کرچسی مورگان انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری پژوهش شامل پرسشنامه پنج عاملی شخصیت(NEO)، پرسشنامه هوش هیجانی برادبری و گریوز و پرسشنامه خلاقیت هیجانی آوریل و نولز می باشدکه بین آزمودنیها توزیع گردید. دادههای به دست آمده با بهره گرفتن از آزمونهای آماری تحلیل رگرسیون و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد.
یافتههای پژوهش نشان داد که بین ویژگیهای شخصیتی (به جز عامل پذیرا بودن) و هوش هیجانی رابطهی مثبت و معنیداری وجود دارد. همچنین روانرنجور خویی با هوش هیجانی رابطه معکوس دارد. ضمناً بین کلیه ویژگیهای شخصیتی به جز با وجدان بودن با خلاقیت هیجانی رابطه معنادار وجود دارد. علاوه بر آن، بین هوش هیجانی و خلاقیت هیجانی همبستگی معناداری وجود دارد. بر پایهی این نتایج و مطالعات پیشین نتیجه گیری میشود که هوش هیجانی و خلاقیت هیجانی به عنوان بخشی از شخصیت انسان مطرح هستند و شخصیت بستر عملکرد هوش هیجانی و خلاقیت هیجانی تلقی میشود. بنابراین، این دو سازه همواره باید به عنوان بخشی از نظام گستردهتر شخصیت مورد مطالعه قرار گیرند.
کلمات کلیدی:
ویژگی های شخصیتی، خلاقیت هیجانی، هوش هیجانی.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول. س
1-1-مقدمه. 1
1-2- بیان مسأله. 2
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش. 6
1-4- اهداف پژوهش: 8
1-4-1- هدف اصلی: 8
1-5- فرضیههای پژوهش. 8
1-5-1- فرضیه اصلی 8
1-5-2- فرضیههای فرعی 8
1-6-متغیرها و تعاریف آنها 8
1-7- تعاریف اصطلاحات 9
1-7-1- تعاریف تئوریک. 9
1-7-2- تعاریف عملیاتی 10
فصل دوم. 12
2-1-مقدمه. 13
2-1-ویژگیهای شخصیتی 14
2-1-1-تعریف شخصیت 14
2-1-2-دیدگاههایی درباره شخصیت 15
2-1-2-1-شخصیت از نظر فروم. 16
2-1-2-2-شخصیت از نظر یونگر. 16
2-1-2-3-شخصیت از نظر ماری 16
2-1-2-4-نگرش فرانکل به شخصیت 17
2-1-2-5-نگرش مزلو به شخصیت 17
2-1-3-دیدگاههایی درباره رشد شخصیت 17
2-1-3-1-رشد شخصیت از نظر یونگر. 17
2-1-3-2-رشد شخصیت از نظر ماری 17
2-1-3-3-عوامل موثر بر رشد شخصیت 18
2-1-4-نظریههای شخصیت 18
2-1-4-1-نظریههای سنخ شناسی شخصیت 18
2-1-4-2-نظریههای تحلیلی عاملی شخصیت 19
2-1-4-2-1-نظریه کاتل. 19
2-1-4-3-نظریه انسان گرایی در شخصیت: 20
2-1-4-4-نظریههای شناختی شخصیت: 20
2-1-2-عوامل اصلی پنج گانه شخصیت 21
2-1-2-1-روان نژندی(نورُز) یا ناسازگاری(نوروتیک)(N) 21
2-1-2-2-برونگرایی (E) 22
2-1-2-3-انعطاف پذیری (O) 23
2-1-2-4-دلپذیر بودن (A) 24
2-1-2-5-مسئولیت پذیری و با وجدان بودن © 25
2-1-3- مدل پنج عاملی شخصیت رابرت مک کری و پل کوستا 25
2-1-4-الگوهای عاملی شخصیت 27
2-1-5-نظریه پنج عاملی شخصیت 29
2-1-5-1-پایههای تجربی و مفهومی نظریه پنج عاملی 29
2-1-5-2-نظریه صفات و مدل پنج عاملی (FFM) 30
2-1-5-3-مسائل اساسی در سنجش شخصیت 32
2-2- هوش هیجانی: 32
2-2-1- تاریخچه هوش هیجانی: 32
2-2-2-تعاریف مرتبط با هوش هیجانی 35
2-2-2-1-هیجان چیست؟. 35
2-2-2-2- تعریف هوش: 35
2-2-2-3-تعریف هیجان. 36
2-2-2-4-تعریف هوش هیجانی: 38
2-2-3- انواع هوش از دیدگاه صاحب نظران: 41
2-2-3-1-دیدگاه اشترن برگ: 41
2-2-3-2-دیدگاه گاردنر: 41
2-2-3-3-دیدگاه بار- آن: 41
2-1-4: مدلهای هوش هیجانی 42
2-1-5-پیامدهای هوش هیجانی: 49
2-1-6-عوامل موثر بر هوش هیجانی 52
2-1-8- حل نزاع با کاربرد هوش هیجانی: 53
2-3-خلاقیت هیجانی 56
2-3-1: تاریخچه خلاقیت هیجانی: 56
2-3-2: مفهوم خلاقیت هیجانی: 56
2-3-3: مراحل خلاقیت هیجانی: 60
2-3-4-پیامدهای خلاقیت هیجانی: 61
2-3-5-عوامل موثر بر خلاقیت هیجانی 63
2-4-بررسی رابطه و تفاوت بین متغیرها: 64
2-4-1-شخصیت و هوش هیجانی: 64
2-4-2-شخصیت و خلاقیت هیجانی: 66
2-4-3-هوش هیجانی و خلاقیت هیجانی: 68
2-5- تعاریف مفهومی و چارچوب نظری تحقیق: 69
2-6- تحقیقات هوش هیجانی: 71
2-6-1-تحقیقات داخلی: 71
2-6-2- تحقیقات خارجی: 77
فصل سوم. 80
3-1-مقدمه. 81
3-2-روش تحقیق: 81
3-3 – جامعه آماری 82
3-4- حجم نمونه و روش نمونه گیری 82
3-5-1-پرسشنامه هوش هیجانی تراویس برادبری و جین گریوز. 83
3-5-2-شیوه نمره گذاری آزمون هوش هیجانی 83
3-5-3- پرسشنامه خلاقیت هیجانی آوریل و نولز(ECI) 84
3-5-4-شیوه نمره گذاری آزمون خلاقیت هیجانی 84
3-5-5-پرسشنامه پنج عاملی شخصیت(NEO) 84
3-5-6-شیوه نمره گذاری پرسشنامه و تفسیر عوامل پنج گانه پرسشنامه شخصیت 85
3-6- شواهد مربوط به پایایی و روایی ابزار پژوهش. 86
3-6-1-روایی 86
3-6-2-پایایی 87
3-7- روشها و فنون آماری مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل داده ها 90
فصل چهارم. 91
مقدمه. 92
4-1- آمار توصیفی 92
4-2- آمار استنباطی 93
فصل پنجم. 99
5-1- مقدمه. 100
5-2- نتایج پژوهش. 100
5-2-1-نتیجه حاصل از فرضیه اول. 100
5-2-2-نتیجه حاصل از فرضیه دوم. 101
5-2-3-نتیجه حاصل از فرضیه سوم. 102
5-3-نتیجه گیری کلی 102
5-4-پیشنهادات پژوهش. 103
5-5-محدودیتهای پژوهش. 104
5-6-منابع و مآخذ. 105
پیوستها 114
1-پرسشنامه شخصیتی ( NEO ): 115
2-پرسشنامه خلاقیت هیجانی 119
3-پرسشنامه هوش هیجانی تراویس برادبری و جین گریوز. 120
مقدمه
انسان از همان بدو تولد در یک محیط اجتماعی رشد میکند، که این محیط در فرد به همان اندازه مؤثر است که، محیط طبیعی و فیزیکی در دگرگونی و تغییر ساختمان وجودی فرد نقش دارد. آنچه در این محیط اجتماعی میتواند انتخابهای فرد را محدود کند یا آنها را گسترش دهد و مانع سهیم شدن فرد در تجربههای خاص با دیگران شود، یا وی را قادر سازد تا اکثر این تجربهها را داشته باشد، شخصیت[1] است (اتکینسون[2]، 1996؛ ترجمه براهنی، 1383). شخصیت است که میتواند برخی از افراد را ملزم و محدود کند و دیگران را در معرض تجربیات جدید قرار دهد. تعداد و تنوع موقعیتهای اجتماعی که در آن شرکت میکنیم و یا با دیگران تعامل برقرار میکنیم نیز توسط شخصیت ما تعیین میشود. البته تفاوتهایی که در نحوهی ادراک یا تعبیر ما از اشخاص، اشیاء و موقعیتهای موجود در محیطمان وجود دارد – طبق نظریه کلی[3] – به سبک شناختی[4] ما ارتباط پیدا میکند.
در واقع افرادی که از نظر پیچیدگی شناختی[5] بالا هستند، میتوانند در بین مردم تنوع بسیار زیادی را ببینند و قادرند به راحتی یک شخص را در طبقات زیادی قرار دهند. بررسیهای سیاستمداران آمریکا و انگلیس دربارهی ویژگیهای ذهنی معلوم ساخت که، آزادیخواهان و میانهروها نسبت به محافظهکاران از پیچیدگی شناختی بالاتری برخوردارند، بنابراین سبکشناختی یکی از ابعاد مهم شخصیت است (شولتز و شولتز[6]، 2005؛ ترجمه سید محمدی، 1388). اما باید توجه داشت که انسانها در عین حال که موجوداتی عقلانی هستند، خصایص هیجانی نیز دارند که این ویژگی، آنها را به موجودی هیجانی تبدیل کرده است. سالها در فرهنگهای مختلف به واسطهی سنتها و قواعد مرسوم، عمل کردن بر اساس هیجانها مذموم شمرده میشد. زیرا این باور وجود داشت که هیجان منشأ خشونت و مختص حیوانات هستند و این ویژگی با فرآیندهای عالی تفکّر همچون هوش هیجانی[7] و خلاقیت هیجانی[8] در تضاد هستند. اما امروزه روانشناسان با طرح مفهوم هوش هیجانی و خلاقیت هیجانی سعی داشتهاند این موضوع را روشن کنند که این دو مقوله یعنی هوش و هیجان و یا خلاقیت و هیجان در تقابل با یکدیگر نیستند(آوریل[9]، 2007؛ به نقل از ایوسویچ، 2007).
تمام هیجانها در اصل تکانههایی برای عمل کردن هستند، برنامههای فوری برای حفظ زندگی که در طی تکامل تدریجی در وجود انسان به ودیعه گذارده شده است. طبق نظر گلمن[10](1994). در پژوهشهای جدید، نقش هوش هیجانی در دوران کودکی، در ارتباط با خلاقیت، برقراری ارتباط با والدین و در سنین بالاتر در تحصیل و انتخاب شغل آشکار است. خلاقیت نیز فرآیندی است که در طی آن تلاش برای شکوفا کردن استعدادهای بالقوه صورت میگیرد(مایر[11]، 1999؛ نقل از ساووی 2004).
در پرتو خلاقیت، خلاقیت هیجانی مستلزم رها شدن از واکنشهای هیجانی معمول و خلق واکنشهای هیجانی بدیع است(گات بزال و آوریل، 1996).
مطالعات نشان دادهاند که شیوهی افراد برای ابراز تواناییهای شناختی از جمله هوش و خلاقیت، به شخصیت آنها بستگی دارد(اتکینسون، 1996؛ ترجمه: براهنی، 1383). باید توجه داشت که وجود چنین رابطهای را نیز میتوان بین هوش هیجانی و خلاقیت هیجانی با شخصیت در نظر گرفت.
1-2- بیان مسأله
هر کسی شخصیتی دارد، شخصیت شما به تعیین محدودیتهای موفقیت، خوشی و خرسندی در زندگی شما کمک میکند. ما دربارهی شخصیت صحبت میکنیم و اگر بگوییم که شخصیت شما یکی از مهمترین موهبتهای شماست، گزافه گویی نکردهایم. تمام چیزهایی که انتظار دارید به دست آورید، خواه همسر یا والد خوبی باشید و حتی حالت سلامت عمومی شما میتواند تحت تأثیر شخصیت شما و شخصیت افرادی که با آنها تعامل دارید قرار گیرد(شولتز، 2005؛ ترجمه: سید محمدی، 1388).
بی تردید میتوان گفت یکی از رایج ترین مفاهیم روان شناسی در میان همگان شخصیت است. چنانکه با اندکی توجه در صحبتهای روزمره متوجه فراوانی کاربرد این مفهوم میشویم. کاربردهایی که براساس معانی و تعابیر مختلف، گاهی دلالت بر صفات و ویژگیهای بارز افراد، اعم از مثبت معمولی و منفی مینمایند و گاهی نشاندهنده مقام و مهارتهای اجتماعی هستند که نظریه پردازان درباره چگونگی تشکیل و تحول شخصیت و مفاهیم انگیزشی رفتار آدمی دارند(جمالفر، 1373ص121).
روان شناسی شخصیت حوزه بسیار گستردهای است، زیرا شخصیت، خود موضوعی است پیچیده و دارای ابعاد و جنبههای گوناگون. برای شناخت شخصیت انسان، از دیر باز کوششهای فراوانی به عمل آمده که برخی از آنها غیر علمی، خرافاتی، و معدودی دیگر علمی و معتبر است.(شولتز و شولتز، 2005؛ ترجمه: سید محمدی، 1388).
شناخت شخصیت، ویژگیها، چگونگی شکلگیری شخصیت، عوامل موثر در ایجاد شخصیت و مسائلی از این قبیل، از یک جنبه، ارضا حس کنجکاوی، و میل به حقیقت جویی را در انسان دنبال میکند، زیرا این شناخت نوعی خود شناسی است. از سوی دیگر این شناخت و اطلاعات به شخص امکان میدهد که در ارتباط متقابل با دیگران موضعگیریهای مناسب و آگاهانه داشته باشد. مطالعه شخصیت هم از جنبههای ارضای حس کنجکاوی و هم از نظر روابط اجتماعی دارای اهمیت است. به عبارت دیگر شخصیت شیوههای احساسات، افکار و اعمال افراد در طول زندگیشان را دربر میگیرد(چاوز-ایکل[12]، 2007).
در سالهای اخیر با توسعهی روشهای پیچیدهی آماری، رویکرد صفت بر مطالعات حوزهی شخصیت تسلط پیدا کرده است. یکی از اولین نظریههای صفت، نظریهی آیزنگ[13] است که شخصیت را متشکل از سه بعد برونگرایی[14] – درونگرایی[15]، نوروزگرایی[16] – پایداری هیجانی[17] و پسیکوزگرایی[18] – کنترل تکانه[19] در نظر گرفت. بعدها کتل[20] با بهرهمندی از روش تحلیل عاملی، شانزده عامل را برای شخصیت مطرح کرد. و کاستا و مک کری[21](1989). شخصیت را متشکل از پنج عامل اصل نوروزگرایی، برونگرایی، تجربهپذیری[22]، سازگاری[23] و مسئولیتپذیری[24] عنوان کردند(حق شناس، 1385).
پس به طور کلی شخصیت در روانشناسی به مجموعه ویژگیهای جسمی و روانی، و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر شخصیتها متمایز میکند اطلاق میشود(کریمی، 1375). اما باید توجه داشت که انسانها در عین آنکه موجوداتی عقلانی هستند، خصایل هیجانی نیز دارند که این ویژگی، آنها را به موجودی هیجانی تبدیل کرده است. سالها در فرهنگهای مختلف به واسطهی سنتها و قواعد مرسوم، عمل کردن بر اساس هیجانها مذموم شمرده میشد. زیرا در بعضی از فرهنگها این باور وجود داشت که هیجان منشأ خشونت و مختص حیوانات است و این ویژگی با فرآیندهای عالی تفکر همچون هوش و خلاقیت در تضاد میباشد. اما امروزه روانشناسان با طرح مفهوم هوش هیجانی و خلاقیت هیجانی سعی داشتهاند این موضوع را روشن کنند که این دو مقوله یعنی هوش و هیجان و یا خلاقیت و هیجان در تقابل با یکدیگر نیستند(آوریل، 2007، به نقل از ایوچوبک[25]، 2007).
برخی از متخصصان، هوش را توانایی حل مساله میدانند. عدهای دیگر، آن را توانایی انطباق و یادگیری بر اساس تجارب روزمره میدانند. عدهای نیز معتقدند، در تعریف هوش فقط به جنبههای شناختی توجه شده است و سایر ابعاد هوش مثل خلاقیت و هوش عملی و میان فردی نادیده گرفته شده است(سانتراک، 1385).
هوش را توانایی درک و فهم عواطف به منظور ارزیابی افکار و خلق و خو و تنظیم آنها به گونهای که موجب تعالی و رشد عقلی و عاطفی گردد تعریف کردهاند(گلدمن، 1380).
بنابراین توسعه و رشد هوش و خلاقیت یک عنصر کلیدی در یادگیری و تدریس محسوب میشود و اگر دانشآموزان بتوانند این ویژگی را کسب کنند، اولین گام را در جهت کنترل و هدایت هیجانهای خودشان برداشته و میتوانند موانع تضعیف کننده عملکرد را از بین بردارند(آقایار، شریفی و درآمدی، 1385).
بعضی مطالعات به توصیف ویژگیهای شخصیتی[26] اختصاص داده شدهاند که البته نتایج آنها بسیار ضد و نقیضاند. مثلاٌ در بسیاری از تحقیقات به رابطهی قوی درونگرایی و خلاقیت اشاره شده است(رودس[27]، 1990). از طرفی در برخی از تحقیقات، درونگرایی، به عنوان ویژگی مهم شخصیت خلاق معرفی شده است(مانند دلانس[28] و گایر[29]، 1970: بارون[30] و هارینگتون[31]، 1980؛ به نقل از آیزنگ، 1994).
به نظر میرسد شخصیت افراد میتواند پیش بینی کننده هوش و خلاقیت آنها باشد. از نظر گلمن شخصیت افراد ترکیب درستی از عقل و دل است، اما به لحاظ فرهنگی آموختهایم که به هیجانات خودمان همانند هیجاناتی که اطلاعات درست ذهن را تعریف میکند اعتماد نکنیم. حتی گاهی واژه هیجان، بیانگر یک شخصیت ضعیف است و به کسی اطلاق میشود که قادر به کنترل خویش نبوده یا حتی رفتاری کودکانه یا ابلهانه دارد(آقایار و شریفی درآمدی، 1384). مرور پژوهشهای انجام شده، متناسب با این مبانی نظری در پیوند ویژگیهای شخصیت و پیشرفت تحصیلی با هوش به درک بهتر کمک میکند. لذا اهمیت تأثیر پیشرفت تحصیلی در سلامت شخصیت دانشآموزان به حدی است که برخی از متخصصان آن را حداقل تا نیمه دوم دوره نوجوانی معیار اساسی برای تشخیص عملکرد سالم دانستهاند(سیف، ۱۳۶۳).
مطالعات نشان دادهاند که شیوهی افراد برای ابراز تواناییهای شناختی از جمله هوش و خلاقیت به شخصیت آنها بستگی دارد(اتکینسون، 1996؛ ترجمه: براهنی، 1383).
خلاقیت هیجانی توانایی تجربه و بیان بدیع، موثر و اصیل ترکیبی از هیجانات است(آوریل و توماس نولز[32]، 1991). و هوش هیجانی بر حسب الگوی مهارت مدار، به عنوان توانایی ادراک درست هیجانات[33]، استفاده از هیجانات در آسانسازی تفکر، درک هیجانات و تنظیم هیجانات در خود و دیگران در نظر گرفته شده است(سالووی[34] و مایر[35]، 1997).
لذا به نظر میرسد طبق نظر آوریل(1999). رابطهی هوش هیجانی و خلاقیت هیجانی با رابطهی بین هوش شناختی و خلاقیت منطبق است. پژوهشهای تجربی از این فرض حمایت میکند،: که هوش شناختی و خلاقیت، سازههای مجزایی هستند(استرنبرگ و اوهارا[36]، 1999). و توجه به هوش هیجانی و خلاقیت نقش مهمی در تعلیم و تربیت دارد. و بایستی به معلمان خاطر نشان کرد که رفتار خلاق و عوامل درونی و بیرونی مرتبط با آن رفتار را میتوان تغییر داد و در بهبود آن تلاش کرد. بار-آن(1999). لذا شناخت خصوصیات افراد خلاق و ویژگیهای شخصیتی آنها امری ضروری است.
بدین ترتیب این فرض قوت میگیرد که آیا رابطهی بین هوش هیجانی و خلاقیت هیجانی نیز به همین صورت است؟ و آیا بین ویژگیهای شخصیت دانشآموزان با