1-1. مقدمه 2
1-2. بیان مسأله 4
1-3. اهمیت و ضرورت پژوهش 8
1-4. اهداف پژوهش 9
1-4-1. هدف اصلی 9
1-4-2. اهداف ویژه 9
1-5. پرسشهای پژوهش 9
1-6. تعاریف عملیاتی پژوهش 10
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینهی پژوهش
2-1. مقدمه 12
2-2. مبانی نظری 13
2-2-1. آموزش عالی 13
2-2-1-1. تعریف آموزش عالی 13
2-2-1-2. رسالت آموزش عالی 15
2-2-2. دورههای تحصیلی 16
2-2-3. برنامه ریزی، برنامه ریزی آموزشی و برنامه ریزی درسی 16
2-2-4. برنامهی درسی 18
2-2-5. شایستگی کانونی 20
2-2-5 -1. مفهوم شناسی شایستگی 20
2-2-5-2. تاریخچهی آموزش مبتنی برشایستگی 25
2-2-5-3. انواع شایستگیها 28
2-2-5-4. آموزش مبتنی بر شایستگی 32
2-2-5-5. سطوح شایستگیها در تدوین برنامهی درسی مبتنی بر شایستگی 36
2-2-5-6. شایستگیهای مورد تأکید در برنامه های درسی آموزش عالی 38
2-2-5-7. اهمیت شایستگیهای کانونی 39
2-2-6. اهمیت و جایگاه آموزش در رشته علم اطلاعات و دانششناسی 40
2-3. پیشینه پژوهش در خارج و ایران 47
2-3-1. پیشینهی پژوهشهای شایستگیهای مورد نیاز کتابداران در خارج 48
2-3-2. پیشینهی پژوهش وضعیت آموزش شایستگیهای کانونی تخصصی کتابداران در خارج 54
2-3-3. پیشینهی پژوهشهای شایستگیهای مورد نیاز کتابداران در ایران 58
2-3-4. پیشینهی پژوهش وضعیت آموزش شایستگیهای کانونی تخصصی کتابداران در ایران 66
2-3-5. جمعبندی پیشینهها 72
فصل سوم: روششناسی پژوهشD:UsersfarehDesktopپایان نامه.docx – _Toc379612829
3-1. مقدمه 75
3-2. نوع پژوهش 75
3-3. روش پژوهش 76
3-4. جامعهی پژوهش 77
3-5. ابزار گردآوری دادههای پژوهش 78
3-6. روایی پرسشنامه 79
3-7. پایایی پرسشنامه 81
3-8. روشهای آماری به کار رفته برای تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش 84
3-9. روش تجزیه و تحلیل دادهها 84
3-10. محدودیتهای پژوهش 85
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش
4-1. مقدمه 87
4-2. بررسی توصیفی جامعهی پژوهش 87
4-3. پاسخ به پرسشهای پژوهش 90
4-4. یافته های جانبی پژوهش 118
فصل پنجم: نتیجهگیری
5-1. مقدمه 122
5-2. بحث و نتیجه گیری در پرسشهای پژوهش 123
5-4. پیشنهادهای پژوهش 142
5-5. پیشنهادهایی برای پژوهشهای آتی 144
فهرست منابع 146
پیوست 161
چکیده: هدف از انجام پژوهش حاضر تدوین الگوی شایستگی کانونی در سطح تخصصی و سنجش آن در میان دانشجویان علم اطلاعات و دانششناسی بوده که به روش پیمایشی، و سندی – تحلیلی انجام شده است. جامعهی آماری این پژوهش کلیهی دانشجویان علم اطلاعات و دانششناسی در ترمهای 7،6،5 و 8 دانشگاههای تهران، شهید چمران، شیراز و فردوسی مشهد در سال 1392-1393 میباشد. بعد از مرور گسترده متون، الگوی شایستگی کانونی تخصصی دانشجویان، در این پژوهش شامل 11 شایستگی میباشد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامهای محقق ساخته بوده که روایی آن از طریق روایی صوری و همچنین از طریق محاسبهی ضریب همبستگی هر یک از عاملها با نمرهی کل پرسشنامه مورد تأیید قرار گرفت و پایایی آن به 4 روش آلفای کرونباخ (82/0)، تنصیف اسپیرمن براون (77/0)، تنصیف گاتمن (67/0) و بازآزمایی (82/0) محاسبه شده است. علت استفاده از 4 روش برای تأیید پایایی محقق ساخته بودن پرسشنامهی پژوهش میباشد. در نهایت تجزیه و تحلیل داده ها روی 143 پرسشنامهی برگشتی انجام شد. در این پژوهش برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی، میانگین و کمترین و بیشترین داده) و برای تعیین معنی داری تفاوتها از آمار استنباطی ( آزمون تی، آزمون تحلیل واریانس یک راهه و چند راهه) استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن بود که در تمامی موارد دانشجویان نیم سال هشتم نسبت به دانشجویان نیم سال پنجم وضعیت بهتری دارند و اختلاف نین آنها معنی دار است. همچنین نتایج آزمون تی اهمیت این تفاوت را تأیید می کند. بنابراین آموزش بر ارتقا سطح شایستگیهای کانونی تخصصی طی نیم سالهای مختلف تحصیلی اثر گذار بوده است. بررسی میانگین شایستگیها، در دانشجویان دانشگاههای مورد پژوهش نشان میدهد که دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در خدمات اطلاعاتی و الکترونیکی، کاربران و کاربردهای اطلاعات، فراهم آوری و مدیریت مجموعه، فناوری اطلاعات، سواد اطلاعاتی، نیازها و رفتارهای اطلاعاتی و ابعاد شناختی و نظری رشتهعلم اطلاعات و دانششناسی از سایر دانشگاهها بهتر بوده اند و میانگین دانشجویان دانشگاه شیراز در سازماندهی و بازیابی اطلاعات، اقتصاد اطلاعات، مدیریت دانش و علمسنجی و اطلاعسنجی از سه دانشگاه دیگر بیشتر است. نتایج حاصل از بررسی شایستگیهای کانونی تخصصی دانشگاههای مختلف نشان میدهد که از لحاظ حداقل یکی از خرده مقیاسهای شایستگی تخصصی تفاوت معنی داری وجود دارد اما بین سطح شایستگی کانونی تخصصی دانشجویان و معدلشان اختلاف معنی داری وجود ندارد. در نهایت طرح برنامهی درسی بر اساس مدل مارپیچ مضاعف و با در نظر گرفتن شایستگیها در دو سطح عمومی و تخصصی، به عنوان مبنایی برای برنامه درسی در دورهی کارشناسی علم اطلاعات و دانششناسی پیشنهاد شده است.
1-1. مقدمه
دوران حاضر برای کسانی که با خدمات علم اطلاعات و دانششناسی درگیر هستند، دوران آرامی نیست. ما کتابداران در این زمان که تغییرات اجتماعی بر استفادهکنندگان و سازمانهای مرتبط با علم اطلاعات و دانششناسی تأثیرگذار است و در حقیقت رشته علم اطلاعات و دانششناسی را دگرگون می کند، دچار هیجان و دلهره هستیم. مجبوریم با خلاقیت، تطبیقپذیری و انعطافپذیری مصممانه به این تغییرات واکنش نشان دهیم.
امروزه دیوارهای کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی برداشته شده، مرزهای اطلاعاتی آنها از میان رفته و یا در حال کم رنگ شدن است. محیط اطلاعاتی به مدد فناوریهای نوین گسترش یافته و دسترسی بالقوهی انسان به اطلاعات فارغ از محدودیتهای مکانی و زمانی به راحتی امکان پذیر شده است. بنابراین کتابخانههای کنونی باید محل تلاقی نیازهای استفادهکنندگان و انبوه اطلاعات پایگاهها باشند و کتابداران باید خود را برای رویارویی با حجم عظیمی از اطلاعات و طیف وسیعی از نیازها و خواستهها آماده و با به خدمت گرفتن ابزارهای مناسب و بهبود سازوکارهای اطلاع یابی و اطلاعرسانی، خود به رشد جوامع انسانی کمک کنند (جمالی، 1385، ص 4). برای رسیدن به این منظور و خدماترسانی باید نیروی انسانی شاغل در کتابخانهها از لحاظ کمی و کیفی پاسخگوی نیازهای مراجعان باشد و این در شرایط کنونی تنها زمانی به صورت مؤثر اتفاق میافتد که نظام آموزشی، کتابدارانی متخصص و ماهر برای بهرهرسانی به جامعهی اطلاعات محور تربیت کند.
با توجه به شرایط جدید و با پذیرفتن این نکته که هنوز هم تولید دانش تخصصی از وظایف دانشگاه است، و به این دلیل که کتابداران باید بتوانند در دنیای رقابتی امروز حضوری مستمر و حرفهای داشته باشند ضروری است که نظام آموزشی به آموزش مبتنی بر شایستگی[1] دانشجویان علم اطلاعات و دانششناسی اهتمام ورزد. یکی از ابعاد آموزش مبتنی بر شایستگی این است که کتابداران با داشتن شایستگیهای تخصصی[2] اثر بخش، قادر باشند تا نقش حرفهای خود را در جامعه و همچنین سازمانهای خود بهتر ایفا نمایند.
با نگاهی به ادبیات رایج در توسعه منابع انسانی اصطلاح مدل یا الگوی شایستگی برای مشاغل و حرف مختلف به کرات دیده میشود. برای مثال، الگوی شایستگی مدیران، الگوی شایستگی پزشکان، الگوی شایستگی مهندسان و در نهایت الگوی شایستگی کتابداران.
ارزیابی مبتنی بر شایستگیها برای انتخاب، انتصاب و ارتقا منابع انسانی و همچنین توسعه و برنامه ریزی آموزشی نتایج قابل ملاحظهای دارد و از آنجا که نقطهی آغاز ارزیابی، شایستگی است؛ دقت و جامعیت در تعریف شایستگیها و طراحی مدل شایستگی از مهمترین عوامل اعتبار ارزیابی میباشد. بنابراین برای کسب اعتبار در الگوی شایستگی مورد نظر برای کتابداران، پژوهش حاضر سعی دارد که از نظریه کوانتومی اطلاعات [3]که نظریهای بر گرفته از نظریه فیزیک کوانتوم است برای تدوین الگوی شایستگیهای تخصصی مورد نیاز کارشناسان علم اطلاعات و دانششناسی استفاده و در نهایت، الگوی تدوین شده در جامعه مورد نظر سنجش شود.
یکی از اصول فیزیک کوانتوم، اصل دوگانگی موجی/ ذرهای است که با بهره گرفتن از آن میتوان چنین برداشتی را برای ذرات اطلاعاتی ارائه نمود. اطلاعات همانند موج/ ذره پدیدهای دو نقشی است که هم دارای نقش موجی (اطلاعات بالقوه) و هم نقش ذرهای (اطلاعات بالفعل یا فعال) است. که این اطلاعات هرگاه مورد مشاهده، خواندن و یا اندازه گیری قرار نگیرد حالت موج گونه دارد که نه قابل اندازه گیری است نه دریافت. هنگامی که اقدام به سنجش، خواندن یا مشاهده آن کنیم به حالت ایستا و قابل شناخت و دریافت در میآید (حری، 1385، ص 116).
1-2. بیان مسئله
کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی که جلوهگاه عملکرد نیروی انسانی رشتهی علم اطلاعات و دانششناسی است با نیروی انسانی شایسته قوام مییابد و فقدان چنین نیرویی به فروکاهی چنین جلوهگاهی میانجامد. منابع و متون خفته را نیروی انسانی، پویایی و حیات میبخشد و کتابخانه را به کانون برخورد با تعامل اندیشههای خاموش و به ظاهر منفعل تبدیل می کند محل تربیت و پرورش چنین نیروهایی مراکز آموزشی ذیربط است (حری، 1388، ص 5).
همه فلسفههای آموزش عالی [4]اتفاق نظر دارند که دانشگاهها در کنار دروسی که به دانشجو ارائه می کنند و با برگزاری آزمونهای متعدد و ارائه نمرات، او را تحصیل کرده محسوب می کنند و این هرگز کفایت نیاز جامعه و حتی بنگاههای صنعتی تجاری را نمیکند (آراسته، 1383، ص 91). به نظر میرسد که این موضوع در آموزش علم اطلاعات و دانششناسی نیز به عنوان یک مسأله مورد توجه بوده است به گونه که کوچک و سمیرمی زاده (1383، ص 201) معتقدند که میان انتظارات جامعه و سازمانها از کتابداران و تواناییهای عملی آنها در انجام وظایف یک متخصص اطلاعرسانی فاصله قابل توجهی ایجاد شده است.
آموزش رسمی علم اطلاعات و دانششناسی از آغاز شکل گیری آن در ایران از سال 1345 ه.ش تاکنون با فراز و نشیبهای فراوانی روبرو بوده است. ایستایی برنامهی درسی رشته علم اطلاعات و دانششناسی، همخوان نبودن شیوه های کنونی بامحیط کار، نبودن رابطهی علمی سازمان یافته بین گروههای آموزشی از یک طرف و با بازار کار از طرف دیگر، تخصصی نبودن و رویکرد سنتی و غیر روزآمد برنامهی درسی از جمله مشکلات نظام آموزشی رشته علم اطلاعات و دانششناسی است که حاصل آن، فارغ التحصیلان بیانگیزه، بیمهارت و فاقد نوآوری در حرفه میباشد (بیگدلی و آبام، 1382، ص 60)
همه مشکلات فوق و البته میل به توسعه علمی و ورود به عرصههای جدید علم و دانش از یک سو و هماهنگی با تحولات فناوری از سوی دیگر، سبب شده که در چند دهه اخیر تلاشهای بسیاری درباره آموزش علم اطلاعات و دانششناسی و ضرورت بازنگری و هماهنگسازی محتوای رشته با نیازهای در حال تغییر جامعهی اطلاعاتی در کشور انجام گیرد، و هریک از پژوهشگران از زوایای گوناگونی به اظهار نظر درباره تغییر نام و محتوای رشته و لزوم حذف یا افزودن برخی از درسها به برنامهی آموزشی پرداختهاند (فتاحی، 1379؛ حیدری، 1389، 1390؛ غیوری، 1388).
پیشنهادهای ارائه شده، نشان دهندهی لزوم نگاهی جدید به آموزش و محتوای آموزشی رشته علم اطلاعات و دانششناسی است و همانطور که فرجپهلو (1390، ص 32) اشاره می کند قضاوت در مورد چشمانداز آیندهی رشته علم اطلاعات و دانششناسی بدون شناخت عناصر آن و عوامل مؤثر بر آن امکان پذیر نیست. البته خلاءهای موجود در برنامه درسی حوزه علم اطلاعات و دانششناسی به ارائه راهکارهایی برای بخشهای مغفول مانده در این برنامه ارائه میدهد، امّا مبتنی بر اصول بنیادین و چارچوب نظاممند و پویا نیستند.
آنچه به عنوان مسئله اساسی این پژوهش مطرح است، نبود چارچوب جامعی از معیارها و شاخصهای مورد نیاز برای ارزیابی دانشآموختگان رشته علم اطلاعات و دانششناسی است. اما برای حصول به چنین چارچوبی همانطور که فتاحی (1379) نیز بر این باور است، مهمترین اقدامی که باید پیش از هر نوع برنامه ریزی و تصمیم گیری در مورد نظام آموزشی صورت گیرد، روشن ساختن زیر بنای نظری و فلسفی آموزش، تدوین اصول و چارچوب فعالیتهای آموزشی بر اساس همین زیر بنای نظری است. از این رو، برنامه ریزیهای کلان و خرد آموزشی هم باید بر مبنای اصول نظری انجام گیرد. به طور کلی، هدف از استوار ساختن آموزش بر پایه یک زیر بنای نظری معتبر آن است که نظام آموزشی مدرسان و دانشآموختگان را قادر میسازد تا در واکنش به مسائل محیط و جامعه بتوانند مناسبترین رویکردها و راهحلها را ارائه دهند و در نهایت به پیشرفت معقولانه جامعه مدد رسانند. با توجه به همهی این مسائل و مشکلات، چگونه میتوان الگویی نظاممند که بر مبنای اصول نظری باشد برای کتابداران طراحی کرد؟
نظریه شایستگی کانونی از جمله نظریه های مطرح در زمینه آموزش و آینده نظام آموزشی است که با کمک آن میتوان مبانی و الگوهای نظری آموزشی را که متناسب با حوزههای علم اطلاعات و دانششناسی است شناسایی و پیادهسازی کرد (حیدری1390، ص 73).
الگوی شایستگی مفهوم نسبتاً جدیدی است که بسیاری از انتظارات مورد توجه صاحبنظران را در خود جای میدهد. در الگوی شایستگی، شایستگی به دو مقولهی عمومی وتخصصی تقسیم
میشوند. شایستگیهای عمومی به صورت پایهای برای تمام افراد جامعه و به خصوص جامعهی اطلاعاتی و معرفتی لازم و ضروری است و شایستگیهای تخصصی مربوط به یک حوزه تخصصی خاص میباشد. شایستگیهای تخصصی مواردی است که از درون شرح شغلهای مرسوم سازمانها قابل استخراج و با دورههای آموزشی قابل بهبود میباشد. در تکمیل الگوی شایستگی کتابداران ناگزیر به شناسایی شایستگیهای تخصصی کتابداران میباشیم زیرا شایستگیهای عمومی این الگو توسط گرایی تکمیل شده است (گرایی، 1390).
از آنجایی که برای شناسایی شایستگیهای کانونی تخصصی در هر رشته و حوزه تخصصی شناخت ابعاد و چارچوبهای اصلی و فرعی شکل دهنده آن رشته الزامی است.