۳ –۶– ۳ -مقابله با اقدامات جاسوسی ازطریق ماهواره
درطول تاریخ، شناسایی به هرطریق ممکن، ازجمله ارکان اساسی تدابیر مؤثر درعملیات نظامی به شمار می آید. آگاهی از نحوه استقرار نیروهای دشمن که ازطریق این گونه فعالیت ها عملیات شناسایی صورت می گیرد، احتمالا یکی از مهمترین پارامترهای پیروزی دولت ها خواهد بود. اختراع سیستمهای ماهواره ای که توانایی نظارت به صورت کاملا پیشرفته را دارند، به عنوان یک پیشرفت بزرگ علمی درعرصه عملیات شناسایی وتجسس تلقی گردیده است و درنتیجه، استفاده از ماهواره برای نظارت برعملیات نظامی درسطح زمین احتمالا یکی از کارآمدترین و ارزشمند ترین وسایل به شمار می آید. ماهواره تیروس –یک، اولین ماهواره شناسایی به طریق عکسبرداری بود که آمریکایی ها درآوریل دهه ۶۰ به فضا پرتاب کردند. از آن زمان تاسال ۱۹۸۰ بیش از ۲۳۰۰ماهواره نظامی به فضا پرتاب شده که از این تعداد ۱۲۰۰ ماهواره، ماهواره شناسایی و تجسسی بوده اند[۲۰۳](ماهواره شناسایی عموماًبه تمامی ماهواره های جاسوسی اطلاق می شود) چین کشوری است که به دلایل مختلف اعم از دانش افزاری انسان افزاری و سخت افزاری و گستره وسیع جغرافیایی در زمره کشورهای جهان دوم است وبه دلایل بالا، این کشور ازموقعیت بین المللی خاصی برخوردار است. وضعیت ایدئولوژیک دررهبری و مدیریت این کشور و نزدیکی نگرش آنها به سوسیالیسم که رقیب جدی و معارض سرمایه داری غربی است، ازعوامل مهم دشمنی غرب با این کشور بوده است. غربی ها چین را به دلیل اینکه مقبولیت بیشتری درمیان کشورهای درحال توسعه دارد و همواره همراه جنبش عدم تعهد بوده ودر مقابله با هژمونی غرب، با این کشورها همراهی کرده است، ازجهات مختلف سیاسی، فرهنگی، ایدئولوژیک و حتی نظامی دشمن و قدرت بزرگ احتمالی آینده تلقی می کنند به همین دلیل، به انحای مختلف از جمله جاسوسی اطلاعاتی درصدد هستند توان این کشور را تحت کنترل داشته و با آن به مقابله برخیزند. ازاین رو امریکایی ها به صورت آشکارا ازماهواره های متعدد جاسوسی برفراز این کشور استفاده کرده و می کنند. آزمایش توان موشک ضدماهواره، نمادی از عزم این کشور برای مقابله با این دسته ترفندهای آمریکاست. علت عمده نگرانی های برخی از کشورهای غربی ازاقدام پکن، امکان انهدام ماهواره های ضدجاسوسی این کشورها بود. بی شک، کشورهایی از این اقدام نگران ترخواهند بود که جاسوسی ازطریق ماهواره از برنامه های راهبردی آنها درسطح منطقه ای و بین المللی به شمار می آید.[۲۰۴]
۷– ۳ – علت محدودیت واکنش جامعه بین المللی به آزمایش موشکی چین
بلافاصله پس از انتشار خبرآزمایش موشکی پکن، آمریکا، استرالیا، کانادا، کره جنوبی و ژاپن نگرانی های خود را در راستای این اقدام پکن اعلام کردند. دراین میان، سکوت فرانسه وآلمان و حتی سازمان های بین المللی نظیر اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد، جالب توجه است. علت عمده سکوت مجامع بین المللی دراین خصوص آن است که استفاده صلح آمیز از ماوراء جو، یک اصل است و مقابله با کشورهایی که از فضا استفاده نظامی می کنند وازطریق فضا امنیت ملی آنها را تهدید می نمایند منوط به توان مقابله دفاعی کشورهای مذکور با اجسام فضای واقع درجو خواهد بود بنابراین قبحی حقوقی[۲۰۵] و هنجاری عام[۲۰۶] برای منع این گونه اقدام پکن ازسوی جامعه بین المللی وجود نداشت.
۸– ۳ –نقد راهبردی آزمایش موشکی چین براساس قوانین حقوق بین الملل و منشور سازمان ملل متحد[۲۰۷]
با توجه به این امرکه، هنجارهای بین المللی منع یک عمل را باید ازمیان رفتار و رویه دولتها و سازمانهای بین المللی جستجو و احراز کرد، سکوت جامعه بین المللی در برابر این اقدام به معنای آن است که نمی توان از نظرحقوقی موجبی مستند و قاطع برای تقبیح اقدام مذکور یافت. بلکه براساس نگرش حقوق بین الملل با اتکا به اصل دولت محوری[۲۰۸] روابط بین المللی و همچنین بر پایه اصل اباحه و جواز[۲۰۹] ، این اقدام چین مشروع وقانونی بوده و حداقل اینکه قاعده ای برای منع آن دروضعیت کنونی وجود ندارد.
به هرحال، صرف نظر از اینکه چه دولتی این اقدام را انجام داده وچه توجیهی برای آن دارد، به نظر می رسد درشرایطی که برخی دولت ها قدرت و برتری نظامی خود درآینده را حتی ازطریق برنامه های نظامی- فضایی جستجومی کنند (به ویژه دفاع ضد موشک آمریکا) این حق مسلم هرکشوری است که به فن آوری دفاع در برابر اینگونه حملات فضایی- نظامی مجهز گردد.
۱ –۸– ۳ –تضمین صلح آمیز بودن فعالیتهای فضایی[۲۱۰]
از نظرقوانین حقوق بین الملل، بین هوا و فضا تفاوت حقوقی وجود دارد. هوا تحت حاکمیت دولتی قراردارد که بستر خشکی، آبی و هوا به آن تعلق دارد. براساس اعلامیه اصول استفاده صلح آمیز از فضاء ماوراء جو که مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل متحد است، هیچ دولتی نمی تواند بر فضا ادعای مالکیت نماید یاچنین حاکمیتی را اعمال کند در واقع فضا به عنوان بخشی از میراث مشترک بشریت [۲۱۱] تلقی می گردد بنابراین استفاده و بهره برداری از فضا متعلق به جامعه بین المللی و بشریت است و باید متناسب با منافع بشریت مورد استفاده آزادانه وبرابر همه دولتها قرارگیرد. باید توجه داشت که این استفاده، محدود به مصارف منحصرا صلح آمیز است و هیچ دولتی نمی تواند ازآن استفاده نظامی نماید.
با این حال، تاکنون آمریکا وروسیه، به کرات، موشکهای خودرا درفضا آزمایش کرده و هیچ تضمینی برای اینکه این دولتها مجهز به فن آوری موشکی، درجنگ های فضایی آینده ازاین فن آوری برای نظامی کردن فضا و ازفضا برای اقدام علیه امنیت ملی سایر دولت ها استفاده ننمایند، وجود ندارد. ازاین رو، داشتن توان مقابله بااین فن آوری می تواند تضمینی برای استفاده صرفا صلح آمیز از فضا و همچنین تعدیل برنامه های نظامی فضایی این دولت ها و درنتیجه کاهش انگیزه سوء استفاده از فضا برای مقاصد نظامی باشد.
۲ –۸– ۳ –حق ذاتی دفاع مشروع در برابر هرگونه تهدید فضایی[۲۱۲]
از طرف دیگر، داشتن توان موشکی لازم برای تضمین امنیت ملی در برابر حمله نظامی فضایی یا هرگونه تهدید دیگر از اجرام آسمانی و به ویژه مقابله با ماهواره های جاسوسی، نوعی استیفای حق دفاع مشروع است که به صورت کلی درماده ۵۱ منشور ملل متحد پیش بینی شده است. درصورتی که برخی دولتها قدرت انحصاری نظامی از طریق فضا را دارا باشند یا با بهره گرفتن از ماهواره های جاسوسی درصدد تضعیف امنیت ملی کشورهای دیگر باشند کشورهای درمعرض خطر، حق خواهند داشت با مجهز کردن خود به فن آوری موشک های دفاعی نظامی از امنیت ملی خود دربرابر آثار اینگونه حملات، دفاع نمایند. ضمن اینکه داشتن این توان موجب بازدارندگی دولت های دارای این فن آوری در جنگ های احتمالی آتی خواهد بود. پس بنابراین، برطبق قوانین مسلم حقوق بین الملل وهمچنین منشور سازمان ملل متحد، دفاع در برابر هرگونه حمله ای که تمامیت ارضی واستقلال سیاسی دولت ها را درمعرض تهدید قراردهد، خواه اقدام مذکور فضایی باشد یا خیر، ضروری است و این ضرورت محدودیت نخواهد داشت.
۹– ۳ - آزمایش موشکی چین گواهی بر بازنگری در معاهده فضا(ost)
چین در۱۱ژانویه سال ۲۰۰۷ آزمایش ضد ماهواره ای (ASAT) خود را با موفقیت انجام داد و ازآن پس تاکنون جامعه فضایی ،دریک موقعیت نگران کننده قرار گرفته است. به غیر از تخطی بین المللی که سبب آن باقی مانده های فضایی است موضوعی که از همه نگران کننده تر است ناتوانی کامل قانون متداول برای جلوگیری از چنین فعالیت های خطرناک درفضاء ماوراء جو است. آزمایش موشک ضدماهواره چین این حقیقت را به وضوح به جامعه بین الملل نشان داد که قوانین متداول مرتبط به فضا، نیاز به یک اصلاح جدی و فوری دارند و این تجدید نظر باید در ابعاد وسیع صورت گیرد(از تعیین حدود فضا تا موضوعات تعریفی پیرامون استفاده های صلح آمیز از فضا و بسیاری از مسائل دیگر که هنوز حل نشده باقی مانده اند). به نحوی می توان گفت که قوانین کنونی فضایی، باید به گونه ای اصلاح شوند که امنیت دولت ها، پیشرفت تکنولوژی -اقتصادی و سایر پویایی هارا بپذیرد.
۱ –۹– ۳ –بررسی آزمایش موشک ضد ماهواره چین براساس ماده ۴ معاهده OST
شاید بتوان گفت که پکن این آزمایش را مطابق با ماده ۴ معاهده فضا انجام داده است. این ماده بیان می کند که…..” دولت های عضو این پیمان نمی توانند هیچ وسیله و شی ای را که حامل سلاح های هسته ای یا سایر انواع سلاح های تخریب جمعی است، درمدار اطراف زمین قراردهند”[۲۱۳]. بنابراین تازمانی که پکن از سلاح های هسته ای یا سایر سلاح های تخریب جمعی استفاده نکرده است باتوجه به قوانین موجود آزمایش آنان ازهیچ قانون موجودی تخطی نمی کند.
۲ –۹– ۳ –بررسی این آزمایش براساس ماده ۷ معاهده فضا
ازآن جا که دراین آزمایش، پکن ماهواره خود به نام فینگ یون [۲۱۴]را منهدم کرده این امر نمی توانست تحت تأثیر ماده ۷ پیمان فضا قرارگیرد. این ماده بیان می کند که” دولت ها درسطح بین الملل مسئول خسارت های وارده به دیگر کشورهای عضو معاهده و یابه اشخاص حقوقی و حقیقی که از طریق این شیء و یا اجزای تشکیل دهنده آن در زمین ،هوا و یا فضای خارجی شامل ماه و دیگر اجرام آسمانی به آن ها ضرری وارد آید، می باشند”[۲۱۵]. ولی درصورتی که این آزمایش به دلیل زباله های فضای، سبب آسیب به دارایی های فضایی کشورهای دیگر یا اشخاص حقیقی و حقوقی آنها شود دیگر پکن نمی تواند خود رازیر مفاد این ماده پنهان کرده و ازآن به نفع خود استفاده نماید.
۳ –۹– ۳ –بررسی این آزمایش براساس ماده ۹ معاهده فضا
چین می تواند مسئول این کوتاهی باشد که مفاد ماده ۹ معاهده فضا رارعایت نکرده است ماده ۹ بیان می کند که:” دولت ها باید رایزنی های بین المللی را قبل از اجرای فعالیت ها که بطور بالقوه مخالف با فعالیت های صلح طلبانه دیگر کشورهای عضو است، را انجام دهند”[۲۱۶].در صورتی که چین قبل از آزمایش ASAT مشورت های بین المللی را در این راستا که آیا زباله های فضایی باقی مانده از این آزمایش توان کافی جهت آسیب رساندن به فعالیت های دیگر کشورهای عضو این معاهده یا دارایی های فضایی آنها داراست یا خیر را انجام نداده است[۲۱۷].
در فصل های گذشته قوانین و مقررات حاکم بر فعالیت های فضایی دولت ها در ماوراء جو مورد اشاره قرار گرفت. اینک به نظر می رسد ذکر چند مثال در خصوص عملکرد دولت های قدرتمند در این زمینه بتواند راه گشای درک بهتر مساله بوده و همچنین خواننده را در مقام قضاوت قرار دهد تا قوانین انتزاعی مذکور در فصل های گذشته را بر موارد عینی منطبق کند. لذا نگارنده در فصل آتی بر آن است تا عملکرد دو کشور چین و آمریکا در این خصوص را مورد بررسی قرار دهد تا به زعم خود موضوع را بیش از پیش روشن تر و شفاف تر نماید.
فصل چهارم
استراتژی فضایی واشنگتن در هزاره ی سوم و واکنش پکن به آن
۱ – ۴ – قانون به عنوان شیوه ای ازجنگ
درسال۱۸۹۰ آلفردتایرماهان به طور کامل به این موضوع که دریا تأثیری نافذ بر قدرت، ثروت وامنیت دولت ها دارد، پرداخت[۲۱۸]. اندکی قبل از جنگ جهانی اول، سر جولیان کربت عقیده ماهان را با ادغام قوانین خشکی در آن توسعه داده و قانونی کامل تر، از حاکمیت دولت ها در دریا بیان نمود[۲۱۹]. در اوایل قرن بیستم ، جان کلین با ایجاد تغییراتی در قوانین کربت وماهان، این قوانین را به فضاء ماوراء جو نیز بسط داد و تلاش نمود که حاکمیت در فضا را بسیار مهم تر و حساس تر از حاکمیت در خشکی و دریا بیان نماید[۲۲۰]. با این وجود، هیچ کدام از این افراد نتوانستند به اهمیت قوانین بین المللی در عملیات و درگیریها ی نظامی بین دولت ها، پی ببرند. در حقیقت حقوق بین الملل می تواند به عنوان پدافند استراتژیک در درگیری های نظامی در فضا و همچنین در راستای مقابله با حاکمیت دولت ها در فضا مورد استفاده قرار بگیرد.
اصلی ترین نیروی محرک جهانی شدن، تحول دانش بشر می باشد که اساسا از طریق افزایش انتقال فن آوری و ارتباطات ایجاد می شود. به دنبال این تحول، جغرافیایی سیاسی در قلمرو خشکی و دریا قابل انعطاف گردیده و اکنون این تحول در فضاء ماوراء جو نیز پدیدار شده است[۲۲۱]. به دنبال این تحول، آنچه حاصل می شود یک نظام جهانی است که دولت ها تنها بازیگران آن نخواهند بود، بلکه سازمان های بین المللی نیز وارد این عرصه خواهند شد[۲۲۲]و سیستم بین المللی را بنا می کنند که در آن سیستم، اهداف و الویت ها دچار دگرگونی اساسی می شوند. در نتیجه این نظام توزیع قدرت در سیستم بین المللی را ایجاد می کند که منجر به نیاز فزاینده قوانین واحد و یکپارچه در اداره بین المللی جهان می شود.آمریکا به علت داشتن قدرت، نقش بسزایی در این سیستم بین المللی خواهد داشت، بنابراین استفاده از قانون به عنوان شیوه جنگ، بهترین وسیله دست یابی به قانونی شدن جنگ است.
۲ – ۴ – جنگ یکپارچه
سان زو، جنگ و سیاستمداری را یک فعالیت یکپارچه[۲۲۳] و همچنین سیاستمداری را به عنوان بهترین وسیله کسب پیروزی بدون خونریزی تعریف کرده است[۲۲۴]. سیاستمداری هنر اجرای روابط بین المللی در قالب اتحادهای مذاکره ای، معاهده ها و توافق ها ست[۲۲۵]. وهمچنین شامل اعمال قوانین بین المللی نیز می شود. بیان این موضوع که چگونه دولت ها می توانند از قانون به عنوان یک شیوه جنگی برای دستیابی به اهداف نظامی استفاده نمایند نیازمند درک کامل تمام ابعاد جنگ است . جنگ به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی[۲۲۶]، علاوه بر نیروی نظامی هزاران جزء دیگر را نیز در بر می گیرد. آغاز جنگ را نمی توان شلیک اولین گلوله دانست، بی شک خیلی پیش از آن آغاز شده است. جنگی که در حالت اصولی به وسیله محدودیت های ساختاری و معنوی منع شده باشد، وجود ندارد، بنابراین تقسیم رسمی بین جنگ و صلح امروزه ساختگی است[۲۲۷]. به عنوان مثال جنگ سرد شامل ستیز توسط نمایندگان، نبرد ایدئولوژیکی در دادگاه ها و رقابت فضایی و مانورهای قانونی در انجمن های بین المللی است. مفهوم جنگ دستخوش دگرگونی شده است که در آن دیگر به سادگی استفاده کردن از نیروی نظامی جهت وادار کردن دشمن در راستای تسلیم شدن در مقابل خواسته یک دولت نیست، بلکه استفاده از تمام امکانات، شامل نیروی نظامی یا غیر نظامی، ارتشی یا غیرارتشی، وسایل کشنده و غیرکشنده جهت وادار کردن دشمن یا رقیب به قبول منافع یک دولت است. [۲۲۸]بنابراین جنگ یکپارچه، بدون شکل، بدون هیچ آغاز یا پایانی به وضوح قابل روئت است و وسایل بیشماری را احاطه می کند. با ناپدید شدن تدریجی تمایزات ساختاری جنگ، ابزار نامتقارن بزرگ تر جلوه می کنند. ممکن است یک تفسیر اشتباه از واژه نامتقارن منجر به تشکیل یک دیدگاه غیرواقعی از جنگ شود. بسیاری از متخصصان واژه نامتقارن را به عنوان ” سلاح های متفاوت از لحاظ کیفی ” در مقابل سلاح و نیروی دشمن تعریف کرده اند [۲۲۹]. با این حال، این تفسیر به علت تمرکز ” بر نیروی سلاح ” و تکیه بر “نیروی نظامی” یک تعبیر سنتی از جنگ را بیان می کند، در صورتی که دولت ها و سازمان های بین المللی به صورت فزاینده ای از تمام شبکه های سیاسی، اقتصادی –اجتماعی و نظامی جهت دستیابی به پیروزی و برتری استفاده می نمایند[۲۳۰]. به این دلیل ممکن است، که دولت ها از قانون به عنوان ابزار جنگ جهت دستیابی به پیروزی نهایی سیاسی استفاده کنند .
۳ – ۴ - قانون
کلاشوویتزجنگ سیاسی(جنگ قانونی)را اینچنین تعریف کرده است: شروع جنگ به وسیله ابزار سیاسی یا قانونی [۲۳۱]. معنای دیگر جنگ قانونی، قانونی بودن جنگ است که به موجب آن قانون به عنوان جایگزین مناسب به جای ابزار نظامی سنتی جنگ، جهت دستیابی به اهداف نظامی[۲۳۲]مورد استفاده قرار می گیرد. کسانی که از این تعریف محدود حمایت می کنند آنهایی هستند که جنگ را به معنای سنتی آن پذیرفته و به درک مفهوم جنگ در ابعاد وسیع و امروزی توجهی نداشته و تحولات جنگ را در چند دهه اخیر نادیده گرفته اند. این نگاه کوته بینانه به قانونی بودن جنگ منجر به تقسیم بندی غیرواقعی قانون به قوانین مثبت و منفی می شود[۲۳۳]. استفاده قانونی از قانون در تعقیب اهداف نظامی به عنوان قانون مثبت و سوء استفاده از قانون جهت دستیابی به اهداف نظامی به عنوان قانون منفی در نظر گرفته می شود [۲۳۴]. استفاده ایالات متحده آمریکا در به کارگیری قانون جهت حمایت از حاکمیت فضایی نیازمند درک عینی از مفهوم قانون تاکتیکی و قانون استراتژیکی در حین جنگ است [۲۳۵].
۱ – ۳ – ۴ - قانون تاکتیکی
قانون تاکتیکی به دنبال دستیابی به یک هدف نظامی در سطح تاکتیکی یا عملیاتی در جنگ است [۲۳۶]. تجاری سازی تصاویر ماهواره ای در آمریکا، یک مثال بارز جهت استفاده از قانون تاکتیکی در این کشور است. در مارس۱۹۹۴، کابینه وقت (کلینتون) سیاستی را اتخاذ کرد که در آن فروش گسترده تصاویر به دست آمده از سیستم های دریافت از راه دور مجاز بود. از سوی دیگر، نگرانی های ناشی از سوء استفاده از این اطلاعات توسط نیروهای طالبان و القاعده در افغانستان، سبب شد که واشنگتن از ابزار قانونی جهت مقابله با این احتمالات استفاده نماید، که به موجب آن امکان حضور نیروهای نظامی آمریکایی در سرتاسر دنیا افزایش می یابد[۲۳۷]. شکل رایج تر استفاده از قانون تاکتیکی، به کار بردن آن در یک جنگ نامتقارن است، که هدف اصلی آن نشان دادن طرف دیگر جنگ به عنوان یک گزینه نظامی متخاصم به قلمرو سرزمینی و عدم رعایت اصول کاربردی در قوانین مخاصمات مسلحانه بین المللی می باشد. قانون تاکتیکی که می توان از آن به طور وسیع علیه آمریکا استفاده نمود، مبنی بر عدم رعایت قواعد کاربردی مخاصمات مسلحانه بین المللی توسط این کشوراست. این عدم رعایت قوانین شامل حمله نظامی به اشخاص، هدف حمله قرار دادن شهروندان غیر نظامی و به طور کلی عدم رعایت قوانین بین المللی و عرف موجود در جامعه بین المللی زمانی به وقوع می پیوندد که طرف دیگر جنگ از موارد ذکر شده، بر خلاف قوانین بین المللی، استفاده نظامی به عمل آورده و به طور کلی هدف از انجام این اعمال، به تصویر کشیدن عملکردآمریکا، در رسانه های بین المللی به عنوان کشوری متخاصم و متجاوز است[۲۳۸].در این حالت آمریکا بر روی دو اصل مهم قواعد کاربردی مخاصمات مسلحانه بین المللی، یعنی اصل تناسب و لزوم تکیه می کند[۲۳۹]. با این وجود، آمریکا به سختی می تواند در سطح بین المللی به مباحث قانونی ذکر شده استناد نماید[۲۴۰]. پس از بررسی قانون تاکتیکی، به بررسی قانون استراتژیک پرداخته می شود که می تواند بیش ترین خطر را برای آمریکا و همچنین بزرگترین حامی منافع این کشور باشد.
۲ – ۳ – ۴ – قانون استراتژیک
قانون استراتژیک عبارت است از به کارگیری توان نظامی با استناد به قوانین موجود[۲۴۱]، به طور موثر این قانون می تواند به کارگیری نیروی نظامی توسط دولت ها را به قوانین بین المللی پیوند داده و راه های استفاده از آن قدرت را نیز محدود نماید[۲۴۲]. قانون استراتژیک وسیله ای برای جنگ است، که می تواند مورد استفاده دو گانه مثبت و منفی قرار بگیرد. همانند دیگر ابزار جنگ، طبیعت استفاده از آن متعلق به دولت هایی است که آن را به کار می گیرند. اگر چه برخی معتقدند که حقوق بین الملل یک” خیال پر گزند"است، ولی واضح است که حقوق بین الملل در حقیقت وجود داشته و آمریکا به وسیله آن محدود شده است[۲۴۳]. علاوه بر این، وجود حقوق بین المللی نه تنها آمریکا، بلکه دیگر کشورها را نیز محدود می کند و این قانون می تواند به گونه ای که حامی جامعه بین المللی و ملت ها باشد شکل بگیرد..
در حال حاضر، آمریکا در تلاش برای قانونی کردن فعالیت هایی فضایی خود در فضای کیهانی، جهت افزایش امنیت و منافع ملی خود است. امروزه بیشتر کارشناسان در این زمینه، مخالف آزادی عمل آمریکا در فضا هستند[۲۴۴].
۴ – ۴ – حاکمیت فضا
اهمیت و ارزش استفاده از فضای کیهانی، هما نطور که در معاهده فضا بیان شده است، مربوط به کاربری متعدد فضا است[۲۴۵]. با توجه به روند رو به رشد فن آوری فضایی، وابستگی جهانی به سیستم هایی بر پایه فضا[۲۴۶] به روشنی قابل درک است، با این وجود هیچ یک از کاربری های فضای، بدون دست یابی به آن امکان پذیر نخواهد بود.
آمریکا به گونه ای از شکل گیری مفهوم حاکمیت در فضا به دو دلیل عمده به نفع خود حمایت میکند: نخست، به دلیل اهمیت فزاینده سیستم های فضایی در امنیت ملی این کشور[۲۴۷]، دوم، داشتن دارایی های بسیار در فضا. بی شک مفهوم حاکمیت در فضا، مغایر قوانین بین المللی خواهد بود[۲۴۸].
علیرغم این واقعیت، آمریکا بر این عقیده است که به کار گیری یک ساخت تعریفی مناسب برای حاکمیت فضا، منافع جهان و همچنین منافع آمریکا را بهتر تامین می کند.
۵ – ۴ – امنیت خطوط فضایی ارتباطی
خطوط ارتباطی سنتی[راه های زمینی، دریای و هوایی]به عنوان مسیرهای که برای انتقال کالا، مسافران و تجارت مورد استفاده قرار می گیرند، به خوبی درک شده اند در حالیکه خطوط ارتباطی در فضا، که خطوط ارتباطی نظامی نیز نامیده می شوند هنوز به درستی درک نشده اند. این خطوط به منظور جابجایی مواد مورد نیاز، پرسنل، انتقال الکترو مغناطیسی و حتی در جابجایی نظامی به وسیله دولت ها مورد استفاده قرار می گیرند[۲۴۹]. و ابزار دست یابی به این خطوط ماهواره ها، پایگاه های ارسال و … می باشند[۲۵۰]. از سوی دیگر، حفظ این خطوط ارتباطی اساسا حایز اهمیت است زیرا بدون دسترسی به آنها، کاربری فضا غیر ممکن است[۲۵۱]. بنابراین هدف نخست دراستفاده از فضا، حفظ امنیت خطوط ارتباطی است. تهدید جدی این خطوط هنگامی اتفاق می افتد که خطوط ارتباطی فضایی کشورها با یکدیگر اشتراک داشته باشند، به خصوص در زمانی که این اشتراک بین کشورهای در حال ستیز یا رقابت باشد. یکی از نگرانی های عمده آمریکا نیز بر این موضوع است و این کشور در تلاش است با اعمال حاکمیت در فضا، امنیت ارتباطی خطوط فضایی خود را بیش از پیش تامین نماید..
۶ – ۴ – اعمال حاکمیت در فضا توسط آمریکا
به طور بالقوه استفاده از واژه حاکمیت به عنوان یک استراتژی جهت استیلا بر قسمتی از جهان هستی[۲۵۲]، در جامعه بین المللی جدال بر انگیز است. بر اساس سیاست اخیر آمریکا و با توجه به این موضوع که دوره ابر قدرت بودن آمریکا ممکن است به زودی به پایان رسیده و یک سیستم بین المللی جدید توسعه یافته که در آن دولت هایی با قدرت کنونی آمریکا شکل گرفته و به نوعی منافع این کشور به خطر بیفتد، لذا صنعتی کردن یک تعریف مناسب از حاکمیت در فضا به نفع این کشور خواهد بود. هنگام شکل گیری فزاینده قدرت های مستقل سیاسی، اقتصادی و نظامی دست یابی به قانونی بودن هر عمل از سوی آمریکا، شرط لازم استراتژی موفق این کشور در جامعه بین المللی است. بی شک قانون تنها راه دست یابی آمریکا به حاکمیت در فضا و سلطه این کشور بر بازیگران بین المللی[دولت ها و سازمان های بین المللی]است. آمریکا برای دست یابی به قوانین بین المللی نیازمند است و می باید این حاکمیت را مطابق قوانین بین المللی کسب و اعمال نماید. برای درک صحیح حاکمیت در فضا نیاز است که بین حاکمیت طبیعی و عملی در این قلمرو تفاوت قائل شویم.
۱ – ۶ – ۴ – حاکمیت طبیعی
برای تحلیل مفهوم طبیعی حاکمیت، در ابتدا باید ارزیابی درست و کاملی از واژه “کنترل” در تمامی ابعاد و همچنین در زمان جنگ و صلح داشته باشیم. قانونی بودن یک عمل به معنای مطابقت کامل آن عمل با قوانین بین المللی می باشد. برخی از تعاریف حاکمیت طبیعی، به داشتن اقتدار، در دسترس بودن و …اشاره می کنند[۲۵۳]. چنین تعاریفی مفاهیم مالکیت یا حق حاکمیت را مورد حمایت قرار می دهند. با این وجود طبیعت اصلی در فضا به این معنا است که کشوری بر آن تسلط نداشته باشد. معاهده فضا [۱۹۶۷] که فرمان کبیر فضا نامیده شده است، و منبع قانونی تمامی مقررات مربوط به فضا است[۲۵۴]، به صراحت بیان کرده که فضای خارجی از جمله ماه و سایر اجرام آسمانی، موضوع تخصیص ملی قرار نمی گیرند[۲۵۵]. از این رو، واضح است که “حکومت کردن “یا” تسلط یافتن” دلالت برغیر قانونی بودن اعمال حاکمیت در فضا دارد. مشابها در” دسترس بودن” نیز بر حاکمیت یا مالکیت دلالت داشته و این تعابیر نیز رد می شوند. به نوعی شاید بتوان حاکمیت طبیعی فضا را کنترل مقتدرانه آن دانست. واژه” مقتدرانه"، به معنا به کارگیری چندین اصل قانونی و واژه” کنترل “به معنای اعمال قدرت یا حکومت کردن است، بنابرین می توان نتیجه گرفت که حاکمیت طبیعی فضا مجموعه قوانینی است که دولت ها در استفاده و بهره برداری از فضا می بایست رعایت نمایند.
در سال ۱۹۶۰، جان کب کوپر، در یک سخنرانی در دنشگاه لندن، بیانیه جالبی در مورد قوانین حاکم در فضا، با استناد به قوانین حاکم در دریاها بیان نمود:
“دولت ها در زمان صلح، حقوق یکسان در استفاده و بهره برداری از اقیا نوس ها دارند، اقیانوس ها میراث مشترک بشریت بوده و هیچ دولتی نمی تواند امتیاز ویژه برای خود در نظر بگیرد. کشتی ها در عبور و مرور از اقیانوس ها از حقوق غیر قابل انکاری برخوردارند ولی چنانچه تجارت غیر قانونی و مغایر با حقوق بین الملل انجام دهند بر طبق قوانین حقوق بین الملل، مسوول اعمال خود می باشند[۲۵۶]. این مفهوم در ماده دوم معاهده نیز وجود دارد:
فضای خارجی از جمله ماه وسایر اجرام آسمانی، می بایست جهت اکتشاف و بهره برداری، بدون هیچ گونه تبعیض در هر نوع و نژاد و بر اساس مساوات و مطابق قوانین بین المللی، برای تمام دولت ها آزاد باشد[۲۵۷]. تعهد این امر که دولت ها، مکلف به رعایت اصل تساوی در بهره برداری و اکتشاف از فضا می باشند نشان می دهد که علیرغم فقدان برخی قوانین بین المللی لازم در فضا، هیچ دولتی حق اعمال سلطه قانونی بر دیگر کشورها را دارا نمی باشد، از این رو تعریف طبیعی حاکمیت فضا، در آزمایش قانونی بودن با شکست مواجه می شود .
۲ – ۶ – ۴ – حاکمیت عملی بر فضا
حاکمیت عملی بر فضا، این گونه تعریف می شود: حاکمیتی که از طریق استفاده نیروی نظامی به دست آمده و حفظ می گردد و در اصطلاح ” کنترل فضا ” نامیده می شود. با این حال حاکمیت فضا چیزی فراتر از کنترل فضاست. وزارت دفاع آمریکا کنترل فضایی را این چنین تعریف کرده: درگیری، حمایت و کمک به آن، جهت آزادی عمل آمریکا و متحدان آن در فضا، که با اعمال این کنترل آزادی عمل دشمن در فضا ازبین می رود. شکست در بیان یک تعریف مناسب ازحاکمیت در فضا، این باور غلط را به وجود می آورد که حاکمیت در فضا برابر با استیلای آن است. از یک نقطه نظر نظامی زیرکانه، فضا به عنوان زمین مرتفع قلمداد می شود[۲۵۸]. مرتفع ترین زمین در یک عملیات نظامی، همیشه به عنوان مطلوب ترین موقعیت در نظر گرفته می شود، زیرا فواید نظامی بسیاری را به همراه خواهد داشت[۲۵۹]. این فواید شامل حاکمیت بهتر بر محیط اطراف، یک موقعیت دفاعی امن تر و … می باشد[۲۶۰]. و چنین فوایدی به یقین در زمان بروز مخاصمات مسلحانه بین المللی، بسیار با ارزش خواهند بود. هم اکنون در آمریکا عده ای جهت تسط کامل این کشور بر فضا، سه گام را پیشنهاد می کنند: اول خروج و عقب نشینی این کشور از تمام معاهده های مربوط به فضا، دوم، به دست گرفتن کنترل کامل زمین و سوم ایجاد یک آژانس فضایی ملی جهت قانونی کردن تمام فعالیت های آمریکا در فضا. این سه گام تسلط کامل آمریکا بر فضا را فراهم خواهند کرد[۲۶۱]. واضح است که حاکمیت موثر آمریکا بر فضا سبب از بین رفتن قوانین بین المللی حاکم بر فضاست. به طور مشابه همانند کنترل فضا، حاکمیت مثبت به معنای اطمینان از دسترسی به فضا و حاکمیت منفی، عدم دستیابی به فضا خواهد بود[۲۶۲]. در حال حاضر حاکمیت مثبت و منفی به گونه ای جدا نشدنی به هم متصل شده و هر دو به دنبال آزادی عمل و دسترسی و حفظ امنیت آمریکا در فضای کیهانی هستند. بر اساس این نظریه، هنگامی که حاکمیت مثبت توسط دولت ها به چالش می افتد، حاکمیت منفی به عنوان جزء جدانشدنی حاکمیت فضا قلمداد می شود .