﺮﭼﻪ ﻫﻴﺠﺎن ﺑﺴﻴﺎرﻛﻤﻚﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ، اﻣﺎ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ آﺳﻴﺐزا ﻧﻴﺰ ﺑﺎﺷـﺪ؛ ﻣـﺜﻼً ﻫﻨﮕﺎﻣﻲﻛﻪ در زﻣﺎن ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ اﺑﺮاز ﺷﻮد. هم چنین ﭘﺎﺳﺦﻫﺎی ﻧﺎﻣﻨﺎﺳـﺐ ﻫﻴﺠـﺎﻧﻲ در ﺑـﺴﻴﺎری از ﺷـﻜﻞﻫـﺎی آﺳـﻴﺐﺷﻨﺎﺳـﻲرواﻧـﻲ (ﻛﻤﭙﻞ- ﺳـﻴﻠﺰ و ﺑـﺎرﻟﻮ[8]، 2007)، مشکلات اﺟﺘﻤـﺎعی (اﻳﺰﻧﺒـﺮگ، ﻫـﻮﻓﺮ و واﮔـﺎن[9]؛ 2007،ﺷـﻴﻮر و ﻣﻴﻜﺎﻟﻴﻨﺴﺮ[10]، 2007) و ﺣﺘﻲ ﺑﻴﻤﺎریﻫﺎی ﺟﺴﻤﻲ ﻧﻘﺶ دارﻧﺪ.        
ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎن[11] ﻣﻮﻓق در زﻧﺪﮔﻲ اﻧﺴﺎن ﻧﻘﺶ اﺳﺎﺳـﻲ اﻳﻔـﺎ ﻣﻲﻛﻨﺪ (ﮔـﺮاس، 2007). ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎی ﻣﺘﻌﺪد رواﻧﻲ، ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ، ﻓﻴﺰﻳﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ و رﻓﺘـﺎری ﺑـﻪ ﻣﻮﻓﻘﻴـﺖ اﻓـﺮاد درﺗﻨﻈـﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎﻧـﺎت واﺑﺴﺘﻪاﺳﺖ (ﮔﺮاس و ﺗﺎﻣﭙﺴﻮن، 2007؛ ﻋﻼﻗﺒﻨﺪ و همکاران،1391). ﺗﻨﻈﻴﻢﻫﻴﺠﺎن از ویژگی های فطری است که در نوزادان هم دیده می شود و تأثیر زیادی از محیط و به ویژه      شیوه های تربیتی و  فرزند پروری والدین می گیرد. تنظیم هیجان در محیط  رشد دهنده تکوین می یابد و در غیر این صورت به شکل غیر انطباقی عمل می کند (زارع و همکاران، 1392).
حال عوامل متعددی می توانند بر کنترل و تنظیم هیجانات اثر بگذارند؛ عواملی که یا  نشأت گرفته از درون فرد، شخصیت و ویژگی های فردی است و یا این که در نتیجه محیطی که فرد در آن قرار گرفته است به وجود آمده اند. از جمله این عوامل می توان به صفات شخصیت[12] ، سبک ها و ابعاد دلبستگی[13] اشاره نمود. در واقع با با درنظر داشتن این دو نظریه می توان به نقش ژنتیک و عوامل اجتماعی در کنترل و تنظیم هیجان توجه داشت. نظریه دلبستگی به طور کلی بر علل اجتماعی سبک های دلبستگی تأکید دارد در حالی که نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت عمدتاً بر ژنتیک، مبانی خلق و خو یا علل صفات شخصیتی متمرکز است (نیلفروشان، 1389).
ویژگی های شخصیتی به عنوان مجموعه سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتاً پایدار در افراد که بر روی هم، یک فرد را از فرد یا افراد دیگر متمایز می سازد (شاملو،1382) می تواند بر کنترل و تنظیم هیجان تأثیر بگذارد. در واقع بر اساس یافته های پژوهشی می توان گفت که صفات شخصیتی نقش مهمی در انتخاب راهبرد های تنظیم هیجان ایفا می کنند و نوع راهبرد های تنظیم هیجان متناسب با صفات شخصیتی مسلط در فرد          می باشد.
 بنا براین آگاهی از ویژگی های شخصیتی، برای مقابله با مشکلات زندگی مفید و سودمند است. از آنجا که ویژگی های شخصیتی عمیقاً با نحوه ادراک و تفسیر فرد از جهان و واکنش او به رویداد های استرس زا مرتبط است، طبیعی است که برخی ویژگیهای شخصیتی از ویژگی های دیگر انعطاف پذیرتر است. افرادی که دارای ویژگی های شخصیتی انعطاف نا پذیری می باشند و همچنین کسانی که نمی توانند  پاسخ های خود را با تقاضای یک موقعیت خاص منطبق سازند فاقد مهارت‎های زندگی بوده و بدترین واکنش ها را به زندگی نشان می دهند. در واقع خصوصیات شخصیتی انسان را مستعد انجام رفتار های مختلف در موقعیت های خاص
می نماید. مطالعه خاص رفتار فرد، یک نوع تعیین شخصیت او می باشد و از این رو با شناخت رفتار فرد، می توان پیش بینی کرد که از این شخص با این نوع شخصیت در موقعیت های مختلف چه نوع رفتاری بروز خواهد کرد (تاج دهقانی، 1391).
همانطور که گفته شد یکی دیگر از عواملی که می تواند بر تنظیم هیجان مؤثر باشد،     سبک های دلبستگی است. دلبستگی پیوند عاطفی نیرومندی است که هر فرد در زندگی اش برای افراد خاصی ایجاد می کند (بالبی[14]، 1969). تجارب دلبستگی اولیه با مراقبان، احساسات، افکار و رفتار را در روابط بعدی هدایت می کند. نظریه دلبستگی بالبی (1969) بیان می دارد که روابط کودک با مراقبان (مادر یا جانشین مادر) در سالهای اولیه زندگی منجر به تشکیل الگوهای روانی خاصی می شود که مبنای بیشتر روابط بین فردی در بزرگسالی است. نظریه دلبستگی بزرگسال (هازان[15] و شیور، 1987) که از نظریه دلبستگی بالبی و آینسورث[16] نشأت گرفته است، برای تبیین تفاوت های فردی در شناخت ها، احساسات و رفتارهایی که در زمینه روابط نزدیک و صمیمی در دوره نوجوانی رخ می دهد، مطرح شده است. بر طبق این نظریه تفاوت های فردی در سبک دلبستگی، از تجربیات افراد از روابط نزدیک قبلی شان نشأت می گیرد که این تجربیات با رابطه دلبستگی بین کودک و مراقب اولیه اش( معمولاً مادر) شروع می شود (میکالینسر و شیور، 2007).
نظریه دلبستگی مبنای نظری مهمی را برای درک وجود مشکلات رفتاری و هیجانی در نوجوانی در اختیار محققان قرار داده است. در نظریه دلبستگی همواره بر دو نکته تأکید شده است: اول این که رابطه گرم، نزدیک و پیوسته مادر (جانشین دائم وی) با کودک برای سلامت روانی اش ضروری است و دوم این که جدایی از مادر و طرد شدگی از سوی وی در اغلب مشکلات رفتاری و اضطراب[17] کودکان تأثیر دارد. مطالعات مختلف نشان داده اند که سبک دلبستگی نوجوان با      الگو های رفتاری سازش  نایافته و کنش وری روانی – هیجانی در سال های بعدی زندگی مرتبط می باشد (کاسیدی[18]، 2001 ؛ براون فیلد[19] و تامپسون، 2003).
هم چنین ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﭘﮋوﻫﺸﯽ در ﻣﻮرد ﺳﺒﮏﻫﺎی دﻟﺒﺴﺘﮕﯽ درﮐﻮدﮐﯽ (بالبی، 1969؛       دی واﯾﺖ[20] و همکاران،2010؛ روک و ورﯾﺴﯿﻤﻮ[21] ، 2011) نیز نشان داده اند که حساسیت[22]  و   پاسخ دهی[23] مراقب اولیه به حالت های هیجانی کودک، تعیین کننده اصلی یادگیری روش تنظیم عواطف درمانده ساز[24] و رابطه با دیگران است و هم چنین تعیین کننده مهم شیوه ای است که کودک یاد می گیرد تا هیجانات خود را تنظیم و آنها را به دیگران نشان دهد (وردن[25]، لوسی[26] و واگان، 2003). ﺗﺠﺮﺑﻪﻫﺎی ﮐﻮدﮐﯽ ﺑﺎ ﻣﺮاﻗﺒﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﺠﺎنﻫﺎﯾﺸﺎن را ﻧﺸـﺎن ﻧﻤﯽدﻫﻨﺪ و اﺑﺮاز ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ، ﯾﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽﮐﻪ ﻫﯿﺠﺎنﻫﺎی در ﺣـﺎل ﺗﺤﻮل و ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی ﮐﻮدک را ﺑﻪ رﺳـﻤﯿﺖ ﻧﻤـﯽﺷﻨﺎﺳـﻨﺪ و ﺑـﺎ ﻫﯿﺠﺎنﻫﺎی ﮐﻮدک ﺧﻮب رﻓﺘﺎر ﻧﻤﯽﮐﻨﻨـﺪ، ﻣـﯽﺗﻮاﻧـﺪ ﺗـأﺛﯿﺮی ﻋﻤﯿﻖ ﺑﺮ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻋﺎﻃﻔﻪ در ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﻌﺪی زﻧﺪﮔﯽ داﺷـﺘﻪ ﺑﺎﺷـﺪ (دی واﯾــﺖ و ﻫﻤﮑــﺎران، 2010؛ روک و ورﯾﺴــﯿﻤﻮ 2011؛ ﮔﺮﺷــﺎم وﮔــﻮﻻن[27]، 2012). بنابراین آﻧﭽــﻪ ﻣــﺎ در ﻣــﻮرد ﻫﯿﺠــﺎنﻫــﺎی ﺧــﻮد و ﺗﻮاﻧــﺎﯾﯽ ﺑﺎزﺷﻨﺎﺳﯽ، ﺗﻮﺻﯿﻒ و ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻋﻮاﻃـﻒ ﺧﻮدﻣـﺎن ﻣـﯽداﻧـﯿﻢ ﺗـﺎ ﺣﺪود زﯾﺎدی ﺗﺤﺖ ﺗأﺛﯿﺮ ﺗﻌﺎﻣﻞﻫﺎی  اوﻟﯿﻪ ﺑﺎ ﻣﺮاﻗـﺐ اﺳـﺖ.
با عنایت به موارد فوق پژوهش حاضر سعی در تعیین رابطه صفات شخصیت، سبک‎ها و ابعاد دلبستگی با راهبردهای شناختی تنظیم هیجان دارد.

 

بیان مسئله
انسان عصر حاضر با توجه به پیچیدگی ها و دشواری های زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبه های گوناگون می بایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیت های دشوار زندگی برخوردار باشد. یکی از مهمترین این توانایی ها، توانایی تنظیم و کنترل هیجانها در زمینه های مختلف می باشد.
در سالهای اخیر توجه متخصصان به موضوع تنظیم هیجان در سازگاری با رویداد های استرس‎زا در زندگی باعث گردیده تا برخی پژوهشگران به مطالعه ی راهکارهای شناختی مؤثر بر کنترل و تنظیم هیجان بپردازند (برای مثال گلمن[28]، 1995؛ مایر، کاروسو و سالووی[29]، 2000؛ به نقل از بهرامی، 1390). شواهد زیادی نشان می دهد که تنظیم هیجان با موفقیت یا عدم موفقیت در حوزه های مختلف زندگی مرتبط است ( شاته[30] و همکاران، 2007).
علی رغم گذشته، امروزه نظریه های جدید در قلمرو هیجان بر نقش مثبت و انطباقی هیجان تأکید دارند (مثلاً لازاروس[31]،1991؛ توبی و کاسمیدز[32]، 1990؛ فردریکسون[33]، 2001) و نشان می دهند که هیجان می تواند نقش سازنده ای در حل مسئله، پردازش اطلاعات (پالفای و سالووی[34]، 1993)، فرایند تصمیم گیری (آیزن، روزن زویگ و یونگ[35]، 1991)،  نو آوری و خلاقیت ( استردا[36]، یونگ و آیزن، 1997) و افزایش یادگیری (کاهیل[37]و همکاران، 1994) داشته باشد . با این حال نباید فراموش کرد که هیجان ها همواره سودمند نیستند و در بیشتر اوقات باید آنها را تنظیم و مدیریت کرد.
فقدان توانایی تنظیم هیجان می تواند منجر به برانگیختگی های هیجانی زیان آور،          نا سازگاری و عدم هدایت هیجان شود و بدین ترتیب مانع از داشتن توانایی عملکرد سازش یافته و شایسته گردد (مولائی، 1389). افرادی که در تنظیم هیجان های خود مهارت ندارند قادر نخواهند بود از خود در مقابل تنیدگی محافظت نمایند.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:47:00 ق.ظ ]