اندازه گیری عملکرد
بهبود
عملکرد
ارزیابی عملکرد
برنامه ریزی بهبود عملکرد
شکل۲-۱ چرخه عملکرد (الهی ،۱۳۷۸، ص ۵۳)
۲-۱-۵ جایگاه اندازه گیری عملکرد
واحدهای اندازه گیری چند بعدی نیز میتوانند مورد استفاده قرار گیرند.این شاخص ها شاخصهایی هستند که به صورت نسبت دو یا چند واحد پایه بیان میشوند .واحد اندازهگیری اکثر شاخصهای عملکرد جزء یکی از شش گروه زیر قرار میگیرند. (حسن زاده ،۱۳۹۱،ص۷۱)
اثربخشی: میزان برآورده شدن توسط فرایند رانشان میدهد.
کارایی: میزان استفاده از منابع توسط هریک از فرآیندها برای رسیدن به اهداف نهایی رانشان میدهد.
کیفیت: درجهت تطابق کالا و یا خدمت با انتظارات ونیازهای مشتری.
زمانسنج : میزان درست انجام شدن و سروقت بودن هریک از عملیات را اندازه میگیرد.محدودیتی باید برای زمان انجام این فعالیت ها تعیین شود،این محدودیتها برمبنای نیاز مشتریان تعیین میشوند.
بهروری :میزان ارزش افزوده هر فرایند را نشان میدهد که می تواند برمبنای تقسیمبندی ارزش نیروی کار و منابع مصرف شده باشد.
امنیت :میزان سلامتی سازمان ومحیط کاری کارمندان را اندازهگیری می کند.
۲-۱-۶ اهداف ارزیابی عملکرد
اهداف ارزیابی عملکرد را می توان به سه گروه اصلی زیر تقسیم کرد:
اهداف استراتژیک[۳۰] : که شامل مدیریت استراتژیک و تجدید نظر در استراتژی هااست.
اهداف ارتباطی[۳۱] : که شامل کنترل موقعیت فعلی ، نشان دادن مسیر آینده ، ارائه بازخور و الگوبرداری از سازمانهای دیگر است.
اهداف انگیزشی[۳۲] : که شامل تدوین نظام پاداش و همچنین تشویق بهبود و یادگیری[۳۳] است.مسأله ارزیابی عملکرد (عامل موردبررسی و روش ارزیابی) سالیان زیادی است که محققان و کاربران را به چالش واداشته است. سازمانهای تجاری در گذشته از شاخصهای مالی به عنوان تنها ابزار ارزیابی عملکرد استفاده میکردند تا اینکه کاپلان و جانسون[۳۴]در اوایل دهه ۱۹۸۰ پس از بررسی و ارزیابی نظام های حسابداری مدیریت بسیاری از ناکارایی[۳۵]های این اطلاعات را برای ارزیابی عملکرد سازمانها نمـایـان ساختـند کـه ایـن نـاکارایی ناشـی از افـزایـش پیچیـدگی[۳۶] ســازمانها و رقـابت بازار بود (,۱۹۹۷,PP207-225 Ghalayini). استفاده از سیستم های ارزیابی عملکرد[۳۷] که تنها بر شاخصهای مالی متکی هستند می تواند موجب بروز مشکلاتی برای سازمان شود که برخی از این مشکلات به شرح زیر است (Kaplan et. al,1992.PP71-79).
از آنجا که شاخصهای مالی با استراتژیهای سازمان ارتباط پیدا نمی کنند ممکن است با اهداف استراتژیک سازمان تضاد داشته باشند و موجب پدید آمدن مشکلاتی در تدوین استراتژی شوند معیارهای سنتی نظیر کارایی هزینه و مطلوبیت ممکن است باعث فشار آمدن به مدیران در جهت توجه به نتایج کوتاه مدت شده و در نتیجه هیچگونه حرکتی به سمت بهبود صورت نگیرد.شاخصهای مالی گزارش دقیقی درباره هزینه فرآیندها ، محصولات و مشتریان نمی دهند و تنها بر فرایند کنترل بخشی به جای کل نظام تأکید دارند.شاخصهای مالی قادر به تشخیص هزینه های کیفی به شکل دقیق و مناسب نیستند و تنها تولید بیشتر را تشویق می کنند.
۲-۱-۷ مدل های سنجش و ارزیابی عملکرد
موفقیت استراتژی های هر شرکت در عملکرد آن شرکت منعکس می گردد، عملکرد یک شرکت میزان موفقیت یک شرکت در خلق ارزش برای قسمت های مختلف بازار است. در نهایت عملکرد شرکت بر اساس دستیابی به اهداف کسب و کار از طریق واحدهای مختلف شرکت تعیین می شود ، شرکت های با عملکرد مطلوب ارزش را در طول زمان خلق می نمایند . این امر در شرکت های با عملکرد نامطلوب صورت نمی گیرد. قسمت های مختلف بازار به دنبال ارزش های مختلفی هستند. بنابراین، خلق ارزش و عملکرد شرکت تنها از منظر قسمت های مختلف بازار قابل ارزیابی است. عوامل کلیدی ارزش افزائی از منظر عملکرد شرکت عبارتند از ۱) مشتریان ۲) تأمین کنندگان ۳) مالکان و اعتبار دهندگان . سه گروه ذکر شده مبادلاتی را از طریق بازار با شرکت انجام می دهند ، مشتریان کالا و خدمات را در بازار خریداری می نمایند، تأمین کنندگان محصولات و خدمات را از طریق بازارهای عامل به شرکت می فروشند و نیز مالکان و اعتبار دهندگان سهام شرکت یا اسناد بدهی را از طریق بازارهای مالی به فروش می رسانند (سایمونز، ۱۳۸۵، ص ص ۲۵۰-۲۴۹).
شاید بتوان دلایل وجود مدل های متفاوت برای ارزیابی عملکرد را به این صورت عنوان نمود که تمامی آنها به نحوی ایجاد ارزش می کنند و هر کدام ازدیدگاه خاصی به عملکرد می نگرند . این روش به مدیران کمک می کند تا بتوانند به بهبود عملکرد سازمان کمک کنند . به همین دلیل مدل های مختلفی جهت ارزیابی عملکرد طراحی شده است که به شرح زیر می باشد(طایی،۱۳۸۹،ص۷) :
الگوی تحلیل سلسله مراتبی[۳۸] (AHP)
الگوی کارت امتیاز متوازن[۳۹] (BSC)
الگوی تحلیل پوششی داده ها[۴۰] (DEA)
مدل ترازیابی و الگوسازی[۴۱] Benchmarking))
روش ابزار پیاده سازی پیشرفته کسب و کار( AMBITE)[42]
مدل مالکوم بالدریج [۴۳] ( MB)
۲-۱-۷-۱ روش الگوی تحلیل سلسله مراتبی (AHP)
یکی از روش های مهم قابل استفاده در این زمینه که در علم مدیریت نیز کاربرد زیادی دارد، روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی که از اصول اساسی تفکر تحلیلی زیر تبعیت میکند:
▪ اصل ترسیم درخت سلسله مراتب
▪ اصل تدوین و تعیین اولویت ها
▪ اصل سازگاری منطقی قضاوت ها
تصمیم گیری براساس روش AHP از مزیت های بسیاری از جمله الگوی واحد قابل فهم، تکرار فرایند، اجماع و تلفیق قضاوت ها، داده و ستانده بین عوامل تشکیل دهنده گزینه ها، ترکیب مطلوبیت گزینه ها، رویکرد تحلیلی و نظام گرایانه، عدم اصرار بر تفکر خطی، ساختار سلسله مراتبی و اندازه گیری موارد نامشهود در تدوین و تعیین اولویت ها برخوردار است. روش AHP با طبقه بندی سلسله مراتب ساختاری و وظیفه ای براساس مقایسات زوجی اولویت ها بنا شده است که تصمیم گیرنده، به ترسیم درخت سلسله مراتب تصمیم که عوامل مورد مقایسه و گزینه های رقیب مورد ارزیابی در تصمیم را نشان می دهد انجام داده و سپس مقایسات زوجی صورت می گیرد. همین مقایسات، وزن هریک از عوامل را در راستای گزینه های رقیب مشخص می سازد و در نهایت یک الگوریتم ریاضی[۴۴] به گونه ماتریس های حاصل از مقایسات زوجی را با همدیگر تلفیق می سازد که تصمیم بهینه به منظور اختصاص ضرایب به بهترین وجه ممکن حاصل می شود. البته نرخ سازگاری تصمیم با قضاوتها در این مرحله واجد اهمیت خاصی بوده و سازگاری مقایسات را مشخص میکند.(طایی،۱۳۸۹،ص۸).
۲-۱-۷-۲ روش ارزیابی متوازن (BSC)
روش ارزیابی متوازن، ابزاری در اختیار سازمان قرار میدهد تا بتواند اجرای استراتژی را از دیدگاههای مختلف دنبال کند و مهمتر از آن بر عملکرد راهبردی خود مدیریت داشته باشد. اما پیش از سنجش و مدیریت بر عملکرد بر مبنای استراتژی، لازم است که توصیفی دقیق و کامل از استراتژی در دست باشد که این امر بر عهده نقشههای استراتژی گذاشته شده است.(نصرآزادانی و همکاران،۱۳۸۹،ص۱۰). یک نقشه استراتژی، راهبرد سازمان را به شکل تصویری به گونهای نشان میدهد که مدیران بتوانند راهبردهای مد نظر خود را بهتر به اجرا درآورند. مدیران این نقشهها را در تشریح واضح استراتژی سازمان و نحوه ارتباط و پیوند آن با اهداف، بسیار مفید میدانند. نقشههای استراتژی به مدیران کمک میکند تا راهبرد خود را در سطح عملیاتی تشریح کرده و مدیریت کنند (et. al.,2011,P.594 Naini).
نقشههای استراتژی در بخش خصوصی براساس چهار منظر یا دیدگاه رشد و یادگیری[۴۵]، فرآیندهای عملیاتی[۴۶]، مشتری[۴۷] و مالی[۴۸]، و در بخش عمومی براساس پنج دیدگاه که شامل چهار دیدگاه قبلی به علاوه دیدگاه ذینفعان است، ترسیم میشوند. این نقشهها تضمین میکنند که اهداف سازمان در این مناظر سازگار و ذاتاً همسو باشند. همسویی یعنی ، به جای آنکه در سازمان اقدامات یک واحد از آن بر نتایج حاصل از واحد دیگر ضربه وارد کند، در سطح بهینهای فعالیت کرده و بر آن متمرکز باشد. نقشههای استراتژی تمام روابط علت و معلولی را به گونهای روشن میکنند که بتوان راهبرد مؤثر را توسعه داد و آن را به مرور زمان بهینه نمود.
الف )منظر مالی- سنجه های مالی از اجزا ی مهم نظام ارزیابی متوازن اند . به ویژه در سازما ن های انتفاعی سنجه های این وجه به ما می گوید که اجرای موفقیت آمیز اهدافی که در سه وجه دیگر تعییــن شد ه اند، در نهایت به چه نتایج و دستاورد مالی منجر خواهد شد . همه تلاش و کوشش را می توان صرف بهبود رضایت مندی مشتریان، ارتقاء کیفیت و کاهش زمان تحویل محصول و خدمات نمود، ولی اگر این اقدامات به نتایج ملموسی در گزارش های مالی ما منجر نشود ارزش چندانی نخواهد داشت.
ب) منظر مشتری- برای انتخاب اهداف و سنجه های مربوط به وجه مشتری ، سازمان ها می بایست به دو سؤال حیاتی پاسخ دهند : اول این که چه کسانی مشتری هــدف ما هستند؟ دوم ایــن که ارزش های
پیشنهادی ما برای آنها چیست؟ بسیاری از سازمان ها معتقدند که مشتریان خود را می شناسند و می دانند که برای آنها چه محصولات و خدماتی عرضه می کنند، ولی در واقع همه چیز را برای همه مشتریان عرضه می کنند. پورتر[۴۹] معتقد است که عدم تمرکز بر بخش خاصی از مشتریان و ار زش های مورد نظر آنها موجب می شود تا سازمان ها نتوانند به مزیت رقابتی دست یابند.
ج) منظر فرآیندهای داخلی- در وجه فرآیندهای داخلی، سازمان ها می بایست فرآیندهایی را مشخص کنند که با برتری یافتن در آن بتوانند به ارزش آفرینی برای مشتریان خود ادامه دهند .
تحقق هر یک از اهدافی که در وجه مشتری تعیین می شود مستلزم انجام یک یا چند فرایند عملیاتی به صورتی کارا و اثربخش است . این فرآیندها باید در وجه فرآیندهای داخلی تعیین شده و سنجه های مناسبی جهت کنترل پیشرفت آن ها توسعه یابد . برای برآورده ساختن انتظارات مشتریان ممکن است به مجموعه ی کاملاً جدیدی از فرآیندهای عملیاتی نیاز باشد . توسعه ی محصولات و خدمات جدید، تولید، خدمات پس از فروش و مهندسی مجدد فرآیندهای تولیدی نمونه هایی از این قبیل فرآیندها هستند( طبری و آراسته، ۱۳۸۷، ص ۱۵).
د) منظر یادگیری و رشد- این منظر قابلیت ها؛ دانش، تکنولوژی و فضای کار مورد نیاز را برای حمایت از فرآیندها و فعالیت هائی که دارای اولویت سازمانی هستند تعریف می کند و شامل آموزش کارکنان و نگرش های فرهنگی مرتبط با بهبود فردی و سازمانی است.این که چگونه به کارکنان خود مینگریم،آیا کارکنان ما دانش و مهارت های مورد نیاز حال وآینده را دارند. برای دست یابی به چشم انداز، چگونه توانائی کارکنان را برای یادگیری و بهبود پایدار نگه داریم؟در این منظر توانمند سازی، تحقیق،نوآوری، توسعه کارکنان، انتقال دانش، مهارتها، مطالعات محیط کار، ترک خدمت، تعداد داوطلبان مناسب و ماهر برای پست های کلیدی و بهره وری و رضایت کارکنان مطرح است.در یک سازمان با کارکنان فرهیخته[۵۰] کارکنان منبع اصلی و تنها منبع دانائی هستند. در عصر تغییرات پرشتاب فن آوری؛ ضروری است که این نوع کارکنان دائماً در حال یادگیری باشند. منظر یاد گیری و رشد نیز یک شاخص آینده نگر است و رو به سوی آینده دارد و بنیان موفقیت هر سازمان پیشرو را تشکیل می دهد. نورتون و کاپلان بر این باورند که یادگیری مقوله ای فراتر از آموزش است.یادگیری دربرگیرنده مربیان؛ ابزار تکنولوژی و همه مواردی است که ارتباط بین کارکنان را تسهیل می بخشد و به آنها امکان می دهد به سرعت و به هنگام نیاز در امور مختلف حاضر باشند ( خسروی ،۱۳۹۰،ص ۱۰) .
کارت ارزیابی متوازن یک مفهوم نوین مدیریتی می باشد که به همه مدیران در همه سطوح کمک می کند تا بتوانند فعالیتهای کلیدی خود را پایش و کنترل نمایند.کاپلان و نورتون آفرینندگان عرصه کنترل استراتژیک به شمار می روند. آنها پیشنهاد کردند که مدیران ، اطلاعاتی در خصوص چهار منظر را در یک کارت جمع آوری نمایند و به تحلیل آنها بپردازند .
در تحقیق هایی که در سال ۱۹۸۲ انجام شد ، مشخص گردید تنها ده درصد استراتژی هایی که به خوبی صورت بندی شده اند در عمل با موفقیت پیاده می شوند. در چنین شرایطی ، مدیران به دنبال ابزاری نیرومند در این زمینه می باشند. برای بسیاری از سازمان ها کارت ارزیابی متوازن از یک ابزار سنجش عملکرد به یک ابزار نیرومند جهت تحقق استراتژی تبدیل شده و به عبارت دیگر ، امروزه کارت ارزیابی متوازن به عنوان یک سیستم مدیریت استراتژی شناخته شده است . این روش ، از طریق کمک به برطرف کردن موانع پیاده سازی استراتژی و از طریق ایجاد فهم مشترک و ترجمه استراتژی سازمان به اهداف کلی ، معیارها ، اهداف کمی ، برنامه ها و ابتکارهای اجرایی در هر یک از دیدگاه ها؛ جایگاه خود را به عنوان ابزار تحقق استراتژی ها تثبیت کرده است.
سیستم مدیریت استراتژیک جدید ، شامل مجموعه ای از چهار فرایند مدیریت استراتژیک بین اهداف کوتاه مدت بهره وری و دیدگاه های بلند مدت رشد ، تأثیر متقابل دارد.کاپلان و نورتون این چهار فرایند مهم در پیوند استراتژی و کارت ارزیابی متوازن را چنین تشریح می کنند ( کاپلان و نورتون ،۱۳۸۸، ص ۵۰).
*تفسیر چشم انداز : مدیران ارشد یک سازمان ، چشم اندازهای روشن را بیان کرده و جهت ایجاد توافق بین سطح مدیریت ارشد ، تلاش می کنند . مدیران باید دیدگاه های خود را به واژه هایی که برای مدیران میانی و عملیاتی قابل فهم باشد ، ترجمه کنند.
*مراوده و ارتباط: معیارهای مربوط به اهداف که در اولین فرایند توسعه نمود پیدا کرده است ، باید تصحیح شده و در سطح شرکت بیان شوند . نقش هر واحد ، ترجمه دیدگاه ، بیان روشن آن و ارتباط با کلیه سطوح پایین تر سلسله مراتب می باشد.
* برنامه کسب و کار: در کارت ارزیابی متوازن، تأکید بر این است که برنامه ریزی استراتژیک و فرایند بودجه بندی ، یکپارچه باشد . همچنین ، معیارها بر پایه چهار دیدگاه بیان شده انتخاب و اهداف پایه گذاری شوند.
عوامل ایجاد مطلوبیت در محله مسکونی: پاسخگوی تمام اعضا جامعه به ویژه خردسالان و سالمندان به شکلی ایمن و در دسترس برای
استفاده مرتب و دایمی ساکنان را تسهیل کند. حس تعلق به جامعه ای با هویت را تقویت کند. تجربه های به یاد ماندنی و ارزشمندی را بر جای گذارد. مردم را هدایت و فعالیت های مختلف را تسهیل کند. زمینه ای را بسازد که افراد آن مکان را مانند خانه خود احساس کند. راه های ارتباطات انسانی را تقویت کند.
اجزا محله: هدف از چیدمان خانه های شهری به شکل محله، امکان پذیر کردن ارتباط اجتماعی بین خانواده ها در صورت تمایل و ایجاد وحدت فیزیکی ملموس می باشد.
طیف متنوعی از واحدهای مسکونی، مرکز خرید روزانه، مهد کودک، فضایی برای تفریح و سرگرمی، سالن اجتماعات، فضاهای جمعی چون محل بازی کودکان، رختشویخانه مشترک، تاسیسات ورزشی.
معیارهای عمده در تعریف محله در غرب براساس تعداد جمعیت ساکن یا بعد کالبدی در قالب عناصر پنجگانه راه، گره، نشانه، مرکز و لبه است. و در ایران در ارتباط با مفاهیم فرهنگی و اجتماعی بسیار پیچیده ای شکل می گیرد که محیطی سرشار از تعامل و مشارکت است.
محله
تعیین سلسله مراتب دسترسی مناطق مسکونی بر مبنای انواع کاربرد آنها، از موارد لازم در طراحی محله می باشد؛ زیرا تخصیص کاربری هر خیابان بر مبنای نوع خیابان تغییر می کند.
جمع و پخش کننده اصلی
جمع و پخش کننده های محلی
خیابان های مسکونی محلی
سلسله مراتب شبکه ارتباطی
پیاده راه تنها در پیوند با ساختمان ها، کاربری هایی که در آن محاط است و یا در ارتباط با سایر پیاده راه های بسیار نزدیک معنا می یابد. امنیت شهر، وظیفه اساسی خیابان ها و پیاده راه های یک شهر است.
پیاده رو ها و مسیرهای پیاده
مزیت پیوستگی کاربری های شهری:
افزایش روابط شهروندان در مرکز محله
تقویت نقش هر کاربری به واسطه قرارگیری در مجاورت دیگر کاربریها
کاهش سفرهای درون شهری
استفاده بهینه از زمان و امکان برآوردن نیازهای بیشتر
بهره وری در استفاده از زمین شهری
در پیوستگی کاربری ها، این کاربری ها هستند که در نزدیکی و در مجاورت یک محله مسکونی شکل می گیرند و به دنبال برآوردن نیازهای روزانه خود باشد.
هنگامی که در مورد اختلاط کاربری بحث می شود منظور، اختلاط کاربری یک همسایگی، خیابان و یا یک بلوک شهری و یا اختلاط کاربری به صورت عمودی در یک ساختمان است. طراحی شهری خوب باید باعث تشویق بیشتری برای نزدیکی این امکانات گردد.
اختلاط کاربریها
اصول طراحی مسکن بلندمرتبه
شاخصها
تعاریف
پیامدها و راهکارها
ارتباط بلندمرتبه ها با محیط شهری
طراحی ساختمان های بلند باید کمترین اثر منفی را بر همسایگی اطراف داشته باشد.
این اثرات منفی شامل سایه اندازی ها، دید و حریم ها و ایجاد تونل باد می باشد.
ارتفاع ساختمان و حجم ساختمان باید متناسب با همسایگی های اطراف باشد. گره ها و تقاطع های اصلی نقاط مناسبی برای جایگذاری بلندمرتبه ها می باشند.
ترکیب بلندمرتبه ها با محیط شهری
در ساختمان های بلند باید به نیازهای عابران پیاده و نهایتاً کاربران ساختمان به سرپناه، بافت، غنای فرم و رنگ و نیز ریزه کاری های معماری در مقیاسی کوچک توجه شود.
ساختمان های بلند می توانند فرم های الهام بخشی و بیانگر علاقه انسان به خارق العادگی و غافلگیر شدن باشند و می توانند محلی باشند که انسان ها خود را با آن شناسایی می کنند.
ابتکار ایجاد سکو شامل بررسی الگوی خیابان و ایجاد مقیاسی انسانی تر و به حداقل رساندن تاثیرات مخرب باد در سطح زمین می شود که همگی در انسانی کردن ساختمان های بلند تاثیر می گذارند.
ایجاد برج های باریک که سایه اندازی ساختمان های بلند را به حداقل می رسانند، به دلیل توجه ما به خورشید مسئله ای عاطفی می باشد و بنابراین ملاحظه ای دیگر بر ملاحظات مربوط به انسانی کردن ساختمان های بلند می افزاید.
تاثیر بلندمرتبه ها بر فضاهای شهری
فضاهای شهری به عنوان فضایی برای زندگی اجتماعی مردم، به وسیله موجودیت ساختمان های بلند را تحت تاثیر قرار م دهد. که بر سه ویژگی اصلی فضاهای شهری تاکید دارند:
_ عوامل کلیدی موفقیت و شاخصهای عملکرد،
_ قابلیتهای موردنیاز سطوح مختلف سلسله مراتب شغلی،
_ اهداف یا الزامات مشخص مشاغل گوناگون.
و در نهایت خروجیهای سیستم موارد را در برمیگیرند:
_ ارزیابی و درجهبندی عملکرد،
_ برنامههای بهبود عملکرد مانند آموزش،
_ برنامه بهبود شغلی،
_ ارزیابی از پائین به بالا.
شرط مهم و اساسی در پیادهسازی استراتژیهای مدیریت عملکرد، برخورداری از حمایت کامل مدیریت ارشد و مشارکت کامل مدیران صف است. نقش کارکنان در فرایند مدیریت عملکرد نیز باید بسیار دقیق و روشن باشد، زیرا آنان باید این فرایند را از خود بدانند و با مشارکت خود زمینه بهبود عملکرد سازمان را فراهم آورند. سازمانهایی در بهبود عملکرد خود با توفیق همراه خواهند بود که به این هدف بنیادین توجه کنند: «ایجاد فرهنگی که در آن افراد و گروهها مسئولیت بهبود مستمر فرایند کسب و کار و مهارتها و میزان مشارکت خود را به عهده میگیرند». (آرمسترانگ، ۱۳۸۰)
۲-۳۳-۴ استراتژیهای پاداش
استراتژیهای پاداش بر چگونگی تهیه و طراحی برنامهها توسط سازمان، به منظور اطمینان از اینکه رفتارها و عملکرد مؤثر کارکنان در تحقق اهداف سازمان مورد تقدیر قرار میگیرند، تمرکز میکنند. همان گونه که گومز- مجیا و بالکین (۱۹۹۲) معتقدند، استراتژی پاداش عبارت است از «به ¬کارگیری مطلوب سیستم پاداش بهعنوان یک ساز و کار یکپارچهساز کلیدی که از راه آن تلاشهای واحدهای فرعی مختلف و کارکنان آنها به سمت تحقق اهداف استراتژیک یک سازمان جهت داده میشود.» استراتژی پاداش باید بر پایه این اصل مهم بنا نهاده شود که منبع نهایی ایجاد ارزش کارکنان سازمان هستند. این امر به معنای آن است که فرایندهای پاداش باید به گونهای خلاق به نیازهای کارکنان و نیازهای سازمان پاسخ دهد. مبنای این استراتژی باید الزامات سازمان به بهبود عملکرد در کوتاه مدت و بلندمدت باشد. استراتژی پاداش میتواند از تغییر حمایت کند، فعالیت سازمان را تقویت کرده و رسمیت ببخشد.
استراتژی پاداش باید موجب انسجام و یکپارچگی فرایندها و سیاستهای پاداش با استراتژی رشد و بهبود عملکرد شود. همچنین این استراتژی باید باعث تقویت ارزشهای سازمان، به ویژه ارزشهایی مانند: خلاقیت، کارگروهی، انعطافپذیری، کیفیت و ارائه خدمات به مشتری شده، نیز موجب بهبود فرهنگ سازمانی و گسترش رفتارهای مطلوب در بخشهای مختلف سازمان شود. در این صورت استراتژی پاداش میتواند نقش مهمی در تحقق اهداف سازمان ایفا کند. (آرمسترانگ، ۱۳۸۴)
استراتژی پاداش میتواند جهتگیریهای گوناگونی داشته باشد:
_ جذب و حفظ نیروی انسانی،
_ ایجاد انگیزه در افراد برای بهبود عملکرد،
_ ایجاد انگیزه در افراد برای مشارکت بیشتر در برنامههای سازمان.
هدف، ایجاد استراتژی پاداشی است که تناسب و توازن فرایندها و سیاستهای پاداش با اهداف کسب و کار و منابع انسانی سازمان و عملی بودن آنها را تضمین کند. عواملی که در تدوین استراتژی پاداش تأثیرگذار هستند را میتوان بدین گونه بیان کرد:
قوانین و مقررات: الزامات قانونی دولت درباره پرداختها و عقد قرارداد، سیاستهای سازمان: سیاستهای مدیران ارشد در ارتباط با استراتژیها و وضعیت مالی سازمان، سیاستهای اتحادیهها و اصناف،وضعیت بازار: میزان پرداختهای موجود در بازار کار .
یکی از نکات قابل توجه در پاداش کارکنان، ایجاد تناسب میان نیازهای افراد و پاداشهای تخصیص داده شده به آنان است. با توجه به اینکه افراد مختلف دغدغهها و نیازهای متفاوتی دارند، پاداشهای در نظر گرفته شده برای آنان باید متناسب با نیازهایشان باشد. این امر موجب اثربخشی بیشتر استراتژی پاداش و ترغیب افراد برای تلاش بیشتر در جهت تحقق اهداف سازمانی میشود.(دسلر،۲۰۰۵)
۲-۳۳-۵ مدیریت روابط کارکنان
اساس الگوی مدیریت منابع انسانی در زمینه روابط کارکنان را میتوان بدینگونه بیان کرد که مدیریت روابط کارکنان، عاملی برای ایجاد و توسعه تعهد در کارکنان، تاکید بر منافع متقابل، تغییر رویه از چانهزنی گروهی به سوی قراردادهای فردی، بهرهگیری از تکنیکهای افزایش مشارکت کارکنان مانند حلقههای کیفیت یا گروههای بهبود، تاکید پیوسته بر کیفیت، افزایش انعطافپذیری در توافقنامه¬های کاری، تأکید بر کار گروهی و هماهنگ ساختن شرایط برای همه کارکنان است.
استراتژی روابط کارکنان با توجه به شرایطی که پیشروی سازمانهاست، طراحی میشود. عواملی چون استراتژی سازمان، چارچوبهای قانونی، مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، و سیاستهای کلان کشوری و بینالمللی موضوعاتی هستند که بر استراتژی روابط کارکنان تأثیر فراوانی دارند. ایجاد روابط مناسب با اتحادیهها و کارکنان یکی از استراتژیهای بنیادی هر سازمانی است. این امر باعث ایجاد اعتماد و احترام متقابل، بینشی مشترک در مورد برنامههای آتی، مبادله مستمر اطلاعات، اهداف و فرهنگ مشترک و مشارکت کارکنان در تصمیمگیری میشود. (جدول شماره ۲)، تحول در روابط صنعتی سنتی و مدیریت منابع انسانی را که توسط گست (۱۹۹۵) ارائه شده است، نمایش میدهد.
جدول(۲-۲ ) تحول در روابط صنعتی سنتی و مدیریت منابع انسانی (آرمسترانگ،۱۳۸۴)
۲-۳۴ پیدایش مدیریت منابع انسانی الکترونیک
تحولات اخیر به دو طریق بر پیدایش مدیریت منابع انسانی الکترونیک تاثیر نهاده است.
۲-۳۴-۱ تغییر در اهداف
به طور کلی پیدایش مدیریت منابع انسانی مجازی نتیجه فشار فزآینده بر واحد منابع انسانی است که در جهت دست یابی به مزیت رقابتی، تلاش می کند. در راستای کسب مزیت رقابتی از طریق افراد، از واحد منابع انسانی انتظار می رود که چهار هدف متناقض را تامین کند.
۱- کاملا استراتژیک باشد، بدین منظور در سال های ۱۹۹۰ مبحث « شریک استراتژیک » مطرح شد و در مورد اهمیت مشارکت HR در تدوین و اجرای استراتژی سخت بسیار رفت. اما مطالعه انجام گرفته توسط هاکت در سال ۱۹۹۸ در مورد ۱۰۵ شرکت نشان داد که هنوز متخصصان HR کمتر از یک سوم وقت خود را صرف ابتکارات استراتژیک این حوزه می کنند و مابقی صرف فعالیت های تکراری می شود. بنابراین HR برای شریک استراتژیک شدن هنوز راه زیادی پیش رو دارد.
۲- کارکردهای HR باید انعطاف پذیری زیادی در برنامه ها، خط مشی ها، اقدامات و خدمات خود داشته باشد زیرا امروزه کسب تناسب استراتژیک به ندرت به معنی تناسب ایستا بوده و اصولا مدیریت استراتژیک به معنی مدیریت تغییر است.
هزینه ها را کاهش دهد. در سازمان هایی که کارایی پایین است، هزینه سالانه نیروی انسانی دو یا سه برابر سازمان های کارآمد است. از مدیران این انتظار می رود که وظایف خود را اولویت بندی کنند و تا آنجا که امکان دارد از زمان، استعدادها و منابع خود بهتر استفاده کنند.
در حالی که همه چیز در حال تغییر است از HR انتظار می رود که نقش خود را به عنوان ارائه دهنده خدمت به مدیران و کارکنان همچنان ادامه دهد.
۲-۳۴-۲ تغییر در نقش ها
در سال های گذشته محققان شاهد تغییر در نقش های HR بوده اند، بدین معنی که گرایشات عملیاتی، اداری و وظیفه های آن از موضعی منفعلانه به گرایش های بسیار استراتژیک مشاوره ای و فعال تغییر کرده است.
آلریج در ۱۹۹۷ چهار نقش برای متخصصان HR بر شمرد:
اداره منابع انسانی استراتژیک: ایفای این نقش مستلزم آن است که متخصصان HR قادر باشند استراتژی را اجرا نمایند و به یک شریک استراتژیک تبدیل شوند.
هدایت ساختارهای اداری از طریق تخصص اداری: یعنی فرآیندهای HR مناسب و کارآمدی برای کارکردهای کارگزینی، آموزش جبران خدمات و غیره فراهم کنند.
مدیریت مشارکت کارکنان: متخصصان HR تلاش می کنند تا تعهد و قابلیت های کارکنان را افزایش دهند. این کار از طریق نقش «قهرمان کارکنان» انجام می گیرد.
مدیریت تحویل و تغییر: متخصصان به عنوان عامل تغییر در بازسازی سازمان نقش دارند. آنان باید این اطمینان را ایجاد کنند که سازمان ظرفیت و توانایی اداره فرهنگ سازمانی در هنگام تغییر را نیز داراست.
۲-۳۴-۳ مقایسه مدیریت منابع انسانی سنتی با EHRM
۲-۳۵ وظایف منابع انسانی الکترونیک
آموزش کارکنان
کارمندیابی و انجام برخی از فرآیندهای استخدام
ارتباط بیشتر مدیریت و کارکنان
بایگانی مدارک
فعالیت های روزمره منابع انسانی(عمومی،۱۳۸۹)
ماد : در اوستا « رگه » و در سنگ نبشته های داریوش » ماده » و در پارسی ماد آمده و هرودوت آن را مدر و « استرابون » آن را « مادیای بزرگ » و « مدیا آتروپاته نه » و ایزیدور خاراکسی مدیای علیا و سفلی و موسی خورن « مدی آتروپاتاکان » بعضی ماد آذربایجان می نامند و از ایالات غربی ایران زمین بوده است . این ایالت از شمال به آران و دریای خزر و از مغرب به ارمنستان و از جنوب به شوش و پارس و از مشرق به آریانه ( خراسان و افغانستان کنونی ) محدود بود که کرسی آن « هگمتانه » که به یونانی آنرا « اکباتانا » می نامیدند . همدان پایتخت تابستانی پادشاهانا هخامنشی بود . همدان را موسی خورن « اهمتان » می نویسد . ماد به سه قسمت بزرگ تقسیم می شد : نخست ماد بزرگ که امروز آن را استان تهران و بیشتر آن را عراق عجم می نامیدند . دوم : ماد آتروپاته نه که همان آذربایجان است و سوم ماد راگیانه که ری و حوالی آن است . اکباتانا و کام بادن ( کرمانشاهان ) از شهرهای ماد بزرگ به شمار می رفت رگا ( شهر ری ) کرسی ماد راگیانا بود و « مسمغان » یعنی مهتر یا بزرگتر مغان در این شهر می نشست . [۵۳]
دشت « نیسایه » که به داشتن اسبهای تندرو معروف بود در نزدیکی کرمانشاهان بود اما ماد کوچک یا آتروپاته نه که آذربایجان باشد در دوره هخامنشی یکی از ایالات کشور هخامنشی بود و در حمله اسکندر ، سردار ایرانی و زرتشتی بنام « آتروپات » ( آذربد ) بر آن حکومت می کرد . چون خود را در برابر اسکندر ناتوان دید از صلح با وی درآمد و اسکندر مقدونی آن سرزمین را به وی ابقا کرد و از آن زمان ماد کوچک بنام « آتروپات گان » یعنی محل حکومت آتروپات نامیده شد و این کلمه بعدها آذربادگان ، و آذربایجان گردید و قریب یکصد سال جانشینان وی در آن سرزمین حکومت کردند .
پایتخت قدیم آتروپادگان شهر « گنجک » ( جنزه یاشیز ) در تخت سلیمان در جنوب شرقی مراغه واقع بود که یونانیان آن را « گزا » نوشته اند . شهر دیگری در زمان اشکانیان پایتخت آذربایجان بود که « پروسیه » یا فرا دا اتسپه نام داشت که در نزدیکی دریاچه ارومیه بوده است و آتشکده آذرگشنسب که آتش پادشاهان بود در نزدیکی شهر « شیز « قرار داشت نام همدان پیش از عهد مادها « آکه سائیا » بود که در آشوری « کارکاسی » - نام داشت که به معنی شهر کاسیان است و چون مادها بر آن سرزمین تسلط یافتند « آمادانه » یعنی شهر مادها خوانده شد . زیرا آشوریان مادها را در کتیبه های – خود « آمادا » و شهر همدان را که پایتخت مادها بود « آمادانا » نوشته اند .
« مروش » ( مارو ) محلی در ماد و « کمپده » که بعدها « کام پادن » خوانده شد همان کرمانشاهان امروز است . « بقستانه » ( بیستون ) و نیسایه از شهرهای ماد بود شهر رگا ( ری ) را سلوکی ها « ئوروپوس » می نامیدند . سلوکی ها در نزدیکی دربند خزر یا دروازه کاسپین شهری بنام « آپاما » و در مرز پارس « لااودیه » را بنا کردند ، شهری نیز به نام خاراکسی در ماد وجود داشت که محل آن را با « ایوانکی » و برخی با شهرستانک کنونی در کوههای البرز مطابقت می دهند . بقول ایزیدور خاراکسی « خاراکس » همان خوار و بقول بطلیموس همان بلوک خوار نزدیک ری است . سلوکی ها نزدیک معبر خوار یا دربند خزر شهر خاراکس را بنا نهادند و فرهاد اول اشکانی در نیمه اول قرن دوم میلادی « آماردها » یا « مردها » را به آنجا کوچانید .
آریانا : در سنگ نبشته داریوش « هرای وه » و در تاریخ هرودوت « آیری یر « و در جغرافیای استرابون آریانا آمده و امروز هرات گویند در مشرق ایران واقع بود ، و از شهرهای مهم آن هرات و « بی تاکسا » یا باد غیس امروزی ( یعنی باد خیز ) بود . « ساری گا » که سرخس امروز است از شهرهای آریانا بی شمار می رفت . آریانا از مغرب به پارت و از مشرق به باختر و از شمال به مرو و از جنوب به « زرنگ » ( سیستان ) محدود شد . کوه « پاروپارنیسانا » در مشرق این ایالت واقع بود . در بندر خزر تنگی بود که ماد را از پارت جدا می کرد در اینجا در عهد هخامنشی دیواری ساخته و دروازه ای از آهن بنا کرده بودند و پاسدارانی بر آن گماشته بودند . [۵۴]
« پاری تاکنه » یا « پاری تاک » که به پارسی ( پری تکان ) است همان فریدن اصفهان می باشد . کرسی ولایت هرات را « ارتکان » و استرابون آنرا « ارتاکان » و آریان آنرا « آرتاکوان » و دیودورسیسیلی « خورتاکان » ضبط کرده اند .
اسکندر در ولایت هرات شهری بنام خود ساخت که آنرا آریانا اسکندریا » می نامیدند . این محل را با هرات تطبیق کرده اند و اسکندر را بانی هرات جدید می دانند . بطلیموس این شهر را « آریامتروپولیس » خوانده است .
هیرکانی : در اوستا « وهرکانه » و استرابون آنرا « هیرکانیا » و موسی خورنی « ورکان » می نویسد به عربی جرجان و به پارسی گرگان می باشد این ایالت از شمال به دریای کاسپین که آنرا بنام این ایالت دریای گرگان می گفتند و از جنوب به پارت و از مغرب به ماد و از مشرق به مرو محدود بود استرابون ساکنین هیرکانی را « ماردی » یا « آمارد » ( آملی ) و تپوری ( طبری ) می نامد .
از شهرهای هیروکانی « کومیسن » که به پارسی کومس و به عربی قومس شده است می باشد این شهر در نزدیکی دامغان بوده است .
نام این محل در اوستا « چخره » آمده که آنرا با شاهرود تطبیق کرده اند دیگر از شهرهای معروف هیرکانی صد دروازه است که آنرا به یونانی هکاتوم پولیس می خوانده اند . ظاهراً طبرستان و کادوسیان ( گیلان ) جزو این ایالت محسوب می شده است دیگر از شهرهای عمده آن « زدرکرته » بوده است که نزدیک استرآباد کنونی واقع بوده است . [۵۵]
پارت : در اوستا « ورنه » و در سنگ نبشته های داریوش « پرثوه » و در کتاب تاریخ هرودوت « پارتر » و در جغرافیای استرابون « پارسی یه آ » و در کتاب ایزیدور خاراکسی « خوران » آمده است این ایالت با خراسان امروزی تطبیق می کند از شمال به دهستان مردم داهه و از مشرق به آریانا و از جنوب به کرمان و از مغرب به ماد محدود بوده است اشکانیان از مردم این سرزمین بوده اند و ساکارتی ها که در کویر لوت می زیسته اند نیز از نواحی لوت شمرده می شدند . بعضی « ورنه » را صفحه البرز می دانند . سلوکی ها در پارت شهرهای « سوته ایرا » « کال پوپ » « خاریس » « هکاتم پولیس » ( صد دروازه ) « آخه آ » را ساختند . شهر سوزیا – طوس امروزی و ارته کان از شهرهای پارس بود .
باختر : در سنگ نبشته داریوش « باختریش » و دراوستا « باخذی » و در کتاب هرودوت « باکتریر » و در استرابون « باکتری نا » آمده همان ایالت بلخ است که از شمال به رود وخش ( جیحون ) و از مغرب به آریانا و از جنوب به کوههای هراز مسجد کنونی و از مشرق به سرزمین - « ماساژت ها » ( یکی از قبایل سکائی ) محدود بود و یکی از شعب جیحون بنام باکتروس آنرا مشروب می ساخت و شهر مهم آن باختر بود که نام دیگر آن « زرایاسب » و همان بلخ امروزی بوده است و مرو که در اوستا « مورو » و به یونانی « مرگیانا » از شهرهای معتبر باختر بوده است « آئورون » از شهرهای باختر در واحه مرو بود و در آن واحه « آن تیوخوس سوتر » انطاکیه مرگیان را بنا کرد . یکی از اسکندریه هایی که اسکندر ساخت در مرو بود . مهمترین شهرهای باختر به روایت بطلمیوس از این قرار بوده است : « زریاسپه » « چاتراکارتا » « باکترا » ( بلخ ) ، « خلم » که آن را شهر « ایوک راتیدا » - « آ ارونوس » که به قول بطلیموس در کنار رود « دارگیدوس بوده که آن را با شهر قدیم سمنگان نزدیک رود خلم تطبیق کرده اند .
سغدیان : در اوستا « سوغوده » در سنگ نبشته داریوش « سوغده » و به یونانی - « سغدیانا » آمده همان سغد و سمرقند است که از شمال و جنوب میان سیحون و جیحون و از شرق به سرزمین سکاها و از مغرب به خوارزم و شهر عمده آن « مرکنده » بود که آنرا با سمرقند تطبیق می کنند دیگر از شهرهای آن « کرشته » و شهر کوروش ( سیروپولیس ) بوده که دورترین شهرهای شاهنشاهی ایران باستان به شمار می رفت .
باستان شناسان محل شهر کوروش را با « اوراتپه » کنونی تطبیق می کنند . اسکندریه اقصی – در کنار سیحون بود و محل آنرا با خجند کنونی تطبیق کرده اند دیگر از شهرهای سغدیان « نئوتاکا » ( نوتاک ) بوده است . « گازا » یا بخارا که اکنون در جمهوری تاجیکستان می باشد از شهرهای سغد بود . شهرهای سغد را بطلمیوس در کتاب خود چنین نام برده است : « دره پسامتروپولیس » « اوکسیانا » ، « ماروکا » ، « الکساندر یا اوکسیانا »
خوارزم : که در اوستا « هوائی ریزیم » و در سنگ نبشته داریوش خوارزمیش و در کتاب استرابون « خوارزمی ای » آمده همان خوارزم و خیوه است . از مغرب به سغد و از مشرق به دریای کاسپین از شمال به رود جیحون و دریاچه آرال ( وخش دریا ) و از جنوب به باختر محدود بود . پولی نی شهر شهر پاندا را به عنوان مرکز آن ایالت ذکر نموده و ولایت « نوتاکا » که همان کش بخارا باشد جزء این ایالت بوده است و اکنون جمهوری ترکمنستان را تشکیل می دهد . [۵۶]
زرنگ : در اوستا « های تومنت » و در سنگ نبشته داریوش « زرنکا » و در تاریخ هرودوت « سرنگن » و در کتاب استرابون « درنگیانا » و در کتاب ایزیدور خارکسی « آنابن « و « درنگیانا » آمده به زبان پهلوی سکستان یا سیستان است که همان ایالت دره هیرمند باشد که پس از مهاجرت سکاها از شمال به ولایت زرنگ ( زرنج ) آن سرزمین را سکستان یا – سیستان خوانده اند . این ایالت از شمال به آریانا و از مغرب به پارت و کویر مرکزی و از مشرق به افغانستان و از جنوب به گدروزیا ( بلوچستان ) محدود بود و به جهت واقع شدن آن در جنوب بلخ آنرا نیمروز می گفتند که به معنی ایالت جنوبی است و شهر زرنگ و زابل در این ایالت بود . از شهرهای باستانی زرنگ فراه بود که یونانیان « پروفاتاثیا » نامیده اند . نزدیک به این شهر یونانیان شهری ساختند و عده ای از مقدونیان را در آنجا ساکن کردند . بعضی از محققان این شهر را با پیشاوران یکی دانستند و این ظاهراً صحیح تر است زیرا فراه در قدیم نامی نزدیک به همین اسم یعنی « فرا » داشته است .
ایزودور خاراکسی نیز این شهر را « فرا » خوانده است . جغرافی دانان قدیم یونانی از دریاچه ای معروف به زره به اسم « آریاپالوس » نام می برند که گویند سی فرسنگ طول و چهار الی هشت فرسنگ عرض داشته است . ایزیدور خاراکسی سکستان را « ساکاستنه » مینویسد و آنرا در جای درنگیانا قرار نمی دهد بلکه در محل « پارتاکنا » بین درنگیانا و آرخوزیا ( هند سفید ) می دانند . [۵۷]
هرخواتیش : در سنگ نبشته داریوش به همین نام و در اوستا « هرخوائی تی » و در استرابون « آرخوزیا » آمده و همان « رخج و قندهار » قرون بعد است که افغانستان جنوبی و قندهار را تشکیل می دهد . ایزیدور خاراکسی کشور آرخوزیا را « هندوستان سفید » نامیده است . بقول تولمن قلعه « کاپیش کانا » و « گندوم » که در سنگ نبشته بیستون آمده در « هرخواتیش » واقع بوده است . این ایالت از شمال به « ساتاگید » و حوزه کابل و از مغرب به « زرنکا » و از مشرق و جنوب به هندوستان محدود بوده است . این سرزمین را به یونانی « آرکوشیه » نامیده اند . هرهوائی تی رودیست که اکنون آنرا « ارغنداب » گویند که به زبان سانسکریت « سرسوتی » نامند که نام یکی از ایزدان هند بوده است .
در آرکوشیه نیز اسکندر مقدونی شهری به نام خود بنا کرد که نزدیک به قندهار کنونی بوده است قندهار را نباید با « گنداره » اشتباه کرد . معروفترین شهرهای هرخواتی که بطلیموس آنرا « آرکه نوریا »[۵۸] ( آرخوزیا ) نامیده از این قرار است :
« آزولا » ، « فوکلیس » - « آرخوتوس » . الکساندرپولیس که پایتخت این ولایت بود . در کنار رود « اراکوتیس » ( ارغنداب ) قرار داشت . « آزولا » را با « گوزار » ( گذارستان واقع در هیلمند علیا ) یکی می دانند . فوکلیس را بین غزنه و قندهار یا خود غزنه می دانند . شهر « بیوت » را با « بجست » یا بست یکی می دانند . [۵۹]
ساتاگید : در سنگ نبشته داریوش « ساتاگوش » آمده محل آن درست معلوم نیست بعضی آنرا افغانستان مرکزی از هرات تا سند دانسته و اخیراً با پنجاب تطبیق می کنند . رود « هیداسپ » ( جیلوم کنونی ) یا « وی تاستای » قدیم این ایالت را مشروب می کرده است . نام ساتاگید از ترکیب ساتا ( صد ) و گیدی ( ماده گاو ) مشتق است و روی هم رفته به معنی مالکین صد گاو خوانده می شده است . شهر « نیکه » یا « نیکا » که در این ولایت بوده با کابل منطبق دانسته اند . بعضی « کوفن » را با کابل تطبیق کرده اند و مردم این سرزمین از دو قوم « پختن » که زبانشان « پشتو » بود و پارسیان یعنی پارسی زبانان تشکیل می شد .
گندار : در اوستا « وای کرته » آمده و استرابون آنرا « پاروپامیزاد » خوانده همان افغانستان شرقی ایالت کابل و پیشاور است از شهرهای مهم آن « کابور » یعنی ( کابل ) بوده است . گندار از دره کابل بوده است . گندار از دره کابل تا رود سند امتداد داشته است . شهرهای این ایالت بنا به روایت بطلیموس از این قرار بوده است :
« نوبی لیس » ، « کابورا » ، « اورتوس پانا » ، « پارسیانا » ، «کی سانا » یا کارسانا بوده است .
بطلیموس کابل را « کابولیته » خوانده و چند نقطه مجاور آنرا مانند ارغنده ، « لوگرد » و « وردک » را به نام های « ارگوردا » ، « لوکارنه » و « بگراد » یاد کرده است .
در کوههای پاراپامیزاد اسکندر به نام خود اسکندریه ساخت که آنرا « آلکساندر کوکازوم » یعنی اسکندریه کوههای قفقاز می خواندند . یونانیان کوههای پاراپامیزاد را به نام کوههای قفقاز می خواندند و جای این شهر را در حوالی « چاریکار » که تقریباً در سی مایلی شمال کابل است تطبیق کرده اند . دو شهر نیکایا یا نیسه را نیز با کابل تطبیق کرده اند . اسکندر شهری بنام اسب خود « بوسه فالی » که در سفر هند درگذشت بنا کرد و تا رود « هیفازیس » که امروزه « بیس » خوانده می شود فتح کرد . دیگر از شهرهای این ناحیه « پاتالا » بود که در مصب رود سند قرار داشت . بزرگترین شهر پنجاب هند « تاکسیلا » بود . اسکیلاس دریا سالار یونانی داریوش که برای تحقیق در سواحل خلیج فارس به این نواحی آمده بود از شهر « کاسپاتیرا » از اراضی « پاکتیا» که ظاهراً در این ولایت بوده حرکت کرد و به رود سند درآمد ظن قوی می رود که پاکتیاها نیاکان پختن های افغان بوده اند .
کرمانیا : این ایالت میان خلیج فارس و استان فارس و گدروزیا یا بلوچستان امروزی و پارت واقع بود و به دو قسمت تقسیم می شد . کرمان بیابان یا کویر ، و کرمان حاصلخیز . نام باستانی کرمان « بوتیا » بود . به قول بارتولد در مهان کرمان سنگ نبشته ای از داریوش به سه زبان پارسی باستان ، آشوری و عیلامی به دست آمده است و این سنگ نبشته از مقبره شاه نعمت الله ولی بدست آمده است .
گدروزیا : از ساتراپ های عصر هخامنشی ، گدروزیا بلوچستان امروز که در مشرق کرمان واقع بود و از جنوب به دریای عمان و از مشرق به رود « هیندوس » ( سند ) و از شمال به هرخواتیش محدود می شد و ایالتی بی حاصل و بایر به شمار می رفت . بعضی از خاورشناسان « مکا » یا « مکیای » نامبرده در سنگ نبشته داریوش را با این ایالت تطبیق کرده اند .
پایتخت گدروزیا شهری است بنام پورایا ( پاهرا ) بود که آنرا با فهرج کنونی تطبیق می کنند و ظاهراً همان « سودراس » که یکی از اسکندریه ها بوده است می باشد . بقول « بارتولد » گدروزیا ظاهراً مشتق از نام قبیله ای ایرانی است که « دورسیا » خوانده می شده اند . [۶۰]
تنها ساتراپهایی که در آنها سکه ضرب می شد ( قبل از اسکندر ) بقرار زیر است :
- ششمین ساتراپ : یعنی مصر و سیرنائیک
- پنجمین ساتراپ : شامل عربستان و سوریه و بین النهرین
- چهارمین ساتراپ : کیلیکیه که در قرن پنجم از طرف ایالات واقع در شمال کوههای توروس توسعه یافت و در آخر دوران هخامنشی قسمت شمالی سوریه بدان اضافه گردید .
- اولین ساتراپی : ایونی که شامل نواحی پامفیلی ، لیس ، کاری و پیزیدی و ایونی و الوری[۶۱] می باشد .
دومین ساتراپی : سارد یالیدی شامل ایالات میسی ، لیدی و سرزمین های لوزونی ین ها [۶۲] و کابالی ین ها [۶۳] و هیت نی ین ها [۶۴] .
سومین ساتراپی : اغلب به نام فریگیه یا داس سیلیون معروف بود . [۶۵]
فصل سوم
هنر معماری تخت جمشید
بخش اول
۳-۱- هنر و صنعت
در نقاط مختلف ایران از جمله در لرستان ، کرمانشاهان ، سقز ، کلاردشت ، گرگان و تپه تاریخی حسنلو و هرسین و الشتر و خرم آباد جمعی از کشاورزان ضمن فعالیت های روزانه خود ، در قبور و گودال ها به اشیاء مختلف و متنوع مفرغی و آهنی برخورده و آنها را جمع آوری و به اشخاص فروخته اند و امروز اکثر آنها زینت بخش موزه های اروپا و آمریکاست . در میان اشیاء مختلفی که به دست آمده است شمشیرهای آهنی ، قبضه خنجر مفرغی ، کلنگ برنزی و سنجاق های برنزی و انواع ظروف سفالین ارزش هنری دارد و کارشناسان پیدایش آنها را تا دو هزار سال ق.م حدس می زنند . علاوه بر اشیاء زرین و سیمین که در سقز و مناطق جنوبی دریاچه ارومیه کشف شده در ناحیه کلاردشت در سال ۱۳۱۸ هـ . ش حین ساختن قصر ییلاقی تعدادی ظروف زرین و مقداری مفرغ آلات و ظروف سفالین به دست آمده است . در تپه تاریخی حسنلو واقع در ۸۵ کیلومتری جنوب رضاییه اشیاء فلزی و سفالی گوناگونی کشف شده . همچنین در گورستان خوروین در ۸۰ کیلومتری شمال شرقی تهران و در ناحیه گنج تپه از گور مردگان مقدار زیادی ظروف مختلف الشکل سفالین و اشیاء برنزی به دست آمده است . ظروف سفالین را با دست می ساختند و روی آن نقوش و خطوطی پدید می آوردند . این ظروف به اشکال مختلف نظیر کوزه ، قوری ، نعلبکی ، انواع کاسه ، ظروف ساغری ، ظروف کروی (دیگ) ساخته شده است . در میان اشیاء مکشوفه فلزی ، اسلحه ، اثاثه فلزی و زیور آلات جلب نظر می کند . غیر از انواع مختلف خنجر و پیکان و تبر ، تعدادی ظروف فلزی ، نظیر چراغ های فلزی سه پایه ، چنگال ها ، چمچه ها ، انبرهای برنزی و زیورآلات و اشیاء تجملی نظیر گردنبند ، سنجاق زلف ، حلقه های انگشتر ، گوشواره و دستبندهای برنزی و سوزن ها و آویزهای طلا دیده می شود که می توان آنها را از بسیاری جهات با آثار مکشوفه از تپه سیلک و تپه گیان و تپه حسنلوی سلدوز و حفاری های طالش و کلاردشت مازندران و شوش و تخت جمشید مقایسه نمود .[۶۶]
۳-۱-۱ اشیاء فلزی :
اشیاء فلزی که در ناحیه حسنلو کشف گردیده از لحاظ ساخت و اسلوب به مراتب از مصنوعات مفرغی مکشوفه در لرستان و کردستان کرمانشاهان جالب تر است . از جمله آثار فلزی این ناحیه مجسمه های کوچک مفرغی ، مجسمه شیر نشسته با دنباله آهنی و مجسمه هایی از حیوان خیالی و مجسمه اسب بالدار و سه پایه های آهنی و مفرغی و دستبند و النگوهای مفرغی و خنجر و کارد مفرغی و گوشواره و گردنبند و پیشانی بند طلایی و اشیاء دیگر جلب نظر می کند . علاوه بر این از بین اشیاء مکشوفه ، دکمه های مختلف استخوانی و مهره های سنگی ، مینایی و شیشه ای قابل توجه است .
۳-۱-۲ آثار عهد هخامنشی در دره پازیریک :
دانشمند روسی ا . رودنکو در سال ۱۳۰۳ هـ.. ش ضمن مطالعاتی که در دره پازیریک ( واقع در ۷۹ کیلومتری مرز مغولستان خارجی ) به عمل می آورد ، از تپه های سنگی مصنوعی به محل قبر شاهان و بزرگان سکایی پی برد . ضمن حفاری هایی که در سال ۱۳۰۸ صورت گرفت مقدار زیادی از آثار صنعتی ایران کشف گردید که در میان آنها فرش یکپارچه بسیار ظریف از نوع قالیچه به طول ۲ متر و عرض ۸۳/۱ متر و کلفتی ۲ میلیمتر وجود داشت و به طوری که در عکس فرش مزبور مشاهده می شود ، به جز یک قسمت مختصر ، بقیه فرش سالم مانده . پیدایش آن نه تنها مهمترین ثمر کاوش های پازیریک است بلکه در دنیای باستان شناسی و بالاخص از لحاظ تاریخ صنعت فرش بافی ایران ، در درجه اول اهمیت به شمار می رود … یکی از مهمترین مطالب قابل توجه درباره کشفیات پازیریک چگونگی حفظ آثار موجود در قبرهای آنجا بر اثر یخبندان دایم است … دانشمند روسی چنین می نگارد :
عوامل موافق یعنی آب و هوا و وضع ساختمان های گوناگون بزرگ و انباشتن سنگ بر روی آنها باعث گردید که کمی بعد از دفن اجساد ، یخبندان درون گورگان ها را فرا گیرد و در نتیجه نه فقط اشیاء فلزی یا شاخی خوب محفوظ می ماند بلکه اشیاء چوبی و چرمی و پوست و حتی پارچه هم باقی مانده است و همچنین نه تنها اسکلت اجساد به جا مانده بلکه کالبد انسانی و اسب هایی که دفن کرده بودند عیناً حفظ شده است . [۶۷]
آقای رودنکو در کتاب سابق الذکرخود از کشف اشیاء دیگری هم در قبر پازیریک صحبت می دارد ؛ از قبیل میزهای کوچک ، بالش چوبی ، چاقوی آهنی ، دو جلد چاقوی چوبی ، یک چکش از شاخ گوزن ، آیینه با جلد پوست ببر ، کیسه های کوچک چرمی ، نظیر قربانی ، ظرف گلی ، سوزنی قرمز پشمی بسیار ظریف … »
۳-۱-۳ صنایع ملی عهد هخامنشی :
کشورگشایی های کورش و داریوش و آشنایی ایرانیان با ملل متمدن و پیشرفته شرق نزدیک موجب ترقی فنون و صنایع گردید و ظاهراً در ایران از هزاره دوم قبل از میلاد ، یعنی قبل از روی کار آمدن حکومت هخامنشی ، از طلا و نقره و مس و مفرغ استفاده می کردند و انواع سلاح ها و وسایل دیگر از قبیل سپر ، جوشن ، ساق بند ، خود ، شمشیر ، غلاف شمشیر ، نیزه ، خنجر ، زره اسب ، تبر ، مته های قلعه کوب و غیره به دست هنرمندان ساخته می شد . سپر را از آهن و مفرغ و گاهی از چوب ولی شمشیر و نیزه و تبر را بیشتر از مفرغ می ساختند . به طوری که از مفاد لوحه گلی شماره ۵۲ تخت جمشید برمی آید ، منطقه نیریز یکی از مراکز زره سازی در دوره خشایارشا بوده و در لوحه مذکور حقوق ۱۲ کارگر مرد ، ۱۸ پسربچه و ۱۴ نفر زن و ۱۱ دختر که مشغول خدمت بوده اند ، ذکر شده است .
گیرشمن و کنتنو ضمن گزارشی که از حفاری های شوش منتشر کرده اند ، می نویسند بیشتر اشیاء مکشوفه افزار و آلاتی از قبیل کلنگ ، داس ، خیش ، تبر ، اره ، مالبند اسب ، دهنه ، نعل و غیره بوده که از مفرغ ساخته می شد . نعل اسب را از مس و گاهی از پوستین و موی اسب می ساختند . نعل اسب به صورت امروزی از قرن دوم یا قرن اول قبل از میلاد ساخته شده است .
اشیاء زینتی از قبیل دست بند ، انگشتر ، سینه ریز ، سنجاق گوشواره ، بازوبند و مجسمه های طلایی و نقره مورد استفاده مردان و زنان آن دوره قرار می گرفته . صنعت جواهر سازی و سوار کردن سنگ های گرانبها روی فلزات معمول بود . علاوه بر آنچه گفتیم از ظرف فلزی از قبیل کاسه ، بشقاب ، فنجان ، روغن دان ، جام ، گلدان و غیره استفاده می کردند . طبقات ممتاز از ظروف طلا و نقره و تهیدستان از ظروف سفالین بهره مند می شدند . طبق نظریه دکتر گیرشمن ، در املاک بزرگ رعایای کارگر مصنوعاتی نظیر کفش ، نیمتنه ، شلوار و لباس و اثاثه خانه برای خود و دیگر کشاورزان تهیه می کردند . علاوه بر فعالیت های صنعتی محدودی که در عهد هخامنشیان در دهات صورت می گرفت ، در شهر فعالیت های صنعتی وسعت گرفته بود . [۶۸]
و منها: ما رواه فی الفقیه بإسناده عن إبی جعفر(ع) فی حدیث ألی إن قال: ” … من جحد إِماماً بریء منه و من دینه، فهو کافر مرتدّ عن الاسلام …"(قمی، ۱۴۰۴، ۴: ۷۸) و (حرعاملی، ۱۱۰۴، ۱۸: ۵۴۴)
فالمستفاد منها: أنّ الارتداد یحصل بأمرین:
الأوّل: جحد الائمه علیهم السلام، الثانی: البراءَه منهم و من دینهم.
و در روایت منقول از من لایحضره الفقیه نیز انکار ائمه اطهار از روی عناد و لجاج از عوامل ارتداد شمرده شده است.
در قرآن مطلق ارتداد منظور نظر است، یعنی رویگردانی از حق و از تمام ادیان الهی.(فدکی، ۱۷)
از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم ارتداد در اصطلاح قرآن، روایات و فقهاء به معنای انکار ضروریات اسلام و پیامبر اکرم(ص) و هر کاری که به تکذیب پیامبر(ص) از روی عناد و لجاجت منجر شود، می باشد.
۱-۲- بیان مسأله
یکی از فروعات مشهور فقهی حکم ارتداد میباشد.(جبعی عاملی، ۱۴۰۳: ۱/۲۸۶ و طوسی، ۱۴۰۷: ۵/۳۵۱) حکم ارتداد از جمله مجازاتهای سنگین در اسلام است که شامل منکر ضروری اسلام و کسانی که اصول اسلام را انکار و تکذیب کنند و به کفر خود تظاهر نمایند می شود. منکر اسلام ممکن است تظاهر کند به دین دیگری گرویده و یا کلاً تظاهر به بیدینی و اباحه گری نماید.
مرتد در قرآن کریم بعنوان فردی منفور و مغضوب و ملعون معرفی(آل عمران، ۸۶ تا ۹۰) و در روایات و کتب فقهی فریقین مجازات سنگین از حبس تا اعدام برای آن درنظر گرفته شده است.( الحلبی، ۱۴۱۷: ج۲، ص۳۸ و مکی عاملی، ۱۴۱۲: ج۳، ص۵۱ و الجزیری، ۱۴۰۶: ج۵، ص۶۴۱)
از امام باقر و امام صادق علیهم السلام روایت شده است: «المُرتَدُّ یستتابُ فاِن تابَ وَ اِلاّ قُتِلَ»(کلینی، ۱۴۲۸: ج۷، ۷/۲۵۶، حدیث پنجم)
مرتد باید توبه داده شود و اگر توبه نکرد کشته می شود.
به نظر میرسد این فرع فقهی اوّلاً: با بدیهیات اوّلیه حقوق بشر که مورد قبول همه انسانها در تمام جوامع بشری است در تضاد و تزاحم میباشد.
ثانیاً: با مسلّمات و مفروضات بدیهی اسلام نیز در تضاد بوده و نوعی پارادوکس را پدید می آورد.
اسلام از یک سو خود پرچمدار آزادی عقیده و بیان است و در قرآن کریم صدها بار انسانها را به تعقل و تفکّر در آفاق و اَنفس و احوال گذشتگان دعوت می کند.
“سَنُریهم آیاتُنا فِی الافاقِ وَ فی اَنفسِهِم حَتّی یَتبینَ لَکُم اَنَّهُ الحَقّ”(فصلّت، ۵۳)
ما نشانهای خود را در آفاق و انفس به شما نشان می دهیم تا آنکه برای شما کاملا روشن شود که خداوند حق است.
و از سوی دیگر در آیه مشهور “لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ”(بقره، ۲۵۶) به صراحت زور و اجبار در دین را ممنوع و تقبیح کرده و پیروی جاهلانه از گذشتگان را مذموم شمرده(بقره، ۱۷) و آنگاه به محض ورود به اسلام و گفتن شهادتین خروج از اسلام را حرام و مرتد از اسلام را منکوب و منفور و معذّب به عذابهای دردناک دنیوی و اخروی می کند.
در مواجهه با این حکم پارادوکسیکال یا به ظاهر متناقض با حقوق بشر و اصول مورد قبول اسلام. چهار رویکرد وجود دارد.
-
- رویکرد اوّل
برخورد حذفی با حکم ارتداد است. بر مبنای این رویکرد چون این حکم به حسب ظاهر با حقوق مسلّم انسانی سازگار نیست. این حکم، حکمی غیراخلاقی و غیرانسانی (نعوذ بالله) تلقی شده و نه تنها باید حذف شود بلکه نشانه نقص اسلام نیز میباشد. این رویکرد از جانب کسانی مطرح است که به وحیانی بودن قرآن و اسلام اعتقاد چندانی نداشته و بیشتر تحت تأثیر آموزه های غربی (تجربه گرایان و لیبرالیسم) قرار دارند.
-
- رویکرد دوّم
این رویکرد نیز رویکردی حذفی میباشد ولی با نگاهی مدافعانه از اسلام که توسط کسانی مطرح شده است که از یک سو معتقد به وحیانی بودن اسلام و حکیمانه بودن دستورات و احکام فقهی آن هستند؛ و از طرف دیگر در برابر این حکم پارادوکسیکال با آزادی عقیده به توجیهی منطقی و قانعکننده دست نیافته اند. لذا با رویکردی منفعلانه و تمسّک به مفرّ مقتضیات زمان و و محدود کردن آن، حکم ارتداد را مخصوص زمان معصوم(علیه السلام) دانسته و یا با تخفیف آن و ایجاد تردید در اصل حکم، به زعم خود به این مخاصمه پایان بخشیده اند.
-
- رویکرد سوّم
این رویکرد با نگاهی جامعه شناسانه و امنیتی به ارتداد نگریسته و بیشتر به جنبه سیاسی ارتداد و عواقب آن پرداخته، اکثر نظریات اندیشمندان در دفاع از حکم ارتداد معطوف به مضرات آن و عواقب ارتداد و تاثیرات آن بر اجتماع بوده است. هر چند این رویکرد تا حدودی موفق به توجیه فلسفه حکم ارتداد می شود ولی از عهده حل پارادوکس آن با آزادی عقیده بر نیامده است.
-
- رویکرد چهارم
رویکردی تحلیلی و عقلی است که با تبیین دقیق آزادی عقیده و بیان و تحلیل ماهیت ارتداد از نظر اسلام به رفع و حلّ این پارادوکس می پردازد. براساس این نظریه حکم ارتداد نه تنها هیچ تضاد و تزاحمی با آزادی عقیده و بیان ندارد بلکه از جمله ابزارهای مهم و مؤثر در حفظ و حراست از آزادی اندیشه و تعقل و تفکّر و آزادی بیان میباشد. که این رساله عهده دار تبیین و اثبات آن است.
۱-۳- سابقه و ضرورت انجام تحقیق
۱-۳-۱- سابقه تحقیق
در مورد آزادی عقیده و دفاع از ارتداد و بالعکس در دفاع از حکم ارتداد کتب و مقالات بسیاری به رشته تحریر در آمده است که ریشه آن به دوران پیشین بر می گردد. ولی در عصر حاضر که حکم ارتداد بیشتر مورد انتقاد قرار گرفته کتاب های زیر به این موضوع پرداخته اند:
ارتداد نوشته سید محمد شفیعی مازندرانی، اهداف و مبانی مجازات حسین پورلیالستانی، موسوعه احکام المرتد نوشته علیان امینی، احکام مرتد از دیدگاه اسلام و حقوق بشر نوشته آقای سیف الله صارمی، کتاب دین و دولت نوشته آقای محمد سروش و ارتداد بازگشت به تاریکی آقای فدکی می باشد که موسوعه احکام مرتد را می توان بهترین این تحقیقها به حساب آورد که در جلد اول به تفصیل احکام فقهی مرتد را از زوایای مختلف بیان کرده و در جلد دوم نظرات مخالفین و مدافعین این حکم را تجمیع نموده است. در کتاب حق و تکلیف آیت الله جوادی آملی نیز به این موضوع پرداخته شده است. به علاوه کتب و مقالاتی که در فصل سوم در ضمن بیان نظرات اندیشمندان بدان ها استناد گردیده است.
۱-۳-۲- ضرورت انجام تحقیق
چیزی که ضرورت انجام تحقیق و تألیف این پایان نامه را موجه می کند علاوه بر دلایل کلی بیان شده در زیر، برای حل این شبه پارادوکسیکال آن است که از بررسی های به عمل آمده توسط نویسنده چنین به نظر می رسد که کتب و مقالات مذکور از جمع آوری آراء و نظرات مختلف بیشتر فرا نرفته و در آنها یک نظریه قاطع که بتواند این مخاصمه را پایان بخشد مشاهده نمی شود، هر چند قابل مناقشه باشد. رسالت این پژوهش آن است که به این نزاع و مخاصمه پاسخی قطعی دهد هر چند از جانب صاحب نظران مورد مناقشه و نقد قرار گیرد.
الف – حل شبهه پارادوکسیکال بین حکم ارتداد و آزادی عقیده در اسلام، بعنوان یک بحث منطقی، عقلی و علمی، یک دغدغه فکری بسیار مهم و حیاتی می باشد.
ب – چهره خشنی که با استناد به حکم ارتداد از اسلام توسط مکاتب الحادی به جهان ارائه می شود. ضرورت پاسخ به این شبهه را بیشتر ملموس می کند.
ج – با تحلیل و تنقیح و تبیین ماهیت ارتداد از دیدگاه کتاب و سنّت میتوان جلوی بسیاری از سوءاستفاده های متحجرین و کوته نظران را گرفت. مانند وهابیت و سلفیون که خون هزاران انسان بیگناه را تاکنون بر زمین ریختهاند. و مجوز ترورهای کور و کشتار شیعیان را با همین عنوان صادر می کنند.
د – در عصر حاضر که عصر انفجار اطلاعات میباشد؛ چنین شبهاتی بسرعت تبدیل به کانون توجه مردم خصوصاً جوانان پرشور و پرسشگر و احیاناً ناراضی از وضعیت اجتماعی می شود و به صورت یک معضل و خطر جدّی می تواند امنیت نظام اسلامی و اجتماع را به خطر اندازد. لذا حل این موضوع می تواند در بالا بردن ضریب امنیت ملی موثر باشد.
چیزی که ضرورتهای بیان شده را مورد تأیید و تاکید قرار میدهد. سفارش تحقیق و پژوهش توسط دو مرکز مهم نظام برای پرداختن به این موضوع است، یکی مرکز تحقیقات و پژوهشهای علمی مجلس خبرگان رهبری است که ثمره آن کتاب دین و دولت در اندیشه اسلامی آقای محمد سروش می باشد؛ و دیگری تألیف کتابی است بنام «احکام مرتد از دیدگاه اسلام و حقوق بشر» توسط جناب آقای سیف الله صارمی به سفارش مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در سال ۷۶ که نشان میدهد این شبهه تبدیل به یک مسئله ملّی و حتّی امنیتی شده است که توسط عالیترین نهاد سیاسی مملکت مورد توجه قرار گرفته و دستور بررسی آن داده شده است. به همین دلیل پاسخ قاطع، منطقی و معقول به این حکم به ظاهر متعارض و متزاحم در اسلام می تواند به عنوان یکی از بزرگترین و کارآمدترین نظریه های سیاسی و کلامی در عصر حاضر تلقی شده و پایانی باشد برای مهمترین چالشی که در عرصه دینداری و دین پژوهی و دین ستیزی پدید آمده است.