1-2-بیان مساله. 20
1-3-اهمیت و ضرورت انجام تحقیق 24
1-4-هدف اصل 25
1-5-فرضیههای تحقیق 26
1-5-1-فرضیه اصلی 26
1-5-2-فرضیه فرعی 26
1-6-متغیرهای پژوهش. 26
1-6-1-متغیرهای مستقل 26
1-6-2-متغیرهای وابسته 26
1-6-3-متغیرهای کنترل پژوهش. 27
1-7-تعاریف واصطلاحات. 27
1-7-1-تعارف مفهومی 27
1-7-2-تعاریف عملیاتی 28
فصل دوم. 29
پیشینه و ادبیات پژوهش. 29
2-1-مهارت های زندگی 30
2-2-ابعاد مهارت های زندگی 32
2-3-روش های آموزش مهارت های زندگی 41
2-4-گستره نظری مهارت های زندگی 41
2-5-فواید و کاربردهای مهارت زندگی 45
2-6-حل مسئله. 46
2-6-1-تاریخچه حل مساله. 46
2-6-2-مفهوم حل مساله. 47
2-6-3-فرآیند حل مسئله. 47
2-6-4-مراحل فرآیند حل مسئله. 48
2-6-5-اولویت بندی کردن مسائل و تأثیر آن در چگونگی حل مسائل 49
2-6-6-خودآگاهی و نقش آن در چگونگی حل مسئله. 50
2-6-7-پیداکردن راه حل های مختلف. 51
2-7-تصمیم گیری 52
2-7-1مراحل تصمیم گیری منطقی 52
2-8-عوامل بازدارنده حل مسئله. 55
2-9-انواع مسئله. 58
2-10-مراحل حل مسئله. 58
2-10-1روش تحلیل وسیله – هدف. 58
2-10-2روش استدلال قیاسی 59
2-10-3-روش بارش مغزی 60
2-11-موانع حل مسئله. 60
2-12-مبنای عصبی حل مسئله. 61
2-13-نظریه های حل مساله. 61
2-13-1-نظریه های محرک-پاسخ و تداعی 62
2-13-2-نظریه های گشتالت و شناختی 62
2-13-3-نظریه های خبرپردازی و همانندنگاری کامپیوتر. 62
2-14-ارتباط موثر. 63
2-15-مراحل یک ارتباط بین فردی مؤثر. 65
2-16-ویژگی های شنونده ماهر. 68
2-17-رشداجتماعی 70
2-18-چارچوب نظری 72
2-19-پیشینه پژوهش. 75
2-19-1-پژوهش های داخلی 75
2-19-2-پژوهش های خارجی 79
فصل سوم. 84
روش پژوهش. 84
3-1-روش پژوهش. 85
3-2-متغیرهای مستقل 85
3-3-متغیرهای وابسته. 85
3-4-متغیرهای کنترل پژوهش. 85
3-5-ملاک ورود. 85
3-6-جامعه آماری 85
3-7- حجم نمونه و روش نمونه گیری 86
3-8-ابزارگردآوری 86
3-8-1-پرسشنامه رشد اجتماعی وایتزمن 87
3-8-2-پرسشنامه مهارتهای ارتباط بین فردی 88
3-8-3-پرسشنامه سبک های حل مسئله. 90
3-9-روش اجرای پژوهش 91
3-10-طرح درس آموزش مهارت های زندگی 91
3-11-جلسات آموزش. 98
3-12-شیوه تجزیه و تحلیل داده ها.98
فصل چهارم. 99
یافته های پژوهش. 99
4-1-آمار توصیفی 100
4-2-آماراستنباطی 105
فصل پنجم. 115
بحث و نتیجه گیری 115
5-1-مقدمه. 116
5-2-پیشنهادهای پژوهش. 124
5-3-پیشنهادهای کاربردی 124
5-4-محدودیت های پژوهش. 124
5-5-منابع. 126
5-5-1-منابع فارسی 126
5-5-2-منابع انگلیسی130
چکیده:
هدف از اجرای این پژوهش اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی(حل مساله ،ارتباط موثر)بررشد اجتماعی دانش آموزان بود.در این پژوهش که از نوع ازمایشی است، نمونه ی به حجم 40 نفر ازدانش آموزان در دو گروه آزمایش وکنترل به روش نمونه گیری تصادفی در مدارس شهرماهیدشت انتخاب شدند.پرسشنامه سبک های حل مساله (کسیدی و لانگ،1996)،ارتباط موثرمنجمی زاده(1391)،رشد اجتماعی وایتزمن در این پژوهش به عنوان ابزار استفاده گردید. داده های به دست آمده با بهره گرفتن از آمار توصیفی،تجزیه و تحلیل شد. جهت تجزیه و تحلیل داده های آزمون از کوواریانس استفاده گردید. نتایج پژوهش حاکی از این است که تأثیر نوع آموزش مهارتهای زندگی(حل مساله وارتباط موثر)بررشداجتماعی معنادار می باشد. به بیانی وقتی فردمهارتهای زندگی(حل مساله و ارتباط موثر)را کسب می کندوبه مرحله اجرا و بازبینی راه حل ها می رسد ممکن است این مشکل یا مساله برای فردی دیگررخ داده باشدودر اینجا فرددرگیربا مساله با افراددارای آن تجربه مشورت میکندو از تجارب آنها استفاده می کندونوعی همکاری اتفاق می افتدوهمچنین از اتلاف وقت جلوگیری شده ودرانتخاب بهترین راه حل به فرد کمک می کند.
کلید واژه ها: مهارتهای زندگی،حل مساله،ارتباط موثر،رشد اجتماعی،دانش آموزان
1-1-مقدمه
با توجه به تغییرات و پیچیدگی های روز افزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی ، آماده سازی افراد ، جهت رویارویی با موقعیت های دشوار ، امری ضروری به نظر می رسد به همین دلیل روان شناسان جهت پیشگیری از بیماری های روانی و نابهنجاری های اجتماعی ، آموزش مهارت های زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نموده اندازاین رو که محیط های آموزشی با گروه های سنی که به عنوان گروه های حساس شناخته میشوند سروکاردارند.علاوه براینکه سنین دبستان و راهنمایی و دبیرستان به عنوان سنینی شناخته میشوند که پایه ریزی شخصیت افراددر بزرگسالی در این سنین روی میدهد این دسته از گروه های سنی بیشتراوقات خود را در این مدارس و محیط ها میگذرانند و روشن است که فضای این موقعیت هاتاثیرات مهمی بر سلامت روانی افراد در بزرگسالی دارد. بر این اساس صاحبنظران مسائل روانی در کنار توصیه به خانوادهها در جهت شناخت عوامل موثر دربهداشت روانی و تامین آن، مراکز آموزشی ومدارس را نیز مورد توجه خود قرار میدهندوایجادآشنایی و رعایت این عوامل را در مدارس اکیداتوصیه میکنند(ادبی،1388،ص86 ). یکی ازکاربردهای علم روانشناسی درجهان امروزکاربست اصول روانشناسی دریافتن شیوه های نوین زندگی وپیشگیری ازمسائل ومشکلات فردی،خانوادگی،شغلی واجتماعی است. برنامه های آموزش مهارتهای زندگی ازجمله کاربردهای روانشناسی درعرصه های مختلف فردی واجتماعی است که باهدف ارتقای سطح بهداشت روانی وجسمانی وپیشگیری ازآسیبهای روانی،جسمانی واجتماعی برگزارمی گردد.این مهارتها توانایی افراد دربرخورد مؤثربا مقتضیات زندگی همراه بااسترس واضطراب امروزی رابالا برده وبه عنوان یک عامل پیشگیری کننده اولیه عمل میکند(ویلفورد،2005). آنچه که امروز تحت عنوان مهارت زندگی مشهور است تنها حاصل کار پژوهشگران عصر حاضر نیست بلکه بسیاری از این مهارت ها در لابه لای تعالیم الهی بخصوص در قرآن و احادیث معصومین بیان شده است. سازمان جهانی بهداشت[1]مهارت های زندگی را چنین تعریف نموده است که توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالش ها و ضروریات زندگی روزمره خود کناربیاید.آموزش مهارت های زندگی به مجموعه ای از توانایی هایی گفته می شود که زمینه سازگاری رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورد و این توانایی ، فرد را قادر می سازد که ضمن پذیرش مسئولیت های اجتماعی خود، بدون لطمه زدن به خود و دیگران بتواند به شکل موثری با خواست،انتظارات ومشکلات روزانه درروابط بین فردی روبرو گردد(کریم زاده و همکاران، 1388)،مسئولیتهای مربوط به نقش اجتماعی خود را بپذیرد و با چالشها و مشکلات روزمره زندگی به شکل مؤثر روبرو شود(محمودعلی لو ومرادی، 1383 ؛پیت من،2004).بطور کلی مهارت های زندگی عبارتند از توانایی هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند. مهارتهای زندگی هم به صورت یک راهکار ارتقای سلامت روانی و هم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیب های روانی – اجتماعی قابل استفاده است به طور کلی مهارت های زندگی ابزاری قوی در دست متولیان سلامت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی – اجتماعی است. این مهارتها به افرادکمک می کنند تا مثبت عمل کرده، هم خودشان و هم جامعه را از آسیب های روانی-اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش و جامعه را ارتقاء بخشند(پارسا، 1388).در صورتی که مهارت های زندگی در نوجوانان بالا باشد آنان نسبت به سلامتی شان مسئولیت پذیر میشوند، تصمیم های بهداشتی مناسب را اتخاذ می کنند و به طور کلی سبک زندگی سالمی را در طول زندگی تداوم می بخشند. این امر آنان را قادر می سازد که طبق استعداد بالقوه خویش عمل کنند و آماده رویارویی با تغییرات و نیازهای زندگی آینده شوند.( اسمیت و کانتر ، 1995؛ به نقل از خونابی، نیکخواه و مرادی، 1387).سازمان بهداشت جهانی، یونیسف و یونسکو ده مهارت را به عنوان مهارت های اصلی زندگی معرفی و طبقه بندی کرده اند که در ذیل به صورت اجمال به معرفی آن ها پرداخته می شود(سازمان بهداشت جهانی1996،ترجمه سنجابی،1384).
مهارت تصمیم گیری
مهارت حل مسأله
مهارت تفکر خلاق
مهارت تفکرانتقادی
مهارت برقراری ارتباط مؤثر
مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی
مهارت خودآگاهی
مهارت همدلی کردن
مهارت مقابله با هیجان ها
مهارت مقابله با استرس
پژوهشگران تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی را در کاهش رفتارها ی پرخطر و افزایش سازگاری، خوداتکایی واعتماد به نفس مورد تایید قرار داده اند. مطالعات بسیاری در مورد تأثیر برنامه ی آموزش مهارتهای زندگی بر ابعاد مختلف سلامت روان انجام گرفته و نتایج نشان داده است که آموزش این مهارتها سبب بهبود مهارتهای اجتماعی وارتباطات بین فردی، افزایش رفتارهای مثبت اجتماعی وسازگاری اجتماعی،افزایش رضایت ازسیستم خانوادگی وسازگاری با خانواده و افزایش مهارتهای مقابله ای شده است (بوتوین وگریفین. 1385 ؛کاظمی،مؤمنی وکیامرثی، 1390).به نظرمی رسدآموزش مهارتهای زندگی گام موثری در این جهت باشد که استعدادها و توانمندی های دانش آموزان بکار گرفته شود تا خود فعالانه سر نوشت خویش را بدست گیرند و انتخاب گر باشند. ضمناً فرایند خود باوری در نوجوانان مسیر درست خود را طی کرده و نوجوان ضمن استفاده ی درست از مهارت ها، مسئولیت اعمال واحساسات خود را می پذیرد و مهارت های لازم را برای اتخاذ تصمیم های مهم زندگی کسب می کند(شعاری نژاد،1381،79).
پژوهشهای متعدد و گستردهای تأثیر مثبت مهارت های زندگی را در کاهش سوء مصرف مواد، پیشگیری از رفتارهای خشونتآمیز،تقویت اتکا به نفس، افزایش مهارت های مقابله با فشارها و استرسها،و برقراری روابط مثبت و مؤثر اجتماعی نشان دادهاند. نیازهای زندگی امروز ، تغییرات سریع اجتماعی- فرهنگی ، تغییر ساختار خانواده، شبکه گسترده و پیچیده ی ارتباطات انسانی و تنوع، گستردگی و هجوم منابع اطلاعاتی انسان ها را با چالش ها ، استرسها و فشارهای متعددی روبرو نموده است که مقابله مؤثر با آن ها نیازمند توانمندیهای روانی- اجتماعی می باشد . فقدان مهارت ها و توانایی های عاطفی، روانی و اجتماعی افراد را در مواجهه با مسائل و مشکلات آسیب پذیر نموده و آن ها را در معرض انواع اختلالات روانی، اجتماعی و رفتاری قرارمیدهد .پژوهشهای بیشمار نشان دادهاند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی- عاطفی ریشه های روانی- اجتماعی دارند از جمله ی این عوامل فقدان مهارت های زندگی است (کرمی و همکاران ، 1391) .
تحقیقات نشان داده است در طول سال های مدرسه 10 تا 15 درصد همه ی دانش آموزان به علت عدم برخورداری از مهارت های زندگی به وسیله همسالان خود طرد می شوند که این خود باعث به وجود آمدن مشکلاتی مانند فرار از مدرسه، عدم پیشرفت تحصیلی، پرخاشگری، و جرم و جنایت می شود (پارکر و اشر[2]،1978).رشد مهارتهای زندگی ازطریق یادگیری را می توان زیربنای پیشگیری از مشکلات روانی_اجتماعی دانش آموزان دانست(بوید،1992).سازمان بهداشت جهانی(1993)مهارت های زندگی را به عنوان مجموعه ای از مهارت های روانی و اجتماعی و میان فردی تعریف کرده که به افرادکمک می کند تا آگاهانه تصمیم بگیرند و مهارت های ارتباطی،شناختی و هیجانی خوبی داشته وزندگی سالم و پرباری داشته باشند(قاسم آبادی و محمد خانی،1377).به نظر اسکالی و هاپسون(1981،به نقل از مومنی،1388)در طی این فرایند فرد مسئولیت خود و زندگی اش را به دست می گیرد.آنها معتقدند که فرآیندخود_توانمند سازی یک روند شدن،پویا و در حال رشد است.برای خود_توانمند سازی بیشتر هر فرد به آگاهی،داشتن اهداف مشخص،ارزش ها و اطلاعات نیاز دارد.آموزش مهارت های زندگی باعث احساس کفایت و رشد شناختی وهیجانی دانش اموزان می گردد.
امروزه به رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه زندگی و تجددگرایی، بسیاری از افراد از رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مشکلات و مسائل روزمره زندگی ناتوان و آسیب پذیر ساخته است. پژوهش های بی شماری نشان داده اند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی، عاطفی، ریشه های روانی- اجتماعی دارند. حل مسئله یکی از مهمترین فرآیندهای تفکر است که به افراد کمک می کند تا مقابله موثری با مشکلات و چالش های زندگی داشته باشند و در سلامت روانی و اجتماعی افراد نقش مهمی بازی می کند. انسان ها برای مقابله سازگارانه با موقعیت های تنش زا و کشمکش های زندگی، نیاز به آموختن برخی مهارت ها دارند(کلینکه، 2010).هدف از ارائه این مهارت، کمک به افراد در جهت شناخت هرچه بهتر خود، برقراری روابط بین فردی مناسب و موثر، کنترل هیجانات، مدیریت داشتن بر شرایط تنش زا و حل کردن مسائل و مشکلات افراد است.در سایه تامین چنین هدفی، توانایی های روانی- اجتماعی افراد افزایش پیدا می کند(امامی نائینی،1391).متخصصان علوم رفتاری معتقدند که می توان با پیچیدگی مسائل- به هر اندازه که باشد- به کمک یک ساختار طبقه بندی شده، برخورد کرد. ساختار چندمرحلهای به افراد کمک میکند تا به هنگام مواجهه با مشکل، مسئله را از قالب کلی خارج ساخته و آن را به اجزایش تقسیم کنند. بدین صورت مسئله از حالت کلی، رعب آور و غیرقابل حل بودن خارج گشته و به اجزاء قابل فهم و قابل حل، تفکیک می شود(رئوفی، 1389).
ارتباط یعنی برقراری رابطه بین دو فرد،دو موضوع ،دو اندیشه و اشتراک فکر و اندیشه بین طرفین ارتباط . ارتباط عبارت است از فرآیند انتقال پیام از فرستنده به گیرنده مشروط بر اینکه محتوای مورد انتقال از فرستنده پیام به گیرنده پیام منتقل گردد.(احدیان ، 1370، ص50). به بیانی دیگرارتباط راجریانی می دانند که در طی آن دو نفر یا بیشتر به تبادل افکار و احساسات و عقاید خود می پردازند و از طریق به کار بردن پیام هایی که معنایش برای کلیه آنها یکسان است به انجام این امر مبادرت می ورزند.( ساروخانی،1368،ص5).درتعریف دیگری آمده است ارتباط عبارت است از فرآیند انتقال و تبادل افکار ، اندیشه ها ، احساسات و عقاید دو نفر یا بیشتر با بهره گرفتن از علائم،نمادهای مناسب به منظور تاثیر کنترل و هدایت یکدیگر(شعبانی ،1368).ارتباط با دیگران ما را درراه کمال کمک می کند.اغلب برای اولین بار توانایی های خود را در تعامل با دیگران می شناسیم.مهارت های ارتباطی لازمه ی زندگی و ادامه ی مسیر هستند.این مهارت هامی تواننددر کنار آمدن ما با دیگران موثر باشندو هر گونه کاستی در این زمینه به بروز مشکلاتی در ارتباط های بین فردی می انجامد(امامی نایینی،1385).
مهارت های ارتباطی به فرد این توانایی را می بخشدکه مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خودو دیگران با خواست هاو نیازها و مشکلات روزانه به ویژه درروابط بین فردی به شکل موثری روبرو شود(طارمیان،1380).ارتباطات غیرموثرجلوی شکوفایی انسان را می گیردوبرای روابط حکم سم را داردو حتی روابط را تخریب می کند.مادرگیر ارتباطات می شویم تا هویت پیدا کنیم و با دیگران پیوند برقرارکرده و پیوندمان راعمیق ترکنیم.پس اساس زندگی و خوشبختی ما را همین ارتباطات میان فردی می سازند(جولیا،تی،ترجمه فیروزبخت،1384).همانطور که می دانیم رفتار اجتماعی پایه و اساس زندگی هر فرد را تشکیل می دهدو رشد اجتماعی نیز به نوبه خود سبب اعتلای رشد عقلانی و سایر جنبه های رشدی فرد می گردد،منظور از رشداجتماعی،نضج فرد در روابط اجتماعی است به طوری که بتواندبا افرادجامعه اش هماهنگ و سازگار باشد،به عبارت دیگروقتی فرد را اجتماعی می خوانندکه نه تنها بادیگران باشد بلکه با آنان همکاری کند.رشد اجتماعی یکی از جنبه های مهم رشد انسان است . ذاتی بودن زندگی جمعی در انسان هاضرورت تماس با دیگران و نیز توجه به این جنبه از رشد را به عنوان امری گریزناپذیر جلوه می دهد.اسلامرسکی و دان (1996)اجتماعی شدن را فرایندی می دانندکه کودکان را قادرمی سازدتا رفتاردیگران را درک و پیش بینی کنند،رفتارخودرا کنترل و تعامل با دیگران را تنظیم کنند.بر این اساس رشداجتماعی عبارت است ازتشخیص حقوق و مسئولیت های خود و دیگران،دوست یابی،همکاری با گروه،قضاوت های اخلاقی و کسب استقلال.پارکرو اسلبی(1983؛به نقل از بهرامگیری،1380)سازگاری اجتماعی را مترادف بامهارت های اجتماعی می دانند.از نظرآنان،مهارتهای اجتماعی عبارت است از توانایی ایجاد ارتباط بادیگران در زمینه ی اجتماعی معین به گونه ای که در عرف جامعه،پذیرفته و ارزشمند باشد.رشد اجتماعی ،تکامل روابط اجتماعی فرد است.رشد اجتماعی مستلزم هماهنگی با گروه اجتماعی و پیروی از هنجارها(موازین سلوک اجتماعی)و سنتهای آن است.احساس وحدت با گروه اجتماعی ،درک روابط متقابل بین اعضای آن و همکاری با دیگران از دیگرملزومات رشد اجتماعی است(احدی،235؛1378).مهارت های اجتماعی کودکان در موفقیت های تحصیلی و سازش یافتگی بعدی آنهانقش بسیار مهمی دارند.(گلیام و شاهر،2006).همچنین گرشام(1981)نشان دادکه موفقیت در تعاملات اجتماعی نیازمندبرخورداری از کفایت اجتماعی می باشدوکودکانی که رفتاراجتماعی ضعیفی دارند،وقتی وارد مدرسه می شوندبا مشکلاتی نظیر طرد همتاها،مشکلات رفتاری و موفقیت تحصیلی پایین روبروهستند(ناتوانی یادگیری).
1-2-بیان مساله