۱- امکان فرار وجود ندارد :
در این حالت به طور قطع احکام اکراه جاری میشود.
- فرار ضرر دارد :
در صورتی که فرار موجب ضررباشد ؛ در این مورد هم مثل مورد قبل احکام اکراه جاری میشود.
ضرر مورد تهدید ممکن است تبدیل به ضرر دیگری شود؛ باز هم در معامله احکام اکراه جاری میشود
۳- فرار ضرر ندارد :
بحث در این قسمت است که در صدق اکراه عجز از فرار معتبر است؟ در این راستا چند مسأله باید روشن شود:
۱-۳-فرار و مفهوم اکراه :
آیا عدم امکان فرار در مفهوم اکراه معتبر است؟با امکان توسل به شخص دیگری برای دفع ضرر یا توریه سه نظر مطرح شده است:[۲۹۰]
اول-معامله به طور مطلق اکراهی است
دوم- معامله به طور مطلق اکراهی نیست.
سوم - باید بین راه های فرار قائل به تفکیک شد. ؛ بدین معنا که اگر امکان فرار با توجه به توریه در نظر گرفته شود، اکراه بر عمل مورد تهدید صادق است؛ اعم از این که شخص مکره، متمکن از توریه باشد یا نباشد. بنابراین، اگر کسی با فرض امکان توریه معاملهای کرد، اکراه صادق است چون عرفاً اکراه وجود دارد.[۲۹۱]
برخی دیگر معتقد به تفصیل بین توریه و غیر آن هستند یعنی بر آنند که فقط با وجود توریه اکراه صادق است .[۲۹۲]
۲-۳- فرا ر وحکم اکراه :
بر فرض عدم اعتبار عجز در معنای اکراه، آیا حکم اکراه اعم از تکلیفی (مثل رفع حرمت و یا وجوب) و وضعی (مثل بطلان و عدم نفوذ) مانند موضوع اکراه، اطلاق دارد؟
برخی معتقدند حکم اکراه، ویژه موردی نیست که مکره عاجز از توریه باشد و برای ادعای خود استناد به عموم حدیث رفع کردهاند؛ یعنی در حدیث رفع، اکراه مبتنی بر عدم تمکن از توریه نشده است.[۲۹۳]
ممکن است گفته شود اطلاق حدیث رفع و یا اطلاق شهرتها و معاقد اجماعات حمل بر صورت عجز از توریه (به علت جهل و یا ترس)می شود، در پاسخ باید گفت این احتمال بعید است؛ چراکه حمل بر فرد نادر است (زیرا به طور غالب امکان توریه وجود دارد).[۲۹۴]
اما چنانچه طرق دیگر فرار مانند مسافرت کردن، مخفی شدن و … فراهم باشد، آیا موضوع و حکم اکراه صادق است؟
برخی از فقها در پاسخ به این سؤال چند احتمال مطرح کردهاند .و در مقابل عده ای هم پاسخ داده اند .
اول- طرح احتمالات :
۱ ) عجز از غیر توریه هم مانند توریه شرط نیست؛ بنابراین موضوع و حکم اکرا جاری است. کسانی که معتقدند با تمکن از توریه، حکم اکراه جاری میشود، دلایلی به شرح زیر مطرح کردهاند:[۲۹۵]
یک- اطلاق حدیث رفع: یعنی در حدیث رفع این قید ذکر نشده است که «اگر امکان توریه نباشد، حکم اکراه رفع میشود».
دو- اطلاق روایات مطرح شده در مورد طلاق مکره: در این روایات اطلاق مکره مقید به «عدم تمکن از توریه» نشده است.
سه- نصوصی که قسم دروغ را در زمان ترس و اکراه جایز میدانند مقید به «عدم تمکن از توریه» نشده اند.[۲۹۶]
چهار- معاقد اجماعات و شهرت فتاوا (که بر گرفته از روایات است)، اطلاق دارد.
پنج - برخی از روایات امکان فرار از اکراه را به غیر توریه پیشبینی کردهاند و در عین حال همان عمل را اکراهی دانستهاند.[۲۹۷]
۲ ) هرچند شواهدی وجود دارد که حاکی از عدم شرط عجز از فرار به غیر توریه است؛ اما انصاف این است که تا راهی غیر از توریه برای رهایی از اکراه وجود داشته باشد، اکراه صدق نکند. چون، اکراه در صورتی است که انگیزه انسان دفع ضرر به علت ترس باشد و کسی که قدرت فرار دارد، عرف نمیگوید ضرری متوجه او شده است؛ بلکه ضرر به علت عدم فرار است.[۲۹۸] ممکن است گفته شود فرار از ضرر، مثل مسافرت کردن، یک فرد اکراهی و معامله، فرد دیگر اکراهی است.[۲۹۹]
در پاسخ گفته شده است: «قیاس مورد بحث با مثال پیشین صحیح نیست. فرار از اکراه (مانند سفر) نه به صورت تعیینی و نه تخییری اکراهی نیست؛ بلکه سفر، اکراه را از بین میبرد و به عبارت دیگر سفر، بدل فرد مکره نیست».[۳۰۰] بنابراین اگر شخص، مکره به عقدی شده باشد اثر حقوقی دارد.
آنچه گذشت در مورد غیر توریه بود، اما گام به گام در مورد توریه هم اجرا میشود یعنی با تمکن از توریه هم باید مورد اکراهی نباشد. منتها نمیتوان این دو مورد را با هم قیاس کرد؛ زیرا، دلیل خاص وجود دارد که عجز از توریه شرط نیست.[۳۰۱] یعنی در مورد توریه باید تعبد کرد و نمیتوان اطلاقات را حمل بر فرد نادر یعنی عجز از توریه کرد.
به طور خلاصه عجز از فرار، به طور مطلق (اعم از توریه و غیر توریه) شرط صدق اکراه است؛ اما از لحاظ حکمی بین توریه و غیر توریه تفاوت وجود دارد. اگر امکان فرار به غیر توریه باشد و کسی استفاده نکند، حکم اکراه جاری نیست. اما اگر توریه ممکن باشد و مکره توریه نکند و عمل حقوقی انجام دهد، احکام اکراه جاری میشود. یعنی برای مثال اگر بیع باشد حسب اختلاف آرا، باطل یا غیر نافذ است؛ و اگر طلاق باشد، باطل است.
۳ ) از لحاظ موضوعی باید بین امکان فرار از طریق توریه و غیر توریه تفاوت قائل شد. با این بیان که در صورت امکان فرار با غیر توریه، موضوع و حکم اکراه جاری نمیشود. اما در صورت امکان توریه موضوع و حکم اکراه صادق است.
علت تفکیک، این است که اکثر فقهای شیعه[۳۰۲] معتقدند از شروط اکراه این است که مکره علم و یا حداقل گمان داشته باشد که اگر مورد اکراه را انجام ندهد، ضرر متوجه او میشود. به هر حال اکراه مبتنی بر این ملازمه است.[۳۰۳] در نهایت ارشاد به تأمل شده است[۳۰۴].
آنچه گفته شد در مورد اکراه بر محرمات الهی بود (مانند خوردن گوشت میته یا معامله ربوی) و نتیجه این شد که در صدق اکراه، عدم راه فرار شرط است و معیار این است که بین دفع ضرر و انجام عمل اکراهی ملازمه وجود داشته باشد؛ پس با وجود راه فرار اثر تکلیفی و وضعی رفع نمیشود.
اما در اکراه بر معاملات، لازم نیست که مانند محرمات الهی عمل اکراهی به حدی برسد که مکره راه فرار نداشته باشد. معیار اکراه در معاملات عدم طیب نفس است. همین که شخص استقلال و آزادی اراده نداشته باشد و به میل خود عقد را منعقد نکند، عمل حقوقی اکراهی است. بنابراین اکراه اثر وسیعتری دارد.[۳۰۵]
برای مثال :[۳۰۶]
۱- فردی در محلی در حال عبادت یا مطالعه است؛ دیگری او را مجبور میکند که یا از آن محل خارج شود یا چیزی که دارد به او بفروشد. درحالیکه این شخص نشسته است و تمایلی بر خروج ندارد و قدرت دفع ضرر را نیز ندارد؛ اما اگر بیرون رود و مستخدمین را صدا کند مکره فرار میکند؛ اما با وجود این، عقد بیع را با کراهت منعقد میکند. چنین فردی مکره است و آثار اکراه در مورد بیع او جاری میشود.
۲- همان مثال بالا با این تفاوت که مستخدمین در کنار او هستند و به محض اشاره او مکرِه خارج میشود. اگر مکرَه معامله کند، آثار اکراه جاری میشود؛ زیرا عقلا چنین معاملهای را اکراهی میدانند.
۳- در همان مثال اگر مکرِه بگوید: یا از این محل بیرون برو یا کار حرامی مثل شرب خمر یا معامله ربوی کن، چنین شخصی مکره نیست چون راه فرار دارد.
تفاوت بین دو مقام (عبادات و معاملات) از برخی روایات معلوم است[۳۰۷]. آنچه رافع اثر معاملات است، اکراه به معنای عدم طیب نفس است؛ هرچند که ضرری متوجه مکره نشود.
اکراه با این معنا، وسیعتر از اکراه (مجوز) در محرمات است.[۳۰۸]
بر این نظر، سه ایراد وارد است:[۳۰۹]
(۱) معنای اکراه (وادار کردن دیگری به چیزی که شخص به آن تمایل ندارد با تهدید بر ترک آن) منطبق بر جمیع موارد اکراه است؛ و تفاوتی بین محرمات و معاملات وجود ندارد. بنابراین مجرد مقابله اکراه با اجبار در روایت، دلالت بر تفاوت بین معاملات و محرمات ندارد. نهایت چیزی که برداشت میشود این است که:
اکراه رافع اثر معاملات، وسیعتر از اجبار مجوز بر محرمات است. بدین مفهوم که در اولی (معاملات) تسامح جایز میباشد.
علاوه بر این، در روایت ذکر نشده که اجبار فقط در محرمات است؛ و تنها این مطلب بیان شدهاست که بین سلطان و اب و زوج و مادر تفاوت است. بنابراین مثالی که آمده (برای تفاوت معاملات و محرمات) درست به نظر نمیرسد.
بدیهی است که در اکراه، مکره نباید قادر بر دفع ضرر باشد؛ در مثال مذکور طیب نفس وجود دارد چون بایع میتواند با خروج و یاری گرفتن از خدمه از ضرر جلوگیری کند ولی چنین کاری نمیکند.
(۲) در روایت مذکور بین دو مورد تفاوتی وجود ندارد. در صورتی که مکرَه خواست پدر، مادر و یا زوجه را انجام ندهد، گاهی باعث اضطراب فکر و اختلال در خانواده میشود و این خود ضرر است. بنابراین روایت در مقام بیان صدق اکراه بدون ضرر نیست.
(۳) از لحاظ سند روایت محکم نیست. راوی مجهول یا ضعیف میباشد.
دوم- بررسی احتمالات :
یک- استناد به این دلایل زمانی صحیح است که موضوع احراز شود؛ یعنی اکراه محقق شود و معلوم است که با امکان فرار چه با توریه و چه غیر توریه اکراه وجود ندارد. به نظر میرسد تفاوتی بین راه فرار از طریق توریه با غیر توریه وجود ندارد . همانطور که میتوان ضرر را با غیر توریه دفع کرد با توریه نیز میتوان از پوشش اکراه خارج شد.
در صورتی که معیار معامله اکراهی، عدم طیب نفس باشد، با تمکن از توریه (و غیر توریه) طیب نفس وجود دارد و با فرض طیب نفس، معامله اکراهی نیست.
نمودار ۳-۱۲ مقایسه میانگین غلظت آنزیم آلکالن فسفاتاز (ALP)
داده ها به صورت S.E±Mean نشان داده شده است. در نمودار فوق افزایش معنی داری در میانگین غلظت آنزیم آلکالن فسفاتاز (ALP)در گروه های دریافت کننده استامینوفن و استامینوفن+ آرتیشو mg/kg 800 و۶۰۰ نسبت به گروه کنترل وجود دارد همچنین کاهش معنی داری بین میانگین غلظت آنزیم ALP در گروه دریافت کننده استامینوفن+ آرتیشو mg/k1000 نسبت به گروه دریافت کننده استامینوفن وجود دارد به طوری که علامت * نشان دهنده تفاوت معنی دار نسبت به گروه کنترل و علامت # نشان دهنده تفاوت معنی دار نسبت به گروه استامینوفن می باشد.
فصل چهارم
بحث و نتیجهگیری
استامینوفن پرمصرف ترین داروی ضد درد و تب است که به آسانی و بدون نسخه پزشک در دسترس عموم قرار دارد. بنابراین احتمال مسمومیت با آن زیاد است(۶۰) این دارو از دهه ۱۹۵۰ به عنوان یک داروی ضد درد و تب در مصرف جهانی حضور پیدا کرد ولی اثرات سوء ناشی از مصرف بیش از حد آن تا سال ۱۹۶۶ ناشناخته بود(۶۷) مسمومیت ناشی از استامینوفن معمولا با کسالت، استفراغ، اسهال و گاهی شوک شروع شده و در عرض چند روز به زردی (در مصارف بیش از حد)، نارسایی کبدی و در مواردی به آسیب همزمان میوکارد و کلیه منجر خواهد شد(۶۷).
از ابتدای تاریخ منبع اصلی درمان بیماران، گیاهان دارویی بوده است. پیشرفت علم شیمی و ساخت داروهای شیمیایی در قرن اخیر و دوران معاصر، موجب شد برای مدتی پزشکان و بیماران، از این منابع دور شوند. بخاطر عوارض جانبی زیاد داروهای شیمیایی، استقبال مجدد مردم و پزشکان به گیاهان دارویی در سال های اخیر را موجب شده است. در پژوهش های متعدد مشخص شده که ارتباط تنگاتنگی بین مصرف میوه و سبزی و کاهش ابتلا به بیماری های قلبی، عروقی، دیابت، پیری و سرطان وجود دارد (۷۰).
بر همین اساس استفاده از گیاهان دارویی پیوسته مورد توجه بوده است و از آنجایی که کبد یکی از ارگانهای کلیدی در اعمال متابولیکی و ترشحی است و باید مخلوط مناسبی را از گردش خون برای تمام اعضاء فراهم سازد و همچنین خارج کردن تمام سموم از بدن نیز بر عهده کبد می باشد، همواره با مواد سمی و متابولیت های فراوانی مواجه هست و اختلالاتی که در کبد ممکن است پیش آید فراوان و متنوع است و در حال حاضر، تعداد داروهای شیمیایی که برای درمان اختلالات کبدی استفاده می شوند بسیار کم هستند که عوارض زیادی نیز از خود برجای می گذارند. لذا این موضوع بر اهمیت استفاده از گیاهان دارویی در درمان کبد می افزاید (۱۶). یکی از مهمترین منابع آنتی اکسیدان های طبیعی، ترکیبات فنلی موجود درگیاهان می باشند. ترکیبات فنلی یا پلی فنلی که به طور گسترده در گیاهان وجود دارند، بالغ بر ۸۰۰۰ نوع گزارش شده است (۲۶،۳۸).این ترکیبات دارای خاصیت ضد اکسیدانی، ضد التهابی، ضد ترومبوز، ضد میکروبی، ضد آلرژی و دارای پتانسیل محافظت قلبی و گشاد کنندگی عروق میباشند(۲۶،۳۰،۸۵).
از آن جایی که در کشورمان عوامل دارویی محافظت کننده کبدی کمتری در دسترس بوده و از طرفی بیمارهای کبدی ناشی از عواملی همچون هپاتیت ویروسی و داروها تا حدی شایع است، لازم است داروهای گیاهی موجود در کشور که به طریق سنتی برای این موارد مصرف می شوند بررسی گردند . با توجه به شواهدی که وجود دارد چه از نظر طب عامه وچه از نظر مقالات علمی در این زمینه، کنگر فرنگی سنتز کلسترول را در سلول های کبد مهار و همچنین کبد را از صدمات سموم شیمیایی حفاظت می کند(۴۷،۶۶). در اروپا برگ های کنگر فرنگی به عنوان یک داروی مدر به منظور تحریک ترشح صفرا از کبد استفاده می شود در اوایل قرن بیستم دانشمندان فرانسوی از این گیاه به عنوان محرک کبد و صفرا نام بردند. محققین ایتالیایی از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ ترکیب سینارین(ماده موثره کنگرفرنگی) را به عنوان محرک کبد و مثانه و کاهش غلظت کلسترول خون به بیماران تجویز می کردند(۳۷،۶۴) مطالعه بر روی حیوانات آزمایشگاهی نشان داده است که برگ کنگر فرنگی کبد را از صدمات مواد شیمیایی حفاظت
می کند(۶۶،۴۷).
در مطالعه ی حاضر افزایش معنی داری در میانگین غلظت آنزیم های ALT و AST و ALP در گروه دریافت کننده استامینوفن نسبت به گروه کنترل سالم مشاهده شد. مطالعات نشان می دهد که استامینوفن هنگامی که در مقادیر زیاد به قصد خودکشی یا به طور تصادفی توسط کودکان مصرف شود باعث نکروز شدید مرکز لوبولی در کبد می گردد. دریافت ۱۰ تا ۱۵ گرم از این دارو شواهد بالینی آسیب کبدی را آشکار می کند استامینوفن در کبد توسط آنزیم سیتوکروم P450 به یک متابولیت سمی به نام ان-استیل-پارابنزوکینون ایمین (N-Acetyle-P-benzo Quinoneimine (NAPQI)) تبدیل می گردد این متابولیت با اتصال به گلوتاتیون به اسید مرکاپتوریک محلول در آب تبدیل شده و از طریق کلیه دفع می شود. NAPQI به علت خاصیت نوکلئوفیلیک به عنوان یک اکسید کننده قوی عمل می کند و قادر است باعث پراکسیداسیون لیپیدها، آسیب به ماکرومولکول ها و اختلال در عملکرد میتوکندری ها و افزایش نفوذپذیری غشا گردد(۸۹) مطالعات انجام گرفته حاکی از اثرات سمی استامینوفن در انسان و حیوانات آزمایشگاهی در مصارف بیش از حد آن می باشد(۶۰) بنابراین علت افزایش آنزیم های فوق تخریب هپاتوسیت ها توسط دوز بالای استامینوفن و نشت این آنزیم ها به درون خون می باشد.
در مواردی که مقادیر زیادی از این دارو مصرف شود تولید بیش از حد متابولیت های سمی، سبب تمام شدن گلوتاتیون های در دسترس می شود و موجب نکروز می گردد(۸۷) مکانیسم نکروز کبدی ناشی از تشکیل NAPQI ، تمام شدن ذخایر گلوتاتیون و پیوند کووالان NAPQI با پروتئین های سلولی به درستی شناخته نشده است(۳۴) با این وجود مطالعات اخیر نشان می دهد که ماکروفاژها در پاسخ به آسیب بافتی، فعال شده و میانجی های سمی آزاد می کنند از جمله میانجی های سمی و بسیار فعال می توان به فاکتور نکروز دهنده تومور الفا و اینترلوکین۱ و اکسید نیتریک اشاره کرد(۷۸). ماکروفاژها در واقع همان سلول های کوپفر کبد است که در سینوزوئید های کبدی قرار دارد مطالعات نشان می دهند که تجمع این سلول ها و ترشح میانجی های سمی در مناطقی که هنوز نکروز نشده اند، در ایجاد سمیت کبدی نقش داشته و در واقع باعث تشدید نکروز کبدی می گردند(۵).
Cekmen و همکاران در سال۲۰۰۹ نشان دادند که مصرف استامینوفن در موش های صحرایی، فعالیت آنزیم سوپراکسید دیسموتاز را کاهش می دهد و همچنین همزمان با آن فعالیت آنزیم کاتالاز، که در حذف پراکسیدهیدروژن شرکت می نماید را کاهش می دهد(۴۰) نتایج حاصل از مطالعات yousef و همکاران در سال ۲۰۱۰ و Ahmida در سال ۲۰۱۲ تاکیدی بر ایجاد استرس اکسیداتیو و کاهش فعالیت این آنزیم ها در زمان تجویز استامینوفن به شکل حاد دارد(۲۵،۱۰۱).
مطالعات نشان داده است که دوز های حاد مواد سمی و برخی از داروها مانند استامینوفن یا مصرف طولانی مدت بعضی از مواد و داروها می تواند موجب تولید مقادیر بالایی از رادیکال های فعال شود که این رادیکال ها قادرند بر سیستم آنتی اکسیدانی غلبه نمایند و موجب آسیب های کبدی شوند که با نتایج این تحقیق همخوانی دارد (۴).
در مقابل تمام اثرات سمی و مخرب داروهایی مانند استامینوفن، ترکیباتی یافت می شوند که می تواند تا حدی مسمومیت های ناشی از سوء مصرف چنین ترکیباتی را مهار کنند. از جمله این ترکیبات ، مواد موثره عصاره های گیاهی می باشند. طی دهه ی اخیر تعداد زیادی از محصولات طبیعی و ترکیبات غذایی به عنوان محافظ کبدی مورد بررسی قرار گرفته اند مطالعات اخیر نشان داده اند که فاکتورهای غذایی نقش مهمی را در بالا بردن توانایی بدن برای سم زدایی مواد شیمیایی و داروها ایفا می نمایند(۸۳).
مطالعات نشان میدهند که فلاونوئید ها و ترکیبات فنولیک در گیاهان دارای اثرات بیولوژیکی متعددی از جمله خواص آنتی اکسیدانی، مهار کننده رادیکال های آزاد و اثرات ضد التهابی می باشند(۲۹) بنابراین گرایش به طب سنتی و داروهای گیاهی در سال های اخیر رواج یافته است(۸۱).
در این تحقیق برای بررسی بیوشیمیایی عملکرد کبد از آنزیم های آلانین آمینو ترانسفراز و آسپارتات آمینو ترانسفراز و آلکالن فسفاتاز سرمی استفاده شده است این آنزیم ها به طور طبیعی در سلول های کبدی وجود دارند و هنگام آسیب، این سلول ها به علت اختلال در غشای پلاسمایی و یا متلاشی شدن آن ها به درون خون تخلیه شده و باعث افزایش سطوح سرمی این آنزیم ها می شوند(۳۲). بنابراین افزایش غلظت این آنزیم معیار مناسبی برای ارزیابی میزان آسیب کبدی به شمار می رود.
در مطالعه ی حاضر کاهش معنی داری در میانگین غلظت آنزیمALT وAST در گروه تجربی ۲،۳ و ۴(گروه دریافت کننده استامینوفن + عصاره با دوز mg/kg 800 و ۱۰۰۰ و گروه دریافت کننده عصاره با دوز mg/kg1000) نسبت به گروه دریافت کننده استامینوفن وجود دارد اما تفاوت معنی داری در بین گروه دریافت کننده دوز mg/kg 600 از عصاره گیاه آرتیشو با گروه دریافت کننده استامینوفن وجود ندارد همچنین در میانگین غلظت آنزیم آلکالن فسفاتاز (ALP) کاهش معنی داری فقط در گروه های تجربی ۳ و ۴ (گروه دریافت کننده استامینوفن + عصاره با دوز mg/kg 1000 و گروهی که فقط عصاره با دوز mg/kg1000را دریافت کردند)در سطح (۰۰۱/۰P≤) نسبت به گروه دریافت کننده استامینوفن وجود دارد.
مطالعات نشان داده است که اسیدهای آلی و مشتقات کافئیک اسید مانند کلروژنیک اسید، نئوکلروژنیک اسید، کریپتوکلروژنیک اسید و سینارین ، اسیدهای آلی به ویژه اسید الکل ها از جمله ترکیبات موجود در آرتیشو می باشند که بنا به نظر برخی از متخصصین عمده ای از آثار فارماکولوژیک این گیاه را سبب
می شود (۱۳).
فلاونوئیدهای موجود در گیاه آرتیشو از جمله دی هیدروسیناروپیکرین و سیناراتریول می باشند که تحقیقات نشان داده است که ترکیبات این گیاه دارای اثرات محافظتی بر آسیب ناشی از مواد زیان بخش بر روی کبد می باشد. بر اساس این مطالعات سینارین تنها ترکیبی است که فعالیت محافظت کنندگی سلولی و کبدی برجسته ای از خود نشان داده است اثرات آنتی اکسیدانی این گیاه در محیط کشت نشانگر اثر محافظت کنندگی شدید عصاره این گیاه در مقابل اثر اکسیدکنندگی برخی از واسطه های التهابی در عروق خونی می باشد به طوری که خاصیت آنتی اکسیدانی این عصاره مانع پراکسیداسیون چربی در کبد گردیده و در نتیجه از انبار شدن چربی در سلول های کبدی جلوگیری می کند به همین ترتیب این گیاه ذخایر چربی کبد و بافت ها را کاهش می دهد. عصاره کنگر فرنگی و یا مشتقات اسید کافئیک دارای اثرات افزایش ترشح و دفع صفرا می باشد که تحقیقات نشان داده است که اسید کافئیک به همان اندازه سینارین موثر بوده و مسئول این خاصیت می باشد(۱۳).
آرتیشو شامل سینارین و دیگر ترکیبات فلاونوئیدی و پلی فنلی با خواص آنتی اکسیدانی و اثرات حفاظت کبدی می باشد (۷۴،۹۷) مطالعات قبلی نشان می دهد که اثرات محافظت کبدی گیاه آرتیشو ناشی از محتوای کلروژنیک اسید و سینارین می باشد(۴۷).
آرتیشو با دارا بودن مواد مختلف با ماهیت آنتی اکسیدانتی موجب کاهش پراکسیداسیون لیپیدی می گردد و سطح پارامترهای مربوطه را کاهش می دهد(۳۱،۴۴).
لذا بخشی از اثرات سودمند این گیاه در تحقیق حاضر را می توان به کاهش دادن پراکسیداسیون لیپیدی و استرس اکسیداتیو نسبت داد که این با نتایج تحقیقات قبلی در مورد اثرات سودمند این گیاه تا حدودی همخوانی دارد(۴۴،۷۵). از طرف دیگر بخشی از اثرات مشاهده شده مصرف این گیاه در بررسی حاضر را می توان به درصد بالای پلی فنل ها با خواص محافظت کننده نسبت داد(۸۶) در مطالعه ای که توسط Gamal el-din و همکاران در سال ۲۰۰۳ انجام شد مشخص گردید که تجویز صمغ عربی دارای اثرات حفاظت کبدی می باشد و افزایش ترانس آمینازهای سرمی ناشی از استامینوفن را به طور معنی داری کاهش می دهد(۴۶).
در مطالعه ای مشخص شده است که عصاره ریشه گیاه موتان می تواند از آسیب سلولی توسط دوز توکسیک استامینوفن جلوگیری به عمل آورد. مطالعات نشان داد که این اثر رفع مسمومیتی عصاره ریشه موتان ناشی از جلوگیری از تخلیه ذخایر گلوتاتیون توسط استامینوفن و مهار فعالیت هیدروکسیلازهای وابسته به سیتوکروم P450 سلول های کبدی است بنابراین در این تحقیق با توجه به اثرات قوی، مهار اثر سمی استامینوفن توسط عصاره گیاه آرتیشو در دوز های بالا میتوان عنوان کرد که احتمالا این اثر مربوط به ترکیبات آنتی اکسیدانی پلی فنلی و فلاونوئید، آلکالوئیدها، گلوکوزیدها و استرول های موجود در عصاره گیاه آرتیشو می باشد که قادر به افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی سلول ها می باشد.
علاوه بر این، در رابطه با عصاره گیاهان دارویی دیگر در پیشگیری از آسیب های کبدی اثبات شده که بذر گیاه خار مریم که حاوی فلاونوئیدهای سیلی بین، سیلی کریستین، سیلی دیانین و ایزوسیلی بین است دارای اثر مهاری بر روی سیستم سم زدایی سیتوکروم P450 است که می تواند از متابولیسم ترکیبات سمی مانند تیواستامید، استامینوفن و تتراکلرید کربن جلوگیری کند که با نتایج تحقیق حاضر همخوانی دارد(۹۵).
همچنین اثر تعدادی از گیاهان دارویی به عنوان محافظ کبدی بررسی و مورد تایید قرارگرفته اند که در بین آنها می توان به رازیانه (Feniculum vulgare)، تاجریزی(Solanum nigrum)، زنیان (Carum copticum) و هلیله(Terminalia chebula) اشاره کرد که اثر حفاظتی در این گیاهان به وجود گلیکوزید، فلاونوئید، تریترپن و فنول آنها نسبت داده شده است(۲۳،۵۴).
در مطالعه ای مشخص شده است که عصاره گیاه زردچوبه با افزایش ذخایر گلوتاتیون کبدی و غیر فعال کردن متابولیت های سمی حاصل از استامینوفن سبب بالا بردن ظرفیت سم زدایی کبد می شود(۷۱).
نتایج تحقیقات متعدد نشان داده اند که غیر فعال کردن ماکروفاژها توسط دکستران سولفات و گادولنیوم منجر به کاهش سمیت استامینوفن بر روی کبد موش می گردد(۴۸،۶۹)
در مطالعهای که توسط خرسندی و همکاران در سال ۱۳۸۹ بر روی اثر عصارهی چای سبز (Camellia sinensis L) بر مسمومیت حاد کبدی ناشی از استامینوفن در موش سوری انجام داد مشخص گردید که سطوح سرمی آنزیم های ALT وAST در گروه آزمایش نسبت به گروه استامینوفن کاهش معنی داری پیدا کرده است به طوری که در مطالعات هیستوپاتولوژیک نیز نکروز کبدی، احتقان گلبول های قرمز و تجمع سلول های التهابی در گروه آزمایش نسبت به گروه استامینوفن کاهش نشان داد همچنین در پژوهش های دیگر نیز اثرات محافظت کبدی چای سبز به اثبات رسیده است(۵) در مطالعه ای که توسط Sai و همکاران در سال ۱۹۹۸ انجام شد مشخص گردید که عصاره چای سبز می تواند مسمومیت کبدی ناشی از نیتروپروپان را کاهش دهد(۸۴). در پژوهشی که توسط Sugiyama و همکارانش در سال ۱۹۹۹ انجام شد مشخص گردید که عصاره این گیاه مسمومیت کبدی ناشی از بتا-د-گالاکتوزآمین را بهبود
می بخشد(۹۰). Xu و همکاران در سال ۲۰۰۷ نیز نشان دادند که تجویز چای سبز باعث مهار پارامترهای بیوشیمیایی و تغییرات هیستوپاتولوژیکی ناشی از میکرومایسین می شود(۹۹). که همگی این خواص به دلیل اثرات آنتی اکسیدانی و ترکیبات فنولی می باشد(۹۱)از طرفی تجویز عصاره چای سبز سبب افزایش غلظت گلوتاتیون می شود(۲۸).
مطالعاتی که توسط shin و Gregory(88) در سال ۲۰۰۵ و Muto و همکاران در سال ۲۰۰۱ (۷۷)انجام شد مشخص گردید که چای سبز سبب مهار بیان سیتوکروم p450 می شود به عبارتی چای سبز با کاهش سیتوکروم p450 از تشکیل متابولیت سمی استامینوفن در کبد جلوگیری کرده و از طرفی با افزایش غلظت گلوتاتیون باعث افزایش ظرفیت سم زدایی کبد می شود بنابراین یکی از مکانیسم های احتمالی که برای عصاره گیاه آرتیشو میتوان در نظر گرفت مورد فوق می باشد.
نتیجه گیری
نتایج این پژوهش نشان داد که مصرف عصاره گیاه آرتیشو در دوز های بالا دارای اثرات حفاظتی بر کبد می باشد به طوری که سبب بهبود عوارض ناشی از استرس اکسیداتیو حاصل از استامینوفن، می شود بنابراین می تواند بر آنزیم های کبدی موثر باشد و سبب تعدیل آنها گردد.
پیشنهادها
مطالعه ی اثرات عصاره گیاه آرتیشو در مسمومیت کبدی ناشی از استامینوفن بر بافت کبد در موش های صحرایی
مطالعه ی اثرات عصاره گیاه آرتیشو بر میزان گلوتاتیون-s-ترانسفراز، کاتالاز، گلوتاتیون پراکسیداز و سوپراکسید دیسموتاز در مسمومیت کبدی ناشی از استامینوفن در موش های صحرایی
مطالعه ی اثرات عصاره گیاه آرتیشو بر بیان ژن های گلوتاتیون-s-
در رابطه ۲-۹۵ و ۲-۹۶ و ثابت های اختیاری هستند و بنابراین و α با انبساط سریع از طریق هر دوره ی تورم با قاعده ی توانی به مقدار ثابت نزدیک می شوند. بایستی نشان دهیم که در معادله فریدمن بسیار ناچیز است .
و از آنجایی که پس در معادله فریدمن بسیار ناچیز است. از طرف دیگر بایستی بررسی کنیم که جواب بدست آمده برای ، معادله ی بقای انرژی (۳-۹۴) را برآورد می کند.
دوباره بایستی بررسی کنیم که تقریب خوبی باشد.
این نشان می دهد هنگامیکه می رود فرض تقریب خوبی برای جهان تورمی است. همین رفتار می توان برای یک میدان کوانت اسنس[۱۳] نیز می توان نشان داد. در این حالت افزایش ثابت ساختار ریز همانند دوره ی ثابت کیهانشناسی، خمیدگی و گاز کامل بحث شده در بالا، به سرعت متوقف می شود .
۳-۷ مراحل اولیه ی عالم[۱۴]
هنگامی که میل می کند انتظار داریم مانند نظریه ی برنز - دیک با وضعیتی روبرو شویم که انرژی جنبشی بر تحول غالب می شود. این گفته معادل این است که حل معادلات ۳-۲۴ و ۳-۳۱ به حل خلأ نزدیک می شود یعنی هنگامیکه میل می کند است. و ثابت کیهانشناسی را نیز معادل صفر می گیریم چون موارد و در بالا بررسی شد و برای آنها جواب به دست آمد .
از معادله ی۱-۱۰۰داریم:
با جایگذاری معادله ی ۳-۱۰۲ در معادله ی۳-۱۰۱ بدست می آوریم:
از حل معادله ی ۳-۱۰۳ داریم:
اگر از معادله ی ۳-۱۰۴ نسبت به زمان مشتق گرفته و در معادله ی ۲-۱۰۰ قرار دهیم داریم:
حال به بررسی ثابت ساختار ریز در مراحل اولیه ی عالم می پردازیم:
رابطه ۳-۱۰۸نشان می دهد که در مراحل اولیه ی عالم، ثابت ساختار ریز با یک قاعده ی توانی با افزایش زمان کیهانی افزایش می یابد.
دوباره بایستی بررسی کنیم که برای مراحل اولیه ی عالم تقریب مناسبی باشد.
پس فرض تقریب مناسبی برای مراحل اولیه ی عالم می باشد. عبارت های چگالی تابشی و ماده کندتر از و هنگامی که میل می کند کاهش می یابند آنها در نهایت بر تقریب خلأ غالب می شوند. این نتایج با نتایج نظریه ی برنز-دیک یکسان است یعنی در نظریه ی برنز-دیک هنگامیکه میل مکند انتظار داریم که حل معادله های کیهانشناسی به حل خلأ نزدیک شوند و در زمان های پایانی حل معادله های کیهانشناسی به حل های بحث شده در بالا نزدیک شوند .
فصل چهارم
بحث و نتیجه گیری و مشاهدات
۴-۱ بحث و بررسی نتایج مراحل پنج گانه ی فصل سوم
۱) در نزدیک تکینگی قسمت انرژی جنبشی میدان نرده ای غالب است، عالم رفتاری همانند جهان فریدمنی در نسبیت عام را دارد و شامل یک میدان نرده ای بدون جرم یا یک گاز کامل با فاکتور مقیاس را دارد. طی این فاز خلأ ثابت ساختار ریز با قاعده ی توانی در زمان افزایش می یابد .
۲) در عصر سلطه ی تابش ثابت ساختار ریز به حل ویژه و تقریبی نزدیک می شود البته اگر مقدار اولیه ی α بیشتر از حل ویژه باشد مدت زمان طولانی تری ثابت ساختار ریز ثابت می ماند (شکل ۳-۲)به طوری که ممکن است عالم تحت سلطه ی غبار در آید اما α هنوز ثابت باشد .
۳) پس از سلطه ی غبار α به آرامی به حل تقریبی زیر نزدیک می شود
اگر عالم دارای خمیدگی صفر و ثابت کیهانشناسی نیز نداشته باشیم در این صورت α به حل تقریبی نزدیک می شود .
۴) در صورتی که عالم باز باشد یعنی دارای خمیدگی منفی باشد افزایش α به پایان می رسد، اگر عالم تحت سلطه ی یک خمیدگی فضایی مثبت باشد جهان پس از رسیدن به یک انبساط بیشینه در نهایت در هم فرو می ریزد. البته تا زمانی که شاره ای وجود نداشته باشد که شرایط قوی انرژی را نقض کند .
۵)در صورتیکه ثابت کیهانشناسی مثبتی وجود داشته باشد، هنگامیکه که ثابت کیهانشناسی شروع به شتاب[۱۵] دادن جهان می کند، تغییرات ثابت ساختار ریز متوقف می شود. همین شرایط می تواند در صورت وجود یک گاز کامل بدون جرم[۱۶] با معادله ی حالت نیز بدست آید.
برای بدست آوردن یک تصویر کلی و واقعی بهتر است این مراحل و اجزاء بحث شده در بالارا به هم ربط دهیم. برای داشتن یک تقریب خوب از زمان خلأ تا زمان پلانک داریم :
یعنی در عصر خلأ ثابت ساختار ریز با قاعده ی توانی در زمان افزایش می یابد. در عصر تابش ثابت ساختار ریز ثابت است تا هنگامیکه زمان رشد شروع شود در این صورت ثابت ساختار ریز به صورت افزایش می یابد تا رسیدن به زمان یعنی زمانیکه عصر تابش به پایان می رسد و عصر غبار شروع می شود، در عصر غبار ثابت ساختار ریز به صورت قاعده ی لگاریتمی با زمان تغییر می کند. هنگامی عصر خمیدگی یا ثابت کیهانشناسی شروع شود ( یا ) بعد از آن تا زمان حال α ثابت می ماند. اگر مراحل تحول α را کنار هم قرار دهیم می توانیم رابطه فشرده برای بر حسب بدست آوریم .
که در اینجا فرمول لگاریتمی را بر حسب یکای پلانک بیان کرده ایم.
اما هنگامی که عالم تخت و ثابت کیهانشاسی مثبت باشد رابطه به صورت زیردر می آید
در این رابطه به جای نشسته است.
در عصر تابش ما دو مرحله را بررسی می کنیم یک قسمت که و یک قسمت هنگامی که زمان رشد از طریق عصر تابش به به عصرخلأ مربوط می شود.
به عنوان نمونه اگر
در مورد اول برای تحول ثابت ساختار ریز در عصر تابش داریم :
برای مورد دوم یعنی داریم :
- بررسی معانی نحوی
در بررسی معانی نحوی، به طور تصادفی ۱۰ غزل با مضامین و ساختارهای مختلف در نظر گرفته شده است. هر کدام از این غزلها با توجه به کلیت آنها و در عین حال به شکل سطر به سطر از لحاظ دستوری بررسی شده و جابجاییهای ارکان جمله و نقش آنها در تغییرات معنایی گزارهها مورد پژوهش قرار گرفته است. همانطور که در بخش مبانی نظری گفته شد، گرایس تغییرات نحوی را ناظر به معنایی ضمنی میداند و این نظریه شباهت بسیاری با آنچه در علم معانی مورد بررسی قرار میگیرد دارد. در این مبحث به نتایجی درباره جابجاییهای نحوی میرسیم که لزوما ناشی از محدودیت شکلی غزل نیست، بلکه معناهای ضمنی مورد نظر است.
- بررسی معنای طبیعی و غیر طبیعی
در این بخش، تمام غزلهای کتاب «از ترمه و تغزّل» تا جایی که مصداق معنای طبیعی و غیر طبیعی بوده است، مورد بررسی قرار گرفته تا مشخص شود که شاعر از کدامیک از این انواع ارتباط معنایی میان گزارهها، بیشتر استفاده کرده. از آنجا که معنای غیر طبیعی ایجاد معنای ضمنی میکند در این بررسی موارد معنای غیر طبیعی به صورت مشروح، تقسیم بندی شدهاند و نتایج حاصل در شرح و انتهای مبحث مورد نظر خواهد آمد.
- بررسی اصول همکاری
در این بخش، آن دسته از غزلهایی که در کلّیتِ خود، اصول همکاری را در ضمن ارتباط با مخاطب، نقض کردهاند، مورد بررسی قرار گرفته تا مشخص شود که شاعر کدامیک از اصول همکاری را برای ارائۀ معنای ضمنی و ثانوی، بیشتر نقض کرده است. در این مبحث مشاهده خواهیم کرد که گسستگی بیتهای یک غزل، با بهره گرفتن از اصول همکاری، توجیهات معنایی قابل تأملی دارد.
فصل دوم
حسین منزوی، شعرها و نظراتش در شعر و شاعری
بخش اول:
زندگی و آثار حسین منزوی
حسین منزوی یکم مهرماه ۱۳۲۵ در زنجان متولد شد. دورۀ دبستان و دبیرستان را در همان شهر به پایان رساند و درسال۱۳۴۴ تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران را آغاز کرد و یک سال بعد به علوم اجتماعی تغییر رشته داد و در نهایت در سال ۱۳۴۷ انصراف داد، اما بعدها با گذراندن واحدهای باقیمانده مدرک خود را دریافت کرد. اگرچه او در قالبهای متنوعِ نو و کلاسیک، شعر سروده، اما بیشتر به شاعر غزلسرا شناخته شده است. او در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳ بر اثر بیماری قلبی و ریوی در بیمارستان شهید رجایی تهران درگذشت.
منزوی آثار متعددی را چه در زمینۀ شعر و چه در زمینۀ نقد و نظر، از خود باقی گذاشته است. (برای شرح آثار حسین منزوی، مراجعه کنید به کتاب «از ترانه و تندر»، زندگی، نقد و تحلیل اشعار حسین منزوی، به اهتمام مهدی فیروزیان، تهران، سخن، ۱۳۹۰) بسیاری از مهمترین آثار او در زمان حیاتش منتشر شد. از جملۀ این آثار میتوان به مجموعه غزلهای «از شوکران و شکر»، « از کهربا و کافور»، «با عشق در حوالی فاجعه» و «از ترمه و تغزّل» اشاره کرد. پس از درگذشت او تعدادی کتاب از او منتشر شد که از مهمترین آنها «دیدار در متن یک شعر» و «مجموعۀ اشعار» او بود. تجربه اهالی قلم و مطالعه نشان داده است که معمولاً کتابهایی که بعد از درگذشت یک شاعر منتشر میشوند، از دو آسیب در امان نیستند؛ یکی اینکه گاهی بعضی ناشران از فرصت استفاده میکنند و به تدبیرات حقوقی و قانونی، که گاهی خود شاعر به دلایل مختلف واگذارکنندۀ آن بوده، دست مییازند و به زعم خودشان، هر چه دستنوشته یا شعرِ ویرایش نشده از شاعر پیدا کنند، به انتشار میرسانند، مثلاً نشر آفرینش چند کتاب شعر از منزوی بعد از درگذشتش منتشر کرد که به دلیل غلطهای فاحشی که در غلطخواندن آثار دستنویس او پدید آمده بود، اعتراض بسیاری از منتقدان و حتا شاعرانِ نسل بعد از منزوی را برانگیخت و دوم اینکه، این کتابها معمولاً پر از اغلاط تایپی هستند، چنانکه در «مجموعۀ اشعار» حسین منزوی که توسط انتشارات نگاه به چاپ رسید، این مسئله وجود دارد.
اما کتاب «از ترمه و تغزّل» را میتوان از چند جهت، یکی از مهمترین کتابهای حسین منزوی دانست؛ اول این که این کتاب در زمان حیات او منتشر شد و از این رو طبیعتاً با رضایت خود شاعر منتشر شده است. دوم اینکه، این کتاب گزیدهای از شعرهای اوست که به صورتی متناسب، مضامین و قالبهای مختلف شعریِ منزوی را در بر میگیرد. و سوم اینکه نگارنده به دلیل آنکه خود، یکی از علاقمندان شعر حسین منزوی است و بسیاری از شاعران و غیرشاعرانِ علاقمند به آثار او را از نزدیک دیده است، به این نتیجه رسید که این گزیده، نسبت به کتابهای دیگر منزوی، اقبالِ بیشتری بین مخاطبان او داشته است و بسیاری از شعرهای شاخص منزوی که مخاطبان به حافظه سپردهاند در همین کتاب منتشر شده است.
«از ترمه و تغزّل» شامل گزیدهای از شعرهای حسین منزوی است که در قالبهای مختلف سروده شدهاند، غیر از قالب غزل، قالبهایی مثل مثنوی، رباعی، نیمایی و حتی قالبهای آزاد مثل شعر سپید را هم در آن میتوان یافت. اما شعرهای مورد نظر ما، که برای بررسی در این پژوهش انتخاب کردهایم، غزلهای این کتاب است که ۱۱۹ شعر از این کتاب را شامل میشود.
بخش دوم:
نظر حسین منزوی دربارۀ شعر و شاعری
حسین منزوی، نظرات مهم و گاه منحصر به فردی را دربارۀ شعر و مسائل مربوط به آن و همچنین دیدگاههایی در مورد رفتار شاعری دارد که در مقدمۀ کتابهایش و همچنین در مصاحبههایش به آنها پرداخته است. از سوی دیگر حضور پی در پی او در انجمنهای شعر، در زمان حیاتش، باعث شده است که به طور ملموستری بتواند رفتارهای جامعۀ شعری را از نزدیک مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و از این جهت تجربههای فراوانی را برای نسلهای بعد از خود باقی بگذارد. چکیدهای از اعتقادات و نگرشهای شعریِ او به این شرح است:
ماندگاری شعر:
«شعر اگر قادر باشد خود از خود دفاع خواهد کرد و خواهد ماند و اگرنه، از گردونه بیرون خواهد افتاد و از یادها خواهد رفت.» (منزوی، ۱۳۸۱: ۸)
شعر عاشقانه:
«اگر مصراعی، بیتی، غزلی و خلاصه شعری از این مجموعه توانست دلتان را به مهر و عشق و دوستی بلرزاند، مرا به یاد آورید که عمری به خاطر مهربانی و دوستداری فریاد زدهام و باز اگر پیام عشقی از این دفتر گرفتید به حرمت عشق که عزیزش بدارید چرا که عمری برای ستایش عشق گلو پاره کردهام از روزگار «حنجرۀ زخمی تغزّل» تا روزگار «کهربا و کافور». (همان: ۹)
درک امروزی از تغزّل:
«به اعتبار اینکه عشق، همان «قصۀ واحدی است که از هر زبان که میشنوی، نامکرر است» غزل زمانه ما نیز عشق زمانه ما را با مخاطبش در میان میگذارد که در دو سویش عاشق و معشوقی ایستادهاند که میدانند کجا و در چه نقطهای از جغرافیا و در چه لحظهای از تاریخ ایستادهاند. نگران و خشمگین که با عشق نه به عنوان همۀ مسئله بلکه به عنوان یکی از مسائل روبرو هستند. عشق در فواصل فاجعهها، شاید نوعی پناه بردن نیز باشد و شاید نوعی تخدیر و تسکین… عاشق امروز شاید هم عاشق مردّدی است و حتماً هم عاشق مرددی است. مردد میان بستر و سنگر. چشمی به برشت دارد که «در زمانهای زندگی میکنیم که سخن گفتن از درختان جنایتی است» و چشمی به داستایوسکی که «زیبایی انسان را نجات خواهد داد» و چنین است که غزل امروز، غزل دیگری است.» (منزوی، ۱۳۷۳: ۱۹)
«هستند کسانی که میگویند در غزل هرچه حرف بوده، حافظ و سعدی و … زدهاند و دیگر حرفی نمانده است. من میگویم اینطور نیست و خیلی حرفهاست که حافظ و سعدی نگفتهاند چرا که خیلی مسائل وجود دارد که حافظ و سعدی لمس نکردهاند من میگویم عشق یک مسألۀ روزمره نیست. عشق یک همیشه است. ولی اضافه میکنم که عشق من و شما که با منید با عشق حافظ فرقهای بسیاری دارد. مگر نه این که زمانۀ ما با زمانۀ حافظ فرقهای بسیاری دارد؟ و عاشق زمانۀ ما و معشوق زمانۀ ما نیز. ناچار طعم غزل من و شما با طعم غزل شاعر قرن هفتم و نهم و دوازدهم فرق بسیار خواهد داشت و اگر نداشته باشد، معلوم است که من و شما انسان زمان خود نیستیم.» (همان: ۱۹)
رنج شاعری:
«میدانستم که در میان کاغذپارههایم شعرهایی دارم که بی آنکه کاملاً از دور بیرون رفته باشند، خاموشانه در نوبت فراموشیاند! در حالی که هریک پارههایی از وجود من و بریدههایی از زندگی من بودهاند و هنوز هم هستند و بخور که همانا پارهای از گوشت من است و بنوش که همانا جرعهای از خون من…» (منزوی، ۱۳۸۱: ۱۵)
وضعیت نشر کتاب:
«ناشرین تاجر یا تاجرین ناشر فرقی نمیکند!» (منزوی، ۱۳۷۳: ۹)
درک نو بودن شعر، فارغ از قالب شعری:
«پذیرفتن نیما به این معنی نیست که شاعر، خود را مقید کند که در قالب نیمایی شعر بنویسد، چه این خود قید دیگری است و نیما هرگز چنین نمیخواست. ارج کار نیما در این است که ارزشهای نیکوی گذشته، در شعرش نفی نشد. نیما دریچهای دیگر به روی شعر فارسی گشود و گرچه، این دریچه در لحظهای گشوده شد که شعر فارسی، به راستی خناق گرفته بود، اما این هرگز به آن معنی نبود که باید همه دریچههای دیگر بسته شود. مگر نه اینکه شعر، آزادی است و مگر نه اینکه مقید کردن شاعر در یک قالب، گیرم، قالب آزاد، خود به نوعی دیگر، سلب آزادی از شعر است؟… سنتشکنی زاییدۀ ناتوانی سنت است، در ادای وظیفهای که به عهده داشته است. قبول میکنم که شعر سنتی ما قادر نبود در مقابل مسائل تازهای که انسان معاصر با آن روبروست، وظیفهاش را به نحو شایستهای ادا کند. لازم بود که در شعر ما این تحول به وجود میآمد و نیما پدیدۀ چنین ضرورتی بود. اما اگر هنوز بشود حرف، یا حرفهایی را در همان قالبهای سنتی زد – حتی اگر شعر بیآنکه شاعر دخالتی داشته باشد خود، قالب خاص خود را برگزیند- باز هم باید با لجبازی و سرسختی فقط به شعر نیمایی روی آورد؟» (همان: ۱۷)
«معتقدم که جنگ قالب، جنگ شکلهای شعری، جنگ بیهودهای است که فقط نیرو و انرژی شاعران را هدر میدهد و حاصلی هم برای هیچ کس ندارد وقتی نیما پیشنهادهای خودش را مطرح کرد هرگز نگفت فقط این… من همان آزادی که در قالبهای نیمایی وقتی کار میکنم دارم با همان آزادی در غزل هم کار میکنم این شاید لطف و حمایتی است که از جانب خداوند شامل حال من میشود.» (منزوی به نقل از فیروزیان، ۱۳۹۰: ۶۴)
جریان سالم، فعال، زنده و اکتیو شعر امروز، شعری است که دنبالۀ شعر نیماست. (همان: ۶۷)
غزل کلاسیک و غزل امروز:
«گمان نکنید که من توانایی همه قالبهای سنتی را در یاوری شایستۀ شعر شهادت میدهم. قصیده حسابش پاک است. مسمّط و ترکیب بند و … و… هم حسابشان از خیلی پیشترها، پاک بود. میماند غزل و مثنوی که به نظر من هنوز هم میشود از این قالبها در شعر استفاده کرد و موفق هم بود. و در میان این دو نیز، غزل، خودش را، بیشتر و لایقتر، نشان میدهد. غزل که سابقهاش، پشتوانهاش و کارآییاش و خیلی چیزهای دیگرش! آن را از قوالب شعر سنتی متفاوت میکند… شاید اگر حافظ به جای غزل مثلاً قصیده مینوشت (شاید!) امروزه قصیده موقعیت غزل را داشت. یک نابغه، همیشه میتواند در تعیین مسیر تاریخی یک امر، دخالت مستقیم و مؤثر داشته باشد.» (منزوی، ۱۳۷۳: ۱۸)
توجه به مخاطب:
«آیا انکار کنیم که عناصر چون وزن و قافیه و … و… اگر به درستی در خدمت شعر درآیند – نه آنکه برعکس- و اگر شاعر بتواند آگاهانه، از این عناصر، کار بکشد، به ایجاد رابطه بهتر، و بیشتر شاعر با مخاطبش کمک خواهد کرد و تأثیر مضاعفی را سبب خواهد شد؟» (همان)
غزل به عنوان واحد شعر:
«من بیشتر از هرچیز اصرار دارم که یک غزل به عنوان یک واحد شعری، تشکل و استقلال و یکپارچگی داشته باشد و این یکی از مرزهایی است که میتواند غزل امروز را از غزل دیروز و پریروز جدا کند. همانطور که در یک شعر آزاد، از این شاخ به آن شاخ پریدن و نابسامانی ذهنی شاعر را نمیشود تبرئه کرد، در غزل نیز، تک بیتسرایی (به معنی اینکه هر بیت مضمونی مستقل و جدا از ابیات دیگر داشته باشد) سند محکومیت شاعر است. به غزل شخصیت بیشتری بدهیم و بگذاریم هر غزل فضای خاصی را داشته باشد. فضایی که از پیوستگی تصاویر و تشکل اجزاء غزل با یکدیگر ایجاد شده باشد.» (همان: ۲۰)
پیشنهادهایی برای روش سرودن:
«غزل امروز باید ردیفهای تصنّعی را کنار بگذارد. حتا اگر بتواند ردیف را کنار بگذارد بهتر است. چرا که ردیف تا حدی قابل پیشبینی شدن بیت را باعث میشود. به خصوص اگر ردیف اسم یا صفت باشد…. غزل امروز باید با کلماتی که از نظر «استادان!» مطرود و غیر شاعرانه قلمداد شدهاند، آشتی کند. یعنی همان کاری که شعر نیمایی کرده است. گیرم که این کلمهها، گاهی باعث ایجاد نوعی خشونت و ناهمواری در زبان بشوند، خوب! چه اشکالی دارد که زبان عاشقانه ما نیز، خشن، ناهموار و حتی صیقل نخورده و نتراشیده باشد؟ مگر زندگی ما و عشقها چنین نیست؟» (همان)
«غزل امروز نباید مقیّد به تعداد ابیات باشد. اینکه غزل، باید حداقل هفت بیت و حداکثر چهارده بیت باشد، حرف مسخرهای است و به درد همانهایی میخورد که در انجمنهای ادبی، با شتر و کاروان به استقبال غزل سعدی میروند. حرف من، هر جا که تمام شد، غزل من هم، همانجا تمام میشود. چه عیب دارد که غزل سه بیتی و چهار بیتی هم داشته باشیم؟ یا غزل شانزده و هفده بیتی، مثلاً؟… شاعر ملزم نیست که از تمام قافیههای موجود استفاده کند و این چیزی است که بسیاری از غزلسرایان معروف معاصر را گاهی لغزانده است. این الزام بیهوده است؛ همانطور که عکسش. یعنی همانطور که شاعر ملزم به استفاده از تمام قوافی نیست ملزم به این هم نیست که از یک قافیه، دوبار استفاده نکند. خوب اگر احتیاج داشته باشد که حرف را بزند چه عیبی دارد که از یک قافیه دوبار هم در یک غزل استفاده کند؟» (همان: ۲۱)
شعر و سیاست:
وقتی در یکی از مصاحبههایش از او میپرسند: «چرا این تب شعر سیاسی پس از انقلاب در میان نسل تازۀ شاعران فروکش کرد؟» پاسخ میدهد که: « من با دیگران کاری ندارم ولی در شعر من اینگونه نبود شاید زبان استعاره را در شعر من مخاطبان درنیافتند یا متوجه نشدند و به سراغش نرفتند من با بینش خودم از اتفاقات و رویدادهای دور و بر طی این سالها غافل نبودم آن چیزهایی که برای من عجیب بود و دوست داشتم در موردشان صحبت کنم در شعرم متبلور است.» (منزوی به نقل از فیروزیان، ۱۳۹۰: ۶۳)
ماهیت شعر:
مشخصه های اصل این گفتمان عباراتند از:
نگرش ارزشی – فرهنگی به امنیت ملی؛
امنیت سخت افزاری؛
تأکید بر عوامل داخلی و اقتصادی؛
اولویت امنیت حکومت و نهادهای حکومتی بر امنیت مردم؛
تداوم روشهای گذشته در سیاست خارجی و تفسیر فراملی از امنیت؛
رویکرد دوم: نگرشهای امنیتی گفتمان نوین در تضاد با گفتمان اول است. مشخصه این گفتمان به شرح زیر است.
تاکید بر درونگرایی دینی: بر مبنای این گفتمان جمهوری اسلامی ایران تا زمانی که برمبنای ارزشهای مورد ادعای خود نتواند جامعه و نظام داخلی خود را سازماندهی کند، هرگز نخواهد توانست مبلغ خوبی برای ارزشهای دینی در دنیا باشد.
رد نگرش سخت افزارانه به امنیت ملی.
تاکید بر ابعاد داخلی و اقتصادی امنیت ملی: گفتمان جدید، توسعه سیاسی را از دو جهت برای آینده ایران از لحاظ امنیت ملی ضروری میداند که در دو بعد سیاسی و اقتصادی قبل تحلیل است.
علیرضا تاجیک و سید ولی پورزرومی نیز در پژوهشهای جداگانهای هر دو مشترکاً، بر سه گفتمان حاکم در طول سه دهه پس از انقلاب تاکید دارند. که عبارتند از رویکرد ـ « بسط محور» ، رویکرد « حفظ محور»، و رویکرد« رشد محور».
الف) رویکرد بسط محور به امنیت ملی:
این گفتمان محصول شرایط و محیط عمومی فردای انقلاب است. بر اساس این گفتمان پایههای امنیتی نظام در خارج از مرزهای جغرافیایی کشور تعریف و مرکز ثقل این مفهوم یعنی« امنیت» در دل ملتها تصور شده است. مرز امنیتی در این گفتمان مرزهای ایدئولوژیک است نه مرزهای جغرافیای.
اهداف جمهوری اسلامی در دوره گفتمان بسط محور بر حسب اولویت در محورهای زیر است.
استقرار حاکمیت اسلامی و بسط ارزشهای اسلامی
حفظ استقلال نظام
اصلاح محیط بیرونی و بسط انقلاب اسلامی
منابع قدرتی که در گفتمان بسط محور در سالهای اول انقلاب از جایگاه محوری بر خوردار بودند عبارتند از:
اسلام شیعی
روحانیت شیعی و رهبری فرهمندانه امام خمینی(ره)
حضور مردم درصحنه.
ب) رویکرد حفظ محور به امنیت ملی:
این گفتمان محصول شرایط جنگ تحمیلی است. دوران جنگ دورانی است که حفظ نظام واجب میشود و در راس امور قرار میگیرد. بنابراین گفتمان امنیت در طول این دورده حفظ محور بود.
اهداف امنیت ملی کشور در گفتمان حفظ محور عبارتند از:
دفع تجاوز و دفاع از تمامیت ارضی کشور
حفظ اسلام و نظام اسلامی
دفاع از استقلال و هویت ملی
دسترسی به اطمینان خاطر از طریق تنبیه متجاوزان و جبران خسارت.
عوامل قدرت ایران در گفتمان حفظ محور به شرح زیر می باشد
اندیشه جهاد و دفاع از اسلام(قدرت ایدئولوژیک)
رهبری فرهمندانه امام خمینی(ره)( قدرت فرماندهی)
وحدت و انسجام داخلی( قدرت یکپارچگی)
روحیه ارزشی و انقلابی( قدرت روحی و روانی)
جغرافیای مناسب و وسعت سرزمینی
جمعیت عامل تعیین کننده
توان نظامی
پشتوانه اقتصادی
ج) رویکرد رشد محور به امنیت ملی
مهمترین اولویتهای امنیت ملی در گفتمان رشد محور به شرح زیر است
الف) تعمیم خسارات جنگی تحمیلی
ب) دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی
ج) دست یابی به توسعه سیاسی و فرهنگی.(مهدیان و ترکاشوند:۱۳۸۹: ۲۶-۳۰)
فصل سوم:
اهمیت انرژی و ظهور پدیده ژئواکونومیک
فصل سوم- اهمیت انرژی و ظهور پدیده ژئواکونومیک
مقدمه
چنین به نظر میرسد، که نظام جهانی در تجربهای جدید به دوران جهانی شدن اقتصاد، بازار آزاد و یا اقتصادی شدن نظام جهانی، وارد شدهاست. در این میان انرژیهای فسیلی به عنوان یکی از مهمترین عناصر اقتصادی مطرح بوده، که تا کنون جایگزین مناسبی برای آن پیدا نشده است. دیگر انواع انرژی نیز نظیر انرژی خورشیدی و هستهای[۵۳] هنوز نتوانستهاند به لحاظ اهمیت و نقش آفرینی در مسائل سیاسی و نیز کاربردشان در مصارف صنعتی، جایگزین مناسبی برای انرژیهای فسیلی باشند. بدین ترتیب انرژی فسیلی بویژه نفت و گاز نقش مهمی در بازیهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک کنونی و آینده جهان ایفا میکند و قدرتهای جهانی بر سر این موضوع با هم به رقابت میپردازند. به طور کلی در این فصل درصدد خواهیم بود، که به بیان دلایل اهمیت روز افزون انرژی و میزان مصرف آن و همچنین به چگونگی ظهور پدیده ژئواکونومیک و میزان پراکندگی ذخایر انرژی در جهان به پردازیم.
۱- ظهور پدیده ژئواکونومى
حیات کنونی بشر، وابسته به انرژی است و انرژی، محرک تمامی فعالیتهای صنعتی، حمل نقل، خدمات، کشاورزی و … در جهان کنونی است. مهمترین عناصر انرژی، نفت، گاز طبیعی و زغال سنگ است. به عبارت دیگر، همچنان مهمترین منابع انرژی، منابع هیدروکربنی است؛ گرچه در دهه های اخیر، توجه ویژهای به انرژی هستهای شده است، اما نتوانسته است سهم عمدهای در میان دیگر حاملهای انرژی پیدا کند. از این رو منابع تأمین انرژی و مسیرهای انتقال انرژی هیدروکربنی، اعتبار ویژهای پیدا کرده است. رودلف کلین، یکی از ویژگیهای پنجگانه کشور به عنوان یک واحد قدرتمند را «گئوپلیتیک» میداند که منظور وی مشخصات جغرافیایی است وی در واقع معتقد است که یکی از سطوح حکومت،« فیزیوپلیتیک» استکه به ظرفیت و ذخایر طبیعی یک کشور اشاره دارد(Anderson & Anderson ,1998, 2).