دادگاه ها گاهی اوقات بحث های مخالفی را در متون اصلاحی ایجاد میکنند (گمان می شود که در موارد تنبیه نیز به خوبی بسط یافته باشد): تحمیل جانشینی مسئولیت در موارد تنبیه عادلانه است[۸۰] چراکه خریدار از خرید خود نفع میبرد بنابرین خریدار باید مسئولیت پرداخت بدهی ها را به عهده بگیرد (یا به طور الحاقی جرائم را) که “ملزومانه” ضمیمه ی چنین خیرخواهی شده است. این ادعا یک جریان کشنده حتی در زمینه ی اصلاحی دارد. توجیه خیر خواهی در مسئولثیت جانشینی در فرضیه ی بیان نشده است که خیرخواهی متضمن با تجارت برای خریدار آزاد است اما این فرضیه نادرست است؛ قیمتی که یک خریدار دارایی با حسن نیت در داد و ستد پرداخت میکند همواره خیرخواهی او را منعکس میکند. در واقع ارزش خیرخواهی گاهی اوقات تعیین کننده ی اصلی قیمیت پرداختی است همان گونه که با بسیاری از خدمات داد و سند مانند خدمات بانکی سرمایه گذاری ارتباط دارد. چنین داد وستدهای ممکن است در سهام بازار زیاد و نام شناخته شده ای داشته باشند اما دارایی فیزیکی کمتری داشته باشند. خریدار میتواند طبق چیزی که میداند از این خیرخواهی قدردانی کند یا به طور معقولانه از منافع یک خیرخواهی و هر گونه ضررات ناشی از عدم خیرخواهی آگاه شود. این ادعا که خریدار ناعادلانه از خیرخواهی سود میبرد و باید عواقب هر گونه فعالیت اشتباه به وسیله ی مالک قبلی را متحمل شود یک استنباط نادرست است.
یک ادعا مخالف این بحث این است که فروشنده ممکن است از لحاظ مالی از تخلف قانون بهره ببرد (برای مثال با قطع کردن امنیت محیط، عدم پرداخت بیمه ی کارگران، یا انجام فروش خارجی ممنوع شده که در غیر این صورت نمی تواند اجرا شود) و این سود به طور غیر منصفانه ای به خریدار دارایی برسد. یکی از دلایلی که دادگاه ها اعمال جانشینی مسئولیت را در متن اصلاحی مناسب می دانند این است که اگر جانشینی مسئولیت بر خریدار اعمال نشود مالک قبلی میتواند از مصرف غیر قانونی مواد خطرناک نفع ببرد یا دیگر فعالیت غیر قانونی و بعدا با تغییر شکل تجارت خود از آن سر باز زند.یک تصور مشابه برای توجیه جانشینی مسئولیت در جائی لحاظ می شود که فروشنده ی دارایی یک توافق تجارت دسته جمعی یا دیگر قراردادهای کاری را نقض کند. دوباره در حالی که خریدار ممکن است به دلیل تخلف پول واریز کند خریدار دارایی به طور کل از افزایش اعتبار شرکت نفع نمی برد چرا که خریدار برای هر چیزی که گرفته است باید پول پرداخت کند. فروشنده ای که نقض قانون کردهاست سود کاملی از چنین تخلف در شکل پرداخت برای اعتبار افزایش یافته ی دارایی خود میبرد. تنها نافع بهره بردار فروشنده ی دارایی و سهامدارن آن به دلیل تخلف یا وارد کردن خسارت میباشند.
در پایان این بحث به دلیل اینکه صاحب قبلی ممکن است ناموجود باشد، به این نتیجه میرسیم که تساوی حقوق نیاز به تنبیه جانشین دارد (برای مثال ممکن است پس از فروش معامله ای را فسخ کند) در حالی که گاهی اوقات به صورت عمومی انجام می شود[۱۷]و الگوی مشاجره های بی اساس را پیش میگیرد. به میزان شایستگی ادعای این متن اصلاحی، شخصی که بی گناه باشد تنبیه نمی شود چرا که شخص مرتکب جرم ناموجود است. اگر یک دزد از کشور ناپدید شود مجوزها نمی توانند حبس کردن شخص خریدار بی گناه کالاهای دزدیده شده را توجیه کنند. علاوه بر این، این ادعا این واقعیات را که در بسیاری از دولت ها شرکت ها ممکن است تقاضای قانونی داشته باشند و در دادگاه شکایت خود را انجام دهند مورد توجه قرار نمی دهد حتی اگر اجناس خریداری شده تحت قوانین فدرال بعد از فسخ معامله باشند.
نتیجه ی اجتناب ناپذیر به نظر میرسد این باشد که به دلیل اینکه تساوی حقوق یک مفهوم اصلاحی طراحی شده برای اجتناب از بی عدالتی به شخص خسارت دیده و نه برای کمک به دولت برای جریمه کردن میباشد، میتواند مفاد قانون گذاری مستبدانه و بوالهوس برای سازمان های اجرائی و دادگاه ها برای مسئولیت جانشین واردات praeter legem برای توجیه تحمیل تحریم ها با اهداف منع یا جلوگیری کننده باشد.
۴-۴-۱-۲- تحلیل های سیاسی مسئولیت جانشینی
با کنار گذاشتن تمامی شرایط اصلاحی برای جانشینی مسئولیت در قوانین تجارت بین الملل این پرسش باقی می ماند که با این وجود جانشینی مسئولیت در زمینههای سیاست عمومی قابل توجیه است یا خیر؟ آنچه یک شخص ممکن است در مورد قانونی بودن تمایل سازمان ها و رفتار واقعی نتیجه بگیرد. نگرانی در مورد اینکه کنگره باید مجوز واضحی را برای تحمیل جانشینی مسئولیت در پیگیری اجرای اثرگذار بیشتر AECA، TWEA و IEPA و پیمان تعرفه ی گمرکی ۱۹۳۰ بپذیرد یا خیر قانونی است.
بارها به لزوم این عملکرد قضائی، همانند موقعیت مسئولیت جانشینی، در مورد لزوم اینکه خریدار دارایی باید از طبیعت و مقیاس مسئولیتی که تصاحب خواهد کرد اشاره شده است.[۸۱] سازمان های اجرائی تبادلات بین الملل از این محدودیت در جانشینی مسئولیت نه تنها با بسط دادن دسترسی آن، فراتر از موارد اصلاحی حرکت میکنند بلکه وضعیت آگاهی خریدار را نیز نادیده می گیرند.[۸۲] گذشته از تخریب تعادل مسئولیت جانشینی که باید پایه گذاری شود این عملکرد جدید عواقب سیاسی رنج آوری را ایجاد میکند.
یک اساس اقتصادی بسیار خوب عملکرد قضائی خودداری از تحمیل جانشینی مسئولیت بر خریدار دارایی بی اطلاع را توضیح میدهد. هزینه ی پرداخت شده به وسیله ی دارایی بر اساس ارزش گذاری خریدار بر دارایی میباشد که در عوض خریدار میتواند اطلاعات محدودی را از ثبت و ضبط های عمومی جمع کند و هر ثبت و ضبط خصوصی که فروشنده نگه داشته و می توان قبل از توافق معامله آن را مرور کرد را میتواند به دست آورد. اگر یک دادگاه یا سازمان فدرال قادر بود تا یک جریمه ی غیر قابل پیشبینی بر خریدار را تحمیل کند، اساس نامطمئنی در مورد خریدار دارارئی معرفی می شد. خرید در ابتدای مذاکره تنها برای بازگشت به انتقال با سود کمتر[۸۳] یا حتی یک ضرر خالص پس از تصاحب به دلیل فعالیت اجرائی قانون گذاری غیر منتظره مفید واقع شود.
انگیزه برای واگذاری دارایی با این عدم اطمینان حتما پایان خواهد یافت که فقدان سنگینی را برای جامعه به دنبال خواهد داشت. واگذاری دارایی ها تخصیص سودمند سرمایه را به دنبال نخواهد داشت. با ایجاد پتانسیل برای زیان غیرقابل پیشبینی، ریسک بسیار زیادی وجود دارد که خریدارهای دارایی کوچک و برخی از خریدهای دارایی بزرگ که سود مناسبی را به همراه دارد با خطر تخلفات غیر معلوم مواجه خواهند شد. هنوز هم سازمان های اجرائی در این موقعیت هستند، همان گونه که BIS با Sigma- Aldrich این عمل را با موفقیت انجام داد[۱۸] که نیازی نیست خریدار از تخلفات تحمیل شده با مسئولیت برای پیشامدهای آن ها آگاهی داشته باشد. چنین موانعی توانگری اجتماعی کل را در بازداشت سرمایه برای جابه جائی از تولید دهی کمتر به استفاده های تولیدی کاهش میدهند. این قوانین مسئولیت ، هم چنین در مورد تخلف حداقل اصول اجتناب کننده از هزینه، ناکافی هستند، همان گونه که مسئولیت بالقوه را از بخش هایی که می دانند آیا مسئول فعالیت های گذشته در آینده (فروشنده ی دارایی) هستند به بخش هائی که آگاهی کمتری دارد (خریدار دارایی) ، جا به جا میکنند .