تعریف دیگر از کرامت انسانی مربوط به امانوئل کانت، فیلسوف معروف آلمانی است کانت با طرح نظریه «خودمختاری اخلاقی و استقلال ذاتی انسان» میگوید: « کرامت انسانی، حیثیت و ارزش است که تمام انسانها به جهت استقلال ذاتی و توانایی اخلاقی که دارند به طور ذاتی و یکسان از آن برخوردارند[۶۰].»
به نظر میرسد تعریف کانت از کرامت ذاتی انسان، جامعیت لازم را ندارد چون افرادی را که از توانایی عقلانی و اخلاقی لازم برخوردار نیستند، شامل نمیشود.
برخی دیگر از اندیشمندان نیز در تعریف کرامت انسانی میگویند: کرامت انسانی به آن نوع حرمت و ارزشی گفته میشود که انسان از آن جهت که انسان است از آن برخوردار است آنان منشا این کرامت را در انسانیت انسان و فرزند آدم بودن او جستجو کرده، میگویند: این انسانیت در تمام انسانها به طور مساوی وجود دارد[۶۱].
بند دوم: اقسام کرامت انسانی
کرامت انسانی به دو نوع کرامت انسانی ذاتی و کرامت انسانی اکتسابی تقسیم میشود که در ذیل به تعریف آن ها پرداخته میشود.
کرامت انسانی ذاتی:
یکی از محققان در تعریف کرامت ذاتی چنین مینویسد: « کرامتی است که در قوس نزول و درجریان تکوین آفرینش انسان مطرح میباشد و مدح آدمی به خاطر داشتن این وصف، در واقع مدح پروردگار کریم است، چرا که در نتیجه فعل الهی انسان را ذاتاً و فی نفسه بر سایر موجودات ظاهری و باطنی برتری و فضیلت داده است. این صفت مربوط به مقام انسانیت است و در تمام افراد انسان به صورت بالقوه وجود دارد[۶۲]. اگرچه این جملات درصدد تعریف کرامت ذاتی است ولی واژه « بالقوه » در این تعریف، با کرامت اکتسابی تناسب دارد و نه با کرامت ذاتی و برای اینکه این تعریف از کرامت ذاتی صحیح باشد باید واژه « بالقوه » حذف شود و یا تبدیل به واژه « بالفعل » گردد.[۶۳]
یکی از مفسرین معاصر در توضیح ذاتی بودن کرامت چنین مینویسد: « کرامت، ناظر به شرافت ذاتی شی است که ویژه اوست و مقایسه با غیر در آن ها لحاظ نمیشود[۶۴] » یعنی وقتی از کرامت ذاتی انسان سخن گفته میشود به معنای آن است که این کرامت، ذاتی انسان است وذاتی شی قابل سلب و اثبات نیست. همه انسانها در همه زمانها و مکانها از کرامت ذاتی برخوردار هستند و این کرامت هرگز از آن ها سلب نمیشود بنابرین کرامت ذاتی را میتوان اینگونه تعریف کرد: کرامت ذاتی به آن نوع شرافت و حیثیتی گفته میشود که تمام انسانها به جهت استقلال ذاتی، توانایی تعقل و تفکر و وجهه ونفخه الهی که دارند، به طور فطری و یکسان از آن برخوردار هستند.
کرامت انسانی اکتسابی:
یکی از نویسندگان در تعریف این قسم از کرامت چنین مینویسد: « مقصود از کرامت اکتسابی دست یابی به کمالهایی است که انسان در پرتو ایمان و عمل صالح اختیاری خود به دست میآورد. این نوع کرامت برخاسته از تلاش و ایثار و معیار ارزشهای انسانی و ملاک تقرب در پیشگاه خداوند است. با این کرامت است که میتوان واقعا انسانی را بر انسان دیگر برتری داد[۶۵]. » در واقع کرامت اکتسابی بیانگر ویژگیهایی است که از شکوفایی استعدادهای نهفته در وجود انسان و تلاش در مسیر رشد و تکامل ناشی میشوند و داشتن این قسم کرامت است که برای انسان فضیلت محسوب میشود.
قرآن مجید ملاک این نوع کرامت را تقوا معرفی میکند و با کرامتترین افراد را با تقواترین آن ها میداند[۶۶].
گفتار دوم: مبانی نظری کرامت انسانی
در پاسخ به این سوال که چرا و بر چه مبنایی انسان دارای کرامت ذاتی است نظریه های مختلفی مطرح گردیده است که به مهمترین آن ها به اختصار اشاره میکنیم.
بند اول: نظریه حقوق فطری
نظریه حقوق فطری یا طبیعی دارای تاریخی بس کهن و قدیمی است و نخستین بار به وسیله فلاسفه یونان به صورت یک نظریه علمی مطرح گردیده است و سپس توسط مکتب فلسفی رواقیان به رهبری زنون مورد بحث دقیق قرارگرفته است[۶۷].
اندیشه حقوق طبیعی اینگونه تبیین میشود که مجموعهای از قواعد با موضوعیت جهانی وجود دارد که کاملاً معقول و منطقی است واز آنجا که قواعد و مفاهیم مربوط به حقوق طبیعی ریشه در شعور بشر دارد، لذا این قواعد را نمیتوان به یک گروه یا ملت خاص محدود ساخت[۶۸]. بر اساس این نظریه قواعد و اصول حقوق طبیعی، اصول و قواعدی هستند که از فطرت و طبیعت انسان نشأت گرفته و از طریق عقل کشف و استنباط میگردند یعنی عقل انسان به طور مستقل و قطع نظر از منبع دیگری چون احکام و فرامین الهی بر آن ها حکم میکند و چنان بدیهی هستند که جای هیچ گونه تردیدی در آن ها باقی نمیماند[۶۹].
سیسرون نظریه پرداز مشهور رومی در تبیین نظریه حقوق فطری میگوید، قانون حقیقی عبارت از دستوری است که عقل سلیم آن را در توافق و هماهنگی کامل با طبیعت انشا میکند چنین قانونی جهانشمول، تغییرناپذیر و ازلی است.مفاد آمرانه این قانون مردم را به انجام وظیفه وادار میکند و نواهیاش از انجام عمل نادرست باز میدارد تغییر این قانون گناه و تلاش برای بیاعتبار کردن آن مجاز نیست اراده و تصویب مجلس قانونگذاری و یا اراده مردم نمیتواند ما را از تعهد نسبت به این قانون رها سازد. برای تفسیر و تبیین آن نیازی به مراجعه به خارج از خود را نداریم یک قانون جاوید و غیر قابل تغییر برای تمام ملتها و زمان ها است. ارباب و حکمرانی بر تمام ما جز خداوند وجود ندارد، هرکس از این قانون اطاعت نکند از خود میگریزد و طبیعت خود را انکار میکند و به دلیل همین واقعیت چنین کسی از بدترین مجازاتها رنج خواهد کشید، حتی اگر بتواند از مجازاتهای متداول رهایی یابد. از دقت و تأمل در این سخنان سیسرون چنین استنباط میشود که حقوق طبیعی از نظر وی دارای ویژگیهای زیر است:اولاً این حقوق عقلانی است و عقل انسان توانایی ادراک و استنباط و تفسیر آن را دارد. ثانیاًً هرچند این حقوق دارای ریشه الهی است، در عمل دستگاه ادراکی انسان و نفس ملهم یا وجدان اخلاقی اوست که آن را مشخص و تعیین و تفسیر میکند، ثالثاً این حقوق جهانشمولی و ازلی و ابدی و تغییر ناپذیر و موافق با فطرت و طبیعت انسانی است. رابعاً حقوق فطری به دلیل عقلانی و اخلاقی بودن آن، علاوه بر ضمانت اجراهای رسمی، دارای ضمانت اجراهای اخلاقی و وجدانی است[۷۰].
ازلی، ابدی و جهانشمول بودن قواعد و مقررات حقوق طبیعی و همچنین اخلاقی و عقلانی بودن آن از جمله ویژگیهایی است که مورد تأیید و تأکید سایر نظریه پردازان حقوق فطری نیز قرارگرفته است.
بنابرین، این اعتقاد در مکتب حقوق طبیعی که انسان دارای وجدان اخلاقی بوده و عقل وی به طور مستقل و قطع نظر از هرمنبع دیگری چون احکام و فرامین الهی، قادر به درک حسن و قبح اعمال و کشف و استنباط یک سلسله قوانین ازلی و ابدی و جهانی تغییر ناپذیر است، در واقع اذعان و اعتراف به این حقیقت است که انسان دارای کرامت ذاتی است و بدین ترتیب میتوان گفت مبنای کرامت ذاتی انسان از دیدگاه این مکتب، توانایی عقلانی و شخصیت و وجدان اخلاقی انسان است.
بند دوم: نظریه اصالت فرد [۷۱]
پس از مکتب حقوق طبیعی، مکتب اصالت فرد از جمله مکاتب مهم فکری است که در فرایند تکوین و تکامل اندیشه کرامت انسانی بسیار مؤثر بوده است.