زن از منظر اسلام جنسی یا انسانی
گاهی شنیده می شود که « می گویند: اسلام دین مردان است و زن را انسان تمام عیار نشناخته و برای او حقوقی که برای یک انسان لازم است وضع نکرده است، اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست تعدد زوجات را تجویز نمی کرد. حق طلاق را به مرد نمی داد، شهادت دو زن را با یک مرد برابر نمی کرد، ریاست خانواده را به شوهر نمی داد، ارث زن را مساوی با نصف ارث مرد نمی کرد، برای زن قیمت به نام “مهر” قائل نمی شد، به زن استقلال اقتصادی و اجتماعی می داد و او را جیره خوار و واجب النفقه مرد قرار نمی داد.
« این ها می رساند که اسلام نسبت به زن نظریات تحقیرآمیزی داشته است و او را وسیله و مقدمه ای برای مرد می دانسته است و می گوید اسلام با اینکه دین مساوات است و اصل مساوات را در جا های دیگر رعایت کرده است در مورد زن و مرد رعایت نکرده است. می گویند اسلام برای مردان امتیاز حقوق و ترجیح قائل شده است، و اگر امتیاز و ترجیح برای مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمی کرد.» ۱۰۳ برای پاره ای از این اشکالات که در بالا ذکر شد و هنوز هم کم و بیش در جامعه به گوش می رسد پیش تر نظرات اسلام را ذکر کردیم و در ادامه نیز خواهیم گفت؛ از آن چه ایجاد کننده این افکار است نه نص صریح اسلام، که عملکرد پاره ای پیرامون این دین است که موجبات تعمیم آن را به اسلام فراهم کرده است و نیز تفاسیر غلط و ناروا از اصول و احکام اسلام. « قرآن کریم هنگام طرح مسئله زن و مرد می گوید: این دو را از چهره ذکورت و انوثت نشناسید؛ بلکه از چهره انسانیت بشناسید و حقیقت انسان را روح او تشکیل می دهد؛ نه بدن او، انسانیت انسان را جان او تامین می کند؛ نه جسم او و مجموع جسم و جان.» ۱۰۴ این نوع نگرش اسلام به دو جنس زن و مرد است که نگرش انسانی تلقی می شود پس ترجیح در آن راه ندارد و چناین که در آیه ۷۱ سوره توبه آمده است: ” والمومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلاه و یوتون الزکوه و یطیعون الله و رسوله اولئک سیوحمهم والله ان الله عزیز حکیم"؛ مردان مومن و زنان دوستان یکدیگرند. به نیکی فرمان می دهند و از ناشایست باز می دارند و نماز می گذارند و زکات می دهند و از خدا و پیامبرش فرمانبرداری می کنند. خدا اینان را رحمت خواهد کرد خدا پیروزمند و حکیم است.
پر واضح است که از ابتدا تا انتهای آیه شکل و سیاق گفتار مشترک است و تغییر نمی کند گویی خدا با یک نفر سخن می گوید و آن یک نفر انسان است منحای جنسیت. « اصولا قرآن مجید شئونات زن را به حد ما فوق تصور بالا برده و دراین مورد به بیان تنها اکتفا نکرده و از هر بعد انسانی زن، الگو و مصادیقی را یادآور شده است و مانند یک وکیل مدافع از شخصیت زن دفاع می نماید. قبل از این که از عاطفه و احساسی بودن زن، سخن به میان آورد، از اندیشمندی و واقع بینی بلقیس سخن گفته است. و صلاح اندیشی و نفوذ کلام او را می ستایند و علی رغم کسانی که زن را انسان ضعیف پنداشته اند و حریت عقیده او را نفی نموده اند، آسیه، زن فرعون را تمجید کرده است و نیز در برابر آن ها که درمورد بی خردی جماعت نسوان ادعاها کرده اند، از ساره زن حضرت ابراهیم (ع) و اوصاف بر جسته او سخن گفته است، که شایستگی هم صحبتی با فرشتگان مقرب خدا را داشت. خدای تعالی به دفعات در قرآن از نسوان تجلیل کرده و نه تنها آن ها را پایین و ناتوان نشمرده بلکه در موارد بسیار آن ها را عزیز داشته است.» ۱۰۵
در جایی دیگر از کلام وحی یعنی سوره نساء و آیه ۱۲۷ خطاب به پیامبر آمده است: “ویستفتونک فی النساء قل الله یفتیکم فیهن و ما یتلی علیکم فی الکتاب … “؛ (از تو درباره زنان فتوی می خواهند، بگو خداوند درباره آنان به آن چه دراین کتاب بر شما خوانده می شود، فتوی داده است).
حقوق زن در اجتماع از منظر قرآن
« قرآن درباره عظمت حقوقی و اجتماعی زن می فرماید: ای اهل ایمان! برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید و بر زنان سخت گیری و بهانه جویی مکنید که قسمتی از آن چه مهر آنان کرده اید، به جور بگیرید مگر عمل زشت و ناشایستی از آن ها آشکار شود و به آن ها کراهت مکنید؛ بسا چیزها ناپسند شماست و حال این کهخدا در آن خیر بسیار قرار داده است؛ ” یا ایها الذین آمنوا لا یحل لکم أن ترثوا النساء کرها… (سوره نساء آیه ۱۹ )” قرآن در بخش مسائل اجتماعی، در آیه مذکور می فرماید: با زنها معاشرت نیک و معروف داشته باشید و زن را چون مرد در مجامع خود راه دهید و اگر خوشایندتان نیست که آن ها در مجامع شما شرکت کنند این کار ناخوشایند را تحمّل کنید؛ زیرا ممکن است خیر فراوانی دراین کار باشد و شما ندانید.» ۱۰۶
ژمن تیلیون در اظهار نظری در باب مسئله ارث زن در قرآن می گوید: « احکام قرآن در باب ارث، زن خواه ترین قانون گزاری جهان متمدن در آن روزگاران بود.» ۱۰۷ به این جمله توجه کنید ” جهان متمدن آن روزگاران"؛ جالب توجه است که در این روزگار نسبت به فتاوای قرآن که بر اساس آموزه های دین باید بر مبنای سیر تحولی اجتماع تفسیر و بروز شود و آن قدر بلند نظرانه تدوین شده که این مجوز را به حاکم شرع اعطا کرده این گونه به قضاوت بنشینند.
تساوی یا تمایز، تشابه یا تفاوت کدام؟
« راه دیگر در تحقق این مسئله که آیا دو صنف زن ومرد یا مساویند یا متمایز یا اصلا دو صنف نیست، شناخت مایه های ارزش و فضیلت ونیز شناخت آن چیزی است که ارزش و فضیلت را به دست می آورد؛ پس فصلی عهده دار بیان مسائل ارزشی و فصلی دیگر، عهده دار بیان ارزشمندها و فاضلها ست.» ۱۰۸ یعنی مایه های ارزش و فضیلت در بسیاری از چیزها برای زن و مرد مساوی است و البته در برخی هم نیست که باید آن تساوی و تفاوت ها را شناخت و بر پایه آن ها معیار تشخیص و تمیز ارزشمند ترین و با فضیلت ترین اشخاص را پی ریزی کرد البته در اجتماعات بشری؛ چه این که گفته شد معیار ارزش و فضیلت نزد خدا تقواست و جنسیت مطلقاً در این معیار راه ندارد. با استناد به قول استاد فرزانه آیه الله جوادی آملی « جمال مهر آمیز زن در پرتو جلال فرزانگی او آشکار می گردد و رسالت وی نیز، ارائه جلال الهی در کسوت جمال دلپذیر رأفت و عاطفه است. چناین کهرسالت مرد، ارائه جمال دلجو در جامعه جلال خردمندی است.» ۱۰۹ بگذارید تبیین این مبحث را از کلام خود ایشان به گونه ای ساده تر بیان کنیم و آن این که « هیچ بخشی از قوای روحی نیست که تنها مردان پیشتاز در آن بوده و زنان سهمی از آن نداشته باشند؛ لکن باید خود زن موقعیت خویش را درک کند و دیگران نیز به موقعیت او حرمت نهند و امکانات را برای او فراهم کنند؛ آن گاه ارزیابی شود که در میدان آزمون، چه اندازه زن می تواند موفق شود و چقدر مرد می تواند پیشرفت کند.» ۱۱۰ فی الواقع باید نهضتی تحت عنوان خودباوری زنان پی ریزی شود تا خویشتن خویش را به عنوان آینه جلال و جمال خداوندی در اجتماعات بشری به منصهی ظهور رسانند گرچه امروز و در حال حاضر وضعیت زنان بسیار بهبود یافته تر از پیش شده و در ورودشان به عرصه های اجتماعی با چنان سرعتی پیش می تازند که شاید تا چند سال آینده حضور متقن و محکم خود را درعرصه های مختلف ظهور وبروز دهند. « در تاریخ خود اسلام زنان قدیسه وعالیقدر فراوانند، کمتر مردی است که به پایه خدیجه برسد و هیچ مردی جز پیغمبر و علی به پایه حضرت زهرا نمی رسد، حضرت زهرا بر فرزندان خود که امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برتری دارد و همین زهرای مرضیه ، سومین معصوم و بهره وراز ولایت باطنی و محور نبوت و امامت ومقتدای راستین زن مسلمان ما می شود. شاهد دیگر از زنان بزرگ حضرت زینب(س) بود که به عقیله بنی هاشم معروف بود، زینب عقل کامل بنی هاشم و جاودانه ساز حماسه عاشورا بود و بسیارند زنان برگزیده دیگر که بسیاری از افراد ذکور در ارزش و اعتبار، با خاک راه آن ها هم برابری نمی کنند. به نص قرآن و احادیث و تاریخ، زنان بسیاری بوده اند که مقام شامخ انسان را درک نموده و قله های بلند کمالات انسانی را در نوردیده اند.» ۱۱۱ احساسات حضرت محمد مصطفی رسول گرامی اسلام نسبت به بانوی منزل خویش حضرت خدیجه کبری و دیگر زنان و از همه مهم تر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مسائلی است که به خوبی مواضع اسلام و پیام آور آن را بر خلاف آن چه که امروز به اسلام نسبت می دهند به عنوان شاهد مثال ذکر می کند. برخورد عالمانه و انسان مدارانه حضرت در جریان بیعت که ذکر آن رفت مشروعیت حکومت را به تأیید همه انسان ها از مرد و زن رسانید و نشان از عدم نگاه تبعیض آمیز حضرت بر اساس مبانی اسلام داشت « ما زنان مسلمان می توانیم با غرور به این دنیای مدرن پای نهیم، ولی باید بدانیم که آرزوی برخورداری از احترام، آزادی، حقوق انسانی، و مشارکت کامل در امور اجتماعی و سیاسی نه تنها در ارزش های وارداتی غرب ریشه ندارد، بلکه جزء جدایی ناپذیر اسلام است.» ۱۱۲ تکریم و احترام مرد نسبت به زن همچون الگوی راستین حضرت رسول متخلق بودن به خلق وحی و انبیای الهی است فی الواقع دارندگان اخلاق الهی هیچگاه بر خود شایسته نمی بینند که زن را به دیده تحقیر بنگرند یا به عنوان ضعیفه بخوانند بلکه وی را به عنوان یک عنصر کلیدی اجتماع محسوب کرده نگاهی شایسته و والا به موجودیت وی خواهند داشت « در خبر است از پیامبر اسلام از نظر تعظیم زن، برای همسران خویش، رکاب می گرفت و اغلب زانو به زمین می گذاشت تا زنان پا بر زانویش نهاده سوار شوند، و نیز دست دخترش فاطمه زهرا را می بوسید، و عروه از عایشه روایت می کند که پیامبر هرگز کسی را نه زنی و نه خادمی را کتک نزد. بنابراین هیچ شگفت نیست که آنچنان که روایت شده آخرین سخنش در آستانه رحلت، توصیه ای برای زنان باشد، ” الله الله فی النساء فانهن عوان بین ایدیکم” از این رفتار و سفارش های اکید پیامبر چنین بر می آید که وی می خواسته با کردار و گفتار، الگو و سرمشق حسن سلوک با زنان باشد و شاید نیازی به ارائه اسوه ونمونه پیروی و اقتدا نبود، اگر مردان روزگار با زنان، رفتاری نیکو و شایسته داشتند.» ۱۱۳ متاسفانه باید گفت متخلق بودن به اخلاق اسلامی امروز درجامعه ما کمرنگ است حتی در میان متشرعین، چه اگر چنین نبود و نکات اخلاقی و انسانی رعایت می شد بسا مشکلات که از جامعه رخت بر می بست.
اظهار وجود زنان دغدغه ای برای مردان
دریغ است که هنوز شاهد آن باشیم که ابراز وجود زن با مکانیسم های دفاعی مردانه مواجه می شود. آذین حسین پور در کتاب زن آرمانی، زن فتانه به این امر اشاره دارد که مردان آن چه را که در نظرشان از زن توقع دارند اگر به منصهی ظهور برسد یقیناً آن زن، زنی آرمانی است و اگر آن گونه که می اندیشند نباشد یا زن درانجام امری اعمال نظر شخصی کند او را زنی فتانه قلمداد می کنند به قول ایشان « اگر نتیجه تصمیم که اتخاذ کرده ایم [مردان] رضایت بخش باشد، به زن صفت آرمانی می دهیم، مقدسش می پنداریم و مجیزش را می گوییم و اگر حاصل کار آن گونه که انتظار می رفت نباشد، و به قول معروف کارها روی غلتک پیش نرود، او را شیطانی و فتانه و خبیث می خوانیم.» ۱۱۴ یعنی به زبان ساده تر اگر زنی البته از نظر بخشی از اجتماع مردانهی ما- زبان به اظهار نظر باز کند و یا در امری اعمال نظر کند یقیناً به زبان محاوره ای که در میان ما مرسوم است خواهیم گفت چه زن یا دختر آتش پاره ای است. فی الواقع خوشایند ترین زنان و دختران درنظر پاره ای مردان، آنان هستند که مطیع مطلق اوامر مردان باشند و لا غیر چه این که اظهار وجود امری نیست که برای زنان تعریف شده باشد البته این امر شاید تا سالها پیش به شکلی اساسی تر در مورد زنان مطرح بود لکن همان گونه که ذکر کردیم امروز به سبب رشد و تعالی زنان در عرصه های اجتماعی خواه ناخواه پایشان به دنیای مردان- که البته بنابر تعریف آن ها دنیای مردان است و نه بنا به تعریف انسانی- باز شده است ومردان گریزی از شنیدن نظرات زنان و نیز اعمال نظر آنان درامور جاری اجتماع، سیاست و فرهنگ ندارند هرچقدر هم که این ورود بر مردان گران آید باید با آن مطابق نص صریح قرآن کنار بیایند و از هم اکنون تعاریف جدیدی از حضور زن را در کنار و هم دوش خود درهمه عرصه ها ایجاد کنند.
تعدد زوجات تآییدی بر تمام عیار نبودن زن!
در مورد یکی دیگر از اشکالات وارد شده به اسلام یعنی تعدد زوجات و ارتباط آن به اینکه اسلام چون زن را تمام عیار نمی داند مجوز تعدد زوجات را صادر کرده است باید گفت این امر اصلاً ارتباطی به تمام عیار بودن یا نبودن زن ندارد و خطاب به آنان باید گفت این امر اگر چه در قرآن ذکر شده و برای آنان شروح و تفاسیر مبسوط وجود دارد اما باب شدن آن در زمان عباسیان با فزونی کنیزکان و همخوابه ها به استناد تاریخ تمدن اسلام صورت گرفت « و کار بدان جا رسید که بانوان حرمسرا برای خوشایند شوهران کنیزان زیبایی می خریدند و او را می آراستند و به شوهر خود تقدیم می کردند و ابداً از این پیشامد متأثر نمی شدند. در اثر این اوضاع نامطلوب قدر و قیمت زن پایین آمد، عزت نفس و استقلال فکر و آزادی او نابود گشت و از اعتماد و اطمینان به زن احتراز نمود، معاشرت زن و مرد به جای صفا و صدق بر روی مکر و حیله و دشمنی استوار شد، مردان زنان را در خانه نگاه داشته، درها و پنجره ها را به روی او بسته و او را از سخن گفتن و آمیزش و بیرون آمدن منع کردند چون به زن بدگمان شدند و حقیقت این که بد رفتاری زنان در نتیجه بدرفتاری مردان بوده که برای زن خود چندین شریک تهیه کردند.» ۱۱۵ همین وضعیت در روزگار امویان به همین منوال بلکه بدتر و نابسامان تر شد آنچنان که غیرت از میان مردان رخت بر بست و عفت در میان زنان به اضمحلال کشیده شد و روابط نامشروع گسترده تر شد. این در حالی است که خداوند در قرآن کریم به صراحت گوشزد کرده است اگر توان برقراری عدالت میان زنان را ندارید به یک زن بسنده کنید و زنان را مورد آزار و اذیت خود قرار ندهید بگذارید نص صریح “آیه ۳ سوره نساء” را ذکر کنیم که فرمود: ” فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع فأن خفتم الا تعدلوا فواحده “: (یعنی دو تا سه تا و چهار تا زن بگیرید، ولی اگر بیم دارید که میان آنان به عدالت رفتار نکنید بیش از یک زن نستانید). جالب است که دراغلب موارد وقتی سخن از این آیه به میان می آید خصوصاً مردان فقط به بخش آغازین آیه توجه کرده و آیات آخر سوره را مد نظر قرار نمی دهند حال اینکه در” آیه ۱۲۸ سوره نساء” پیرامون عدالت چنان انذاری آمده که ندیده گرفتن این انذار در جامعه مردانه به حقیقت جالب توجه است؛ “ولن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه"؛ (هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنید، اگر چه خیلی هم به آن موضوع علاقه مند باشید. پس دنبال هوی و هوس نروید و زن را سرگردان نگذارید). به قول نوال سعداوی « در بسیاری از احکام امروز که با نام اسلام بر زنان عرب فرض شده است، ( یا به طور کلی بر زنان مسلمان) از اسلام نیست؛ بلکه میراث اندیشه های عمربن خطاب و مردانی چون اوست که خوی پدر سالارانه خویش را در اسلام به جا گذاشتند. عمر می گفت: “با زن حدیث عشق مگویید تا دل ایشان تباه نشود، که زنان همچون گوشتند بر صحرا افگنده، نگاه دارنده ایشان خداست” ایضاً از همو قولی روایت کرده اند در تقبیح و کسر شأن و تخفیف مقام زن و معنای سخنش به گفته غزالی این است که: “زن خود ستایش بر نگیرد". ناگفته پیداست که میان این قبیل آراء که صاحبان کج اندیش آن ها، به قید و بند های تاریخی بر دست و پای زن قداست آسمانی می بخشند و در تبلیغ روحیه تسلیم پذیری سعی بلیغ دارند و احکام دین داران حق طلب، تفاوت فاحشی هست و فرق است بین سخن درشت عمر و این روایت که از علی (ع) نقل می کنند که به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) گفت: با زنان کاری بکن که غیر از تو مردی را نشناسند و به ایشان خدمتی به غیر آن چه به آن ها تعلق دارد واگذار مکن، که این طرز رفتار از برای حال زنان و خشنودی و حسن جمال آن ها بهتر است، زیرا زن گل است ( المرأه ریحانه) و خدمتکار نیست و او را به گرمی بدار و در عین حال سخن او را در حق دیگران بپذیر و عنان او را به دست او مسپار.» ۱۱۶
نقصان عقل طرحی اسلامی یا تهمتی غربی؟
دیگر از اشکالات که به اسلام وارد کرده اند این است که اسلام زن را ناقص العقل می داند و جالب این که گویا وجود زنانی چون حضرت زهرا و دختر ایشان زینب کبری سلام الله علیها را که اسوه عقل و تدبر برای زنان کل عالمند نادیده گرفته اند و از آن شگرف تر این که این اتهام را متوجه امام علی (ع) که خود همسر و پدر آن دو بانوی بزرگ است می دانند و برای اثبات این مدعا به خطبه ای درنهج البلاغه استناد می کنند که مربوط به جنگ جمل است و به فراخور روزگار ایراد شده لذا همان گونه که پیش تر گفتیم « این ایراد که اسلام زن را ناقص العقل آفریده است، از طرف غربی ها طراحی شده است، و باید گفت که در زن کمبود عقل نیست تا مورد اشکال و ایراد واقع شود. بلکه عقل زن چون تحت تاثیر عواطف شدید قرار می گیرد، کاربرد اصلی خود را از دست می دهد. لذا اسلام زنان را از مسئولیت هایی که بنابر عواطف در آن حکومت کند منع کرده است همچون قضاء و جهاد و حکومت؛ بنابراین، زن در این جهت که مایه آسایش و راحتی و رفع کننده اضطراب خاطر و نگرانی است، بر مرد فضیلت دارد، و مرد به دلیل انجام دادن کارهای سنگین اجتماعی وتدبیر منزل از زن برتر است، پس زن و مرد دو نحوه وجودی هستند که برای اداره نظام جهان باید با هم باشند.» ۱۱۷ در هر حال تفاوت های موجود میان زن و مرد یکی به خاطر مسائل فیزیولوژیکی و زیستی و دیگر به خاطر مسائل روانی و روحی است و بر این اساس تفاوت ها مبنای تناسب دارد و نه نقصان یا کمال درهر یک از دو جنس یعنی تفاوت های زیستی و روحی مشخص کننده نوع و جنس است و کاستی و قوت نیرویی در هر یک از طرفین و یا حساسیت غریزه ای در هر یک از دو جنس نمایان گر نقص در وجود او نیست، که مبین تفاوت هاست.
اشاره کردیم که در مورد نقصان عقل زن استشهاد های فراوانی به آن خطبه مولای متقیان حضرت علی علیه السلام می کنند که ذیل عنوان ” بعد فراغه من حرب الجمل” یعنی خطبه شماره ۸۰( ترجمه محمد دشتی) در کتب نهج البلاغه موجود است. در این خطبه سه نقص برای زن ذکر شده که مرتبط با مسائل مبتلا به روزگار حضرت و رخدادهای آن زمان ایراد شده است خصوصاً که عنوان خطبه نیز به دست می دهد که پس از فراغت از جنگ جمل این خطبه ایراد شده است. « قضایایی که در زمینه های مقام و شخصیت زن در نهج البلاغه آمده است بصورت قضایای « خارجیه » است نه به صورت قضایای « طبیعیه » یا « حقیقیه » بعضی ناظر است به زنان موجود در جامعه، نه به جنس زن در جمیع ادوار، سخن از زن موجود در جامعه می گوید با تمام نقص ها و نارسایی هایش آن چه که امام مورد انتقاد قرار می دهد، زن موجود در جامعه است و کلیه زنانی که با چنین خصوصیات در جامعه ظاهر می شوند. از سوی دیگر برخی از مسائل، احکام موقت مقطعی در اسلام، داشته است و این چه در عصر پیامبر و چه در عصر امیرالمومنین علیه السلام وجود داشته است و این احکام ثانوی بصورت دستورهای مقطعی سلسله ای از احکام بوده است، که به تناسب ظرفیت های زمان، بیان شده است. این مسئله هم در زمینه مقوله های حقوقی صادق است و هم در زمینه مباحث و مسایل دیگر که مربوط به مسائل ارزشی است.» ۱۱۸ یعنی همان که در مطالب گذشته گفتیم تفسیر آیات و احادیث بر اساس حال موجود و مقطع زمانی با لحاظ کردن تمامی تغییرات موجود در جامعه. باری بگذارید هر سه نقص مطرح شده در این خطبه را که نقص در ایمان، نقص در عقل و نقص در ارث است بیان کنیم « اولا هر سه نقصی که در خطبه به زن ها نسبت داده شده، کاملا قابل تفسیر و توجیه است. و هدف کلی امیرالمومنین علیه السلام اشاره به مختصات روبنایی زندگی مرد و زن است، نه تفاوت میان شخصیت انسانی زن و مرد. زیرا در این مباحث، شواهد و دلایل کافی هست که مقصود امیرالمومنین نقص واقعی ایمان و عقل به طور عموم، و سهم الارث به طور کلی نیست. زیرا اسناد چنین نقصی بر زن ها مخالف قرآن است. امیرالمومنین علیه السلام برای توضیح و تفسیر موقعیت حقیقی زن، برای آگاه کردن یکی از زن های پیامبر که با دستیاری طلحه و زبیر غائله جنگ جمل را بر پا کرده بود، به یکی از مختصات روبنایی صنف زن، که مانع آنان از آرزوی مرد شدن و فعالیت های مربوط به مرد است( همچون جنگ و جهاد)، اشاره فرموده اند.» ۱۱۹ ضمناً باید گفت اگر این سخنان حضرت را بخواهیم به کل زنان تعمیم دهیم خلاف سنت حضرت رسول صلوات الله و قرآن کریم کلام وحی الهی و نیز خلاف منطق است چه این که گفته شد شخصیتی که همسر بانوی بزرگی چون فاطمه زهرا و پدر بانوی خرد وتعقل حضرت زینب کبری سلام الله علیها می باشد به هیچ روی قصدش از گفتن این کلمات وارد کردن اتهام یا خرد کردن جنس زن نبوده، و نیست و نکته دیگر این که ضرورت زمان ایجاب می کرده تا چنین خطبه ای ایراد شود و باید گفت اگر پیرامون زن در نهج البلاغه یک خطبه و آن هم به دلیلی خاص وجود دارد در سراسر نهج البلاغه می توان انذار حضرت را نسبت به صنف مرد دید و دنبال کرد « نکوهش نهج البلاغه تنها به زنان اختصاص ندارد، بلکه بیش تر شامل مردان ظالمی است که پایه های عصیان و ظلم بودند و آن هایی که پیروی از ظلم می کردند. به طور کلی مبارزه در نهج البلاغه با افراد بی لیاقت است، خواه زن باشد و خواه مرد نه به خاطر زن بودن آن ها.» ۱۲۰ یعنی همان موضعی که قرآن در قبال نوع بشر اتخاذ کرده است و غیر از این هم از فردی که ناطق قرآن است انتظار نمی رود پس باید دانست کسی که تحت تربیت و لوای قرآن و نبی مکرم اسلام قرار گرفته دیدگاه هایش همان دیدگاه های قرآنی، آموزههای وحدانی و ملاک رفتار و گفتارش سنت حضرت رسول اکرم صلوات الله است.
پس با همه این اوصاف و با در نظر گرفتن تفاوت های طبیعی میان زن و مرد باید خطاب به زنان گفت:« شما ای زن ها، این اندازه در نشان دادن قدرت و امتیاز خود در غائله مردان و زنان تاخیر نورزید. این اندازه راه را برای جرأت نابخردانه مردان انسان نما با دست خود هموار مکنید. شما گمان می کنید با گرفتن چهره حیات نشناس بعضی از مردان به خویشتن، در مراکز تصمیم گیری های سیاسی و اجتماعی، فاجعه دو صنف زن و مرد خاتمه خواهد یافت؟! شما زن ها یقین بدانید که این خود شما هستید که با هم صنف کردن خود با مردان، عظمت واقعی خود را از دست داده، به مردان نابخرد جرأت می دهید که شما را پست و محقربدانند.» ۱۲۱ آنهم زنانی که در وصف قدرتشان از قول استاد مرتضی مطهری باید گفت « منت های هنر زن این بوده است که توانسته مرد را در هر مقامی و هر وضعی بوده است به آستان خود بکشاند.» ۱۲۲
زن، الههی درون و رجعت به فطرت
یک نگاه بسیار زیبا و الهی دراندیشه پاره ای از نویسندگان وجود دارد که قصدشان برای بازگرداندن اعتماد بنفس به زنان و آگاه کردن هر چه بیش تر آنان نسبت به روح و روان شان و آن چه که پیرامون شان می گذرد شکل گرفته است که برآیند آن می گوید: هر زن در وجود خود الهه ای را نهان دارد این نگاه به زعم نگارنده نگاه به فطرت الهی انسان است یعنی بازگشت به فطرت، بازگشت بدان چیزی است که خداوند در بهترین شکل ممکن خلق کرده است « اصل حکم می کند که مرد رفتار مردانه و زن رفتار زنانه داشته باشد؛ مردانگی نیرو و زنانگی جذبه است.» ۱۲۳ درک این تفاوت رجوع به فطرت خلق شده توسط ذات واجب الوجود را آسان می کند و هر کدام از زن و مرد در سلوک و منش خود آن خواهد شد که پروردگار در وجودش تعبیه کرده بگذارید بیش تر با این نگاه الهه گونه آشنا شویم نگاهی که در آن زن به بهترین اشکال توصیف می شود و راهکارهای بسیار شفاف و روشنی در رجعت به فطرت الهی پیش روی زنان قرار می دهد. « در وجود هر زن قهرمانی نهفته است، این قهرمان همان رهبر درونی است که در طول سفر زندگی؛ به عبارتی از بدو تولد تا پایان عمر او را همراهی می کند. در طول مسیر عواملی چون نحوه انتخاب، توانایی درک ایمان و عشق، آموختن تجارب زندگی و نیز قبول تعهدات به شخصیت او شکل می بخشد که در برابردشواری ها با ارزیابی انتخاب های ممکن تصمیم بگیرد و هماهنگ با ارزش ها و احساساتش عمل کند، آن گاه همان قهرمان و بازیگراصلی اسطوره زندگی خویش است.» ۱۲۴ تعابیری چون قهرمان یا الهه یا رهبر درون القای خودباوری و اعتماد به نفس با یک نگاه لطیف و البته هیجان برانگیز است آنجا که از الهه سخن به میان می آید به لطافت روح ربانی نهفته در نهاد انسان اشاره می شود و آنجا که به قهرمان و رهبر درون اشاره می رود موتور محرکه وجودی آدمی را مد نظر قرار می دهد تا به واسطه آن حرکت کند و تصمیم بگیرد.
« زن را ضعیف پنداشتن فقط تصویر یک ذهن مریض است. شعور و ضمیر منفی از زنان می ترسد، نه به دلیل ضعف آن ها بلکه قدرتمندی آن ها. ذهن مستدل و عقلانی نمی تواند این امر را توصیف یا کنترل نماید. زن باید مقام دل و نیروی ذات خویش را بدست آورد تا تیرگی ها را برکنار سازد وموانع و مشکلات را به هر شکل و فرمی که باشد از سر راه بر دارد. تا به آگاهی و روشن بینی برسد. زنان همگی نسخه جامع آفرینش هستند.» ۱۲۵ این تشجیع و القاء احساسات مثبت نقطه آغازی فعالانه و پویا برای زنانی است که عمری با شنیدن سخنان یأس آور خویشتن خویش را گم کرده اند ومنفعل درگوشه ای از اجتماع انزوا گزیده اند اوپرا وینفری می گوید: « ای زن، شهامت داشته باش، متفاوت باش، پیشگام و پیشرو باش، با مبارزات زندگی بدون هیچ هراسی رو در رو شو، با نیرو و جلال خود زندگی را در آغوش گیر و یک الهه باش.»۱۲۶ یا در جای دیگر ماریان ویلیامسون می گوید:« مانمی توانیم منتظر دنیا باشیم تا ارزش ما را به ما باز گرداند ولی ما اینجا هستیم تا ارزش خود را به دنیا نشان دهیم. دنیای بیرون می تواند شکوه ما را منعکس سازد ولی نمی تواند آن را خلق نماید.» ۱۲۷ این روحیه اتکاء به نفس دمیدن روحی تازه درکالبد اجتماع خواهد بود کالبدی که هنوز نیمی از شریان حیاتیش که زنان هستند و شریان های مهم حیات اجتماع را تشکیل می دهند هنوز دچار اختلال است و باید گفت هنوز هدف خلقت زن برای بسیاری روشن نیست از این رو زنان باید خطاب به آن بخش از اجتماع بگویند که: « ما با هدفی الهی و سرّی تولد یافته ایم و سرّ ما از ناله های ما جدا نیست. در درون همه زنان الهه ای وجود دارد و آن ها که الهه درون خود را یافته اند، بسیار قدرتمند و دارای شخصیتی کامل هستند و از دروازه ها گذشته اند.» ۱۲۸ حال این سوال به ذهن متبادر می شود که، چرا زنان می اندیشند که در وجود خود الهه ای نهفته دارند؟ پاسخ این پرسش به وضوح بیانگر بی دریغ بودن زن نسبت به جهان پیرامون است زنان از آن خصلت عنایت بی علت پروردگار شمه ای در وجود خویش نهفته دارند. اینست که برخی روانشناسان وجود وی را توأم با الهه می دانند گر چه این الهه ها که بدان ها اشاره خواهد شد الهه ها و اسطوره های یونانند اما خصوصیات آن ها می تواند مبین خصوصیات وجودی زنان باشد « هر زنی در زندگی خویش مراحل متعددی را پشت سر می گذارد. هر یک از این مراحل، تحت نفوذ خدابانو یا خدابانوانی است و گاهی نیز در گذار از بسیاری ازاین مراحل، الگوی رفتاری یک خدا بانو غالب می شود. با نگاهی اندیشمندانه به گذشته، زنان می توانند به وجود خدابانو یا خدا بانوان مسلط بر زندگی خویش پی ببرند.» ۱۲۹ این آگاهی اسطوره شناسانه در لفافه روانشناسی کمک می کند تا زنان به روح و روان خود تسلط یافته و آن چه را مثبت است نگاه دارند و آن چه را که منفی است از وجود خویش به تمام قوا پاک کنند. چرا که قدرت خلاقانه زن نیز نمودی از قدرت باری تعالی در وجود اوست همان گونه که پیش تر نیز گفته شد « زن طبیعتا قدرتمند است و بسیاری از امکانات را تولد می بخشد. امروزه، ما این امکان را داریم که تولدی دیگر به دنیای تازه و تغییر شکل یافته دهیم ولی، این امر بدون کوشش مشترک فرد فرد زنان و مردان میسر نیست.» ۱۳۰ فی الواقع حس تغییر در نوع نگاه به زن کلید خورده است اما پی گیری زنان به شکل مستدام و جدی و باور مردان جامعه در قبول حضور زن در اجتماع یک پرسه دو سویه و فعال است. یعنی نوع بشر برای حرکت به سوی سعادت راهکار الهی خود را می طلبد تا به واسطه انسان بودن هر دو صنف در جهت اعتلای یکدیگر کوششی دو جانبه روا دارند. « روزی باید برسد که مردان دریابند سرنوشت زنان سرنوشت آنان، و سعادت زنان سعادت آنان است.» ۱۳۱ و آن روز روزی است که نوع نگرش هر دو صنف نسبت به یکدیگر نگرش انسانی است همچون همان اندیشه همگون و هماهنگ اسطوره های بشر نخستین از ریشه گیاهی که یکدیگر را مردم دانسته یعنی هم اندیشی آنان به شکل مشترک بر انسان بودن متقابل نمود یافت.
« زنی که آگاه است، می داند که خود نوروماهیتی ما فوق این دنیا است. اگرما به نوراعتقاد داشته باشیم، اگر ما ایمان داشته باشیم، نیازی به قدرت ها ونیروهای خارج ازخود نخواهیم داشت ما خود مسئول این نگرش هستیم که خود راچگونه ببینیم بدون توجه به تصویریکه ازما ساختهاند.» ۱۳۲ چرا که تصاویر ساخته شده بیرونی تصاویر ساخته شده اذهان بشری است و آمیخته به خطاها و اشتباهات انسانی، تصویری که بر اساس افکار و القائات بیرونی بر نوع بشر تحمیل شده نه آن چه که خالق یکتا بی هیچ کم و کاست آفریده است و نه آن موجود انسانی که قرار است خلیفه حضرت حق بر کره خاک باشد.
نگاه های مصرف گرایانه و پر طمطراق امروزی زنان را از مسیر تکوین و رشد به سوی زوال کشانده است. آراستگی و زیبایی جزء ذات زن و از اجزای غیر قابل انفکاک وجود اوست زیرا که خلق زن به لحاظ فیزیولوژیکی و جسمانی لطیف و زیباتر از خلقت جنس مرد است اما پاره ای عوامل خارجی باعث می شود تا زنان این زیبایی ذاتی را کنار گذاشته به دنبال زیبایی در جهان خارج باشند « ما، در ذات الهی خود رشد می کنیم، شکوفا و زیبا می شویم. هیچ چیز در مغازه های پر زرق و برق وجود ندارد که به شما زیبایی دهد و شما را زیباتر کند ما زیبا هستیم زیرا، خداوند ما را زیبا آفریده است.» ۱۳۳ پس قدر این هدیه را داشتن و در قبال آن شکر کردن و این امانت را به خوبی و بی نقص تحویل ذات حضرت الوهیت دادن وظیفه ایست که بر هر زنی فریضه است. « در درون فرد فرد ما مکانی از آگاهی وجود دارد که کاشانه الهه است.» ۱۳۴ این الهه ها کیستند؟ و چه خصوصیاتی دارند که در وجود زن مأوا گزیده اند؟ لازم است نگاهی به اسطوره های یونان بیندازیم آنجا که دوره ای از تاریخ یعنی دوران همه خدایی را در خود نهفته دارد خدا بانوانی چون آتنا، خدا بانوی عقل و مهارت، پرسفون؛ خدا بانوی دوشیزگی و انعطاف، هُرا؛ خدا بانوی زناشویی و عهد، دیمیتر؛ خدا بانوی صبرو دهِش، آرتمیس، خدا بانوی هدف گرا، آفرودیت؛ خدا بانوی عشق وهیستا؛ خدا بانوی صلح و آرامش، با معرفی این خدا بانوان فی الواقع همه محاسن خُلق بشری را معرفی کرده ایم آن چه که این خدا بانوان متصف بدان هستند همه صفات احسن اخلاقی نهفته در وجود انسان و به طور اخص زن است، چرا که مستقیما با روح لطیف زن ارتباط برقرار می کند و هر زنی در هر کدام از این روحیات مربوط به هر خدا بانو، دچار خلل و آسیب شود باید از خدابانوی آن صفت درخواست کمک کنند؛
« آتنا؛ کمکم کن در شرایط فعلی با وضوح و روشنی بیندیشم.
پرسفون؛ یاریم ده تا منعطف و پذیرا باشم.
هُرا؛ کمکم کن تا پیمان ببندم و بدان پایبند بمانم.
دیمیتر؛ بردباری و بخشندگی را به من بیاموز و یاریم ده مادر خوبی باشم.
آرتمیس؛ به من قدرت تمرکز بر اهداف دوردستم عطا کن.
آفرودیت؛ یاریم کن از آتش عشق و لذت جسم برخوردار گردم.
هیستا؛ با حضور خود مرا مفتخر کن و صلح و آرامش برایم به ارمغان آور.» ۱۳۵
این گونه، با استمداد از روح الهی خویش چشم خود را به جهانی تازه می گشاییم و به نوع دیگری می نگریم که به قول آن شاعر” چشمها را باید شست جور دیگر باید دید” و نیز جور دیگر اندیشید که تغییر در اندیشه ها بر آیندی جز تغییر در نگرشها نخواهد داشت. « الهه پیش از این که دنیا را بیدار کند ابتدا در قلب ما بیدار می شود. بدون توجه به این که او به چه نامی خوانده می شود ما باید او را گرامی بداریم. او ذات و گوهر زن بودن ماست. او نیروی عظمتی روحی است که در درون هر زنی نهاده شده است برای شناسایی الهه باید به درون خود بنگریم. گذشته ما و آن چه که برما آمده است برای او اهمیتی ندارد او آگاهی، کمال و ارزشی است که به طور فعال وبا امید زندگی می کند.» ۱۳۶ هدف از آفرینش انسان نیز زندگی فعالانه و توصیه های بزرگان نیز امید به آینده است که موتور محرکه وجود آدمی در نگاه به سوی آینده در حرکت است. من حیث المجموع زنان باید با توجه به اوضاع اجتماع تعاریف معقول موجود از زن که کم هم نیست و ما شمه ای از آن را به اشاره بیان کردیم در ورق خوردن تاریخ زن فعالانه وارد کنند و فصل دیگری را به عنوان فصل نیمه شناخته شده ارزش های بشری رقم بزنند. « بیایید تصویر زن را به صورت عروسک دیدن و از او استفاده جسمانی بردن، برای همیشه از یاد ببریم و زن را آن طور که هست و شایسته اوست، ببینیم و بشناسیم. زن اسطوره تقوا و پاکی، وفاداری و از خود گذشتگی است با کیفیاتی بسیار متعالی و قابل ستایش. زن فقط به خاکی حاصل خیز و پر برکت نیاز دارد تا در آن رشد و پرورش یابد و به ثمر بنشیند، زن چون نهالی تازه است که نیاز به نوازش و مراقبت دارد تا در آن رشد و پرورش یابد و به ثمر بنشیند، زن چون نهالی تازه است که نیاز به نوازش و مراقبت دارد، بیایید تصمیم بگیریم در دیدی که نسبت به زن داشته ایم، تجدید نظر کنیم و زن را آن طور که شایسته مقام و منزلت اوست درک و تجلیل کنیم.» ۱۳۷
نگاهی گذرا به سیمای زن در ادوار مختلف شعر پارسی
درنگاهی به اشعار شاعران ادوار مختلف شعر پارسی می توان حضور زن را به عینه مورد مشاهده قرار داد. « ازاشعار عارفانه که بگذریم، اغلب غزلیات و قصاید مشحون از توصیف، تشبیه یا کنایه ای از جنس مونث است.»۱۳۸ توصیفات و تصاویر موجود از زن دال بر معشوق بودن او در تغزلات عاشقانه است. وصف خط و خال و چشم و ابرو دراغلب آثار، توصیف روی محبوب را به اذهان متبادر می کند. تشبیهاتی چون قد سرو و میان باریک و غنچهی لب حکایت از وجود زن در شعر شاعران دارد. پاره ای پژوهشگران دو نقش را برای زن در ادبیات قائلند:
« الف- نقش زن به عنوان سوژه در ادبیات.
ب- نقش زن به عنوان آفرینندهی اثر.»۱۳۹
زن سوژهی شاعران
نقش زن را در ابیات و آثار قدما اگرچه که در میان شان بانوان شاعر نیز وجود دارند. لذا در نخستین گام باید به عنوان سوژهی اشعار مورد بررسی قرار داد. « از آن زمان که آهوی وحشی دردشت می دوید و ابو حفص سغدی، ا زنخستین سخن سرایان فارسی، سروده بود، ” او ندارد یار، بی یار چگونه بُوَدا ” تاکنون کلمات یار، معشوقه و بالاخره زن در شعر و ادبیات ما نقش اساسی داشته و دارد.»۱۴۰ نقل دیگری در خصوص آن چه که در سطور فوق نگاشته شد؛ از پژوهشگری چون آقای براهنی وجود دارد؛ وی در این باب این گونه یادآور می شود که « بی آن که خواسته باشیم مقام زن را از دیدگاه اجتماعی پایین بیاوریم و یا در مقام او به عنوان عاملی که در شرایط سالم تاریخی، اجتماعی از نظر فرهنگی، می تواند به منبع الهام بسیار غنی شاعرانه بدل شود. تردیدی به خود راه بدهیم در بررسی خود به طور کلی از شعر فارسی تا آستانه مشروطیت به این نتیجه رسیده ایم که در شعر تغزلی ایران معشوق ناب زن بسیار کم است و توصیف هایی که در شعر تغزلی می بینیم توصیفی است از مردان با خصائص زنان.»۱۴۱ نگارنده کتاب بررسی شعر بانوان در ادبیات معاصر من باب مثال رجوع به اشعار حافظ و سعدی را یادآور شده و محتوای آن اشعار را دلیل بر صحت گفتار فوق دانسته است به هر روی حتی توصیف مردان با خصائص زنانه نیز می تواند حکایت از مصادیق وجود زن در پس زمینه ذهنی شاعر هنگام سرودن اشعار داشته باشد.
درمباحث گذشته به وجود زن در آثار برجای مانده ادبی به عناوین ناشایست اشاره کردیم از آنجا که به زعم بسیاری از صاحب نظران « شعر ایران، شعری بوده است مردانه، زنان به عنوان یکی از موضوعات حضوری حقیر در این ابراز وجود هنری داشته اند و تصویر های منفی اهریمن، مزاحم، مکار، پست، ضعیفه و ناقصه چهره نمایانده اند.»۱۴۲این گونه اشارات مشخصا در اشعار بزرگان ادب پارسی برآیندی ناخوشایند بر جای گذاشته است « یعنی زنان نه تنها مورد توهین و ظلم این شاعران عظیم الشأن واقع شده اند که به علت جایگاه محترم و قدسی شعر در نزد مردم، این ابیات چون مثل سایر مورد استناد کل جمعیت ایران واقع شده و توهین عمومیت یافته است.»۱۴۳
ما در این خصوص ذیل عنوان تخریب چهره زن در آثار بزرگان اندکی مبسوط تر به مقوله توهین به زنان در آثار و مکتوبات پرداخته ایم. سخنانی که منشأ فکری بخش عظیمی از جمعیت جهان و بلکه خوراک فکری و فرهنگی کل جهان را در باب زنان می توان منبعث از القاء آن افکار نادرست دانست. « انتسابات ناروا به زنان سلسله وار و زنجیره ای با اولین حرکت ارسطویی شروع و به شاعران امروز در شعر کلاسیک کشیده شده است البته فضل تقدم این حرکت نصیب متون منثور است و بررسی دیگری را می طلبد در نتایج یک پژوهش علمی که به صورت مقاله ای با عنوان زن در نگاه شاعران معاصر ارائه شده است پژوهشگر برآیند کار خویش را این گونه نظام میدهد که: ۱- دو نگاه کلی به زن از گذشته دور تاکنون دیده می شود.
الف- زن به عنوان مادر: در نگاه تمام شاعران، چهره قدسی است و قابل تکریم و تعظیم.
ب- زن به ماهو زن: در نگاه بسیاری از شاعران از گذشته های دور تا نزدیک به دوره ما زن موجودی ضعیف، ناتوان و طفیل وجود مردان است.
۲- با توجه به تحولات در یکی دو قرن اخیر نگاه به زن تا پیش از انقلاب اسلامی و پس از مشروطه اندک تغییری دیده می شود آنان ارزش زن را در گرو فراگیری علم و دانش دانسته و آن را یکی از ضروریات تجدد و پیشرفت می شناختند.»۱۴۴
در خصوص نگاه به زن از مشروطه به این سو به فراخور بحث مطالب دیگری را یادآور می شویم لذا در مورد نگاه به زن در شعر شاعران گذشته هنوز بحث باقی است؛ نمود زن در اشعار پیشینیان متأثر از نوع نگاه آنان به نقش آفرینی زن در زندگی است « زن در ادبیات پیشین، یا به صورت یک قهرمان ظهور می کرده و حماسه می آفریده است و یا به عنوان معشوقی باعث غزل سرائی می شده و ادبیات غنائی را به وجود می آورده است. پس [ با این رویکرد می توان به گونه ای دیگر متذکر این مبحث شد که ] زن به دو شکل در ادبیات گذشته ما دیده می شود یا فعال است یا منفعل؛ زن فعال را در آثار حماسی می توان یافت و زن منفعل را در غزلیات عاشقانه.»۱۴۵
چندان که پیش تر نیز در خصوص گفتار های تحقیرآمیز در مورد زن سطوری از نظر گذشت باید گفت « در بررسی های به عمل آمده در ادبیات منظوم امروزی، این نتیجه به دست آمده است که زن در ادبیات منظوم گذشته، بیش تر مورد تحقیر و سرزنش قرار گرفته است تا در ادبیات منظوم امروزی، البته در ادبیات منظوم حماسی مانند شاهنامه، زن کمتر مورد بی توجهی قرار گرفته است، اما در ادبیات منظوم تعلیمی چون بوستان سعدی این بی توجهی بیش تر نمایان است.»۱۴۶
پر بیراه نیست اگر نگاهی هرچند مختصر به آثار مؤثر ادب پارسی و خالقان آن بیندازیم تا دیدگاه آفرینندگان آن آثار را در خصوص زن به سنگ محک بیازماییم. « زن در شاهنامه مقامی بلند و ارجمند دارد و در جای جای شاهنامه ستایش می شود زنانی که در شاهنامه حماسه می آفرینند کمتر از مردان نیستند. در واقع از لحاظ جنسی، با مرد فرق دارند، اما از لحاظ روحیه و شجاعت و وفاداری چون مردان استوار و پابرجا هستند. از این رو گفته اند ” فردوسی در زنان مردانگی را دوست دارد".»۱۴۷
ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی شاعر مشهور نیمه دوم سده پنجم و نیمه نخست سده ششم نیز بنا به پژوهش پژوهندگان نمای زن را در حدیقه خود این گونه به تصویر می کشد و بیان می دارد « با بررسی های به عمل آمده سیمای زن در حدیقه سنایی به شکل های زیر ارائه شده است:
۱- زن، وسیله دست یابی به معرفت
۲- برتری مرد بر زن
۳- زن، عامل پایبندی و عدم توجه به معرفت
۴- زن، نشانه نفس و مرد نشانهی عقل
تصویر های شاعرانه سیمین بهبهانی و شفیعی کدکنی از منظـر نقد زن مدار- قسمت ۲