ب) شناسایی دانش
پ) کسب دانش
ت) توسعه دانش
ث) تسهیم دانش
ج) استفاده از دانش
چ) نگهداری دانش
ح) ارزیابی دانش (میرفخرالدینی و همکاران، ۱۳۸۸، ۷۵و۷۴)
۲-۱۳-۸- مدل داونپورت[۵۹]
داونپورت (۱۹۹۸)، چهار هدف را برای اهداف مدیریت دانش شامل ۱- ایجاد مخازن و منابع دانش؛ ۲- تسهیل و بهبود دستیابی به دانش و توزیع آن؛ ۳- تقویت محیط دانش؛ ۴- اداره مؤثر دانش به عنوان یک دارایی بر شمرده است. مدل عمومی دانش از چهار فعالیت اصلی تشکیل شده است.
تصویر ۲-۴: مدل عمومی دانش در سازمان
خلق دانش جدید
نگهداری دانش
بکارگیری دانش
تبدیل دانش
(شافعی و لاوه، ۱۳۹۱، ۱۳۳)
۱٫ ایجاد دانش: این مرحله در برگیرنده فعالیت هایی است که مرتبط با ورود دانش جدید به سیستم است و شامل توسعه، کشف و تسخیر دانش می شود؛
۲٫ حفظ و نگهداری دانش: عبارت است از فعالیت هایی که دانش را در سیستم ماندگار می کند. صاحب نظران در این راستا به مهم ترین عاملی اشاره می کنند که حافظه سازمانی است و آن عبارت است از توانایی سازمان برای حفظ و نگهداری دانش؛
۳٫ تبدیل و انتقال دانش: اشاره به فعالیت هایی دارد که در ارتباط با جریان دانش از یک بخش با یک نفر به بخش یا نفری دیگر می شود و شامل ارتباطات ترجمه، تبدیل، تفسیر و تصفیه دانش است؛
۴٫ به کارگیری دانش: فعالیت هایی است که در ارتباط با اجرای دانش در فرایندهای سازمانی هستند. (شافعی و لاوه، ۱۳۹۱، ۱۳۳)
۲-۱۳-۹- مدل استیو هالس[۶۰]
استیو هالس(۲۰۰۱) استراتژیهای شش گانه ای به شرح زیر ارائه کرد:
۱- جستجوی دانش جدید: در این مرحله مدیریت دانش باید در حوزه های مختلف، دنبال دانش های جدید شود. این حوزه ها می توانند در درون سازمان و یا بیرون از آن باشند؛
۲- یکی از استراتژی های مهمی که این مدل ارائه می دهد، ایجاد دانش از راه یادگیری است. یکی از تأکیدهای اصلی این مدل، دستیابی به سازمان یادگیرنده است؛
۳- ذخیره سازی: اگر ساز و کاری مناسب برای نگهداری دانش وجود نداشته باشد، بخش عظیمی از آن به مرور از بین خواهد رفت؛
۴- توزیع: اگر به توزیع دانش در یک فرهنگ تأکید نشده باشد، تلاش های مدیریت دانش با شکست مواجه خواهد شد؛
۵- حذف دانش های زاید (دور ریختن): این استراتژی بر حذف دانش ها و همچنین نگرش های قدیمی و مخرب تأکید می کند؛
۶- به کارگیری: دانش به خودی خود ارزشمند نیست، زمانی ارزشمند خواهد بود که به کار گرفته شود. (شافعی و لاوه، ۱۳۹۱، ۱۳۴)
تصویر ۲-۵: مدل مبتنی بر فرایندهای دانش
تبدیل دانش
تبدیل دانش
تبدیل دانش
تبدیل دانش
تبدیل دانش
تبدیل دانش
(شافعی و لاوه، ۱۳۹۱، ۱۳۴)
بخش سوم: سرمایه فکری
۲-۱۴- پیدایش سرمایه فکری و سیر تکاملی آن
نخستین تلاش مرتبط با مفـاهیم سـرمایه فکری مرهون مطالعات فرتیز مچلاپ[۶۱] در سال ۱۹۶۲ میلادی است . اما به لحاظ تاریخی ابداع مفهوم سرمایه فکری در سال ۱۹۶۹ میلادی، اقتصاددانی به نام سان کنت گالبرایس[۶۲] نسبت داده می شود. هر چند در این میان نبایـد تـلاش های جیمز تابین[۶۳] در نیمه ی دوم قرن گذشته را نیز فراموش کرد که برای اولین بار مدل مبتنی بر نسبت کیوی – توبین توانست ابزاری را در اختیار سازمان ها قرار دهد تا عملکرد اثر بخش سرمایه ی فکری را مـورد بررسـی قرار دهند.اما با بررسی دقیق تری شاید بتوان گفت که مفهوم سرمایه ی فکری از دهه ی هشتاد میلادی نظـر عمـوم نظریه پردازان و پژوهشگران را به خود جلب نمود و از دهه ی نود میلادی این مفهوم به طور گسترده تری مورد توجه سازمان ها قرار گرفت.
در سال ۱۹۸۰ میلاد هروکی ایتامی[۶۴] کتاب خود را پیرامون ارزشگذاری تحرک بخشی به دارایی های نامشهود با تکیه بر مفاهیم سرمایه فکری به رشته تحریر درآورده و به زبان ژاپنی انتشار داد جالب اینجاست که این کتاب تا سال ۱۹۸۷ میلادی به زبان دیگری ترجمه نشد در سال ۱۹۸۱ میلادی محققی به نام برایان هال[۶۵] شرکتی را با هدف تحقیق بر روی امکان تجاری سازی نوآوری ایجاد کرد. در سال ۱۹۸۶ میلادی دو اتفاق مهم در عرصه تحقیقات پیرامون سرمایه فکری رخ داد. یکی از این دو اتفاق مهم، انتشار کتابی با عنوان (شرکت مبنی بر دانش فکری) با تمرکز بر مدیریت دارایی های نامشهود توسط کارل اریک سویبی[۶۶] بود. اتفاق دیگر انتشار مطالب دیویه تیس[۶۷] با محوریت بررسی استخراج و اکتساب ارزش از خلال نوآوری در سازمان بود در سال ۱۹۸۸ میلادی سویبی برای اولین بار به معرفی سرمایه دانشی پرداخت این موضوع مقدمه بود بر کارهای وسیع تری که در سال ۱۹۸۹ با انتشار کتاب (ترازنامه نامشهود) و معرفی مدلی برای سنجش فکری در قالب سه مفهوم: ساختار داخلی، ساختار خارجی و شایستگی های فردی انجامید. در پی این تلاش ها به سال ۱۹۹۰ میلادی سویبی کتاب (مدیریت دانش) خود را منتشر نمود. (طالبی و دیگران، ۱۳۹۲، ۱۷)
۲-۱۵- تعاریف سرمایه فکری
-
- سرمایه فکری مجموعه ای از دارایی های دانش محور است که به یک سازمان اختصاص دارند و در زمره ویژگی های آن محسوب می شوند و از طریق افزودن ارزش به ذی نفعان کلیدی سازمان به طور قابل ملاحظه ای به بهبود وضعیت رقابتی سازمان منجر می شود. (ناظم و مطلبی، ۱۳۹۰، ۳۱)
-
- استوارت[۶۸] (۱۹۹۴)، سرمایه فکری را دانش بسته بندی شده مفیدی می نامد که شامل فرآیندهای سازمانی، تکنولوژی ها، حق اختراع ها، مهارت های کارکنان، اطلاعات مربوط به مشتریان و عرضه کنندگان و ذینفعان است.
-
- بروکینگ[۶۹] تعریف جامع دیگری مطرح می کند او می گوید سرمایه فکری ترکیبی از دارایی های نامشهود است که شرکت را قادر می سازد به وظایف خود عمل کند. (عطافر و علینقیان، ۱۳۹۱، ۲۵)
-
- بنتیس[۷۰] سرمایه فکری را اینگونه تعریف می کند: سرمایه فکری بعنوان منبع جدیدی برای سازمان جهت رقابت و موفقیت در بازار به شمار می آید در تعریف دیگری وی معتقد است که سرمایه فکری تلاش برای استفاده مؤثر از دانش در مقابل اطلاعات می باشد. (رهنمای رودپشتی و صالحی، ۱۳۸۹، ۶۷۳)
-
- در تعریف دیگری سرمایه فکری بدین صورت تعریف شده است: دارایی ها یا معیارهای تجاری نامشهود یک سازمان که تأثیر مهمی بر عملکرد و سایر فاکتورهای کلیدی موفقیت آن داشته که البته این معیارها در ترازنامه منعکس نمی شوند. (علیقلی و همکاران، ۱۳۹۰، ۳۶)
-
- از دیدگاه ادوینسون[۷۱]، سرمایه فکری شامل تجارب عملی، تکنولوژی سازمانی، روابط با مشتری و مهارت های حرفه ای می باشد که برای دستیابی بنگاه به مزیت رقابتی در بازار موردنیاز است.
-
- به اعتقاد پولیک[۷۲] سرمایه فکری یعنی سازمان، کارکنان و توانایی های پرسنلی و سازمانی که در ایجاد ارزش افزوده موردنیاز هستند. (شجاعی و همکاران، ۱۳۸۹، ۲۲)
-
- اندریس و استم[۷۳] معتقدند سرمایه فکری شامل منابع نامشهود در اختیار یک شرکت بوده که مزیت متناسبی به شرکت ارائه داده و ترکیب آنها منافع آتی به دنبال دارد. همچنین بروکینگ[۷۴]، سرمایه فکری را بعنوان دارایی های بازاری، دارایی های بشر محور، دارایی فکری و دارایی های زیرساختی تعریف می کند.
- لو[۷۵]، دارایی های فکری را به عنوان یک ادعا نسبت به منافع آتی می داند که مانند سهام یا اوراق قرضه که ماهیت فیزیکی دارند، ماهیت مشهود ندارند. (رهنمای رودپشتی و صالحی، ۱۳۸۸، ۶۷۴)