سعادت پرتو نیکان دهادش به خوی صالحانش پروراند(همان،۶۶۲)
امّا این اتابک محمّد که ذکر او در اشعارشیخ، همراه با دعا و نصیحت می باشد پسر بچه ای ده ساله است که درباره ی او در تاریخ گزیده می خوانیم :((ابن سعد بن ابی بکر بن سعد زنگی بن مودود بعد از پدر و جد، پادشاهی به نام او مقرّر شد. چون او کودک بود، مادرش ترکان خاتون مدّبر ملک گشت . دو سال و هفت ماه بر این منوال بود.))(مستوفی،۱۳۸۷،۵۰۶)
« اقبال آشتیانی» درباره ی این اتابک خردسال گوید: (( هلا کو نیز حکومت فارس را به نام محمّد صادر کرد. خواجه فخر الدّین ابو بکر به خدمت او آمد و سر به خدمتگزاری فرود آورد. ولی به فرمان ترکان او را محرمانه به قتل آوردند. اتابک محمّد بعد از دو سال و هفت ماه در ذی الحجه ۶۶۰ در همان خردسالی از بام به زیر افتاد و مرد.))( اقبال آشتیانی،۱۳۸۷،۴۰۱)
در اشعاری که سعدی در مدح اتابک محمد سروده، فقط نصیحت می کند که نام نیک سبب ماندگاری است. نصیحت من به تو همان نصیحتی است که در حقّ پدر بزرگت به جای آوردم . اگر خواهان آبادی ملک و خاندان هستی، مردم را اذیّت نکن.
اتابک مظفّر الدّین سلجوقشاه(۶۶۱-۶۶۲)
اتابک مظفّر الدّین سلجوقشاه، به روایت اکثر مورّخین پنج ماه سلطنت کرد. امّا شیخ در حقّ این شاه سلغری، چندین مدیحه دارد. بلند ترین قصیده ای که شیخ در وصف او دارد ۲۷ بیت است و این گونه شروع می شود:
خدای را چه توان گفت شکر فضل و کرم بدین نظر که دگر بار کرد بر عالم
به دور دولت سلجوقشاه سلغر شاه خدایگان معظّم اتابک اعظم (سعدی،۱۳۸۴،۶۳۷)
و این مدح ادامه می یابد تا جایی که می گوید:
دگرخلاف نباشد میان آتش و آب دگر نزاع نیفتد میان گرگ و غنم (همان،۶۳۷)
که اشاره به دشمنی خاندان سعد و سلجوقشاه و اسارت او دارد و در بیت :
شها ! به خون عدو ریختن شتاب مکن که خود هلاک شوند از حسد به خون شکم(همان،۶۳۷)
از دیگر قصاید سعدی در مدح سلجوقشاه، قصیده ای است با مطلع:
در بهشت گشادند در جهان ناگاه خدابه چشم عنایت به خلق کرد نگاه(همان،۶۴۹)
در این قصیده، ضمن توصیفی زیبا، به اسیر بودن این شاه، اشاره می کند و می گوید:
که چشم داشت که یوسف عزیز مصر شود اسیر بندبلای برادران درچاه؟( سعدی،۱۳۸۴،۶۴۹)
« اقبال آشتیانی » در شرح اسیری او می گوید:((سلجوقشاه برادر بزرگتر اتابک محمد شاه است که او را اتابک ابوبکر در قلعه ی اصطخر محبوس کرده بود.)) (اقبال آشتیانی،۱۳۸۷،۴۰۱)
سعدی هدف خود را از نوشتن شعر نصیحت می داند و می گوید:
مراد سعدی از انشای زحمت خدمت نصیحت است به سمع قبول شاهنشاه
(سعدی،۱۳۸۴،۶۴۹)
سعدی در مدح سلجوقشاه ، سروده ی دیگری نیز دارد که با مطلع زیر شروع می شود:
آن روی بین که حسن بپوشید ماه را وآن دام زلف و دانه ی خال سیاه را(همان،۶۰۹)
این شعر دوازده بیت است امّا در آن، بیتی که نشان دهد، سعدی از روی علاقه و محبّت او را ستوده است، دیده نمی شود. شعر دیگری که در مدح این شاه سلغری سروده، هفت بیت دارد و این گونه آغاز می شود:
چه نیکبخت کسانی که اهل شیرازند که زیر بال همای بلند پروازند(همان،۶۲۱)
در این شعر، نیز از توصیّه ها و نصایح سعدی خبری دیده نمی شود. و تنها به ذکر او بسنده می کند. در قصاید دیگر، نیز از کم بهره مندی سعدی، در زمان این امیر سلغری یاد شده است. به عبارتی، او از نزدیکان ابوبکربن سعد است و سلجوقشاه مغضوب ابوبکر، به همین دلیل احساس می شود که سعدی از سر صدق او را نستوده، زیرا لطافت موجود در قصاید مدحی سعدی، در مدایح سلجوقشاه دیده نمی شود.
ترکان خاتون
سعدی در مدح ترکان خاتون، قصیده ای در پانزده بیت با مطلع زیر سروده است:
ای پیش از آن که در قلم آید ثنای تو واجب بر اهل مشرق و مغرب، دعای تو
(همان، ۶۴۸)
در مدح این بانوی سلغری، صفاتی چون بخشندگی، عدل، پارسایی، مهمان نوازی، کشور گشایی و مسلمانی دیده می شود. شیخ شیراز در بخشندگی او غلو می نماید و می گوید:
نوشین روان و حاتم طایی که بوده اند هرگز نبوده اند به عدل و سخای تو
(سعدی،۱۳۸۴، ۶۴۸)
گر آسمان بداند قدر تو بر زمین در چشم آفتاب کشد خاک پای تو
خلق از جزای خیر تو کردن مقصرند پروردگار خلق تواند جزای تو (همان،۶۴۸)
سعدی در این قصیده، ضمن بیان فضایل ترکان خاتون، چنان خود را به خدا نزدیک می بیند که از خاتون می پرسد، چه آرزویی داری تا آن را از خداوند برایت طلب نمایم.
شیخ اجل، در غزلی از طیّبات که پانزده بیت است، به مدح این بانوی سلغری نیز پرداخته است. این غزل با بیت زیر شروع می شود:
چه دعاگویمت ای سایه ی میمون همای یارب ! این سایه بسی بر سر اسلام بپای(همان،۶۵۰)
در ادامه نیکی های او را یادآوری می نماید و می گوید:
حرم عفت و عصمت به تو آراسته باد! علم دین محمّد به محمّد بر پای (همان،۶۵۱)
و عذر تقصیر می خواهد که نمی تواند، خدمت برسد امّا در وصف او شعر سروده و دعای خیری نیز برایش می نماید. آن چه در باره ی ترکان خاتون گفتنی است، این است که پس از سعد ابن ابوبکربن سعد، در عزل و نصب اتابکان سلغری دست دارد و هر گاه بخواهد آنان را عزل و هر که را بخواهد، منصوب می کند. در تاریخ مغول از او به عنوان حاکم شیراز نامی برده نشده، امّا در اتابکی محمّد بن سلغور می خوانیم (( بعد از فوت محمّد بن سعد، امرای دولت و ترکان خاتون محمّد بن سلغور بن سعد را که در فتح بغداد از طرف اتابک ابوبکر به خدمت هلاکو شتافته و رشادت ها از خود ظاهر ساخته بود به اتابکی برداشتند.))(اقبال آشتیانی
،۱۳۸۷،۴۰۱ )
و نیز در عزل همین اتابک،((ترکان خاتون در عاشر رمضان سنه احدی و ستین با او حرب، و او را اسیر گردانید و به منزل فنا رسانید.))(مستوفی ،۱۳۸۷،۵۰۶)
امّا درباره ی نحوه ی وفات او دو نظر متفاوت وجود دارد. یکی این که سلجوقشاه بن سلغر شاه به انتقام برادر به جنگ ترکان خاتون رفت و بر ملک فارس مستولی شد و پنج ماه حکم کرد و[ترکان خاتون، مادر اتابک محمّد بن سعد] را بکشت.)) (مستوفی،۱۳۸۷،۵۰۷)
دیگر آنکه (( پس از آن که ترکان خاتون بر محمّد شاه قیام نمود، امر به آوردن سلجوقشاه روانه داشت و ایشان برادر اتابک محمّد شاه را به احترام به شیراز آورده و بر کرسی اتابکی نشاند و او ترکان خاتون را به زوجیّت گرفت و دست به کار شراب و عیّاشی زد و در عالم مستی غلامی را به کشتن ترکان خاتون که قصد نفاق در سر داشت فرستاد، و غلام آن خاتون را کشت.)) (اقبال آشتیانی،۱۳۸۷،۴۰۱).
ابش بنت سعد(۶۶۲-۶۶۸)
فلک را این همه تمکین نباشد فروغ مهر و مه چندین نباشد
جستجوی مقالات فارسی -سعدی از زبان سعدی۷