کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



شکل ۴-۱۵ تغییرات لقی میان سیلندر و لوله با سرعت سیال
چگونگی تبدیل شدن میکرولیفت به ماکرولیفت را می توان اینگونه توضیح داد:
اگر همانند شکل ۴-۱۶ یک سیلندر که دارای چگالی بیش از سیال است را در حال حرکت در لوله در نظر بگیریم با فرض ثابت بودن سیلندر و حرکت سیال یعنی استفاده از مبدا مختصات متحرک، سرعت سیال در قسمت جلویی سیلندر و درنزدیکی آن در جهتی است که فلش ها روی شکل نشان می دهند.
به دلیل اینکه نقطه ۲ نسبت به نقطه ۱ به بدنه لوله نزدیکتر است می توان متوجه شد که فشار در نقطه ۲ روی سطح جلویی سیلندر از فشار درنقطه ۱ بیشتر است. فشار بیشتر در نقطه پایینی سیلندر سبب پدید آمدن دو مساله می شود:

شکل ۴-۱۶ پروفیل سرعت نسبی جریان

 

    1. یک گردابه ساعتگرد[۷۰] درمقابل سیلندر پدید می آورد (همان طور که در شکل قابل مشاهده است).

 

    1. فشاری را در زیر سیلندر و در نزدیکی لبه جلویی ایجاد می کند.

 

بدیهی است که گردابه ساعتگرد در مقابل سیلندر سبب ایجاد یک نیروی برشی رو به بالا به سیلندر شده و باعث بلند شدن دماغه آن می گردد و اختلاف فشار ایجاد شده نیز به بالا رفتن آن کمک می کند و نیروی برا را افزایش می دهد. بوجود آمدن نیروی فشاری در قسمت پایینی سیلندر امری واضح است چرا که به دلیل فاصله بیشتر در قسمت بالایی، سیال راحت تر از آن قسمت عبور کرده وفشار در آن نقطه کمتر از فشار سیال در فاصله خیلی کم زیر سیلندر است.
حال می توان گفت در زمان آزاد شدن سیلندر عملا نیروی برا بر نیروی وزن سیلندر غلبه کرده و خواهیم داشت:
(۴-۴۶)
=(s-1) ρg
که نیروی برا، s چگالی نسبی سیلندر، ? چگالی سیال، g شتاب گرانشی، مقطع عرضی سیلندر و طول سیلندر است:
از طرفی می دانیم نیروی برا برابر است با:
=Aρ
(۴-۴۷)
که در آن ضریب برا، A سطح مشخصه و V سرعت مشخصه است.
ازآنجایی که نیروی برا هم به دلیل اختلاف فشار وهم تنش برشی سیال پدید می آید لذا بدیهی است که سرعت مشخصه همان سرعت نسبی سیال و یا اختلاف سرعت میان سرعت سیلندر و سیال است . اما برای سطح مشخصه، دوسطح را می توان فرض کرد یکی مقطع عرضی سیلندر ودیگری سطح سیلندر است. برای اینکه مشخص شود کدامیک باید به عنوان سطح مشخصه مورداستفاده قرار گیرد ازنتایج تجربی بدست آمده کمک گرفته می شود. تا اینجا از هر دو سطح به صورت زیر استفاده می کنیم:
پایان نامه - مقاله - پروژه
(۴-۴۸)
= ρ

(۴-۴۹)
که و دو ضریب برا و d قطر سیلندر است. با ترکیب معادله ۴-۴۶ با معادلات ۴-۴۸ و۴-۴۹ تعادل نیرویی میان نیروهای عمودی در زمان آزاد شدن نوشته می شود. حال از نتایج تجربی برای تکمیل تئوری بدست آمده استفاده می کنیم.
۴-۷ نتایج تجربی
داده های تجربی موجود در ارتباط با نیروی برا وارد بر سیلندرها بسیار محدود هستند. اولین نتایج آزمایشگاهی در این ارتباط برای لوله ۲۵/۱ اینچ معادل ۷۵/۳۱ میلیمتر بدست آمده و سیال بکار رفته نیز آب بود (۲۶). حرکت سیلندر در لوله مشاهده و عکسبرداری شد و فاصله میان سیلندر و لوله در زمان های مختلف از روی عکس ها بدست آمد. نتایج با تغییر دادن چگالی نسبی، نسبت قطر و سایر پارامترها نیز ثبت گردید. البته در ابتدا محدوده این تغییرات خیلی زیاد نبود.
جدول شماره ۴-۱ لیستی از این داده ها را که از مرجع مذکور اخذ شده است نشان می دهد. آنچه انتظار می رود این است که سرعت سیال در لحظه رخ دادن ماکرولیفت تابعی از قطر لوله D و قطر سیلندر d، طول سیلندر ، چگالی سیلندر ، چگالی سیال ρ، ویسکوزیته سیال µ، شتاب جاذبه g و زبری سطح سیلندر و لوله باشد. ضریب اصطکاک میان لوله و سیلندر نمی تواند دارای نقشی اساسی باشد چرا که در هنگام جدا شدن سیلندر از سطح لوله این اثر خیلی ناچیز است. حال به کمک آنالیز ابعادی می توان نوشت:
= (D, d,,, ρ, µ, g,)
(۴-۵۰)
= (k, a, s, Re,)
که:
=
k =
(۴-۵۱)
a =
s =
Re =
=
=
جدول ۴-۱ داده های تجربی برای تعیین برا سیلندر در لوله

 

        s a
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 06:18:00 ب.ظ ]




یک دلیل عمده که بسیاری از مدیران به زیردستان در بهبود عملکرد آنها کمک نمی کنند، این است که آنها نمی دانند چگونه بدون رنجاندن یا دلسرد کردن پرسنل این کار را انجام دهند. برخی از اصول اساسی زیر این مشکل را برطرف می کند.
کارکنانی که عملکرد کلی آنها رضایت بخش است، باید از این موضوع با خبر بشوند. اگر کارکنان بدانند که مدیریت به طور کلی از کار آنها خشنود است و حتی در حال کمک کردن به آنهاست، برای بهتر انجام دادن کار، پذیرفتن بازخورد در جهت بهبود و ارتقای آن عمل خواهند کرد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
محدودیتهایی که فاصله [دوری از کارکنان] ایجاد می کند، مانع می شوند از اینکه شخصی بازخورد معنی داری را به طور کامل دریافت کند، بازخوردی که در آن شناخت یک جزء مرکزی است ، اما این نکات کلیدی باید اساس هر طرح بازخوردی باشد:
بازخورد عملکرد همان ارزشیابی سالانه نیست. بازخورد عملکرد واقعی را اگر امکان دارد زمانی که کار تمام شده باشد بگیرید. ارزشیابیهای سالانه رسمی را برای جمع بندی سال به کار ببرید، کارمند را با اشتباهات گذشته اش تحت فشار نگذارید.
این را تشخیص دهید که کارمندان می خواهند بدانند که چه موقع کم کاری کرده اند. از اینکه کارکنان یک انتقاد شایسته را دریافت کنند، نترسید؛ کارکنان شما نیاز دارند بدانند که چه موقع خوب عمل نکرده اند. در همان زمان، بازخورد مثبت دادن را هم فراموش نکنید. هدف نهایی شما این است که در نهایت تیمی را تشکیل دهید که مستوجب تقدیر باشد.

 

    • توضیحاتی که در مورد بهبودهای صورت گرفته ارائه می شود، باید مشخص، واقعی و غیر احساسی و مستقیماً معطوف به عملکرد کارکنان باشند تا اینکه معطوف به خصوصیات شخصی آنها. از تذکرات ارزیابی کننده کلی (مثل: آن کار بی ارزش است) یا توضیحاتی در مورد انگیزه ها یا خصوصیات شخصی کارکنان ( مثل: شما بی دقت بوده‌اید) خودداری کنید. در عوض یک سری جزئیات مشخص و واقعی (قابل لمس) را در مورد آنچه شما حس می کنید که حتما بهبود یافته است و چگونگی این بهبود، تهیه کنید

 

    • بازخورد را در ارتباط با وظیفه پرسنل قرار دهید. اجازه ندهید که توضیح شما به چیزی که با وظایف و اختیارات آنها ارتباطی ندارد، مربوط شود.

 

    • به عقاید و نظرات کارکنان در مورد مشکلات انجام کار، گوش کنید. تجربیات و مشاهدات کارکنان برای مشخص کردن اینکه چگونه مسائل مربوط به عملکرد می تواند بهتر مورد توجه قرار گیرد، مفید هستند؛ از جمله اینکه چگونه شما[مدیر] می توانید بیشتر مفید باشید.

 

    • همواره به یاد داشته باشید که شما به چه دلیل بازخورد می دهید. شما می خواهید عملکرد را بهبود ببخشید نه اینکه برتری خود را بر کارمندان ثابت کنید. بنابراین واقعگرا باشید و بدون اینکه کار غیرممکنی را بخواهید، بر آنچه واقعاً شدنی است، متمرکز شوید.

 

    • در مورد چیزی که اطلاعی از آن ندارید، پیشنهاد ندهید. از کسی که موقعیت را می‌شناسد برای نظر افکندن به آن موضوع کمک بگیرید.

 

برابری
۵٫ رابطه خوبی با کارکنان داشته باشید.
یکی از بی حاصلترین قواعد در سازمانها، توزیع اطلاعات بر مبنای اصل «لزوم دانستن» است. [پرسنل فقط آنچه را لازم است، باید بدانند] این قاعده معمولاً روشی غیر ضروری و مخرب در جهت محدود کردن جریان اطلاعات در یک سازمان است.
محروم کردن کارکنان از اطلاعات به خاطر نبود یک رابطه مناسب با مدیریت، یکی از مهمترین یافته های منفی است که ما در اظهار نظرهای کارکنان مشاهده کردیم. آنچه کارکنان نیاز دارند تا کارشان را انجام دهند و آنچه به آنها احساس احترام و حس مشارکت می دهد ، امر می کند که مدیران باید محدودیتهای خیلی کمی در جریان اطلاعات قرار دهند. چیزی را از کارکنان مخفی نگه ندارید، مگر آن موارد ناچیزی را که واقعا ًمحرمانه هستند.
یک ارتباط خوب نیازمند آن است که مدیران با آنچه که پرسنل می خواهند و نیاز دارند که بدانند، خود را هماهنگ کنند. بهترین راه برای این کار سوال کردن از خود پرسنل است اغلب مدیران باید خودشان را به ارتباط برقرار کردن منظم عادت دهند. این موضوع یک غریزه طبیعی نیست. شما باید ملاقاتهای منظمی را با کارمندان تنظیم کنید ، ملاقاتهایی که هدفی به جز ارتباط دو طرفه ندارند. ملاقات با مدیریت باید طرح خاصی داشته باشد، برای آنکه نتایج ملاقات را به پرسنل انتقال دهد و واقعیت را به آنها بگوید. بسیاری از کارکنان درمورد انگیزه های مدیریت خیلی مشکوک هستند و چیزهایی برای خود تصور می کنند. در ارتباط برقرار کردن با پرسنل به طور منظم بازخورد بگیرید.(نتیجه کار را بررسی کنید) یکی از بزرگترین مشکلات ارتباط برقرار کردن این است که تصور کنید که یک پیام درک شده است. اگر پیگیری کنید اغلب متوجه می شوید که پیامها غیر واضح اند یا اینکه مخاطب آنها را نفهمیده است. شرکتها و مدیرانی که این گونه با کارمندان خود ارتباط برقرار می کنند، در روحیه کارکنان تاثیر زیادی می گذارند. روابط باز و کامل[با کارکنان] نه تنها آنها را در انجام کارهایشان کمک می کند، بلکه نشان از احترام گذاردن به آنهاست.

 

    1. عملکرد ضعیف را تشخیص بدهید.

 

حتماً به ۵ درصد از کارکنان خود که نمی خواهند کار کنند، توجه و آنها را شناسایی کنید. بیشتر افراد می خواهند کار کنند و از کار کردن افتخار می کنند. اما کارکنانی وجود دارند که به کارکردن حساسیت دارند. آنها هر کاری می کنند تا از زیر کارکردن فرار کنند. آنها بی انگیزه هستند و یک روش انضباطی – مثل انفصال از کار تنها راهی است که می توان آنها را از طریق آن اداره کرد. این کار روحیه و کارایی بقیه اعضای تیم را افزایش می دهد، زیرا آنها می بینند که یکی از موانع کارایی آنها برداشته شده است.
همراهی و رفاقت

 

    1. کار جمعی(تیمی) را رواج دهید

 

اغلب فعالیتها برای آنکه به طور موثر انجام گیرند، به یک کار گروهی نیاز دارند. تحقیق نشان می دهد که کیفیت یک کار گروهی در زمینه هایی مثل حل مسئله معمولاً بیشتر از کار فردی است.به علاوه بیشتر کارکنان وقتی به صورت جمعی کار کنند، انگیزه بیشتری پیدا می کنند.
هر زمان که امکان دارد مدیران باید کارکنان را به تیم های خود مختار تقسیم کنند، تیم هایی که بر مسائلی مثل کنترل کیفیت، زمان‌بندی و بسیاری از روش های انجام کار کنترل دارند. چنین تیم هایی به مدیریت کمتری نیازمند هستند و طبیعتاً به کم شدن صحیح سطوح مدیریتی و کاهش هزینه ها منجر می شوند. در ایجاد تیم ها، همانطور که باید بین افراد رفاقت وجود داشته باشد، باید صلاحیتهای افراد نیز در نظر گرفته شود. یک مدیر باید با دقت ارزیابی کند که چه کسی با چه کسی بهتر کار می کند. این موضوع برای ایجاد فرصت در جهت تنوع و مبادله در یادگیری عقاید، روشها و رویکردها در میان کارکنان مهم است. با تیم جدید در مورد وظایفشان و چگونگی عملکردشان و انتظارات شما از محصول کارشان شفاف باشید.
توجه به هر سه عامل

 

    1. گوش کنید و درگیر شوید.

 

کارکنان یک منبع غنی اطلاعات هستند، در این مورد که چگونه باید یک شغل را بهتر انجام داد. این اصل درمورد همه انواع کارکنان از ساعتی تا رسمی کاربرد دارد. مدیرانی که با یک روش و شیوه مشارکتی کار می کنند، نتایج بزرگی را در ارتباط با کیفیت و بهره وری به دست می آورند.(میلتر و اسروتا[۴]، ۲۰۰۷، ص ۲، ترجمه یاسر جلالی)
۷ – ۲ – ۲ نظریه های انگیزش

 

    • نظریه دو عاملی هرز برگ

 

یکی از تئوریهای که در سه دهه گذشته توجه بسیار زیادی را در متون انگیزش برای کار، به خود جلب نموده، تئوری دو عاملی یا انگیزشی – بهداشتی هرزبرگ است.
این تئوری توسط پژوهشگران مؤسسه خدمات روان شناختی پیتسبورک به رهبری فرد هرزبرگ ارائه گردید. اساس تئوری دو عاملی را نیز مفهوم نیاز تشکیل می دهد. پژوهشگران مؤسسه مذکور پس از تحلیل نوشتارهای پنجاه ساله نگرش شغلی به روش مصاحبه خاصی که شیوه رویدادهای مبین نام گرفت، از ۲۰۰ مهندس و حسابدار یازده شرکت مختلف که در منطقه پیتسبورک ایالت پنسلوانیا مشغول کار بودند خواستند که رویدادهای ویژه ای را که در تجارب شغلی نشان خشنودی و نا خشنودی بسیار زیادی برای آنها فراهم ساخته به یاد آورده و بیان نمایند.
بعد از جمع آوری نتایج تحقیق، گروه پژوهشگر به دو گروه از نیازها دست یافتند که یک گروه برانگیزاننده ها یا عوامل انگیزش نامیده شد و گروه دیگر را عوامل بهداشتی نامیدند. در گروه اول از نیازها( عوامل انگیزشی) که به محتوی کار مربوط می شود، این موارد قرار دارد: مسئولیت، استقلال در کار، احترام و خودیابی که اینها در حقیقت نیازهای سطح بالا را ارضا می کنند و به شخص انگیزه می دهند تا تلاش بیشتری در جهت عملکرد بهتر داشته باشد.
گروه دوم نیازها( عوامل بهداشتی) ارضا کننده نیازهای فیزیولوژیک، ایمنی و اجتماعی می باشند؛ از قبیل شرایط فیزیکی کار، حقوق، منابع و دیگر جنبه هایی از محتوای کار که نیازهای سطح پایین تر را ارضا می کند.
برخلاف نظریات دیگری که مربوط به نیازها می باشد، نظریه دو عاملی به جای تکیه بر ارضای نیازهای فرد تاکید بر افزایش رضایت کلی دارد. عوامل بهداشتی در کارکنان ایجاد انگیزه نمی کند که بیشتر تلاش کنند اما این عوامل می بایست برای اینکه عوامل انگیزشی مؤثر واقع افتد، تا حدی ارضا شده باشند.به عنوان مثال دادن استقلال و مسئولیت در کار در حالیکه شرایط کاری هنوز حل نشده است باعث عدم رضایت می شود.
نظریه هرزبرگ در بعضی از موارد مورد انتقاد قرار گرفته است. یکی از انتقادات در مورد روش تحقیق و نحوه جمع آوری اطلاعات و طبقه بندی تعدادی از عوامل، مانند حقوق می باشد که می تواند هم جزو عوامل انگیزشی و هم جزو عوامل بهداشتی محسوب گردد. انتقاد دیگر این است که هرزبرگ به تفاوتهای فردی توجه نکرده است و تاکید بیش از اندازه روی لذات به عنوان نتایج مطلوب دارد. اما هنوز هم می تواند پاسخهایی را برای مسایل انگیزشی داشته باشد. مثلا طبق نظریه هرزبرگ، مدیری که به کارمندش بدون مسئولیت اضافی پستی می دهد، قادر خواهد بود عملکرد آن شخص را بهتر کند، زیرا مدیر عوامل بهداشتی را افزایش داده و عوامل انگیزشی را افزایش نداده است.بطور مشابه اگر صرفا حقوق ( که به عنوان یک عامل بهداشتی ) افزایش یابد بدون اینکه محتوای شغل تغییر یابد ، افزایش حقوق
باعث افزایش و بهبود عملش نخواهد شد. (اصغر مشبّکی،مدیریت رفتار سازمانی ،۱۳۷۷: ۱۴۰).

 

    • نظریه X و نظریه Y

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




در حقیقت منع زنا با خواهر و با دختر ، ازدواج با دختر یا خواهر مرد دیگری را ملزم می‌سازد و در عین حال حقی را روی دختر یا خواهر مرد دیگر بوجود می‌آورد. بر طبق این قانون بود که برون همسری و خویشاوندی شکل می‌گیرد. (میشل، ۱۳۵۴ : ۴۲)
از متقدمان بررسی خانواده می‌توان از لوئیس هنری مورگان نام برد. وی که مطالعات خود را امریکای شمالی انجام داد و می‌توانست انواعی از خانواده را مشخص کند و ادعا کند که این اشکال در یک سیر تحولی ـ تکاملی قرار داشته‌اند. و نمایانگر تکامل خانواده از مراحل بدوی به پیشرفته می‌باشند. وی دو تقسیم‌بندی ارائه می‌دهد. در تقسیم‌بندی اول دوران زندگی بشر را بر اساس شاخص استفاده از تکنولوژی به سه دوره توحش بربریت و تمدن تقسیم می‌کند. سیر تحولی که او بیان می‌کند از استفاده از “زبان” برای ارتباطات مشروع و به زمان حاضر می‌رسد در این سیر همه چیز در حال تکامل است از جمله نهادهایی که در حال تغییر است می‌توان از خانواده نام برد در اینجا مورگان با بهره گرفتن از منطق نرماتیو (دستوری) تکامل‌گرایی خود برای خانواده نیز سیر تکامل را در نظر می‌گیرد و با اینکار دومین تقسیم‌بندی خود را ارائه می‌دهد. بزعم وی در دوران توحش منطقاً می‌بایست شکلی از خانواده وجود داشته باشد وی با اینکه نمونه تاریخی آنرا پیدا نکرد ولی از خانواده‌ای نام می‌برد که مشخصه‌ آن ازدواج خواهر و برادر با هم و منع ازدواج والدین با فرزندان است. پس از آن ، خانواده پونالوئن شکل می‌گیرد که در آن دامنه ممنوعیت‌ها افزایش می‌یابد منع ازدواج بین خواهر و برادر می‌رسد. (مطیع، ۱۳۷۶: ۷۶)
پایان نامه - مقاله - پروژه
مورگان معتقد است که تاریخ بیانگر آنست که همواره رابطه مادر با فرزندان رابطه‌ای مشخص بوده ، در حالیکه در دوره‌ای از تاریخ پدر و فرزند معلوم نبود. و این دوره ایست که آن را مادرسالاری می‌نامند در این دوره ژانس (gens) ، که شامل حلقه خویشاوندان مادر و فرزندان است که ازدواج بین آنها تحریم شده ، شکل می‌گیرد و می‌توان گفت که ژانس از دل خانواده پونالوئن بیرون می‌آید.
با گسترش ژانسها شکل جدیدی از خانواده بنام “سیندیاسمیک” پدید می‌آید که در آن علاوه بر ممنوعیت‌های سابق ، ازدواج افراد یک ژانس با هم ممنوع شده است. این خانواده برای حفظ امنیت در یک مکان مشترک زندگی می‌کرده ، خانواده سیندیاسمیک در اوایل دوران بربریت شکل می‌گیرد و در دوره میانی بربریت با رایج شدن دامداری و کشاورزی ثروت و دانش اضافه ایجاد شده و برای اولین بار مسئله مالکیت مطرح می‌شود و به دنبال آن شکل خانواده عوض می‌شود. این تغییر به گفته انگلس به علت تولید اضافی بوجود می‌آید و تولید اضافی نیاز به نیروی کار را بوجود می‌آورد. در نتیجه به تدریج کلانهایی شکل می‌گیرد که در آن یک مرد با چند زن (نیروی کار) زندگی می‌کرده‌اند و ثروت خانگی از زن به مرد منتقل می‌شود. انگلس این دوران را انقلاب پدرسالاری نام نهاد. پس از خانواده پدرسالار در اوایل دوران تمدن ، خانواده تک همسری با مالکیت مطلق مردان شکل می‌گیرد. (مطیع، ۱۳۷۶: ۲۶)

۲-۲-۱-۱- خانواده گسترده

تا اواسط قرن نوزدهم تصور عمومی از خانواده ، خانواده گسترده بود. این نوع خانواده با وجود تفاوتهایی که در نقاط مختلف جهان داشت در دو ویژگی ثابت بود اول آنکه مشتمل بر سه نسل و بیشتر بود که با هم در زیر یک سقف و بر محور یک فعالیت تولیدی جهت مصرف (واحد تولیدی ـ مصرفی) زندگی می‌کردند. دوم اینکه تمرکز قدرت در دست پدر و انتقال آن با پسر ارشد بود (سلسله مراتب جنسی ـ سنی) این نوع خانواده شکل مطلوب خانواده محسوب می‌شد و افراد خانواده گسترده پدر با همسر یا همسران خود ، پسران با همسران و فرزندانشان بودند در کنار این خانواده ، خویشاوندان پیر و سالخورده و معلول نیز زندگی می‌کردند. در این خانواده ، پدر تصمیم گیرنده مطلق اقتصاد خانه و زندگی تک تک اعضای خانواده بود. او فعالیتهای خانگی را تنظیم می‌کرد، وظایف هر یک از اعضاء را مشخص می‌کرد و در صورت قصور هر یک ، شخصاً بعنوان قاضی و داور جرم آنها را بررسی و مجازاتشان را تعیین می‌کرد. او حق تنبیه و طرد فرزندان و همسرانش را داشت. دخترها را شوهر می‌داد و برای پسرها زن می‌گرفت.
این خانواده بعنوان آخرین واحد اجتماعی که بقای آن سبب بقاء رشد و انسجام جامعه خواهد شد فرض گرفته می‌شد و نظام پدر سالار بهترین و کارآمدترین نظام برای اداره خانواده و کشور محسوب می‌شد. (اعزازی ، ۱۳۷۶ : ۱۲)
۱- همسرگزینی و جبر ازدواج : در این دوران همسر گزینی به شدت تحت فشارهای اجتماعی بوده و نه بر اساس علاقه بلکه به دلیل جبر اجتماع صورت می‌گرفته است. در این جوامع فردیت مطرح نبوده برای دختران ازدواج مرحله‌ای بود که از مجردی به کدبانوی منزل ارتقاء می‌یافتند، هرچند پس از ازدواج هم زنان متأهل تحت سلطه مادرشوهر و شوهر بودند اما به تدریج با انتقال اقتدار شوهر به زن ، و پس از فوت مادرشوهر زن به بالاترین مقام در خانه می‌رسید. برای مادر شدن نیز ازدواج مزایای اجتماعی فراوانی داشت که از مهمترین آنها استفاده از مایملک خانوادگی و فرزندانی که در آینده به پدر کمک خواهند کرد، بود.
۲- ازدواج و اتحاد خانوادگی : اصل ازدواج اتحاد خانوادگی بود، اتحاد خانوادگی چه از بعد سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی بسیار زیاد بود به حدی که برای ازدواج عشق و علاقه زن به شوهر و یا برعکس ضروری نبود.
سامویل جانسون در قرن ۱۸ ادعا می‌کند عشق کوچکترین تأثیری بر زندگی خانوادگی ندارد و به هر فردی می‌توان این مأموریت را داد تا برای مرد شریک همسری انتخاب کند زیرا هزاران زن وجود دارند که اگر یک مرد به جای همسر فعلی آنها ازدواج می‌کرد به اندازه ازدواج فعلی خود احساس آسایش
می کردند. (اعزازی، ۱۳۷۶: ۲۹)
۳- روابط بین افراد خانواده : در این دوران روابط زن و شوهری می‌بایست بر اساس نقش های خانوادگی‌شان می‌بود که بهترین شکل آن ، احترام همراه با ترس زن از شوهر بود، مردم هم باید وظیفه خود را بعنوان مالک اموال خانواده بخوبی انجام داده و به زن و فرزندان خود رسیدگی کند، درصد پایین بودن تکنولوژی وسایل تولید و بازده تولید ناچیز سبب می‌شد که افراد اکثر اوقات را در محیط کار بگذرانند بخصوص در روستاها و در فصول کار ، اما در شب های بلند زمستانی که میزان کار کمتر بوده مردان اوقات فراغت خود را در قهوه‌خانه‌ها می‌گذراندند، زنان نیز به ملاقات همسایه‌ها رفته و به فعالیت‌های سنتی و دستی می‌پرداختند.

۲-۲-۱-۱-۱- ویژگی‌های خانواده گسترده

۱- خانواده گسترده یک واحد تولیدی ـ مصرفی با نظام پخش کالا بود.
۲- این واحد دارای سلسله مراتب مشخص سنی و جنسی است.
۳- کلیه افراد از سنین پایین تا پیر سال در امر تولید مشارکت دارند.
۴- فعالیت‌های تولیدی از طریق مشاهده یاد گرفته می‌شود و با سرپرستی بزرگسالان انجام می‌گرفت و حالت خودکفایی داشت.
۵- مایملک خانواده معمولاً بصورت غیرمنقول (زمین) و متعلق به پدر خانواده بوده این مایملک از طریق ارث به او می‌رسیده و اهمیت پدر نیز ناشی از همین مسئله بوده است.
۶- اقتدار پدر و امکان امرار معاش تنها از طریق خانواده علت ماندن اعضاء در خانواده گسترده در کنار یکدیگر بوده است.

۲-۲-۱-۲- خانواده هسته ای

شوتز معتقد است، تفاوت خانواده مدرن هسته‌ای امروز با خانواده دوران قبل در دگرگونی شیوه خانه‌داری و اندازه خانواده نیست بلکه برای درک مطلب و شناخت ویژگی‌های خانواده امروزی باید به انحلال کل خانه یعنی خانه‌ای که در آن همسانی کامل میان کار و زندگی وجود داشت توجه کرد. در “کل خانه” فعالیتهای تولیدی و خانوادگی در یک مکان صورت می‌گرفت. کنشهای متقابل میان اعضاء نیز ناشی از وجود روابط کاری در درون خانواده بود. و کار و زندگی در یک مکان به کنشهای متقابل که وابسته به روابط کاری بودند منجر می‌شد. تنها با از میان رفتن روابط کاری در این واحد یعنی زمانیکه خانواده از مسایل تولید اقتصادی آزاد شد ، برای اولین بار در تاریخ احساسات و عواطف در روابط زن و شوهر و فرزندان مطرح شد. از قرن ۱۹ به بعد تغییر شیوه‌های تولید اقتصادی یعنی بوجود آمدن تولید انبوه برای فروش در بازار منجر به اضمحلال “کل خانه” و پیدایش “خانواده مدرن” شد. (اعزازی ، ۱۳۷۶ :۳۷) می‌توان اینطور این موضوع را بسط داد که به دنبال پیشرفتهای تکنولوژیک ناشی از انقلاب صنعتی عصر جدیدی آغاز گردید که حاوی دگرگونی‌های اجتماعی و فرهنگی عمده‌ای بود و این دگرگونی‌ها نظام خانواده وخویشاوندی را نیز تحت تأثیر قرار داد. بطوری که بسیاری از کارکردهای سنتی خانواده به دیگر نهادها سپرده شد و با پیشرفت و توسعه صنعتی ساختار سنتی خانواده از نظر اقتدار حاکم بر آن به تدریج سست گشته بطوری که دیگر پدر که رئیس خانواده در خانواده‌های کشاورز و … بوده، رئیس محسوب نمی‌شد و نمی‌توانست نظارت تنگاتنگ و سخت‌گیرانه‌ای را بر رفتار فرزندان خود اعمال کند. مضافاً اینکه تحرک شغلی و جغرافیایی نه تنها منجر به ایجاد فاصله فیزیکی و جغرافیایی بین افراد و خویشاوندان شد. بلکه به دلیل تحرک طبقاتی و اجتماعی صعودی فرزندان بین ایشان و والدینشان فاصله روانی و عاطفی ایجاد شد. وجود نهادهای گوناگون چون مدرسه ، دانشگاه … نیز این فاصله را عمیق‌تر کرد.
بطوریکه نوجوانان بیشتر در میان دوستان و همسالان خود بسر می‌بردند تا خانه خود ، در کنار این مسایل ، دموکراتیک شدن جامعه نیز بر کاهش اقتدار پدر تأثیر مستقیم گذاشت و جامعه به تدریج بطرف ارزش گذاشتن به حقوق فردی گرایش پیدا می‌کرد.
همه این مسایل جامعه را به طرفی سوق داد که خانواده‌های از شکل گسترده‌ خارج و بیشتر به حالت هسته‌ای در‌آیند. بهتر است در این قسمت بطور مجمل به ویژگی‌های خانواده هسته‌ای نیز بپردازیم. (اعزازی، ۱۳۷۶: ۳۷)

۲-۲-۱-۲-۱- ویژگی‌های خانواده هسته ای

شاید اولین و مهمترین ویژگی‌ خانواده هسته‌ای این باشد که ازدواج از یکسری قیود اجباری آزاد شد و اصل ازدواج بر توانایی‌های فرد در انجام کار قرار گرفت.
دومین ویژگی این خانواده ، دگرگونی در اقتدار پدر بود، تا زمانی که درآمد خانواده عمدتاً بصورت غیرنقدی و جنسی از زمین مشترک خانواده حاصل می‌شد تمام درآمد حاصله به خانواده تعلق داشت و این درآمد زیر نظر پدر خرج می‌شد. اما هنگامیکه بحث تبحر در کار پیش آمد اولاً این امکان بوجود آمد که درآمد فرزند از پدرش بیشتر شود و دوم امکان جدایی از خانواده مطرح شد، مضافاً اینکه پدر نقش آموزشی خود را نیز بتدریج از دست داد و در نبود وابستگی اقتصادی به پدر ، کم کم اقتدار پدرانه کاهش یافت.(اعزازی، همان)

۲-۲-۲- سیر تحول خانواده و موقعیت زن در ایران

خانواده در ایران باستان و به همراه آن جایگاه و ارزش زن در روزگاران کهن در ایران دارای ابعاد پیچیده، بغرنج و غریب است. اطلاعات ما درباره ویژگیهای خانواده در روزگارانی دراز که آغاز آن ناشناخته و بیرون از حیطه تاریخ است و اسناد و مدارک تاریخی مانده ناچیز و اندک است. بطوریکه کمتر می‌توان نوشته یا منبع و سندی محکم و معتبر یافت که از آن بتوان به صراحت مطالبی در خصوص خانواده و نیز موقعیت زن در ایران دوران باستان برداشت کرد.
در هر حال از آنجایی که ایران کشوری پهناور با شرایط اقلیمی و خرده فرهنگهای گوناگون است ؛ همچنین در طول تاریخ دارای اشکال متفاوت حکومت ، شرایط اقتصادی و اجتماعی مختلف بوده ، عوامل متعددی نیز بر ساختار و چگونگی شکل خانواده در آن اثر گذاشته است ؛ از جمله دگرگونیهای صنعتی ، بازدهی زمین ، مخصوصاً تأثیر دگرگونیهای تکنولوژی در بازدهی زمین ، شرایط زندگی در شهر و روستا ، وجود بازارهای شهری ، اصناف ، نابودی جمعیت با جنگها ، اپیدمیها ، قحطیها.
بنابراین در بررسی وضعیت خانواده در ایران ، باید بر عوامل مذکور و تأثیر آن بر زندگی خانوادگی و تعیین چگونگی روابط در خانواده ایرانی دوران قبل توجه داشت. در این قسمت به دلیل اهمیت خاص این موضوع یعنی ساختار روابط قدرت در خانواده‌های ایرانی اشاره‌ای کوتاه به دورانهای گوناگون تاریخ و چگونگی موقعی زن در هر یک از این دوره‌ها می‌شود.(اعزازی، همان)

۲-۲-۳- تغییرنقش مردان در خانواده

هر چند که دوران گذشته مردها ، در خانواده صاحب اقتدار بودند، اما اقتدار آنها همواره در طول تاریخ دگرگون شده است. در خانواده گسترده اقتدار پدر ناشی از مالکیت و همچنین مدیریت او در تولید بود. مرد نه تنها مالک وسایل تولید بود، بلکه تصمیم گیرنده در چگونگی تولید و تقسیم وظایف اعضا نیز بود. اما در خانواده کارگری که ویژگی آن جدایی محل تولید و محل زندگی است ، پدر به تدریج اقتدار خود را از دست داد. در زمانی که پدر برای ساعات طولانی از خانه به دور بود، جریان زندگی خانوادگی، دیگر بر محور موجودیت پدر نمی‌چرخید. پدر در این حالت حتی اقتدار بر روی کارهای خود را نیز از دست داده بود در شرایط کارگری ، پدر حتی نمی‌توانست در مورد ساعات کار ، ساعات استراحت تصمیم‌گیری کند ؛ او مجبور به اطاعت از برنامه کارخانه بود.
در سده نوزدهم نه تنها زمینه‌های عینی اقتدار پدر از میان رفت بلکه به سبب پیدایش افکار آزادی خواهانه ناشی از رنسانس ، انقلاب فرانسه و تجلی این افکار در قوانین و حمایت از زنان و کودکان در برابر قانون ، محدودیتی در اعمال اقتدار از دید قانون نیز به وجود آ‌مد. بنابراین با توجه به شرایط اوایل قرن بیستم اقتدار پدر نه ضرورت و نه مطلوبیت داشت. (اعزازی، همان)

۲-۲-۴- تغییر نقش زنان در خانواده

در تغییر نقش مرد و کودک در خانواده ، دگرگونی‌های اجتماعی ـ اقتصادی دستاوردهای علمی و فنی و تغییرات قانونی مؤثر بودند. این عوامل در دگرگونی نقش زنان نیز تأثیر داشتند. تغییرات قانونی ، باعث دگرگونی اساسی در وضع زنان شد و زنان به تدریج در حیطه‌های گوناگون خانواده ، شغلی و جامعه ، دارای حقوقی مشابه با مردها شدند. امکان آموزش، ورود به دانشگاه و اشتغال در مشاغلی که قبلاً خاص مردان بود، حق رأی و مشارکت در امور اجتماعی ، سیاسی مملکت خود را به دست آورند.
مهم‌ترین دگرگون در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به جدایی میان محل کار و زندگی بود. در اثر این جدایی مکانی ، زنان نقش جدیدی ، نقش زن متأهل ـ شاغل پیدا کردند. تغییر موقعیت زن‌ها، در خانواده با این نقش جدید وابسته است. در صورتی که کار زنان خود پدیده جدیدی نیست ، اما در قرن بیستم شکل خاصی به خود گرفت که باعث بحث و گفت و گوی فراوان شد و تاکنون ادامه دارد.
اگر در مورد نقش مرد در خانواده از کاهش اقتدار مرد بحث کردیم، نمی‌توان به همان قیاس نیز ـ هر چند که بسیاری ادعا می‌کنند ـ از افزایش اقتدار زن در خانواده و مادرسالاری به جای پدرسالاری نام برد. آنچه که در هر صورت محرز است، دگرگونی در نقش زنان است. اینکه این دگرگونی الزاماً باعث بهبود موقعیت آنها در خانواده یا افزایش اقتدارشان شده مورد شک و تردید است. عامل مهم دگرگونی نقش زن در خانواده ، گذشته از عواملی که در قبل نام بردیم جدایی محل کار و زندگی و ایجاد دو نقش مادری و کار است که گویا در برابر یکدیگر قرار می‌گیرند.(اعزازی: همان منبع ، ۱۴۲)

۲-۲-۵- نگرش جامعه نسبت به خانواده در ایران

با وجود کلیه دگرگونی‌هایی که در جامعه ایران صورت گرفته است، نگرش جامعه نسبت به خانواده بر مبنای «توهم» خانواده گسترده باقی مانده است.
هنوز تصویری از زن و مرد در جامعه ایران حاکم است که سنخیتی با شرایط اجتماعی و حتی بسیاری از شعارهای دولتی ندارد. کلیشه‌های جنسیتی زنان و مردان امکان هر نوع تصمیم‌گیری آزاد را از زنان گرفته ، راه زندگی را مشخص کرده است و در عین حال بر روابط اقتداری درون خانواده تأکید می‌کند. روابطی که نه فقط دیگر ضرورت آن در خانواده حس نمی‌شود، بلکه به معنای واقعی کلمه از رشد و شکوفایی شخصیت افراد جلوگیری می‌کند و شرایط زندگی اقتداری را در خانواده حاکم می‌سازد که نتیجه آن نه فقط مشکلات فردی برای اعضای خانواده است، بلکه به مشکلات اجتماعی و آسیب‌‌های شدیدی می‌ انجامد. در مورد نهاد خانواده ، به عنوان یکی از قدیمی‌ترین نهادها ، به نابرابری جنسیتی ناشی از قانون و نگرش اجتماعی خواهیم رسید. از لحاظ قانونی زنان در خانواده ، در بسیاری زمینه‌ها ، تحت نظارت مردان قرار می‌گیرند، بدون آن که قادر به نظارت متقابل بر مردان باشند. (اعزازی،۱۳۷۶: ۷۲)
می‌توان احتمال داد که وجود این موارد قانونی که در این جا به آن استناد می‌کنیم، مشکلاتی را در جامعه به وجود آورده باشد که به تغییری در آن و دادن حقوق بیشتر به زنان در هنگام عقد ازدواج و بر طبق شروط ضمن عقد منجر گشته است. در هنگام ازدواج زن و مرد می‌توانند با امضای شرایط ضمن عقد که شامل موارد متعددی است، بعضی از حقوق مانند تقاضای صدور اجازه طلاق از جانب زن با ذکر دلایل آن را به زن واگذار کنند. هر چند وجود شرایط ضمن عقد می‌تواند به حق زن در ازدواج منجر شود ، اما در این بحث به قوانین مدنی استناد می‌شود، زیرا این قوانین حقی را بر مردان می‌دهد که زنان فقط تحت شرایطی خاص می‌توانند آن را به دست آورند. تغییر در قوانین تنها با اضافه کردن شروط ضمن عقد امکان‌پذیر نیست، بلکه احتیاج به تبلیغات گسترده دارد. در خانواده ،‌ اولین نکته‌ای که بر نابرابری جنسیتی تأکید دارد، ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی است که ریاست خانواده را بر عهده مرد می‌گذارد. بدین ترتیب اصل تساوی در خانواده و مسئولیت مشترک زن و مرد در اداره خانواده زیر سئوال می‌رود، بنابراین ، از دید جامعه مرد مسئول نان‌آوری و مسائل اقتصادی و زن دارای نقش همسر ـ مادری است با توجه به اصل ۱۱۰۶ ق.م که نفقه را نیز بر عهده مرد می‌گذارد، می‌توان از فشار اقتصادی زیاد بر مردان نام برد. زن در خانواده خود را مسئول مسائل اقتصادی نمی‌داند ، او بیشتر در نقش مادر و همسر در خانواده حضور دارد، اگر نقش مادری دارای تقدسی ظاهری است، نقش پدر در خانواده ، به صورت کامل به فراموشی سپرده شده است. مردان فقط وظیفه نان‌آوری را بر عهده دارند. برای ایجاد یک خانواده وجود پدر ، مادر و فرزندان ضرورت دارد. به همان میزان که نقش مادر برای الگوپذیری فرزندان مهم است. نقش پدر نیز در جامعه اهمیت دارد. منظور از نقش پدر ، حفظ تأمین هزینه فرزندان و نظارت بر رفتار آنان نیست، بلکه پدر معنای همبازی ، مراقب ، دوست و همراه فرزندان مدنظر است ، نگرش‌های اجتماعی ، پدر را تنها در نقش نان‌آور در نظر می‌گیرد نه به معنای پدر امروزی هر چند مادری به ظاهر مورد تقدیر قرار می‌گیرد، در قوانین ، مادری در شکل محدود آن مدنظر است، زیرا حضانت فرزندان بر عهده پدر است (ماده ۱۱۶۹ قانون مدنی) ، پدر بر فرزندان ولایت دارد (ماده ۱۱۸۰ قانون مدنی) در نتیجه مادری تا حد خاصی از لحاظ قانون شناخته شده است. پدر بر رفتار فرزندان نظارت کامل دارد و مادر در این میان بدون حقوق است، بدین ترتیب ، در خانواده مقامی فرادستی به پدر و مقام فرودستی به مادر و فرزندان داده شده است. ماده ۱۱۳۳ حق طلاق را به مرد می‌دهد. (مرد می‌تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد) ، این باعث نابرابری در پایان بخشیدن به رابطه زندگی خانوادگی می‌گردد. زیرا بر طبق این قانون بدون توجه به روندی که فعلاً از طریق دادگاه صورت می‌گیرد (مولاوردی ،‌۱۳۸۵: ۲۹)
مرد برای طلاق زن احتیاج به مدرک و دلیل ندارد، اما زنان حتی اگر حق طلاق را هم کسب کرده باشند باز محتاج ارائه دلیل و مدرک برای طلاق به دادگاه هستند. مواد ۱۱۱۷ ، ۱۱۱۴ که مرد اجازه منع اشتغال زن و حق تعیین مسکن را می‌دهد، همچنین بند ۳ از ماده ۱۸ قانون گذرنامه اجازه خروج از کشور را منوط به اجازه شوهر می‌کند، باعث ایجاد نابرابری در نظارت بر رفتار زن و مرد می‌شود. مرد بر شغل زن، مکان زندگی و تردد او حق نظارت دارد، بدون آن که زن نیز دارای چنین نظارتی بر مرد باشد. بدین ترتیب، مردان در کلیه رفتارهای خود دارای استقلال عمل هستند، در صورتی که رفتار زن به صورت وابسته به مرد و تحت نظارت او قرار می‌گیرد. در مقابل این مواردی که زن را به مرد وابسته می‌کند، ماده ۱۰۸۲ قانون مالکیت بر مهریه را به زن می‌دهد، این ماده که به نفع زنان است‌، باعث فشار بر مردان می‌شود، زیرا اگر زنان از بسیاری از حقوق در خانواده محروم باشد، به این حق موجود بیش از حد تأکید می‌کنند. در شرایط فعلی ، با افزایش بی‌رویه میزان مهریه به عنوان عامل تهدیدی در مقابل شوهر استفاده می‌کنند و بر او فشار اقتصادی وارد می‌کنند. مجموعه قوانین به نوعی شکل گرفته است که از ایجاد ، خانواده مشارکتی جلوگیری می‌کند. از طرفی نظارت بر دیگری و وابستگی او را به وجود می‌آ‌ورد و از جانب دیگر امکان تهدید و فشار بر مردان از جانب زنان وجود دارد. این شرایط با زندگی مطلوب خانواده ، که باید به انسجام اجتماعی منجر شود، فاصله زیادی دارد. ماده ۱۱۱۸ ق.م به زن اجازه می‌دهد که مستقلاً در دارایی خود هر تصرفی که می‌خواهد اعمال کند، در مورد اموال شخصی زن ، مرد حق نظارت و دخالت ندارد، احتمالاً قانون در این مورد برابری برای هر دو جنس را در نظر گرفته است. در مورد قوانین دیگر ، باید به محدود بودن دسترسی زنان به منابع اقتصادی توجه داشت گذشته از رضایت شوهر برای اشتغال که از دسترسی زن به درآمد شخصی جلوگیری می‌کند، باید از نابرابری جنسیتی در مورد ارث نیز نام برد که باعث دسترسی بیشتر مردان به منابع خانوادگی بعد از فوت شوهر و دسترسی محدود زن به آن منابع می‌شود. طبق ماده ۹۴۶ ق.م زوج از تمام اموال زوجه ارث می‌برد، در صورتی که زن فقط از اموال منقول و از ابنیه و اشجار ارث می‌برد. اگر توجه قانون را به نقش‌های جنسیتی در نظر بگیریم، پی می‌بریم که تقسیم نقش کاملاً به صورت سنتی نام‌آور و زن کدبانو در نظر گرفته شده، نگرش‌های اجتماعی نیز بر طبق قانون و سنت تقسیم نقش سنتی را قبول کرد، در نتیجه باعث ایجاد خانواده‌های مادر محور شده است. یعنی پدر جهت انجام فعالیت‌های اقتصادی به صورت معمول در خارج از خانه مشغول است و واحد خانواده شامل مادری می‌گردد که روزانه با فرزندان در خانه به تنهایی به سر می‌برد. این واحد خانواده هر چند به ظاهر تشکیل خانواده کاملی را می‌دهد، اما با توجه به مفهوم امروزی خانواده، شکل ناقص خانواده را نشان می‌دهد. در این خانواده اولویت با نقش خدماتی و فعالیت‌های بازتولیدی زنان داده شده است که مانعی برای هر نوع مشارکت در جامعه است. از طرف دیگر، به مردان اولویت در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی و نظارت بر رفتار دیگران داده شده است، نقش مهم مردان در حیطه اقتصادی نیز در نظر گرفته می‌شود که نه تنها باعث دوری پدر از محیط خانواده می‌شود بلکه فشارهای اقتصادی را در شرایط امروزی فقط بر دوش مرد می‌گذارد. که ناگزیر به عهده‌دار شدن مشاغل متعدد می‌ انجامد. دادن دو یا سه شغل نه تنها باعث کاهش کارآیی فرد در هر یک از محیط‌های کاری می‌شود، بلکه در نهایت منجر به جدایی مرد در زندگی خانوادگی و شرایط زندگی خواهد شد. (مولاوردی ،‌۱۳۸۵: ۳۰)

۲-۳- عوامل ایجاد خشونت

جامعه شناسان خشونت را به عنوان یک پدیده اجتماعی متاثر از عوامل اقتصادی ،‌فرهنگی و اجتماعی می دانند.
برخی عوامل بروز خشونت علیه زنان را ناشی از عوامل زیر می داند:
عوامل اقتصادی
فشارهای زندگی
خشونت
نبود امنیت در جامعه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




 

ویژگی فردی
خصوصیات

 

برون گرا
قابلیت تحریک، اجتماعی، پرگویی، ابراز وجود کننده

 

سازگاری
اعتماد، مهربانی، همکاری

 

وظیفه شناس
دارای نظم شخصی، مسئولیت پذیری، کنترل مناسب رفتارهای آنی، رفتار بر مبنای هدف

 

آزادی
دارای قدرت تخیل بالا، دارای احساسات هنرمندانه، دارای علایق گسترده

 

 

در مدل M-R لذت و انگیختگی هنگام ارزیابی تأثیر محیط فروشگاه دو عامل تعدیل گر اصلی هستند. این دو بعد از احساسات می توانند منجر به دو نوع رفتار متغایر شوند. رفتار نزدیکی و رفتار اجتناب. به خصوص که انگیختگی بالا می تواند میزان زمانی که خریدار در فروشگاه سپری می کند را افزایش دهد. هم چنین میزان خریدهای بدون برنامه ای که خریداران قصد خرید آن را قبل از ورود به فروشگاه نداشته اند، افزایش می دهد.
خریداران علاقه مندند که با کارمندان محیط فروشگاهی رابطه برقرار کنند و از محیط فروشگاه بار دیگر دیدن کنند، که این موضوع به عنوان رویکرد نزدیکی معرفی می شود(تورلی و میلیمن، ۲۰۰۰؛ زنتس و همکاران، ۲۰۰۷).
لازم به ذکر است که رفتار خرید بدون برنامه ی خریداران به عنوان یک از نوع از رویکرد نزدیکی به حساب می آید.
به طور کلی در مقایسه با مدل S-O-R یک مدل پایه ای رفتار خرید است، مدل M-R در مطالعه ی محرک ها محیط فروشگاه را همراه با ویژگی های فردی مورد بررسی قرار می دهد. در واقع می توان اظهار داشت مدل M-R ابعاد گستره تری را مورد بررسی قرار می دهد تا بتواند چگونگی فرایند تأثیرگذاری محیط فروشگاه و سایر عوامل را بر احساسات و رفتار خریدار در محیط فیزیکی فروشگاه شرح دهد.
۲-۷- محیط فروشگاهی
فرایند رفتار خرید مشتریان در دو مدل S-O-R و M-R مورد بررسی قرار گرفت. در هر دو مدل، در ابتدای فرایند خرید خریداران به اهمیت فضای فروشگاه تأکید شده است. در دنیای کنونی پیشرو بودن در زمینه ی طراحی فضای خرده فروشی، برای خرده فروشان امری ضروری است، نه تنها برای وجود رقابت روزافزون در صنعت خرده فروشی، بلکه این موضوع به دلیل کم شدن اختلاف قیمت ها و نزدیک شدن انواع محصولات به یک دیگر، بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد(جیانگ و همکاران، ۲۰۱۴).
پایان نامه - مقاله
محیط فروشگاه محدوده ای است که در آن فاکتورهای محیطی می توانند جهت خلق پاسخ های احساسی مصرف کننده طراحی و به کار گرفته شوند. (کاتلر، ۱۹۷۳).
هافمن و تورلی[۴۶] (۲۰۰۲)، تعریف جامعی از این مفهوم ارائه می کنند:
«محیط مرکب است از عناصر ملموس مثل اثاثیه ثابت فروشگاه، دکوراسیون فروشگاه، اجناس و غیره و عناصر ناملموس مثل رنگ بندی، موسیقی، دما، معطر بودن و غیره به طوری که در کنار هم تجربه های ویژه مشتری را شکل می دهند.»
اصطلاح «محیط فروشگاه» به تمام عناصر فیزیکی و غیر فیزیکی یک فروشگاه اطلاق می شود که به منظور اثربخشی بر رفتار مشتریان و کارکنانش می تواند تحت کنترل باشد (اراگلو و ماچلینت[۴۷]، ۱۹۹۳). در واقع فروشگاه باید بر فضای فروشگاه خود طرحی از پیش تعیین شده داشته باشد. طرحی که مناسب حال مشتریان هدف فروشگاه باشد و آنان را به خرید ترغیب کند. به عنوان مثال محیط یک بانک باید کاملاً آرام، قابل اطمینان، استوار و ایمن به نظر برسد. خرده فروشان به طور روزافزونی در پی ایجاد فضایی مطلوب برای فروشگاه های خود هستند. فضایی که با بازارهای مصرف آنها تناسب و هماهنگی کاملی داشته باشد. هم چنین پژوهشگران بیان می کنند که فضای فروشگاه در خلق تجربه ی مشتری اثرگذار است و نباید صرفاً به اجناس یا خدمات ارائه شده توجه کنند و بیان می کنند که خرده فروشان می توانند با افزودن و کنترل عناصر تشکیل دهنده فضای فروشگاه بر مشتریان خود به خصوص هنگامی که آنها در حال ارزیابی خدمات و اجناس ارائه شده هستند اثر می گذارد. (ببین و آتاوی[۴۸]، ۲۰۰۰) .
خبرگان بازاریابی عمل خرید کردن و تبدیل آن به یک ابزار فرح بخش را بحثی حائز اهمیت می دانند .مکانی که در آنجا محصولات به فروش می رسند برای افراد مفهوم اجتماعی دارد (حسینی و همکاران ، ۲۰۱۴). وابستگی اجتماعی که مشتریان را به تجربه ی خرید مرتبط می کند به محیط فروشگاه بستگی دارد. از این رو مدیران و طراحان محیط فروشگاهی، به اهمیت آگاهی از این واقعیت که خریداران به دنبال انتخاب از میان فروشگاه هایی که دیده اند، می کنند، پی برده اند(دوشینگ، ۱۹۹۳ ).
پورتر و کلایکمب (۱۹۹۷ ) معتقدند که خریداران احساسات، تفکرات و ادراک را با فروشگاه ها پیوند می دهند و این عوامل بر حمایت آنها و رفتار خرید آنها اثرگذار است.
ُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُهم چنین محیط فروشگاه ها یکی از بهترین ملاک ها برای ارزیابی خرده فروشان است. خرده فروشان به خوبی می دانند که محیط فروشگاه بر تصمیم خرید مشتری و تجربه خرید اثرگذار است. مدیریت محیط فیزیکی به عنوان یک عنصر مهم برای دستیابی به موقعیت مالی خرده فروشی و رسیدن به تجربه ی ارزشمند خرید توسط مشتری در نظر گرفته می شود(ماینز و بروس، ۱۹۹۳).
فضا یا جو یا اتمسفر مفهومی است که برای اولین بار توسط فیلیپ کاتلر در سال ۱۹۷۳ مطرح شد که فضای فروشگاه را تلاشی برای طراحی محیط خرید برای دست یابی به آثار احساسی بر خریدار تعریف کرد که منجر به افزایش سودآوری می شود.
محیط داخلی فروشگاه به عنوان یک محرک داخلی مستقیماً بر سطح خوشایند بودن تجربه خرید اثر می گذارد. (تای و فانگ،۱۹۹۳؛ حسینی و همکاران،۲۰۱۴ ). تا جایی که می توان اظهان داشت که محیط داخلی فروشگاه به اندازه ی ویترین آن با اهمیت است و مشتریان را از اطلاعات و سرگرمی های موجود در محیط فروشگاه آگاه می سازد(مورگان،۲۰۰۸ ).
بازارهای خرده فروشی پیوسته در حال رقابتی شدن هستند ، از این رو خرده فروشان همواره به دنبال ایجاد تمایز در ارائه خدمات و محصولاتشان هستند، یکی از راه های متمایز سازی، فراهم کردن محیط خوشایند و هیجان آور برای مشتریان است(شرمن و اسمیت، ۱۹۸۶؛ داسون و همکاران، ۱۹۹۰؛ بیکر و همکاران، ۱۹۹۲، تای و فانگ ۱۹۹۷؛ موریسون و همکاران، ۲۰۰۱).
همانطور که ذکر شد، فضای فروشگاه یکی از محرک هایی است که می تواند اثر مثبت یا منفی بر رفتار خرید مشتری ها بگذارد(بورلاکیس و همکاران ۲۰۰۸، لاسچ،۲۰۰۸، جیانگ، ۲۰۱۴).
از دیدگاه مشتریان فضای فروشگاهی، به عنوان محرکی که می تواند بر واکنش های روانشناسی و رفتاری آنها در محیط خرید اثر بگذارد، در نظر گرفته می شود. پر واضح است که ایجاد فضای فروشگاهی مناسب برای کلیه فروشگاه ها منفعت بسیاری دارد هم چون ایجاد تجربه ی دلنشین خرید در ذهن مشتری و سودآوری صاحب فروشگاه (جیانگ، ۲۰۱۴).
در واقع تجربه ی خرید مشتری تحت تأثیر دو عامل است، خود محصول و محیط خرید(جیانگ، ۲۰۱۴). مطالعات انجام شده حاکی از آن است که عملکردهای محیط فروشگاه، ابزاری مناسب برای خلق تجربه ی جدید است(تورلی و میلیمن، ۲۰۰۹).
به طور مثال مشتریان در محیطی که حس خوبی دارند، از کالاهای خریداری شده، ارزیابی بهتری دارند.
در خرده فروشی ها، رضایت مشتریان ممکن است در نتیجه ی تأمین انتظارات و توقعات آنها یا ایجاد احساس راحتی و نشاط در آنها به وجود نیاید(مارکوس و همکاران، ۲۰۰۹ ؛ کیریستین و بابوت، ۲۰۱۱).
بنابراین خرده فروشان برای ایجاد این حس در افراد باید بر نمایش داخلی محیط فروشگاه و طراحی و ارتباطات کارکنان با مشتریان دقت بیشتری کند که همه ی این موارد به قدرتمند شدن تصویر ذهنی مشتری از فروشگاه کمک می کند. ایجاد محیط خوشایند و احساس راحتی، خرید لذت بخشی را برای افراد رقم خواهد زد(لیبمن و همکاران، ۲۰۰۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:16:00 ب.ظ ]




۷۵:۲۵

 

۰۱/۰±۶۴/۰g

 

۰۲/۰±۴/۰g

 

 

 

۸۵:۱۵

 

۰۱/۰±۷۱/۰h

 

۰۱/۰±۵/۰h

 

 

 

۹۵:۵

 

۰۲/۰±۷۸/۰i

 

۰۱/۰±۴۹/۰i

 

 

 

۱۰۰:۰

 

۰۲/۰±۸/۰j

 

۰۱/۰±۵/۰j

 

 

 

FHPO: روغن پالم اولئین کاملاً هیدروژنه
SBO: روغن سویا
همان‌طور که در جدول بالا مشخص است هرچه نسبت روغن پالم اولئین کاملاً هیدروژنه در مخلوط‌های دوتایی بیشتر شده است، درصد اسیدهای چرب آزاد نیز افزایش یافته است که به علت بالاتر بودن درصد اسیدهای چرب آزاد در روغن اولیه پالم اولئین کاملاً هیدروژنه مورد استفاده در این تحقیق بوده است (۵/۰ درصد).
فرایند اینتراستریفیکاسیون سبب تولید اسیدهای چرب آزاد و افزایش اسیدیته می‌شود. اسید سیتریک مصرفی در واکنش نیز این مسئله را افزایش می‌دهد. اما در دو مورد ممکن است که اسیدیته قبل و بعد از واکنش تفاوت چندانی نداشته باشد؛ زمانی که شرایط واکنش یکسان نباشد و یا اینکه از قبل اسیدیته وجود داشته باشد. بنابراین اسیدیته در واکنش شرکت می کند که این امر مانع از افزایش اسیدیته بعد از فرایند اینتراستریفیکاسیون می شود . در این پژوهش برخلاف نتایج دیگران اسیدیته بعد از فرایند افزایش پیدا نکرد و از لحاظ آماری تفاوت معناداری نداشت.
پایان نامه - مقاله - پروژه
هرچه میزان اسیدهای چرب آزاد در محصول پایین‌تر باشد، افت اینتراستریفیکاسیون کمتر است. عموماً مقادیر بالای آب و کاتالیست در محیط واکنش منجر به افزایش اسیدهای چرب آزاد و متعاقباً افت اینتراستریفیکاسیون بالا می‌شود (کوالسکی[۵۴] و همکاران، ۲۰۰۴؛ سو[۵۵] ۲۰۰۳ و ژانگ، ۲۰۰۴).
در مطالعه‌ای که توسط فرمانی و همکاران (۲۰۰۹) بر روی اینتراستریفیکاسیون شیمیایی مخلوط روغن کانولا/پالم اولئین یا روغن سویای کاملاً هیدروژنه انجام شد، ذکر گردید که اینتراستریفیکاسیون شیمیایی موجب افزایش مقدار FFA می‌گردد (p<0.05).
ناسیمنتو و همکاران (۲۰۰۴) گزارش کردند که اینتراستریفیکاسیون شیمیایی موجب افزایش مقدار FFA می‌گردد‌.
حیدرزاده و همکاران (۱۳۸۷) که تأثیر اینتراستریفیکاسیون شیمیایی را بروی مخلوط‌های روغن سویا و آفتابگردان با نسبت‌های ۷۰:۳۰ و ۶۰:۴۰ را برررسی کردند، شاهد افزایش اسیدیته مخلوط‌ها بودند. این محققین گزارش کردند که فعالیت خوب کاتالیزور منجر به افزایش اسیدهای چرب آزاد می‌شود اما آنچه که مسلم است پس از بی بو کردن، با خارج شدن اسیدهای چرب آزاد، اسیدیته محصول نهایی به‌طور چشمگیری کاهش می‌یابد.

۴-۱-۲- صابون باقیمانده

میزان صابون باقیمانده در مخلوط‌های اولیه و در محصولات ‌استریفیه شده مخلوط‌ها در این تحقیق مورد اندازه‌گیری قرار گرفت که برابر صفر بوده است. به علت تشکیل صابون‌ها و اسیدهای چرب آزاد در چربی‌های اینتراستریفیه شده، رنگبری و بوزدایی به عنوان بخشی از فرایند تصفیه پس از اینتراستریفیکاسیون شیمیایی ضروری است که در این تحقیق نیز به‌خوبی انجام گرفت که در نهایت، صابون باقی‌مانده در محصولات پس از اینتراستریفیکاسیون مخلوط‌ها مشاهده نشد.
اینتراستریفیکاسیون شیمیایی موجب تشکیل صابون در ترکیبات چربی می‌گردد که به ماهیت قلیایی کاتالیزور مورد استفاده (متوکسید سدیم) در این فرایند نسبت داده می‌شود. در طی واکنش با کاتالیزور، استرهای متیل اسیدهای چرب و صابون آنها تشکیل می‌شود. هر مول از کاتالیست که به روغن اضافه می‌شود باعث تشکیل یک مول متیل استر اسید چرب و یک مول صابون می‌گردد. اگر جداسازی مواد صابونی به خوبی انجام نگیرد مشکلات مربوط به تشکیل امولسیون به وجود می‌آید و بنابراین اضافه کردن میزان دقیق کاتالیست در طی فرایند بسیار مهم است (کدیور و گلی، ۱۳۸۶).

۴-۱-۳- عدد پراکسید

عدد پراکسید در مخلوط‌های اولیه و ترانس‌استریفیه شده نیز اندازه‌گیری شد که به شرح جدول شماره ۴-۲ می‌باشد.
جدول ۴-۲- عدد پراکسید (میلی‌اکی‌والان در کیلوگرم) مخلوط‌های اولیه و ترانس‌استریفیه شده

 

 

نسبت مخلوط‌های FHPO:SBO

 

عدد پراکسید (میلی‌اکی‌والان در کیلوگرم)

 

 

 

قبل از اینتراستریفیکاسیون

 

پس از اینتراستریفیکاسیون

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:16:00 ب.ظ ]