1-2-مقدمه 2
1-3- بیان مسأله 5
1-4-اهمیت و ضرورت پژوهش. 7
1-5-اهداف پژوهش 9
1-5-1-هدف کلی. 9
1-5-2-هدف جزئی. 9
1-6- فرضیه های تحقیق 10
1-7-متغیرهای پژوهش. 10
1-8-تعریف متغیرهای پژوهش. 11
1-8-1- آموزش مهارت های زندگی 11
1-8-2-سرسختی روان شناختی. 11
1-8-3-بهزیستی اجتماعی 11
فصل دوم: ادبیات پژوهش
2-1- مقدمه 13
2-2- آموزش مهارت های زندگی. 15
2-2-1- تعریف. 15
2-2-2- موارد کاربرد مهارت های زندگی 15
2-2-3- تاریخچه 16
2-2-4- نظریه. 17
2-3- سرسختی روانشناختی 24
2-3-1- تعریف. 24
2-3-2- نظریه. 25
2-3-3- مولفههای سرسختی. 30
2-4- بهزیستی اجتماعی 33
2-4-1- تعریف. 33
2-4-2- نظریه. 35
2-4-3- شاخص های سلامت اجتماعی. 37
2-4-4- سازمان جهانی سلامت 38
2-4-5- حمایت اجتماعی. 39
2-5- پیشینه پژوهش. 41
فصل سوم: روش تحقیق
3-1- مقدمه. 46
3-2- روش پژوهش 46
3-3- روش گردآوری داده ها 46
3-4- جامعه و نمونه آماری. 47
3-5- روش نمونه گیری 47
3-6- ابزار پژوهش 47
3-6-1- مهارتهای زندگی. 47
3-6-2- پرسشنامه سرسختی روان شناختی 48
3-6-3- پرسشنامه بهزیستی اجتماعی. 48
3-7- روش های تجزیه و تحلیل آماری. 48
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها
4-1- آمار توصیفی 50
4-2- آمار استنباطی. 51
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1- بحث و نتیجه گیری. 58
5-2- نتیجه گیری کلی 61
5-3- پیشنهاد پژوهش. 62
5-3-1- پیشنهاد کاربردی. 62
5-3-2- پیشنهاد پژوهشی. 62
5-4- محدودیت پژوهش 63
منابع. 64
پیوست. 69
چکیده:
این پژوهش به هدف مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر آشفتگی روانشناختی و تاب آوری در خانمهای خانه دار و شاغل و از نوع آزمایشی است. در این پژوهش روش جمع آوری داده ها پرسشنامه بوده که در این پژوهش از دو پرسشنامه «سرسختی روان شناختی» و «بهزیستی اجتماعی» در دو نوبت «پیش از ارائه برنامه آموزش مهارت زندگی» و «پس از ارائه برنامه آموزش مهارت زندگی» بر روی نمونه ها اجرا گردید. جامعه آماری این پژوهش خانمهای شاغل و خانه دار شهر رشت می باشند. در این تحقیق نمونه ها بر اساس نمونه گیری تصادفی از بین خانمهای شاغل و خانه دار شهر رشت در سال 1393 به دست آمد حجم نمونه عبارت است از 60 مادر (30 شاغل و 30 خانه دار) است که از دو دبستان شهید فهمیده و دبستان شهید فتحی پور انتخاب گردیدند. در این پژوهش از آزمون های آمار توصیفی و استنباطی و با نرم افزار spss ورژن 20 بهره برده شد. در این پژوهش هر دو متغیر پارامتریک هستند. از این رو از آزمون های پارامتریک تحلیل کواریانس و T مستقل بهره برده شد. یافته ها نشان داد با اطمینان 99% می توان گفت آموزش مهارت های زندگی بر سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی در زنان اثربخش میباشد. هیچگونه تفاوت معناداری بین زنان شاغل و خانه دار در پیش آزمون و پس آزمون در زمینه بهزیستی اجتماعی وجود ندارد.
کلید واژه: اثربخشی، آموزش مهارتهای زندگی، آشفتگی روانشناختی، تاب آوری، زنان.
فصل اول
کلیات پژوهش
موضوع:
اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی
در خانمهای خانه دار و شاغل
مقدمه:
مهارتهای زندگی عبارت است از مجموعهای از تواناییها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم میآورند. پژوهشهای متعدد و گستردهای تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی را در کاهش سوء مصرف مواد، پیشگیری از رفتارهای خشونتآمیز، تقویت اتکا به نفس، افزایش مهارتهای مقابله با فشارها و استرسها، برقراری روابط مثبت و مؤثر اجتماعی و . نشان دادهاند (مک دانالد و همکاران، 1991).
آدمی در مسیر تکاملی خود مالک منابع و وسائلی برای زندگی مؤثر است، اوست که میتواند خود را در زمان حال تجربه کند و گذشته و آینده را از طریق به یاد آوردن و پیش بینی وقایع به تجربه در آورد.
خداوند متعال نیز آدمی را آگاه و مسئول آفریده است تا بتواند از طریق آگاهی های خود ، قادر به انتخاب باشد و مسئولیت رفتارهای نهان و آشکار خود را بپذیرد و توانائی آن را به دست آورد که پاسخ های مناسبی به محرک های درونی و بیرونی خود ارائه نماید و به عنوان موجودی متکامل شامل جسم، هیجانات، افکار، احساسات و ادراکات در محیطی مناسب به اصلاح و تعادل رفتار خود بکوشد و خود را به شکوفائی برساند (آقازاده، 1379).
برای دستیابی به فضائل، موانع و دردها و رنجهای فراوانی در برابر انسان است. اگر آدمی بتواند بر مشکلات خود فائق آید و از سدهای پیش راه بگذرد، نگهداشتن و پایداری فضیلتهای به دست آمده را آسان از دست نمی دهد و چنان چه فرزندان ما به این حکمت زیبا در کسب فضائل آگاه شوند قطعاً در بردباری و شکیبائی ها استوارتر خواهند بود. نقش مشاور نیز در این مسیر تکاملی نقشی حساس و مؤثر است، آگاه کردن آدمی به چگونگی مقابله و مبارزه با مشکلات، پشتیبانی و حمایت از مراجعان و تقویت روحیه و بالا بردن ظرفیت های احساسی و روانی آنان از نکات ممتاز کارکرد او در کمک به کسب فضائل است و تلاش های او در جهت تقویت خود باوری، اعتماد به نفس و استقلال زمینه های تکامل و تقرب آدمی را به منبع والای پاکی ها فراهم خواهد نمود (آقازاده، 1379).
مهارت های زندگی عبارتند از: مجموعه ای از توانائی ها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند، این توانائی ها فرد را قادر می سازند که مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران با خواست ها ، انتظارات و مشکلات روزانه ، به ویژه در روابط بین فردی به شکل مؤثری روبرو شود. انسان در تعاملات حیاتی خود با محیط اجتماعی واجد صفاتی خاص می شود . مهم ترین تأثیراتی که محیط زندگی بر رفتار به جای می گذارد از طریق احساسات و عواطف است و همین ها است که نگرش آدمی را تحت تأثیر قرار داده، تغییراتی اساسی را رقم خواهد زد و نهایتاً در این تعاملات آدمی تجربیاتی را کسب می کند که پس از تکرار و تمرین رفتارها ، مهارت هائی را به وجود می آورد. پژوهشگران معتقدند تعدادی از مهارت های کسب شده پایه فعالیت های مربوط به ارتقای بهداشت روان را سبب خواهد شد (حسینی، 1363).
مهارتهای زندگی شخص را قادر می سازند تا دانش ، نگرش و ارزش های وجودی خود را به توانائی های واقعی و عینی تبدیل کند و بتواند از این توانائی ها در استفاده صحیح تر نیروهای خود بهره گیرد و زندگی مثبت و شادابی را برای خود فراهم سازد.
شخصی که از مهارتهای زندگی در مراوده و ارتباط با دیگران کمک می گیرد به احراز موفقیتهای ذیل نائل خواهد شد
الف: قدرت تحمل نسبت به نظرات مختلف و احساس امنیت نسبت به گفتار دیگران
ب: انجام بموقع کار با توجه به شرایط زمان و مکان
ج: برنامه ریزی و کوشش در امور مفید و دوری از هر کار بی فایده
د: راز داری و کنترل گفتار
هـ : برداشت واقع بینانه از جهان و عبرت آموزی از وقایع تاریخ گذشته
و: تقویت خود پنداره و اتکاء به نفس
ز: استفاده از ظرفیت ها و کنش های هوش
همچنین مهارتهای زندگی اثر مناسبی در جهت کاهش آسیب های فردی و اجتماعی خواهند داشت و با ایجاد نگرش های اصولی و علمی در انتخاب بهترین شیوه در انجام بهینه هر فعالیت نقش مؤثر خود را اثبات خواهند نمود.
در معرفی انواع مهارت های زندگی که در ساختار شخصیتی انسانها مشاهده و در عملکرد آدمی نقش های ارزنده ای بجای می گذارد در این مقاله به اختصار سخن گفته خواهد شد ، تعداد و تنوع این مهارت ها در دیدگاه های متفاوت و جوامع مختلف قابل بررسی است ، هدف اصلی ما بررسی نقش سازنده مشاوره در چگونگی ایجاد مهارت های زندگی و گزینش بهینه آن است که می تواند تحول عظیمی را در ساختار زندگی انسان بوجود آورد (سیف، 1371).
تعدادی از مهارت های زندگی بشرح ذیل ارائه خواهد شد.
1-تصمیم گیری
2- حل مسئله
3- تفکر خلاق
4- تفکر انتقادی
5- روابط مؤثر اجتماعی
6- خودشناسی
7- همدلی
8- انعطاف پذیری (شعاری نژاد، 1384)
مهارت های زندگی می تواند با آموزش به فرد در زمینه واکنش درست به مشکلات بر سرسختی روان شناختی و در نتیجه بهبود وضعیت زندگی و بهزیستی اجتماعی بیافزاید.
سرسختی روان شناختی، یک ویژگی شخصیتی است که در رویارویی با حوادث تنش زای زندگی به عنوان منبع مقاومت و سیر محافظ عمل می کند و ترکیبی از باورها در مورد خود و جهان است که از سه جزء تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده است. اما در عین حال مجموعه ای واحد است که از عمل هماهنگ این سه جزء تشکیل یافته است (کوباسا[1]، 1979، 1).
بهزیستی اجتماعی را ارزیابی فرد از ابعاد به هم وابسته اما از نظر تجربی مستقل، عاطفه مثبت، عاطفه منفی و رضایت زندگی فرد نیز تعریف کرده اند (هاریس و لایتسی، 2005، 19).
آموزش مهارتهای زندگی
سرسختی روان شناختی
بهزیستی اجتماعی
بیان مسأله:
سازمان جهانی بهداشت مهارتهای زندگی را چنین تعریف نموده است: توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالشها و ضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاید. بطور کلی مهارتهای زندگی عبارتند از توانایی هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند. مهارتهای زندگی هم به صورت یک راهکار ارتقای سلامت روانی و هم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیب های روانی – اجتماعی مبتلا به جامعه نظیر اعتیاد ، خشونت های خانگی و اجتماعی ، آزار کودکان ، خودکشی ، ایدز و موارد مشابه قابل استفاده است به طور کلی مهارتهای زندگی ابزاری قوی در دست متولیان سلامت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی – اجتماعی است. این مهارتها به افرادکمک می کنند تا مثبت عمل کرده، هم خودشان و هم جامعه را از آسیب های روانی – اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش و جامعه را ارتقاء بخشند (پارسا، 1388، 1).
با رشد فزاینده آگاهی در حوزه روانشناختی و پیدایش گسترههای نو، مفهوم سرسختی به عنوان یکی از ویژگیهای شخصیتی مورد توجه نظریه پردازان روان شناسی به ویژه روا شناسان مثبتگرا قرار گرفته است. در این چهارچوب سرسختی به عنوان ترکیبی از نگرش ها و باورها تعریف می شود که به فرد انگیزه و جرأت می دهد تا در مواجهه با موقعیت های فشارزا و دشوار، کارهای سخت و راهبردی انجام دهد و برای سازگاری با آن شرایط سرسختانه فعالیت کند تا از میان رویدادهایی که می تواند به صورت بالقوه واجد پیامدهای فاجعه آمیز و ناخوشایند باشند راهی به سوی رشد و تعالی باز کند و فرصت هایی برای رشد فراهم آورد (مدّی[2]، 2002، 173).
سرسختی احساس بنیادی از کنترل است که به فرد سرسخت امکان ترسیم و دسترسی به فهرستی از راهبردها را می دهد و باعث پرورش دیدی خوش بینانه نسبت به استرس ها می شود. نتایج برخی از مطالعات نشان می دهند که افرادی که از سرسختی روان شناختی قوی برخوردارند، در مقایسه با افراد دارای سرسختی روان شناختی ضعیف در پاسخ به تنش کمتر، دچار آسیب جسمانی و یا روانی شوند. در دو مطالعه که بر روی نمونه های متفاوت انجام شده مشخص شده رابطه مثبت و معنی داری بین سرسختی و کیفیت زندگی وجود دارد. در دو مطالعه دیگر نیز بین سرسختی روان شناختی و سلامت روان رابطه معنیدار یافته شده است. همچنین در مطالعه بر روی بازماندگان زلزله بم مشخص شد بین سرسختی و خودتاب آوری با سلامت روان رابطه مثبت معنی دار وجود دارد (حقیقی، 1392، 386).
این یافته ها شاید بتواند نشان دهد که سرسختی یک نیاز اساسی برای افزایش بهزیستی اجتماعی است.
به طور کلی بهزیستی ارزیابی یک فرد از کیفیت تجربیات، آگاهی ها، ارتباط ها و سایر مسایل فرهنگی و مرتبط با ارزشمندیهای فرد در زندگی اوست (کییز و همکاران، 2002، 82).
ریان و دسی (2001) و دیگر پژوهشگران ابعاد گوناگونی از احساس بهزیستی را مورد دقت قرار داده اند.
چنانچه در سال 1948 سازمان بهداشت جهانی، بهزیستی اجتماعی را یکی از چند متغیر کلی سلامت فرد تعریف کرد. مدل چند وجهی کییز (1998، 2) از بهزیستی اجتماعی شامل پنج جنبه می شود که میزان کارکرد بهینه افراد را در عملکرد اجتماعی آنها معلوم می کند.
پنج عنصر یا جنبه ی بهزیستی اجتماعی از نظر کییز (1998، 2) یعنی پیوستگی، یکپارچگی پذیرش، تشریک مساعی و شکوفایی با اندازه های مربوط به سلامت روان مربوط هستند.
با توجه به آنچه گفته شد این پژوهش برآن است تا بداند آیا آموزش مهارتهای زندگی بر سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی خانمهای خانه دار و شاغل اثربخش می باشد؟
اهمیت و ضرورت پژوهش:
پژوهش های متعدد نشان داده اند که خودآگاهی، عزت نفس واعتماد به نفس شاخص های اساسی توانمندی ها وضعف های هر انسان است. این سه ویژگی فرد را قادر می سازد که فرصت های زندگی اش رامغتنم شمرده برای مقابله با خطرات احتمالی آماده باشد به خانواده و جامعه اش بیاندیشد ونگران مشکلاتی که در اطرافش وجود دارد باشد و به به چاره اندیشی بپردازد. مهارت های زندگی به عنوان واسطه های ارتقای سه ویژگی فوق الذکر در آدم ها می توانند فرد وجامعه را در راه رسیدن به اهداف فوق کمک نمایند (پارسا، 1388، 1).
کوباسا (1979) سخت کوشی را به عنوان سازه ای متشکل از سه مؤلفه به هم وابسته شامل تعهد، کنترل و مبارزه طلبی معرفی کردند. این سازه هنگام مواجهه فرد با ظرایط و حوادث استرس زا بر تفسیرها و برداشت های او برای سازش بهتر تأثیر می گذارند. مرلفه تعهد به باور فرد نسبت به اهمیت، ارزش و معناداری فعالیت ها امور زندگی اطلاق می شود؛ مرلفه کنترل تعیین کننده این باور است که تغییرات زندگی قابل پیش بینی و کنترل پذیر هستند؛ و مؤلفه مبارزه طلبی بیان کننده این باور است که تغییرات زندگی واقعیییت هایی معمول هستند و به منزله موقعیت ها و آوردگاههایی برای مبارزه تلقی می شوند نه تهدید. این باورها می توانند نقش محافظتی داشته باشند زیرا ویژگی استرس زایییی یک حادثه را کاهش می دهند و در نتیجه تأثیر عامل استرس زا بر سلامت روانی را تحلیل می برند (بشارت، 1388، 3).
سرسختی روانشناختی سازه ای است که به عنوان یک ویژگی شخصیتی و با نقش موثر خود در تعدیل پیامدهای استرس، مطالعات گسترده ای را تا کنون به خود اختصاص داده است. فلاسفه و دانشمندان علوم اجتماعی در طول سالها تحقیق، افراد بسیاری را مشاهده کردند که به دلیل ویژگی های شخصیتی معینی، بهتر با موقعیت های ناخوشایند زندگی، سازگار بودند (سامانی و همکاران، 1386، 290).
در فرهنگ عامه نیز افرادی هستند که با صفاتی چون «مقاوم» و «صبور» شناخته می شوند، این افراد ظاهراً بهتر از سایرین، مشکلات را تحمل می کنند و دیرتر از پای در می آیند. تا سه دهه اخیر، پژوهش های بسیار اندکی در زمینه ویژگی های شخصیتی (رفتاری و شناختی) چنین افرادی انجام شده بود. در اواخر دهه 1970 یک تیم تحقیقاتی به سرپرستی سالواتور مدی و سوزان کوباسا یک پژوهش طولی در زمینه شغلی انجام دادند. آنها میان افرادی که در شرایط شغلی همراه با استرس شدید، در کارشان موفقیت کسب کرده بودند و کسانی که در شرایطی مشابه، دچار مشکلات عملکردی شده بودند، تمایز قایل شدند. آنها باور سرسختی را به عنوان یک سیستم حیاتی برای حفظ سلامت و عملکرد، در برابر استرس پیشنهاد کردند و فرض کردند که سرسختی از اثرات زیان آور فشار روانی جلوگیری می کند و به این ترتیب شخصیت سرسخت از بیماریهای وابسته به فشار روانی محافظت می کند (مجیدیان، 1386، 120).
کییز (1998، 2) بهزیستیاجتماعی را به عنوان گزارش شخصی افراد از کیفیت ارتباطات آنها با دیگران تعریف می کند.
از ابتدا نیز بهزیستی اجتماعی به عنوان ادراک افراد از یکپارچگی آنها با جامعه پذیرش دیگران، پیوستگی با اجتماع و احساس فرد از مشارکت با جامعه تعریف می شد (لارسون، 1996، 38).
کییز (1998، 2) درک کیفیت، سازمان بندی و قابل فهم بودن دنیا را عنصر پیوستگی و کیفیت ارتباط با جامعه را عنصر یکپارچگی در نظر می گیرد.
از نظر او شناخت و پذیرش دیگران، عنصر پذیرش و ارزش فرد به عنوان یک شریک اجتماع عنصر تشریک مساعی و سرانجام باور به تحول مثبت اجتماعی عنصر شکوفایی بهزیستی اجتماعی است. این عناصر می تواند وحدت اجتماعی، تشریک مساعی، پیوند اجتماعی و حس ظرفیت برای رشد مداوم جامعه و میزان راحتی افراد را در پذیرش دیگران ارزیابی کنند (کییز، 2005، 83) و در مجموع وجود یا عدم وجود سلامت روان را مطرح می کند.
اهداف پژوهش:
هدف از این پژوهش کمک به زنان در راستای افزایش سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی برای افزایش توانایی در رویارویی با سختی ها و زندگی و مهارتهای ارتباطی می باشد.
1-5-1- هدف اصلی پژوهش:
بررسی تفاوت اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی