کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



۳-۶- بررسی ابزار پژوهش
استفاده از گویه‏ها و پرسش‌های متعدد، مسئله روایی و اعتبار داده‌ها را مطرح می‌کند. در واقع یک ابزار خوب باید از تعدادی ویژگی‌های مطلوب مانند عینیت، سهولت اجزاء، عملی بودن، سهولت تعبیر و تفسیر، روایی و پایایی برخوردار باشد. مهم‌ترین موارد ذکر شده در این ویژگی‌ها روایی و پایایی است (مؤمنی و فعال قیومی، ۱۳۸۷ : ۲۰۵) .
۶-۳-۱- بررسی روایی ابزار پژوهش
روایی از واژه‌ی روا، به معنای جایز و درست گرفته شده و روایی به معنای صحیح و درست بودن است (خاکی،۱۳۸۲: ۲۸۸). روایی ابزار اندازه گیری یعنی هنگامی که به امید مطالعه‌ی یک مفهوم مجموعه ای از پرسش‌ها را مطرح می‌کنیم، چگونه می‌توانیم اطمینان یابیم که واقعاً به اندازه گیری مفهوم مورد نظر پرداخته‌ایم یا چیز دیگری را سنجیده‌ایم. آزمون‌های روایی را در ۳ گروه گسترده می‌توان دسته بندی نمود: روایی محتوا، روایی وابسته به معیار و روایی سازه (سکاران، ۱۳۸۸: ۲۲۳).
به منظور اندازه گیری سرمایه‏ی اجتماعی، با در نظر گرفتن مدل پاتنام، از تلفیق پرسشنامه های احمدی فیروزجائی و همکاران (۱۳۸۵)؛ غفاری و اونق (۱۳۸۵)؛ مرشدی و شیری (۱۳۸۷)؛ بالن و اونیکس (۱۹۹۸) و اسوندسون و هجللوند ( ۲۰۰۰ ) استفاده گردید که روایی آن‌ها احراز شده بود. برای اطمینان از سهولت فهم پرسش‌ها، ابتدا تعداد محدودی پرسشنامه (۳۰ پرسشنامه)، بین افراد توزیع گردید و نظرات آن‌ها را نسبت به متن و معنای پرسش‌های موجود بررسی نمودیم و در نهایت به منظور اندازه گیری سرمایه‏ی اجتماعی از ۳۶ گویه استفاده گردید.
دانلود پروژه
همچنین از روایی محتوا نیز به منظور بررسی روایی پرسشنامه استفاده گردید. روایی محتوا، روشی برای سنجش میزان اعتبار اجزای تشکیل دهنده‌ی یک ابزار اندازه گیری می‌شود که معمولاً توسط افراد متخصص در موضوع مورد مطالعه انجام می‌گیرد. از این رو روایی محتوا به قضاوت داوران بستگی دارد (کلانتری، ۱۳۸۵: ۷۷). به منظور بررسی این روایی، شاخص‌ها و سؤالات توسط خبرگان مورد ارزیابی قرار گرفت و برخی از سؤالات حذف و تعدادی سؤال نیز به پرسشنامه اضافه شد تا از نظر علمی بار پرسشنامه قابل قبول گردد.
۳-۶-۲- بررسی پایایی ابزار پژوهش
اعتبار یا اعتماد پذیری ابزار، میزان پایایی و سازگاری آن را در اندازه گیری یک مفهوم نشان می‌دهد. توانایی ابزار در حفظ پایایی خود در طول زمان – علیرغم شرایط غیر قابل کنترل آزمون وضعیت خود پاسخگویان حاکی از پایداری آن و تغییر پذیری اندک آن می‌باشد. برای آزمون پایداری دو راه وجود دارد: ضریب باز آزمایی و اعتبار آزمون‌های موازی (سکاران، ۱۳۸۸: ۲۲۷).
در این پژوهش به منظور اندازه گیری پایایی ابزار اندازه گیری سرمایه‌ی اجتماعی از آلفای کرونباخ استفاده گردید. معمولاً در مطالعات اگر ضریب آلفای کرونباخ بیش از ۶/۰ باشد، اعتبار نسبی گویه‏ها و لذا مفهوم مورد نظر را تصدیق می‌کنند (ایمانی جاجرمی، ۱۳۸۵ :۲۱۰). پس از سنجش پایایی مفاهیم مورد نظر، مقادیر زیر برای آلفای کرونباخ به دست آمد.
جدول ۳-۲- بررسی پایایی ابزار پژوهش

 

ابعاد اعتماد بین شخصی اعتماد تعمیم یافته اعتماد به نهادها شبکه‏ی روابط غیررسمی شبکه‌ی روابط رسمی هنجار معامله به مثل
ضریب ۷۲۱/۰ ۶۲۵/۰ ۷۱۱/۰ ۷۰۶/۰ ۶۱۱/۰ ۶۳۳/۰

همچنان که داده های جدول نشان می‌دهد برای تمام متغیر های مورد سنجش، مقادیر آلفای کرونباخ بالاتر از ۶/۰ شده است که گویای این واقعیت می‌باشد که سؤالات پرسشنامه از انسجام درونی مناسبی برخوردار هستند.
۳-۷- روش توزیع پرسشنامه
پرسشنامه را می‌توان به طریق حضوری یا از طریق پست بین پاسخ دهندگان توزیع کرد. بزرگ‌ترین امتیاز شیوه‌ی حضوری این است که خود پژوهشگر یا یکی از اعضای گروه پژوهش می‌تواند هرگونه تردیدی را که پاسخ دهندگان در مورد هر یک از سؤالات دارند بلادرنگ برطرف کند و همچنین پژوهشگر این فرصت را دارد که موضوع پژوهش را معرفی کند و پاسخ دهندگان را برانگیزد که پاسخ‌های صادقانه بدهند (سکاران، ۱۳۸۸: ۲۶۰).
در این پژوهش نیز تکمیل پرسشنامه با حضور پژوهشگر انجام شد تا در صورت نیاز به سؤالات و ابهامات پاسخگویان پاسخ داده شود. به منظور توزیع پرسشنامه بین افراد، پس از اخذ مجوز در چندین نوبت به ادارات صنایع دستی استان فارس، صنف قالیبافان شیراز، کمیته‌ی امداد امام خمینی شیراز، اداره بهزیستی شیراز و صندوق مهر امام رضا (ع) شیراز مراجعه و پرسشنامه بین شاغلان کسب‏وکار خانگی و به طور همزمان بین افراد فاقد کسب‏وکار خانگی مراجعه کننده به این ادارات توزیع گردید.
لازم به ذکر می‌باشد که در ابتدا تعداد محدودی پرسشنامه (۳۰ پرسشنامه) بین شاغلان کسب‏وکار خانگی توزیع گردید و پس از بررسی روایی و پایایی آن، تعداد ۴۶۰ پرسشنامه بین شاغلان کسب‏وکار خانگی توزیع گردید که در نهایت ۳۸۵ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در بین افراد فاقد کسب‏وکار نیز تعداد ۱۵۵ پرسشنامه توزیع گردید که در نهایت ۱۳۰ پرسشنامه جمع آوری گردید.
۳-۸- متغیر های پژوهش
تعریف عملی، یک مفهوم را به صورت اعمال و اموری که در مطالعه به عنوان معرف و معادل آن مشخص می‌شود، تعریف می‌کند. چنین تعریفی معانی مفاهیم را لمس پذیر می‌کند و روش‌های اندازه گیری که ملاک‌هایی را برای کاربرد تجربی مفاهیم به دست می‌دهد، طرح و خلاصه می‌کند (هومن، ۱۳۸۳: ۹۸).
۳-۸-۱- متغیر مستقل
متغیر مستقل اصلی در این پژوهش سرمایه‌ی اجتماعی می‌باشد. پاتنام، سرمایه‌ی اجتماعی را مجموعه ای از مفاهیمی مانند اعتماد (بین شخصی، تعمیم یافته و نهادی)، هنجارها (معامله به مثل) و شبکه‌ها (رسمی و غیر رسمی) می‌داند که موجب ایجاد ارتباط و مشارکت بهینه‌ی اعضای یک اجتماع شده و در نهایت منافع متقابل آنان را تأمین خواهد کرد (پاتنام، ۱۳۸۰: ۲۲۵).
- اعتماد بین شخصی (درون گروهی)[۴۰]: منظور از اعتماد شخصی، میزان اعتماد افراد نسبت به دوستان و آشنایان خود می‌باشد و در شکل قرض دادن پول، امانت دادن وسایل به یکدیگر و قبول ضمانت آن‏ها نمایان می‌شود که سؤالات ۲ تا ۶ پرسشنامه مربوط به شاغلان کسب‏وکار خانگی و سؤالات ۲ تا ۴ پرسشنامه مربوط به افراد فاقد کسب‏وکار این عامل را می‌سنجند.
- اعتماد تعمیم یافته (اجتماعی)[۴۱]: بیانگر میزان اعتماد و نگرش شاغلان کسب‏وکار خانگی و افراد فاقد کسب‏وکار به افراد و گروه های مختلف جامعه و به عبارتی دیگران تعمیم یافته می‌باشد و با گویه‏هایی چون قابل اعتماد دانستن مردم، قرض دادن پول به آن‌ها و اعتماد و منصفانه بودن مطالب روزنامه‌ها بیان می‌شود. سؤالات ۱، ۷، ۸ و ۱۳ پرسشنامه مربوط به شاغلان کسب‏وکار خانگی و سؤالات ۱، ۵، ۶ و ۱۱ پرسشنامه مربوط به افراد فاقد کسب‏وکار این عامل را می‌سنجند.
- اعتماد به نهادها[۴۲]: بیانگر میزان اعتماد افراد به نهادهای دولتی مانند بانک‌ها، ادارات دولتی، نیروی انتظامی و شرکت‌های تعاونی می‌باشد که سؤالات ۹ تا ۱۲ پرسشنامه مربوط به شاغلان کسب‏وکار خانگی و سؤالات ۷ تا ۱۰ پرسشنامه مربوط به افراد فاقد کسب‏وکار این عامل را می‌سنجند.
- شبکه­ روابط غیر رسمی[۴۳]: نشان دهنده‌ی روابط غیر رسمی افراد با دوستان و آشنایان می‌باشد و به شکل میزان گفتگو با اعضای خانواده، ملاقات با خویشاوندان و نظایر آن اندازه گیری می‌کنند. سؤالات ۱۴، ۱۷، ۱۸، ۳۰ تا ۳۲ و ۳۶ پرسشنامه مربوط به شاغلان کسب‏وکار خانگی و سؤالات ۱۴، ۱۵ و ۲۲-۲۴ پرسشنامه مربوط به افراد فاقد کسب‏وکار این عامل را می‌سنجند.
- شبکه­ روابط رسمی[۴۴]: نشان دهنده‌ی روابط شاغلان کسب‏وکار خانگی و افراد فاقد کسب‏وکار با افراد غریبه و افرادی چون کارشناسان و مدیران ادارات مربوط به کسب‏وکارشان، صحبت با مسئولان در مورد مشکلاتشان و نظایر آن اندازه گیری می‌شود. سؤالات ۱۵، ۱۹، ۲۴-۲۶ و ۳۳-۳۶ پرسشنامه مربوط به شاغلان کسب‏وکار خانگی و سؤالات۱۲، ۱۶ و ۲۵ پرسشنامه مربوط به افراد فاقد کسب‏وکار این عامل را می‌سنجند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 07:35:00 ب.ظ ]




اما در جهان اسلام بیشترین نزاع و اختلاف مصلحان، با قدرتهای سیاسی بود که عامل انحطاط فرهنگی و دینی و اجتماعی شمرده میشدند و کمترین مناقشه و اعتراض به جریانهای دینی یا حتی نگرشهای دینی و مبانی کلامی و الهیاتی بود. البته مشابه نگاه همدلانه با قدرت که در مسیحیت وجود داشت، در میان بسیاری از هواداران نظری حکومت در جهان اهل سنت نیز وجود داشته است و به همین علت است که بسیاری از حاکمان، از جمله حاکمان بنیامیه و به طور خاص یزید در ماجرای کربلا، برای اثبات مشروعیت خود و رفتارشان، مسئله امنیت را مطرح کردند و با همین بهانه، صداهای مخالف را خفه کردند. در این جا چیزی به نام عدالت و تساوی اصلاً جایگاهی ندارد. البته در بحث پیوند دین و دولت گاهی کفه سیاست بر دین میچربیده و این دین بوده که تابع سیاست و ابزاری در دست آن بوده و گاه به عکس.
پایان نامه
در میان متفکران شیعی البته در باب رابطه دین و دولت اختلافنظرهای زیادی هست. عدهای قائل به ارتباط کامل میان آن دو هستند و شعار سیاست ما عین دیانت ماست، اصلی است حاکم بر دیدگاه آنان. استدلال اصلی این گروه آن است که عملی شدن اهداف اسلام به عنوان آخرین دین که متکفل امر دنیا و آخرت است، بدون بهره گرفتن از عنصر قدرت سیاسی ناشدنی است. خواجه نصیر طوسی معتقد است: «… و از این سبب باشد تعلق دین و ملک به یکدیگر چنانکه پادشاه و حکیم فرس اردشیر بابک گفته است الدین و الملک توامان لا یتم احدهما الا بالاخر؛ چه دین قاعده است و ملک ارکان و چنانکه اساس بیرکن ضایع بود و رکن بیاساس خراب، همچنان که دین بیملک نامنتفع باشد و ملک بیدین واهی.»[۵۱۰]
وی معتقد است که هم برای بقا و کمال شخصی و هم برای بقا و کمال نوع، انسانها به یکدیگر محتاجاند و گوشهگیری یعنی مرگ، و همین تعاون برای اجرای عدالت نیز لازم است. وی در پایان اینگونه نتیجه گرفته است که حفظ عدالت در میان خلق به این سه چیز صورت بندد: ناموس الهی (که ظاهر مراد التزام به شریعت است)، حاکم انسانی و دینار (همان، ص ۱۳۴). مشابه این، عقیده ابوریحان بیرونی (۳۶۲-۴۴۲) است که به گمان وی، اتحاد دین و دولت عالیترین مرحله تکامل جامعه انسانی است که مردم در جهت اجرای آن بکوشند.[۵۱۱]
از سوی دیگر، گروهی از دانشمندان شیعی، چندان به ارتباط میان دولت و دین قائل نیستند و چه بسا آن را مضر بدانند، با این توجیه که زمانی که دین متولی امر مدیریت جامعه میشود، اولاً باری اضافی را به عهده گرفته است و ثانیاً چه بسا توان حمل این بار را نداشته باشد و در نتیجه، با قبول مسئولیت مدیریت جامعه، خود را در معرض همه انتقادات قرار میدهد و چه بسا در شرایطی، این ضربه به همان رسالت دینی بزند و بدبینیهای حاصله حتی موجب نگرشهای منفی در میان توده مردم به اصل دین شود: «…تشکیل حکومتی مبتنی برعلایق دینی شیعی که در رأس آن علما باشند، برای ما کمال مطلوب است، اما همین پیروان سایر ادیان و مذاهب را ترغیب خواهد کرد تا آنان نیز حکومتهایی مبتنی بر تعصبات ضد شیعی بر سر کار آورند و آنگاه، خطر آن حکومتها برای ما از خطر حکومتهای فعلی بیشتر است؛[۵۱۲] زیرا الان اگر نزاعی هم باشد، بر سر مواردی است که میان دین ما و سیاست آنها تعارض است. ثانیاً ما وقتی که خود وارد تشکیلات حکومتی شدیم، فسادها و کاستیهای آن را به خوبی نمیبینیم و نمیتوانیم با آن مبارزه کنیم. ثالثاً سیاست به معنای اداره امور مملکت، یک فن است و دوام ریاست و قوام رعیت در گرو آشتی کامل با این فن است و با ناآگاهی از دقایق سیاست، محال است که بهتر از سیاستپیشگان غیرروحانی و حتی غیرمتدین بتوان عمل کرد. بسیاری از ما تصور نادرستی داریم و میپنداریم که چون چند کلمه فقه و اصول بلدیم، صلاحیت اشتغال به همه مشاغلی را داریم که لازمۀ تصدی هر یک از آنها تسلط بر یک یا چند رشته از علوم قدیم یا جدید است. خاتم مجتهدین، شیخ انصاری با همه تسلط بینظیر خود بر علوم دینی، هرگاه پرسشی در باب مسائل حکمی از او میکردند، میفرمود من وزیر داخلهْ اسلام هستم. این سؤال را از حاجی سبزواری بکنید که وزیر خارجه اسلام است.»[۵۱۳]
البته در اینجا باید به نکتهای مهم در فرق میان جهان اسلام و غرب اشاره کرد که به نظام اجتماعی حاکم در این مناطق برمیگردد. در غرب در قرون وسطی یا قبل آن، به دلیل وجود نهادهای اجتماعی و سیاسی مستقل از دولت، حاکمیت و دولت با محدودیتهایی روبرو بوده و همان موجب زوال تمرکز قدرت بوده است. در جهان اسلام و در شرق، تمرکز قدرت در دست حاکمان بوده و فقدان نهادهای اجتماعی و سیاسی مستقل از دولت، موجب شکلگیری حکومتهای تمامیتخواه در ادوار مختلف بوده است، به ویژه که موضوعاتی دیگری نیز مانند وسعت جغرافیایی و پراکندگی جمعیتی و دور بودن مردم از یکدیگر امکان هر گونه تعامل و هماندیشی و تضارب آراء و همبستگی اجتماعی و همگرایی سیاسی به حداقل رسانده است، در حالی که در اروپا به دلیل قلمرو جغرافیایی نه چندان زیاد و زیستن جوامع مختلف در کنار همدیگر، زمینه مراودات فکری بیشتر فراهم بوده است. البته در اینجا باید از نقش مهم پارهای از نهادهای مستقل دینی در مشرق زمین، مانند حوزه های دینی در نجف و قم و نیز نهاد مرجعیت دینی یاد کرد که در ادواری که از قدرت نسبی برخوردار بودهاند، توانستهاند بر بعضی از تمامیتخواهیها فائق آیند و امروزه نیز نه تنها نباید از نقش ارزنده این نهاده کاسته شود، که نهادهای مدنی و اجتماعی دیگری نیز شکل گیرند و در عرصه اجتماع فعال باشند.
در پایان باید به این نکته نیز توجه داشت که در جهان اسلام از جمله در مصر و هند در ده های ۱۹۲۰تا ۱۹۴۰، نیز رویکردهای بنیادگرایانهای به دنبال شکستهای خفتبار از ارتشهای اروپایی شکل گرفت که این شکستها را شکست اسلام میدانست و ضمن مقصر دانستن حکومتهای موجود، چاره راه را علاوه بر بازگشت به نوعی اسلام سنتی و ناب، و احیاناً تندرو و افراطی، و ایجاد حکومتی اسلامی میدیدند. از پرچمداران این اندیشه میتوان از حسن البنا، مؤسس جماعه اخوان المسلمین، و نیز ابوالحسن مودودی، مؤسس جماعت اسلامی، نام برد که الگوهای اولیه گروه های امروزی بنیادگرا در جهان اسلام هستند. [۵۱۴]

 

    1. اعتقاد به نوعی بازگشت. در هر دو جریان و نیز در جریانها و سنتهای دینی دیگر، اصلاحات مرادف با نوعی رجعت و بازگشت و احیای دوره طلایی گذشته است. در این نگرش، دیگر نگاه به جای آنکه به آینده باشد – شبیه آنچه در جریان مدرن هست- به گذشته است. البته نگاه به گذشته لزوماً نگاهی متحجرانه نیست؛ به ویژه اگر گذشته گذشتهای درخشان و طلایی باشد. در این نگاه، فرض بر این است که همه امور در گذشته به سامان بوده و در مرور زمان و بر اثر حوادث مختلف نوعی آلودگی و تحریف رخ داده که موجب انحراف شده است. بر همین اساس، دورۀ گذشته، دوره مرجع شناخته میشود؛ یا بدین سبب که دوره مذکور، دوره تکوین است یا بدین علت که دوره قدرت و شکوه است. معمولاً در یهودیت دورانهای قدرت را دوران مرجع میگیرند و در مسیحیت و اسلام دوره تکوین را. دوران تکوین در مسیحیت با سادگی کلیسا و همبستگی گروهی مؤمنان و فقدان جدایی در آنها از نظر ثروت و قدرت مشخص میشود. بازگشت به این سادگی و اخوت مفروض آغازین مفهوم مشخص اصلاحگری مسیحی است.[۵۱۵] البته در همینجا میتوان آخرتاندیشی را نیز ذکر کرد. در هر دو نظام فکری، هدف آخرت بوده و کمترین بها از آن دنیا و جهان حاضر بوده است.

 

محورهای تفاوتها و مفارقات:
به رغم همه شباهتها میان این دو جریان اصلاحی، نباید تصور کرد که نوعی اینهمانی و شباهت کامل و یا اقتباس میان آنها وجود دارد و این موضوع معلول علل دینی و سیاسی و جغرافیایی حاکم بر این دو نهضت است. در ادامه بحث، به بررسی پارهای از این تفاوتها میپرازیم:
نوع نگاه به دین و مسئله تجربهگرایی. یکی از تفاوتهای مهم میان شرق – که خاستگاه نهضتهای اصلاحی در جهان اسلام است – با غرب مسیحی – که خاستگاه نهضت پروتستانی است - همین نوع نگاه به همه چیز از جمله دین است. روح تفکر غربی در مجموع نظریهپردازی بعد از تجربه است. این بدان معناست که غربی چه مطلبی را بپذیرد یا نپذیرد، چه از اصول دینی بداند یا نداند، به بررسیهای تجربی بها میدهد. نوع نگاه غربی به دین از این جهت مهم است. از نگاه غربی، فلسفه وجودی دین کل زندگی نیست، بلکه دین به کار آخرت میپردازد و در نتیجه، وارد حوزه زندگی عادی نمیشود . بر این پایه، دین اگر نکتهای بیان کند، بر اساس تجربه سخن به میان میآورد و اگر خطایی در این وادی باشد، ربطی به دین ندارد. در این صورت، نگاه الهیاتی و ایدئولوژیک در مرحلۀ متأخر قرار دارد.
زمانی که نگرش الهیاتی بر تجربه مقدم دانسته میشود، نتیجه آن، همان است که در رواج قرون وسطی رواج داشت. اما آنگاه که تجربه بر نگرش الهیاتی مقدم شود، در بسیاری از مسائل میتوان تردید کرد. اصلاً روح تجربهگرایی، تردید در همه چیز است. مثلاً اشرف بودن انسان به چه دلیل است؟ آیا حجاب بهتر به عفاف کمک میکند یا نقشی در آن ندارد؟ برای مثال باید بررسی کرد که قبایل آفریقایی که عادت به زندگی برهنه دارند از دیگران در درجه پایینتری از عفاف قرار دارند؟ یا اگر آیه شریفه میفرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (رعد: ۲۸) باید به صحنه اجتماع رفت و ملاحظه کرد که بر اساس واقعیتهای خارجی، یاد خدا چنین اثر سودمند را دارد یا نه. زمانی و طبق استدلالاتی گفته میشد دایره، اکمل اشیاء است و بر پایه آن، حرکت افلاک به همین شکل توضیح داده میشد، اما زمانی به این اشتباه اعتراف خواهیم کرد که به تجربه مجال دهیم و در علم نجوم دریابیم که حرکت ستارگان در مسیری بیضی شکل است. در این صورت است که بر این سخن ناصواب اصرار نخواهیم کرد. پس روح تجربهگرایی تردید در همه چیز است و در این تفکر، دین جای خاصی دارد. البته این طرز تلقی، دیگر به موضوع بهداشت مانند مسواکزدن یا کشاورزی وارد نمیشود. در حالی که بر اساس نگاه، ما اگر از مسواک با چوب اراک سخن به میان آمده، باید هم چنان تا قیامت آن را به عنوان اصل و قاعدهای فراگیر و عام پذیرفت و در این صورت دیگر نمیتوان گفت که امروزه مسواکهایی با کیفیتتر، ارزانتر و بهتر عرضه شده است و اصلاً نباید به دنبال ابتکار و تولید این ابزار متفاوت رفت، چون بر اساس منقولات دینی تکلیف مسواک یک بار برای همیشه حل شده است. مثال دیگر، آیا باید در مورد نخلکاری به آنچه در روایت آمده، به دیده راه حل بدیلناپذیر نگریست و اگر امروزه راه های بهتری یافت شد، بدان تن نداد یا آن که آن توصیهها بر اساس مشی و روش موجود است و در نتیجه، منافاتی ندارد که راه های دیگر و بهتری ابداع شود و دین نیز با آن مخالفتی نداشته باشد؟ مثال دیگرکه میتواند ابعاد مبحث را روشنتر کند، در مورد رؤیت ماه و حلول ماه های قمری است. در اینجا آیا دیدن ماه با چشم غیرمسلح موضوعیت دارد یا آنکه خود دیدن ماه به هر شکلی کافی است؟ اما وضعیت در جهان اسلام همه به این شکل نبود.
البته در جهان اسلام نیز بزرگانی چون ابوریحان بیرونی، هوادار تجربهگرایی بودند و مسائل را با سنجۀ تجربه میسنجیدند که آیا واقعاً واقعیتهای خارجی نیز مانند منقولات است یا نه. این مطلب را بعضی از محققان مغرب زمین پذیرفته اند که تخم علوم به روش تجربی و ریاضیات و غیر آن، از مشرق به مغرب آمده و در قرون وسطی علم به وسیله شرقیان بسط یافته است. پس علم تجربی فقط فرزند مغرب زمین نیست، بلکه باید شرق را پدر و غرب را مادر آن دانست،[۵۱۶] ولی این جریان با جریان مقابلی در تعارض بوده که از پیشگامان آن، بزرگانی چون شیخ صدوق است که همزمان با شیخ مفید است ولی مسیر متفاوتی را طی میکرد. در هر حال، به نگاه تجربهگرایانه به امور از جمله دین، چندان بهایی در جهان اسلام داده نشده و بخش مهمی از رکود فکری و علمی و نیز تعصب و جمود و رکود ناشی از آن، معلول چنین نگرشی است.
افزون بر این، تحول و تردید در درستی اندیشه های رایج در زمینه نجوم و جغرافیا و دهها موضوع علمی دیگر، درستی یافتهها و نظریات مختلف در حوزه های مختلف علوم را دچار تردید کرد. لیکن شکل افراطی این شک و تردید موجب واکنشی متقابل بود که در برابر دستاوردهای علمی واکنشی تند و منفی نشان میداد. یکی از انتقادات شدید ضدروشنفکری که در سال ۱۵۲۶ منتشرشد، در این کار تا ان جا پیش رفت که اعلام کرد دانش بیماری بسیار همهگیری است که تمام افراد بشر را به نابودی میکشاند و باعث شده است گناهان گوناگون مرتکب شویم و این گونه توصیه شد که بهتر است که احمق بمانیم و هیچ ندانیم تا آن که مغزمان را از اندیشه های زیانبار پر کنیم.[۵۱۷] شاید بحث و اختلاف لوتر و اراسموس در موضوع اراده آدمی را بحثی در شک و یقین بدانیم. اراسموس در عصر تردید میگفت که امور مربوط به آدمی به قدری پیچیده است که هیچ گونه معرفت یقینی درباره آنها نمیتوان به دست آورد و ذهن بشر به گونهای است که برای پذیرش سخن کاذب آمادگی بیشتری دارد تا سخن صادق.[۵۱۸] لوتر اصرار داشت که مسیحیان باید از شک رها و به گونهای به یقین برسند، ولی طرفه اینکه لوتر و اصلاحطلبان پروتستان بودند که بیش از هر کس دیگری بیماری شک را منتشر کردند، زیرا آنان با خشم اعتبار مقامات دین را مورد تردید قرار دادند و بر این اساس، پرسش «از کجا میدانید؟» را به مهمترین پرسش آن عرصه تبدیل کردند. لوتر نمیپذیرفت که حق همیشه با دستگاه کلیساست: من هیچ اعتمادی به مرجعیت بیپایه پاپ یا شوراها ی کلیسایی ندارم، زیرا روشن است که آنها اغلب اشتباه و بارها حرفهای خودشان را نقض کردهاند. در مقابل، وی در زمینه مسائل دینی وجدان فردی را داور حقیقت میدانست. هر مسیحی خوب باید کتاب مقدس را در نظر داشته باشد، آن را در پرتو وجدان خویش و تجربه مذهبی شخصیاش تفسیر کند تا دریابد که به چه چیز باید اعتقاد داشته باشد. این جوهر آیین پروتستان بود… پس از آنکه لوتر اساس معرفت دینی را مورد تردید قرار داد، هیچ پاسخ سادهای برای این معما وجود نداشت که برای پشتیبانی از دیدگاه خویش باید به کحا روآوریم.[۵۱۹]

 

    1. نگاهی جدید به خدا، جهان و انسان. اسلام و مسیحت در موضوع خداشناسی، جهانشناسی و انسان شناسی کاملاً متفاوتی دارند که در مبانی الهیاتی و کلامی آنها ریشه دارد. بر خلاف خدای پروتستانی که به ارادهاش عمل میکند و کارش جای بحث ندارد و با ملاکهای بشری نمیتوان آن را سنجید و ارزیابی کرد، خدای کاتولیکی خدایی است عقلانی که انسان با عمل میتواند در داوری او اثرگذار باشد. این خدا در تعامل مستقیم با بشر در زمین است. اما خدای نقطه مقابل که خدای نومینالیستها و فرقههایی چون فرانسیسیهاست، خدایی است که از دخالتها و رندیهای بشر خشمناک است و نمیخواهد او از کارش سر درآورد. این خدا کاری به امر زمین ندارد و پنهان از آن است ( که لازمه این کار، نوعی به خود وابسته شدن است و مسئولیتپذیری بیشتر. خدای دانز اسکوت و اکام و فرانسیسیها خدایی است که ملاکهای خاص خود را دارد و از این جهت، نگرش این گروه شبیه نگرش اشاعره است که ملاک خیر و شر را خود خدا میدانند. همه چیز مقدر خداست. البته در نگرش فیلسوفان هوادار این نظریه گرچه تقدیر الهی هست، اما بشر نیز آزاد است به خواست و تقدیر خداوند. و انسان به خاطر همین اراده است که قدرت اننخاب میان خیر و شر و توبه یا خلاف آن را دارد. این مضمون در الهیات «راه نو» وجود دارد که مقابل الهیات «راه قدیم» است که به توماس آکویناس نسبت داده میشود. لوتر به این نحله فکری تعلق داشت و همین اعتقادش در مورد خداوند موجب میشد که دیگر جایی برای اراده آزاد قائل نباشد و در نقطه مقابل اومانیستهایی مانند اراسموس باشد.[۵۲۰]

 

اما در خصوص انسان، در مسیحیت انسان موجودی ضعیف و گرفتار در زندان گناه است که حتی نمیتواند بند اسارت را از پای خود برکند و لازم است که نیرویی فوق طبیعی این مشکل او را حل کند. به رغم همه اختلافات فکری، کلیسای کاتولیک و پروتستان در موضوع مقام انسان و عقیده به فساد و انحطاط او و غضب خداوند و کیفر ابدی، احتیاج شدید انسان به نجات که به وسیله فداکاری مسیح انجام شد و نظریه قدیمی دربارۀ عمل مسیح به عنوان نجاتدهنده، مشترک بودند و با اومانیسم در موضوع مقام و ارزش انسان کاملاً مخالف بودند.[۵۲۱] البته در مسحیت مفهوم تجسد نوعی خداگونگی به بشر میدهد و راه را برای گونهای از اومانیسم باز میکند و به انسان جایگاهی خدایی میدهد[۵۲۲] که این خود نقطه مثبتی محسوب میشود. این نوع نگاه در کاتولیسیزم نیز وجود داشت و رابطهای خاص میان خدا و انسان به خصوص در نگرش منظم و موزون توماسی شکل گرفته بود. تفکر نومینالیستی صرف نظر از جنبه تخریبی، جنبه های اثباتی نیز داشت که ضمن برهم زدن چشمانداز ترسیمشده، علاوه بر تغییر نوع نگاه به خداوند، دیدگاه جدیدی در باب انسان مطرح کرد که بر اراده او تأکید فراوانی دارد. تا پیش از این، بنا به تفکرات مدرسی، اراده خدایی یا باید قادر به همه چیز میبود یا هیچ چیز که آکویناس دومی را برگزید، اما جان اسکات با بهرهگیری از این دیدگاه بناونتوره که معتقد به استقلال خدا از خلقت عرضی بود، و نیز اکام ضمن تأکید بر اصل بودن اراده خداوند و این که هیچ حد و مرزی برای اراده او نیست، برای اراده انسانی اعتبار تازهای قائل شدند؛ زیرا انسان در صورت خدا آفریده شده است و همانند خدا بیشتر دارای اراده است تا عقلانی.[۵۲۳] اگر انسانها حقیقتاً آزاد باشند، میتوانند کرداری را برگزینند که احتمال نجات آنها را افزایش دهد. این نگرش تا حدی به نظریه پلاگیوس(۳۵۴-۴۲۰/۴۴۰) نزدیک بود که برای انسان تا حدی اختیار قائل بود، ولی نومینالیستها بسیار از این برچسب گریزان بودند و لذا تأکید داشتند که افعال الهی هیچگاه تحت تأثیر اراده انسانی قرار نمیگیرد. با این حال، این پرسش مطرح بود که اگر کسی هر آنچه داشته در طبق اخلاص نهاده و با تمام توانش سعی کرده است، دیگر خداوند نمیتواند او را از سعادت محروم کند.
در این جا اصلی شکل گرفت که به اصل (facientibus) معروف است و بر پایه آن، اگر هر کس هر آنچه را در توانش هست انجام دهد، از فیض محروم نخواهد شد. این نگاه تازه بدان معنا بود که برای نجات و سعادت آدمی علاوه بر معیارهای عام، معیارهایی خاص نیز هست که متناسب با وضعیت وشرایط و توان خاص هر کسی است. در این صورت، تعیین اینکه کدام کس نجات یافته و قدیس است و کدام نیست و شقی است، از دست کلیسا خارج است و از آنجا که خداوند با قدرت مطلق خود میتواند کسی را نجات دهد و عمل کمارزش یا بیارزشی را بهانه نجات و سعادت کند (مانند آنچه در حدیت آمده است که خداوند کسی را برای برداشتن سنگی از سر راه نجات داد و در مقابل، زنی را به دلیل زندانی کردن گربهای در عذاب مخلد کرد)[۵۲۴] و بر پایه آن شخصی را نجات دهد؛ در این صورت به صدقهدادن به کلیسا یا هر گونه واسطهگری نیازی نیست. این اصل مرجعیت معنوی کلیسا را سلب میکرد. البته با همه این احوال، و به رغم تأکید بر اهمیت اراده انسانی و اینکه انسان میتواند سعادت را برای خود به ارمغان آورد، این اعتقاد راسخ وجود داشت که همه حوادث و انتخابها از قبل صورت گرفته و به وسیله خدا تعیین شده است و نتیجه اجتنابناپذیر آن این بود که خدا اخلاقاً مسئول اعمال بشر و نیز همه شرور است و کسانی نیز تصریح کردند که خداوند خود علت گناه است.
به هر حال، نومینالیستها با کنار زدن حجاب عقلانیت از چهره خداوند، کوشیدند تا مسیحیت راستین را تأسیس کنند اما نتیجه کار آنها خدایی بود دمدمی مزاج[۵۲۵] و فاقد ثبات و پر از هراس و پیشبینیناپدیر. این تفکر نظم منطقی ترسیمشده را به هرج و مرج موجودات منفرد تبدیل کرد و البته حوادث اجتماعی نیز پذیرش این نگرش در مورد خدا را توجیه میکرد؛ حوادثی مانند قحطی شدید، طاعون سیاه و شقاق بزرگ و جنگهای مذهبی طولانی و پر از کشتار. این حوادث گاه چنان سخت بود که بنا به آمار، میانگین طول عمر در انگلستان از ۳۵ به ۳۰ سال کاهش یافت و بعد از شیوع طاعون همین به ۱۷ سال تنزل یافت و بروز جنگ، در طی یک دوره صد ساله موجب کاهش ۴۰ درصدی جمعیت آلمان و ۵۰ درصدی مناطقی دیگر شد.[۵۲۶] شاید هراس لوتر از خداوند نیز ریشه در همین نگرشها داشت، هراسی که سرانجام با الهام از کتاب مقدس به شکل دیگری به امید تبدیل شد.
اما در خصوص جهان، در مابعدالطبیعه مدرسی، جهانشناسی خاصی وجود داشت که بر پایه آن، خداوند عالیترین وجود است و جهان آفرینش را نظمی عقلانی است که دامنهاش در نهایت به خدا میرسد. در این جهانشناسی ترکیبی ارسطویی و الهیات مسیحی، عالم ملکوت عالم مستقل و برتر است و هر چیزی جایگاهی دارد که مخصوص خودش است و سراسر جهان را قانونمندی فراگرفته است. اما قوانین این جهان بیشتر اخلاقی است. علم جدید با این تصور به مخالفت برخاست و البته تحولات دینی اصلاحی در اینجا سهم کمتری دارد و شاید وارد این حوزه نشده باشد. جهان آفریده شده و کامل است و همه انوع موجودات طبیعی آفریده شده و هیچ تازگی و تنوع اساسی به جز صنع و مشیت الهی در آن راه ندارد.[۵۲۷] بر پایه نگاه نومینالیستی، هر موجودی در اصل منفرد است و ثانیاً خود خداوند وجودش از دیگر موجودات متفاوت است و این نگاهی بود که بیش از هر کس اکام، پترارک و اکهارت (۱۲۶۰-۱۳۲۸)، عارف آلمانی بدان پرداخت.
در مجموع، طی دو قرن شانزدهم و هفدهم، تحولاتی اساسی در نگرش به مفهوم خدا و انسان و طبیعت از جمله شیوه شناخت آن پدید آمد و در موضوعاتی مانند روش های علم و روش های الاهیات و رابطه خدا و انسان و رابطه انسان با طبیعت تغییرات مهمی صورت گرفت. جالب اینجاست که علم جدید مانند فیزیک تأثیرات مهمی بر استنباطهای متافیزیکی و معرفتشناسانه نهاد و بر همین اساس بود که خدای نیوتون به عنوان ساعتساز جهان آفرینش، ‌با تصویرش از جهان به مثابه ساعتی منظم هماهنگ است.[۵۲۸]

 

    1. نبود پشتوانه های فکری و فلسفی لازم در جریانهای اصلاحی جهان اسلام و به عبارتی خلا فکری و ضعف اندیشه. واقعیت آن است که زیربنای فکری هر نوع تحولی فلسفه است[۵۲۹] و دلیل و شاهد بر این مطلب آن است که در مغربزمین، تحولات مهم در همه عرصه ها با تحولاتی در ناحیه فلسفه رخ داد. در جریان اصلاحی غرب،‌ همان لوتر با آن قلم و بیان نیرومند،‌ از فلسفه و الهیات به خوبی آگاهی داشت و اصلاً با همین دو ابزار به میدان جنگ با اندیشه های مخالف رفت. افزون بر این،‌ جریانهای فلسفی نیرومندی در غرب شکل گرفته بود که بر کل روند فکری و فلسفی و اجتماعی در مغرب زمین حکم میراند و جریان اندیشه دینی نمیتوانست بیگانه با آن پیش رود. در جهان اسلام، متأسفانه این عقبه و همراه فکری نیرومند وجود نداشت. بحران نداشتن عقبه فکری نه در ساحت دین بلکه در ساحتهای دیگر نیز مضر بوده است. برای مثال،‌ ایران اولین یا جزء اولین کشورهایی بود که خیزش اجتماعی با هدف نوسازی و تجدد در آن شکل گرفت و کشور ژاپن تقریباً همزمان یا با تآخیر به این کاروان پیوست. کشورهای جنوب شرق آسیا و نیز کره بسیار دیرتر به این فکر افتادند اما هنوز بعد از یک سده از خیزش عمومی در میان جامعۀ ما، هنوز آرمانمان “ژاپن اسلامی” (تعبیر بعضی از سیاسیون جدید)‌ است. این بدان معنا که ما هنوز نتوانستهایم نوسازی را حتی به شکل بیبنیادش - مانند بعضی دیگر از کشورهای فاقد تفکر واندیشه فلسفی - پدید آوریم.

 

به هر حال، اصلاحات دینی در غرب در بستر تفکری فلسفی و نیرومند شکل گرفت که با عناصر دینی نیز امتزاج کافی داشت. اما در جهان اسلام، فقر نگرش فلسفی بزرگترین مشکل ماست: فلسفه اساس و شرط پدید آمدن وضعی بوده است که به آن نام مدرنیته نهادهاند. اصلاً مدرنیته تحقق فلسفه و عقل جدید است. بشر غربی با تعرض به عقل جدید، تجدد را بنیان گذاشته است ولی ما اکنون طالب تجدیدیم و میخواهیم بدانیم که از چه راهی میتوان به آن رسید. فیلسوفانی که در غرب مدرنیته را بنیان نهادند، غرضشان رسیدن به میوه تجدد نبود و فلسفه را وسیله رسیدن به آن مقصد قرار ندادند، بلکه مدرنیته نتیجه تفکرشان بود. با وسیله قرار دادن فلسفه به هیچ جا نمیتوان رسید، زیرا فلسفه این را برنمیتابد که وسیله برای نیل به مقصودی باشد. اگر بیفلسفه مدرنیته حاصل نمیشود و فلسفهای که برای مقصودی بیرون از آن خوانده شود، سود ندارد، از چه راه و چگونه میتوان به تجدد راه پیدا کرد؟ مشکل این است که به تعبیر یکی از بزرگان معاصر، صدر تاریخ تجدد یا تجددزدگی ما ذیل تاریخ غرب بوده است؛ یعنی ما وقتی قدم در راه تجدد گذاشتیم که غرب به پایان راه خود رسیده بود.[۵۳۰]
این اصلاحات توانست اخلاق و روحیهای را در میان عامه مردم ایجاد کند که منشأ تحولات مهمی بود و این همان چیزی است که وبر تحت عنوان «اخلاق پروتستانی» بر آن تأکید دارد. چنین نگاه و اخلاقی تبعات گوناگونی داشت. از جمله، کالون مانند لوتر این تصور را که پیشههای دینی از مشاغل دنیوی برترند، رد کرده بود. هر دو بر این باور بودند که انسان نه با پناه بردن به زندگی راهبانه بلکه با پیش گرفتن هر شغل شرافتمندانه و مفیدی که از دل و جان در آن بکوشند، ‌به خداوند خدمت کرده است. این اعتلای شأن عامۀ مردم و حرمت و شأن کار از نتایج یکی از آموزههای نهضت اصلاح دینی بود که میگفت که انسان به دستگیری عنایت الهی آمرزیده میشود، نه به اتکا به عمل خویش. معالوصف، آدمی میتواند با تلاش معاش خویش در این جهان به ندای الهی پاسخ دهد. مذهب کالونی بیش از مذهب لوتری در تشویق فعالیتهای اینجهانی کوشا بود، چه معتقد بود هرگاه کار به شیوهای منظم و معقول پیش برده شود،‌ هم مرضی خداوند است و هم رفاه همگانی را میافزاید. هر مؤمن مسیحی باید با کارکردن توأم با صحت عمل و متانت و فایده، در تعظیم امر و شأن خداوند بکوشد. به طور کلی، اخلاق پروتستانی با اعتقاد جازم به مسئله تقدیر و برگزیدگی و ایجاد احساس رسالت دینی برای باورمندان به آن، نوعی احساس برتری و بلندی و شوق به کار و انضباط اجتماعی و سختکوشی و ریاضتطلبی و سرمایه داری را ایجاد کرد.
در مجموع، از جمله مفاهیمی که در نهضت اصلاح دینی و کلاً در تفکر غرب متحول شد و منشأ تحولات دیگر شد، مسئله کار بود. در تفکر رسمی در قرون وسطی کار کردن امری مکروه و نوعی اشتغال به امر دنیا محسوب میشد که البته در شرایطی برای کسانی تجویز و توصیه میشد، از این باب که مبادا به فساد بزرگتر تمایل پیدا کنند. نکته دیگر در باب منشأ مالکیت است که در فرهنگ عمومی تلقی بر این بود که منشأ ثروت، طبیعت است اما رفته رفته این تفکر شکل گرفت که کار است که منشأ ثروتهای مادی و مالکیت است. در نوشته های متجددان به ویژه آثار مهم کلاسیک‌، کار عنصر آغازین و سازنده دنیای اقتصادی تلقی میشود. در اندیشه مدرن، از کار نه تنها به عنوان فعالیت با شان و منزلت اجتماعی ستایش میشود، بلکه آن را پایه و اساس جامعه مدرن و متمدن میدانند، به گونه که انسان را نه حیوان ناطق و فکرکننده، که حیوان کارکننده معرفی میکنند. کار در دنیای قدیم، خاصۀ بردگان و حیوانات بود اما در سبز فایل مهمترین ویژگی ممتاز انسان متمدن تلقی شد. در قدیم نبود فعالیت و بیکاری را منشأ فساد میدانستند و تأکید کلیسای کاتولیک بر کار از همین منظر بود، یعنی انتخاب میان بد و بدتر. اما کار در اندیشه مدرن یک فضیلت تلقی شد. هیرشمن تأکید دارد که ادبیات قرن هفدهم پر است از آثاری که در مورد هواهای نفسانی بحث میکند و در میان آنها،‌ مالدوستی ننگینترین میل و هوس است، اما زمانی که نام نفع بر آن مینهند وضع عوض میشود و کمتر سرزنش میشود. تأیید مالدوستی و نفع شخصی نزد اندیشمندان جدید به معنای کنار نهادن اصول اخلاقی سنتی نبود، بلکه به منظور مهار کردن هواهای نفسانی ویرانگر و جامعه ستیز بود. آدام اسمیت در کتاب معروفش نشان داده است که ثروتمند شدن جامعه تنها در سایه ثروتمند شدن افراد و جستجوی نفع شخصی امکان پذیر است. در نظام اقتصادی اسمیت، جستجوی نفع شخصی به خیر عمومی میانجامد و در نتیجه، رفتار سودجویانه و مبتنی بر نفع شخصی از لحاظ اقتصادی توجیه اخلاقی پیدا میکند. هدف شدن اقتصاد تنها هدف اقتصادی ندارد.[۵۳۱]
در اندیشۀ فلسفی و سیاسی نیز به کار نگاه دیگر شده است. جان لاک معتقد است که کار انسان منشأ اصلی ثروت مادی است. مالکیت از کار ناشی میشود و بدین لحاظ دارای مشروعیت متعالی است. قدیمیها طبیعت را منشأ ثروت میدانستند و چون ثروتهای طبیعی معین و تغییرناپذیر است، تملک آنها به منزله محروم کردن دیگران دانسته میشد. آلبرت هیرشمن نشان داده است که از پایان قرون وسطی خاصه در قرن ۱۷ و ۱۸ با شیوع جنگهای داخلی و خارجی پایانناپذیر، این اندیشه نزد متفکران بروز نمود که با اتکا به موعظههای اخلاقی و مذهبی، باید قواعد رفتاری تازهای برای تنظیم روابط اجتماعی و سیاسی انسانها پیدا کرد. بدین وسیله توسعه تجارت و منفعت که موجب صلح آمیزشدن روابط انسانهاست، ‌به عنوان درمانی برای نابسامانیهای سیاسی و جایگزینی واقعگرایانه برای اصول اخلاقی غیرکارامد مورد استقبال قرار گرفت.[۵۳۲] برای جلوگیری از هواهای نفسانی ویرانگر باید تدابیری جدید ابداع کرد. تحلیلهای فلاسفه قرن هفدهم به این راه حل انجامید که باید بین هواهای نفسانی تمایز ایجاد کرد و مبارزه یکی را علیه دیگری برانگیخت. به بیان دیگر، برای تضعیف و رام کردن هواهای نفسانی، بین آنها باید مبارزه درونی ایجاد کرد. بیکن در کتاب معروف خود به نام پیشرفت علوم، اخلاقیون گذشته را به باد انتقاد میگیرد که همیشه بر اصول اخلاقی خود تأکید کردهاند اما هیچ گاه روش دست یافتن و تحقق آنها را بیان ننمودهاند. بیکن در ارائه این اندیشه که هواهای نفسانی را باید با دسته دیگری از هواها کنترل کرد، از منتقدان اسپینوزا و دیوید هیوم است. اسپینوزا در کتاب اخلاق نظریه هواهای نفسانی جبرانکننده را مطرح میکند.
در اینجا توجه به این نکته اهمیت دارد که برخی مانند ماکس وبر میان اخلاق پروتستانی و پیدایی و رشد نوعی تازه از سرمایه داری پیوندی وثیق دیدهاند. وی معتقد بود که در گذشته و در بسیاری از جاها، شرایط مادی برای سرمایه داری وجود داشته، اما در سبز فایل و در نظام غرب است که روحی جدید به وجود آمد که به گسترش سرمایه داری انجامید و مفهوم رسالت در تفکر لوتر و پارسامنشی دنیوی کالون و پیرایشگران بود که زمینه را برای اخلاق اقتصادی عقلانی فراهم کرد. البته بعضی از محققان مانند تاونی بر تفکر کالون و به خصوص پیرایشگران در این موضوع تأکید دارند و سهم چندانی برای تفکر لوتری قائل نیستند.[۵۳۳]
البته در فهم مراد وبر بدفهمیهایی نیز روی داده است، به گونهای که تصور شده منظورش وامدار بودن کل جریان سرمایه داری به آیین پروتستان است. اخلاق پروتستانی که ممیزه اساسیاش سختکوشی و فایدهرسانی است،‌ برای کوششهای سوداگرانه جدید لازم بود. مؤمنان مسیحی اگر کار و بارشان رونق میگرفت، میتوانستند آن را لطف خدا بدانند. این مفهوم که در آن واحد میتوان هم به خدا خدمت کرد و هم به خلق و هم به خود. حس امانتداری یعنی مسئولیت در قبال خداوند در مورد زندگی و مایملک خویش.[۵۳۴] سرمایه داری جدید در اندیشه باروری کار انسانی، با نیرویی سرسخت به نام سنتگرایی مواجه بود. در نظام کهنه سرمایه داری و کار، هدف فرد این بود که چگونه میتواند با کمترین تلاش و راحترین شکل، بیشترین دستمزد را به دست آورد، اما در سرمایه داری جدید به نیروی کاری احتیاج است که کار را تکلیف خود بداند. با این حساب تنها باورهای دینی است که میتواند روحیه سرمایه داری را به وجود آورد.
البته در این جا نباید تصور کرد که همه جریانهای پروتستانی به یک اندازه در این امر سهیم بوده اند. لوتر با اعتقادی مشابه با آنچه در نگرش سنتی در مورد تقدیر وجود داشت، بر این باور بود که شغل چیزی است که انسان باید مانند فرمان خدا آن را بپذیرد و خود را با آن سازگار کند و در نتیجه فرد باید در همان شغل و وضعیت مقدر از سوی خدا باقی بماند و در همان وضعیت تعیینشده خدایی تکاپو کند. این نگرش البته پیامدهای منفی برای روح سرمایه داری جدید دارد. این در حالی است که نگرش کالونیستی – که کاتولیکها و لوتریها از آن بیزارند- بر پیوند میان حیات دینی و کسب و کار دنیوی دارد و عرق ریختن مومن را مانند جهاد در راه خدا می داند. تفکر کالونی تفکری است کاملاً تقدیرگرا که سرنوشت بشر را محتوم و از قبل تعیین شده میداند اما کلیسای لوتری میپذیرد که میتوان با توکل و خضوع در برابر خدا، آمرزیده شد. البته در هر دو فرض این فرد است که مسیر سعادت خود را طی میکند و نه شعایر دینی و نه واسطهای چون کشیش در این راه فایدهای دارند. فرد است که خود تصمیم میگیرد و میکوشد که خود را در صف نیکوکاران جای دهد یا نشان دهد که در این صف قرار دارد و همین سختکوشی است که فرد میتواند آن را نشانهای بداند بر این که یقین کند که از برگزیدگان است.
تفاوت زهد لوتری و کالون در اینجا آن است که اولی بر مبنای دستیابی به وحدت عرفانی با خدا، زندگی دینی و مذهبی را به سوی عرفان و احساسگرایی میکشاند و به فرد این احساس را میدهد که او ظرف روحالقدس است. اما تفکر کالونی میگوید که فرد باید وسیله اراده الهی باشد تا یقین به رستگاری خود کند.[۵۳۵] در نتیجه، در تفکر کالونی با نوعی ریاضتکشی عقلانی روبرو هستیم که از ریاضتکشی قرون وسطا در «این جهانی بودن» متفاوت است. این نوع سلوک اخلاقی بر پایه ایده اثبات ایمان در زندگی دنیوی قرار گرفت و به گروه های وسیعتری از مردم که دارای تمایلات مذهبی بودند، انگیزهای مثبت برای ریاضت کشی داد و شانی برای ثروت قائل شد که مذموم بودنش در صورتی است که در جهت لذت دنیایی و تن آسایی باشد، اما اگر در جهت اثبات عظمت خدا باشد، نه تنها مطلوب که مانع اتلاف وقت است و در این صورت، به دست آوردن ثروت که لازمه شغل است، نه فقط دارای توجیه اخلاقی بلکه نشانه آمرزیدگی فرد است. در این ریاضتکشی، افراط در مصرف ثروت و لذت گرایی محکوم است که همین خود موجب انباشت ثروت است.[۵۳۶]
نقطه مثبت دیگر در اخلاق پروتستانی آن بود که کار علمی را مثل کار بدنی و عادی تأیید میکرد. مطالعه طبیعت از چند جهت مورد تحسین بود، زیرا هم پرده از دقایق خلقت برمیداشت و هم نمونه کار معقول ومنظم بود. این جمله رابرت برتن خیلی پخته است که آیین پروتستان با تدوین و تقنین ارزشهای اخلاقی تا حد زیادی نادانسته به پیشبرد علم جدید کمک کرد.[۵۳۷] برنارد باربر نیز معتقد است:
پیرایشگران بر این باور بودند که انسان میتواند با شناختن طبیعت به معرفت خداوند نائل شود، زیرا خداوند خود را در آثار و آیات طبیعت عیان ساخته است. بنابرین، علم مخالف با دین نیست، بلکه شالوده محکمی برای ایمان است. استنباطشان این بود که چون توفیق کارهای نیک دلیل بر، یا لااقل دال بر، استحقاق رستگاری است، و چون انسان میتواند با کارهای عام المنفعه در اطاعت و تعظیم امر خداوند بکوشد، در این صورت علم خوب است، چرا که وسیله مؤثری برای انجام کارهای نیک و بهسازی اجتماعی است. اینان برای عقل اعتبار والایی قائل بودند، زیرا خداوند فقط بشر را ارزانی این تشریف داشته بود و از آن روی که عقل انسان را از تن آسایی و هواپرستی باز میداشته است.[۵۳۸]
محور قرار گرفتن انجیل بدان معنا بود که همه به سوی خواندن و فهم آن بروند و همین موجب تشویق و ترغیب به ایجاد مدارس و سوادآموزی شد. از سوی دیگر، تغییر نگرش اخلاقی به صنعت و اقتصاد نیز مزید بر علت شده بود. این مفهوم جدید دربارۀ اهمیت انسان که میگفت همه روش های زندگی در اساس و مایه، درست است و صنعت و اقتصاد و کار تولیدی از فضایل عالی است، گر چه در گفته های لوتر به روشنی بیان شده، اما خیلی کم و فقط از لحاظ منفی به پروتستانتیزم مدیون است. مردم به رفاه و موفقیت دلبستگی پیدا کردند و گوشهگیری را خودپسندی، تفکر را تنبلی و فقر را کیفر زندگی خانوادگی و کار و کوشش را خدایی میشمردند. اصلاحات پروتستانی به دست لوتر و پیروانش هرگز یک نهضت اخلاقی نبود که برای بهبود اخلاق جامعه انجام گرفته باشد، بلکه از نخستین نتایج اخلاقی آن سقوط و فرومایگی بود تا این که در نسل بعد که تلاش صمیمانه کالون در راه تقدس و دلبستگی به نصرانیت را تجدید کرد، نیروهای مختلف اومانیستها مانند اراسموس و مصلحان حقیقی زندگی مسیحیگری و مبشران فضیلت، انجیل را به کناری رانده بود.[۵۳۹] این خود یکی از وجوه افتراق اصلاحات در جهان اسلام و جهان غرب است. به عبارت دیگر، در غرب نگاهی جدید به جهان و انسان و عملش ایجاد شد، اما آیا جریان اصلاحات دینی در جهان اسلام توانست نقشه تازهای برای جهان جدیدی ترسیم کند و راهی را برای وصول به آن تسهیل نماید؟ در غرب جهان جدیدی ظهور یافت که متفاوت از قبل بود. آرمانهای، ارزشها و اهداف گر چه برسرمایههای قبل اصرار داشت، اما راه تازهای را طی میکرد.[۵۴۰] داشتن نگاه و فکر فلسفی بسیار مهم است و این چیزی است که دغدغه چند قرن غرب بود. مهم، فلسفهورزی هدفمند است؛ فلسفهای که زاینده باشد. فلسفۀ عقیم هر چند عمیق باشد،‌ ناکارآمد است و ضعیف اگر درست باشد، سازنده است و به مرور زمان ضعفهای خود را جبران خواهد کرد. ثانیاً این نگاه باید نگاهی سالم و سازنده باشد و به رگه های جوشندۀ اندیشه متصل باشد و البته اندکی از این هم میتواند منشأ حرکات مهمی باشد. برای نمونه، پیامبر (ص) فرمود: «اطلبوا العلم و لو بالصین» یا «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد»[۵۴۱] یا در رفتارش برای مثال به قشرهایی مانند زنان و کودکان یا مخالفان و دشمنان و ناهمدینان شکل و مدلی خاص را ترویج کرد، ولی همان تحولی در نگاه به زن در جهان ایجاد کرد.

 

    1. نبود پاره از معضلات الهیاتی در نگرش اسلامی. در نگرش اسلامی در باب انسان و نجات دیدگاههایی وجود دارد که اتفاقاً مشکل مصلحان و نواندیشان و تجدیدنظرطلبان در همان بود. برای مثال، کافی است میان نگاه مسیحیت به انسان با نگاه اسلام به خصوص با توجه به آیاتی چون «لقد کرمنا بنیآدم و حملناهم فی البر و البحر» (اسراء:‌۷۰) یا آیه «و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکه فقال انبؤنی باسماء هولاء ان کنتم صادقون» (بقره: ۳۱) مقایسه کنیم که این خود نوعی اومانیسم است اما نه از قسم مسیحی که به نوعی شورش علیه خداست.[۵۴۲] البته جهان اسلام به رغم داشتن این مزیت فکری، به خوبی نتوانست از آن استفاده کند و دلیل آن همان وضعیت اسفناک اندیشه در جهان اسلام است. مطلب دیگر، وجود عناصر اثباتی و سازنده مثل توکل، تقوا و اجتهاد است که در هر نظام و سیستم سالم و فعال میتواند منشأ آثار خوب و ارزشمندی شود. این در حالی است که باور به گناه ازلی و اولیه و نیز موضوعاتی مانند تقدیر مشکلات زیادی را میتواند فراروی هر سیستم فکری و عقیدتی کند. نمونه دیگر، مسئله تقدیرگرایی در الهیات مسیحی است که در جهان بینی اسلامی دیگر نیازی به آن آموزه تا شکل خاصی از آن نداریم، زیرا سعادت و رستگاری در اسلام چیزی است که باید به دست آورد و البته این رهین ایمان و عمل هر دوست. در اینجا هم با تفکر کاتولیکی فاصله وجود دارد و هم با تفکر پروتستانی اعم از کالونی و لوتری. مستند ما هم آیاتی از قرآن از این دست است: «الا من اتی الله بقلب سلیم» (شعراء:‌۸۹) یا «ان لیس للانسان الا ما سعی» (نجم:‌۳۹). لذا انسان لوح سپیدی است که آلوده نشده است (کل مولود یولد علی الفطره) و ثانیاً نباید نگرانی و خوفی از آینده خود داشته باشد و صرفاً با توکل و رجا باید به ساختن آینده خود مشغول باشد. این سخن را که برای آخرت چنان کن که فردا در آن هستی و برای دنیایت چنان عمل کن که همیشه در این جهانی، در همین سیاق باید فهمید و تفسیر کرد. در تفسیر مفاهیم نیز این مزیت در اندیشه اسلامی وجود دارد که بسیاری از مفاهیم، شکل توسعهیافته و اجتماعیتری دارد که از باب نمونه، میتوان به توسعه در مفهوم رهبانیت یا زهد اشاره کرد؛ چنانکه پیامبر (ص) فرمودند «انما رهبانیه امتی الجهاد». امام علی در مورد زهد میفرماید: «الزهد بین کلمتین من القرآن؛ قال الله سبحانه لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتیکم و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح باللآتی، فقد اخذ الزهد بطرفیه» (نهج البلاغه، حکمت ۴۹۳).

 

    1. اصلاحات در جهان اسلام اولاً بیشتر صبغه اجتماعی و کمتر جنبه الهیاتی داشت و ثانیاً حرکتی از بالا بود که توده مردم، در این ماجرا چندان دستی نداشتند. در غرب البته جریانهای اصلاحی روش های گوناگونی را در پیش گرفتند. در جهان مسیحی، رهبران اصلاحی بیشتر اصلاحات دینی را مدنظر داشتند و شاید توجه به مسائل و مشکلات اجتماعی در مرحله دوم قرار داشت و شاید گاهی اصلاً جایگاهی نداشت. البته باید دید که کجای دین باید اصلاح شود. در اینجا سه فرض قابل پیشبینی است. اول اینکه اصلاح در نصوص اولیه دین مراد باشد. تقریباً به قطع میتوان گفت که هیچ یک از مصلحان در سه دین بزرگ ابراهیمی معتقد به چنین نوع اصلاحی نبودند، زیرا نوعی عصمت و قدسیت برای آن قائل بودند که امکان هر نوع تغییر و اصلاح در آن را منتفی میکرد. دوم میراثی که حول این نصوص پدید آمده بود که شامل تفاسیر و شروح عالمان بزرگ دین میشود و سوم سیره عملی متولیان دین و سردمداران آن. در خصوص قسمت دوم باید گفت که موضوع تلقی و برداشت شارحان و مفسران چیزی است که مورد انتقاد همه مصلحان در سه دین بوده است. در یهودیت، کسانی مانند اسپینوزا سردمدار این گونه انتقاداتند و در مسیحیت و اسلام هم در میان طیفی از مصلحان نقد به برداشتهای دینی وجود دارد. در اسلام منتقدانی بودهاند که با برداشتها از مفاهیمی چون تقوا و توکل و قضا و تقدیر سر مخالفت داشتهاند. برای نمونه، در تفسیر متون و نصوص مقدس این مناقشات بوده است که الفاظ و عبارات حمل به معانی ظاهری شود یا معانی تأویلی، یا این بحث که الفاظ عین کلام الهی است یا صرفاً محتوای آن این گونه است. محور بعدی این است که پیشفرضهای مفسران تا چه اندازه درست است و آنان تا چه اندازه در شرح مشکلات و توضیح الفاظ کلیدی موفق بودهاند و تا چه اندازه توانستهاند مرز میان خرافات و مطالب نادرست را از مطالب اصیل و درست برجسته کنند. موضوع بعدی در اصلاحات عبارت از این است که چقدر در نگرش به انسان و اصلاح انگارهها موفق عمل کرده است. احساس پوچی و ناچیزی و محدود ساختن خود در زندگی اجتماعی یا خودشیفتگی و دیگران را ناچیز دانستن و نیز پیشداوری در باره دیگران و عدم تساهل و تسامح از محورهایی است که باید بدان توجه داشت. البته در دوره های مختلف و در نحلههای مختلف، موضوع متفاوت است. مثلاً در میان جناح روشنفکر دینی، نقد آموزههای دینی به شکل جدیتری دیده میشود، گر چه نقدها عمدتاً سطحی است و کسانی به نقد پرداختهاند که آگاهی چندانی از مبانی دینی نداشتهاند، اما محل مناقشه و نزاع آنها جدی و اساسی است در حالی که مننقدان و مصلحان دینی کمتر به دخل و تأثیر مبانی دینی پرداختهاند و بیشتر از منظر اجتماعی به موضوع نگریستهاند. به بیان دیگر، در مغربزمین، اصلاحات بیشتر اصلاح در مفهوم کلیسایی بود تا در مفهوم اجتماعی و اخلاقی، و به همین علت بود که جریان خواهان اصلاحات، که برخاسته از متن دین بود، با خواسته ها و تمایلات اومانیستها و روشنگران اجتماعی و پرچمداران اصلاحات اجتماعی چندان همراهی نکردند. اگر مارتین لوتر در اعلامیه نود و پنج مادهای خود به موضوع سوءاستفاده از آمرزشنامهها پرداخت، از این باب بود که از جهت نظری با تعالیم انجیل در این باب مغایرت دارد و نه به دلیل قدرتطلبی و خالیکردن کیسه داشته های مردم.[۵۴۳] در مجموع، به نظر میرسد که یکی از تفاوتهای دو جریان اصلاحی، وجود نگاه عامتر و عمیقتر به مبانی فکری و الهیاتی در غرب، در برابر نگاه صرفاً اجتماعی مصلحان اسلامی بود که همه مشکل را در مسلمانی ما میدانستند. نکتهای که در مغربزمین اتفاق افتاد، آن بود که مبانی فلسفی بیشتر مؤثر بود. توجه دکارت به سوبژه با شحصمحوری لوتری به گونهای جمع شده بود. در نتیجه، روح جدید حاکم شد که خودمحوری، شخصمحوری و نفی آتوریته از هر چیز از جمله دین و کتاب مقدس را میطلبید. این تفکر در اقتصاد نیز اثر خود را گذاشت. در ریشهیابی علل پیشرفت در غرب، عدهای بر این باورند که این تحولات در الهیات ریشه داشت و عدهای نیز آن را کاملاً بیگانه از الهیات فرض میکنند. در میان متأخران، از کارل اشمیت میتوان نام برد که معتقد است دستگاه مفاهیم اندیشه جدید به ویژه مفهوم حاکمیت، از مبانی الهیات استنساخ شده است. به باور او، همه مفاهیم معنادار نظریه دولت جدید، وجه عرفیشدۀ مفاهیم الهیات است، چنانکه برای مثال، خدای قادر به قانونگذار قادر تبدیل شده است.

 

    1. توجه تازه به زندگانی طبیعی انسان و محیط و دنیای تازه و حیرتانگیزی که مکتشفان مردم را به آن رهبری میکردند، بر دستگاه دینی نیز که نفوذی تام بر همه مراحل زندگی داشت و مدعی بود که همۀ کارهای شخصی را سامان میدهد، اثری فوقالعاده داشت. علت اصلی انقلاب دینی نه به خود کلیسای قرون وسطی، بلکه به عواملی بسیاری بود که مهتر از همه، رشد اقتصادی بزرگ اروپا و پیدایش طبقه متوسط شهری بود که به استقلال و سرمایه داری و تمایلات ملی انجامید. مردم هنوز آماده نبودند که دنیای قدیمشان را رها کنند و از راه های مختلف میکوشیدند که راه حل میانهای پیدا کنند. جنبش اصلاح دینی این راه حل میانه بود. جنبش اصلاح دینی از لحاظ اعتقادات، وابسته به قرون وسطی بود ولی هدفهای والا و روش های عملی آن به سبز فایل وابسته بود.[۵۴۴] مصلحان بزرگی کلیسا فرزندان سبز فایل نبودند و تمام همتشان این بود که مشکلاتی را که در اطرافشان بود، از راه تازه حل کنند.

 

    1. یکی از مطالب مهم در مقایسه میان نهضت اصلاح دینی در غرب با مسئله اصلاحات در جهان اسلام، سنخشناسی مخالفان روندهای موجود است. در جهان اسلام و در ایران بودند اندک کسانی که عقبماندگی را ناشی از عنصر اسلام میدانستند، اما در جهان غرب این روند بسیار عامتر و تندتر است. تمامی دعوای علم و دین و نیز مخالفتهای دانشمندان بر سر همین موضوع بود. یکی از مهمترین حلقه های علمی و مؤثر در اروپای قرن هیجدهم، جریان فیلسوفان (شامل گروهی از اندیشمندان، نویسندگان، روحانیان، اشراف و دیگران ناراضی) بود که به تدوین دایرهالمعارف به سرپرستی دنیس دیدرو در ۲۸ جلد مشغول بودند. این نوشته عظیم، محلی بود برای بیان آزادنه مطالب ۱۴۰ فیلسوف فرانسوی که به رغم همه اختلافات فکری بر اهمیت عقل در برابر سنت و گفتار دینی در رشد و پیشرفت انسان تأکید داشتند و بر این باور بودند که «همه چیز را باید بررسی و غربال کرد. باید روی تمامی اعتقاداتمان بیرحمانه پای گذاریم و موانعی را که عقل اصلاً نمیپذیرد، فروریزیم.»[۵۴۵] به عقیده آنان، مهمترین چیز اصلاح دینی است. آنان کلیسا را مانع اصلی بر سر راه حل مسائل اجتماعی میدانستند. به باور آنان، مسیحیت یک بیماری مسری مقدس و یک عفونت و رؤیای انسان بیمار و میکروبی است که گاهی غیرفعال، اما همیشه خطرناک است. آنان معتقد بودند عقل و علم به تنهایی به کشف حقیقت راه میبرد و کلیسا از طریق بسیاری از آموزههای خود به جامعه آسیب فراوانی رسانده است. به عقیده فیلسوفان، راه و روش سردمداران کلیسا هم غیرطبیعی و هم فتنهانگیز است. اما غیرطبیعی است، زیرا عقاید گمراهکنندهای را به افراد تلقین میکردند و از سوی دیگر، فتنهانگیز است؛ زیرا آنان بیرحمی را ترویج میکردند و خرافات را زنده نگه میداشتند.

 

نظریه گناه اولیه از جملۀ عقایدی بود که آنان به شدت با آن مخالفت میکردند. نیز این آموزه سلسله هستیی که اشکال هستی را بر اساس سلسله مراتب نزولی بزرگی تقسیم میکردند که خدا در رأس نردبان هستی قرار داشت و سپس فرشتگان و بعدش پادشاهان و اشراف تا این که نوبت به طبقات پایین اجتماع برسد و بعدش حیوانات و بهایم قرار داشتند. انتقاد دیگر فیلسوفان آن بود که ایمان مذهبی نباید بر اطاعت بیچون و چرای کلیسا - حتی در صورت ناسازگاری با تجربه روزمره - استوار باشد؛ اما اکثر فیلسوفان از جمله نیوتن و لاک خواستار آن بودند که همه دعاوی مذهبی بر مبنای عقل و تجربه بررسی شود. توماس جفرسون، سیاستمدار امریکایی، در نامه به برادرش در سال ۱۷۸۵ به همین نکته اشاره کرده، میگوید که عقل را محکم سرجایش قرار ده و برای هر نکته و هر نظری او را به داوری فرابخوان. با جسارت وجود خدا را مورد سؤال قرار بده؛ چرا که اگر خدایی باشد، باید از بزرگداشت عقل بیش از تکیه بر ایمان کورکورانه راضی باشد.[۵۴۶] در همین فضا بود که شکاکان این سؤالات را مطرح میکردند که آیا موسی به راستی دریای سرخ را شکافت؟ آیا مسیح حقیقتاً برخاست؟ آیا کتابمقدس کلمه خداست؟ فیلسوفان در این انتقادات حامیان و همفکران خوبی هم داشتند. بعضی از مورخان خواستهاند انتقادات این دسته دانشمندان به خصوص فرانسوی از مسیحیت را صرفاً از سر لجبازی با کلیسای کاتولیک و استفاده ابزاری از اسلام علیه مسیحیت بدانند. اما این اتهام چه درست باشد یا نباشد، نمیتواند اصل مشکل اعتقادی و رفتاری – منظور رفتار اشرافی کشیشان است- کلیسای کاتولیک روم را حل کند.
جریان دئیسم نیز در همین فضا شکل گرفت که بر این باور بود که انسانها برای شناخت حقیقت دین نمیتوانند به کتاب مقدس اتکا کنند و به جای آن به چند عقیده اساسی باید باور داشته باشند که در همه ادیان هست: ایمان به یک وجود متعالی، نیاز به پرستش مذهبی، زندگی شرافتمندانه، ندامت از خلافکاری و وجود یک نظام پاداش و جزا.[۵۴۷] البته جریان دئیسم جریانی بود که کمتر توجه توده مردم را به خودش جلب کرد و بیشتر خاص نخبگان و اصحاب دانش روز بود، ولی این جریان بر تفکر دینی بسیار تأثیر گذاشت. نحوۀ مواجهه این گروه از دئیستها با اعتقادات دینی با رنجش متدینانی روبرو بود که نه از رفتار کلیسای کاتولیک خشنود بودند، و نه منش دئیستها در تمسخر اعتقادات دینی را میپذیرفتند. این گروه از مؤمنان که از تهیشدن مراسم دینی از روح و معنویت ناراضی بودند، از شرکت در شعایر دینی چشم پوشیدند و چندین جنبش دینی را تأسیس کردند که متدیسم یکی از آنها بود. آنان به سرعت در روستاها نیز به تبلیغ اعتقاداتشان پرداختند.
جنبش دیگر جنبش پایتیسم یا زهدگرایی در آلمان قرن هیجدهم بود که دغدغه مشترکی با فرقه قبل داشت و بر توبه، ایمان و ارتباط مستقیم با خدا بدون کمک گرفتن از کشیشان و نیز بر مذهب دل به جای مذهب عقل تأکید میکرد. اما شبیه این جریان در میان روشنفکران جهان اسلام به شکل بسیار ضعیف و ناقصی وجود داشته است. به بیان دیگر، همان گونه که اصل تفکر در جهان اسلام رو به ضعف بوده، در میان روشنفکران نیز وضعیت بهتر از این نبود. ضعف اندیشه و اندیشیدن بلای عام و خوره فراگیری بود که به بخش یا جریان خاصی تعلق نداشت. به عبارتی، در حالی که مصلحان پروتستان در مجموع، با همه افت و خیزهایی که در اندیشههایشان بود، پایهگذار فکری بودند که میتوانست در صحنه اجتماع مؤثر باشد، چنین تمایل و گرایش در جهان اسلام وجود نداشت. اصلاً در غرب، داعیهدار اصلاحات چه دینی و چه اجتماعی، روحانیون برجسته و الهیدانان درجه یک بودند و در یک جامعه دینی، بدیهی است هر تحولی که میخواهد صورت گیرد، باید به نوعی هماهنگ و همراه با دین باشد. در جهان اسلام، بسیاری از پرچمداران اصلاحات اجتماعی کسانی بودند که اولاً از دین و جامعه و سنت خود گریزان بودند و لذا سخن آنها در میان توده مردم خریدار نداشت؛ ثانیاً از سنت دینی بریده بودند و جایگاه علمی چندانی نداشتند. میگفتند که از فرق سر تا نوک پا باید غربی شد ولی حداکثر تلاش علمیشان نه ایجاد دارالحکمه، بلکه صرف نظامیگری یا نوشتن رمان سه تفنگدار بود.[۵۴۸] در مغربزمین، لوتر و کالون روحانیانی بودند که نظریانی خاص در باب تقدیر خدا، انسان، ضرورت کار و امثال آن داشتند. افزون بر این، مصلحان مذهبی ما بعضاً به جای رفتن در میان توده ها و تهییج آنان، در صدد اصلاح رویه سلاطین برآمدند و عدهای هم کنج عزلت گزیدند و حرفهای خود را با عدهای محرم سر در میان میگذاشتند. حال بیاییم این را مقایسه کنیم با قلم تیز و کوبنده لوتر که شلاق کلماتش چنان سنگین و کوبنده است که خواننده را به واکنش و اقدام وامیدارد؛ البته آنها با نگاهی انحصاری و شمولگرایانه تفکر دینی خود را عالی و برتر و فاقد هر گونه عیب و نقصی میدانستند. مصلحان مغربزمین بیشتر اختلاف و مشکلشان همردیفهای خودشان بود و بیشترین اعتراض، اعتراض به الهیات رایج بود. اما در جهان اسلام،‌ مصلحان دینی الهیات را فاقد هر گونه نیازی به تغییر و تحول میدیدند، در حالی که در نهضت اصلاح دینی قضیه تا حدی به عکس است و آنان با کنار آمدن با قدرت سیاسی و حتی حمایت از آن کوشیدند تا اندیشه های خود را، که علیه گفتمان غالب دینی بود، به میان مردم ببرند.

 

  1. نوع مطالب مطرحشده در میان مصلحان دینی در غرب در سده شانزدهم با مصلحان و تجدیدنظرطلبان در جهان اسلام معاصر خودش قابل تامل است. با مروری بر اندیشه های مصلحان مسلمان درمییابیم که عناصری مهمی در اندیشه های آنان وجود داشته است مانند اجتهاد و انتظار. به علاوه، مسئله ناسیونالیسم و قانون و مشروطیت، آزادی، تفکیک قوا، عدالت و انتقاد از روند امور تا جایی که فقیه و اصولی بزگی چون نائینی رساله مهمی درباره دموکراسی پارلمانی نوشت. البته موضوع ناسیونالیسم در هر دو سو وجود داشته است. هم مصلحان غرب از این فایده جستند و هم شرق. در غرب یکی از نارضایتیهای مردم و فرمانرویان این بود که چرا باید خراج و مالیات از شمال اروپا برای ایتالیا و رم فرستاده شود. همین بدبینی به مقام پاپی و نارضایتی از آنان موجب شد که هنگامی که مخالفتهای دینی با حکومت پاپی درگرفت، هم از ناحیه توده مردم و هم از ناحیه فرمانروایان تا حد زیادی مورد حمایت قرار گیرد و این موضوع به پیشبرد اهداف مصلحان به خصوص در جاهایی مثل آلمان بسیار کمک کرد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:35:00 ب.ظ ]




۲-اثر بخشی و کارایی : این معیار براستفاده از منابع موجود برای تامین نیاز های شهروندان , ارائه خدمات شهری و رضایت مردم استوار است .
پایان نامه - مقاله - پروژه
۳-پذیرا و پاسخ ده بودن: این معیار دو نکته مکمل را هم در بردارد . مسولان شهری باید هم نیاز ها و خواسته های شهروندان را در یابند و بپذیرند و هم نسبت به آن واکنش و پاسخ مناسب را از خود نشان دهند . بنابراین همسویی خواسته های شهروندان و اقدام مسولان ضروری است .
۴-مسولیت و پاسخ گویی : این معیار برمسئول بودن و به عبارت گویا تر , حساب پس دادن مسولان وتصمیم گیران در قبال شهروندان استواراست .بنابراین وجود سازو کار هایی برای پاسخ گویی مسولان ضروری است .
۵-شفافیت :شفافیت نقطه ی مقابل پنهان کاری درتصمیم گیری است . پنهان کاری ,امکان بروز فساد در تصمیم گیری را افزایش می دهد حال آنکه شفافیت مانع از گسترش آن می شود . این معیار برگردش آزاد اطلاعات و سهولت دسترسی آسان به آن ,وضوح اقدامات و آگاهی مستمر شهروندان از روند های موجود استوار است .
۶-قانون مندی : منظور از قانون مندی در تصمیم گیری شهری , وجود قوانین کارآمد , رعایت عادلانه چارچوب های قانونی در تصمیم گیری ودور بودن دست افراد غیر مسئول از تصمیم گیری هاست .پایبندی به قوانین , مستلزم آگاهی شهروندان از قانون و همچنین احترام مسولان به قانون است .
۷-جهت گیری توافقی :شهر , عرصه گروه ها و منافع مختلف و گاه در حال ستیز با یکدیگر است . منظور از جهت گیری توافقی مشترک میان سازمان های دولتی , شهروندان و سازمان های غیر دولتی ( نماینده های گروه های مختلف ) است .
۸-عدالت :منظور از عدالت , ایجاد فرصت های مناسب برای همه ی شهروندان در زمینه ی ارتقا وضعیت رفاهی خود , تلاشد در جهت تخصیص عدلانه منابع و مشارکت اقشار محروم در اعلام نظر و تصمیم گیری ها است .
۹-بینش راهبردی : فرارفتن از مسائل روزه مره شهر و پرهیز از غرق شدن در آنها , مستلزم بینشی گسترده و درازمدت نسبت به آینده یا داشتن بینش راهبردی زمینه توسعه شهری است .
۱۰- تمرکز زدایی : طی مطالعات بانک جهانی , بیش از ۶۰درصد کشور های در حال توسعه در حال اجرای برنامه های تمرکز زدایی هستند (شفیعی , ۴۷ :۱۳۷۱ )این مفهوم برواگذاری اختیار به سازمان ها و مراکز مختلف و صلاحیت نهادهای محلی بر انجام وظایف تاکید دارد .تمرکز زدایی برتفویض مسولیت به سطح پایین تر استوار است .
۲-۳-۵-ابعاد مختلف حکمروایی شهری
جدول (۴-۲)ابعاد مختلف حکمروایی شهری , برگرفته از Harpham

 

بعد هدف موضوعات مربوطه
فنی برقرای تعادل میان توسعه اقتصادی و توسعه انسانی حفظ منابع طبیعی با تغییر در الگوی مصرف ارتقا سطوح آموزشی و مهارت های انسانی
سیاسی خود کفایی از طریق توسعه اجتماعی و سیاسی آزادی گروهای مختلف جامعه شهری در بیان نظریات و استفاده از آرا و عقاید آنها
سازمانی اتحاد سازمانی جهت کاستن از قدرت مرکزی سیاسی رویکرد های مشارکت حقوق شهروندی
فرهنگی دستیابی به زندگی پر بار ( مهم ) ارزش ها عقاید مردم در خلق هویت پویایی و پاسخ گویی به تغییرات

منبع(گلی پور ،۱۳۹۱)
۲-۳-۶-اهداف حکمروایی خوب
شکل(۲-۲) اهداف حکمروایی خوب
هدف اصلی اهداف خرد
محیطی برای برقرای انواع روابط اجتماعی , اقتصادی , سیاسی , فرهنگی , به طور آزاد و بدون نقض حقوق دیگران با کاهش هرینه های ارتباطات
نفوذ و نظارت شهروندان
رهبریت پاسخگو
درگیری در جریان های اجتماعی
کاهش جرم وفساد
توجه به اقشار آسیب پذیر درتصمیم گیری
منبع(گلی پور ،۱۳۹۱)
۲-۳-۷-مراحل اجرای حکم روایی خوب
یک حکمرانی خوب از یک مجموعه به وجود می اید .این حکم روایی خوب در برخی از کشور ها حالت اجرایی به خود گرفته است . از جمله کشور های جهان سوم می توان به مصر , هند , بنگلادش , سنگال , اشاره کرد . پروژه های urban Good Governance شامل سه بخش است
الف ) بهبود زیر ساخت های شهری :که شامل بهبود و توسعه تسهیلات زیر بنایی شهری می شود : را ه ها و پل ها , زهکشی آب های روان , ایجاد بهداشت کم هرینه , مدیریت بازیافت , ایجاد تسهیلات شهری شامل ترمینال های اتوبوس , کامیون ها و بازار تره بار و کشتار گاه ها , بهبود وضعیت مناطق فقیر نشین , بحث شرایط خاص , امداد آبرسانی سالم و برنامه های اسکان مجدد
ب) اجرا کردن یک برنامه عملی : که در موارد پنج گانه زیر متجلی می شود : آگاهی هموطنان و میزان مشارکت آنها , مشارکت زنان , یکپار چگی فقر شهری , مسولیت و پایداری مسائل مالی , شفافیت مدیر اجرایی
ج) افزایش ظرفیت ساخت وساز و کمک های اجرایی موثر : که شامل موارد زیر است : پروژه , نظارت ساختاری, پشتیانی سازمان های دولتی از فعالیت های جامعه و تسهیلات بسیج اجتماعی جامعه
( رفیعیان و حسین پور,۳۰,۱۳۹۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:34:00 ب.ظ ]




ویژگی ها : پیامهای مثبتی که پدیده ها برای مصرف کننده به همراه می آورند.
پایان نامه
رفتارها : شامل تمام اعمالی است که مصرف کنندگان در ارتباط با به دست آوردن، استفاده و کنارگذاری کالاها یا خدمات انجام می دهند.
نگرشها در ارتباط با باورها و رفتارها به دو روش شکل می گیرند:
الف- شکل گیری مستقیم : یعنی هر کدام از باورها، نگرشها یا رفتارها بدون پیش نیاز به بقیه و بطور مستقیم ایجاد شوند. فرآیندهای ناهمخوان سبب شکل گیری مستقیم باورها، نگرشها و رفتارها می شوند.
شکل گیری مستقیم باورها : فعالیتهای پردازش اطلاعات و یادگیری شناختی موجب شکل گیری مستقیم باورها در مصرف کننده می شود.
شکل گیری مستقیم نگرش ها : احساسات مثبت و هیجانات، بطور مستقیم و بدون وجود رویکرد عقلایی منجر به خرید مصرف کننده می شوند.
شکل گیری مستقیم رفتار : یعنی به وجود آمدن رفتار بدون شکل گیری باور و نگرش قوی. این پدیده زمانی رخ می دهد که نیروهای محیطی و یا موقعیتی پر قدرت ، مصرف کننده را وادار به عمل نمایند .
ب- سلسله مراتب اثرات : بعد از آنکه یک باور ، نگرش یا رفتار مستقیماً شکل گرفت، حالتها بر روی یکدیگر بنا می گردند و سلسله مراتب اثرات بوجود می آید . همانطور که قبلاً نیز در مورد سلسله مراتب اثرات گفته شد، آنها بنا بر فرایند خرید متفاوتند:
فرایند خرید سلسله مراتب اثرات
درگیری ذهنی بالا ………………………… باور - عاطفه - رفتار
درگیری ذهنی پایین ……………………… باور - رفتار - عاطفه
تجربی / بی برنامه ……………………….. عاطفه - رفتار - باور
تأثیر رفتاری ………………………………… رفتار - باور – عاطفه
کشور محل ساخت[۸۰]
ارنست دیکتر[۸۱] (۱۹۶۲) در مقاله ی معروفش ”مشتری جهانی“، چنین عنوان می کند که اهمیت دانستن تفاوتها و شباهتهای مصرف کنندگان در بخشهای مختلف دنیا، برای بازاریابان در حال افزایش است و استدلال وی در این مورد، رشد بازارها از حالت محلی به حالت جهانی می باشد. نویسنده ی این مقاله، مسأله را اینچنین بیان می کند « مرزهای جهان در حال گشایش است …، ضروری است که در این پیشرفت فزاینده ی بشریت، با آگاهی از تمایلات و استراتژیهای انسانها در سراسر جهان، به منظور درک وآمادگی خدمت کردن به مشتری جهانی سهیم شویم». در نتیجه وی با توجه به اهمیت نقش این دانش درباره ی دیگر کشورها و اهالی آنها، اهمیت برچسب ”made in… “ را برای محققان و فعالان بازاریابی بین الملل رو به افزایش می داند. به نظر وی این بر چسب می تواند علاوه بر تکنیکهای آگهی کردن، تأثیر شگرفی را روی مقبولیت و موفقیت محصولات مورد استفاده داشته باشد.
اولین نتایج تجربی در پشتیبانی نظرات و ایده های دیکتر، توسط اسکولر[۸۲] (۱۹۶۵) بدست آمد. در این مطالعه که بر روی بازار آمریکای مرکزی تمرکز داشت، دیده شد که دانشجویان گواتمالایی در ارزیابی هایشان، محصولات کشورهای السالوادور و کاستاریکا را پایین تر از محصولات کشور خود و یا کشور مکزیک قرار می دهند. به نظر می رسید که این پدیده با نگرش منفی نسبت به دولتها و مردم این دو کشور ارتباط داشته باشد. اسکولر (۱۹۶۵) با بررسی این کلیشه سازی[۸۳] محصولات خارجی در بین مصرف کنندگان، جریان گسترده ای از مطالعات بر روی اثرات COO را آغاز کرد.
کریس بریجز[۸۴] (۲۰۰۶) با در نظر گرفتن دو نقطه ی عطف در درون ادبیات موجود، حوزه ی COO را به سه دوره تقسیم می کند. جریان اول پژوهشهای COO که در دهه های ۱۹۶۰ و۷۰ قرار دارد، از ماهیت اکتشافی بسیار بالایی برخوردار است (Bilkey & Nes 1982 ). محققان بدون اینکه از خود بپرسند که چگونه این پدیده را شرح می دهند و یا می فهمند؛ فقط روی اثبات وقوع و وجود اثرات COO تمرکز کرده اند. بعلاوه در این مطالعات پیشگامانه ، معیار ارزیابی اثرات COO تنها بصورت تک نشانه ای (Single-Cue) تنظیم شده است که آن هم مبدأ محصول می باشد. یعنی زمانی که از مصاحبه شوندگان خواسته می شده تا محصولات خارجی را مورد قضاوت قرار دهند، تنها اطلاعات ارائه شده به آنها، مبدأ محصول بوده است. بعدها به این طرحهای تک نشانه ای انتقادات زیادی وارد شد، زیرا آنها در اندازه گیری اثرات COO بزرگنمایی می کردند (Johansson 1993).
بیلکی و نس[۸۵] (۱۹۸۲) دوره ی دوم پژوهشهای COO را با گرایش به رویکردهای روش شناختی سه بعدی[۸۶] آغاز کردند، یعنی تأکید بر روی طرحهایی که معرف دقیق تری از اثرات COO بودند. از آن لحظه به بعد اثرات COO، بیشتر در زمینه های چند نشانه ای (multi-cue) مورد بررسی قرار گرفت. در نتیجه ، متغیرهای واسطه گر و تعدیل گر زیادی شناسایی شدند که می توانند بر روی اندازه ی اثرات COO تأثیر بگذارند. همچنین برخی بینشهای تجربی در مورد مراحلی از فرایند شکل گیری نگرش نسبت به محصول، که می تواند بطور بالقوه تحت تأثیر نشانه ی COO قرار بگیرد ، بدست آمد.
در دوره ی سوم پاپادوپولس و هسلوپ[۸۷] (۱۹۹۳)، محققان را به اتخاذ یک دیدگاه بین رشته ای تشویق می کنند که به عقیده ی آنها می تواند بینشهای مفیدی را درباره ی تصویر کشور، از رشته های دیگری چون روانشناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی و جغرافیا بدست بدهد. بنا به نظر آنان تا آغاز دهه ی ۹۰، توسعه ی این رویکرد نظری بطور وسیعی نادیده گرفته شده است و تنها چند تلاش محدود برای جای دادن نتایج تجربی در درون این چارچوبها انجام شده است.
رویکرد ما در این مطالعه با بهره گرفتن از دیدگاه بین رشته ای این بوده است که بتوانیم از رشته های دیگری همچون روانشناسی و جامعه شناسی برای بررسی وقوع و وجود اثرات COO استفاده کنیم. در این راستا، مانند طرح های عنوان شده در دوره های دوم و سوم، رویکرد ما در این مطالعه شامل زمینه های چند نشانه ای و بین رشته ای می گردد.
اهمیت موضوع
در طی سه دهه ی اخیر اثر کشور محل ساخت محصول بر روی مصرف کنندگان، به یکی از پدیده هایی تبدیل شده است که در حوزه های بازرگانی بین الملل، بازاریابی و رفتار مصرف کننده، بسیار مورد مطالعه قرار می گیرد (Ghazali et al 2008). تان و فارلی[۸۸] (۱۹۸۷) در یک مطالعه ، مشاهده کردند که اثر کشور محل ساخت محصول ، بیشترین جنبه ی مورد مطالعه در حوزه رفتار مصرف کننده ی بین الملل بوده است. همچنین این موضوع در دهه های اخیر توجه بیشتری را به خود جلب کرده است و انتظار می رود که با توجه به روند مستمر به سمت جهانی شدن و افزایش پویایی ها ، این رشد بیشتر نیز بشود (Klein et al 1998، Mihailovich 2006).
مقالات زیادی در بیان اهمیت اثرات COO در نشریات بازرگانی ، از بدو پیدایش موضوع تا کنون انتشار یافته است. این جذابیت موضوع نه تنها در بخش بازار مصرف کننده بلکه در بخشهای بازار مصرف سازمانی و سیاستهای دولتی نیز بوده است. برای مثال به دلیل انتشار یک سری از کاریکاتورهای جنجال برانگیز از پیامبر اسلام (ص)، محصولات دانمارکی در بسیاری از مغازه ها و فروشگاه های خاورمیانه دچار ضربات هولناکی شدند که سرانجام، هزینه های زیادی را برای شرکتهای دانمارکی در پی داشته و موجب ترس شدید از وارد شدن خسارات جبران ناپذیر ، برای تجارت آنان شد (Fattah 2006). این مثالها نشان می دهد که COO یک نشانه ی اطلاعاتی مهم است که نه تنها مورد علاقه ی کسب و کارها، به منظور ارتقای رقابت پذیری آنها می باشد بلکه برای سیاست گذاران دولتی که همین دغدغه ها را در سطح ملی دارند، نیز جالب توجه است (Papadopoulos et al 2000). از اینرو چگونگی تأثیر COO بر ارزیابی و قصد خرید محصولات و همچنین توان نسبی COO در مقایسه با دیگر نشانه های اطلاعاتی، از موضوعات مورد علاقه ی فعالان و محققان حوزه ی بازاریابی بین الملل شده است تا این اطلاعات بتواند در تجویز استراتژیهای کارآتر برای شرکتها ، سودمند باشد (McGuiness 2008). استدلالی که پشت این واقعیت نهفته است، گسترده شدن بازارهای جهانی به بیشتر کشورها و دسترس پذیرتر شدن کالاهای خارجی در بیشتر بازارهای ملی است. این امر موجب شده است تا شرکتها بتوانند محصولاتشان را در سراسر دنیا تولید کرده و جایی که محصول در آنجا تولید می شود ممکن است روی ادراک مصرف کننده از کیفیت آن محصول تأثیر بگذارد (Bilkey & Nes 1982، Ghazali et al 2008). بنابراین مطالعات زیادی ثابت می کند که مصرف کنندگان در سراسر جهان از COO به عنوان یک عامل تأثیرگذار در ارزیابی کالاها استفاده می کنند (Bilkey & Nes 1982 ، Hong & Wyer 1989، Maheswaran 1994 و Ahmed et al 2002).
تعریف و بسط مفاهیم کلیدی
با گسترش روز افزون ادبیات COO ، مفاهیم متعدد و تعاریف گوناگونی شکل گرفته است که باید با دقت فراوان آنها را مورد بررسی قرار داده و طبقه بندی کنیم. برای مثال در ابتدا ناگاشیما[۸۹] (۱۹۷۰ ) مفهوم “Made in … ” را مطرح می کند که بیانگر تصور مصرف کنندگان نسبت به کشوری است که محصول در آن تولید شده، اما به تدریج مفاهیم دیگری مانند ”کشور محل ساخت “، ”تصویر کشور“، ”اثر کشور محل ساخت “ و … توسط محققان ارائه شده است . در این مطالعه ، ما ابتدا به ارائه ی تعریف برخی از این مفاهیم پرداخته و در ادامه یک دسته بندی از تعاریف مختلف را نشان می دهیم .
اثر ”Made in … “ : تصور ، شهرت و کلیشه ای که مصرف کنندگان و بازرگانان به محصولات یک کشور مشخص نسبت می دهند. محصولات معرّف آن کشور، ویژگیهای ملیتی، محیط اقتصادی و سیاسی، تاریخ و سنتهای کشور در این تصور سهیم اند (Nagashima 1970) .
کشور محل ساخت [۹۰] : یک راهنمای اطلاعاتی است که یک ارزیابی جهانی را از کیفیت، عملکرد یا ویژگیهای مشخصی از محصول/ خدمت بوجود می آورد (Bruning 1997). این عبارت را به اختصار COO می گوییم.
تصویر محصول- کشور [۹۱] : بر چسب ̋ Made in ̋ حاوی اطلاعاتی درباره ی خود کشور و محصولات آن است که تصویر محصول- کشور را ارائه می دهد ( Brijs 2006 ). این عبارت را به اختصار PCI می نامیم.
تصویر کشور[۹۲] : تصویر کشور یا CI، مجموع همه ی باورهای توصیفی ، استنباطی و اطلاعاتی است که یک فرد در مورد یک کشور دارد (Martin & Eroglu 1993).
اثرات کشور محل ساخت [۹۳] : هر تأثیری که کشور محل ساخت بر روی ادراکات مثبت و یا منفی مصرف کننده از محصول دارد (Cateora & Graham 1999).
اثرات COO از طریق ادراک مصرف کنندگان از ابعاد CI و نگرش آنان نسبت به کشور و محصولات آن، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد (Lisboa 2007). در واقع همه ی این مفاهیم با هم در ارتباط بوده و در نهایت یک مفهوم واحد را به ذهن متبادر می سازند. یعنی مفهومی که بیانگر تأثیر کشور محل ساخت محصولات بر ارزیابیهای مصرف کنندگان از آن محصولات می باشد. تاکور و لاواک[۹۴] (۲۰۰۳ ) چنین استدلال می کنند که COO به عنوان یک نشانه ی آشکار یا ضمنی بصورت یک کلیشه ی ملی عمل می کند و مصرف کنندگان، آن را در ارزیابی کیفیت محصولات، مورد استفاده قرار می دهند. تصویر مطلوب تر از یک کشور در ذهن مصرف کننده، ارزیابی مطلوب تری را از محصولات ساخته شده در آن کشور به همراه دارد (Schooler 1965، Han 1990). محققان چگونگی تغییر و تعدیل توان اثرات COO را توسط سه عامل مشخصات مصرف کننده، محصول و زمینه، مورد بررسی قرار می دهند (Zolfagharian & Sun 2010).
اثر COO ، هاله ای یا خلاصه[۹۵]
رفتار مصرف کننده می تواند به دو طریق توسط کشور محل ساخت تحت تأثیر قرار بگیرد (Ghazali et al 2008 )؛ اول اینکه خریداران ممکن است که COO را بطور ساده ای، به عنوان یکی از ویژگیهای فراوانی که در ارزیابی محصول بکار می رود، استفاده کنند (Hong & Wyer 1989). دوم اینکه ممکن است یک ” اثر هاله ای“ بوجود بیاورد که به وسیله ی آن، ارزیابی و توجه مصرف کنندگان به دیگر ابعاد محصول تحت تأثیر قرار بگیرد (Erickson et al 1984، Han 1989). هان[۹۶] (۱۹۸۹) در مطالعه ی خود، دو کارکرد متفاوت را برای CI بر می شمارد : اول ” اثر هاله ای “ که در آن ادراکات مطلوب (یا نامطلوب) در مورد یک کشور به قضاوتهای مطلوب ( یا نامطلوب ) درباره ی محصولات آن کشور منجر می شود. این اثر زمانی اتفاق می افتد که مصرف کننده قادر به ارزیابی صحیح از ویژگیهای محصول ، قبل از خرید نمی باشد و به جای آن از علائمی استفاده می کند که تصویر کشور، ارائه می دهد. البته ممکن است که این اثر به دلیل دشمنی ها و کینه های تاریخی نیز به وجود آمده باشد، مانند نگرش منفی چینی ها نسبت به محصولات ژاپنی . دوم ” اثر خلاصه[۹۷] “ که در آن مصرف کنندگان ، شناخت و باورهایشان را درباره ی محصولات و یا برندهای یک کشور به صورت مختصر جمع بندی کرده و این تجارب اندوخته شده به یک استنباط درباره ی کیفیت آن محصولات می انجامد (Lisboa 2007).
همچنین برخی شرایط محیطی وجود دارند که جنبه های اصلی سازه ی تصویر کشور را آشکار می سازند (Robnik et al 2009). برخی از این شرایط عبارتند از ؛ هویت فرهنگی، فضای سیاسی، زبان، تاریخ ملی، چشم انداز طبیعی، وضعیت جوی، توسعه ی اقتصادی و فن آوری، مذهب و شخصیت افراد. بریجز[۹۸] (۲۰۰۶) در یک مطالعه ی دیگر هنر، صنعت و محصولات آن کشور را (چه از لحاظ کیفیت وچه از لحاظ بازاریابی) نیز به این عوامل اضافه می کند.
اجزای COO
در یک دهه ی گذشته شرکتها به منظور بهره یافتن از نرخ دستمزدهای پایین و دیگر هزینه های عملیاتی کمتر ، در حال جابجا کردن فعالیتهای تولیدی و یا مونتاژ به سمت کشورهای در حال توسعه هستند (Prendergast et al 2010). به همین دلیل افزایش چشمگیری در برونسپاری اجزای مختلف مانند طراحی یا مهندسی به وجود آمده است (Chao 1998). برای مثال خودروی پونتیاک لمنز[۹۹] که متعلق به جنرال موتورز است، طراحی آن توسط اوپل آلمان بوده و بوسیله ی شرکت دوو در کره ی جنوبی ساخته می شود. موفقیت هاژن داتز[۱۰۰] نیز از این قبیل است (Schiffman and Kanuk 2008). از اینرو امروزه بیشتر، ماهیت دو رگه ی[۱۰۱] محصولات تولیدی و دامنه ی کاربردهای آن در رابطه با اثرات COO، در ادبیات موضوع، مورد بررسی قرار می گیرد (Dzever & Quester 1999، Han et al 1994، Eroglu & Machleit 1989، Chao 1993). نتیجه ی این رویکرد تفکیک مفهوم کشور محل ساخت (COO) به مفاهیم ” کشور محل طراحی[۱۰۲] (COD)“ و ”کشور محل مونتاژ[۱۰۳] (COA) “ (مانند Dzever & Quester 1999، Ahmed et al 1994) و یا ”کشور محل تولید[۱۰۴] (COM)“ و ”کشور محل برندگذاری[۱۰۵] ( COB)“ (مانند Prendergast et al 2010) بوده است. برای مثال در برخی مطالعات، بطور جالب توجهی تفکیک جغرافیایی ظرفیتهای طراحی و تولید، شامل کشور محل طراحی و کشور محل مونتاژ مورد مطالعه قرار گرفته است (Ahmed et al 1994). در سالهای اخیر هم با تجزیه ی مفهوم ” کشور محل برند“ از مفهوم کشور محل تولید یا مونتاژ، ابعاد بیشتری از سازه ی COO نمودار گشته است (Prendergast et al 2010 ). در واقع به دلیل افزایش وابستگی بین کشورها، کشور محل تولید (COM) (Samiee 1994) از کشور محل برند ( COB) تفکیک شده است و این قضیه رابطه COO را تضعیف می کند (Johansson 1989). فائو و پرندرگاست[۱۰۶] (۲۰۰۰) چنین پیشنهاد می کنند که به دلیل جهانی شدن ، COB مفهوم دقیق تر و مناسب تری از COO شده است و این بدان معناست که COO باید مورد بررسی مجدد قرار بگیرد. در واقع با پیوند خوردن مفاهیم کشور محل تولید ، طراحی ، مونتاژ و برند برای مصرف کنندگان ، اینکه آنها بتوانند منحصراً یک کشور خاص را به عنوان مبدأ و منشأ محصول بدانند کار دشواری شده است (Kinra 2006).
دامنه ی تعاریف
مروری بر حوزه ی تعاریف در ادبیات تحقیق موجود ، سه گروه مجزا از تعاریف را آشکار می سازد که در رابطه با موضوع اصلی مورد نظر خود متفاوتند (Roth & Diamantopoulos 2008) ؛ ۱- تعاریف مربوط به تصاویر کلی از کشورها ( مانند تصویر کشور یا CI ) 2ـ تعاریف مربوط به تصاویر کشورها و محصولات آنان ( که به عنوان تصویر محصول ـ کشور (PCI) نیز نام برده می شود ) ۳ـ تعاریف مربوط به تصاویر محصولات متعلق به یک کشور (مانند تصویر محصول یا PI ). در جدول (۲-۳) به یک دسته بندی از این تعاریف اشاره شده است.
گروه اول
این گروه از تعاریف، تصویر کشور را به عنوان یک سازه ی عمومی و جامع می نگرد که شامل تصاویر تعمیم یافته ای است که نه فقط به خاطر محصولات معرف آن کشور بلکه به وسیله ی درجه ی بلوغ سیاسی و اقتصادی ، وقایع و روابط تاریخی ، فرهنگ و سنن و میزان استعدادهای فناورانه و صنعتی شدن ایجاد شده اند (Allred et al 1999 ، Bannister & Saunders 1978، Desborde 1990). در حالیکه همه ی این عوامل به باورهای شناختی درباره ی یک کشور مشخص اشاره دارند، آسکگارد و گر[۱۰۷] (۱۹۹۸) و ورلگ[۱۰۸] (۲۰۰۱) جزء معدود محققانی هستند که از بین همه ی محققان، جزء عاطفی تصویر کشور را نیز صراحتاً به حساب آورده اند. جزئی که به احساسات و عواطف بدست آمده درباره ی یک کشور بخصوص اشاره دارد. با این حال خیلی ها جزء عاطفی را نادیده گرفته اند. برای مثال مارتین و ارگلو[۱۰۹] (۱۹۹۳)، تصویر کشور را همه ی باورهای توصیفی، استنباطی و اطلاعاتی می دانند که یک فرد درباره ی یک کشور دارد. در حالی که کاتلر و دیگران[۱۱۰] (۱۹۹۳) آن را مجموع باورها و احساساتی می دانند که افراد درباره ی یک مکان مشخص بدست می آورند.
گروه دوم
این گروه از تعاریف، بر روی تصویر کشورها به عنوان منشأ شکل گیری محصولات تمرکز می کند. برای مثال لی[۱۱۱] و دیگران (۱۹۹۷) تصویر کشور را به عنوان « تصویری که مصرف کنندگان از کشورهای مختلف و محصولات ساخته شده در آن کشورها دارند » تعریف می کنند. این تعریف بطور ضمنی به دو نکته اشاره می کند؛ اول اینکه تصویر کشور و تصویر محصول دو مفهوم مجزا ولی مرتبط با هم هستند و دوم اینکه تصویر از کشور، بر روی تصویر از محصولات آن کشور نیز تأثیر می گذارد. بنابراین به نظر می رسد که واژه ی ”تصویر محصول ـ کشور[۱۱۲] “ بطور وسیع تر و دقیق تری پدیده ی مورد مطالعه را نشان می دهد (Papadopoulos 1993).
تعاریف کلیدی از تصاویر کشور و محصول (Roth & Diamantopoulos 2008)

 

تعاریف مربوط به تصاویر کلی از کشورها
Bannister & Saunders 1978
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:34:00 ب.ظ ]




تعیین تاثیر مثبت و معنادار پایگاه اطلاع رسانی در پیشبرد نظام مدیریت

۱-۴- ۳ اهداف کاربردی

 

بهره وران این پژوهش می توانند شرکت ها و سازمان ها و شرکت ملی نفت باشند. همچنین کلیه پژوهشگرانی که در آینده می خواهند در این حیطه مطالعه و پژوهش نمایند.

 

۱-۵فرضیه های پژوهش

 

۱-۵-۱ فرضیه اصلی

نظام پیشنهادات در پیشبرد نظام مدیریت تاثیر مثبت معنادار دارد.

۱-۵-۲ فرضیه های فرعی

سیستم بازخورد مناسب در پیشبرد نظام مدیریت تاثیر مثبت و معنادار دارد.
نیروی انسانی خبره در پیشبرد نظام مدیریت تاثیر مثبت و معنادار دارد.
امکانات و تکنولوژی مناسب در پیشبرد نظام مدیریت تاثیر مثبت و معنادار دارد.
آموزش کارکنان در پیشبرد نظام مدیریت تاثیر مثبت و معنادار دارد.
پایگاه اطلاع رسانی در پیشبرد نظام مدیریت تاثیر مثبت و معنادار دارد.

۱-۶ متغیر های پژوهش

پژوهش حاضر از آنجا که به دنبال بررسی نقش نظام پیشنهادات در پشبرد نظام مدیریتی است ، بنابراین با توجه به عنوان متغیرها در قالب زیر قرار می گیرد:
پایان نامه - مقاله - پروژه

۱-۶-۱ متغیر مستقل

با توجه به فرضیه اصلی پژوهش نظام پیشنهادات به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شده است.

۱-۶-۲ متغیر وابسته

با توجه به فرضیه اصلی پژوهش نظام مدیریت به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است.

۱-۷ تعاریف متغیرها

 

۱-۷-۱ تعاریف مفهومی متغیرها

نظام
مجموعه‌ای از اجزاء و روابط میان آنهاست که توسط ویژگی‌های معین، به هم وابسته یا مرتبط می‌شوند و این اجزاء با محیط‌شان یک کل را تشکیل می‌دهند(بازرگان، ۱۳۹۳، ۳۰).
پیشنهاد
هر فکر و ایده نو که بتواند منجربه ایجاد یک تغییر مثبت، بهبود روش، افزایش کیفیت و تولید، کاهش هزینه‌ها و بالا بردن روحیه کارکنان و یا … گردد پیشنهاد تلقی می‌شود (صالحی، ۱۳۹۱، ۴۸).
نظام پیشنهادها
یک نظام مدون برای فعال کردن ذهن افراد و به کارگیری ایده‌ها و نظرات آنها برای بهبود فعالیت‌های سازمان می‌باشد (جلالی، ۱۳۹۲، ۲۸).
نظام مدیریتی
نظام مدیریتی عبارت است از، عملیاتی که طی آن کارکنان یک سازمان را در روند تصمیم‌گیریها دخالت و شرکت می‌دهند تأکید این شیوه مدیریت بر همکاری و مشارکت داوطلبانه کارکنان استوار است و می‌خواهد از اندیشه ها ، نظرات و ابتکارات آنها در حل مشکلات و مسائل سازمان استفاده کند. البته نظام مدیریتی با افزایش رضایت مندی، انگیزه کارکنان را نیز بهبود می بخشد(پایبان، ۱۳۸۹).

سیستم بازخورد مناسب

این سیستم، سازمان را به گونه‌ای سازمان دهی کرده است که اگر تغییری در یک عنصر و یا یک حلقه بسته آن ایجاد شود، تغییری بیشتر در همان جهت به صورت مستمر در سایر عناصر سازمانی ایجاد شود (فیتزانس[۱۰]،۲۰۱۲، ۵۳).
نیروی انسانی خبره
نیروی انسانی خبر ، مهم‌ترین وارزشمند‌ترین عامل، از منابع مختلف تولید است. عامل انسانی در سازمان، کلیه کارکنان شاغل در سازمان اعم از مدیران، سرپرستان، کارشناسان، کارمندان و کارگران را در سطوح مختلف شغلی دربرمی گیرد ((باتانگار و پوری[۱۱]، ۲۰۱۲، ۵۳).
امکانات و تکنولوژی مناسب
تکنولوژی عبارت است از دانش و مهارت‌های لازم برای تولید کالا و خدمات که حاصل قدرت فکری و شناخت انسان و ترکیب قوانین موجود در طبیعت می‌باشد(اسماعیل پور، ۱۳۸۴، ۲۵).
آموزش کارکنان
آموزش کارکنان عبارت است از یکسری اقدامات منظم و برنامه‌ریزی شده که طی آن، فکر، رفتار، دانش و مهارت لازم و مناسب برای انجام یک وظیفه شغلی به فرد منتقل می‌شود یا در او افزایش پیدا می‌کند(حسن زاده و حسن زاده، ۱۳۸۷، ۲۹).
پایگاه اطلاع رسانی
پایگاه اطلاع رسانی یک سازمان به عنوان مجموعه ای است که سبب پیشرفت نهادها گوناگون و روش هائی می شود که وقف گردآوری و انتقال دانش مورد نیاز سازمان هستند(رئوفی،۱۳۹۳، ۳۳).

۱-۸ قلمرو پژوهش

 

۱-۸-۱ قلمرو زمانی پژوهش

قلمرو زمانی پژوهش را پایان نیمه دوم سال ۱۳۹۳ تا پایان نیمه اول سال ۱۳۹۴ است.

۱-۸-۲ قلمرو مکانی پژوهش

قلمرو مکانی پژوهش شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی منطقه کرمانشاه است.

فصل دوم

 

ادبیات پژوهش

 

۲-۱ مقدمه

نظام پیشنهاد ها به عنوان یکی از رکن های اساسی مدیریت مشارکتی سازمان محسوب می شود. چنانچه مدیریت مشارکتی را مانند رهیافتی جامع برای جلب مشارکت فردی و گروهی کارکنان در جهت حل مسائل سازمان و بهبود مستمر در تمام ابعاد تعریف کنیم و بر این باور باشیم که مدیریت مشارکتی ارتباط دائم، متقابل و نزدیک بین مدیریت ارشد و کارکنان است، می توان گفت که مدیریت مشارکتی به معنای مشارکت افراد مناسب، در زمان مناسب و برای انجام کار مناسب است. بر پایه این تعریف، مشارکت کارکنان در کارهایی که به خود آن ها مربوط می شود، مشارکتی داوطلبانه، ارادی و آگاهانه خواهد بود که این درگیری شخص را تشویق می کند که به تحقق هدف های گروه کمک کند و در مسؤلیت ها و پیامدهای آنها سهیم شود(محمودی، ۱۳۸۶، ۳۸). نظام پیشنهاد های به عنوان رکن اساسی مدیریت مشارکتی، دو هدف عمده را دنبال می کند: نخست، ارج نهادن به ارزش های انسانی و به یاری طلبیدن افرادی که به نوعی با سازمان در ارتباط اند. دوم، رسیدن به هدف های از پیش تعیین شده به کمک همین افراد (آقایی، ۱۳۸۸، ۵۲).
چنانچه اجرای مدیریت مشارکتی و نظام های تشکیل دهنده آن با موفقیت همراه باشد، از مزایا و پیامدهای چون بهبود روابط انسانی بین مدیریت و کارکنان، تقویت انگیزش در کارکنان، بهبود گردش کار در سازمان، بروز خلاقیت و نوآوری، تقلیل هزینه های تولید کالا و خدمات، افزایش احساس تعلق سازمانی در کارکنان و همسو شدن هدف های آنان با هدف های سازمان و در نهایت افزایش رضایت مشتری و به دست آوردن سهم بیشتر در بازار برخوردار خواهد بود (باند و هینز[۱۲]، ۲۰۱۳، ۴۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:33:00 ب.ظ ]