(شکل۱-۲) دیاگرام اجرایی تحقیق
فصل دوم
مروری بر ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه
در این فصل ابتدا محقق به تشریح دو موضوع اصلی مدنظر تحقیق یعنی چابکی سازمانی و اعتماد عمومی پرداخته و سپس پیشینه موضوعات مرتبط و یا نزدیک به موضوع تحقیق را بررسی کرده است.شینسازمانها عموماً از جنبههای رقابتی مختلفی همچون هزینه، کیفیت، تحویل، انعطافپذیری و این قبیل موارد با یکدیگر به رقابت میپردازند (ویل رایت، ۱۹۸۴). امروزه محیط و شرایط فوقالعاده رقابت با تغییر و تحول مداوم و غیر قابل پیشبینی بودن بازار مشخص میشوند. پیچیدگی تکنولوژیهای پیشرفته، کوتاه و کوتاهتر شدن چرخه عمر محصولات، نیازمندیهای متمایز مشتریان و گسترش میل به تنوعخواهی و تقاضا برای محصولات متنوع در بازار جهانی شفافیت بازار را تقلیل داده و بر عدم اطمینان آن افزوده است. در چنین شرایط متغیر و فراگیر، سازمانهای موفق برای حفظ توان رقابتی خود باید خود را با شرایط متلاطم و متحول محیط کسب و کار منطبق نموده و چابک عمل نمایند. و این مستلزم اتحاد سازمانها با تامین کنندگان و مشتریانشان در جهت دستیابی به سطوح بالاتر چابکی میباشد. به بیان دیگر زنجیره چابک (ACS)[15]به عنوان یک استراتژی برنده برای رهبران سازمان محسوب میگردد. یوسف و همکارانش در سال ۲۰۰۴ از ترکیب مفهوم چابکی و زنجیره تامین به عنوان مزیت عمده رقابتی امروز یاد میکنند. زنجیره تامین چابک قادر است به سطح بالای پویایی در عملکرد رقابتی دست یافته و بر شرایط غیر منتظره و تجربه نشده کسب و کار فایق آید.
۲-۱- مدیریت زنجیره تأمین
اصطلاح مدیریت زنجیره تأمین[۱۶](SCM) اولین بار در اوایل دهه ۸۰ میلادی توسط مشاوران مدیریت مورد استفاده قرار گرفت. این مفهوم در بدو پیدایش عمدتاً برای تبیین منافع یکپارچهسازی حوزههای کارکردی درونی یک بنگاه همچون خرید، تولید، لجستیک و بازاریابی به کار گرفته میشد. در دهه ۹۰ به همراه بهبود در فرآیندهای تولید و به کارگیری الگوهای مهندسی مجدد، مدیران بسیاری از صنایع دریافتند که برای ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرآیندهای داخلی و انعطافپذیری کافی نیست بکله تأمین کنندگان قطعات و مواد نیز باید موادی با بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید نمایند و توزیعکنندگان محصولات هم باید ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با خطمشیهای توسعهای داشته باشند. با چنین نگرشی رویکرد مدیریت زنجیره تأمین پا به عرصه وجود نهاد. از طرف دیگر با توسعه سریع فناوری اطلاعات در سالهای اخیر و کاربرد سریع آن در مدیریت زنجیره تأمین بسیاری از فعالیتهای اساسی مدیریت زنجیره تأمین با روشهای جدید در حال انجام است.
مدیریت زنجیره تأمین بسیاری از مفاهیم مدیریتی را با هم تلفیق نموده است از جمله تولید به هنگام[۱۷]، کنترل کیفیت جامع[۱۸]، مدیریت کیفیت جامع[۱۹]، مدیریت مبتنی بر زمان[۲۰]، تفکر ناب[۲۱]، مدیریت مبتنی بر فعالیت و مهندسی مجدد فرایند کسب و کار[۲۲] (شکل ۲-۱). که تمامی آنها مبتنی بر تجزیه و تحلیل و ارتقاء فرایند کسب و کار میباشند (ایسکانیوس، ۲۰۰۶).
۱۹۷۰
۱۹۸۰
۱۹۹۰
۲۰۰۰
شکل ۲-۱- مفاهیم مدیریتی نهفته در SCM (ایسکانیوس، ۲۰۰۶)
۲-۱-۱- تعاریف زنجیره تأمین
تاکنون تعاریف بسیاری برای مدیریت زنجیره تأمین SCM بیان شده است. به طور مثال کوپر و همکاران در سال ۱۹۹۷، SCM را یکپارچگی فرآیندهای کلیدی کسب و کار از مشتری نهایی تا اولین تأمین کننده تعریف نمودهاند که باعث فراهم آوردن محصولات خدمات و اطلاعات و همچنین ایجاد ارزش برای مشتریان یا سهامداران میگردد (کوپر، ۱۹۹۷).
کریستوفر، مدیریت زنجیره تأمین را به عنوان شبکهای از سازمانهای متصل به هم از طریق (ارتباطات رو به بالا و رو به پایین) در قالب فرآیندها و فعالیتهای مختلف که هدف آنها خلق ارزش در محصولات و خدمات ارائه شده به مشتریان نهایی میباشد معرفی کرده است (کریستوفر،۱۹۹۸). نکته اساسی در این تعریف تأکید بر این است که طراحی یک زنجیره تأمین باید براساس ارضای نیازهای مشتری نهایی سازمان باشد در واقع مشتریان بخش جداناپذیر زنجیره تأمین میباشند.
لی در سال ۲۰۰۰، SCM را به صورت وظیفه یکپارچهسازی واحدهای سازمانی در طول زنجیره تأمین و هماهنگسازی جریانهای مواد، اطلاعات و مالی به منظور برآوردن تقاضای مشتری نهایی و با هدف بهبود رقابتپذیری یک زنجیره تأمین تعریف می کند.
استدلر، مدیریت زنجیره تأمین را اینگونه بیان میکند: مدیریت زنجیره تأمین عبارت است از ادغام واحدهای سازمانی در قالب یک زنجیره تأمین و هماهنگی مواد، اطلاعات و جریانهای مواد به منظور ارضای نیازهای مشتریان نهایی برای به دست آوردن مزایای رقابتی(استدلر، ۲۰۰۵). استدلر با بهره گرفتن از تعریفی که از مدیریت زنجیره تأمین ارائه کرد خانه مدیریت زنجیره تأمین را به شکل زیر ارائه داد (شکل ۲-۲).
رقابتپذیری | ||||
خدمات مشتری | ||||
یکپارچهسازی | هماهنگسازی | |||
انتخاب شرکا | استفاده از IT و ارتباطات | |||
همکاری بین سازمانی و درونسازمانی | فرآیندگرایی | |||
رهبری | برنامهریزی پیشرفته | |||
فونداسیون | ||||
لجستیک، بازاریابی، تحقیق در عملیات، تئوری سازمانی، خرید، عرضه، … |