عادت را در لغت به معنای رسم و خو و استمرار به شیء استعمال کردهاند. همچنین آن را ماخوذ از معاودت به معنای تکرار و رسیم برای تکرار فعل یا انفعال دانسته اند به نحوی که پس از آن حصول آن آسان میگردد. و جمع آن عادات و عوائد میباشد. همینطور در تعریف آن آورده اند که عادت عبارت است از استعداد اکتسابی صدور حرکات یا تحمل تاثیراتی معین، عادت برخلاف غریزه فطری نیست بلکه هر فردی بواسطه لزوم انطباق با محیط و تعقیب اغراض خود آن را تحصیل میکند و آن بر دو گونه است؛ مثبت ومنفی. آن را مثبت خوانند وقتی که مراد استعداد صدور حرکاتی باشد که در آغاز امر دشوار بوده و بهتدریج آسان شوند. مانند عادت خواندن و نوشتن و منفی نام دارد وقتی که توانایی تحمل موثرات خارجی یا باقی ماندن در حالات گذشته را برساند. مانند عادت به بعضی بوها و زندگی در مناطق مرتفع[۲] و آن را با الفاظ گردانیدن، نهادن، برداشتن، کردن، دادن و گرفتن استعمال نمایند.[۳] بهر حال در یک تعریف کلی می توان گفت که، استعداد اکتسابی صدور حرکات یا تحمل تاثیراتی معین را عادت مینامند.[۴]
عادت از نظر شخصی، حالت روانی خاصی است که در اثر تکرار ایجاد می شود و پس از حصول آن، برای انجام کاری که عادت شده نیازی به اراده صریح نمی باشد و هرگاه شرایط آن فراهم آید خود بخود و بر طبق سابقه جریان مییابد[۵] به گفته ابن خلدون؛ در حقیقت انسان ساخته عادات خویش است نه ساخته خاندان و نسبش[۶] باز از او نقل شده است که، انسان ساخته و فرزند عادات و مانوسات خویش میباشد، نه فرزند طبیعت و مزاج خود و هرچه در آداب و رسوم مختلف انس بگیرد تا آنکه خوی و ملکه و عادات او شود سرانجام همان چیز جانشین طبیعت و سرشت او می شود.[۷]
برای انجام کارهایی که هنوز به صورت عادت نشده است، مراحل چندی باید طی شود. ابتدا انجام آن عمل در پرده ذهن و صفحه مخیله انسان نقش می بندد، سپس شروع به سنجش و سبک و سنگین کردن مضار و منافع انجام آن امر میکند. پس از آن اگر انجام عمل را به نفع خویش بیابد، دستور انجام آن از سوی مغز صادر می شود و در پی دستور مذکور عضو مربوطه به انجام آن عمل اقدام میکند. این امر اگر هیچ مانعی در سر راه خود نبیند، به منصه ظهور میرسد.[۸]
حال اگر به کرات و دفعات چندی این عمل و این فرایند طی شود، در دفعات بعدی بر سرعت این فرایند افزوده می شود به نحوی که پس از مدتی، چند مرلحه از این مراحل طی نمی شود و تنها حاصل فرایند که همان انجام فعل توسط عضو مربوطه میباشد تحقق می پذیرد، به این وضعیت عادت گویند. این وضعیت رفته رفته آنچنان استحکام مییابد که انحراف از آن باعث بر هم خوردن تعادل کل آدمی و ناراحتی دستگاه عصبی خواهد شد.[۹]
حالت جوامع بشری نیز ظاهراً به همین ترتیب است. امری در اثر تکرار زیاد به حالت عرف در آن جامعه متجلی و متظاهر می شود به نحوی که جامعه نمی تواند به راحتی عدم انجام آن را در موقع مقتضی نادیده انگارد و تحول آن ها موجب رخ دادن دگرگونیهای بسیاری در مظاهر زندگی اجتماعی میگردد. به گفته ابن خلدون؛ «هنگامی که عادات و احوال بشر یکسره تغییر یابد، چنان است که گوئی آفریدگان از بن و اساس دگرگونه شده اند و سراسر جهان دچار تحول و تغییر گردیده است. گوئی خلقی تازه و آفرینشی نو بنیاد و جهانی تازه پدیدار آمده است»[۱۰] و باز از او ذکر شده است که، «انواع گوناگون عادات در نتیجه کثرت تکرار و مرور زمان رسوخ مییابد و آنگاه در زمره آئین های زندگی استوار می شود و در نسل های پی در پی ریشه می دواند و هرگاه آئینی استوار میگردد، منسوخ کردن آن بسی دشوار است.»[۱۱]
بهر حال وقتی پیدایش عادات را در زندگی اجتماعی در نظر می آوریم، متوجه میشویم که افراد در انتخاب راه حل های مختلفی که برای ارضاء احتیاجات آنان وجود دارد، آزادی کامل ندارند بلکه در حقیقت تا حد زیادی تابع تعلیم و تربیت اجتماعی خود هستند. هر اجتماعی طی قرنهای متمادی حیات خود، روش و طریقه مناسبی برای کوچکترین و کم اهمیت ترین رفتار اجتماعی انتخاب کردهاست. در هر جامعه طرز تغذیه، آداب معاشرت و هزاران رفتار دیگر، هریک ماهیتی خاص دارد که مختص همان جامعه است. این رفتارها، اعتقادات و واکنش ها طی سالیان متمادی و تحت شرایط بسیار متنوع انتخاب شده و از طریق نهادهای مختلف فرهنگی به نوزادان جامعه انتقال مییابد و عاداتی که افراد از زمان تولد تا بلوغ کامل به دست می آورند، در واقع مشخص ماهیت کلی رفتار اجتماعی آن ها است.
عامل دیگری که در پیدایش عادات ورسوم تاثیر کلی دارد آن است که افراد به طور دسته جمعی زندگی میکنند و رفتار و حالات هریک در دیگران تاثیر میگذارد و هریک از افراد جامعه رفتار خود را تا حد زیادی طوری تنظیم میکند که مورد علاقه و تصویب سایرین باشد و این امر نتیجه زندگی اجتماعی است که در ابتدا از طریق پدر و مادر و بعد به وسیله سایر نهادها و عوامل اجتماعی از قبیل زبان، تعلیم و تربیت و تأسیسات اجتماعی مشترک دیگر، حالات، روحیات و انتظارات ویژه ای را به افراد تحمیل میکند.
بند سوم: تفاوت عرف داخلی با عرف بینالمللی و تجاری