۴- وزن بدون چربی در گروه یوگا ۶۶/۰ % و در گروه ایروبیک ۱۱/۰ % افزایش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۵- نسبت دور کمر به لگن در گروه یوگا ۲۳/۱ % و در گروه ایروبیک ۲۵/۱ % کاهش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۶- توان هوازی در گروه یوگا ۳۶/۸ % و در گروه ایروبیک ۶۸/۱۲ % افزایش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۷- فشارخون سیستول در گروه یوگا ۶۱/۶ % و در گروه ایروبیک ۹۱/۹ % کاهش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۸- فشارخون دیاستولی در گروه یوگا ۴۵/۷ % و در گروه ایروبیک ۹۵/۶ % کاهش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۹- ضربان قلب در گروه یوگا ۳۸/۶ % و در گروه ایروبیک ۰۹/۵ % کاهش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۱۰- ظرفیت حیاتی اجباری در گروه یوگا ۹۶/۱۰ % و در گروه ایروبیک ۰۳/۷ % افزایش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۱۱- حجم بازدمی بافشار در یک ثانیه در گروه یوگا ۸۷/۱۰ % و در گروه ایروبیک ۴۶/۶ % افزایش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۱۲- حداکثر تهویهی ریوی در گروه یوگا ۱۶/۲۹ % و در گروه ایروبیک ۹۱/۱۸ % افزایش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۱۳- توان بیهوازی در گروه یوگا ۴۷/۲۴ % و در گروه ایروبیک ۱۴/۱۵ % افزایش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۱۴- انعطافپذیری(بشین و برس) در گروه یوگا ۶/۳۰ % و در گروه ایروبیک ۷۲/۲ % افزایش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۱۵- انعطافپذیری(خیزتنه) در گروه یوگا ۶۴/۱۵ % و در گروه ایروبیک ۳/۷ % افزایش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۱۶- قدرت دست در گروه یوگا ۹۸/۷ % و در گروه ایروبیک ۴ % افزایش یافته است که بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک، تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۵-۴- بحث
۵-۴-۱- ترکیب بدنی
نتایج نشان داد که درصد چربی، وزن چربی و نسبت کمر به لگن آزمودنیها در گروه یوگا و ایروبیک و همچنین وزن بدن در گروه ایروبیک به طور معناداری کاهش یافته است. در حالی که در وزن بدون چربی آزمودنیهای گروه یوگا و ایروبیک نسبت به گروه کنترل تغییر معناداری مشاهده نشده است. همچنین تفاوت معناداری بین دوگروه تمرینی در هیچ کدام از عوامل ترکیب بدنی مشاهده نشده است.
یافتههای این تحقیق با یافتههای رای و همکاران (۲۰۰۱) برا و راجوپورکار(۱۹۹۳) مبنی بر کاهش معنادار درصد چربی بدن و دلانی والز (۲۰۰۷) مبنی بر عدم تأثیر تمرینات یوگا بر روی وزن بدن، همخوانی دارد(۱۲۷، ۱۲۶، ۲۵). در حالی که با یافتههای رای و همکاران (۲۰۰۱) مبنی بر افزایش معنادار وزن توده بدون چربی بدن، ترن و همکاران (۲۰۰۱) مبنی بر عدم تأثیر گذاری بر درصد چربی و وزن توده چربی، کریستال و همکاران (۲۰۰۵) مبنی بر کاهش وزن بدن و یافتههای دلانی والز (۲۰۰۷) مبنی بر عدم تغییر درصد چربی بدن، بر اثر تمرینات یوگا همخوانی ندارد(۱۲۷، ۲۶، ۱۳۱، ۲۵). علت عدم همخوانی با این تحقیقات می تواند تفاوت در سطح اولیه آمادگی جسمانی نمونههای تحقیق، نوع برنامه تمرینی(مدت برنامه ها، مدت زمان جلسات تمرین، انواع تمرینات انجام شده در یک جلسه)، جنسیتهای شرکت در تحقیق و دامنه سنی باشد.
انواع وضعیتهای آسانا وپرانایاما می تواند به شدت، میزان متابولیسم را افزایش دهد. افزایش ۱۹ % در اکسیژن مصرفی در طول انواع برنامه تمرینی پرانایاما مشاهده شده است. همچنین تنفس یک جانبهی بینی (سمت راست) در تمرین سوریا آنولماویلوما، منجر به افزایش ۲۸ % در مصرف اکسیژن می شود. با انجام دیگر آساناهای خاص نیز میتوان میزان متابولیسم را برای مدت کوتاهی افزایش داد. مصرف اکسیژن در طول تمرینات یوگا از فعالیت عضلات خاص در حین تمرینهای وضعیتی آسانا و یا از افزایش در دم وبازدم به طور ارادی عمیق تمرینات پرانایاما حاصل می شود (۴۵). در نتیجه تمرینات یوگا با مصرف انرژی همراه بوده و می تواند بر ترکیب بدنی مؤثر باشد.
یوگا بین دو نیروی سمپاتیک و پاراسمپاتیک تعادل برقرار می کند و این فرایند را توسط دو روش کنترل ذهن و تنفس صحیح به جریان می اندازد. انجام تمرینات بدنی یوگا باعث کاهش میزان استیل کولین, کلسترول, سطح کاتکولامین, میزان تستسترون دفعی ادرار می شود. با اجرای درازمدت تمرینات تنفسی, میزان کولین استراز, کلسترول و چربی سرم خون, کاتکولامین پلاسما و قند خون کاهش مییابد (۲۹). پس بنابراین تغییرات فیزیولوژیکی ایجاد شده در بدن با انجام تمرینات بدنی و تنفسی یوگا, می تواند در کاهش وزن افراد موثر باشد (۵۶).
نتایج تحقیق حاضر در گروه ایروبیک با یافتههای باربارا اسمیت و همکاران (۲۰۰۱) مبنی بر کاهش وزن بدن، شاخص توده بدن، آناکلودیا و همکاران (۲۰۰۴) مبنی بر کاهش شاخص توده بدنی، درصد چربی و توده چربی بدن، مایورانا (۲۰۰۳) وگورج کلی و همکاران (۲۰۰۶) مبنی بر کاهش درصد چربی و نسبت کمر به لگن، سامی محمد المحگوب (۲۰۰۹) مبنی بر کاهش وزن بدن، شاخص توده بدنی و توده چربی و عدم تغییر بر وزن بدون چربی و کاراکان (۲۰۱۰) مبنی برکاهش وزن بدن، شاخص توده بدنی، درصد چربی و توده چربی بدن، بر اثر تمرینات ایروبیک همخوانی دارد (۱۰۰، ۱۴۳، ۱۳۹، ۱۳۸، ۱۴۲، ۱۳۷).
نتایج تحقیق استوک [۸۴] (۲۰۰۳) با عنوان واکنش هورمون رشد به ورزشهای استقامتی زیر بیشینه, نشان داد که هورمون رشد که یک هورمون لیپولیتیکی قویی است به طور معناداری در طول تمرینات استقامتی افزایش مییابد(۱۴۸). این هورمون یکی از هورمونهایی است که آنزیم لیپاز را فعال می کند تا تری گلیسیریدهای سلولهای چربی و درون تار عضلانی را تجزیه و به عنوان منبع انرژی در اختیار عضلات فعال قرار دهد. بدین ترتیب غلظت اسیدهای چرب آزاد موجود در پلاسما افزایش مییابد که در نتیجه برداشت سلولی از این منبع انرژی و اکسید شدن آن افزایش مییابد(۷۰). در نتیجه بر اثر تمرینات هوازی اکسیداسیون چربی در طول تمرینات افزایش می کند و این منجر به اثر گذاری تمرینات هوازی بر روی ترکیب بدنی میگردد.
سازگاریهای فیزیولوژیکی عمده با تمرینهای هوازی موجب بهبود توزیع اکسیژن (گلوکز و اسید چرب آزاد) به سوی عضلات فعال می شود و کارایی عضلات را در جذب اکسیژن موجود افزایش میدهد. در مقایسه با وضعیت بیتحرکی، افزایش تراکم میتوکندریها, ظرفیت آنزیم های اکسیداتیو تارهای عضلانی به میزان دو برابر پس از تمرینات هوازی مشاهده شده است. علاوه بر افزایش در فعالیت آنزیم های چرخه انتقال الکترونی, فعالیت آنزیم های اکسید کننده چربی, از جمله آنزیمهایی که در بتا اکسیداسیون اسیدهای چرب دخالت دارند نیز افزایش مییابد. علاوه بر این شرکت در تمرینات هوازی خود نیز باعث افزایش میزان مصرف انرژی میگردد.
۵-۴-۲- توان بیهوازی و توان هوازی
نتایج تحقیق حاضر نشان دادکه در توان بیهوازی بین دوگروه تمرینی تفاوت معناداری مشاهده نشده است. همچنین توان بیهوازی گروه یوگا به طور معناداری افزایش یافته است. نتایج این تحقیق با نتایج بدست آمده از تحقیقات برا و راجوپورکار (۱۹۹۳) و اسلان ولیوانلیگو (۲۰۰۲) مبنی بر افزایش توان بیهوازی بر اثر تمرینات یوگا,همخوانی دارد(۱۲۶، ۱۳۰).
نتایج تحقیق با یافتههای بالاسو برامانیان و پانسار(۱۹۹۱) همخوانی ندارد(۱۲۸). نتایج تحقیق آنها نشان داد که تمرینات یوگا باعث افزایش معناداری بر توان هوازی عضلات میگردد و بر توان بیهوازی بیتأثیری است. که علت آن را تغییر ویژگیهای بعضی تارهای تند انقباض به تارهای کند انقباض در اثر تمرینات یوگا، بیان داشته اند.
هر چه تعداد تارهای عضلانی به کار گرفته شده بیشتر باشد، توان بالاتری ایجاد می شود. احتمال میرود که بر اثر تمرینات یوگا، فراخوانی تعداد واحدهای حرکتی در یک انقباض بیشتر شده و این به افزایش توان بیهوازی منجر شود.
در خصوص تأثیر تمرینات هوازی بر توان بیهوازی، تغییر معناداری در توان بیهوازی گروه ایروبیک نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد. این نتایج با تحقیق اسلان و لیوانلیگو (۲۰۰۲) همخوانی دارد(۱۳۰).
نتایج تحقیق حاضر نشان دادکه توان هوازی در دوگروه تمرینی یوگا وایروبیک به طور معناداری افزایش یافته است. همچنین بین دو گروه تمرینی یوگا وایروبیک تفاوت معناداری مشاهده نشده است. نتایج این تحقیق با نتایج تحقیقات بلومنتال و همکاران (۱۹۸۹)، بالاسو برامانیان و همکاران (۱۹۹۱)، راجو و همکاران[۸۵] (۱۹۹۴) مبنی بر عدم تأثیر تمرینات یوگا بر توان هوازی همخوانی ندارد(۱۳۶، ۱۲۸، ۱۴۹). افراد مورد مطالعه در تحقیق بلومنتال و همکاران (۱۹۸۹)، افراد مسن سالم با دامنه سنی ۸۳-۶۰ ساله و در تحقیق راجو و همکاران (۱۹۹۴)، ورزشکاران نخبه تشکیل داده بودند(۱۳۶، ۱۴۹).
به نظر میرسد که افزایش در توان هوازی ممکن است به دلیل افزایش در استقامت عضلات باشد که در نتیجه تمرینات یوگا حاصل می شود(۲۶). همچنین بر اساس گزارش تلس و همکاران[۸۶] (۱۹۹۳) اکسیژن در دسترس عضلات بعد از تمرینات تنفسی افزایش پیدا می کند و این امر باعث افزایش توان هوازی عضلات میگردد(۱۵۰).
نتایج تحقیق حاضر با نتایج تحقیقات بلومنتال و همکاران (۱۹۸۹)، گری نوبرگرد[۸۷] (۱۹۹۷)، بار بارا اسمیت (۲۰۰۱)، اسلان و لیوانللیگو (۲۰۰۲)، مایورانا (۲۰۰۲)، کوستیک و زاگرک (۲۰۰۵)، ساسا پانتلیک و همکاران (۲۰۰۶)، گورج کلی و همکاران (۲۰۰۶) و مارک استوتن برگ[۸۸] (۲۰۰۸)مبنی بر افزایش توان هوازی دراثر تمرینات ایروبیک، همخوانی دارد(۱۳۶، ۱۵۱، ۱۰۰، ۱۳۸، ۱۳۹، ۱۳۵، ۲۱، ۱۳۸، ۱۵۲). بنا بر اطلاعات موجود, بهبود آمادگیهای قلبی- عروقی، با تمرینهایی که ۵-۳ روز در هفته با شدت ۸۵- ۴۰ % حداکثر اکسیژن مصرفی به مدت ۶۰- ۲۰ دقیقه به صورت پیوسته یا تناوبی انجام شوند, صورت میگیرد (۱۳۸). افزایش در توان هوازی بر اثر تمرینات هوازی به طور عمده به افزایش برونده قلبی و اختلاف اکسیژن سرخرگی- سیاهرگی وابسته است (۷۰). افزایش حجم پلاسما به افزایش بازگشت وریدی و پیش بار بطنی منتج میگردد که این عوامل باعث بزرگتر شدن حجم پایان دیاستولی بطنها و در نتیجه افزایش حجم ضربه ای میگردد. با این افزایش توانایی دستگاه قلبی- تنفسی برای انتقال اکسیژن افزایش مییابد و حجم بزرگتری از اکسیژن بسوی ماهیچههای اسکلتی فعال هنگام فعالیت بیشینه کشانده خواهد شد و اکسیژن مصرفی بیشینه افزایش مییابد (۷۵، ۷۷). از طرفی ورزش هوازی با افزایش چگالی مویرگی اطراف تارهای عضلانی (۱۳۹) باعث افزایش ظرفیتهای بیشینهی جریان خون عضله و توزیع بهترجریان خون درون عضله میگردد, در نتیجه مدت زمانی که خون در معرض تارهای عضلانی فعال قرار میگیرد بیشتر می شود در نتیجه اکسیژن برداشتی افزایش و اختلاف اکسیژن خون سرخرگی- سیاهرگی زیاد می شود(۷۵). در این زمینه تحقیقی که با نتایج تحقیق حاضر همخوانی نداشته باشد، یافت نشد.
۵-۴-۳- فشارخون سیستولی و فشارخون دیاستولی
نتایج تحقیق حاضر نشان داد که در فشارخون سیستولی بین دو گروه تمرینی یوگا و ایروبیک تفاوت معناداری مشاهده نشده است. همچنین نتایج تحقیق حاضر نشان داد که میزان فشارخون سیستولی در گروه یوگا نسبت به گروه کنترل تغییر معناداری حاصل نشده است. این نتیجه با تحقیقات دلانی والز (۲۰۰۷) و مادان موهان (۲۰۰۸) همخوانی دارد(۲۵، ۱۳۳) و با تحقیقات مالادی و داموداران (۲۰۰۰) و مادان موهان و همکاران (۲۰۰۴) همخوانی ندارد(۱۲۹، ۱۳۲).
یافتههای تحقیق حاضر نشان داد که فشارخون سیستولی به طور معناداری در گروه ایروبیک کاهش یافته است (۹۱/۹ %) و این با یافتههای تحقیقات انجام شده توسط باربارا اسمیت (۲۰۰۱)، سیموز وهمکاران (۲۰۰۲)، ساساپانتلیک و همکاران (۲۰۰۶)، مارک الکینسون و محمد خلیلی (۲۰۰۹) و کاراکان (۲۰۱۰) همخوانی دارد(۱۰۰، ۷۹، ۲۱، ۱۴۱، ۱۳۷).
بررسی اثرات تمرینات یوگا و ایروبیک بر فشارخون سیستولی، نشان داده است که تفاوتی بین این دو برنامهی تمرینی پس از ۱۰ هفته تمرین وجود ندارد. همچنین تمرینات یوگا فشارخون سیستولی را در افراد مبتلا به بیماری دیابت نوع دو، پرفشارخونی و قلبی- عروقی به طور معنا داری بهبود میبخشد(۴۴).
نتایج تحقیق حاضر نشان دادکه فشارخون دیاستولی در گروه یوگا و ایروبیک کاهش معناداری نشان داده است و همچنین بین این دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشده است. نتایج این تحقیق با تحقیقات انجام شده توسط مالادی و همکاران (۲۰۰۰)، مادان موهان و همکاران (۲۰۰۴) و مادان موهان و همکاران (۲۰۰۸ ) مبنی بر کاهش فشار خون دیاستول به دنبال تمرینات یوگا همخوانی دارد(۱۲۹, ۱۳۲, ۱۳۳). در حالی که تحقیق دلانی والز تغییر معناداری را بر فشارخون دیاستولی بر اثر تمرینات یوگا نشان نداد. علت عدم همخوانی این تحقیق با تحقیق دلانی والز (۲۰۰۷) به تفاوت در برنامه تمرینی مورد استفاده میتوان اشاره کرد. در تحقیق مذکور برنامه های تمرینی یوگا برای یک دوره ۱۶ هفتهای و برای مدت زمان ۱۰۵ دقیقه و یک بار در هفته انجام شد(۲۵).
محققان علت کاهش فشارخون دیاستولی بر اثر تمرینات یوگا را به کاهش در فعالیت دستگاه عصبی سمپاتیک نسبت داده اند. همچنین در تحقییقات دیگری علت کاهش در ضربان قلب و فشارخون بر اثر تمرینات یوگا را دگرگونی در دستگاه عصبی خودکار(برتری سیستم پاراسمپاتیک و کاهش نسبی تون سمپاتیک) دانسته اند(۱۵۳).
تمرینات یوگا به دلیل برقرار کردن ارتباط منظم با انجام آگاهانهی تمرینات بدنی، جریان خون را تحریک کرده و فشار خون بالا را کاهش میدهد (۱۴۶). علاوه براین از آنجا که تمرینات پرانایاما موجب کاهش در تون سمپاتیکی و افزایش در فعالیت پاراسمپاتیکی میگردد (۱۵۳)، می تواند باعث کاهش فشارخون گردد .
شواهد نشان می دهند که با کاهش وزن بدن افراد شرکت کننده در تمرینات هوازی ممکن است فعالیت عصبی خودکار تعدیل شود و از اثرات وازوموتور کاسته شده و منجر به کاهش فشارخون گردد(۱۳۷). همچنین برت و همکاران[۸۹] (۲۰۰۰) تغییر در فشارخون بر اثر تمرینات هوازی شدید را مرتبط با کاهش غلظتهای سرمی کلسترول کل و مقاومت انسولین دانسته اند(۱۵۵). از طرفی تمرینات هوازی، مقاومت عروق محیطی را کاهش میدهد که خود منجر به کاهش فشارخون میگردد (۷۵).
۵-۴-۴- ضربان قلب
نتایج تحقیق حاضر نشان دادکه فشارخون دیاستولی در گروه یوگا و ایروبیک کاهش معناداری نشان داده است و همچنین بین این دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشده است.
نتایج تحقیق حاضر نشان داد که ضربان قلب استراحتی در گروه یوگا و گروه ایروبیک کاهش معناداری نشان داده است و همچنین بین این دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشده است. نتایح این تحقیق با یافتههای تحقیق مالادی و داموداران(۲۰۰۰)، دش و همکاران (۲۰۰۱)، سینگ و همکاران[۹۰] (۲۰۰۴) و مادان موهان و همکاران (۲۰۰۴)، مبنی بر کاهش ضربان قلب بر اثر تمرینات یوگا همخوانی دارد(۱۲۹، ۱۲، ۱۵۶، ۱۳۲).
میتوان علت کاهش ضربان قلب بر اثر تمرینات یوگا را به دو عامل زیر منسوب کرد.
۱- طی یک تحقیقی اثرات تمرینات یوگا را بر روی افراد سالم مورد بررسی قرار گرفت، نتایج نشان داد که تمرینات یوگا باعث افزایش میزان تون واگی قلب میگردد (۱۴۹). که این خود می تواند ناشی از تمرینات تنفسی یوگا و یا با انجام تمرینات ریلکسیشن یوگا حاصل شود (۱۵۷ و ۱۳۴).
۲- همچنین اثرات همودینامیکی حاصل از تمرینات یوگا باعث افزایش حجم ضربهای میگردد. علت افزایش حجم ضربهای بر اثر تمرینات یوگا به مکانیسم بارو رفلکس شریانی مربوط می شود (۱۵۸). با زیاد شدن حجم ضربهای, از طریق گیرندههای فشار سینوسی و آئورتی, کم شدن ضربان قلب به هنگام استراحت صورت میگیرد.
این نتیجه با تحقیقات انجام شده توسط دلانی والز و همکاران (۲۰۰۷) و مادان و موهان و همکاران (۲۰۰۸) مبنی بر عدم تأثیر تمرینات یوگا بر ضربان قلب استراحتی، همخوانی ندارد(۲۵، ۱۳۴). که این به علت تفاوت در نوع برنامه تمرینی استفاده شده و همچنین طول مدت تمرینی و سطح اولیه آمادگی بدنی در افراد شرکت در تحقیقات و موقعیت جغرافیایی انجام تمرینات باشد.
پژوهش های انجام شده با موضوع مقایسه اثر تمرینات ایروبیک و یوگا بر آمادگی جسمانی و برخی ...