در دعا سهم زن و مرد یکسان است و نقش زنها اگر بیش از مردها نباشد کمتر نیست. زیرا یک موجود عاطفی و رقیق القلب است و در راه ذات اقدس اله رقت دل، عاطفه و احساس نقش موثرتری دارد. بنابراین او میتواند از مردها موفق تر باشد.
اگر زن در بخشهای متفاوت کارهای اجرایی یا مسئله جبهه و جهاد حضور نداشت دلیل بر آن نیست که در تقرب الی الله سهمش کمتر از مرد باشد بلکه خدا اسلحه جهاد اکبر را به زنان بیش از مردان عطا کرده است.
در ضمن زن میتواند در بخش مهمی از امور مربوط به جهاد حضور یابد. چرا که تمام جهاد، در سنگر بودن و تیراندازی نیست. و علاوه بر کمکهای تدارکاتی پشت جبهه، نقشه کشیدن و راهنمایی کردن نیز بخشهای مهمی از جهاد به شمار میآید.
در مورد حسن رفتار و سلوک مردان نسبت به همسران، خداوند میفرماید: «وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ». (نساء/۱۹)
با همسران خود به طور شایسته رفتار کنید.
قرآن هدایتگر انسان است و «هُدًى لِّلنَّاسِ» (بقره/۱۸۵) است، کلمهی انسان صنف مخصوص یا گروه خاصی را در نظر ندارد بلکه شامل زن و مرد به طور یکسان میشود[۵۲].
«اسلام میگوید: «درون خانه، کعبه آمال مرد است، و زن خانه خدای این کعبه» … بنابر روایات و اخبار، در صدر اسلام، زنان صاحب قدرت و شخصیت و از شجاعت ردّ و اعتراض بهرهمند بودند و در کارهای اجتماعی و فعالیتهای رزمی و سیاسی شرکت میجستند.[۵۳]»
اگرچه گذر زمان شرایط را تغییر داد ولی اسلام همیشه مدافع حقوق زن بود.
«اسلام خط بطلانی بر تمام اندیشه های باطل کسانی کشید که زن را موجود پست و فرومایه میدانستند کسانی که دختردار شدن را ننگ میپنداشت و زن را موجود زاید در نظام خلقت تصور میکرد. اسلام زن را به پارسایی فرا خواند و او را نشان خوشبختی و سعادت دو جهان یک مرد معرفی نمود[۵۴].» به آنهایی که دختران را ناپسند میدانستند، فرمود: «دختران را مکروه مدارید که آنها مایه آنند.[۵۵]» اسلام زیاد طول نکشید که دختردار شدن را از ننگ به گنج مبدل کرد و فرمود: «هر مسلمانی که دو دختر وی به بلوغ رسند و تا در خانه او هستند با آنها نیکی کند، بهشتی میشود.[۵۶]»
اسلام زن را از اسارت قبیله و محرمات و عادات جاهلی رهانید و به او اختیاراتی اساسی بخشید و نیز پایگاهی اعطا کرد که به وی مجال و امکان میدهند تا آزادیهای دیگر را کسب کند.
اگرچه برخی برآنند که زنان عرب قبل از اسلام مقام و موقعیت ممتازی داشتهاند و در فعالیتهای مختلف زندگی شرکت میجستهاند. البته این عقیده جرجی زیدان نویسنده مصری است[۵۷].
«اسلام علی رغم کلیه قوانین و عدالت جاریه عصر خود زن را به اعطای شخصیت و استقلال اراده مفتخر داشت و دختران مسلمان در قرن هفتم میلادی، از اختیار و آزادیای که دختران اروپایی تا قرن شانزدهم میلادی از آن محروم بودند بهرهمند گردیدند.[۵۸]» اسلام زن را مالک بالاستقلال دارائی خود شناخته و مرد (پدر، شوهر، پسر، برادر) را هیچگونه دخالتی در امور مالی زنان نداده است بنابراین زن، در کلیه معاملات حقوقی از عقود و ایقاعات مختار و آزاد است و در وصیت هم اختیار کامل دارد به هر نحوی که بخواهد اموال خویش را با رعایت حدود و مقررات شرعی، مورد وصیت قرار دهد.[۵۹]»
در مسئله حجاب با این که زنها را به حجاب دعوت میکنند اما از عاطفه زن به عنوان یک محور تربیتی استفاده میکنند اسلام زن را در سایه حجاب و سایر فضایل به صحنه میآورد تا معلم عاطفه، رقت، درمان، لطف و … مانند آن شود و دنیای امروزی حجاب را از زن گرفته تا زن به عنوان عروسک به بازار بیاید و غریزه را تامین کند و زن وقتی با سرمایه غریزه به جامعه آمد دیگر معلم عاطفه نیست به همین دلیل اسلام اصرار دارد که زن در جامعه بیاید ولی با حجاب که درس عاطفه بدهد نه غریزه.
قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن میگوید میفرماید: «حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز میداند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بیبهرهاند[۶۰].»
حجاب به معنی آن نیست که باید زن را در لباسی محکم و نفوذ ناپذیر پیچید و مادام العمر در پستوی خانه زندانی و رها کرد. اسلام دین فطرت و تعادل است. حجاب بر اساس تعالیم اسلام، برای حفظ شرافت و کرامت و وقار زن بر اساس «فطرت» او در نظر گرفته شده است. همان گونه که تعالیم اسلام بر پوشش زن با شرایط خاص تاکید میورزد و از «تبرج» یعنی خودنمایی و جلوه گری نهی میکند؛ شخصیت او با معیارهای حقیقت و عدالت تغییر میکند. لذا زن در دیگر حقوق اجتماعی و انسانی با مرد برابر است[۶۱].
گاهی ممکن است این چنین برداشت شود که قرآن به مردها بهای بیشتری میدهد و غلبه را از آنِ مردها میداند و اگر زنی را به مقام فضیلتی میستاید آن را در گروه مردها به شمار میآورد نه این که برای زن حساب جدایی باز کند و شاهد بر این مطلب آن است که در جریان حضرت مریم علیها السلام میفرماید:
«صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ» (تحریم/۱۲).
کلمات پروردگارش را تصدیق نمود و از عبادت پیشگان بود. و نمیفرماید «و کانت من القانتات».
زن در عین حال که کلمات الهی را باور دارد و به کتابهای الهی ایمان دارد، و اهل خضوع است با وجود این، خدای سبحان به مردها استقلال میدهد و حضرت مریم را در زمره مردها میشمرد.
جواب این توهم همان است که، فرهنگ محاوره غیر از فرهنگ ادبیات کلاسی و کتابی است به همین دلیل اگرچه قرآن کریم در این موارد و در سوره آل عمران ارزشها را با الفاظ مذکر میآورد اما در سوره احزاب مشخص میکند که در این فضائل زن و مرد همتای هم هستند و به هر دو گروه استقلال میدهد و میفرماید:
«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقَاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِینَ وَ الْخَاشِعَاتِ» (احزاب/ ۳۵).
مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مومن و مردان و زنان عبادت پیشه و مردان و زنان راستگو مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن.
به طور کلی خدا به گونهای بیان میکند که هم معنا را تفهیم کند و هم بیان کند که با فرهنگ محاوره سخن میگویم نه با فرهنگ کلاسیک.
اسلام به دختران اختیار داد که با میل خود ازدواج کنند و عدم رضایت دختر در ازدواج را سبب عدم صحت ازدواج میداند. اسلام ازدواج با محارم را ممنوع اعلام کرد، و به زن شخصیت همراه با حق داد و خداوند میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاء کَرْهًا» (نساء/۳۲).
«ای اهل ایمان، برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید».
با ازدواج دین زن و مرد کامل میشود و هویت مرد و هویت زن یک هویت دینی است نه غریزی و مهریه و کابین اولین بار برای آدم و حوا معین شد و ارزش قدسی دارد[۶۲].
خداوند میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا» (اعراف/ ۱۸۹).
«او خدایی است که همه شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید».
تساوی زن و مرد در اسلام از حیث توانایی و تکلیف نیست و به قولی، زن و مرد دو ستارهاند که در دو مدار مختلف میچرخند و اگر در سیر من الخلق الی الحق، اسلام تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست. در سیر من الحق الی الخلق، معتقد است که آن دو همپایه و همسنگ نیستند زیرا به طور کلی مردان را از لحاظ ساختمان دماغی و بدنی و اخلاقی نسبت به زن، قویتر و فعالتر و متین تر میداند[۶۳].
«حقوقی که زنان در صدر اسلام داشتند بعدها به مرور از آنها سلب شد و مرد قدرت مطلقه و حق تصرف در احوال و اموال زن را یافت و این همه مرده ریگ مرد سالاری» و نیز بازتاب آداب و رسومی بود که در جامعه متداول شد[۶۴].
زنان قرآن هم در چهرههای منفی و مثبت دیده میشوند. یکی از مقتدرترین زنان قرآن ملکه بلقیس است، که با قدرت تمام حکومت میکرد و موجوداتی مانند مرغ مسخر او بودند از دیگر زنان قرآن زلیخا را باید نام برد که قصه او و یوسف از بهترین قصههای قرآن میباشد[۶۵].
در ماجرای سقوط آدم زن ندانسته مانند شیطان یک عامل اصلی و تقریباً همکار اوست پس از آفریدن حوا و سجده فرشتگان آدم را بفریفت و خوشه گندم بخورد خدای تعالی ایشان را از بهشت بیرون افکند[۶۶].
در داستان هابیل و قابیل نزاع بر سر زن است چون هابیل همسری زیبا دارد این مورد حسادت قابیل قرار میگیرد و شیطان کشتن برادر را در نظر او میآراید.
در داستان موسی، مادر موسی وسیلهیی است برای آنکه اراده خداوند اجرا شود و آسیه زن فرعون نمونه یک زن پارسا و نیک فطرت است که باعث نجات پیامبر از هلاک و رهایی او از خشم فرعون میشود. و در ادامه این دختران شعیب هستند که مانند دو فرشته سعادت باعث نجات موسی که فردی فراری است میشوند تا او را به درجه یک پیغمبر نجات دهنده برسانند.
در زمان داود حکم چنین بوده که اگر زنی شوهرش میمرد یا کشته میشد حق نداشت شوهر دیگری اختیار کند. اولین کسی که خداوند این حکم را از او برداشت و اجازه داد با زن شوهر مرده ازدواج کند. داود بود که با همسر اوریا پس از کشته شدن و گذشتن عدّه ازدواج کرد.
قتل یحیی به سعایت زنی به نام سلومه دختر هیرودیا بود که عاشق یحیی بود و چون یحیی به او اعتنایی نمینمود سلومه پادشاه را به بریدن سر یحیی اشاره کرد.
قرآن کریم در مقام بیان قوه جاذبه و معرفی ملکه عفاف هم تمثیل از مرد میآورد و هم از زن مانند یوسف و مریم قرآن در مورد یوسف فرمود: اگر برهان رب را نمیدید به این قصد بود ولی چون برهان رب را دید، قصد نکرد، اما درباره حضرت مریم نه تنها درباره خودش سخن از قصد نیست بلکه فرشته متمثل را نیز از این قصد نهی میکند.
زنان مخاطب سروش غیب نیز بودهاند مانند رابعه شامیه که میگفت غذایش با تسبیح پخته شده است یعنی با تسبیح خدا رسیده است و رابعه بصریه که بسیار اشک میریخت و وقتی سخن از آتش به میان میآمد مدهوش میشد و رابعه دختر اسماعیل که اگر چنانچه حالی برای او پیش میآمد اهل بهشت را میدید.
در فضیلت زنان و مادران حدیثی مشهور از حضرت رسول نقل شده است: الجنه تحت اقدام الامهات و یا به نقل از پیامبر ذکر میشود. اگر مشغول نماز مستحبی هستی پدرت تو را خواند نماز را قطع نکن و اگر مادرت تو را خواند نماز را قطع نما. البته قطع نافله حرام نیست اما در حالت جواز قطع یا رجحان آن یکسان نیست. و از این جهت نیکی نسبت به مادر افضل از احسان نسبت به پدر است.
و سرّ ترجیح آن هم در تحمل رنجهای فراوان مادر تعبیر شده است و نیز گرامی داشت خاله (خواهر مادر) در نبود و فقدان مادر به منزله تکریم مادر تلقی شده است.
۲-۲-۳- زنان صدر اسلام
زنان در اسلام همواره جایگاهی رفیع و پر منزلت داشتهاند. زنان صدر اسلام از حضرت خدیجه (س) تا حضرت فاطمه (ع) و زنان پیامبر و زنان امامان معصوم و زنان مومن هر یک بنابر مقام و منزلت خویش جایگاهی ویژه داشتهاند.
«زمانی که بسیاری از مردان در حقانیت دین مبین اسلام تردید داشتند؛ حضرت خدیجه شهامت آن را داشت که بپذیرد حق با پیامبر (ص) است[۶۷].» رسول خدا در وصف حضرت خدیجه میفرماید: «خدیجه سبقت گیرنده زنان جهانیان در ایمان به خدا و به محمد است. «المستدرک- حاکم ۳/۱۸[۶۸].» زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س) سراسر ایثار و مبارزه بر ضد ستم است.
همیاری او با پدر بزرگوارش و همسر ارجمندش نشان از مقام و شأن وجودی ایشان دارد. رفتار پیامبر (ص) بر مبنای احترام زن و مقام والای او بوده است و این رفتار تا واپسین روز زندگانی آن حضرت ادامه داشت.