فاکون۱ و فاکون (۱۹۹۷) نیز نشان داد که آموزش تفکر انتقادی بر تفکر دختران و پسران تاثیر متفاوتی می گذارد. دانشجویان پسر و دختر کالج دانشگاهی که تفکر انتقادی یکسانی در آغاز پژوهش داشتند، پس از شرکت در دوره های آموزش تفکر انتقادی تفاوت معنی داری با یکدیگر داشتند. به عبارت دیگر پسران بیش از دختران از آموزش تفکر انتقادی استفاده بردند.
جان کارلو۲ و فاکون (۲۰۰۱) در یک پژوهش، گرایش به تفکر انتقادی را در ۱۹۸ دانشجوی دوره لیسانس مورد مطالعه قرار دادند. نتایج نشان داد که تفکر انتقادی دانشجویان با عملکرد ریاضی، عملکرد نوشتاری، نمرات پیشرفت تحصیلی و نمرات آزمون های کلامی آنها همبستگی مثبت دارد.
وینداسکیتل۳ و آندره۴ (۱۹۹۸) رابطه محیط یادگیری سازنده گرایی و باورهای معرفت شناختی با تغییر ادراکی دانشجویان را مورد بررسی قرار دادند. نتایج پژوهش بیانگر آن بود که دانشجویانی که عقاید پیچیده تری درباره ماهیت دانش و کسب آن داشتند در محیط های یادگیری سازنده گرایی بیشتر از محیط های سنتی تغییرات ادراکی داشتند. در مطالعه دیگری دانش آموزان دبیرستان زمانی که در گروه های مشارکتی شرکت داشتند در یادگیری مفاهیم جبر بهبود بیشتر و انگیزش درونی بالاتری داشتند تا زمانی که به صورت فردی مطالب را یاد می گرفتند (نیکولز۵ و میلر۶ ، ۱۹۹۴) .
لوئیتز۷ (۲۰۰۷، به نقل از حسینی ، ۱۳۸۸) با آموزش تفکر انتقادی به دانشجویان طی سالهای (۲۰۰۱) تا (۲۰۰۴)دریافت که به رغم آموزش، یک سوم از دانشجویان به این مهارت دست نیافتند. به منظور حل این مشکل،
Facoin
Giancarlo
Windschitl
Andre
Nichos
Miller
Lewitts
در گروه های کوچک بحث و پرسش، روش هایی برای تنظیم یادگیری و نحوه ایجاد انگیزه در اعضای گروه شکل گرفتند نتایج نشان داد که محیط آموزشی و تعامل فراگیران یا یادگیران مشارکتی به ایجاد تفکر انتقادی در تدریس کمک می کند .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در پژوهشی که توسط کینگ و همکاران (۲۰۱۰) در مورد رشد آمادگی تفکر انتقادی به وسیله یادگیری تکلیف محور از طریق آموزش آزمایش شیمی روی دانش آموزان سوم دبیرستان انجام شد، نتایج تحقیق نشان داد که یادگیری تکلیف محور با گروه های کوچک یک رویکرد یادگیری موثر برای آموزش تفکر انتقادی دانش آموزان می باشد.
در پژوهشی که توسط بدری و فتحی آذر(۱۳۸۶)، در مورد مقایسه تاثیر یادگیری مبتنی بر حل مسئله گروهی و آموزش مبتنی بر تفکر انتقادی انجام شد، نتایج تحقیق نشان داد که گرایش به تفکر انتقادی (مولفه های منظم و سیستماتیک بودن در پژوهش و کاوشگری و پختگی در قضاوت و داوری) در گروهی که با روش یادگیری مبتنی بر حل مسئله گروهی آموزش دیده بودند نسبت به گروه گواه که با شیوه سنتی آموزش دیده بودند بیشتر است. اما در سایر مولفه ها تفکر انتقادی (حقیقت جوئی، کنجکاوی، تحلیلی بودن، اعتماد به خود و فکر باز ) تفاوتی بین دو گروه وجود ندارد.
گوخیل۱ (۱۹۹۳) تاثیر روش همیاری را بر تفکر انتقادی دانشجویان دانشگاه در رشته الکترونیک مطالعه کرده است. تحقیقات او نشان می دهد، روش همیاری، تفکر انتقادی را از طریق مباحثه، توصیف و ارزیابی عقاید افزایش می دهد. او عقیده دارد که اگر هدف آموزش ارتقای تفکر انتقادی و «مهارت های حل مشکلات» باشد، روش همیاری بسیار مفید است.
باوم برگر-هنری۲ (۲۰۰۵) تاثیر تکنیک های یادگیری مشارکتی و مطالعه موردی را بر مهارت های حل مساله و تصمیم گیری دانشجویان پرستاری مطالعه کرده و نشان داد که تر کیب یادگیری مشارکتی و مطالعه موردی بر مهارتهای حل مساله و تصمیم گیری مؤثر است.
تینجالا۳ (۱۹۹۸) در یک مطالعه تجربی در دوره های آموزش عالی با نمونه ۳۹ آزمودنی تاثیر محیط یادگیری
Gokhal
Baumberger & Henry
Tyngala
مبتنی بر سازنده گرایی بر روی تفکر انتقادی را مورد مطالعه قرار داد. در این مطالعه محیط یادگیری سازنده گرایی
محیطی تعریف شد که در آن دانشجویان به جای مرور اطلاعات به فهم عمیق، تغییر مفهومی و ایجاد مهارت تفکر انتقادی و فراشناختی پرداختند. نتایج پژوهش نشان دادکه استفاده از روش آموزش مبتنی بر سازنده گرایی به مدت یازده هفته در درس روانشناسی تربیتی موجب افزایش مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان گردید.
شعبانی (۱۳۷۸) در رساله دکتری خود تاثیر روش حل مساله به صورت کار گروهی را بر روی تفکر انتقادی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی را مورد بررسی قرار داده است. روش تحقیق نیمه تجربی بود. نتایج تحقیق نشان داد که روش حل مساله تاثیر مثبتی بر روی رشد مهارت های تفکر انتقادی داشته است.
گارساید۱ (۱۹۹۶) یک مطالعه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با نمونه ی ۱۱۸ نفر بر روی دانشجویان انجام دادند و در صدد بود به این مساله پاسخ دهد که آیا بحث گروهی مهارت های تفکر انتقادی را بیش از روش های آموزش سنتی مانند سخنرانی ارتقاء و رشد می دهد. در این بررسی از آزمون های عینی (صحیح-غلط، چند گزینه ای، جور کردن پاسخ ها) استفاده شد و داده ها به کمک طبقه بندی بلوم (مهارت های سطح بالا و سطح پایین) تحلیل شد. هیچ تفاوت معنی داری میان دو روش آموزش در رشد مهارت تفکر انتقادی مشاهده نشد.
عباسی (۱۳۸۰) رساله دکتری خود را تحت عنوان بررسی مهارت های مؤثر بر پرورش تفکر انتقادی در برنامه درسی جامعه شناسی دوره متوسطه به انجام رساند. این تحقیق با روش شبه تجربی و بر روی ۸۰ نفر از دانش آموزان انجام گرفته است. ابزاری که در این پژوهش استفاده شد، آزمون محقق ساخته بوده است. نتایج تحقیق نشان داد که شیوه آموزش حل مساله بر مهارت های تحلیل، ترکیب، ارزشیابی و استنباط مؤثر بوده است.
جهانی۱۳۸۱) ) در پژوهش خود با عنوان نقد و بررسی مبانی فلسفی الگوی آموزش تفکر انتقادی لیپمن به این نتیجه رسیده است که آموزش تفکر انتقادی فقط از طریق فرایند های پژوهشی ممکن می شود. بنابراین معلمان با عنایت به این نکته باید به پرورش روح پژوهشگری و رشد قوه تفکر دانش آموزان بپردازد.
هاشمیان نژاد (۱۳۸۰) پژوهشی را با عنوان ارائه چهار چوب نظری در خصوص برنامه درسی مبتنی بر تفکر انتقادی در دوره ابتدایی با تاکید بر درس مطالعات اجتماعی انجام داده است. وی در این پژوهش هشت مهارت: سؤال
Garside
کردن، تحلیل کردن، ارزیابی، ارتباط دادن، استدلال کردن، سازمان دادن، کاربرد واژگان انتقادی و فراشناخت را برای تفکر انتقادی ضروری دانست.
در پژوهشی که توسط وقارسیدین و همکاران (۱۳۸۷)، در باره تاثیر راهبرد پرسشگری متقابل هدایت شده در گروه همتایان برمهارت های تفکر انتقادی و آگاهی فراشناختی، دانشجویان پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند انجام شد، نتایج نشان داد بکارگیری راهبرد پرسشگری متقابل هدایت شده در گروه همتایان در آموزش دانشجویان پرستاری می تواند منجر به توسعه مهارت های تفکر انتقادی، به عنوان یکی از رسالت های مهم آموزش عالی شود. به طوری که اجرای راهبرد پرسشگری متقابل هدایت شده در گروه همتایان سبب افزایش معنا دار نمرات مهارت های تفکر انتقادی در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد گردید.
ولد۱، ویتمن۲ و وس۳ (۲۰۰۶) تاثیر رویکرد پرسشگری متقابل هدایت شده را در گروه همتایان بر تفکر انتقادی در دانشجویان کار در مانی مورد بررسی قراردادند که اگر چه این رویکرد سبب شده بود دانشجویان گروه تجربی نسبت به گروه کنترل سؤالات بیشتری در رابطه با تفکر انتقادی را مطرح کنند، اما تفاوت معنی داری با توجه به تغییرات نمرات مهارت های تفکر انتقادی بین گروه آزمایش و گواه مشاهده نگردید.
سوکول۴، اجت۵، سانتیج۶ و کومنکو۷ (۲۰۰۸) در پژوهش خود نتیجه گرفتند که دانش آموزانی که در یادگیری از رویکرد تفکر استفاده می کنند مهارتهای نو آوری و خلاقیت آنها در مقایسه با کسانی که از رویکرد تفکر استفاده نمی کنند، به طور معنی داری افزایش می یابد.
شیما نسکی۸ و کایل۹ (۱۹۹۰) در مورد اصلاح برنامه درسی علوم معتقداند که معیارهای واقعی موفقیت یک نظام تحصیلی این است که برونداد آن نظام که همان شهروندان هستند، چگونه می اندیشند؟ به چه ارزش هایی احترام می گذارند؟ دیدگاه ها و عقایدشان چقدر تحلیل گرایانه و منتقدانه است؟ چه سئوال هایی مطرح می کنند و در باره چه موضوع هایی تعمق می نمایند؟
Velde
Wittman
Vos
Sokol
Ojet,
Sonntag
Komenko
Shymansky
Kyle
فقیهی(۱۳۷۸) در تحقیق خود نتیجه گرفت که یاد گیری تفکر مستلزم آن است که آموزش بر نقش های واقعی که سرانجام دانش آموزان به عنوان شهروند، تولید کننده، فراگیر، عضو خانواده و غیره برعهده خواهند گرفت متمرکز شود، بنابراین باید نوع مهارت های فکری آموزش داده شده مطابق با زمان تکامل یابند و براساس مهارت های سطح بالای مورد نیاز در هر زمان تعریف و تشریح شود.
۲-۱۴- نقد و بررسی پیشینه
بدیهی است که کودک به عنوان یک انسان حق دارد درباره امور مختلف فکر و اظهار نظر کند، و این وظیفه نظام آموزش و پرورش است که کودک را برای این امر مهم آماده کند. چنانچه نظام آموزش و پرورش ما در پی تربیت انسان های متفکر و اندیشمند است باید برنامه هایی را برای پرورش تفکر برای کودکان طراحی نماید. همانطور که در ادبیات تحقیق مطرح شد پرورش تفکر انتقادی و توان پرسشگری از اهداف والای تعلیم و تربیت در طول سال ها محسوب شده و پرداختن به آموزش آن به طور غیر رسمی در نظام های آموزشی از قدمت زیادی برخوردار است وچنانکه دیدیم قدمت آن به اندازه خود تعلیم و تربیت است و به آثار جان دیویی بر می گشت.
Sokol
Shymansky and Kayel
در دهه های اخیر با توجه به نیاز نوع بشر به مهارت هایی جهت رویاروی با پیچیدگی های زندگی مدرن ومقابله با استرس های ناشی از آن پیچیدگی ها، صاحب نظران تعلیم و تربیت تصمیم گرفتند تا برای پرورش توانایی های لازم در این راستا چاره ای بیاندیشند، که شکل گیری نهضت پرورش تفکر انتقادی از آن جمله بود.