می افزایند و به این ترتیب، نه تنها هزینه های رسانه را تأمین میکنند، بلکه خود نیز سود سرشاری به دست می آورند.
چهارم، عوامل انسانی یا افرادی از قبیل تهیه کنندگان، گویندگان، بازیگران، آهنگ سازان و … که ایده ی شرکت سازنده را شکل میدهند.
پنجم، مخاطبان یا کسانی که از طریق رسانه در معرض پیام بازرگانی قرار می گیرند و انتظار آگهی دهنده این است که در قبال صرف هزینه ی صورت گرفته به انتظارش پاسخ مثبت دهند و رفتار مورد نظر او را، که مثلاً خرید کالای خاصی است، انجام دهند.
از پنج گروه فوق، چهار گروه اول از تهیه و پخش تعداد آگهی های بیشتر، منفعت مادی بیشتری کسب
میکنند. آگهی دهنده با فروش بیشتر و سازنده، تولید کننده و عوامل انسانی شرکت کننده در آگهی یک رسانه یا سازمان رسانه ای، با پخش هر چه بیشتر آگهی های تجارتی، درآمد بیشتری کسب میکنند؛ بنابرین، چهار گروه یاد شده سودگیری و منفعت مشترکی دارند و نوع روابط و چانه زنی های آن ها حاکی از این سودگیری هم جهت است. اما مخاطبان که از نظر این چهار گروه، مصرف کنندگان بالقوه هستند و در واقع هدف این گروه ها قرار گرفته اند، به یک معنا در مقابل تهاجم آن ها هیچ گونه سپر دفاعی ندارند و بعضاً از قبل تسلیم شده اند».[۲۵۴]
بر اساس این گونه تحلیل هاست که تاریخ تبلیغات، به ویژه در غرب و ایالات متحده، شاهد روگردانی تدریجی از اصل «اخطار به مشتری»[۲۵۵] بوده است[۲۵۶]؛ اصلی که به موجب آن مشتری باید احتیاط لازم را به جا آورد و کالا را به مسئولیت خود انتخاب و خریداری کند. برااساس این اصل، مشتری مکلف بوده است تا با تمهیدات لازم از انجام معامله ای که به سود او نیست، یا زیان آور است، دوری گزیند. اما امروزه این اصل اقتدار خود را از دست داده و به موازات احتیاط خریدار، فروشنده نیز مکلف است تا از هر عملی که مخاطب را به اشتباه می افکند، خودداری کند؛ به عبارت دیگر، مسئولیت مشتری منافاتی با تکلیف فروشنده ندارد.
جالب این که نظام حقوقی اسلام از ابتدا اصل «اخطار به مشتری» را نپذیرفته است.به تعبیر برخی نویسندگان «قاعده اخطار به مشتری که در حقوق انگلیس پذیرفته شده است، در حقوق اسلام کاملاً مردود است؛ زیرا فروشنده باید مراقب باشد که کالا ها و خدمات او تا حد امکان در وضعیت خوبی قرارگیرند و نیز توقعات معقول خریدار را برآورده سازد».[۲۵۷]
در فصل سوم، به هنگام تبیین قواعد فقهی مربوط به معاملات و تبلیغات تجاری به صراحت بر مسئولیت های فروشنده نیز تأکید شده است؛ برای مثال تبلیغات بازرگانی، در صورتی که فریبنده و زیان آور باشد، نه تنها طبق قواعد «نفی ضرر» و «غرور» به مشتری اجازه فسخ معامله را میدهد، که امکان جبران زیان های ناشی از این عمل غیر قانونی و خلاف اخلاق را نیز فراهم می آورد.
این گونه است که توجه به حقوق مخاطب، یکی از ارکان اساسی مقرراتی شد که، چه در سطح بینالمللی و چه در سطح منطقه ای و ملی، برای تبلیغات بازرگانی وضع گردید؛ برای مثال، نگاهی به مقررات رهنمود شورای اتحادیه اروپایی در مورد تبلیغات بازرگانی فریبنده جالب توجه است.
اتحادیه اروپایی در دو دهه ی اخیر، ضمن کوشش ها و اقدام های مختلفی که در زمینه ی قانونگذاری ارتباطات انجام داده است، به تدوین و تصویب مقررات خاص در مورد تبلیغات بازرگانی نیز توجه فراوان داشته است. در این زمینه، علاوه بر «رهنمود مصوب ۱۰ سپتامبر ۱۹۸۴ شورای جامعه اروپایی در مورد نزدیک کردن مقررات تقنینی و تصویب نامه ای و اداری کشور های عضو درباره تبلیغ تجارتی فریب دهنده»، که به طور ویژه در مورد آگهی های بازرگانی، تدوین و تصویب شده است، مقررات پیشبینی شده درباره ی تبلیغات تجاری در «رهنمود تلویزیون بدون مرز» مصوب ۳ اکتبر ۱۹۸۹ شورای جامعه اروپایی و تجدید نظر شده در ۳۰ ژوئن ۱۹۹۷ نیز، شایان توجه هستند.
مقررات رهنمود شورای اتحادیه اروپایی در مورد تبلیغات بازرگانی فریب دهنده (مصوب ۱۰ سپتامبر ۱۹۸۴)، دارای مقدمه و متن اصلی است. در مقدمه رهنمود، با تأکید بر اهمیت تبلیغات تجارتی در جریان آزاد کالا ها و خدمات در فراسوی مرزها و کمک به پیشبرد اهداف بازار مشترک اروپا، ضرورت مقابله با پراکندگی و ناهماهنگی قوانین و مقررات و تصمیمات مراجع اداری و قضائی کشور های عضو جامعه اروپایی در زمینه آگهی های فریب دهنده، و حمایت از منافع مصرف کنندگان و حفظ اعتبار و حیثیت فعالیت های حرفه ای مؤسسات تبلیغ بازرگانی، خاطر نشان شده است.
متن اصلی رهنمود، که به منظور تحقق اهداف مندرج در مقدمه تدوین شده، دارای ۹ ماده است. در ماده های یکم تا سوم رهنمود، هدف اساسی مورد نظر، تعریف های تبلیغ بازرگانی و تبلیغ فریب دهنده و نیز عناصر و شاخص های تبلیغ فریب دهنده، توصیف و تشریح شده اند. ماده چهارم، به چگونگی مراقبت دولت های عضو اروپایی در مورد کارایی وسایل و امکانات کنترل تبلیغ بازرگانی فریب دهنده و از جمله قوانین و مقررات ممنوع کننده آن، و اقدام های تعقیبی و جزایی علیه این گونه تبلیغ در مراجع اداری و قضایی کشورهای مربوط اختصاص یافته است.در ماده پنجم رهنمود، امکان کنترل تبلیغ بازرگانی فریب دهنده از سوی سازمان های مستقل حرفه این نیز مورد توجه قرار گرفته است. ماده ششم، صلاحیت ها و اختیارات مراجع اداری و دادگاه های قضایی رسیدگی کننده به جرایم ناشی از تبلیغات تجارتی فریب دهنده را مطرح کردهاست و در ماده ۷ رهنمود، موضوع ممانعت نکردن این رهنمود از حفظ آن دسته از قوانین و مقررات کنونی یا آینده کشور های عضو جامعه اروپایی خاطر نشان شده است که در جهت تأمین حمایت گسترده تر از مصرف کنندگان و شاغلان فعالیت های بازرگانی و صنعتی وضع میشوند .مواد ۸ و۹ رهنمودنیزبه ترتیب،بر ضرورت همگانی شدن کشورهای عضوجامعه مذکوربامقررات این رهنمود،حداکثرتاتاریخ اول اکتبر ۱۹۸۶ ومسئولیت دولتهای آنهادراجرای این مقررات تأکیدکرده اند.
فصل سوم :
بررسی تبلیغات تجاری در نظام حقوقی ایران
این فصل به بررسی اصول و مبانی حقوق تبلیغات تجاری در ایران می پردازد. به این منظور در مبحث اول نگاهی به تاریخچه موضوع قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خواهیم کرد و در مبحث دوم مقررات تبلیغات بازرگانی که در صدا و سیما از ابتدا با مطبوعات و سایر رسانه ها متفاوت بوده و از این رو باید به طور مستقل مطرح شود، در مبحث سوم مورد بحث قرار گرفته است .
مبحث اول : تبلیغات تجاری و بازرگانی قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران
گفتار اول: تبلیغات تجاری قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
داستان تبلیغات تجاری در ایران همانند سرگذشت آن در دیگر سرزمین های جهان است. گذشته از تبلیغات سنتی، در مورد تاریخچه آگهی های بازرگانی به سبک جدید نیز گمانه زنی های متفاوتی صورت گرفته است.
در حالی که به عقیده ی برخی، «سابقه تبلیغات بازرگانی در ایران به حدود ۸۰ سال قبل، یعنی سال ۱۳۰۰ هجری شمسی، که اولین آگهی تجارتی در روزنامه ی اطلاعات چاپ شده بود، بر میگردد».[۲۵۸] برخی دیگر معتقدند «نخستین آگهی تجاری مطبوعاتی در شماره سوم روزنامه وقایع اتفاقیه، بیش از ۱۵۰ سال پیش، انتشار یافت» و «در مهر ماه ۱۳۳۷ شمسی هم که ایستگاه تلویزیونی خصوصی ایران آغاز به کار کرد، از ابتدا آگهی داشت»[۲۵۹].