بدین شهر بی چیز خرم نهاد
برینگونه بر نام او بر چه رفت
یکی مرد بد نام او هفتواد
ازان رفت کاو را پسر بود هفت
(فردوسی، شاهنامه: ۱۲۸۷)
برخی معتقدند که کلمه هفتواد به معنی کرم ابریشم است: هفتواد، آزتوت به معنی کرم ابریشم است اما فردوسی قرائت اپتواد یا هپتواد را به صورت اسم خاص به کار برده که می توانسته معنی هفتدر و هفت گناه را هم بدهد. اما فردوسی این مرد را پیش از ورود کرم به داستان، دارنده هفت پسر معرفی کرده است. (طغیانی و همکاران، ۱۳۹۰: ۹۵).
«هفتواد دختری نیز دارد که ماجرای نخ ریسی او با سایر آغاز داستانی شگفت است؛ دختر هفتواد جوینده نان و در حقیقت به دنبال جذب منفعت برای خود و خانواده است. سایر دختران هم گروه نیز تفاوتی با یکدیگر نداشته و کار و کردارشان مشابه است:
به دروازه دختر شدی هم گرو
برآمیختندی خورش ها به هم
خرامان از این شهر تا پیش کوه
نبودی به خورد اندرون بیش و کم
(همان: ۱۲۸۷)
نمادشناسی وسیع کوه در فرهنگ ها، آن را نمایاننده سرزمین درون معرفی می کند. کوه در اساطیر اروپا و هند پدیده ای شگفت و رازآمیز است. بنابراین می تواند کارکرد نمادین رازگونه ای در داستان های کهن داشته باشد. در نگرش جاندار گرایانه قدما کوه موجود زنده ای است با جنسیتی خاص. در جوامع هم خون مادرسالار که مادر، حرف نخست را می زد، ایزد بانوان اهمیتی ویژه داشتند و عناصر طبیعت نیز در نظر مردم دارای روابط هم خونی بودند، چنان که آسمان پدر؛ زمین و کوه مادر؛ و رود دختر کوه به شمار می رفت. اما در دوران پدرسالاری رفته رفته کوه جنسیتی مذکر یافت و پدر شد. اگر کوه در این داستان، با توجه به طیف رازآمیز نماد شناسانه اش، نمادی از محور اسرارآمیز باشد، پیوند دختر هفتواد با کوه پیوندی منطقی و محکم است.
روزی بادی می وزد و سیبی را در راه این دختر می افکند و دختر کرم را در دل سیب می یابد و آن را خوش یمن می پندارد. کرم در این مرحله نمادی بالقوه از خیر و شر است، اما رفته رفته با دست از کار کشیدن دختر که معادل تن پروری است و تکیه او بر قدرت جادویی کرم، شکلی منفی به خود می گیرد. در شاهنامه و متون دینی زرتشتی از ویژگی های منفی اخلاقی با عنوان دیو یاد می شود مانند دیوِ دروغ، دیوِ مرگ، دیوِ خواب سنگین و سستی آور، دیوِ پیری و فرتوتی، دیوِ هوای ناپاک و زیان آور، دیوِ گرسنگی و دیوِ بیم و هراس. در این داستان نیز کرمی که تن پروری و آز را به همراه می آورد، چهره ای دیو مانند و اژدها صورت می یابد و حتی پرستیده می شود.» (همان، ۱۳۹۰: ۱۰۰)
در نهایت «دختر هفتواد که سودای برتری و میل به تن پروری دارد کرم را به عنوان طلسم بخت در دوکدان قرار می دهد تا کار روزانه اش را آسان کند. قرار گرفتن کرم در دوکدان دختر، که می تواند نمادی از زهدان باشد، این انتظار را در طرح داستان پدید می آورد که زایش و دگردیسی صورت بگیرد. کهن الگوی دختر نخ ریس، در افسانه های ملل پیوسته با انتظار وقوع یک اتفاق همراه است. بنابراین باد که واسطه پیدایش کرم در داستان است کارکردی اهریمنی است که شر را در دامن دختر افکنده تا آن را در دوکدان خود بپرورد. ابتدا مادر که می بیند کار نخ ریسی دخترش بالا گرفته از او حمایت می کند. در مرحله بعدی پدر و مادر از توان دو چندان دختر «پری روی» خویش در نخ ریسی شگفت زده می شوند و او را با پری مرتبط فرض می کنند:
چنان بد که یک روز مام و پدر
که چندین بریسی مگر با پری
بگـــــفتند با دختر پرهنر
گرفتستی ای پاک دل خواهری
(همان: ۱۲۴۹)
نسبت دادن دختر به پری، باز زمینه را برای طرح نفوذ شر مهیا می کند. در اندیشه های کهن ایرانی پریان و جادوگران (یاتوها) یکی از مظاهر برجسته نیروهای مخرب شر به حساب می آیند؛ شری که هدف او خراب کردن و فساد کردن و بد شکل کردن است. بزرگ ترین کار او وارد آوردن رنج و مرگ و فساد و تباهی آشکار بر انسان، سردسته آفریدگان خداست.» (آموزگار و تفضلی، ۱۳۸۲: ۸۴-۸۳)
«پری ستایش شده اعصار کهن پیش از زرتشت است که بعدها در اثر عوامل و انگیزه های گوناگون، موجودی زشت و پتیاره شده و با اهریمنی و جادویی ارتباطی ناگسستنی یافته است؛ زیرا در این زمان، پارسایی و نریمانی و اخلاق بر جامعه مردان چیره شده است و از این رو نمی توان همچون گذشته، آشکارا و بی هراس و شرم، یار و محبوب را از میان مردان و یلان برگزیند. پس به ناچار در قالب معتقدات اسطوره ای که در ذهن بیمارگونه موبدان ساخته و پرداخته شده است، در جاهای خلوت و تاریک یا در خواب و وهم ظاهر می شود و زیبایی خویش را بر آنان می نمایاند و آنان را پری زده و پری گرفته می کند.
دختر ماجرای یافتن کرم را با پدر و مادر در میان می نهد، ایشان او را تشویق می کنند و از کرم حمایت می کنند:
مر آن کرم را خوار نگذاشتند