(Zhan & Alan, 2003)
با این حال، یکی از مهمترین تعاریف مورد بحث و پذیرش توسط زیتمال (۱۹۸۸) ارائه شده است که بیان می کند “ارزش درک شده ارزیابی کلی مشتری از سودمندی محصول(خدمت) است بر مبنای ادراکات ار آنچه که دریافت نموده و آنچه که از دست داده است".
سانچز[۴۳] و همکاران (۲۰۰۷) بیان کردند که تعریف ارائه شده از سوی زیتمال ۱۹۸۸ ارزش درک شده را بصورت یک سازه تک بعدی درنظر میگیرد که می تواند تنها با پرسش در مورد نرخ ارزشی که دریافت نموده اند اندازه گیری شود. طبق این تعریف زیتمال ۴ تعریف بالقوه از ارزش را تعیین نمود:
ارزش، قیمت پایین است.
ارزش، آنچه که یک فرد از یک خدمت/محصول میخواهد است.
ارزش، کیفیت است که مشتری از پرداخت قیمت دریافت می کند.
ارزش، آنچه که مشتریان بخاطر آنچه که از دست می دهند بدست میآورند.
در همین راستا سانچز و همکاران در سال ۲۰۰۶ تعدادی از مزایا و هزینهها را پیشنهاد نموده اند که در جدول شماره ۲-۶ ملاحظه می شود.
جدول شماره ۲‑۶- مولفههای مفهوم سازی سود-هزینه درک مشتری از ارزش
سود
هزینه
فواید اقتصادی
قیمت
فواید عاطفی
زمان
فواید اجتماعی
کار و تلاش
فواید رابطه ای
خطر و ریسک
ناراحتی
بنا به گفته نویسندگان فواید اقتصادی مربوط به پسانداز نقدی مشتری در زمان خرید محصول یا خدمات (یعنی خرید محصول/خدمت با قیمت پایینتر) است. فواید عاطفی بعنوان احساسات مثبت مشتری در زمانی است که محصول یا خدمتی را میخرد و فواید اجتماعی از مشخصات محصول یا خدمت برای ارتقا مفهوم اجتماعی بودن(یعنی موقعیتهای اجتماعی) دریافت می شود. بعلاوه، نویسندگان شرح می دهند که فواید رابطهای زمانی که یک شرکت بتواند بارها ارزش بالا به یک مشتری انتقال نماید دریافت می شود (Sanchez et al., 2006). سپس سانچز و همکاران (۲۰۰۶) هزینه های قیمت را بعنوان هزینه های مالی مواجه شده توسط مصرف کنندگان بر میشمارند (یعنی اگر قیمت مورد انتظار از یک محصول یا خدمت بالاتر شود، مصرف کننده تصمیم میگیرد که آیا آن را تهیه نماید). بنا به گفته این نویسندگان هزینه های زمانی میزان زمانی است که مشتریان در جستجو و خرید محصولات یا خدمات صرف می کنند و هزینه های تلاش و کار، انرژی فیزیکی صرف شده توسط مشتریان برای جستجو، یافتن و خرید محصول یا خدمت را شامل می شود. همچنین نویسندگان پیشنهاد می کنند که ریسک شانسی است که پیامدهای منفی از خرید یا مصرف محصول یا خدمت را دارد و ناراحتی موردی است که مشتریان تجربه بدی از استفاده از خدمت/محصول دارند (Sanchez, Callarisa, & Rodriguez, 2006).
با این وجود پژوهشگران دیگری با این مفهوم درک مشتری از ارزش یعنی مبادله ای میان هزینهها و فواید موافق نیستند. بازبینی گسترده ای از ادبیات نشان داد که به ارزش درک شده به روشهای مختلف نگریسته شده است و برای صاحب نظران و پژوهشگران رسیدن به توافق درباره ابعاد و اندازه گیری درک مشتری از ارزش بسیار دشوار بوده است. یافته ها پیشنهاد می کند که درک مشتری از ارزش یک سازه پویایی است که متشکل از چهار بعد میباشد: ارزش اکتسابی، ارزش تعاملی، ارزش استفاده و ارزش بازخرید: (Parasuraman, A; Grewal, D, 2000);.
ارزش اکتسابی ارزشی است که خریدار اعتقاد دارد که هنگام بدست آوردن محصول یا خدمت کسب می کند.
ارزش معامله تفاوت میان قیمت مورد نظر مصرف کننده و قیمت پیشنهاد
ارزش استفاده سود باقیمانده است که ناشی از استفاده از محصول یا خدمت است.
ارزش بازخرید سود در زمان معامله یا پایان عمر (محصول) یا اتمام(برای خدمت) است.
بعلاوه یافته ها، شس[۴۴] و همکاران در سال ۱۹۹۱ درک مشتری از ارزش را به پنج بعد تقسیم نمودند: ارزش اجتماعی، عاطفی، کارکردی، معرفتی و شرطی در حالیکه وودال (۲۰۰۳) پنج نکته دیگر را بیان نمود: یعنی ارزش خالص، بازاریابی، مشتق شده، فروش و منطقی. همچنین مطالعه سووینی و همکاران در سال ۲۰۰۱ ، چهار جنبه از این سازه را نشان میدهد: ارزش عاطفی، اجتماعی و دو ارزش کارکردی در اصطلاحات قیمت/ارزش و کیفیت/عملکرد. (Sweeney & Soutar, 2001). همانطور که ملاحظه می شود یک پیچیدگی ذاتی در این حوزه از پژوهش وجود دارد و تعیین کمیت درک مشتری از ارزش دشوار میباشد. علاوه بر این، درک مشتری از ارزش می تواند با بهره گرفتن از هم رویکرد تک بعدی (Ulaga & Eggert, 2006) و هم رویکرد چند بعدی (Sweeney & Soutar, 2001; Sheth & Bruce, 1991) بسته به نتایج دلخواه اندازه گیری شود.آلوز[۴۵] (۲۰۱۱) پیشنهاد نمود که در زمان جستجو برای شناخت اثرات ارزش درک شده بر سازههای دیگر، همانند رضایتمندی و وفاداری، رویکرد تک بعدی باید استفاده شود.
مروری بر ادبیات بازاریابی نشان میدهد که درک مشتری از ارزش یک عامل تعیین کننده در رضایتمندی مشتری است (Yang & Peterson, 2004). بطور خاص، رضایتمندی مشتری بعنوان یک ارزیابی پس از مصرف توسط مصرف کننده خدمت/محصول دیده می شود و ادعا می شود که ارزش اثر مستقیم بر رضایتمندی مشتری از فراهمکننده دارد (Sanchez, Callarisa, & Rodriguez, 2006). چنانچه مشتریان احساس نکنند که بهای پولشان را بدست آوردهاند نمی توانند کاملاً از محصول یا خدمت راضی باشند. یانگ و الیور نشان دادند که ارزش مشتری می تواند بعنوان یک سازه مبتنی بر شناخت باشد درحالیکه رضایتمندی مشتری یک پاسخ ارزیابی و سببی است (Yang & Peterson, 2004). همچنین یانگ و همکاران به این نتیجه رسیده اند که ارزش درک شده پیشایندی بر رضایتمندی مشتری است و یک فراهمکننده برای افزایش رضایتمندی خدمت باید تلاشش را صرف بهبود ارزش درک شده توسط مشتریان نماید (Yang & Peterson, 2004). همچنین، مشتریان تا زمانی وفاداری خود را توسعه می دهند که فراهمکننده قادر به ارائه ارزش برتر نسبت به رقبا باشد. پژوهشگران در پژوهش خود نشان دادند که ارزش درک شده نه تنها بر فاز خرید مجدد اثر گذار است بلکه بر رضایتمندی مشتری، تمایل به سفارش و رفتار برگشتی درفاز پس از خرید نیز اثرگذارخواهد بود. پژوهشها نشان می دهند که این رابطه مثبت میان درک مشتری از ارزش و وفاداری در مضامین و مفاهیم مختلفی از جمله بانکداری آنلاین دیده شده است (Yang & Peterson, 2004).