همانگونه که برخی از بزرگان اهل سنت تصریح نمودهاند، بخاری و مسلم، همه احادیث صحیح را جمع نکردهاند. حاکم نیشابوری در مستدرک خود میگوید:
«لم یحکما و لا واحد منهما بانه لم یصح من الحدیث غیر ما اخرجاه»[۲۰۳]
یعنی؛ هیچ کدام از بخاری و مسلم نگفتهاند که حدیث صحیحی غیر از احادیثی که آنها جمع کردهاند، نیست.
خود بخاری میگوید:
«ما ادخلت فی کتابی الجامع الصحیح الا ما صح و ترکت من الصحاح حتی لایطول»[۲۰۴].
یعنی؛ همه احادیثی که در الجامع الصحیح آورده ام، صحیح میباشد، ولی برای این که کتاب طولانی نشود، از نقل احادیث صحیح دیگر اجتناب کردم.
مسلم نیشابوری در مورد جمع آوری بخشی از احادیث در« الجامع الصحیح» از سوی محدثان معاصر خویش مورد انتقاد واقع شد با این دلیل که این عملکرد شما موجب رد احادیث دیگر از سوی برخی خواهد شد، زیرا آنان در مقام استناد هر حدیثی را که موافق نظرشان نباشد به دلیل این که در الجامع الصحیح نقل نشده است، غیر صحیح تلقی خواهند نمود. مسلم در پاسخ این انتقاد چنین گفت:
«ان ما اخرجت فی هذا الکتاب و قلت هو صحاح و لم اقل ان ما لم اخرجه من الحدیث فی هذا الکتاب فهو ضعیف»[۲۰۵]
من صحت تمام احادیثی را که در این مجموعه نقل کرده ام، تایید میکنم و اما درباره احادیث دیگر نگفتهام که آنها صحیح نیستند.
پس به تصریح و اعتراف خود بخاری و مسلم همه احادیث صحیح در صحیحین جمع نشده است «بدین جهت است که حاکم نیشابوری خواسته است با تالیف کتابی به نام «مستدرک الصحیحین» تمام احادیثی را که طبق شرایط بخاری و مسلم صحیح بودهاند،ولی آنها نقل نکردهاند، جمع آوری و نقل نماید و لذا وی در ذیل هر حدیثی که در مستدرک نقل میکند، میگوید: «هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه»[۲۰۶] یعنی این حدیث طبق مبانی بخاری و مسلم صحیح است، ولی نقل نکردهاند.
بنابراین از عدم نقل حدیثی توسط برخی با وجود نقل بسیاری دیگر، نمیتوان عدم صحت آن را نتیجه گرفت.
قوشچی میگوید بسیاری از محدثین این حدیث را نقل نکردهاند، ولی تنها از سه نفر یاد میکند و حال آن که برای اثبات حرف خود باید از افراد بیشتری نام میبرد.
میر حامد حسین هندی نیشابوری در پاسخ این ایراد هفت وجه ذکر میکند[۲۰۷].
۱٫تعصب
نقل نکردن حدیث غدیر با وجود تواتر و حداقل، شهرت آن دلالت بر تعصب و اعراض آنها از اهل بیتF میکند.
۲٫مثبِت مقدم بر نافی است.
ازقواعد مسلم در نزد علمای اصول فقه قاعده تقدم مثبت بر نافی است.بنابر این قاعده، با وجود مثبت بر مطلبی بر وجود نافی صریح اعتنا نمیشود. بی تردید مثبت به طریق اولی مقدم بر سکوت است. در ادامه میر حامد حسین شواهدی را نقل میکند که نشانگر این است که علمای اهل سنت این قاعده را قبول دارند و به مقتضای آن عمل میکنند.
از این روی با وجود اثبات حدیث غدیر از سوی بسیاری از علمای اهل سنت به سکوت برخی دیگر به هیچ وجه اعتنا نمیشود.
۳٫شهادت بر نفی پذیرفته نمیشود.
میر حامد حسین، موردی را نقل میکند که دهلوی صاحب «تحفه اثنا عشریه» به این قاعده استناد کرده است.
بنابراین اگر انکار تاب و توان مقابله و معارضه با اثبات را نداشته باشد، چگونه سکوت میتواند با اثبات معارضه نماید.
-
- عدم نقل دلالت بر عدم نمیکند.
این که برخی حدیثی را تقل نکرده باشند، دلیل بر عدم وجود آن حدیث نمیشود.
۵٫بخاری و مسلم، تمام احادیث صحیح را جمع آوری نکردهاند.
میر حامد حسین برای اثبات این مطلب برخی از بزرگان اهل سنت را نام میبرد که به این امر تصریح نمودهاند.
۶٫بر فرض نقل بخاری و مسلم، باز هم افراد متعصب انکار میکردند.
اگر بخاری و مسلم هم حدیث غدیر را روایت میکردند، برخی از متعصبین انکار میکردند. همان گونه که قوشچی با وجود این که حدیث منزلت در صحیحین موجود است، باز در آن خدشه میکند.
هم چنین دهلوی در تحفه اثناعشریه، حدیث رحلت حضرت فاطمه زهراI را در حال غضب از ابوبکر، منکر است، با وجود این که صحیحین این جریان را روایت کردهاند.
برخی از اهل سنت حدیث عدم بیعت امام علیA به مدت شش ماه با ابوبکر را قبول ندارند با وجود این که این مسأله را صحیحین نقل کردهاند.
برخی از بزرگان اهل سنت، حدیث قرطاس را با وجود این که در هفت جای صحیح بخاری آمده است و مسلم نیز آن را به سه طریق نقل کرده است، جعلی میدانند[۲۰۸].
با این بیانات روشن شد که برخی از اهل سنت میکوشند هر حدیثی را که مؤید امامت حضرت علیA باشد، رد یا توجیه کنند، اگر چه این احادیث در مهم ترین منابع حدیثی آنها آمده باشد.
۷٫نظر بزرگان اهل سنت درباره صحیحین
قوشچی طوری سخن میگوید که گویی هر حدیثی که در صحیحین آمده است، صحیح است و حال آن که بسیاری از بزرگان اهل سنت در برخی از احادیث آن خدشه وارد کردهاند.
صاحب عبقات به برخی از این موارد اشاره کرده است.
۵-۲-۱-۳٫ جواب شبهه نقل نشدن صدر حدیث:
جواب نخست: میر حامد حسین پنجاه راوی را نام میبرد که صدر حدیث را نیز روایت کردهاند[۲۰۹].
علامه امینی نیز ۶۴نفر از بزرگان اهل سنت را میشمارد که راوی صدر حدیث بودهاند[۲۱۰].
جواب دوم: قوشچی فکر کرده است، تنها دلیل شیعه بر این که مراد از ولی اولی در تصرف است، صدر حدیث است، ولی این پنداشت صحیح نیست، زیرا با قطع نظر از صدر حدیث نیز ادعای شیعه قابل اثبات میباشد.
قرائن متصله و منفصله دیگری وجود دارند که ادعای شیعه را اثبات میکنند.این قرائن عبارتند از:
۱٫ذیل حدیث:
بسیاری از محدثین اهل سنت روایت کردهاند رسول اکرم۶ در ذیل حدیث غدیر دعا کرد و فرمود: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه…»
این دعا از دو جهت دلالت میکند که مراد از مولی امامت و خلافت است.
الف.حضرت رسول اکرم۶ میدانستند که امام نیاز به اعوان و انصار دارد و نیز آگاهی داشتند که کسانی هستند که کینه علیA را در دل دارند و برخی از اهل طمع و دنیاپرست نیز سد راه امامت حضرت علیA خواهند شد، از این رو برای علیA دعا کرد تا مردم بدانند که موالات علیA سبب جلب موالات خداست و دشمنی با او دشمنی خدا را در پی دارد.