«بز کوهی» یا «غزال» در رابطه با الهه «اشی» (ایزد بانویی که نماد توانگری و بخشش است) نیز اهمیت می یابد : مظهر اشی در هنر فرشته بالداری است، که دو بز کوهی یا دو غزال را حمایت می کند. گاهی «الهه ی اشی همراه با بز های کوهی» و یا شیر ها است که آنها نیز مظاهر وی هستند. (گریشمن، ۴۶و۴۸)
باستان شناسان و دانشمندان هنر شناس میان شاخ های خمیده جانوران شاخدار، مضمون و نقش مایه بسیاری از آثار کهن – و هلال ماه ارتباط یافته اند ، ماه از زمان های بسیار قدیم با باران و آب ارتباط ذهنی داشته است. آب در فرهنگ و زندگی ایرانیان اهمیت ویژه ای داشته است،گاهی به جای خطوط القا کننده آب از نمادهایی مانند«بز کوهی» که به آب ارتباط داشته است استفاده شده است. ارتباط ماه با باران و آب در اساطیر ایران به اوج خود می رسد. با توجه به این باور دراساطیر ایرانی بیشتر به «گاو» توجه شده و در باور بومی نجد نشینان بیشتر به «بز کوهی»( قرشی،۱۳۸۰: ۸۲)
در ایران باستان با اعتقاد به ارتباط بز کوهی و هلال ماه ،شاخ را نیز در نزول باران موثر می شناخته اند. از این رو بعضی آثار باستانی شاخ های پیچیده بزی را بیش از اندازه بزرگ و دور از طبیعت نقش کرده اند و قرص ماه را به شکل آبدانی، در میان آن ها قرار داه اند.
نقش بزها و قوچ های درشت شاخ، به اشکال گوناگون از جمله در دو سوی درخت زندگی بر سفالهای باستانی ایران تکرار شده است اساس این نقش ها عقاید مذهبی بوده است و به قصد استعانت از نیروهای طبیعت پرداخته شده اند ( ریاضی،۱۳۷۵: ۹۰)
از اوایل هزاره چهارم قبل از میلاد، بر سفالینه های تپه سیلک، «نقش بز کوهی» ساده شده، در فواصل خطوط موازی افقی و ترسیمات هندسی و شطرنجی نقش شده است. همچنین نقوش مکرر بز کوهی به دور جام ترسیم شده است.( کامبخش فرد،۱۳۸۰: ۵۱۴)
نقش «بز کوهی» در نیمه پایینی کتیبه ای از ایلام دیده می شود. در سنگ یادمان اونتش- گل ، گاو- مرد با دم و شاخ های بز کوهی ترسیم شده که نه تنها حکایت از قوه تخیل و ابتکار ایلامیها دارد، بلکه بی شک با مفاهیم جدید مذهبی ایلامی نیز در ارتباط بوده است.(مجید زاده، ۸۳ و ۸۴)
نقش بز کوهی به صورت ساده شده و یا واقعی در بسیاری از آثار سفالین یافت شده از تپه های باستانی چون تل باکون، تپه حصار، سیلک و … دیده شده است. که در فصل بعد تصاویر مربوط ارائه شده است.
این نقوش همچنین با مضمون درخت زندگی یا در ترکیب با انسان یا جانوران بر بسیاری از آثار فلزی، چون مفرغینه های لرستان و ظروف زرین مارلیک به کار رفته است.
چرا بز کوهی!
پرسش اما این است که علت آنکه بز کوهی تا این میزان حدود ۹۰ درصد از کل نقش ها در هنر و آثار انسانها ی تاریخ کهن نقش داشته چیست ؟،ناصری فرد درپاسخ به این پرسش می گوید: «به اعتقاد من نقش بز کوهی نماد ایران باستان ، با مضمون آبخواهی، زایندگی، فراوانی نعمت و محافظت است.» تعبیری از یک فرشته که در مواقع سختی ها از آن کمک خواسته می شد و ریشه این باور به یکی از اسطوره های ایران باستان بر می گردد .
سنگ نگاره ها یا هنرهای صخره ای کهن ترین آثار تاریخی و هنری بجا مانده از بشرند. کارشناسان بر این باور هستند سنگ نگاره ها سر منشاء و بستر بوجود آمدن حروف رمزی، خط، تبادل پیام، زبان، تاریخ، اسطوره ها، هنر و فرهنگ ها هستند به همین دلیل آنها از بهترین ابزار های رمز گشایی ما قبل تاریخ به حساب می آیند.
این پژوهشگر درتوضیح این اسطوره می افزاید :«براساس داستانی اساطیری مربوط به ایران نخستین انسان روی زمین کیومرث بود که شاهنامه فردوسی از آن به عنوان نخستین پادشاه نام برده شده است. کیومرث حدود چهل سال بر روی زمین زندگی کرد و سپس با اهریمن زشتی ها در افتاد و به دست اهریمن کشته شد. دو قطره خون کیومرث بر زمین می چکد و از آن یک بوته ریواس دو شاخه می روید. این دو شاخه ریواس بر هم می پیچد و از یک شاخه ی آن پسر زیبای جوانی به نام مشی (ماری) و از شاخه دیگر آن دختر زیبایی به نام مشیانه (ماریانه) متولد می شود.و چون آنها غذا خوردن نمی دانستند، خداوند فرشته ای را در غالب یک بز کوهی سفید رنگ می فرستد تا مشی و مشیانه را شیر دهد. این بز کوهی تا آنها خوردن را یاد بگیرند به آنها شیر می دهد ، آنها بعد از گذشت سالیان بزرگ می شوند و روز سیزده فروردین با هم ازدواج می کنند. به اعتقاد من دلیل اینکه ایرانیان در روز سیزده فروردین سبزه گره می زنند به نوعی برگرفته از همین داستان اساطیری است.»
ناصری فرد در ادامه می افزاید: «از این منظر به باور مردم ایران باستان، بز کوهی مظهر فرشته ای است که خداوند برای بقا و ادامه حیات نسل بشر فرستاده است. نقش بز کوهی برای ایرانیان باستان نوعی مانیفیست بود، که رویکردی مقدس داشته است و این قداست بر نقش هایی قابل مشاهده است که هنرمندان شاخ های بز کوهی را به شکل لوزی کشیده اند و لوزی در خط ایلام کهن و میانه hu هیو یعنی تقدیس است. از همین رو هر جا که گذر آب باشد نقش های فراوان بز کوهی را می بینیم و مضمون آن آبخواهی است ، دقیقا مشابه همان تصوری که در ایران باستان رواج داشت بر اساس گفته های این متخصص نقوش صخره ای این نقش بر کهن ترین سفالینه های ایران باستان نیز قابل مشاهده است. علاوه بر این چندی پیش نیز استنلی کهن باستان شناس فرانسوی در مقاله ای با عنوان بز کوهی بر سفالینه های ایران باستان ، آن را نماد آبخواهی دانست. »
شاخ های نمادین بز کوهی
گاهی اوقات برای یادمان متوفی شاخ های بز و یا پازن را به خاطر شکار ورزی او، روی مافه (مافه(mafe) مکعبی که از سنگ چین های خشک و بی ملات که غالباً بیش از یک متر درست می شود) می گذارند. همین طور در طاق نصرت هایی که گاهی برای بزرگ مردان آذین می کنند از این شاخ ها استفاده نمادین می نمایند،(نماد شکارورزی)
داستان بز و شاخ های آن ریشه ای دیرینه در فرهنگ گذشته دارد که شاید یکی از ساقه های این ریشه همین التفات بختیاری ها در خصوص استفاده های نمادین از بز در مناسک گذار (سوگ) باشد (مددی، ۱۳۸۶: ۸۰)
«اما اینکه چرا کورش را با دو شاخ قوچ بر سر و دو بال پرنده در پشت کمر او نقش کرده اند در کتاب عهد عتیق و در فصل منسوب به دانیال پیامبر آمده که ؛ در زمان اسارت یهودیان در بابل، دانیال نبی که پیش گویی های او در آن زمان تعجب همگان را بر انگیخته بود در رویایی می بیند که قوچی با دو شاخ بلند که یکی رو به جلو و دیگری به طرف پشت بوده، در کنار رودی ایستاده و با دو شاخ بلند خود غرب، شرق و جنوب را شخم می زند و می کند و هیچ حیوانی نبوده که در برابر او ایستادگی کند.» (مددی، ۱۳۸۱: ۸۰)
در فرهنگ و ادبیات زرتشتی نیز بز کوهی جایگاه خاص خود را دارد در بعضی از سر در خانه های زرتشتی در یزد شاخ بز کوهی نصب کرده اند که از دیدگاه آن ها چشم و نظر را دور کرده و برکت را به خانه وارد می کند. شاید بتوان بز را نماینده دین زرتشت دانست.
در پیش از تاریخ هر جا حیاتی وجود داشته ، در نزدیکی آن ، روی دیوار سخت غارها ، کوه ها، دره ها و حتی بر روی ظروف سفالی نقش بز کوهی، این نشان از آب، زایندگی، فراوانی نعمت و نجات در شرایط سخت را به تصویر می کشیده اند. علاوه بر آثار بسیار کهن، بر آثار دوران مادها و هخامنشی و حتی مفرغ های (هزاره ی اول ق.م) می توان دید. بالاخره پیشرفته ترین شکل آن را روی مهرها و ظروف دوره ی ساسانی می توان مشاهده کرد که این دوره بز نگهبان ماه در نظر گرفته شده است .(صمدی،۱۳۷۶: ۴۹)
در این مواقع زن در حال زایمان برای بر آورده شدن آرزویش (تولد پسر) و راحتی و کاهش درد زایمان پلاکی کوچک منقوش به دو بز کوهی حک یا کشیده شده به لباس زن می آویزند تا دوره بسیار سخت زایمان زن ایرانی در کوهدشت، لرستان براحتی پشت سر گذاشته شود. نقش دو بز کوهی در دو سویش، نماد حامیان (اشی) بغ بانوی بار داری هستند که گاه فرشته بالداری می مانند.
۶-۳-۲ قوچ
گوسفند جانور قربانی در بسیاری از ادیان باستانی می باشد ( هال، ۱۳۸۰: ۳۴) در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی قوچ آمده است : گوسفند شاخدار جنگی را گویند.
«قوچ در ارتباط با فرّ کیانی و ایزد بهرام»
در اساطیر ایران برهّ یکی از کالبد هایی است که فرّ کیانی از طریق آن به خواست دادار به انسان هایی انتخاب شده – پادشاهان- منتقل می گردد. در کارنامه اردشیر بابکان آمده که فرّ کیانی بره ی بزرگی، (در شاهنامه «غر: میش کوهی»)، درپشت سر اردشیر می تاخت تا به او رسید و به یاری آن فرار و شیر بر اردوان پیروز شد.( مقدم ، ۱۶)
از هزاره اول ق.م، در گیلان ریتون سفالی در ترکیب گوسفند یافته شده است.( کامبخش فرد،۱۳۸۰: ۵۱۸)
«قوچ» در فرهنگ ایران باستان نماد «فروهر پیروزی » و«فرّه ایزدی» است همچنان که در داستان اردشیر بابکان از آن یاد شده است.(آیت اللهی،۱۳۸۰: ۱۶۹ )
در لرستان از هزاره دوم پیش از میلاد، «یک ریتون مفرغی به شکل سر قوچ» بر جای مانده است. (ایتنگهاوزن و یار شاطر،۱۳۷۸: ۴۶)
در تپه حصار دامغان، فرمی از سر قوچ بر روی ورق طلا یافت شده که متعلق به هزاره اول پس از میلاد است. (همان، ۵۲)
«قوچ وحشی » هشتمین تجسم از صورت های ده گانه ی ایزد بهرام – ورثرغنه – می باشد.(جان دهلیز، ۴۱)
همچنین صورتهای گوناگونی از حیوان قوچ در ابزار و آلات مفرغین لرستان از جمله گونه بندها و دهنه های اسب دیده می شود. (همان، ۴۴)
درمیان سفالینه های زیویه، در آثار فلزی دوران هخامنشی. مهرها و سکه ها و بشقاب های نقره دوره ساسانی نیز نقش قوچ بسیار دیده می شود.
در برخی منابع«قوچ»را همچون سایر حیوانات شاخدار، نماد«آناهیتا ، دانسته اند: از ستوران گاو و شاید هم قوچ» با هر حیوان شاخداری به چندین علت و تناسب، سمبل ایزد آناهیتا است.(رضی، ۱۳۸۲)
در دوران ساسانیان قوچ مظهر خورنه و فره و نشان قدرت شاهی بوده است.(گریشمن،۱۳۷۱: ۲۸۸و۲۲۹)
۶-۳-۳ اسب
واژه اسب از دیر باز تا کنون تغییر چندانی نداشته است. در اوستا این اسپه (aspa) در سانسکریت اسوه (asva) و در فارسی باستان (asa) خوانده شده است. گروهی از محققان، واژه اسب را از ریشه ak یا as می دانند که به معنی تند رفتن است از این ریشه، کلمه ی آهو و شکل کهن تر آن آسوک، مشتق شده است. همچنین به مادیان یعنی گونه مونث aspa یا aspo گفته شده است. (اسپودئنو (aspo_ daenu نیز به معنی اسب است.در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی اسب آمده است: چارپایی از جانوران ذوحافر که سواری وبار را به کار آید.
در اسطوره ها و مراسم دینی بسیاری از تمدن ها، اسب مقامی شامخ دارد، و در وهله اول نماد خورشید بود و گردونه او را می کشید و برای خدایان خورشید قربانی می شد .اسب به عنوان مرکب جنگجویان و قهرمانان، نماد شجاعت، قدرت و سرعت بود. «اسب سفید» به ویژه ارزش فراوان داشت.(هال،۱۳۸۰::۲۴)
در اساطیر ایران اسب یکی از تجسم های دو ایزد بهرام و تیشتر می باشد و مرکب بسیاری از ایزدان از جمله آناهیتا ، و ایو و سروش. همچنین آمده است که ارابه ی مغان با اسبان نمادینی به حرکت در می آید: «چهار اسب جنگی که نماد چهار خدای مربوط به آنها هستند ارابه مغان را می کشند».( آموزگار، ۱۹)
اسب در ارتباط با ایزد : بهرام، مهر آناهیتا و سروش :
«مهر» همراه با خورشید از مشرق به مغرب و بر همه پهنای هستی و مردمان آن نظارت دارد، بر گردونه مینوی ستاره نشانی با «چهار اسب سفید نامیرا که نعلهای زرین و سیمین دارند و ساخته ی سپند مینو هستند» سوار می شود.
… «آناهید» یا اردوی سوره آناهیتا گردونه ای دارد با چهار اسب سفید اسب های گردونه او، ایزد ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بالاترین طبقه آسمان جای گزیده است… (همان، ۲۲)
از اسب همچنین در رابطه با مهر ذکر شده است که در گردونه ی سروش مانند گردونه مهر با چهار اسب سفید درخشان که سایه نیاندازند و سمهای آنها زرین است، کشیده می شود.(همان، ۴۰)
این اسب یاد آور اسب سپید (Tishtar) تیشتر یا ستاره باران است که با اسب سیاه «دیو اپوش» (Apson) «دیو خشکسالی» می جنگد و موجب فرودآمدن باران و فراوانی نعمت می گردد.(فره وشی، ۱۳۷۰: ۱۷۱)
اسب به عنوان یکی از سه تجلی ایزد تیشتر :
در رابطه با تیشتر همچنین در افسانه آفرینش آمده است: … گسترش آفرینش با ایزد (ستاره) تیشتر است.تیشتر «ستاره تابان و شکوهمند نخستین ستاره و اصل همه آبها و سرچشمه باران و باروری است. او در سه پیکر تجلی یافت:۱- مرد پیکر ۲- گاو پیکر ۳-اسب پیر. بنا بر روایت او در آغاز آفرینش به این پیکر ها در آمد و باران ایجادکرد،… او به راستی به صورت اسب مقدسی – به سوی دریا- آید و از آب امواج بر انگیزاند و… این چنین ممالک آریایی از سال خوش برخوردارند. ( عرب گلپایگانی،۱۳۷۶: ۷۰ و ۶۸ )
ساکنان فلات ایران در پرورش اسب و نگه داری آن معروف بوده اند و نقوش مرتبط با آن اسب و سوار واسب و گردونه را در بسیاری از آثار کهن ایران می توان دید؛ از جمله در آثار یافت شده در لرستان، مارلیک و ایلام. ( غضنفری و فرزین، ۱۳۷۶: ۳۱و۳۰ )
اصل سی و دوم قانون اساسی مقرر میدارد که:
«هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتبا، به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.»
میبینیم که در این اصل تنها بر ارسال پرونده مقدماتی ظرف بیست و چهار ساعت به مراجع قضایی اشاره شده است و بر حضور شخصی متهم تأکیدی نکرده است. همچنین بر شروع محاکمه در اسرع وقت تأکید شده است.
مطابق ماده ۲۴ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، مقرر شده است که ضابطان دادگستری فقط در مورد جرایم مشهود[۱۵۳] میتوانند حداکثر تا مدت بیست و چهار ساعت، متهم را تحت نظر نگه دارند ولی باید در اولین فرصت مراتب را جهت اتخاذ تصمیم قانونی به اطلاع مقام قضایی برسانند. مقام قضایی در خصوص ادامه بازداشت و یا آزادی متهم تعیین تکلیف خواهد کرد. بنابراین آنچه مشخص است، محدودیتهای افراد معلول در تحمل بازداشت و نیز اهلیت و قابل اعتماد بودن اعترافات آنها در جریان تحقیقات مقدماتی بدون حضور وکیل وی میباشد، بنابراین بنظر میرسد که این افراد در حین بازداشت بلافاصله با وکیل خود ارتباط برقرار بکنند و حضور فوری آنها در مقابل قاضی تضمین گردد و در صورت عدم محقق شدن حضور بلاقاصله پس از بازداشت او باید تضمینهایی به وکیل و یا سرپرست آنها، مبنی بر نگهداری در محیط امن داده شود و یا اینکه آزادی فوری او فراهم گردد. البته بهترین راهکار میتواند بازداشت این افراد در زمانهایی باشد که امکان حضور بلافاصله پس از بازداشت آنها در مقابل قاضی فراهم گردد و یا اینکه در صورت اینکه این افراد به هر دلیلی مجبور گردند که بدون ملاقات با وکیل و یا خانواده خود در بازداشت موقت قرار گیرند، تمهیدات لازم از طرف دادگاه برای قرار دادن وکیل معاضدی انجام گردد تا با اطمینان از برطرف شدن نگرانیهای مرتبط با جرم متهم معلول، روند دادرسی نیز به شکل عادلانه جریان داشته باشد، زیرا یک فرد معلول غالبا ممکن است در جریان تحقیقات مقدماتی از طرف ضابطین دادگستری مورد سوء رفتار و فشار قرار بگیرد که مراحل بعدی را برای یک دادرسی عادلانه تحت تاثیر قرار میدهد که با حضور یک وکیل از طرف دادگاه، بسیاری از مشکلات مورد اشاره رفع میگردد، بنابراین در نهایت باید گفت که یک متهم معلول اولا، به دلایل جسمی و روانی باید در مراحل اولیه بازداشت بتواند با وکیل خود ملاقات کرده و توانایی حضور فوری در پیشگاه مقام قضائی را داشته باشد و ثانیا در صورت ممنوعیت به ملاقات با وکیل خود از طرف یک وکیل معاضدتی مورد حمایت قرار گیرد و ثالثا حضور فوری او نباید اختیاری باشد(حالا از طریق خود او و یا نماینده قانونیاش)، اما جدا از حق حضور متهم در مرحله تحقیقات مقدماتی و حین دادرسی، متهم همواره حق دارد که آخرین دفاعیات خود را قبل از صدور حکم اعلام کند که این حق حضور برای دفاع از خود بسته به کم و کیف اتهام، تحت تاثیر قرار گیرد، از طرفی در ادامه تاثیر ویژگیهای جسمی و روحی و در یک مفهوم کلی معلولیت روی این حق مورد بررسی قرار میگیرد.
تکلبف یا اختیاری بودن حضور متهم برای آخرین دفاع
به موجب ماده یک قانون آیین دادرسی کیفری، «آیین دادرسی کیفری عبارت از مجموعه اصول و مقرراتی است که برای کشف و تحقیق جرایم، تعقیب مجرمان، نحوه رسیدگی و صدور رای و تجدیدنظر، اجرای احکام و تعیین وظایف و اختیارات مقامات قضایی وضع شده است.
آنگونه که از این تعریف پیداست، آیین دادرسی کیفری از جمله قوانین شکلی است که دربرگیرنده و تضمینکننده حقوق اصحاب دعواست. آیین دادرسی به معنای ضابطهمند کردن مراحل متعدد یک دادرسی است به نحوی که اجرای صحیح آن ارتباط تنگاتنگی با حقوق اساسی اشخاص دارد»[۱۵۴]
آیین دادرسی کیفری به عنوان یک قانون عادی بسیاری از حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی را شامل میشود که در قانون اساسی هر کشوری به آنها اشاره شده و یکی از این حقوق حق دفاع متهم است. دادن فرصت به متهم برای تدارک دفاع از جمله موضوعاتی است که قانونگذار ایرانی در مواد متعدد قانون آیین دادرسی کیفری به آن پرداخته است. در کشور ایران و بسیاری از کشورها آیین دادرسی متناسب با افراد معلول تعیین و تدوین نشده است که به عنوان یک ضعف و عاملی در تضییع حقوق این قشر میشود، زیرا در بسیاری از موارد، قوانین دادرسی محدودیتهای متهم را در نظر نمیگیرد و از سوی دیگر در موارد زیادی وکیل، سرپرست و قیم در به جای افراد معلول قرار میگیرند که این امر باعث میگردد که با این قشر به شکل سختگیرانهای برخورد گردد، به عبارتی چون آیین دادرسی ویژهای برای این قشر تدوین نگردیده است و اغلب تبصرههای موجود در این قوانین به تعیین تکلیف نحوه برخورد با این قشر در حین دادرسی میپردازد که آن هم در اختیار قاضی گذاشته میشود، بگونهای که بیم آن میرود که اشتباه در تشخیص قاضی و بیاطلاعی از میزان تواناییهای افراد معلول در مواجهه با قوانینی آیین دادرسی، فرایند دادرسی را به شکل سوء به جلو برود. اصولا تمامی حقوقی که یک فرد متهم دارد، باید حداقل حقوقی باشد که یک متهم معلول باید داشته باشد، با وجود آنکه هدف آن است، افراد معلول و غیرمعلول در نهایت به یک حقوق مساوی برسند، بنابراین به نظر میرسد که حق حضور برای آخرین دفاع، حقی نیست که مختص گروه خاصی باشد، معلولان در برخورد با این مسئله، نباید تفاوت چندانی با دیگران داشته باشند.
چگونگی اخذ آخرین دفاع از لحاظ زمانی در یک دادرسی ممکن است حالات متعددی داشته باشد. حالت اول آن است که مرجع تعقیب پس از تحقیقات قضایی که به عمل میآورد، موفق به کشف دلایل کافی علیه متهم میشود، به نحوی که پس از تفهیم اتهام نیازمند فرصتی دیگر برای اخذ آخرین دفاع نبوده و مقام قضایی خود را بینیاز از هرگونه تحقیق میداند. در این حالت در همان جلسه تفهیم اتهام و استماع اظهارات و دفاعیات متهم، آخرین دفاع نیز از وی اخذ میشود.
حالت دوم موردی است که متهم در مرحله تحقیقات و تفهیم اتهام دفاعیاتی را از خود به عمل میآورد که مستلزم انجام تحقیقات دیگری است. ازاین رو مرجع قضایی در یک جلسه نمیتواند ضمن تفهیم اتهام آخرین دفاع را گوش کند. بر این اساس با صدور یکی از قرارهای تامین کیفری مناسب به ادامه تحقیقات میپردازد. در این فرض چنانچه متهم تامین مورد نظر را بسپارد، آزاد میشود. مرجع قضایی هم به انجام تحقیقات مورد نظر خود اقدام و اگر نظر بر مجرمیت متهم داشته باشد، وی را برای اخذ آخرین دفاع احضار میکند.
مرحلهای که درصدد تبیین آن هستیم، مربوط به حالتی است که مرجع قضایی پس از تفهیم اتهام و صدور قرار تامین کیفری برای متهم، سپردن تامین لازم از سوی وی، آزاد شدنش و تکمیل تحقیقات قضایی، اعتقاد به مجرم بودن متهم داشته و قصد دارد وی را بار دیگر برای اخذ آخرین دفاع احضار کند.
پرسش این است که در چنین وضعیتی آیا مقام قضایی باید ابتدا نسبت به احضار چنین متهمی اقدام کند و در صورت حاضر نشدن او بدون داشتن عذر موجه، نسبت به جلب کردن وی اقدام کند؟ چنانچه دسترسی به متهم غیرممکن باشد، آیا مقام قضایی میتواند از طریق کفیل و یا وثیقه گذار (اگر شخصی غیراز متهم باشد) اقدام کند یا این که وظیفه آن مقام در حد احضار و خواستن متهم برای اخذ آخرین دفاع است و بس و تکلیفی بیش از این ندارد؟ و آیا محدودیتها و ناتواناییهای افراد معلول در حین تصمیم گیری مدنظر خواهد بود و یا نه، همانگونه که قبلا هم گفته شده است، در چنینی حالتی تشخیص به عهده قاضی گذاشته میشود و طبق ماده ۱۷۸،قانون آیین دادرسی متهم مکلف است در موعد مقرر حاضر شود و اگر نتواند باید عذر موجه خود را اعلام کند. جهات داشتن بیماریها از آن جمله میباشند که در اینصورت مشخص نشده است که آیا یک فرد معلول یک بیمار محسوب میگردد و یا نه و در صورتی فرد معلول معلولیت خود را به عنوان دلیل بر عدم حضور خود بیاورد، آیا پذیرفته خواهد شد و یا نه و اگر حضور وی برای اخذ آخرین دفاع ضرورت داشته باشد، آیا قاضی تحقیق بخاطر این ضرورت باید در محل زندگی شخص معلول حضور داشته باشد و یا صرفا میتواند به استماع از وکیل، سرپرست و یا قیم اکتفا کند.
شکی نیست که عدم اخذ آخرین دفاع از متهم در حالت اول زمانی است که پس از تفهیم اتهام بینیاز از تحقیقات دیگری باشد. این امر در دادسرا میتواند از مصادیق نقص تحقیقات و بیاعتباری قرار مجرمیت صادر شده تلقی گردد و در محاکم نیز بیاعتباری حکم را به دنبال داشته و از موارد نقض حکم عنوان شود و از لحاظ انتظامی هم موجبات تعقیب انتظامی را فراهم کند.
و اما درخصوص موضوع احضار کردن متهمی که تحت یکی از قرارهای تامین کیفری آزاد است، برای اخذ آخرین دفاع، محل اختلاف نیست، زیرا زمانی که مقام قضایی اعتقاد به مجرم بودن متهم داشته و پس از تکمیل تحقیقات به این باور رسیده باشد، باید متهم را بار دیگر برای استماع آخرین دفاع احضار کند.
اختلاف نظر و تعدد رویه در مباحث نظری و عملکرد مراجع قضایی درست از مرحلهای آغاز میشود که مقام قضایی به مجرم بودن متهم اعتقاد دارد و وی را احضار میکند، اما متهم با وجود ابلا غ قانونی یا واقعی احضاریه از حضور در مراجع قضایی استنکاف میکند. حال باید دید آیا تکلیف مرجع قضایی با احضار متهم پایان مییابد یا تکالیف دیگری بیش از احضار دارد؟
حق شمردن آخرین دفاع از سوی برخی حقوقدانان و تکلیف دانستن اخذ آخرین دفاع برای مرجع قضایی از سوی برخی دیگر موجب شده است که هر یک از این دو دیدگاه طرفدارانی را به خود اختصاص دهند. گروهی که جلب متهم برای اخذ آخرین دفاع را یک تکلیف قانونی برای مقام قضایی میدانند، دارای استدلالهایی به شرح زیر هستند:
۱- قانون آیین دادرسی کیفری از جمله قوانین و تشریفات آمرانهای است که مرجع قضایی به اختیار خود حق چشمپوشی از آن را ندارد و برای قاضی تکلیف قانونی است، زیرا اجرای کامل آن ضامن حقوق متهم و جامعه است.
۲- وفق ماده ۱۶۹ قانون آیین دادرسی کیفری متهم ابتدا احضار میشود و برابر ماده ۱۷۷ همان قانون موظف است که در موعد مقرر حاضر شود و یا برای عدم حضور خود عذر موجهی را اعلام نماید. براساس ماده ۱۷۹ قانون یاد شده متهمی که به این تکالیف عمل نکند، به دستور قاضی باید جلب شود، زیرا نتیجه عدم حضور جلب است.
۳- آیین دادرسی کیفری مجموعه اصول و مقرراتی است برای کشف واقع و حقیقت و چه بسا متهم پس از جلب در مرحله آخرین دفاع مطالبی را بیان نماید که موجبات برائت خود را فراهم سازد.
۴- حصول قناعت وجدانی برای قاضی کیفری امر لازمی است. بنابراین، هدف از خواستن متهم و جلب وی برای آخرین دفاع این است که به متهم تفهیم شود علاوه بر ادله قبلی جمع آوری شده در مرحله تفهیم اتهام، دلایل دیگری هم علیه وی گردآوری شده و حضور متهم برای تفهیم دلایل جدید و نیز دلائل قبلی و استماع آخرین دفاعیات امر ضروری است.
۵- ماده ۲۶۳ قانون مذکور در صورتی که متهم یا وکیل وی برای أخذ آخرین دفاع احضار شود و هیچ یک از آنان بدون اعلام عذر موجه، حضور نیابد، بدون أخذ آخرین دفاع، اتخاذ تصمیم میشود.
اما از مواد مربوط به احضار و جلب میتوان استنباط نمود که در صورت احضار متهم و عدم حضور وی به ناچار باید نسبت به جلب متهم اقدام کرد.
در مقابل طرفداران این نظریه، عدهای از حقوقدانان نیز اینگونه عنوان میدارند که:
۱- دفاع حقی است برای متهم همانند سایر حقوق و صاحب حق در استفاده از آن مخیر و آزاد میباشد و مجبور نمودن متهم به استفاده از حقوق امری غیرعقلانی و خلاف قانون است.
۲- قانون آیین دادرسی کیفری مصوب۱۲۹۰ و اصلاحات بعدی آن به صراحت ماده ۳۰۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ نسخ شده است و از این رو، نمیتوان از قانون منسوخ استفاده نمود.
۳- در قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ مرجع قضایی به موجب هیچ یک از مواد قانونی مکلف به جلب متهم برای اخذ آخرین دفاع نشده است.
۴- عدم استفاده اختیاری متهم از این حق به معنای قبول اتهام انتسابی است و به همین دلیل چون دفاع جدیدی ندارد، لزومی هم به حضور نمیبیند.
۵- جلب ابزاری قاهرانه است که مقام قضایی به عنوان تکلیف قانونی در مرحله پیش از تفهیم اتهام و صدور قرار تامین برای دسترسی به متهم از آن استفاده میکند و به لحاظ مفسدهای که جلب اشخاص در پی دارد، منطقی نیست که از این ابزار برای اجبار اشخاص به استفاده از حقوق قانونیشان علیه آنها استفاده شود.
۶- چه بسا حتی پس از جلب متهم برای اخذ آخرین دفاع، وی از هرگونه دفاع امتناع نموده و سکوت اختیار کند.
۷- درخصوص جرایمی که قابلیت تجدیدنظر در مراجع قضایی عالیتر را دارند، عدم استفاده متهم از آخرین دفاع، وی را در معرض محکومیت مطلق قرار نمیدهد و بدین ترتیب فرصت دفاع در مراحل دیگر دادرسی را دارا میباشد و چه بسا در مراحل دیگر دادرسی حاضر شده و از خود دفاع کند.
هریک از این دو نظریه برای خود در مباحث نظری و رویه عملی مراجع قضایی طرفدارانی دارد، اما پذیرش هریک از این دیدگاهها به صورت مطلق چندان منطقی به نظر نمیرسد، زیرا تکلیف دانستن جلب متهم به منظور اخذ آخرین دفاع برای مقام قضایی براساس دیدگاه اول و حق تلقی نمودن آن برای متهم براساس دیدگاه دوم، همیشه به نفع جامعه و متهم نیست، بلکه میتوان راهحل سومی هم برای این موضوع ارائه نمود که هم به مقصود قانونگذار نزدیکتر بوده و هم منافع جامعه و متهم در آن نهفته باشد. در تعدیل و جمع این دو دیدگاه میتوان گفت:
۱- همانگونه که ماده یک قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ صراحت دارد، آیین دادرسی کیفری مجموعه اصول و مقرراتی است که برای کشف و تحقیق جرایم، تعقیب مجرمان، نحوه رسیدگی و صدور رای و تجدیدنظر، اجرای احکام و تعیین وظایف و اختیارات مقامات قضایی وضع شده است. در این تعریف قانونگذار هم به وظایف مقامات قضایی اشاره نموده است و هم به اختیارات آنها، از این رو، میتوان نتیجه گرفت که اجرای تمامی مواد قانون آیین دادرسی کیفری برای مقام قضایی جنبه آمرانه ندارد.
۲- نگاهی سطحی به مواد قانون آیین دادرسی کیفری حاکم بیانگر آن است که هر جا قانونگذار نظر بر آمرانه بودن دارد، از عبارتهای «قاضی مکلف است»، «قاضی باید» و از این قبیل استفاده نموده و در بسیاری از مواد هم عبارت «قاضی میتواند» را به کار برده است که این امر بیانگر اختیاری بودن بسیاری از مواد و نظری بودن آن نزد مقام قضایی در استفاده از اختیارات قانونی یا عدم استفاده از آن دارد، به گونهای که قانونگذار از ابتدای ماده یک تا باب سوم این قانون در مواد متعددی (حدود ۲۶ ماده) از لفظ «میتواند» استفاده کرده است، با این وجود معلولان نیز تفاوت چندانی با افراد غیرمعلول در مواجهه با این حق ندارند و صرفا قابلیت حضور و یا بار حقوقی نماینده های قانونی آنها مورد بحث میباشد، اگر چنانکه فرد معلول دارای قیم میباشد، قطعا این فرد معلول نمیتواند جرمی انجام دهد و صرفا قیم فرد معلول در مظان اتهام میباشد که به شکل فرد غیرمعلول در نظر گرفته میشود و در صورتی که فرد معلول دارای وکیل میباشد، در آن صورت دادن و یا ندادن اختیار تام به وکیل میتواند مطرح باشد که در آنصورت با حضور وکیل متهم معلول دیگر بار حقوقی برای فرد معلول پیش نمیآید و در صورتی که فرد معلول قابلیت حضور برای اخذ آخرین دفاع را دارا باشد و قاضی نیز، جدای از حضور و یا عدم حضور وکیل وی، تشخیص به اخرین دفاع توسط خود متهم دهد، در آنصورت تمامی حقوقی که برای افراد غیرمعلول وجود دارد، برای او نیز وجود خواهد داشت و قاضی با رعایت مسائل خاصی که مختص معلولان میباشد، میتواند اقدام به جلب او بکند و در نهایت این که در صورتی که فرد معلول قابلیت حضور نداشته باشد و قاضی نیز تشخیص به حضور او بدهد، باید طبق ماده ۱۸۷ قانون آیین دادرسی کیفری در محل زندگی او حاضر شده و آخرین دفاعیات او را بشنود.
قاضی کیفری مکلف به کشف حقیقت است و خلاف قاضی حقوقی مبسوط الید میباشد. از این رو، چنانچه قاضی اخذ آخرین دفاع از متهم را ضروری بداند، به نحوی که بدون اخذ آخرین دفاع و استماع اظهارات متهم اتخاذ تصمیم قانونی و حصول قناعت وجدانی غیرممکن باشد، جلب متهم ضروری و اجتنابناپذیر است[۱۵۵] که مطابق با دلایل اورده شده در بالا معلولان نیز به جز شرایط خاصی مستثنا نیستند.
از وحدت ملاک ماده ۳۴۵ قانون آیین دادرسی کیفری که اشعار میدارد:«چنانچه دادگاه حضور متهم را لا زم بداند، وی را جلب خواهد نمود» نیز میتوان چنین استنباط کرد که تشخیص ضرورت جلب متهم به نظر قاضی نهاده شده و وارد نمودن این ایراد که ماده ۳۴۵ قانون آیین دادرسی کیفری مربوط به مرحله دادرسی است و در مرحله تحقیقات مقدماتی نمیتوان برای اخذ آخرین دفاع و به استناد آن متهم را جلب نمود، وارد به نظر نمیرسد، زیرا در مرحله دادرسی جز درخصوص رسیدگی به جرایم حق اللهی که حضور متهم ضروری است و رسیدگی غیابی تجویز نشده خصوصیت دیگری وجود ندارد که نتوان آن را به مرحله تحقیقات مقدماتی تسری داد.
۳- آمره بودن مقررات جلب متهم پس از احضار وفق ماده ۱۷۹ قانون آیین دادرسی کیفری، مربوط به زمان پیش از دستیابی به متهم و تفهیم اتهام بوده و امری است که نمیتوان در آن تردید نمود، زیرا چنانچه ادله کافی برای احضار و جلب متهم فراهم باشد، قاضی مکلف به انجام آن است.
اما آیا جلب در این مرحله با مرحلهای که متهم تحت قرار تامین صادر شده آزاد میباشد و دسترسی به وی هم از مجرای قانونی فراهم است و متهم یک بار از حقوق دفاعی خود استفاده نموده و از دلائل اتهامی آگاهی یافته، یکسان است؟
به یقین پاسخ به این پرسش نمیتواند مثبت باشد، زیرا پیش از دستگیری متهم با توجه به نوع اتهام و جرم ارتکابی، منافع شاکی خصوصی و جامعه در معرض خطر و تهدید قرار دارد.
در این مرحله قاضی باید با بهره گرفتن از تمامی اختیارات و ابزارهای قانونی لازم نسبت به دستگیری و جلب متهم اقدام نماید و پس از دستیابی به متهم و تفهیم اتهام و دلایل، به منظور سهولت دسترسی به وی از قرارهای تامینی متناسب استفاده کند.
اما به نظر میرسد که این تکلیف قانونی در مرحله اخذ آخرین دفاع رنگ و لعاب کمتری دارد تا جایی که میتوان گفت در تعارض ۲ نظریه، یعنی تکلیف به جلب متهم برای اخذ آخرین دفاع برای مقام قضایی به منظور حفظ حقوق جامعه و حق تلقی نمودن اخذ آخرین دفاع برای متهمی که باوجود احضار از این حق دفاعی خود چشم پوشی میکند، مرجح شمردن حق بر تکلیف عقلاییتر و قانونمندتر به نظر میرسد، زیرا هیچ یک از مواد قانون آیین دادرسی کیفری حاکم جلب متهم برای اخذ آخرین دفاع را تجویز نکرده است. از طرفی با بهره گرفتن از وحدت ملاک ماده ۳۴۵ قانون آیین دادرسی کیفری میتوان گفت که این ماده به منظور اعطای اختیار به مقام قضایی تدوین شده است تا براساس بتواند هنگامی که متهم از حضور برای اخذ آخرین دفاع امتناع کرد و حضور او نیز به منظور اتخاذ تصمیم ضروری بود، وی را جلب نماید و راه اجرای تحقیقات که فوریت آن در امور جزایی لا زم الرعایه میباشد، مسدود نماند. از سویی اعمال حتمی این اختیار از ماده مذکور که در آن از ادوات مفید لزوم چیزی ذکر نشده فهمیده نمیشود.[۱۵۶]
با تکیه بر مواد قانونی مذکور و منطق حاکم بر این حق، میتوان افراد معلول را مورد حمایت قرار داد، به عبارتی، قاضی میتواند بنابر شرایط فرد معلول به دلخواه یکی از راه ها را انتخاب کند تا از این طریق نه عاملی بر تضییع حقوق متهمان معلول گردد و نه اینکه محدودیتهای افراد معلول را نادیده گرفته و در این رابطه سخگیرانهترین حالت را انتخاب کند.
از این رو، اگر در این مرحله قائل به این باشیم که قاضی به دلیل آن که نتیجه عدم حضور جلب میباشد، مکلف است گواه را جلب نماید، امری است که با هدف قانونگذار از جلب و فایده حضور گواه در تعارض است.
انتخاب راهحل سوم پیشنهادی بهتر است، یعنی این که« جلب متهم برای اخذ آخرین دفاع نه به صورت مطلق تکلیف قانونی است و نه از جمله حقوق متهم میباشد، بلکه امری است که ضرورت تشخیص آن حسب مورد و بر اساس شرایط متهم،برعهده مقام قضایی نهاده شده و آنگونه که از مفاد ماده ۳۴۵ قانون آیین دادرسی کیفری مستفاد میشود، در صورت ضرورت حضور متهم در مرحله تحقیقات مقدماتی یا دادرسی به نحوی که بدون حضور وی و استماع دفاعیاتش اتخاذ تصمیم قانونی با صعوبت روبه رو بوده و حصول قناعت وجدانی جز از طریق جلب میسر نباشد، جلب نه تنها مخالف حق متهم نیست، بلکه چشم پوشی از آن و اتخاذ تصمیم قانونی بدون اخذ آخرین دفاع خلاف صراحت ماده ۳۴۵ قانون آیین دادرسی کیفری و حفظ حقوق متهم و جامعه است»[۱۵۷]
افراد معلول در بحبوحه داشتن حق حضور، حق دفاع و نبودن چهارچوب مشخصی که حقوق آنها در مواجهه با قوانین آیین دادرسی مشخص کند، اغلب مشمول قوانین شکلی که در کشور در سیستم قضائی جاری است، نمیشوند و به عبارتی نوعی سیستم کامنلا[۱۵۸] در قوانینی شکلی برای این افراد جاری میگردد. که به هر حال میتواند از طرفی مفید واقع گردد، چون قاضی در چنین شرایطی میتواند به شکل موثری از متهم معلول حمایت کند و از طرفی دیگر، چون فرد معلول در آیین دادرسی کیفری و حتی مدنی به عنوان یک موجودیت با حقوق مشخص پیشبینی نشده است، بنابراین در مواردی نیز ممکن است، مانند یک فرد غیرمعلول با او رفتار گردد. به هر حال هرگونه تصمیم قاضی، در نهایت نباید یک متهم معلول را از حق حضور موثر خود برای دفاع در هر مرحلهای محروم کند.
مبحث دوم- وضعیت حمایت حقوقی وقضائی از افراد معلول در ایران
افراد معلول از نظر نوع معلولیت دارای گستردگی و دامنه وسیع میباشند. پراکندگی نوع معلولیت در میان این قشر، علارغم جمعیت نسبتا کم این افراد در مقایسه با افراد غیرمعلول، باعث شده که برنامهریزی مدونی در جهت برطرف کردن نیازهای این افراد به سختی صورت بگیرد که زمینه را برای نقض حقوق این قشر فراهم کرده است. بنابراین، در قوانین حقوقی و حمایتی از اقشار کمتوان و معلول، حمایت ویژه از این افراد با بهره گرفتن از افراد معتمد و رسمی مانند وکلا و قیم ویا سرپرست پیشبینی شده است تا از این طریق امکان انجام موارد حقوقی و سرپرستی این افراد صورت بگیرد.
به عبارتی، هزینه لازم برای ایجاد ارتباط صحیح بین قشر معلول و نظام عدالت کیفری برای رسیدگی بدون مشکل، به اقامه دعوای این افراد، باعث شده است که افراد و یا نهادهایی واسط در قانون کشور پیشبینی گردد که از آن جمله میتوان به سپردن قیومت افراد محجور و غیررشید به افراد معتمد و سرپرستان در جهت دفاع از حقوق این افراد و یا نهادهایی همچون بهزیستی و. .. را نام برد که در صورت ضرورت اقدام به ارائه خدمات رایگان وکالت به این قشر میشود.
در سیستم قانونگذاری و دادرسی ایران مفهوم معلولیت به ندرت به چشم میخورد و عموما در قوانین مجازات اسلامی و آیین دادرسی کیفری و مدنی از کلمات مجانین و محجورین که شامل بخشی از معلولین میشوند، استفاده شده و به عبارتی افراد معلول در کشور ایران حقوقی را دارا هستند که افراد عادی دارا هستند، مگر اینکه مشکلات روانی آنها به حدی باشد که در ارتباط با افراد دیگر دچار مشکل جدی باشد که از آنها در قوانین داخلی ایران، به عنوان محجورین یاد میشود. بنابراین طبیعتا بحث حمایت حقوقی و حمایت قضائی در ایران نیز صرفا برای محجورین تعریف شده است و افراد معلول به جزء در قانون جامع حمایت از افراد دارای معلولیت، به ندرت مورد توجه قرار گرفتهاند و در این قانون است که موجودیتی تحت عنوان معلولیت مطرح و حقوقی بر آن ترسیم شده است. از جنبه قضائی و حقوقی نیز در این قانون فقط قیومت و تعیین وکیل و نیز ایجاد نهادهای واسط در امر حقوقی مطرح میباشد، هرچند در این قانون نیز جنبههای فرعی شامل آموزش، توانبخشی و.. مطرح شده است، اما از آنجا که این جنبهها کلی بودهاند پس نمیتوان بر جنبه حمایت حقوقی و قضائی آن پافشاری کرد. با توجه به اینکه واژه معلولیت فقط در این قانون مطرح شده و تنها حمایتی که از جنبه حقوقی و قضائی مطرح شده، بحث قیومت و دسترسی به وکیل از طریق سازمانهای واسط به شکل مشاوره و یا مداخله میباشد و نیز باتوجه به اینکه پارهای اقشار معلول در قالب محجورین در قانون مورد حمایت قرار گرفتهاند، با این وجود، قصد بر این است که تنها موضوع دسترسی افراد معلول به حمایتهای حقوقی و قضائی از دریچه دسترسی به قیومت، وکلا و سازمانهای واسط به شکل توصیفی، آورده شود که در قالب دو گفتار وضعیت حمایتهای حقوقی و وضعیت حمایتهای قضائی از افراد معلول در ایران تشریح شده است.
گفتار اول- وضعیت حمایت حقوقی از افراد معلول
همانگونه که در توضیحات بالا اشاره شد، موجودیت معلولان در قانون اساسی، قانون مجازات اسلامی، قانون آیین دادرسی کیفری و مدنی و…. آورده نشده است، بنابراین نمیتوان عملا حقوق و حمایت حقوقی را از این قشر در نظام عدالت کشور ایران متصور شد و در قانون جامع حمایت از افراد معلول نیز جنبههای رویهای و قضائی مطرح میباشد، بگونهای که افراد معلول چه به عنوان متهم و چه به عنوان شاکی، چه به عنوان خوانده و خواهان در طیف گسترده بر اساس مسئولیت دستهبندی شدهاند و حقوق آنها نیز بر اساس این پراکندگی در قوانین مورد توجه قرار گرفتهاند و عملا برخی از گروه های معلولین، مثلا افراد معلول قطع نخائی و یا افراد معلول نابینا هیچگونه حمایت حقوقی و حفاظتی را از سوی قوانین کیفری و مدنی دارا نیستند، بگونهای که جرم صورت گرفته علیه این قشر در میزان مجازات هیچگونه فرقی با جرم صورت گرفته علیه افراد عادی ندارد، حال آنکه این گروه ها بیشتر در معرض خطر میباشند، هرچند مطابق گفتههای بالا افراد محجور(مجانین، صغار، غیررشید)، بخشی از افراد معلول را تشکیل میدهند، اما چون بخش بزرگی از این قشر را در بر نمیگیرند، بنابراین نمیتوان با اطمینان گفت که تمامی حقوقی که در قوانین کشور ایران در حمایت از افراد محجور تصویب شده است، شامل افراد معلول نیز میگردد.
که مشابه روش قسمت قبل، برابر است با:
(۲-۲۰۹)
در فصل بعد نتایج مربوط به این مدل سازی و تغییرات فرکانس زاویه ای و زاویه ترک را در حین ارتعاش به صورت شکل های مختلف برای هر شرط مرزی نشان می دهیم.
نتایج مدل سازی
مقدمه
در این فصل با بهره گرفتن از روابط فصل دوم و مدل سازی انجام شده به ارائه نتایج می پردازیم. نتایج این فصل در بخش های مختلف ارائه می شود. ابتدا در قالب جداول، نتایج مربوط به ترک باز ساده، سپس نتایج مربوط به تیر چند ترکه و در انتها، نتایج مربوط به شکل های هندسی مختلف ترک ارائه گردیده است. در ادامه نتایج مربوط به ترک باز و بسته شونده در قالب شکل های مختلف ارائه می شود.
نتایج ترک باز ساده
در این قسمت به ارائه نتایج مربوط به ترک باز ساده می پردازیم. این نتایج برای شرایط مرزی مختلف، عمق های مختلف ترک، موقعیت های مختلف ترک و طول دهانه های مختلف ترک نشان داده می شود و اثر هر کدام از این پارامترها را روی فرکانس طبیعی بررسی می کنیم، و همچنین برای بررسی درستی نتایج، آنها را با نتایج مربوط از روش ارائه شده در مرجع [۶۷] مقایسه می کنیم.
ویژگی های هندسی و مکانیکی تیر مورد نظر به صورت زیر است:
تیر با نسبت های مختلف عمق ترک:
در این بخش به ارائه نتایج برای نسبت های مختلف عمق ترک می پردازیم. پارامتر بی بعد عمق ترک را برای مقادیر مختلف در نظر گرفته و نتایج بدست آمده از روش ارائه شده را با روش متعارف [۶۷] یعنی روشی که در آن با بهره گرفتن از روابط مکانیک شکست در موقعیت ترک، فنر گذاشته می شود، مقایسه می کنیم. در همه جداول ستونی مربوط به سه فرکانس طبیعی اول تیر سالم (بدون ترک) برای هر شرط مرزی آورده شده است، که برای نشان دادن این مطلب است که فرکانس طبیعی تیر ترکدار همواره از تیر بدون ترک کمتر است زیرا سفتی تیر ترکدار از تیر سالم کمتر است.
در جدول۳-۱ فرکانس های طبیعی بی بعد، مربوط به سه مود اول ارتعاشی را برای شرط مرزی گیردار-گیردار با موقعیت ترک و طول دهانه ترک، را برای تیر اویلر- برنولی و تیر تیموشنکو نشان می دهیم. همان طور که از نتایج جداول پیداست با افزایش عمق ترک، سفتی تیر کاهش پیدا کرده و در نتیجه فرکانس طبیعی تیر نیز کاهش می یابد. همچنین نتایج این روش با روش متعارف نزدیکی و تطابق بسیار خوبی دارد.
جدول ۳‑۱ : فرکانس های طبیعی مربوط به تیر دو سر گیردار با عمق های مختلف و موقعیت ترک و طول دهانه و مقایسه نتایج با روش متعارف و تیر سالم
تیر سالم
تیر ترکدار
روش متعارف[۶۷]
روش ارائه شده
در پاسخ به ورزش و فعالیت بدنی، گونههای واکنش پذیر اکسیژن تولید میشوند که میتواند منجر به آسیب اکسایشی شده پاسخهای التهابی را تحریک کرده و به عضلات اسکلتی آسیب واردکنند(۶۳). تولید رادیکالهای آزاد حین ورزش موجب تغییر نفوذپذیری غشای سلولهای عضلانی میشود (۴۹). در دو دهۀ گذشته شواهد بسیاری نشان دادهاند که ورزشهای غیر معمول و شدید موجب بهمخوردن تعادل میان تولید رادیکالهایآزاد و سیستمهای ضداکسایشی بدن میشود. فعالیت بخصوص فعالیتهای استقامتی نظیر دو، دوچرخهسواری و… میزان تخریب و پیری درمیتوکندریها ممکن است میزان سالهای زندگی فرد را تعیین کنند. ممکن است موجب افزایش تولید رادیکالهای آزاد شوند. سه راه اصلی افزایش تولید رادیکالهای آزاد بهوسیلۀ فعالیت وجود دارد که عبارتانداز: فعالیتهای استقامتی میتوانند مصرف اکسیژن را ۱۰ تا ۲۰ برابر حالت استراحت افزایش دهند .حدود دو درصد ازاکسیژن تنفسی در بدن تبدیل به سوپراکسید رادیکال( یکی از رادیکالهای آزاد) میشود. بنابراین افزایش نیاز به انرژی و در نتیجه اکسیداسیون بیشتر مواد غذایی در خلال ورزش موجب بیشتر شدن جریان اکسیژن به درون میتوکندریها میشود. افزایش مصرف اکسیژن بوسیلۀ میتوکندریها به معنای انتقال هیدروژن بیشتر به زنجیرۀ انتقال الکترون و بنابراین احتمال نشت [۱۱] بیشتر رادیکالهای آزاد نظیر ریشۀ سوپراکسید از این زنجیره به بیرون شود .البته در خلال فعالیت سیستم ضداکسایشی بدن، بخصوص سیستم آنزیمی نظیر آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز و گلوتاتیون پراکسیداز نقش مهمیدر مهار این رادیکالها دارند. راه دوم تولید رادیکالهای آزاد در حین فعالیت از طریق اندامهای مانند کبد، کلیه ها و روده میباشد که با توزیع بیشتر خون به عضلات جهت کار عضلانی بیشتر در ورزش، یک محیط هیپوکسی را تجربه میکنند. کمخونی نسبی در نواحی احشایی ممکن است باعث رها شدن و فعالشدن سیستم آنزیمی “اگزانتین اکسیداز “ [۱۲] که یک آنزیم محدود شده در غشاء است و نیز فعالسازی سیستم NADPH ” اکسیداز”[۱۳] بشود و فعالیت این سیستمها نهایتاَ از طریق تولید رادیکالهای آزاد بیشتر منجر به تخریب اکسایشی اجزاء سلولی میشود؛ برای مثال فعالیت اگزانتین اکسیداز، رادیکالهای سوپراکسیداز و هیدروژن پراکسیداز را تولید میکند. بالاخره راه سوم تولید این مواد نوتروفیلها و ماکروفاژها هستند که در واکنشهای التهابی و ترمیمی بدن جهت ترمیم بافتهای آسیب دیده در خلال ورزش، دخالت دارند. این مواد نیز منبع بالقوهای برای تولید رادیکالهایآزاد هستند علاوه بر فعالیتهای استقامتی، تمرینات مقاومتی نیز ممکن است تولید رادیکالهای آزاد را افزایش دهد، اگر چه شواهد در این مورد کمتر قانعکننده است اما اینکه آیا افزایش تولید رادیکالهای آزاد یک پیامد ناخواسته در ورزش است که باعث پیشرفت در التهاب و تخریب بافتی میشود و یا اینکه تولید این مواد برای کنترل حساسیت و ترمیم بافتی در بدن صورت میگیرد، هنوز ناشناخته مانده است. گروهی از محققان معتقدند گاهی اوقات سیستم ایمنی بدن با هدف خنثی کردن ویروسها و باکتریها رادیکالهای آزاد را به وجود میآورند. همچنین عقیده بر آن است که سطح مشخصی از رادیکالهای آزاد بعنوان عاملی که باعث مبارزه با عفونتها و نیز باعث انقباض عضلات صاف عروق خونی میشود، برای سلامتی شخص ضروری است (۶).
بطور طبیعی تعادل ظریفی میان تولید رادیکالهای آزاد و مواد ضداکسایشی در سیستم بیولوژیکی بدن وجود دارد، زیرا هر دوی این مواد برای تبدیل غذا به انرژی ضروری هستند؛ اما ورزش همانند برخی از بیماریها میتواند این تعادل را در جهت تولید رادیکالهای آزاد بیشتر متمایل کند. از آنجایی که اندازه گیری رادیکال-های آزاد در بدن بطور مستقیم غیر ممکن است، محققان آن را بطور غیرمستقیم ازطریق اندازه گیری تولیدات همراه ناشی از رادیکالهای آزاد نظیر میزان پراکسیداسیون لیپید خون (پراکسیداسیون لیپید ترکیبی است که از اکسیداسیون محتوای چربیهای خون حاصل میشود و در بیماری سختی عروق یا آتروسکلروز دخالت دارد) اندازه گیری میکنند(۶).
تمرینات منظم بدنی توانایی سیستمهای ضداکسایشی بدن را افزایش داده و و بدن را در مقابل خاصیت تخریب کنندگی رادیکالهای آزاد که در اثر ورزش افزایش مییابند، محافظت میکند. این یافته موضوع مهمی است، زیرا نشان میدهد که چگونه بدن خود را با نیازهای ورزش سازگار میکند. این تغییرات بطور آهسته و بطور آهسته و به مرور زمان و بصورت موازی با دیگر سازگاریهای ورزش رخ میدهد (۶).
نتایج تحقیقی که کالج امریکایی طب ورزش[۱۴] (ACSM)واقع در ایندیاناپلیس بر روی سه گروه از آزمودنیهایی که دربرنامۀ ورزشی خود : الف- از تمرینات مقاومتی استفاده نکرده بودند، ب- از تمرینات مقاومتی با شدت کم استفاده کرده بودند (استفاده از وزنههای سبک) و ج - از تمرینات مقاومتی با شدت زیاد استفاده کرده بودند، نشان داد که گروه الف افزایش ۱۳ درصدی اثر تخریبی رادیکالهای آزاد را پس از دورۀ تمرینی تجربه کردند. این درحالی بود که گروه ب ۲درصد کاهش و گروه ج ۲ درصد افزایش را در اثر تخریبی رادیکالهای آزاد نشان دادند. از نظر فیزیولوژیکی، مقدار ۲ درصد افزایش نمیتواند واقعاَ معنیدار باشد(۶).
این کالج نتیجهگیری کرده است که وزنهبرداری و استفاده از تمرینات مقاومتی بخصوص از نوع سبک آن میتواند از اثر تخریبکنندگی رادیکالهای آزاد بکاهد. آنها همچنین دریافتند که مردان و زنان سالم بین ۶۰ تا۸۵ سال که تمرینات با شدتکم یا زیاد با وزنه را برای سه جلسه در هفته انجام میدهند، در مقایسه با گروهی که از این تمرینات استفاده نمیکنند، در برابر اثر تخریبی رادیکالهای آزاد آسیب کمتری میبینند. از سوی دیگر فعالیتهای شدید و ناگهانی در افراد تمرین نکرده سیستم دفاعی بدن را در برابر اثر تخریبی رادیکالهای آزاد در هم میشکند. بنابراین افرادی که اغلب بیتحرک هستند، اما در پایان هفته خود را درگیر مسابقات بسیار شدید ورزشی میکنند ممکن است نسبت به افرادی که در شرایط مناسب بدنی قرار دارند، در مقابل رادیکالهای آزاد آسیب بیشتری ببیند(۶).
محققان تصور میکنند که رادیکالهای آزاد ممکن است در تخریب عضلانی همراه با فعالیتهای برونگرای عضلانی، نقش داشته باشند. همچنین ممکن است ارتباطی میان فعالیت رادیکالهای آزاد و کوفتگی تاخیری وجود داشته باشد. اما [۱۵](DOMS) عضلانی از آنجایی که نتایج در این باره متناقض است، نیاز به مطالعات بیشتری وجود دارد. چنین باید گفت عوامل بسیاری وجود دارند که ممکن است تعیین کنند آیا ورزش موجب افزایش اثر تخریبی رادیکالهای آزاد میشود یا خیر. مهمترین این عوامل شدت مطلق فعالیت است)۶).
از دیگر عوامل تعیین کنندۀ درجۀ فشاراکسایشی)اثر تخریبی رادیکالهای آزاد) درجۀ آمادگی ورزشکار، خستگی فردی که تمرین ورزشی را اجراء میکند و در نهایت رژیم غذایی ورزشکار است.
تولید رادیکال آزاد به هنگام فعالیت تحت تاثیر عواملی است که میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-
- مدت و شدت فعالیت.
-
- نوع انقباض مانند انقباضات برونگرا و تکرار آن.
-
- نیازمندیهای گوناگون انرژی.
-
- میزان اکسیژن مصرفی.
-
- بارهای مکانیکی وارد شده بر بافت های نرم درگیر در ورزشهای مختلف.
-
- نوع عضلات بکارگرفتهشده درحین فعالیت از جمله درگیری عضلات بزرگ در ورزشهای نامنظم (۵۱).
۲-۱-۱۰ اهداف و مکانیسم اثر تخریبی رادیکالهای آزاد
بیشترین اثر تخریبی رادیکالهای آزاد متوجه غشاء سلولی و غشاء ارگانلهای داخل سلولی نظیر غشاء میتوکندریهاست. غشاءهای بیولوژیکی از محتوای فسفولیپید به همراه نسبت بالایی از اسیدهای چرب غیر اشباع برخوردارند و از این رو به فشار اکسایشی اثر تخریبی رادیکالهای آزاد بسیار حساسند و بهشدت به واکنشهای زنجیرهای کمک میکنند. برای مثال اسید لینولئیک یک اسید چرب غیر اشباع موجود در غشاء سلول را در نظر بگیرید؛ اکسیداسیون آن با جدا شدن یک اتم هیدروژن از گروه متیلین ناپایدار بر روی کربن شمارۀ ۱۱ آغاز میشود .رادیکال آزاد شکل گرفته از این طریق با اکسیژن یک ریشۀ پراکسیل را تشکیل میدهد . این ماده بوسیلۀ واکنش با ملکول دیگری از اسید لینولئیک، یک هیدروژن پراکسید که یک رادیکال آزاد دیگر است، تشکیل میدهد. در این نوع از واکنشهای زنجیرهای یک رادیکال آزاد میتواند باعث به وجود آمدن ملکولهای هیدروپراکسیل زیادی شود و به این ترتیب غشاء سلول را دچار آسیبهای جدی کند. از دیگر اجزاء سلولی که رادیکالهای آزاد باعث تخریب در آنها و DNA میشوند، میتوان به تخریب موجود در DNA سلول بویژه RNAمیتوکندری، آنزیمهای پروتئینی فعال و غیرفعال در سلول، پروتئینهای ساختاری و لیزوزومها اشاره کرد. در اثر تشکیل رادیکالهای آزاد گروهی از پروتئینها و چربیها تجزیه میشوند، در اثر این تجزیه گروههای کربونیل تشکیل میشوند، تشکیل این گروهها به عنوان یک نشانه مهم از تاثیر فشار بر سلول و بافت عضلانی باشد (۸۴).
۲-۱-۱۱ توان بیهوازی
توان بیهوازی بازتابی از توانایی تولید انرژی آدنوزین تری فسفات و فسفو کراتین است. آدنوزین تریفسفات در سلول عضلانی تولید و ذخیره میشود. سپس این سلولها از طریق رها شدن انرژی از این مولکول کار عضلانی انجام میدهند، با کاهش دخایر ATP و با شکسته شدن مولکول فسفو کراتین انرژی مولکول ATP مجدداً بازسازی میشود(۳۰).
۲-۱-۱۱-۱ توان بیهوازی اوج
توان بیهوازی را از طرق مختلف می توان سنجید، یکی از این روشها آزمون وینگیت است. در آزمون وینگیت توان بیهوازی اوج نشانگر تولید بالاترین قدرت مکانیکی در طول ۳ تا ۵ ثانیه تناوب است(۳۰).
۲-۱-۱۱-۲ ظرفیت بیهوازی
ظرفیت بیهوازی در آزمون وینگیت نشانگر میزان کار انجام شده در ۳۰ ثانیه رکاب زدن میباشد(۳۰).
۲-۱-۱۱-۳ خستگی بیهوازی
خستگی بیهوازی درصد کاهش در قدرت در مقایسه با قدرت اوج میباشد(۳۰).
۲-۱-۱۱-۴ مقاومت
دو نوع دوچرخه کارسنج برای انجام آزمون وینگیت وجود دارد، کارسنج فلیچ و کارسنج مونارک. میزان مقاومت در کارسنج فلیچ برابربا ۰/۰۴۵کیلوگرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن میباشد و مقاومت در کارسنج مونارک برابر با ۰/۰۷۵کیلوگرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن است(۳۰).
۲-۳ ادبیات پیشینه
۲-۳-۱ ورزش و پروتئین کربونیل
براساس شواهد موجود در بیش از ۳۰۰ تحقیق اصلی طی ۳۰ سال گذشته واضح است که تمرین با شدت و مدت کافی شکلگیری گونههای اکسیژن فعال را افزایش میدهد و باعث ناهماهنگی بین سطوح اکسایشی و ضداکسایشی میشود که افزایش بیومارکرهای استرس اکسایشی از جمله پروتئین کربونیل را سبب میشود )۵۱).
در یکی از مطالعات اولیه استرس اکسایشی ناشی از تمرین، لوولین [۱۶]و همکارانش (۱۹۸۷) افزایش در مالوندیآلدئید و پروتئین کربونیل افراد را بلافاصله بعد از آزمون ورزشی تا سرحد خستگی گزارش دادند، درحالیکه تمرین با ۷۰% vo2max و درصدهای پایینتر هیچ افزایشی را در این مارکرها نشاننداد (۵۹). مدارک اخیر این یافتهها را تایید میکند که شدت فعالیت نقش مهمیدرافزایش بیومارکرهای استرس اکسایشی بعد از تمرین ایفا میکند (۳۸). در مورد مدت تمرین، فقط یک تحقیق به طور مستقیم استرس اکسایشی (که با پروتئین کربونیل اندازهگیری شده) را در پاسخ به مدت متفاوت تمرین (۳۰،۶۰،۱۲۰ دقیقهای) مقایسهکرده است. دراین تحقیق نشان داده شده است که اکسایش پروتئین به دنبال حالت یکنواخت تمرین دوچرخهسواری با بار ثابت افزایش یافت. علاوه بر این، واکنش در مردان و زنان یکسان بوده است (۲۲). دیگر مطالعاتیکه بیومارکرهای استرس اکسایشی را به دنبال مسابقات ماراتن و فراتر از ماراتن اندازهگیریکردند افزایشی را در بیومارکرهای ویژه از قبیل پروتئین کربونیل نشان دادند و این مقدار افزایش در مقایسه با بیومارکرهای بعد از مسابقات ورزشی با مدت زمانکوتاهتر ( ۳۰یا ۶۰ دقیقهای) بالاتر است (۵۱). مقدار اکسایش این مولکولها در –پژوهشها متفاوت است و احتمالا به دلیل فاکتورهایی مانند شدت، مدت، حجم تمرین، برنامه غذایی افراد، دوره زمانی خونگیری، بافت مورد تحقیق (خون، ادرار و ماهیچه) و معیار و مقیاسهای متنوع که در تحقیق به کار رفته است میباشد (۵۱). موضوع دیگردر رابطه با استرس اکسایشی ناشی از تمرین که باید درنظرگرفته شود استفاده از مکملهای ضد اکسایشی است که منجر به یافته های درهمهی حیوانات و انسانها شد. در واقع سبکهای ورزشی هوازی و بیهوازی بر روی مسیرهای متابولیکی مختلفی برای تولید ATP تکیه دارند و توانایی این را دارا هستند که تغییرات چندگانهای را در سیستمهای زیستی ایجاد کنند. بهعلاوه استرسهای مکانیکی و متابولیکی که در فعالیتهای هوازی و بیهوازی با شدت، حجم، مدت و نوع انقباضات متفاوت ایجاد میشود ممکن است تغییرات و دگرگونیهایی درحالت اکسایشی بهوجودآورد. بنابراین واکنش استرس اکسایشی به این فرمهای مشخص ورزشی احتمالا متغییر است. فقط یک تحقیق، استرس اکسایشی را بعد از این دو فرم فعالیت در طرح متقاطع مورد مقایسه قرارداده است که افزایش یکسان یا بیشتری را در بیومارکرهای استرس اکسایشی بعد از تمرین بیهوازی در مقایسه با تمرین هوازی گزارش دادند (۲۲).
چندین مطالعه سبکهای فعالیت هوازی و بیهوازی را درانسانها (۴۷،۶۰) و یا حیوانات (۱۴) مقایسه کردند و تغییرات یکسانی در پروتئین کربونیل در انسانها گزارش داده است و افزایش بیشتری را در حیوانات بعد از تمرین بیهوازی گزارش دادند. این مطالعات اشاره دارند که تمرین بیهوازی میتواند منجر به استرس اکسایشی شود که تا حدی با تمرین هوازی برابر است (۱۴،۴۷،۶۰).
یک جنبه نهاییکه باید مورد توجه قرار گیرد تولید گونههای اکسیژن فعال است. زمانی که فعالیتها در هوای آزاد صورت میگیرد شکلگیری آنها به دلیل در معرض قرار گرفتن آلایندههای ویژه هوا، ممکن است تشدید شود از اینرو استرس اکسایشی ناشی از تمرین به عنوان تهویه افزایش یافته، آلایندههای بیشتری را در مجرای تنفسی حمل میکند (۱۴).
۲-۳-۲ فعالیت بیهوازی و پروتئین کربونیل
مانند تمرینات هوازی، اجرای تمرینات بیهوازی (مقاومتی، دو سرعت، پرش) که برای انجام کار عضله به اکسیژن نیاز ندارند، با چندین فایده برای سلامتی در ارتباط است که شامل تاثیرات مطلوب بر روی قدرت و استقامت عضله، ساخت و ترکیب بدن، عملکرد قلبی- عروقی، متابولیسم و سلامت روحی میباشد (۷۰). به هرحال همانند اجرای تمرینات هوازی، تمرین بیهوازی نیز باعث افزایش استرس اکسایشی میشود، افزایش استرس اکسایشی خود دلیلی بر تشکیل شدن پروتئین کربونیل میباشد (۲۶). برخلاف مطالعات در زمینه تمرینات هوازی که بیش از ۲۵۰ مقاله چاپ شده است مطالعات در مورد استرس اکسایشی ناشی شده از تمرینات بیهوازی بسیار اندک است (۵۱).
۲-۳-۳ فعالیت هوازی و پروتئین کربونیل
در اثر فعالیتهای هوازی حجم قلب و خون افزایش مییابد و تراکم مویرگی زیاد میشود، تعداد و دانسیته میتوکندری افزایش مییابد و تعداد آنزیمهای اکسایشی زیاد میگردد. این عوامل سبب بهینه شدن مصرف اکسیژن میشود، فرد کمتر دچار محدودیت اکسیژن میگردد و یک فعالیت مشخص را با مصرف اکسیژن کمتری انجام میدهد، در این شرایط احتمالا تولید سوپراکسید کاهش مییابد. سازگاری دیگر ناشی از تمرینات هوازی تقویت دفاع ضد اکسایشی است(۲).
تقویت دفاع ضد اکسایشی باعث خنثی شدن بیشتر رادیکالهای آزاد میگردد، با توجه به این سازگاریها این انتظار میرود که استرس اکسایشی پس از تمرینات هوازی کاهش یابد. برخی از دانشمندان هم مانند یاجی[۱۷] (۱۹۹۲) و میازاکی[۱۸] و همکارانش (۱۲۰۰) این مسئله را ثابثکردند (۶۲،۹۳). البته برخی از تحقیقات هم عدم تغییراسترس اکسایشی راپس از تمرینات هوازی نشان دادهاند، چنانکه رال[۱۹] و همکارانش (۲۰۰۰) مایر[۲۰]و همکارانش (۲۰۰۰) و موریتا و لیف و همکارانش (۱۹۹۹) عدم تغییر استرس اکسایشی را بعد از تمرینات هوازی مشاهدهکردند (۱،۲).
در تحقیقاتی که پس از یک دوره تمرین استقامتی، یک جلسه تمرین وامانده ساز را اجرا کردند. یافتهها نشان داد که با تمرینات استقامتی، پراکسیداسیون لیپید در کبد و پلاسما و عضلات اسکلتی کاهش مییابد و اکسیداسیون پروتئین در بدن رخ نمیدهد اما بعد از فعالیت تا حد واماندگی پراکسیداسیون لیپید درکبد و اریتروسیتها افزایش یافت در حالیکه کمتر از گروه تمرین نکرده بود اما در قلب موشها تغییری نکرد. اکسیداسیون پروتئین معمولاً در تمرینات بیهوازی در مقایسه با تمرینات هوازی افزایش بیشتری مییابد. تحقیقات نشان میدهد که یک جلسه فعالیت بدنی شدید، فعالیت مشتقات کربونیل را درعضله اسکلتی و کبد و قلب موش افزایش میدهد و ورزش بیهوازی و کوتاه مدت، میزان اسیدلاکتیک خون موش تا ۷ برابر افزایش داده و اکسیداسیون پروتیئنها را در ریه موش افزایش میدهد در حالی که گزارش دادند با ورزش منظم و هوازی اکسیداسیون پروتیئنها در عضله قلب و مغز کاهش یافته و در عضله اسکلتی تغییر معنیداری نداشتهاست. ورزش منظم، سرعت نوسازی پروتئین را افزایش میدهد و مانع از انباشت زیاد پروتئینهای تغییر یافته میشود(۳).
در تحقیقی تاثیر ورزش مستمر را درمردان ورزشکار و غیر ورزشکار بررسیکردند نتایج نشانداد که میزان کربونیل پلاسما در ورزشکاران کمتر از گروه غیر ورزشکار بود که نشاندهنده آسیبپذیری بیشتر غشاء اریتروسیتهای افراد غیرورزشکار در اثر استرس اکسیداتیو بوده است. اما مطالعات روی ورزشکاران دونده استقامتی با ۶۰ دقیقه دویدن یا پدال زدن تغییری روی کربونیل پلاسما نشان نداد (۳).
مطالعه روی ورزشکاران با تمرین هوازی طولانی مدت، تغییر معنیداری در پروتئین کربونیل زمان استراحت و پس از ورزش واماندهساز نشاننداد. در تحقیقی دیگر فعالیت درماندهساز استقامتی در افراد غیرفعال، پراکسید لیپید را افزایش داد. اما در فعالیتهای سرعتی این افزایش معنیدار نیست. در مطالعهای که تاثیر فعالیت هوازی شدید را بر فشار اکسایشی بررسیکردند، مشخص شد که بعد از فعالیت، پراکسیداسیون لیپید افزایش معنیداری دارد )۳).
تمرینات استقامتی متداول و منظم با شدت متوسط باعث افزایش مقاومت بافتها در برابر پراکسیداسیون لیپید میشود و ظرفیت آنتیاکسیدانی آنها را افزایش میدهد. هر چقدر مدت و شدت تمرین استقامتی افزایش یابد، تولید رادیکالهای آزاد افزایش یافته و تارهای عضلانی صدمه بیشتری مییابند (۳).
اکسایش پروتئین بیشتر توسط شکلگیری مشتقهای کربونیل نشان داده میشود و ممکن است منجر به از دست دادن عملکرد ساختاری یا کاتالیکی پروتئینها شود (۵۶). در ظاهر، تولید گونههای اکسیژن فعال ناشی از تمرین شدید و اکسایش درشت مولکولهای سلولی تا حدی مشکلساز است. از آنجاییکه گونههای اکسیژن فعال در پاتولوژی شماری از بیماریها درگیر است به هر حال باید گفته شود که حضورشان به سادگی ممکن است نتیجه بیماری باشد (۲۶).
مشاهدات نشان دادندکه تمرین منظم باعث تعدیل مکانیزمهای دفاع ضد اکسایشی میشود و در طی استرس فیزیکی شدید حفاظت بیشتری را فراهم میکند. این حقیقت که اکسایش این درشت مولکولها توسط سازگاری ورزشی کاهش مییابد و از بین نمیرود به این موضوع اشاره دارد که این چنین سازگاری و تطبیقی فقط از طریق تمرین ورزشی امکانپذیر نیست و حذف اکسایش از نظر فیزیولوژیکی مطلوب نمیباشد. به ویژه شواهد و مدارکی برای مطلوب نبودن حذف اکسایشی وجود دارد از آنجایی که گونههای اکسیژن فعال در سیستم بیولوژیکی تنوع مکانیزمهای مولکولی را تعدیل میبخشد که ممکن است با هدایت سیگنال، ایمنی، پیوند سلول به سلول، تکثیر سلول و التهاب در رابطه باشد. به دلیل این مشاهدات حفظ هموستاز مناسب بین تولید و حذف گونههای اکسیژن فعال اهمیت بهسزایی دارد (۲۶).
بیشتر مدارک، فعالیت هوازی را مسئول افزایش استرس اکسایشی میدانند و احتمالا به این دلیل بیشتر محققان منحصرا این فرم فعالیت فیزیکی را بررسی کردهاند. در مقابل، واضح است که فعالیتهای بیهوازی (شدید) نیز میتواند منجر به استرس اکسایشی شود. درحالیکه پذیرفتهایم که تولید گونههای اکسیژن فعال و تغییر درDNA، لیپید و پروتئینها در پاسخ به فعالیتهای هوازی رخ میدهد که تا درجه زیادی به دلیل اختلال در انتقال الکترون که منجر به افزایش نشت رادیکالهای سوپراکسید میشود به هر حال علاوه بر نشت الکترون، اشاره میشود که استرس اکسایشی ناشی از فعالیتهای بی هوازی ممکن است از راه های گوناگون دیگری ایجاد شود. تولید گونههای اکسیژن فعال از طریق این راه ها ممکن است تا قسمتی ناشی از انقباضات ماهیچههای که معمولا منجر به آسیب ماهیچه میشود باشد. احتمالا تولید گونههای اکسیژن فعال در طی و بعد از فعالیتهای بیهوازی از چندین راه ایجاد میشود که در کل در نمونههای بیولوژیکی آنالیز شده حضور دارند (۲۶).
۲-۳-۴ تمرینات مقاومتی و پروتئین کربونیل
تمرین مقاومتی که شامل تمرینات کانسنتریک (کوتاه شدن) و اسنتریک (کشیده شدن) میباشد یکی از معمولترین انواع تمرین بیهوازی است که عمدتا از دمبلها، هالترهای آزاد و….. استفاده میکند. درحالیکه فعالیتهای ماهیچههای کانستریک در مقایسه با فعالیتهای اسنتریک نیازمند مصرف انرژی بیشتری هستند(۳۷)، فعالیتهای اسنتریک آسیب ماهیچههای بیشتری را بدنبالدارند(۳۷). سا [۲۱]و همکاران (۱۹۹۴) اولین افرادی بودند که استرس اکسایشی را در رابطه با انقباضهای ماهیچههای اسنتریک و کانسنتریک به طور مجزا مورد مطالعه قراردادند(۷۹). پروتئین کربونیل درماهیچه بلافاصله بعد ازتمرینات کانسنتریک افزایش یافت ولی چنین تغییری بعد از تمرینات اکسنتریک دیده نشد. این یافتهها اشاره دارد که انقباضات کانسنتریک در مقایسه با انقباضات اکسنتریک منجر به افزایش بیشتر اکسایش پروتئین در ماهیچه میشوند. پروتئین کربونیل خون نیز بعد از انقباضات اسنتریک بالا رفت که اوج این افزایش از ۲۴ تا ۴۸ ساعت بعد از تمرین اتفاق افتاد (۴۰،۵۳).
تعداد اندکی از مطالعات در مورد تمرینات مقاومتی به چاپ رسیده است و بیشتر مطالعات پروکسید لیپید را مورد مطالعه قراردادند. چندین محقق افزایش پروکسید لیپید(۱۸،۱۹،۹۰) را بعد از تمرین شدید مقاومتی و عدم تغییر پروکسید لیپید(۲۵،۲۷) را گزارشکردند. بعضی از تحقیقات به طور مستقیم پاسخ استرس اکسایشی را به دنبال تمرینات اسنتریک در افراد تمرین کرده و تمرین نکرده مورد مطالعه قرار دادند و پروکسید لیپید بیشتری در افراد تمرین نکرده در مقایسه با افراد تمرین دیده بعد از تمرین گزارش دادند (۷۴). این چنین یافتهها ممکن است که با ظرفیت بیشتر سیستم ضداکسایشی در افراد تمرین کرده در ارتباط باشد(۷۴).
تعدادی از محققان اکسایش پروتئین را بدنبال تمرینات مقاومتی کانستریک و اسنتریک در عضله(۶۸) و خون (۲۵،۲۷) اندازهگیریکردند. در تمام این مطالعات پروتئین کربونیل به عنوان بیومارکر استرس اکسایشی استفاده شد. بلومر[۲۲]وهمکاران (۲۰۰۵) افزایش پروتئینکربونیل را بدنبال تمرینات مقاومتی گزارش کردند که بیشترین افزایش در ۲۴ ساعت بعد از تمرین بود. داده ها نشان میدهد که تولید گونههای اکسیژن فعال ممکن است در چند ساعت بعد از تمرین افزایش بیشتری داشته باشد و احتمالا به علت تغییرات در هموستاز کلسیم ایجاد میشود(۲۷). جدا از اکسایش چربی و پروتئین، اکسایش DNA بعد از تمرینات مقاومتی اندازه گیری شد که در این دو تحقیق (۲۵،۲۷) عدم تغییر در اکسایش DNA گزارش شد. این امکان وجود دارد که DNA در برابر استرس اکسایشی در مقایسه با پروتئینها و چربیها بهتر حفظ شود. شاید به این دلیل باشد، زمانیکه DNA اکسید میشود قابلیت بهبود سریع را داراست.
همانطورکه قبلا بیان شد و در شکل ۱ نشان داده شد، تولید گونههای اکسیژن فعال اغلب در طی ساعات یا روزهای بعد از تمرین شدید اتفاق میافتد که به طور معناداری درجهای از آسیب ماهیچههای را ایجاد میکند. در اینجا تولید گونههای اکسیژن فعال بیشتر بستگی به ناهماهنگی در هموستاز کلسیم ماهیچه دارد(۵۱).
در دیگر مطالعات سطح مالون دی آلدئید در تمرین مقاومتی با شدت پایین، تغییر معنیداری نکرد و در تمرین مقاومتی با شدت بالا، سطح پراکسیداسیون لیپید، مالوندیآلدئید و پروتئینکربونیل در زنان وزنهبردار افزایش معنیداری داشتهاست و رادیکال آزاد بیشتری تولید میکند. درحالیکه تمرین مقاومتی منظم از ایجاد پراکسیداسیون لیپید در طی یک جلسه تمرین مقاومتی بیشینه جلوگیری میکند(۳).
۲-۳-۵ تمرینات ایزومتریک و پروتئین کربونیل
افراد خلاق از توانایی های ذیل برخوردارند:
۱- نسبت به مسائل حساسیت دارند.
۲- در برقراری ارتباط سیال میان چیزها انعطاف دارند.
۳- به جای کلمات به تصاویر ذهنی می اندیشند.
۴- با تلفیق اطلاعات گوناگون آنها را به نحو مناسبی مورد استفاده قرار می دهند.
توانایی های ذهنی
۴
افراد خلاق نوعا مخاطره پذیرند و دارای شخصیتی مصر، بسیار با انگیزه پذیرای فکرهای نو، قادر به تحمل ابهام تحمل تنهایی، ومستقل اند.
شخصیت
۵
دوران کودکی افراد خلاق معمولا با رخدادهای متنوعی همراه بوده است. نظیر وجود مشقت در زندگی و کم و زیاد شدن امکانات مالی.
دوران کودکی
۶
افراد خلاق بر خلاف افراد گوشه گیر درون گرا نیستند و تمایل به تبادل افکار با همکاران خود دارند.
عادتهای اجتماعی
۷
۲-۲-۱-۵٫ استقلال طلبی
نیاز به استقلال را با عباراتی نظیر (کاری را برای خود انجام دادن ، آزادی عمل داشتن و آقای خود بودن) تعریف کرده اند. در واقع نیاز به استقلال عاملی است سبب می شود تا کارآفرینان به اهداف و رویاهای خود دست یابند. بیشتر کارآفرینان ساعات زیادی را در روز کار می کنند، اما رضایت آنان از آنجا حاصل می شود که با وجود محدودیت های اقتصادی و محیطی، خود تصمیم می گیرند، کارها را به شیوه خود انجام می دهند، طبق برنامه خود عمل می کنند و سودی را که خود ایجاد کرئه اند، برداشت می کنند(احمدپور داریانی و مقیمی،۱۳۸۹). مک کرین و فلانینگان (۱۹۹۶) بیان می کند نیاز به استقلال را می توان بصورت عباراتی نظیر کنترل داشتن به سرنوشت خود، کاری را برای خود انجام دادن تعریف کرده اند.
۲-۳٫ رفتار کارآفرینانه
دراکر(۱۹۸۵) اعتقاد دارد کارآفرینی بیش از آنکه یک ویژگی شخصیتی باشد یک الگوی رفتاری است. این الگوی رفتاری را می توان به افراد آموزش داد تا آن را یاد بگیرند که چگونه بطور کارآفرینانه رفتار کنند. به زعم وی از جمله پیش شرط های رفتار کارآفرینانه گرایش به کارآفرینی بوده و با توجه به مطالعاتی که در زمینه گرایش کارآفرینانه دانشجویان دانشگاهها به عنوان یک منبع بالقوه کارآفرینی انجام شده است. افرادی که ویژگی های کارآفرینانه آنها برانگیخته می شود اقدام به رفتارهای کارآفرینانه از جمله راه اندازی یک کسب و کار ایجاد یک حرفه برای خود و دیگران و در نهایت ثبت اختراع به نام خود می کند.(کلارک،۲۰۰۴). ویژگی های شخصی افراد و محیطی که در آن قرار دارند بر ویژگی های کارآفرینی آنان اثر گذار بوده و وجود این نوع ویژگی ها بر بروز رفتارهای کارآفرینانه تاثیرگذار است.
در مطالعه ای به ارزیابی ویژگی های کارآفرینی دانش آموختگان دانشگاهی در مرحله راه اندازی و توسعه کسب و کار، بلند پروازی آنها می باشد. از طرف دیگر در مرحله توسعه کسب و کار، ویژگی خطرپذیری در رتبه دوم اهمیت قرار دارد. اما در مرحله راه اندازی ، ویژگی اعتماد به نفس کارآفرینان دانشگاهی در رتبه دوم است. در مطالعه ای گوئورو و همکارانش[۵](۲۰۰۶)ادراک از گرایش و امکان بروز رفتار و نیت کارآفرینانه را در میان دانشجویان کارآفرینی بررسی کردند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که بیشتر دانشجویان به ایجاد یک کار جدید علاقمند بودند در حال که به توانایی خود در اجرای آن شک داشتند. راسموسن و سورهیم در مطالعه ای با عنوان آموزش کاربردی کارآفرینی به این نتیجه رسیدند که لازمه پرورش ویژگی های کارآفرینانه در محیط های آموزشی مانند دانشگاهها است.
۲-۴٫ راه اندازی کسب و کار
برای راه اندازی یک کسب و کار سه گام در نظر گرفته شده است که شرح زیر است:
گام اول: ارزیابی اولیه
بدیهی است که شروع یک کسب و کار جدید ریسکهای زیادی را به همراه دارد که البته با برنامه ریزی می توان شانس موفقیت را بالا برد. بنابراین بهترین نقطه شروع آن است که نقاط قوت و ضعف خود را به عنوان دارنده کسب و کار بشناسید. این را در نظر بگیرید در صورت شروع یک کسب و کار این خود شما هستید و نه شخص دیگر که باید تصمیم بگیرید که چگونه پروژه ها، برنامه ها و زمان خود را مدیریت کنید.
گام دوم: برنامه ریزی کسب و کار
شروع یک کسب و کار نیاز به انگیزه، علاقه استعداد داردو همچنین نیاز به تحقیقات وسیع و برنامه ریزی صحیح دارد. اطلاعات زیر برای تهیه طرح کسب و کار می تواند بسیار موثر باشد: قبل از شروع به کار لیستی از تمامی دلایلی که می خواهید بخاطر آنها وارد دنیای تجارت شوید تهیه کنید. سپس بایستی تعیین کنید که اصولا چه کسب و کاری برای شما مناسب است. پس از تعیین کسب و کار مناسب تحقیقات لازم را برای پاسخ به سوالات خود داشته باشید. آخرین مرحله قبل از تهیه طرح این است که چک لیست زیر را تهیه کنید و پاسخ دهید: من علاقه به شروع چه کاری دارم؟ چه خدمتی یا کالایی قرار است ارائه دهم؟ چه مهارتها و تجربه ای برای این کار دارم؟ ساختار قانونی چه خواهد بود؟ و…
گام سوم: تامین منابع مالی
یکی از کلیدهای اساسی موفقیت و پیشرفت در شروع کار جذب و تامین منابع مالی کافی برای راه اندازی یک کسب و کار کوچک است. راه های تامین منابع مالی می تواند از پس اندازهای شخصی، دوستان و افراد خانواده، بانکها و موسسات اعتباری، شرکت سرمایه گذاری مخاطره پذیر می باشد.
۲-۵٫ چرخه حیات کسب و کارهای کارآفرینانه
صاحبنظران مختلف، مراحل ایجاد و توسعه کسب و کارهای کوچک را در قالب های متعددی تقسیم بندی کرده اند. بطور سنتی چرخه حیات این نوع کسب و کارها را می توان در قالب پنج مرحله بررسی کرد:
نمودار۲-۱ . چرخه حیات کسب و کارهای کارآفرینانه
۱- مرحله ایجاد کسب و کار: مرحله اول شامل فعالیتهای مرتبط با شکل گیری اولیه کسب و کار
است. در مرحله آغازین، فرایند کارآفرینانه ایجاد شده و خلاقیت مورد نیاز است. برای انباشت و کسب منابع مالی و غیرمالی، به خلاقیت، ارزیابی و شبکه سازی نیاز است. در این مرحله؛ هدف کلی، ماموریت و جهت کسب و کار در قالب استراتژی کارآفرینانه مشخص می شود.
۲- مرحله شروع کسب و کار: در این مرحله، فعالیتهای لازم برای ایجاد برنامه رسمی کسب و کار،جستجوی سرمایه، انجام فعالیتهای بازاریابی و ایجاد تیم کارآفرینانه موثر انجام می گیرد.
۳- مرحله رشد: این مرحله نیازمند تغییرات مهمی دراستراتژی کارآفرینانه است. زیرا رقبا و دیگر نیروهای بازار، مشغول ایجاد تغیر و تحول در استراتژی های خود خود هستند و چالش های جدیدی پیش روی کسب وکارها قرار می گیرد.در این مرحله، رشد و انتقال از رهبری انفرادی کارآفرینانه به رهبری تیم گرای مدیریتی مطرح است.
۴- مرحله تثبیت کسب و کار: این مرحله هم نتیجه شرایط بازار و هم تلاش های کارآفرینان است. در طول این مرحله، رقابت شرکتها و بی تفاوتی مشتریان نسبت به کالاها و خدمات کارآفرینان افزایش می یابد و بازار اشباع می شود. علاوه بر آن، میزان فروش کسب و کار، حالتی ثابت به خود می گیرد و شرکت باید در مورد سه تا پنج سال آینده خود برنامه ریزی کند نوآوری برای موفقیت آینده کسب و کار حیاتی است.
۵- مرحله نوآوری و افول: شرکتهایی که به نوآوری توجه نمی کنند، سرنوشتی جز نابودی نخواهند داشت. شرکتهایی که از نظر مالی موفقیت داشته اند، اغلب تلاش می کنند تا شرکتهای نوآورانه دیگر را صاحب شوند و بدین طریق از رشد خود اطمینان یابند. همچنین تعدادی از شرکتها، تولید محصولات یا خدمات جدیدی را دنبال می کنند.