اسوه در اصل معنی آن حالتی است که انسان به هنگام پیروی از دیگری به خود میگیرد و به تعبیر دیگر، همان تأسی کردن و اقتداء نمودن است.
جمله، (لقد کان لکم فی رسول الله اسوهٌ حسنه)، مفهومش این است که برای شما در پیامبر i تأسی و پیروی خوبی است و شما میتوانید با اقتدا کردن به او، خود را اصلاح کنید و در مسیر «صراط مستقیم» قرار بگیرید. (مکارم شیرازی، ۱۳۸۰، جلد ۱۷،ص ۲۴۳ )
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱-۹-۵- الگو: طرح و نمونه و روبری از چوب نازک یا مقوا و کاغذ و یا پارچه نازک که از روی آن چیزی را می برند و یا می سازند، نمونه، طرح. (معین محمد،۱۳۹۰،ج۱،ص۵۳)
۱-۹-۶- مربی: پرورش دهنده، تربیت کننده، پرورنده، رشد دهنده. (حسینی دشتی سید مصطفی،۱۳۷۶،جلد نهم-۲۶۱)
۱-۹-۷- نقش: نگاشتن، نگارش، نگار کردن، کندن نگین. (حسینی دشتی سید مصطفی،۱۳۷۶،ج۱۰،ص۷۲۹)
فصل دوم
اهداف و اصول
مقدمه:
در بیان اهمیّت تعلیم و تربیت همین بس که خداوند در آیات بسیاری خود را رب موجودات دانسته و پس از مقام الهویت به ربوبیت و پروردگاری خویش بر جهانیان اشاره می کند. در آیه ۱۲۹و ۱۵۱ سوره بقره مقام تربیت و رشد انسان ها را به عنوان وظیفه پیامبران و هدف بلند ایشان می شمارد و تزکیه به معنای رها سازی شخص از عناصر بازدارنده برای دست یابی به مواد و منابع رشد و نمو را از اصول دعوت و وظایف تمامی انبیاء الهی بر می شمارد.
از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی نقش مربی در تربیت از نظر اسلام می باشد، که در این فصل از تحقیق به اهداف، عناصر و اصول تربیت پرداخته و در قسمت پایانی از نظرات پنج نفر از صاحب نظران اسلامی در مسائل تربیتی استفاده گردید.
۲-۱- اهداف تربیت:
از نظر رهنمودهای اسلام، ابتدا باید انسان و ابعاد وجودی و نیروها و استعدادهای او را شناخت و آنگاه به تربیتش پرداخت. البته از آنجا که شناخت حقیقت ژرف و نامتناهی وجود انسان به طور کامل مشکل است و از سویی پرده های ستبر غرایز و مادیات، عقل آدمی را احاطه کرده و انسان نمی تواند به برنامه ریزی و تهیه قانون کاملی برای سعادت خود بپردازد، خدای متعال که آفریننده انسان و ربّ و پرورنده حقیقی اوست برنامه های تربیتی خاصی را تعیین فرموده و توسّط پیامبرانش به انسانها ابلاغ نموده است.
امام علی ۸ به کمیل میفرماید: ای کمیل، خداوند پیامبر i را تربیت کرد و آن حضرت مرا تربیت نمود. پس من نیز اهل ایمان را تربیت نموده و آداب پسندیده را به آنها یاد میدهم. (مجلسی، محمد باقر،۱۳۸۵، ج۷۷،ص۲۶۸)
تربیت باید با برنامه دقیق و حساب شده انجام گیرد تا موفقیت آمیز و نتیجه بخش باشد. در تربیت تنها پند و اندرز کافی نیست، بلکه باید تمام شرایط به طور هماهنگ فراهم شود تا نتیجه مطلوب به بار آید.
مربی به هنگام تربیت متربیان باید به چند نکته اساسی توجه نماید:
مربی باید فرد مورد تربیت را بشناسد و از ویژگی ها و رموز آفرینش جسمانی و نفسانی او آگاه باشد.
مربی باید هدفی داشته باشد؛ یعنی در نظر بگیرد که چگونه انسانی میخواهد بسازد.
مربی باید برنامه داشته باشد؛ یعنی بداند برای پرورش شخصیّتِ فرد، چه شرایطی ضروری است. او باید همه آنها را فراهم سازد که در چنین صورتی میتوان در انتظار نتیجه بود.
بهترین زمان برای تربیت، دوران کودکی است، زیرا در این دوران شخصیت کودک هنوز کاملاً شکل نگرفته و او برای هر گونه تربیت آمادگی دارد. مسئولیت این امر حساس و مهم در مرتبه اول، بر عهده والدین نهاده شده است.
اصولاً در تربیت پنج هدف متعالی در نظر گرفته میشود:
۲-۱-۱- اصلاح رابطه انسان با خودش:
از مهمترین اهداف تربیت، اصلاح رابطه انسان با خودش است؛ بدین معنا که انسان خود را بشناسد و استعدادهایش را در جهت تکامل و سعادت خویش بکار گیرد.
یکی از راه های تربیت، شناخت بهتر شخص از نیروها و قوای درونی خودش است و از همین رو در روایات تاکید فراوانی بر آن شده است.
پیامبر اکرم i به رابطه خودشناسی با خداشناسی اشاره کرده، می فرماید: «من عرف نفسه فقد عرفه ربه» ( مجلسی،ج۲، روایت ۲۲ ) کسی که خود را شناخت، به خدای خود معرفت می یابد.
امام علی ۸ می فرماید: «مَعرِفَهُ النّفسِ اَنفَعُ المَعارف» (غرر، ص۴۶۶۰، ۱۴۸/۶، ترجمه محمد علی انصاری ) نافع ترین معارف، شناخت نفس است.
و نیز می فرماید: آنکه به معرفت نفس دست یابد، به پیروزی بزرگی رسیده است. ( نادری شاهرودی، ۱۳۸۹، ص ۱۷۲)
دهها روایت دیگر نیز در این زمینه وجود دارد که حاکی از ارزش شناخت نفس است تا انسان به عظمت آن واقف گردد.
تاکید روایات بر مطالعه و شناخت نفس، این نکته را میرساند که مطالعه در خود و معرفت به خویش یکی از بهترین راه های وصول به حق است. معرفت نفس خود علمی است که سبب می شود فرد در مقابل انحرافات و خواهشهای بیجا که گاه از سوی نفس سر میزند و مانع رشد او میشود، بایستد و آن ها را اصلاح میکند.
در پرتو معرفت نفس خلوت دل حاصل میشود، اغیار از دل بیرون میروند و انسان عارف با خدای خود پیوند
می یابد، یعنی درک میکند که فقیر و محتاج مطلق به خدای سبحان است. انسان در این دریای معرفت نفس هر چه بیشتر غور کند، درّهای گرانبها تری را به دست میآورد و آن وصول و قرب الی الله است.
شهید مطهری می گوید:
“درست است که امام علی ۸ مظهر انسان کامل بود و درست است که انسان، نمونه های عالی انسانیت را دوست میدارد، اما اگر علی۸ همه این فضایل انسانی را که داشت، میداشت؛ آن حکمت و آن علم، آن فداکاریها و از خود گذشتگیها، آن تواضع و فروتنی، آن ادب، آن مهربانی و عطوفت، آن ضعیف پروری، آن عدالت، آن آزادگی و آزادی خواهی، آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن، آن سخا و جود و کرم و… اگر علی۸ همه اینها را که داشت، میداشت، اما رنگ الهی نمیداشت، مسلماً اینقدر که امروز عاطفه انگیز و محبت خیز است، نبود. علی۸ از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد. دل های ما نا خود آگاه در اعماق خویش با حق سَر و سرِّ و پیوستگی دارد و چون علی۸ را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق مییابند، به او عشق میورزند. در حقیقت، پشتوانه عشق علی۸، پیوند
جانها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرت ها نهاده شده و چون فطرت ها جاودانی است، مهر علی۸ نیز جاودان است.” (مطهری مرتضی،۱۳۶۸،ص۱۰۰)
امام علی۸ خود، میفرماید:
“هر کس میخواهد بدون قوم و قبیله عزیز باشد و بدون قدرت، هیبت داشته باشد و بدون ثروت، بینیاز باشد و بدون بذل و بخشش، فرمانش را برند، پس باید از زیر بار ذلت نافرمانی خدا به عزت طاعت خدا منقلب شود که او تمام اینها را دارد.”(دلشادتهرانی،۱۳۸۵،ص۵۷)
۲-۱-۲- اصلاح رابطه انسان با خدا:
اصلاح رابطه انسان با خدا، اساسی ترین هدف در تربیت است، زیرا تا رابطه انسان با خدا اصلاح نشود، هیچ امری به درستی اصلاح نمی شود و زمانی که این رابطه اصلاح شود، اصلاح دیگر امور نیز ممکن می گردد. انسانی که رابطه خود را با خدا اصلاح نماید عاقبت به خیر خواهد شد و این میسر نمی شود مگر با عمل نیک و رعایت فضائل اخلاقی و دوری جستن از رذائل نفسانی. خلاصه باید خدا گونه شد تا به سعادت ابدی رسید و باید همه چیز را برای او خواست و به مقام فنا بالله رسید.
خداوند متعال می فرماید:
$pkr’¯»t ß`»|¡RM}$# $tB x8¡xî y7În/tÎ/ ÉOÌx6ø۹$# ÇÏÈÏ%©!$# y7s)n=yz y71§q|¡sù y7s9yyèsù ÇÐÈ þÎû Ädr& ;ouqß¹ $¨B uä!$x© t7©.u ÇÑÈ (انفطار- ۸،۷،۶)
ای انسان چه چیزی تو را به پروردگار کریم و بزرگوارت مغرور و فریفته ساخت؟ خدایی که تو را آفریده و به صورتی کامل بیاراست و به هر صورتی که خواست ترکیب فرمود.
این آیه، انسان را متوجه خلقتش کرده و تنبّه و آگاهی میدهد که خدا تو را آفریده و تو در آفرینش خویش محتاج و نیازمند به او بودهای و این فقر وجودی تو را به خدا میرساند. پس چرا مغرور میشوی؟ انسانی که خود را بشناسد و به موقعیّت خویش در برابر خداوند تبارک و تعالی عارف شود هرگز به خود مغرور نمی گردد.
بنابر این، انسان آنگاه که خود را بشناسد و به گوهر گرانبهای وجودش پی ببرد، به سوی خداوند تبارک و تعالی حرکت می نماید، زیرا می فهمد که برای این جهان آفریده نشده و ارزش این جهان با همه وسعتش کمتر از اوست و اصلا آنچه را خدا در آسمانها و در زمین آفریده همه را مسخر انسان گردانیده است.
t¤yur /ä۳s9 $¨B Îû ÏNºuq»yJ¡¡۹$# $tBur Îû ÇÚöF{$# $YèÏHsd çm÷ZÏiB 4 ¨bÎ) Îû Ï۹ºs ;M»tUy 5Qöqs)Ïj9 crã©۳xÿtGt (جاثیه -۱۳)
گفتنی است رابطه حسنه با خداوند حاصل نمی گردد مگر با ترک اعمالی از جمله:
۱- ترک خیانت.
ترک ظلم و ستم که باعث هلاکت امتها شمرده شده است.