فصل اول: کلیات پژوهش
1-1. مقدمه 1
1-2. بیان مسأله 4
1-3. اهمیت و ضرورت انجام تحقیق 7
1-4. هدفهای کلی و جزئی تحقیق 10
1-5. فرضیههای تحقیق 10
1-6. متغیرهای تحقیق 11
1-7. تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها 11
فصل دوم: پیشینه پژوهش
2-1. مقدمه 15
2-2. تعریف کارآفرین، کارآفرینی و دورههای دگرگونی در مفهوم کارآفرینی 15
2-3. کارآفرینی در سیره معصومین(ع). 20
2-4. مفهوم کارآفرینی دانشگاهی . 22
2-5. سابقه کارآفرینی در دانشگاههای کشور 23
2-6. رسالت دانشگاه در توسعه کار آفرینی . 24
2-7. انواع کارآفرینی . 25
2-8 . اهمیت کارآفرینی در ایران . 25
2-9. خصوصیات و عوامل موثر بر ظهور کارآفرینان . 15
2-10. آموزش کارآفرینی در ایران و نقش آن در ایجاد اشتغال 28
2-11. کارآفرینی و تحصیلات عالی 30
2-12. آیا آموزش کارآفرینی مفید و اثرگذار است؟ 31
2-13. دلایل نیاز به درس کارآفرینی در دانشگاههای کشور 32
2-14. روحیه کارآفرینی 33
2-15. برنامه درسی آموزش کارآفرینی 37
2-16. مهمترین ویژگیهای برنامه درسی کارآفرینی 38
2-17. شیوههای تدریس آموزش کارآفرینی 42
2-18. ارزشیابی آموزش کارآفرینی 45
2-19. اهداف آموزش کارآفرینی . 46
2-20. چالشهای آموزش کارآفرینی 47
2-21. رئوس مطالب آموزش کارآفرینی 49
2-22. فرآیند آموزش کارآفرینی 50
2-23. دورههای آموزش کارآفرینی 51
2-24. نکات مهم در ارائه آموزشهای کارآفرینی 52
2-25- مبانی نظری خود کارآمدی 52
2-26. خود کارآمدی 53
2-27. ابعاد خود کارآمدی 55
2-28. منابع خود کارآمدی . 56
2-29. فرآیندهای فعال شونده مرتبط با خود کارآمدی 58
2-30. دیگر منابع باورهای خود کارآمدی 61
2-31. مراحل رشد خود کارآمدی 61
2-32. خود کارآمدی و جنسیت 64
2-33. نقش و اهمیت خود کارآمدی در کارآفرینی 64
2-34.تحقیقات انجام شده درباره برنامه درسی کارآفرینی، خودکارآمدی و روحیهکارآفرینی در ایران 66
2-36.تحقیقات انجام شده درباره برنامه درسی کارآفرینی، خود کارآمدی و روحیه کارآفرینی در
خارج از ایران 68
جمع بندی فصل 2 69
فصل سوم: روششناسی پژوهش
3-1. مقدمه 72
3-2. جامعه آماری، نمونه، روش نمونه گیری 72
3-3. ابزار گردآوری دادهها 72
3- 4 . روش پژوهش 74
3- 5. شیوهی اجرای پژوهش 75
3-6. روش تجزیه و تحلیل دادهها 75
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها
4-1. مقدمه 77
4-2. بخش توصیفی 77
4-3. بخش استنباطی 81
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5-1. مقدمه 93
5-2. بحث در مورد یافتهها 93
5-3. محدودیتها 98
5-4. پیشنهادها 99
فهرست منابع و مآخذ
منابع فارسی 100
منابع انگلیسی
مقدمه
امروزه نیاز به دانش آموختگان و دانشجویان کارآفرین افزایش یافته و هدف بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان، پرورش دانشجویان و در نتیجه دانش آموختگان کارآفرین میباشد. بر این اساس پرورش استعداد کارآفرینانه ی دانش آموختگان به عنوان دستور کار ملی، به منظور توسعهی کارآفرینی، مورد توجه سیاست گذاران و دانشگاههای کشورها قرار گرفته است(احمدی، شافعی و مفاخری نیا ، 1391). رسیدن به جایگاه مناسب در تمامی جنبههای توسعه مورد توجه سیاست گذاران و مدیران تمامی کشورهای دنیا قرار دارد و رسیدن به این مهم نیازمند استفاده از مجموعه عواملی است که یکی از مهمترین آنها کارآفرینی و نهادینه کردن فرهنگ کارآفرینی در تمامی بخشهای جامعه میباشد، زیرا تحقیقات نشان داده است که بین رشد اقتصادی و تعداد کارآفرینها در یک کشور رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد و کشوری که دارای تعداد زیاد کارآفرین باشد از محرکهای تجاری و اقتصادی قویتری نیز برخوردار است(هوشمندان مقدم فرد، رضوان فر، موحد و علی شمس، 1390). به عبارت دیگر، یکی از عواملی که سبب دگرگونی چهره اقتصادی، اجتماعی و صنعتی یک کشور میشود فعالیتهای کارآفرینانه، برخورداری از روحیه کارآفرینی و در نهایت کارآفرینی انسان است(همان منبع).
مهمترین عامل توسعه در هر جامعهای عامل انسانی است. برای نیل به توسعه پایدار و متوازن، تربیت نیروی متخصص، کارآمد و مورد نیاز بخشهای مختلف جامعه در نهادهای آموزشی به عنوان یک اصل اساسی و ضروری مطرح است. جامعه جدید از نظر نیروی انسانی به افرادی نیاز دارد که علاوه بر داشتن تخصص لازم، با دارا بودن روحیه انعطاف پذیر و مشارکت جویانه در پذیرش مسئولیتهای متنوع پیشقدم و به طور پیوسته در فرایند آموزش مادامالعمر در بهبود تواناییهای خود کوشا باشند. در چنین شرایطی که به دلیل تغییرات سریع تکنولوژی و تحولات اقتصادی، پیش بینی تغییرات بازار کار وجود ندارد، ضرورت هماهنگی مستمر بین نظام آموزشی به طور کلی و بازار کار بیش از پیش محسوس است(حسینی، عزیزی و میردامادی، 1386).
با عنایت به اینکه بیکاری دانش آموختگان یکی از معضلات دیرینه و کنونی کشورهای گوناگون به ویژه جوامع در حال توسعه و توسعه نیافته است(زینالدینی میمند، نادری، شریعت مداری و سیف نراقی، 1389) بحران بیکاری در جوامع در حال توسعه ریشه دوانیده و دولتها قادر به برطرف کردن نیازهای تکنولوژیکی جوامع خود نیستند، چرا که بیشتر خروجیهای دانشگاهها با نیازهای بازار کار هماهنگی و همخوانی ندارد. این مسأله به دلایل متعددی از جمله برنامه ریزی آموزشی و برنامه درسی آموزش عالی با تحولات و تقاضای دنیای کار و عدم پیش بینیهای مناسب برای نیروی انسانی مورد نیاز آینده است و این در حالی است که یکی از مقاصد نظام آموزش عالی آماده نمودن دانشجویان برای ایفای نقش مؤثر در زندگی کاری است؛ از این رو دانشجویان پس از دانش آموختگی میان مشاغل دولتی و خصوصی در جستجوی کار هستند و کمتر به کارآفرینی تمایل دارند(کوثری و نوروز زاده، 1388).
اغلب دانشگاهها آموزش را در گستره رسالت خویش بدون هیچ برنامه و تمهیداتی به منظور تزریق روحیۀ کارآفرینی فراگیران در دستور کار خود قرار میدهند و شاید فقط رسالت خویش را منحصراً آموزش بدانند و کمتر برنامههایی به منظور کارآفرینی داشته باشند، پیامد این امر آن است که با هزاران دانش آموخته با کمترین نشانه نوآوری و اندیشه آفرینی مواجه میشویم که همواره در جستجوی کار در هر زمینهای، ولو بی ارتباط با زمینه تحصیلی آنها میباشند(حسینی لرکانی، میرعرب رضی و رضایی، 1387). در نظام آموزش عالی یکی از مؤلفههای اثرگذار و مهم در ایجاد روحیۀ کارآفرینی، برنامه درسی است(مهرام و فرخ زاده، 1387). برنامه درسی نقش مؤثر، تعیین کننده و انکارناپذیری را در تحقق اهداف و رسالتهای آموزش عالی از نظر کمی و کیفی دارد. در واقع برنامه درسی به عنوان قلب مراکز دانشگاهی در توفیق یا شکست این مراکز نقش کلیدی و تعیین کنندهای دارند( لاننبرگ و اورنستین[1]، 2004). بر این اساس برنامه درسی نشان دهنده میزان پیشرفت و پاسخگو بودن دانشگاهها به نیازهای در حال تغییر جامعه هستند(فتحی واجارگاه و شفیعی، 1386).
از سوی دیگر باورهای خودکار آمدی در زمینه کارآفرینی یکی از ملزوماتی است که برای داشتن انگیزه کارآفرینی و نیز تلاش برای انجام فعالیتهای کارآفرینانه جزء لازم و حتمی به شمار میآید. شارف[2]، (1991) معتقد بود که افرادی که خود کارآمدی قوی دارند معتقدند میتوانند به طور مؤثر با رویدادها و شرایطی که مواجه میشوند برخورد نمایند و در انجام تکالیف استقامت نموده و اغلب در سطح بالایی از عملکرد قرار میگیرند(بندورا، 1372). یکی از خصوصیات مهم کارآفرینان باورهای خود کارآمد آنان است. مارکمن و بارون[3] معتقدند کارآفرینانی که از خود کارآمدی بالاتری برخوردارند از همتایان خود که دارای خود کارآمدی پائین تری هستند پیشی میگیرند. این استدلال بر پایه نظریهی شناختی- اجتماعی قرار دارد که در آن اشاره شده است که کارکرد سازگاری انسانی از طریق فرآیند مستمر خود کارآمدی، برانگیخته، تنظیم و جهتدهی میشود. طبق الگوی علیّت متقابل سه جانبه ای که از سوی این نظریه مطرح شده است خود کارآمدی به عنوان عامل تعیینکنندهی تعامل گر بر رفتارها تأثیر میگذارد(شماعی زاده، 1385). بسیاری از افراد در اقتصادهای در حال گذار ممکن است از تمایل برای کارآفرینی نیز برخوردار باشند اما لزوماً در فعالیتهای کارآفرینی درگیر نمیشوند(چن[4]، گرین و کریک، 1998). و این نه به دلیل اینکه از توانمندی دانش یا مهارتهای لازم برخوردار نمیباشند، بلکه به این دلیل است که از خود کارآمدی لازم برخوردار نیستند(لوتانز،استاجکوویچ و ایبرایوا[5]، 2000). حال با توجه به نقش و تأثیر آموزش برنامه درسی کارآفرینی و تعامل آن با خود کارآمدی بر ایجاد روحیه کارآفرینی، نقش نظام آموزشی و بالاخص نظام آموزش عالی در امر توسعهی جامعه بیش از پیش محرز میگردد. آموزش عالی از طریق انتقال دانش کاربردی در زمینهی اشتغال، ایجاد مهارتها و تواناییهای مورد نیاز در زمینه کارآفرینی، بسترسازی فرهنگی و توسعه و حمایت پژوهشی از کارآفرینی، مفاهیم کارآفرینی را وارد دانشگاه نموده و دانش، نگرش و مهارت دانشجویان را به سوی کارآفرینی و کارآفرین شدن سوق میدهد(کیا و احمدزاده، 1386).
1-2- بیان مسأله
کارآفرینی از منابع مهم و پایان ناپذیر همه جوامع بشری است. منبعی که به توان خلاقیت انسانها برمی گردد، از یک سو ارزان و از سوی دیگر بسیار ارزشمند و پایان ناپذیر است. امروزه همگان دریافتهاند که جوامعی که به منابع انسانی متکی بودهاند تا به منابع زیر زمینی، در بلند مدت موفقتر بودهاند(هاشمی، 1380). مقوله کارآفرینی به عنوان مؤثرترین نیروی بالقوه اقتصادی در تاریخ جهان به صورت بحثانگیزی از حدود سه دهه گذشته تا کنون ظهور یافته و مطرح شده است. هم گام و هم زمان با این مقوله پیشرفتهای مشابهی نیز در زمینه آموزش کارآفرینی انجام شده است. مهمترین اهداف کارآفرینی به ترتیب اهمیت عبارتند از: تقویت روحیه کارآفرینی، شروع کسب و کار، خدمت به اجتماع و برانگیختن مهارتهای کارآفرینی (ماسالویبا[6]، 2008).
یکی از چالشهای پیش روی جوامع مختلف این است که دانش آموختگان فاقد تواناییهای فردی و مهارتهای لازم برای راه اندازی کسب و کار مناسب میباشند. این امر، آماده سازی فارغالتحصیلان دانشگاهی را به وسیله توسعه فرهنگ کارآفرینی در آنان مسلم میسازد. آماده سازی در مورد کارآفرینی نبایستی بعد از فارغالتحصیلی باشد. بلکه این امر بایستی در حین تحصیل انجام شود و لازم است روح کارآفرینی در دانشگاهها پرورش داده شود (ملکی، 1386).
ایجاد روحیهی کارآفرینی مورد دغدغه و سؤال بسیاری از متخصصان حیطههای روان شناسی و تعلیم و تربیت بوده، برخی بر عدم امکان آموزش کارآفرینی به خاطر خصیصهای بودن آن اشاره مینمایند. این در حالی است که پژوهشهایی بر اثربخشی آموزش کارآفرینی و تأثیر پذیری برخی جنبههای فردی مؤثر بر کارآفرینی اشاره مینمایند. برای مثال هنری، هیل و لیچ[7](2005 ) نقل از مهرام و فرخ زاده( 1387) بر این عقیده هستند که برنامههای درسی میتوانند بر ایجاد و تحول روحیه کارآفرینی اثرگذار باشند
اینکه آموزش چگونه و یا با چه ابزاری صورت پذیرد؟ مسألهای است که (گیب[8]، 2002) بدان نظر داشته است. چالش اساسی در آموزش کارآفرینی تسهیلات و ابزارهای یادگیری به منظور حمایت از فرآیند کارآفرینی است و آموزش کارآفرینی میتواند از طرق و ابزارهای گوناگون صورت پذیرد. اما عنصر اساسی و اصلی