- با پیگیری میزان پیشرفت در جهت اهداف تعیین شده مشخص میشود،که آیا راهبردهای تدوین شده، به صورت موفقیت آمیزی، به اجرا در آمدهاند(ناظر بر اجرای صحیح)؟
با توجه به هر دو جنبه علمی و کاربردی که بررسی شد، مسئله اصلی تحقیق این است که الگوی انواع استراتژی های ارزیابی عملکرد برای سازمانهای نظارتی جمهوری اسلامی ایران کدام است؟
۱-۳ دامنه پژوهش
حوزههای منتخب پژوهش از دو منظر سازمانی و موضوعی مورد توجه قرار گرفته اند. منظور از بعد سازمانی، یعنی قلمروی سازمانی و از نظر موضوعی به زمینه علمی یا حوزه نظری آن توجه شده است. در هر یک از این دو منظر نیز حوزههای عام و خاص از یکدیگر تفکیک شدهاند و این پژوهش بیشتر متمرکز بر دامنههای خاص منتخب(سازمانی و موضوعی) میباشد. در نمودار ۱-۱ دامنههای گوناگون مورد مطالعه در پژوهش حاضر معرفی شده اند.
دامنه پژوهش
دامنه موضوعی پژوهش
دامنه سازمانی پژوهش
دامنه موضوعی خاص پژوهش
استراتژی های ارزیابی عملکرد
دامنه موضوعی عام پژوهش
مدیریت استراتژیک منابع انسانی و ارزیابی عملکرد
دامنه موضوعی خاص پژوهش
سازمان بازرسی
دامنه سازمانی عام پژوهش
سازمان بازرسی کشور
۱نمودار ۱-۱ دامنههای گوناگون مورد مطالعه در پژوهش
۱-۴ اهمیت و ضرورت پژوهش در این دامنهها
تبیین منطق و ارائه دلایل قابل قبول برای توجیه ضرورت مطالعه و پژوهش در دامنه موضوعی و سازمانی هر پژوهشی اولین شرط لازم برای تضمین موفقیت و اثربخشی آن پژوهش خواهد بود. بدین منظور لازم است قبل از هر چیز دامنه عام پژوهش معرفی و از این طریق مقدمات لازم برای توجیه علل انتخاب دامنه خاص پژوهش نیز مهیا گردد.
۱-۵ اهمیت و ضرورت پژوهش در دامنه موضوعی
اداره پاسخگویی دولتی[۱] آمریکا در سال ۱۹۸۰ سنجش عملکرد را، به عنوان ارزیابی عملکرد سازمان با در نظر گرفتن معیارها و سنجه های بهره وری، اثربخشی، کیفیت و زمانبندی تعریف کرد(عملکرد دولت شهروندمحور ۲۰۰۴). رایج ترین و پرکاربرد ترین تعریف مورد استفاده در ادبیات مدیریتی، تعریفی است که در سال ۱۹۹۸ توسط نیلی ارائه شد و سنجش عملکرد را به عنوان فرایند کمی سازی کارایی و اثربخشی اقدامات گذشته از طریق کسب، مقایسه، دسته بندی، تجزیه و تحلیل، تفسیر و انتشار داده های مناسب تعریف می کند(فینگ، می. ویس، ال. ویسین، اس. وونگ، ال. ۲۰۰۳)[۲].
ارزیابی عملکرد، از نظر مبانی فلسفی، دارای چهار بعد است که عبارتند از: هدفگرایی، ارزشگرایی، قضاوتی بودن و اصلاح گرا و تکاملی بودن. با دقت در معانی و مفاهیم هر کدام از این ابعاد در می یابیم که با مسئله و موضوعی به شدت ارزش محور و فرهنگ نهاد مواجهیم. در ابعاد هدفگرایی و تکاملگرایی، با مسئله محوری غایت و در ابعاد ارزش گرایی و قضاوتی بودن، با موضوع بنیادین تعاریف باید و نباید و خیر و شر مواجهیم، و می دانیم که هر کدام از این موضوعات، محل مناقشات گسترده ایست، بدین معنی که معیارها و سنجه هایی که برای ارزیابی عملکرد به کار گرفته می شوند، با تکیه بر بافت و تعاریف و مفروضات هر فرهنگ تعریف میشوند.
اما همین کار نیز چندان ساده نیست؛ به گونه ای که در حیطه مطالعات رفتار سازمانی، در برخی از منابع، سنجش عملکرد را به نام مسئله معیارها[۳] می شناسند(پالوت، ۲۰۰۱)[۴].
مفهوم عملکرد یکی از مفاهیم قدیمی در محیطهای کاری است. با این حال هنوز هم هیچ اجماعی در مورد ماهیت این مفهوم در میان صاحبنظران ایجاد نشده است. یکی از دوقطبیهای موجود در تعاریف و نگرشهای ارائه شده از عملکرد، پیوستار فرایند – رفتار است. بدین معنی که برخی از اندیشمندان، عملکرد را به عنوان مجموعه رفتارهایی می دانند که طی انجام یک کار و فعالیت صورت می گیرد و برخی دیگر از صاحب نظران، عملکرد را به عنوان فرایند انجام فعالیت تعریف می کنند. به عنوان مثال، دانیلز عملکرد را به عنوان فرایندی که در برگیرنده مجموعه ای از رفتارهای معطوف به دستیابی به هدفهای از پیش تعیین شده است، تعریف می کند(دانیلز ۱۹۸۹؛۲۷). آرمسترانگ و مورلیس عملکرد را سازهای چندبعدی می دانند که سنجش و اندازه گیری آن، بسته به عوامل مختلف متفاوت است. آنها هم چنین معتقدند که می بایست میان نتایج(خروجیها) و رفتار(فرایند) تفاوت قایل شد. بدین معنی که باید از ابتدا تصمیم گیری کرد؛ که آیا هدف سنجش، ارزیابی نتایج است و یا ارزیابی فرایند(آرمسترانگ و مورلیس ۱۹۹۴؛۸۴). اوتلی، معتقد است عملکرد، هم به انجام کار مربوط می شود و هم به نتایجی که از فعالیت مورد نظر به دست می آید(اوتلی ۱۹۹۹: ۳۶۶). به عقیده کمپبل، عملکرد رفتار است و می بایست از نتایج تفکیک شود، زیرا نتایج ممکن است از عوامل سیستم متاثر شوند(کمپبل ۱۹۹۶؛۱۸).
از سوی دیگر، برخی از اندیشمندان این حوزه معتقدند عملکرد را باید بر اساس نتایج کار تعریف کرد. از آن جمله می توان به بوان و تامسورهن اشاره کرد که معتقدند «عملکرد را می بایست به عنوان نتایج و خروجیهای کار تعریف کرد زیرا این نتایج دارای رابطهای قوی و مثبت با اهداف استراتژیک، رضایت مشتری و سودآوری اقتصادی دارند»(بوان و تامسون ۱۹۹۱؛ ۳۶).
دوگانکی دیگر که در مدلهای ارزیابی عملکرد قابل مشاهده است، پیوستار معیارهای نرم( سنجه های غیر مالی) در برابر معیارهای سخت(سنجه های مالی و حسابداری) است. به طور سنتی، سیستم های مدیریت عملکرد خود را بر معیارها و سنجههای سنتی حسابداری مالی(مانند بازده سرمایه گذاری، سود هر سهم و ارزش افزوده اقتصادی) و نیز تئوری های برخاسته از حیطه مطالعاتی اقتصاد متمرکز و محدود کرده اند. این رهیافت اگر چه در گذشته موفقیتهایی از خود نشان داده است، اما به نظر می رسد در محیطهای متغیر و متلاطم نوین کسب و کار، کارایی چندانی نداشته باشد. اهمیت یافتن فزاینده مباحث مربوط به حمایت شرکتی و مسئولیتهای اجتماعی شرکتها، موجب شده است، تا شرکت ها نه تنها در قبال عملکرد و رفتارهای اقتصادی خود مسئول باشند، بلکه میبایست، در قبال عملکرد اجتماعی خود نیز پاسخگو باشند. به عبارت دیگر طی سالیان گذشته در ادبیات مدیریت شاهد گونه ای تغییر جهت از رهیافت سهامداران که در آن، معیارهای عملکرد بر سودآوری کسب و کار از دید سهامداران تاکید داشت، بودهایم. هم چنین به دلیل رشد اهمیت منابع انسانی سازمان ها، تاکید روزافزونی نیز بر جنبه های رفتاری حسابداری مدیریت می شود. همین تمایز میان معیارهای سخت و نرم است که موجد دو نگرش اطلاعاتی و رفتاری به ارزیابی عملکرد شده است. مطالعه ادبیات موجود در زمینه سیستمهای ارزیابی عملکرد این سوال را مطرح می کند که آیا سیستم های ارزیابی عملکرد، گونه ای از سیستمهای اطلاعاتی هستند، که به سازمان در اتخاذ تصمیمات و نظارت بر اهداف کمک می کنند و یا نوعی از ساز وکارهای کنترل رفتاری هستند که وظیفه و کارکرد اصلی آنها، انگیزش، همسوسازی و جبران خدمات و کارکنان است؟ مطالعات موجود، اهمیت توجه به هر دو بعد رفتاری و اطلاعاتی سیستمهای ارزیابی عملکرد را اثبات می کند هر چند موضوع مورد بررسی در هر کدام از این نگاه ها با هم متفاوت است. در حیطه رفتاری، رابطه میان رفتار فردی(اعم از رفتارهای مخرب و یا رفتارهای سازنده) از یک سو و میزان تکیه بر اطلاعات حسابداری برای ارزیابی عملکرد مورد ارزیابی قرار میگیرد. از سوی دیگر، نگرش اطلاعاتی به بررسی این مسئله می پردازد که چگونه توانایی سازمان در عملکرد مناسب و کارا به در دسترس بودن اطلاعات ضروری عملکرد کسب و کار بستگی دارد. ارزیابی عملکرد کلی سازمانهای امروزی، به دلیل فعالیت این سازمانها در شبکه پیچیده ای از روابط، موضوعی بین رشته ای است. هم چنین ماهیت متفاوت و گاه متناقض این روابط به گونه ای است که عملکرد سازمانی را به سازهای تبدیل می کند که دربرگیرنده بیش از یک بعد است(شیل و موریسه ۲۰۰۰: ۱۳). هم چنین این تفاوت در معیارهای عملکردی، در برخی دیگر از تحقیقات، در قالب طیف رویکردهای سایبرنتیک تا رویکردهای کل گرا را به خود گرفته است. در مدلهای سایبرنتیک، عملکرد عمدتاً بر مبنای سنجههای مالی مورد ارزیابی قرار می گیرد و به آن به عنوان بخشی از حلقه و چرخه برنامه ریزی و کنترل نگریسته می شود. به طور خلاصه می توان گفت که از دیدگاه سایبرنتیک، استفاده از سنجش عملکرد عمدتاً همراه با کنترل میزان دستیابی به اهداف سازمانی و میزان تحقق و اجراییسازی استراتژی های سازمانی است. سنجش عملکرد به طور ضمنی به مفهوم سیستمهای کنترل تشخیصی پیوند خورده است که گونه ای سیستم رسمی بازخوردی برای ارزیابی و نظارت بر رهآوردهای سازمانی و اصلاح انحرافات از استانداردهای عملکردی از پیش تعیین شده است(گروت، وان هلدن، ۲۰۰۳)[۵].
اما در مدلهای کلگرا، سنجههای عملکردی از میان عوامل و ابعاد غیرمالی انتخاب می شوند و خود فرایند ارزیابی به عنوان یک فرایند مستقل که در بافت مجموعه ای از فرایندهای سازمانی یکپارچه شده است مورد توجه قرار میگیرد( اوسلون، هامفری، گوت ری،۲۰۰۱)این مدل و رویکرد، دارای کاربردهای فراوانی است که در قالب پنج عنصر خلاصه می شوند. این کارکردها عبارتند از: تصمیم گیری، کنترل، انتقال پیام، آموزش و یادگیری، و ارتباطات خارجی(سایمونز،۲۰۰۰؛۶۸). در این حالت، ارزیابی عملکرد سه نقش بسیار مهم را در سازمان به عهده می گیرد که عبارتند از: نقش هماهنگی، که توجه تصمیم گیرنده را به اهداف اولیه و ثانویه سازمان جلب می کند، نقش نظارتی، که در برگیرنده سنجش و گزارشدهی عملکرد در راستای ارضای نیازها و خواسته های ذینفعان است و نقش تشخیصی که شامل ارزیابی روابط علت و معلول میان عملکرد فرایند، یادگیری سازمانی و عملکرد سازمانی است(هنری،۲۰۰۵؛۱۵).
بعد دیگر مورد بحث در تئوریهای عملکرد، توجه به ذینفعان(درونسازمانی یا برونسازمانی) است. رویکردهای مختلف ارزیابی سازمانی، با شدت و ضعف مختلفی با عامل ذینفعان سازمانی مواجه می شوند.
یکی از رویکردهای مورد استفاده، هرم عملکرد یا سیستم SMART است. در این روش که توسط کراس و لینچ در سال ۱۹۹۲ ارائه شد، توجه خاصی به سلسلهمراتب موجود در سازمان می شود. از همین رو، رابطهها و پیوندهایی میان سنجه های عملکردی مختلف هر کدام از این لایه های عملکردی ایجاد می شود که در نهایت به سمت هدف اصلی سازمان که در قله هرم سازمانی قرار می گیرد، حرکت می کند. در این مدل، برای نشان دادن اهمیت عامل منابع انسانی برای دستیابی سازمان به چشمانداز مورد نظر خود، چهار عامل و شاخص در سطح عملیاتی مطرح می شوند که عبارتند از:
- کیفیت
- تحویل و عرضه
- چرخه
- ضایعات
شاخصه های میانی که پل ارتباطی میان سنجههای عملیاتی و سنجههای کلان هستند عبارتند از:
- رضایت مشتری
- بهرهوری
- انعطافپذیری
اگر چه این مدل به طور همزمان به سنجههای مالی و غیر مالی توجه دارد و شاخص های استراتژیک و عملیاتی را در کنار هم مورد توجه قرار میدهد، با این حال ساز و کار مشخصی برای تعیین شاخصههای اصلی عملکردی ارائه نمی دهد(قلائینی و همکاران،۱۹۹۷؛۲۱۰). رویکرد این روش، به گونه ای است که بیشتر به فرایندها و عوامل درونی سازمان نظارت دارد و توجه چندانی به ذی نفعان برونسازمانی نمیکند.
روش کارت امتیازی متوازن توسط کاپلان و نورتون در سال ۱۹۹۲ برای توجه همزمان به سنجههای مالی و غیرمالی ارائه شد. این رویکرد مبتنی بر ترکیب چهار عامل است: دیدگاه مالی، دیدگاه مشتری، فرایندهای داخلی کسب و کار، و رشد و یادگیری.
برخلاف روشهای سنتی، این روش، استراتژی ، چشمانداز و ارتباطات درون سازمان را در مرکزیت خود قرار میدهد. یکی از انتقاداتی که به این روش وارد شده است، این است که در واقع برای ارائه دیدگاهی کلی و جامع از عملکرد سازمانی به مدیران ارشد طراحی شده است و قابلیت اجرایی سازی در ردههای عملیاتی را ندارد. همچنین به عنوان روشی که مبتنی بر توجه به ذینفعان چندگانه است، توجه چندانی به ذینفعان مختلفی مانند عرضه کنندگان، قانونگذاران، رقبا و کل جامعه ندارد(قلائینی و نوبل ۱۹۹۶: ۷۰). هم چنین این روش از قدرت چانهزنی نسبی ذینفعان مختلف در تعیین این که منافع کدام یک از ذینفعان بر جهت گیریهای سازمان غالب خواهد شد و در نتیجه این غلبه نسبی، کدام یک از انواع سنجههای عملکردی، مورد توجه بیشتری قرار خواهند گرفت، غفلت کرده است(بریگنال و مودل،۲۰۰۰؛۲۸۳).
منشور عملکرد، جدیدترین رویکرد در حیطه مطالعات ارزیابی عملکرد است. نیلی در سال ۲۰۰۱ با درک این مطلب که هیچ کدام از روشهای موجود در آن زمان، توجه واقعی و برجستهای به ذینفعان سازمان ندارند، بر اهیمت اتخاذ رویکردی جامع و کلگرایانه در قبال مدیریت ذینفعان تاکید کرد. مزیت اصلی روش منشور عملکرد، در این است که به تمامی ذینفعان سازمان و نه فقط سرمایه گذاران توجه دارد(پاول،۲۰۰۴؛۱۰۱۹) بر اساس رویکرد منشور عملکرد، یکی از اشتباهات عمده در رویکردهای ارزیابی عملکرد این است که این رویکردها معتقدند که سنجههای عملکردی را باید از استراتژی سازمان اخذ کرد. این امر منتهی به سوء برداشت از نقش استراتژی و اهداف ارزیابی عملکرد می شود. از این رو، منشور عملکرد کار خود را با فرایند تفکر در مورد ذینفعان و خواسته های آنان آغاز می کند(کیکرت،۲۰۰۰) همین امر قرار گرفتن عامل رضایت ذی نفعان در میان عوامل پنجگانه مورد توجه این رویکرد را توجیه می کند. عوامل پنجگانه مورد توجه این رویکرد عبارتند از: