گرایش به معنویت از گرایش های ذاتی به ودیعه گذاشته شده در نهاد آدمی می باشد. میل به معنویت با معنادهی به زندگی، ایجاد آرامش و ایمان به نیرویی فراتر از انسان همراه است. مرور مطالعات نشان می دهد که باورها و گرایش های دینی می تواند بر کلیت زندگی آدمی از جمله کیفیت زندگی وی تأثیر گذار باشد. بر این اساس و با توجه به تأثیر باورها و گرایش های معنوی بر کیفیت زندگی، در این پژوهش به بررسی رابطه بین گرایش های معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان دانشگاه شاهد پرداخته شد. همچنین، بررسی رابطه بین متغیرهای زمینه ای و کیفیت زندگی از دیگر اهداف این پژوهش بود. پیش بینی کیفیت زندگی بر اساس ابعاد گرایش های معنوی و متغیرهای زمینه ای هم دیگر هدف این پژوهش بود.
بدین منظور در قالب یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، تعداد 359 نفر (147 پسر و 212 دختر) از دانشجویان دانشگاه شاهد به شیوه تصادفی متناسب با حجم، انتخاب و با بهره گرفتن از پرسشنامه های «گرایش های معنوی»، «WHOQOL» و پرسشنامه محقق ساخته «متغیرهای زمینه ای» مورد ارزیابی قرار گرفتند.
نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد با افزایش گرایش های معنوی، میزان کیفیت زندگی دانشجویان نیز افزایش می یابد. همچنین با بالا رفتن گرایش های معنوی در حیطه های «باورهای معنوی»، «احساس معنویت»، «خودشکوفایی معنوی» و «رفتارهای معنوی»، میزان کیفیت زندگی افزایش می یابد. بررسی رابطه معنویت با بعد جسمانی کیفیت زندگی نیز نشان داد با افزایش گرایشهای معنوی، باورهای معنوی، احساس معنویت و خودشکوفایی معنوی، میزان کیفیت زندگی در بعد جسمانی افزایش می یابد. در عین حال نتایج نشان داد با افزایش گرایشهای معنوی و ابعاد چهارگانه آن، میزان کیفیت زندگی در بعد روانی، بعد محیطی و بعد روابط اجتماعی افزایش می یابد (05/0p<). بررسی رابطه بین کیفیت زندگی و متغیرهای زمینه ای، نشان داد با افزایش سن پاسخگویان میزان بعد محیطی کیفیت زندگی افزایش می یابد. ولی سن با سایر ابعاد کیفیت زندگی و نیز نمره کل کیفیت زندگی رابطه معناداری نشان نداد. در زمینه درآمد مشاهده گردید که با افزایش درآمد میزان کیفیت زندگی دانشجویان افزایش می یابد(05/0p<).
از سوی دیگر، تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که از بین ابعاد چهارگانه گرایش های معنوی و متغیرهای 9 گانه زمینه ای، بعد «خود شکوفایی معنوی» 1/28 درصد، بعد «باورهای معنوی» 9/1 درصد، متغیر زمینه ای در آمد 6/1 درصد و بعد «احساس معنویت» 8/0 درصد از کیفیت زندگی را تبیین می کند. چهار متغیر مذکور در مجموع 4/32 درصد از کیفیت زندگی دانشجویان را تبیین کردند (05/0p<). نتایج نهایی این تحقیق ضمن آنکه بر وجود رابطه بین گریش های معنوی و کیفیت زندگی در جامعه دانشجویی ایران صحه می گذارد، نشان داد که ابعاد سه گانه گرایش های معنوی نقش به سزایی در تبیین کیفیت زندگی ایفا می کند. این نتایج بر غنی سازی بیشتر زندگی بر اساس باورهای معناگرایانه به صورت کل و تبیین هدف و چیستی زندگی بر اساس باورهای دینی به صورت خاص، تأکید می کند.
کلید واژه ها: گرایش های معنوی، باورهای معنوی، خودشکوفایی معنویی، احساس معنویت، رفتارهای معنوی، کیفیت زندگی، دانشجویان.
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
فصل اول: کلیات
1
مقدمه
1
1-1- بیان مسأله
3
1-2- اهمیت و ضرورت تحقیق
9
1-3- اهداف پژوهش
13
1
فصل دوم: ادبیات تحقیق
14
مقدمه
14
2-1- پیشینه نظری:
14
2-1-1-کیفیت زندگی
14
2-1-1-1- تاریخچه کیفیت زندگی
14
2-1-1-2- مفهوم کیفیت زندگی
19
2-1-1-3- ابعاد کیفیت زندگی
26
2-1-1-4- دیدگاه های نظری مربوط به کیفیت زندگی
46
2-1-1-5- عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی
61
2-1-1-6- جمع بندی کیفیت زندگی
70
2-1-2- معنویت
72
2-1-2-1- تاریخچه مفهوم معنویت
72
2-1-2-2- تعاریف معنویت
76
2-1-2-3- ابعاد معنویت
84
2-1-2-4- تفاوت دین و معنویت
87
2-1-2-5- ویژگیهای معنویت و تجارب معنوی
91
2-1-2-6- انواع معنویت
92
2-1-2-7- رویکردهای مختلف به معنویت
94
2-1-3- رابطه معنویت با کیفیت زندگی
105
2-2- پیشینه پژوهشی
112
2- 2- 2- مطالعات داخلی
112
2- 2- 1- مطالعات صورت گرفته در خارج از کشور
114
2-3- چارچوب نظری و فرضیات تحقیق
123
فصل سوم: روش شناسی
133
مقدمه
133
3ـ 1 ـ مبانی روش تحقیق
134
3-2- تعریف متغیرها
134
3-2-1- متغیرهای زمینه ای
134
3-2-2- متغیر مستقل گرایشهای معنوی
136
3-2-3- متغیر وابسته کیفیت زندگی
140
3-3- روش تحقیق
144
3-4- ابزار گردآوری داده ها
145
3-5- جامعه و نمونه آماری
147
3-5-1- جامعه آماری
147
3-5-2- حجم نمونه
148
3-5-3- روش نمونه گیری
149
فصل چهارم: یافته های پژوهش
151
مقدمه
151
4-1- توصیف یافته ها
151
4-2- آزمون فرضیات
169
4-3- تحلیل رگرسیون
186
فصل پنجم: بحث در یافته ها
190
مقدمه
190
5-1- مرور نتایج پژوهش
190
5-2- محدودیت های پژوهش
198
5-3- پیشنهادات
198
منابع
201
پیوست:پرسشنامه کیفیت زندگی و گرایشهای معنوی
216
مقدمه
زندگی بهتر چیست و چگونه می توان به آن دست یافت؟ با چه روشهایی می توان سطح کیفیت زندگی را ارتقا بخشید؟ چگونه می توان خوب زندگی کرد؟ این پرسشها و پرسشهایی از این دست مدتهای مدیدی است ذهن انسان را به خود مشغول کرده است. انسان از دیر باز در پی پاسخگویی به این سوالات بوده است. تاریخچه اینگونه پرسشها که در واقع پرسش از زندگی سعادتمند و خوشبختی می باشد به سرآغاز تاریخ باز می گردد. انسان همواره در این آرزو بوده است که زندگی بهتر و راحتتری داشته باشد. متخصصان علوم اجتماعی و رفتاری در پی یافتن پاسخ و رسیدن به این غایات، نهایت سعی خود را می کنند. بهکامی، مثبت اندیشی، رضایت از کار، تولید و بهره وری و در نهایت، جامعه کامیاب نیز از جمله این غایات هستند. شاید به جرأت بتوان گفت که تلاش بشر در این زمینه، مختص زمان و مکان خاص نبوده است و انسان دارای میراث مشترکی است که حقیقت واحدی را پی می گیرد. مرور تعلیمات شرق دور از سه قرن پیش از میلاد مسیح تا آرای فلاسفه قدیم یونان و از تعلیمات ادیان ابتدایی تا آموزه های پیامبران حاکی از این واقعیت است.
تاریخچه پیدایش مفهوم کیفیت زندگی به دوران ارسطو در 385سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد. در آن دوران ارسطو زندگی “خوب” یا “بد” یا “خوب انجام دادن کارها” را به معنی شاد بودن در نظر گرفته است، لیکن در عین حال به تفاوت مفهوم شادی در افراد مختلف پرداخته است و ذکر نموده است سلامتی که در یک فرد بیمار باعث شادی می شود با ثروت که فرد فقیری را شاد می کند یکسان نیست و به طور مشخص بیان نموده است که شادی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز در شرایط متفاوت معنی یکسانی نخواهد داشت
به هر حال در آن زمان شادی یا شادمانه زیستن معادل با آنچه که امروز کیفیت زندگی نام دارد تلقی می شد؛ ولی اصطلاح “کیفیت زندگی” تا قرن بیستم مورد استفاده قرار نگرفته بود. مفهوم کیفیت زندگی از جمله مسایل مهمی است که ابتدا با گسترش همه جانبه فناوری و فرایند صنعتی شدن در کشورهای غربی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفت. گسترش روزافزون فرایند صنعتی شدن که خود را با تولید انبوه کالاها و خدمات متنوع در بعد کمی نشان میدهد، مشکلات زیادی برای بشر مدرن به همراه آورد. درحقیقت، همگام با افزایش جمعیت، شهرنشینی و تمرکز صنایع، سرمایه ها، امکانات و خدمات شهری رشد کرده و شهرهای بزرگ به کلان شهرهای کنونی تبدیل شده اند و مشکلات دشوار و پیچیده ای پدید آمد. .(نجات،1387: 58)
از جمله این مشکلات می توان به پدیده آلودگی هوا و تخریب محیط زیست اشاره کرد که با اضافه شدن فشارها و استرس های روانی، صدمات جبران ناپذیری به بشر وارد کرده است. به همین دلیل توجه بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران به مفهوم کیفیت زندگی معطوف شد تا از این طریق تلاش هایی در راستای ارتقای شرایط زندگی و بهبود بخشیدن به بعد کیفی زندگی بشر صورت گیرد. کیفیت زندگی یکی از مفاهیم بنیادی مطرح در حوزه مطالعات اجتماعی است. امروزه کیفیت زندگی به عنوان عنصر کلیدی در سیاستگذاری و بررسی سیاست های عمومی مورد بحث قرار می گیرد. تغییر عقیده از اینکه فقط پیشرفت های علمی، پزشکی، تکنولوژی می تواند زندگی را بهبود بخشد، به این باور که بهزیستی فردی، خانوادگی، اجتماعی و جامعه از ترکیب این پیشرفت ها به همراه ارزشها و ادراکات فرد از بهزیستی وشرایط محیطی به وجود می آید، از منابع اولیه گرایش به کیفیت زندگی است (Schalock & etal , 2002: 456).
مفهوم کیفیت زندگی دامنه بسیار گسترده ای را در بر می گیرد که طیف وسیعی از شاخصها را شامل می شود از تغذیه و پوشاک گرفته تا مراقبت های بهداشتی، محیط اجتماعی و محیط مادی پیرامون. اگر چه کیفیت زندگی در بعضی از منابع به سطح زندگی ترجمه شده ولی سطح زندگی و پیشرفت مادی فقط یکی از پایه های کیفیت زندگی را شامل می شود. درواقع مفهوم کیفیت زندگی یک متغیر مرکب است که از چندین متغیر متأثر می گردد. تغییر در سطح درآمد مردم، شرایط زندگی، وضع سلامت، محیط، فشار روحی و روانی، فراغت، شادمانی خانوادگی، روابط اجتماعی و چندین متغیر دیگر نظیر آن به شکل مرکب کیفیت زندگی و تغییرات آن را تعیین میکند.
از حدود دهه پنجم قرن بیستم، مفهوم کیفیت زندگی در مطالعات اجتماعی در مورد اقشار مختلف از زنان،کودکان و معلولان مورد بحث قرار گرفته است. باتوجه به اینکه بخش اعظم جمعیت کشورمان را گروه سنی جوانان تشکیل می دهند لذا بررسی کیفیت زندگی و عوامل تأثیر گذار بر آن، خصوصاً در میان جوانان از اهمیت بالایی برخوردار است. از سویی دیگر با در نظر گرفتن اهمیت و نقش دین و خصوصاً باورها و نگرشهای معنوی در زندگی انسان، بررسی رابطه این نوع گرایشات با کیفیت زندگی جالب توجه می نماید. از این رو در این پژوهش به بررسی روابط بین این دو متغیر پرداخته می شود.
1-1- بیان مسأله
چندین اندیشه کلیدی مفهوم کیفیت زندگی را بیان می کند. اولین اندیشه این است که افراد درباره کیفیت زندگی نظرات منحصر به فردی دارند و به روش زندگی فعلی، تجربیات گذشته، امید به آینده، و آرمانهای آنان بستگی دارد. دومین اندیشه این است که کیفیت زندگی به عنوان یک ساختار چند بعدی در بر گیرنده ابعاد مختلف است. در سومین اندیشه، کیفیت زندگی شامل دیدگاه های عینی و ذهنی است.
در سالهای اخیر کیفیت زندگی[1](QOL) توجه محققین را به خود جلب کرده است. کیفیت زندگی مفهومی وسیع تر از سلامتی است(عبدالهی و محمد پور، 1385: 45). شاخصهای کیفیت زندگی عبارت از: 1- سلامت روان، 2- سلامت بدن، 3- زندگی مناسب خانوادگی، 4- زندگی مناسب اجتماعی، 5- آب و هوا و فضای مناسب، 6- امنیت شغلی، 7- دارا بودن آزادی، 8- تساوی جنسی،
9- امنیت و ثبات سیاسی است(اکونومیست، 2005 ، به نقل از عابدی،1385: 5). کیفیت زندگی بیش از هر چیز امری نسبی است. برداشت افراد درباره کیفیت زندگیشان با یکدیگر یکسان نیست. بر این اساس شاید بتوان نتیجه گرفت که میان ارزیابی جوانان از واقعیت های زندگی و مطلوبیت زندگی و از آن مهمتر معیارهایی که برای ارزیابی زندگی وجود دارند، با آنچه پدران و مادران و حاکمان و مسئولان جامعه دارند، تفاوت وجود دارد و این شکاف، مدام رو به گسترش بوده و عمیق تر خواهد شد. (خوارزمی،1388: 35)
در دهه های اخیر جامعه شناسان توجه ویژه ای به مفهوم و واقعیت “زندگی” داشته اند، به طوری که این مفهوم در سالهای اخیر به یکی از مباحث کانونی و مرکزی این علم تبدیل شده است. طرح موضوع هایی چون سبک زندگی، سرمایه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در زندگی، رضایت از زندگی و کیفیت زندگی جایگاه و اهمیت این توجه را نشان می دهد.کیفیت زندگی مفهومی است که از یک سو برای شناخت ویژگیهای دوران اخیر و تحولات آن و از سوی دیگربه عنوان شاخصی برای نشان دادن نتایج تحولات اقتصادی، اجتماعی وسیاسی به کار می رود(روکس برو، 1380: 8) کیفیت زندگی یک اندیشه بنیادی است و به شخص و محیط زندگی او توجه کرده، به استانداردهای عالی می اندیشد و در بر دارنده مفاهیم مثبتی مانند خوشحالی، موفقیت، ثروت، رفاه، سلامت و رضایت است.
فیتز پتریک نیز در تعریف رفاه، اموری چون شادکامی و خوشبختی را یکی از چشم اندازهای کیفیت زندگی معرفی می کندکه سطح و عمق آن با رفاه ارتباط پیدا میکند. در این تعریف رفاه به عنوان یکی از مهم ترین شاخصهای توسعه حالتی است که غالباً به عنوان رضایت یا خرسندی از زندگی بیان می شود. یعنی افراد باید به طور کلی از زندگی خود و ابعاد آن راضی و شادکام باشند. فیتز پتریک برآن است که این احساس احتمالاً بدین سبب شکل می گیرد که فرد به این آگاهی و احساس میرسد که آرزوهایش تحقق یافته است و این احساس راحتی را وقتی که با ناکامی ها و شکست هایی مواجه میشود، از دست می دهد. به عبارتی دیگر ارتباط بین رفاه و کیفیت زندگی هم در سطح خرد و هم در سطح کلان قابل مشاهده است.(فیتز پتریک، 1381: 20)
کیفیت زندگی مفهومی است که از یک سو برای شناخت ویژگیهای دوران اخیر و تحولات آن و از سوی دیگر به عنوان شاخصی برای نشان دادن نتایج تحولات اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی به کار می رود. شاید به همین وجه باشد که مایکل تودارو بر آن بود که “توسعه” را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است. توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته های افراد و گروه های اجتماعی در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگی گذشته ، خارج شده وبه سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی ومعنوی بهتر است سوق می یابد.(روکس برو، 1370: 8)
سازمان بهداشت جهانی در سال 1993، کیفیت زندگی را به عنوان ادراک افراد از موقعیتشان در زندگی در حوزه های فرهنگی و نظام آموزشی که در آن زندگی می نمایند و در ارتباط با اهداف، انتظارات، استانداردها و نگرانی هایشان تعریف کرده است.
نوردون فلت[2](1991) کیفیت زندگی را خشنودی از زندگی توصیف نموده است. به نظر او سنجش خشنودی افراد از طریق بررسی تجربه افراد از میزان حصول به آمال و آرزوهایشان انجام پذیر است. این تجربه ممکن است برای افراد دیگر همان معنی و مفهوم را نداشته باشد.(power,2003:70)
سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی را «درک فرد از موقعیت خویش در زندگی، در متن فرهنگی و سیستم های ارزشی که فرد در آن زندگی می کند، در رابطه با هدفها، انتظارات، استانداردها و علایق خود تعریف می کند». این تعریف ابعاد فیزیکی، روانشناختی، سطح استقلال، ارتباطات اجتماعی، ارتباط با محیط و معنویت را شامل می شود. این تعریف این دیدگاه را بیان میکند که کیفیت زندگی به ارزیابی ذهنی افراد از کیفیت زندگی اشاره دارد که این خود مبتنی بر زمینههای فرهنگی اجتماعی است(power,2003:70).
شاید بتوان گفت تنها بعد از مطرح شدن جامعه شناسی کلان، مفاهیمی نظیر احساس خوشبختی به عنوان شاخصهای پیشرفت اجتماعی در جامعه شناسی به طور اساسی مورد بررسی قرار گرفتند. روت وینهوون جامعه شناس هلندی علت اصلی چنین غفلت دراز مدتی را اولاً تا حدی ناشی از نگاه جامعه شناسانه دانشمندان این علم به علم مورد بررسیشان می داند. او اعتقاد دارد جامعهشناسان گمان میکنند حیات علمیشان تنها در گرو بررسی آسیبهای اجتماعی میباشد. ثانیاً اعتقاد به تئوری نسبی بودن احساس خوشبختی و رضایت از زندگی، آن را به یک موضوع ذهنی و روانشناسی بدل نموده است که جامعه شناسان پا در حریم آن نمیگذارند. در حالیکه می توان ثابت نمود این مفهوم نسبی نبوده و با تغییر وضعیت محیط می توان احساس خوشبختی بیشتری را برای تعداد بیشتری از افراد فراهم آورد(وینهوون، 2006: 3).
این مفاهیم(خوشبختی و رضایت از زندگی) که به عنوان ابعاد کیفیت زندگی مطرح هستند نه تنها تحت تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی قرار دارند بلکه پایین بودن میزان آنها خود در بردارنده پیامدهای ناگوار اجتماعی خواهد بود.