خوشایندی ( توافق پذیری، سازگاری ) (A)
همانند برون گرایی، شاخص سازگاری بیش از هر چیز بر تمایل نسبت به ارتباطات بین فردی تأکید دارد. فرد سازگار اساسا نوع دوست است، با دیگران احساس همدردی میکند، مشتاق است که به آنان کمک کند و اعتقاد دارد که دیگران نیز متقابلا به او کمک میکنند و در مقابل شخص ناسازگار، ستیزه جو، خوددار و شکاک است و بیشتر اهل رقابت است تا همکاری (حق شناس، ۱۳۸۵) .
این حقیقت وجود دارد که افراد سازگار مقبول تر و محبوب تر از افراد ستیزه جو هستند، اما باید توجه داشت که آمادگی برای دفاع از خود هم یک امتیاز است و لذا سازگار بودن مثلا در میدان جنگ فضیلتی محسوب نمی شود. هیچ یک از دو قطب این شاخص دارای منزلت اجتماعی بالاتر نیستند. هم چنین نمی توانیم بگوییم کدام گروه از کسانی که در قطب های این شاخص قرار می گیرند، بهداشت روانی بهتری دارند. نمره ی پایین در سازگاری با حالت خود شیفتگی، اختلال شخصیت ضد اجتماعی و پارانوئید همراه بوده ، در حالی که نمره ی بالا در سازگاری با اختلالات شخصیت وابسته همراه است (سون[۱۳۱]، ۲۰۰۴).
وظیفه شناسی ( مسئولیت پذیری ) ©
یکی از موضوعات مهم نظریه شخصیت و ویژه در نظریه روان پویایی، موضوع کنترل تکانه هاست. در روند تکوین و رشد فردی بیشتر افراد می آموزند که چگونه کشش ها و نیازهای خود را اداره کنند. به طور کلی، ناتوانی در برابرکنترل تکانه ها و تمایلات نشان دهنده ی مسئولیت پذیری بالا در افراد بالغ است. از سوی دیگر کنترل خویشتن میتواند به فرایند طراحی، سازماندهی و اجرای وظایف نیز اطلاق شود و تفاوت های فردی در این زمینه، مبنای شاخص مسئولیت پذیری در آزمونNEO است. به طور خلاصه دو ویژگی عمده ی کنترل تکانه ها و تمایلات و به کارگیری طرح و برنامه برای رسیدن به اهداف مورد بررسی در شاخص مسئولیت پذیری آزمون NEO قرار میگیرد (حق شناس، ۱۳۸۵).
افراد دارای نمره ی بالا در مسئولیت پذیری افرادی دقیق، وسواسی، وقت شناس و قابل اعتماد هستند. افراد دارای نمره ی پایین را نباید افرادی فاقد پایبندی با اصول اخلاقی دانست. بلکه این افراد معمولا دقت کافی را برای انجام کارها نشان نمی دهند، هم چنین، در جهت رسیدن به اهداف خود نیز چندان مصر و پیگیر نیستند (همان منبع). برخی از شواهد پژوهش نشان میدهد که نیاز به لذت طلبی و علاقه مندی به امور جنسی در افراد دارای نمره ی پایین، بیشتر از افرادی است که نمره ی بالا کسب میکنند (جان و اسریواستاوا، ۱۹۹۹، به نقل از جان و پروین، ۲۰۰۱، ترجمه ی جوادی و کدیور، ۱۳۹۲).
۲-۵-۶) مدل شش عاملی مایکل اشتون وکیبوم لی
مایکل اشتون[۱۳۲] و کیبوم لی[۱۳۳](۲۰۰۹،۲۰۰۷؛ به نقل ازشولتز و شولتز،۲۰۱۳؛ ترجمه سید محمدی،۱۳۹۲) مدل شخصیت شش عاملی را ارئه دادهاند.دو تا از عوامل- برون گرایی و وظیفه شناسی- شبیه عواملی هستند که در مدل پنج عاملی یافت میشوند؛ چهار عامل دیگر با نظریه پیشین تا اندازه ای تفاوت دارند ومنحصر به این مدل شخصیت هستند(اشتون و لی،۲۰۰۸؛شپارد و بلیکی،۲۰۰۸؛به نقل از شولتز وشولتز،۲۰۱۳؛ترجمه سید محمدی،۱۳۹۲). این شش عامل یا ابعاد مدل (HEXACO ) درجدول زیر فهرست شده اند.
جدول ۲-۳: شش عاملی مایکل اشتون وکیبوم لی منبع (شولتز و شولتز، ۲۰۱۳؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۹۲)
جدول شش عامل شخصیت مدل HEXACO
عامل شرح
صداقت/فروتنی صمیمی، ساده، باوفا دربرابر طماع، پرادعا، ریاکار، خودستا
تهییج پذیری هیجانی، بیش از حد حساس، باوفا، مضطرب در برابر متهور، مقاوم، ازخودمطمئن، باثبات
برون گرایی معاشرتی، سرزنده، مردم آمیز، بشاش در برابر خجالتی، منفعل، گوشه گیر، خوددار
خوشایندی بردبار، صلح جو، آرام، دلپذیر دربرابر ستیزه جو، یکدنده، بدخلق
وظیفه شناسی منضبط، کوشا، دقیق، با وجدان دربرابر بی باک، تنبل، غیر مسئول، حواس پرت
تجربه پذیری خلاق، مبتکر، نا متعارف در برابر سطحی، متعارف، فاقد قدرت خلاقه
۲-۶) اساسی عصب زیست شناختی برای نیرومندهای مرتبط با صفت
دیپو (۱۹۹۶؛ به نقل از کار، ۲۰۰۴؛ ترجمه ی پاشاشریفی و همکاران، ۱۳۸۵) استدلال کرد که می توان بین سه سامانه ی عصب زیست شناختی یعنی سامانه ی آسان سازی رفتار (BFS) با نشانه های پاداش فعال می شود. BFS گذرگاه دوپامین فرولومبیک (لیمبیک میانی) است. در مدل صفت شخصیت، BFS تا حدودی با برون گرایی مطابقت دارد. سطح بالای فعالیت BFS با برون گرایی اما سطح پایین آن با درون گرایی مرتبط است.
دومین سامانه در مدل دیپو، با ترکیب باوجودان بودن و توافق پذیری در مدل پنج عاملی شخصیت مطابقت دارد و در مقیاس روان پریش خویی آیزنک در پایین ترین حد نمره قرار میگیرد. این سامانه ی محدود کننده جریان اطلاعات به سوی مغز را بازداری میکند. این سامانه شامل گذرگاه های بالارونده سروتونین است که الگوی گسترده ی بخش تحریک عصبی در مغز را فرهم میسازد. سامانه محدود کننده با BFS تعامل دارد و نقش آن تنظیم نقش پاداش است. جایی که سامانه ی محدود کننده خیلی فعال است (و سطح بالایی از سروتونین وجود دارد)، فعالیت BFS کند می شود، بنابرین برای فراخوانی رفتار هدفمند به مشوق های نیرومندی نیاز است. در چنین مواردی رفتار هدفمند بازداری شده و محتاطانه است. جایی که سامانه ی بازدارانده فعال است (و سطح پایین تری از سروتونین وجود دارد) فعالیت BFS را (که شامل دوپامین است) کند میکند، بنابرین، حتی در پاسخ به مترین مشوق ها رفتار هدفمند شدید رخ میدهد.
سومین سامانه در مدل دیپو با صفت روان رنجورخویی مطابقت دارد. نقش آن تشخیص محرک های تهدید کننده از محرک های بدون تهدید و بازداری یا توقف رفتار در شرایط بالقوه تهدید کننده یا خطرناک است که میتواند به تجارب تنبیه منجر شود. آن از انعکاس های نورآدرنالین تاثیر می پذیرد که در لوکوس سرولوس سرچشمه میگیرد و دارای الگوی عصبی معکوس در سرتاسر بسیاری از نواحی مغز است. کاهش در نورآدرنالین با از هم گسیختگی توجه انتخابی و توانایی تشخیص محرک های تهدید کننده از محرک های عاری از تهدید مرتبط است. این امر با بیش فعالی مزمن لوکوس سرولوس سامانه ی نورآدرنالین همراه است که بی اطمینانی، نگرانی، ترس و بیش برانگیختگی مزمن را به همراه دارد.