استنباط شاید درست: یعنی بیشتر به نظر میرسد صحیح باشد تا غلط.
سؤال ناکافی است: یعنی از روی اطلاعات داده شده نمیتوان گفت که آیا استنتاج بیشتر صحیح به نظر میآید یا غلط. به عبارتی اطلاعات داده شده برای قضاوت کافی نیست.
استنباط شاید غلط: یعنی بیشتر به نظر میرسد که غلط باشد تا صحیح.
استباط غلط: به این خاطر که مطالب داده شده را بد تفسیر میکند یا به دلیل آن که با خود آن مطالب یا استنباطهای صحیح حاصل از آن مطلب مغایرت دارد.
شناسایی مفروضات: مفروض عبارتی است که از پیش در نظر گرفته میشود، بدیهی فرض شده و یا برای پذیرفته شدن پیشنهاد میگردد. وقتی میگوئید من در مرداد ماه فارغ التحصیل خواهم شد، فرض میکنید تا مرداد ماه زنده خواهید بود و یا دانشکده فارغالتحصیلی شما را در مرداد اعلام خواهد کرد و مواردی از این قبیل. به دانشآموز بگویید: شما باید در مورد هر فرض، مشخص کنید که آیا فرد هنگام ارائه عبارات ذکر شده، واقعاً چنان فرضی میسازد یعنی دلیل قانع کنندهای برای پذیرفته شدن آن دارد یا خیر. اگر فکر میکنید فرض ارائه شده در ارتباط با عبارت قابل پذیرش است، خانه مربوطه را در زیر فرض سازگار و اگر فرض لزوماً در ارتباط با عبارت ذکر شده قابل پذیرش نیست، فرض ناسازگار را سیاه کنید. به خاطر داشته باشید هر فرض را به طور جداگانه باید مورد بررسی قرار دهید و از طریق سؤالات ۱۷ تا ۳۲ پرسشنامه سنجیده میشود.
استنتاج: در این آزمون هر تمرین شامل عبارات (مقدمات منطقی) متعددی است که به دنبال آن نتایج پیشنهادی متعددی آمده است. به دانشآموز بگویید: برای رسیدن به هدفهای این آزمون، عبارات مطرح شده در هر تمرین را بدون استثناء صحیح در نظر بگیرید و اولین نتیجه عبارت را بخوانید. اگر فکر میکنید این جمله لزوماً نتیجه عبارت داده شده است، یک علامت پررنگ در زیر (نتیجه مطلب است) و اگر فکر میکنید این نتیجه، نتیجه مناسب از عبارات داده شده نیست، یک علامت پر رنگ سیاه در زیر (نتیجه مطلب نیست) بگذارید. به همین ترتیب هر یک از نتایج را بخوانید و نظر بدهید. سعی کنید پیش داوریتان بر قضاوت شما اثر نگذارد فقط به عبارات (مفروضات) داده شده توجه کرده و قضاوت کنید که آیا هر نتیجه لزوماً از آنها نتیجهگیری شده است یا خیر. کلمه (برخی) در هر کدام از این عبارات به معنی یک بخش یا کمیت نامشخص از یک دسته از چیزهاست. (برخی) به معنای حداقل یک قسمت یا احتمالاً تمام آن دسته است. بنابراین «برخی روزهای تعطیلی بارانیاند» یعنی حداقل یکی ، احتمالا بیش از یکی و شاید حتی تمام روزهای تعطیل بارانی باشند و از طریق سؤالات ۳۳ تا ۴۸ پرسشنامه سنجیده میشود.
تعبیر و تفسیر: هر یک از تمرینات زیر شامل یک پاراگراف کوتاه است که به دنبال آن نتایج پیشنهادی متعددی آمده است. برای رسیدن به هدفهای این آزمون، فرض کنید که همه نکات پاراگراف صحیح هستند. مسئله این است که قضاوت کنید: آیا هر یک ازنتایج پیشنهادی به طور منطقی و با بیش از یک شک معقول از اطلاعات داده شده در پاراگراف منتج میشود یا خیر. اگر فکر میکنید که نتایج پیشنهادی با بیش از یک شک معقول ناشی از اطلاعات است (حتی اگر قطعاً و لزوماً ناشی از آن نباشد) یک علامت سیاه پر رنگ در زیر نتیجه مطلب است و اگر نتایج پیشنهادی با بیش از یک شک معقول منتج از مطالب داده شده نیست، علامت سیاه پررنگ در محل مناسب در پاسخنامه بگذارید. به خاطر داشته باشید که هر نتیجه را جداگانه بررسی کنید و از طریق سوالات ۴۹ تا ۶۴ پرسشنامه سنجیده میشود.
ارزشیابی استدلالهای منطقی: در موارد مهم – تصمیمگیری درباره انتخاب استدلالهای قوی و ضعبف – مطلوبتر آن است که بتوانیم استدلالهای ضعیف و قوی را تشخیص دهیم. یک استدلال منطقی وقتی قوی است که هم مهم و هم در ارتباط مستقیم با سئوال باشد و یک استدلال وقتی ضعیف است که مستقیماً در ارتباط با سؤال نباشد (حتی اگر از اهمیت زیادی برخوردار باشد) یا کم اهمیت باشد و یا تنها با جنبههای علمی و کم اهمیت سئوال در ارتباط باشد. در این قسمت تعدادی سئوال مطرح شده و به دنبال هر یک از آنها، استدلال میآید. برای رسیدن به هدفهای این آزمون، شما باید هر استدلال را صحیح فرض کنید. مسئله بعد این است که تصمیم بگیرید این استدلال قوی یا ضعیف است. اگر فکر میکنید استدلال قوی است، یک علامت پر رنگ سیاه در ستون استدلال قوی و در صورتی که استدلال ضعیف است، در ستون استدلال ضعیف علامت بگذارید. در مورد هرسئوال به طور جداگانه و بر اساس ارزش خودش قضاوت کنید. از آن جا که هر استدلال باید صحیح فرض شود، تلاش کنید گرایشهای شمادر مورد سئوال بر ارزشیابی شما از استدلالهای مربوطه به آن تاثیر نگذارد و از طریق سؤالات ۶۵ تا ۸۰ پرسشنامه سنجیده میشود.
پیشرفت درسی: از طریق آزمون معلم ساخته بر اساس درسهای فصل سوم و چهارم کتاب درسی مطالعات اجتماعی پایه سوم سنجیده میشود.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه پژوهش
پیشدرآمد فصل دوم: فصل دوم را با عنوان ادبیات پژوهش میشناسیم. این فصل خود به دو جزء اصلی تقسیم میشود، قسمت اول به مبانی نظری پژوهش پرداخته میشود؛ در این جزء پژوهشگر با روش کتابخانهای و اسنادی به بحث و بررسی تعاریف، نظریهها و در مجموع مبانی نظری در مورد متغیرهای پژوهش می پردازد، و در نهایت با توجه به همین مبانی نظری ارتباط بین متغیرها مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. و قسمت دوم شامل تحقیقات انجام شده در داخل و خارج از کشور در ارتباط با موضوع پژوهش میباشد و در نهایت به جمعبندی مطالب فصل دوم و ارائه مدل مفهومی پرداخته میشود.
۲-۱- نمایش خلاق
۲-۱-۱-نمایش:
نمایش به عنوان یک شیوه ارتباطی خاص ، در ابعاد گوناگون زندگی بشر را تحت تأثیر خود قرار داده است. تجربه نشان داده که این هنر در اعصار مختلف ابزار مناسبی برای برقراری تعاملات فرهنگی و مناسبات فکری، ملمو س ترین قالب برای طرح مضامین فلسفی و عقیدتی و مهمترین طرق تعمق در موضوعات انسانی و کیهانی بوده است. نمایش پدیدهای فراگیر و جهانشمول است .
امروزه زندگی انسان به واسطه دستاوردهای تکنولوژیک ارتباطی، در محاصره و سیطره رسانههای نمایشی قرار گرفته است. صرفنظر از این رسانههای همسو و وحدت یافته با اصول ارتباطی نمایش، میتوان اشکال گوناگون بیان نمایشی را در هر جامعهای سراغ گرفت. هرچند ممکن است این اشکال بیانی با قالب مرسوم و پذیرفته شده نمایش تفاوت داشته باشند ، اما مؤلّفههای ماهوی چون نمایشگری (بازنمود) و مشاهده از جمله مشترکات بنیادین همه آنها به حساب میآید. به نظر میرسد نتوان جامعهای را تصور کرد که در آن شکلی از بیان نمایشی- حتی در ابتداییترین سطح- وجود نداشته باشد یا انسانی را یافت که در طول دوران زندگی خود در معرض پدیده نمایش قرار نگرفته و نتواند تعریفی ساده و پیش پا افتاده از نمایش ارائه دهد (پازوکی، ۱۳۸۹: ۴).
نمایش یعنی انجام دادن یا تظاهر به انجام دادن امری که خود در هر لحظه واقف بر چگونگی بروز آن هستیم یعنی بیش از آن که غرائض کور و طبیعی عصاکش ما در این امر باشد قوه تعقل و ادراک از پیش مسیرمان را روشن کند، همچنین نمایش به معنی اعم کلمه یعنی انجام دادن یک عمل از پیش تعیین و معلوم شده و حتی از این هم فراتر میتوان رفت و نمایش را به بداههسازی در انجام عمل تعریف نمود (امرایی، ۱۳۸۹: ۶۴).
۲-۱-۲-نمایش خلاق :
نمایش خلاق یک روند عملی و گروهی کار با کودک است که در آن مربی با تشخیص تواناییها و نیازهای کودکان، با کمک خودشان، مفهومی را در قالب نمایش به صورت غیرمستقیم آموزش میدهد. یک تمرین برنامهریزی شده است برای یادگیری کودک و وسیلهای برای بیان آزادانهی ایدهها، احساسات و رفتارهای اوست.
راهی است برای آموزش هنر و آموزش، « و بچهها به واسطهی آن با تمام وجود اقدام به یادگیری تجربی ( عملی) میکنند؛ البته این نوع یادگیری مستلزم داشتن تفکری تخیلی و بیان خلاق است و بچهها از طریق حرکت و پانتومیم، بدیههگویی، نقشگذاری تجسم و … ویژگیها و مشخصات انسانی را درک میکنند. خواه این نمایشنامه براساس واقعیت نوشته شده باشد، خواه براساس خیالپردازی محض. نمایش خلاق در واقع ادامهی نمایش خودانگیخته دوران کودکی است و تجارب کلاسی میتواند روی مرحلهای که قبلاً بیشتر با آن مأنوس بودهاند و از طریق آن زندگی و دنیای اطرافشان را میشناختهاند، پایهگذاری گردد» (محمودی، ۱۳۹۰: ۲۴).
نمایش خلاق تجربهای سازمانیافته است که با دقت طراحی میشود و به اجرا در میآید. کودکان به وسیلهی نمایش خلاق، صحنه، رویداد، مشکل یا واقعهی برخاسته از ادبیات، کودکان را با هدایت آموزگار خلاق بازآفرینی میکنند، این فعالیت نمایشی به وسیلهی کودکان مورد بحث قرار میگیرد، همچنین به وسیلهی خود آنها طراحی و ارزشیابی میشود.
گرچه در اجرای نمایش خلاق کودکان در آن نقشآفرینی میکنند، کم و بیش از تکنیکهای نمایشی استفاده میشود، اما این فعالیت را نمیتوان به معنی سنتی آن « نمایش» خواند؛ « و ترکیبی است از تئاتر و تعلیم و تربیت. تواناییهای بالقوه انسان را به فعل درمیآورد و تفکر در آن هم شهودی و هم منطقی است. در آزمایشگاه نمایش خلاق آدمها بحران را میآزمایند، نگرشها و تواناییهای خود را محک میزنند، زندگی را در محیط امن تمرین میکنند و به طور فیالبداهه به آن عکسالعمل نشان میدهند» ( آقاعباسی، ۱۳۸۵: ۲۸).
هستهی اصلی موفقیتآمیزترین تجربههای نمایش خلاق از میان کتابهای ادبیات کودکان به دست میآید. « قصههای قومی، حوادث یک داستان بلند کودکان یا یک داستان کوتاه و مانند اینها، همگی فرصتهایی را برای تجربه کردن این فعالیت خلاق به دست میدهد. کودکان داستان را براساس اعتقاد به نقشی که برای خود تصور کردهاند بازی میکنند. توجه اصلی آموزگار به مراحل بازی و ارزشهایی است که کودکان درگیر آن هستند. ارزش نمایش خلاق در مراحل بازی آن نهفته است» (چمبرز، ۱۳۹۲: ۳۵).
البته لازم به ذکر است که در نمایش خلاق ساخت یک فصه یا نمایش در سطح حرفهای و مطلوب و هدف نیست، بلکه کیفیت مسیری که کودک به همراه مریب طی میکند و مشارکت او در تمام مراحل مورد نظر است. تأکید هم بر امکانات و تجهیزات صحنه نیست بلکه روند فعالیت مهمتر از نتیجه آن به شمار میآید.
در نمایش خلاق مشارکت کودکان لازم و ضروری است. آنها در مراحل مختلف فعالیت (بحث و گفتوگو، اجرای تمرینها، قصهسازی و نمایش دادن آن) در کنار مربی مشارکت مستقیم و غیرمستقیم دارند.
ضروری است که تمام کودکان در فعالیت شرکت کنند و کودکی منفعل نباشد و همهی کودکان شرکتکننده توأمان اجراکننده و تماشاگرند.
« برخلاف سایر درسها، درس نمایش خلاق امتحان رتبهبندی ندارد. به همه ابراز وجود میدهد درست و غلط در آن مطرح نیست. فعالیتی جاری، نمادین و برانگیزاننده است که در زمان حال روی میدهد و بداههسازی در این نوع نمایش اهمیت خاصی دارد» (ریچ، ۱۳۸۴: ۳۰).
« با نمایش خلاق آدمها رفتارهای خود را به اختیار میگیرند و مهارتهای مهار نفس را تقویت میکنند. نمایش قدرت تغییر دارد، فرد در آن میتواند هویت، محل و غیره را تغییر دهد. جهانی نو بیافریند، در آن گام بگذارد، بخشی از آن باشد و در پایان آن را خراب کند» ( آقاعباسی، ۱۳۸۵: ۲۸).
در نمایش خلاق، فرایند کار نتیجه و محصول آن است. در واقع، محصولی وجود ندارد. طبق قرارداد در این نمایش هیچ شخص، بازی، تمرین برای اجرا، متن، حفظ کردن نقش، وسیلهی صحنه، لباس، صحنهآرایی و گریمی وجود ندارد، هر چند از بعضی از این عناصر هم میتوان استفاده کرد، اما عمده نیستند. مربی نقش راهنما و هدایتکنندگی را داشته و مسئولیت طراحی و سازماندهی تمرینها را به عهده دارد و نباید به گونهای طراحی شود که کودکان در حین انجام فعالیت به مفاهیم آموزشی دست یابند.
کودکان در هر تمرینی، نکاتی میآموزند، در نتیجه نیازی به جمعبندی یا مرور مطالب آموزشی در انتهای فعالیت نیست و مربی در این نمایش باید به جذابیت و شاد بودن فعالیت و همچنین جنبهی سرگرمکنندگی اجرای آن نیز توجه کند.
به نمایش خلاق، تئاتر سازنده نیز گفته میشود: « و قصه از اجرای تئاتر سازنده، نیرو بخشیدن به قدرت تخیل و بیان بازیگر است که چگونه در شرایط مختلف، حالات متناسب را جلوهگر سازد. هر چند ممکن است طفل قدرت بازیگری نداشته باشد ولی ذهن و تخیل و قوه بیان و امکان یادگیری کار دستهجمعی همه در او تقویت میشود» (حجازی، ۱۳۸۴: ۲۲۰).
هیچ یک از اجراهای این تئاتر هرگز تکرار نخواهد شد و از نتایج این تئاتر آزاد کردن نیروی خلاقه در کودک است و سپس نقش آن در رهبری کردن و جامه عمل پوشاندن به این نیروی خلاقه پدیدار میشود. اجرای صحیح و کامل آم نه تنها نوعی آزمون باارزش آموزشی است بلکه برای خود بازیگر نیز تجربهای نوین و پر اثر در زمینهی فن بازیگری است.
۲-۱-۳-اهداف نمایش خلاق:
عمدهای از اهداف نمایش خلاق را بر اساس یافته ناظمی (۱۳۸۵: ۱۲۹) میتوان به ترتیب ذیل برشمرد:
پرورش و رشد احساسات عاطفی:
کودکان در این نوع بازیها، احساس عاطفی خودشان را به نمایش میگذارند، همدردی میکنند، به کمکرسانی میپردازند، هدایت و راهنمایی میکنند، احساسات خود را بروز میدهند، با اندک چیزی غصهدار میشوند، با توفیق مختصری شادی و نشاط در وجودشان ظاهر میشود، به تجربههای لذَتبخش میرسند، با علاقه و امیال خود کلنجار میروند با رفتار و روشهای مناسب به آن چه مورد علاقهشان است دست مییابند.
وقتی بچهها به بازی نمایشی خودجوش میپردازند، با تمام وجود در قالب بزرگسالن فرو میروند و با تقلید از آنها ریزهکاریها را در نقش آفرینیهای خود و با ابتکارهایی که به خرج میدهند، اعمال و رفتار آنها را تصحیح میکنند وای بسا نمود جالبتر و حتی عاقلانهتری به آنها میبخشند.
پرورش و رشد اجتماعی (همزیستیهای اجتماعی):
در این بازیها، کودکان به کارهای مشترک و جمعی میپردازند، محیط زندگی و عوامل تشکیلدهندهی آن را شناسایی میکنند، افکار و تخیلات خودشان را با افکار و تخیلات هم بازیهای خود میآمیزند و از ایفای نقشهایی که به زندگی گروهی مربوط میشود، به رضایت میرسند.
پرورش فعالیتهای حرکتی:
در این بازیها، کودکان مرتب در حرکت هستند و با بهره گرفتن از اندامهای مختلف بدن، مثل دست و پا و انگشتان و هماهنگی لازم بین عضلات بدن به جنب و جوش درمیآیند، مکث میکنند، حرف میزنند، میچرخند، میخزند، مقاومت میکنند و حواس بچگانهشان به کار میافتد و به تجربههای تازهای میرسند.
پرورش رشد شناختی و عقلانی:
کودکان در وانمود بازیها و همسان سازیهایی که در این بازیها میکنند، میکوشند در رویارویی با موقعیتهای دشوار و پیچیده به تفکر بیشتر بپردازند و علل رخدادها را درک کنند. برای حل مشکلاتی که گریبانگیرشان میشود، راه حل های تازه میجویند و در واقع به خودباوری و استقلال عمل میرسند.
پرورش شخصیت مستقل:
با اجرای این بازیها در زمینههای مختلف، میتوان به کودکان آموخت که روی پای خود بایستند و با بهرهگیری از درک و احساس خود، به مصاف رویدادها بروند و تا آن جا که امکان دارد، تلاش کنند.
۲-۱-۴-آموزههای نمایش خلاق:
در این قسمت از تبدیل بازی به بازیگری یک نمایش واقعی، سخن میگوییم. یعنی زمانی که احساس کردید گروه آمادگی نمایش را دارد. پس در این زمان آن را به شکل یک تجربه نمایشی و نه یک محصول و نتیجه نمایشی، به آنها ارائه دهید. تجربه نمایشی عاملی است که افراد و گروه را از نظر الگوهای فکری از یکدیگر متمایز میکند. در واقع تجربۀ نمایشی عبارت است از شکلگیری مجدد الگوهای شخصیتی. این بدان معنا نیست که نباید در جهت تولید نمایش تلاش منسجم نمود؛ بلکه بدان معناست که باید تأکید را بر جریان خلاق گذاشت.
مراحلی که باید طی کرد عبارتند از:
۱٫حذف موضوعات بیربط و غیرجذاب.
۴‚۱. فرضیات تحقیق
با توجه به جایگاه خاصّ دعا در سیره حضرت و اینکه به عنوان شخص بسیار دعا کننده شناخته شده اند[۱۹]؛ و حتی در میان معصومین ( علیهم السلام ) سیره عبادی حضرت به عنوان الگو و معیار مطرح بوده است و حتی حضرت زین العابدین ( علیه السلام ) عبادت خود را با امیرالمومنین( صلوات الله علیه) می سنجند[۲۰].
با بررسی فرمایشات حضرت در نهج البلاغه و دیگر کتب حدیثی می توان گفت حضرت نیاز به دعا را یک نیاز فطری می دانند ، با توجه به مجموع روایاتی که در جوامع روایی ( عمدتا شیعه ) از زبان حضرت نقل شده و در آنها به جایگاه و فلسفه دعا ( فقر و جهل ذاتی انسان ، حوادث و…) شرایط ،آداب ، ملزومات( زمان های عام و خاص ، مکان های دعا و اجابت آن ،حالت بدن )موانع استجابت دعا ( معرفتی و عملی ) و … اشاره شده است .
معیار های بیرونی : ، سبک ادبی دعا ، سرآغاز دعا ، شکل بیان ( ملفوظ ، مکتوب) ، خاستگاه ادعیه ، گونه شناسی آداب و اعمال همراه دعا ، مکان دعا ، زمان دعا و … معیارهای درونی : محتوای ادعیه ، جایگاه گوینده ، گونه شناسی آیات و سوره های بکار رفته در ادعیه و فراوانی آنها ، و …
۵‚۱. ضرورت و اهداف تحقیق
در بین امامان معصوم علیهم السلام دوران زندگی امیر بیان علی ( علیه السلام ) منحصر به فرد بوده و ما با انبوهی از مسائل و مشکلات متنوع روبرو هستیم که در زندگی هر کدام از معصومین فقط بخشی از آن دیده می شود : حوادث آغاز رسالت نبوی ، هجرت به مدینه ، سپهسالاری حضرت در غزوات نبوی ، کاتب قرآن ، حوادث بعد از رحلت پیامبر اکرم ، مخالفت و دشمنی قریش و برخی از اصحاب با ایشان ، جنگهای جمل ، صفین و نهروان ، شئون و اقتضاآت مقام خلیفه و …
فارغ از جمع آوری ادعیه حضرت در قرون نخستین که کتب مربوط به دست ما نرسیده است، در قرون اخیر برخی از علما به جمع آوری ادعیه حضرت و ارائه آن به عنوان صحیفه های علویه ثانیه و جامعه و صحیفه امام علی ( علیه السلام ) پرداخته اند و معیار دسته بندی و ترتیب بیان ادعیه بر اساس محتوا، عنوان و از یک جهت خاصی بوده است که ضرورت پژوهشی نو را ایجاب می کند .
هدف اصلی در این پژوهش ، در مرحله نخست شناخت سیره و بیان امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) نسبت به « دعا » و واژه های مرتبط است که در ادعیه و سخنان حضرت وجود دارد ؛ گاه این سخنان و سیره به صورت مستقیم از خود حضرت نقل شده و گاهی ( اکثر اوقات ) در ضمن سخنان امامان معصوم ( علیهم السلام ) و اصحاب ایشان بیان شده است .
در مرحله دوم گونه شناسی ( طبقه بندی ) ادعیه حضرت با معیارهای مختلف و نمایش نموداری فراوانی و هم پوشانی ادعیه نسبت به هر گونه ارائه می شود .
البته کتابهایی که پیرامون معرفی حضرت می باشند یا شکل موسوعه ، دانشنامه دارند در بخشی از سیره عملی حضرت به مبحث دعا و ادعیه نقل شده از حضرت به فراخور بحث و دیدگاه مولف پرداخته می شود .
نکته دیگر اینکه در مقدمه صحیفه های نوشته شده حتی یک روایت پیرامون جایگاه دعا در سیره حضرت نقل نشده است[۲۱] و نقل روایات حضرت پیرامون دعا ، فلسفه ، آداب و بایسته های دعا و … مغفول مانده است .
به فضل الهی در این نوشتار برآنیم تا بر اساس معیارهای مختلف ادعیه حضرت را مورد بررسی قرار دهیم.از آنجا که منبع اصلی تحقیق توسط یکی از صاحب نظران علوم اسلامی جمع آوری شده است، از بررسی صحت سند و اعتبار ادعیه خودداری شده و به تحلیل و طبقه بندی ادعیه پرداخته شده است.
۶‚۱. پیشینه تحقیق
در مورد پیشینیه این تحقیق با بررسی و تتبعی که انجام شد، می توان گفت با عنوان گونه شناسی دعا و بیانات حضرت آن مقدار که مقاله ، پایان نامه و کتاب جستجو شد، تاکنون تحقیقی بدین شکل سامان نیافته است و در شروح مختلف نهج البلاغه به فراخور موضوع و هدف شارح به بحث از دعا و شرح ادعیه منقول از حضرت در نهج البلاغه پرداخته شده و هر کس طبق مذاق مذهبی ، فکری ، علمی و … شده است . ادعیه معروف حضرت مانند : دعای کمیل ، دعای صباح ، مناجات شعبانیه توسط شارحان مختلف شرح و بیشتر به تبیین معارف موجود در دعا و لغت شناسی پرداخته اند .
کتابها
صحیفه علویه عبدالله بن صالح سماهیجی، الصحیفه العلویه الثانیه : تالیف محدث شهیر میرزا حسین نوری(م۱۳۲۰ق) ، الصحیفه العلویه الثالثه : سید مهدی غریفی بحرانی نجفی، صحیفه امام علی (ع) : تالیف جواد قیومی اصفهانی، الصحیفه العلویه الجامعه: تالیف سید محمد باقر موحد ابطحی اصفهانی، مسند الامام علی(ع)ج دوم: تالیف سید حسن قبانچی با همکاری سید طاهر سلامی ، نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه ج ششم : تالیف محمد باقر محمودی، موسوعه سیره اهلبیت (علیهم السلام) ج پنج تالیف محمد باقر قریشی، دعاهای نهج البلاغه نوشته عباس بهروزی سال ۱۳۶۱ ، دعا در نهج البلاغه نوشته علیرضا فولاد گر ، در مجوعه آثار حضرت آیت الله جوادی آملی به فراخور بحث به بخش هایی از این موضوع پرداخته شده است. شروح مختلف بر: دعای کمیل، مناجات شعبانیه، دعای صباح و … در قرون مختلف.
پایان نامه ها
« دعا از دید گاه امام علی علیه السلام نوشته : اعظم بختی نژاد سال ۱۳۸۲ » ، «رابطه نیایش های نهج البلاغه با حوادث سیاسی ، اجتماعی و اوضاع فرهنگی دوران خلافت حضرت علی علیه السلام نوشته : زینب السادات علمدار نیارکی سال ۱۳۸۷ » ، « عرفان در دعاهای مولی الموحدین امیر المومنین حضرت امام علی علیه السلام نوشته عباس محبی سال ۱۳۸۴ » ، « دعا در نهج البلاغه نوشته سید عباس میر صادقی، پیام نور تهران، سال ۱۳۸۵ » ، ، پایان نامه «گونه شناسی تالیفات دعایی عالمان مسلمان تا زمان ابن طاووس : فرهنگ مهروش » . ملیحه فردحسینی، پایان نامه «بررسی صدور و تحلیل مضامین ادعیه ماه شعبان براساس “مصباح المتهجد” شیخ طوسی»، « خاستگاه قرآنی دعاهای نهج البلاغه، سید احمد حسینی، دانشکده علوم حدیث»
مقالات
«دعا در نهج البلاغه» نوشته محسن خندان نشریه مسجد[۲۲] ، دانشنامهامامعلی(ع)جلد چهارم ( اخلاق و سلوک ) مقاله دعا نوشته على نصیرى، دانشنامهامامعلی(ع)جلد دوازدهم( مرجع شناسی)، صحیفه علویه، نوشته على صدرایى خویى، « تحلیل محتوای ادعیه رضویه» محمد جانی پور. عباس تقویان ، پیرامون موضوعات دیگر مانند : پیرامون روایات تفسیری دو مقاله گونه شناسی روایت تفسیری امام موسی کاظم نوشته : بی بی سادات رضی بهابادی و معصومه علی بخشی ، گونه شناسی روایت تفسیری امام رضا (علیهما السلام ) نوشته عباس مصلایی پور یزدی محسن دیمه کارگراب ، گونه شناسی روایات مهدوی و … نوشته شده است .
۷‚۱.روش تحقیق
ادعیه و روایات حضرت از صحیفه علویه و نهج البلاغه، غررالحکم و دیگر منابع، نهج الدعا، نهج الذکر و جامع الاحادیث دعا جمع آوری و ترتیب بندی شده است؛ در صورت عدم وجود سلسله و شان صدور روایت یا دعا غالبا به اولین مصدر نقل روایت یا دعا مراجعه شده است.
۸‚۱. مفاهیم
بررسی مفهومی واژگان موضوع تحقیق، نخستین گام تحقیق است لذا در ابتدا به مفاهیم اصلی تحقیق که در عنوان و موضوع پایان نامه ذکر شده است می پردازیم.
۱‚۸‚۱.مفهوم گونه شناسی
گونه شناسی (Typology) از ریشه یونانی به معنای « مُدل»، « چهره»، «گونه» و پسوند « گفتار» گرفته شده است. گونه شناسی «فنّ» یا به عبارت بهتر «هنری» است که امکان تعیین گونه ها را فراهم می سازد و عملی است فکری شامل: تعیین طرح کلی، مُدل یا صفات و مشخصه غالب[۲۳] و یک روش طبقه بندی است که در آن هر طبقه حول یک مثال یا یک نمونه خاص شکل گرفته است ؛ هر عضو گردآوری شده با نمونه آن مقایسه می شود و بر پایه این مقایسه بر حسب میزان شباهت نمونه در یک رده خاص قرار می گیرد ؛ ویژگی های اصلی گونه شناسی عبارت است از : ساخت ، تعیین فضای خاص و جدا سازی .
مراد از گونه شناسی، شناخت گونه های مختلف یک پدیده و به بیانی دقیق تر، طبقه بندی روشمند پدیده هایی است که به یک خانواده و مجموعه وابسته هستند و در مقایسه و نسبت سنجی با دیگر اعضای این مجموعه، در یک یا چند ویژگی، وجه مشترک دارند و در وجوه دیگر با هم متفاوت هستند، گونه شناسی یعنی مشخص ساختن اشتراک ها و افتراق ها بر اساس یک معیار خاص عینی یا ذهنی، این فرایند را گونه بندی یا طبقه بندی نیز می نامند.
«تکنیک گونه شناسی» کم و بیش در بخش هایی از علم منطق، به ویژه در مبحث تحلیل و تقسیم مورد توجه حُکمای مسلمان بوده است.جرجانی در کتاب التعریفات[۲۴] تقسیم را افزودن قیدهای مختلف به یک شیء، به گونه ای که از هر کدام از آنها یک قِسم (گونه) پدید آید، تعریف کرده است. همین تعریف مورد پذیرش ملاصدرا[۲۵] بوده و وی آن را به معنای افزودن قیود مختلف به مُقسمِ واحد، تفسیر و بکار برده است.
نکته دیگر اینکه تقسیم در دانش منطق نزد مسلمانان، یک فرایند و عملیات ذهنی است. به این معنا که یک اندیشمند موضوعی را به مثابه مقسم در نظر می گیرد. و با افزودن قیدهای مختلف، خود آن را به گونه های مختلف تقسیم می کند، صرف نظر از اینکه آیا این گونه جدید، وجود خارجی دارد یا نه، یا کسی باور دارد یا نه.با توجه به آنچه ذکر شد می توان پذیرفت گونه شناسی یکی از بهترین روش ها برای شناخت اجزاء، ابعاد و اطراف یک پدیده، تمیز، تفکیک پدیده ها از یکدیگر و جلوگیری از تعمیم های ناروا و در نتیجه، شناخت دقیق حقایق و واقعیت هاست.[۲۶] [۲۷]
۲‚۸‚۱. مفهوم دعا
در مفهوم شناسی، دعا را از منظر لغوی و اصطلاحی مورد بررسی قرار می دهیم.
کلمه «دعو» و مشتقات این واژه در قرآن کریم زیاد به کار رفته است . لذا ضرورت دارد ابتدا به معنا شناسی واژه «دعو» پرداخته و سپس وجوه معانی آن را در قرآن کریم و نهج البلاغه مورد بررسی قرار دهیم از طرفی نیز واژه های مرتبط دیگر مانند سؤال، طلب، ندا، استغاثه و …مورد دقت بیشتری قرار گیرد تا ارتباط معنایی این واژه ها با کلمه «دعو» روشن گردد .
در ابتدا کلمه «دعو» را از نظر لغوی و اصطلاحی مورد بحث قرار داده و سپس به وجوه معانی آن می پردازیم .
۱‚۲‚۸‚۱دعا در لغت
اصحاب لغت برای این واژه معانی نزدیک به یکدیگر ذکر کرده اند از جمله خواندن، با صدا متوجه کردن و . . . . ابن فارس در معنای دعو چنین می نویسد:
« دعو: اصلٌ واحدٌ و هوأن تمیل الشیء الیک بصوتٍ وکلامٍ یکون منک »[۲۸] دعا یک معنای اصلی دارد وآن عبارت است از این که توجه چیزی را با صدا و سخن خود، به خودت جلب کنی .
در « التحقیق فی کلمات القرآن » چنین آمده است :
« دعو: هو طلب شیءٍ لأن یتوجه إلیه أو یرغب إلیه أو یسیر إلیه .»[۲۹] ماده دعو دلالت دارد بر این که کسی چیزی را طلب کند به این منظور که توجه آن را به خود جلب کند یا به خودش متمایل نماید و یا حرکتش را به سمت خود سوق دهد . همچنین صاحب کتاب اضافه می کند که «دعا» به مطلق درخواست، میل و توجه از طرف مقابل گفته می شود ولی «دعوه» به اعتبار صیغه اش بر دعای مخصوص دلالت دارد .
ابن منظور می نویسد :
«دعا ا لرجل ناداه [۳۰]، دعا کردن شخص خواندن اوست ».
در « القاموس المحیط» آمده است که:
« الدعاء، الرغبه إلی الله تعالی»[۳۱] ؛ دعا میل و رغبت به سوی خداوند متعال است .
گفته شده که در معنای مجازی «نازل کردن» نیز آمده است چرا که گفته می شود:« دعاه الله بمایکره »[۳۲] خداوند برآنچه کراهت داشت نازل فرمود . خلیل بن احمد نیز چنین معنایی را برای دعا قائل شده است .[۳۳]
راغب اصفهانی در معنای دعا می گوید:
« دعوته اذا سالته واذا استغثه . و الدعا الی الشئ الحث علی قصده . . .» یعنی اینکه می گویی: « دعوته » هنگامی است که از او چیزی بخواهی و زمانی که از او یاری بخواهی . . . خواندن به سوی چیزی، به معنای کسی را به کاری و چیزی دعوت و ترغیب کردن است .[۳۴]
۲‚۲‚۸‚۱. دعا در اصطلاح
ابن فهد حلی در مقدمه کتاب عده الداعی دعا را این گونه تعریف می کند:
« الدعاء ..اصطلاحاً طلب الادنی للفعل من الاعلی علی جهه الخضوع و الاستعانه »[۳۵]: دعا در اصطلاح عبارت است از این که موجود پایین تر از سر خضوع و یاری جستن انجام کاری را از وجودی برتر و والاتر طلب نماید .
علامه طباطبایی در المیزان می فرماید :
« الدعاء و الدعوه توجیه نظر المدعو إلى الداعی و یتأتى غالبا بلفظ أو إشار » [۳۶] دعا متوجه ساختن یا جلب نظر مدعو به داعی است که غالباً با لفظ یا اشاره ، صورت می پذیرد .
به نظر می رسد که این تعاریف تفاوت ماهوی ندارند بلکه هر کس یک مصداق خاصی را در نظر گرفته و با ملاحظه آن تعریف کرده است . حال هر کدام از این تعاریف را که انتخاب کنیم فرق چندانی نخواهد کرد آنچه مسلم است این است که دعا یک نوع عبادت و بلکه بهترین عبادت به حساب می آید، عبادتی که مظهر و نماینده تمام عبادات است .
پس می توان گفت که دعا ارتباط ویژه ای بین بنده نیازمند با معبود بی نیاز است که در آن بنده ی نیایشگر، خدای خویش را می خواند و خواسته هایش را با او در میان می گذارد و توجه او را به خود جلب می کند.
۳‚۲‚۸‚۱. وجوه معانی دعا در قرآن
دعا و مشتقات آن ۲۱۲ مرتبه [۳۷] به معانی مختلف مانند خواستن و طلب کردن در قرآن کریم بکار برده شده است .
در کتاب نیایش نامه[۳۸] در مورد معانی مختلف دعا چنین آورده شده است :
دعا به معنی خواندن :
وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا یَسْمَعُوا . . . [۳۹] خطاب به رسول الله( صلی الله علیه وآله) است، یعنی اگر آنها را به [راه] هدایت فرا خوانید، نمىشنوند .
شایعه پراکنی درباره مسائل مهم اما مبهم در موقعیتی که امکان دسترسی کامل به واقعیت ها از منابع خبری معتبر موجود نباشد. در این صورت، ضریب نفوذ شایعه بیش تر می شود؛ شایعات گوناگونی با هدف تفرقه افکنی، هراس آوری، امید بخشی، شعله ور سازی به شکلهای خزنده، دلفینی یا غواصی، که به تناسب زمان، تولید و بعد از تأثیرگذاری، برای مدتی خاموش، و دوباره با ایجاد زمینه های ذهنی لازم در جامعه، ایجاد می شود.
۴٫نهادینه کردن دروغهای ساختگی
تکرار دروغهای بزرگ خودساخته تا آنجا که مخاطب، فریفته و مرعوب شد و سرانجام، آن را بپذیرد و به آن عادت کند. معروف ترین استفاده این تاکتیک . معروف ترین استفاده این تاکتیک در زمان آدولف هیتلر و به دست رئیس دستگاه تبلیغاتی نازیها، گوبلز بوده است. گوبلز می گوید: «دروغ هر چه بزرگ تر باشد، باور آن برای مردم راحت تر است.» (وزیری، ۱۳۹۰؛ ۲۵)
القای «دروغ بزرگ» تقلب در انتخابات و تکرار آن، ذیل این تاکتیک تعریف و توجیه می شود که سعی کردند ذهنیت عمومی جامعه ایرانیان را مشوش و اعتماد ملی را تضعیف کنند.
۵٫فاجعه بار خواندن آینده
فاجعه بار جلوه دادن حوادث آینده براساس برآوردهای مغرضانه از وضعیت فعلی برای برانگیختن حساسیت های مخاطب و سپس جلب توجه او به افکار مورد نظر خود.
-
- بزرگ نمایی کوچک نمایانه
بزرگ نمایی دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی خود و بسیار ناکام جلوه دادن مسلمانان برای تضعیف روحیه آنان در رویارویی با غریبان.
-
- توجیه سازی رعب انگیز در افکار عمومی
ایجاد ترس در دل مردم نسبت به مخالفان خود برای توجیه دشمنی و خشونت علیه آن مخالفان؛ مثل ترساندن مردم دنیا دربارۀ وجود بمبهای هسته ای در عراق برای توجیه حمله آمریکا به این کشور (در افکار عمومی جهانی).
۸٫شخصیت زدایی
ترور شخصیت (به جای ترور فیزیکی) با بهره گرفتن از شگردهای رسانه ای مثل طنز، شعر، کاریکاتور ، کلیپ و … برای اهریمن سازی و وحشت آفرینی از آن شخصیت محبوب یا مشهور در افکار عمومی به منظور منفورسازی او و شخصیت زدایی از وی.
-
- اثر گذاری سودجویانه
یعنی تحت تأثیر قراردادن افکار عمومی جهانی و داخلی به نفع خواسته های خود (رنجبران،۱۳۸۹؛ ۱۳ و ۱۴)
-
- مصادره مغرضانه مفاهیم مبهم
مصادره محتوای بسیاری از مفاهیم کلی مثل جهانی شدن،دموکراسی،آزادی ، حقوق بشر، بدون تعریف و توجیه واضح و روشن، و نشر آن مفاهیم کلی در رسانه های غربی برای اقناع مخاطبان در زمینه ای مشخص و رسیدن به اهداف خود در این زمینه.
-
- گزینش شایعه سازانه اخبار
حذف گزینشی بخشی از یک خبر منسجم و نشر بخش دیگر آن برای ایجاد سوال وابهام و زمینه سازی برای خلقه شایعات گوناگون در رسانه ها.
-
- اطلاع رسانی عطش آور
اطلاع رسانی تدریجی، مداوم، متناوب و نامنظم به مخاطب تا هر روز حساسیت او به یک پیام بیشتر شود و سرانجام در دراز مدت پذیرای آن پیام شود.
-
- اثر گذاری با جاذبه های جانبی
استفاده از جاذبه های جنسی و جسمی برای اثر پذیری بیشتر مخاطب نسبت به پیام اصلی در پرتو آن جاذبه ها به ویژه در برنامه های ماهواره ای ، تلویزیونی، گویندگی اخبار، مجلات گوناگون و آگهی های تجاری.
-
- ایجاد و القای اختلاف
ایجاد و القای وجود اختلاف و تفرقه در جامعه هدف و جبهۀ رقیب، برای تقویت گسستهای طبیعی قومیتی، مذهبی، نژادی، دینی، جنسیتی، زبانی و … در آنها تا مشغول مشکلات درونی شوندو از اقتدار انرژی ، مقبولیت و یکپارچگی شان کاسته شود. این تاکتیک به شدت مورد توجه بنگاه های خبر پراکنی و استکبار جهانی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران است و اخیراً بر شدت بهره گیری از آن افزوده اند.
-
- تنوع تاکتیکی
استفاده ترکیبی از انواع گوناگون تاکتیکهای جنگ نرم برای ایجاد تصویر مورد انتظار در ذهن مخاطب.
-
- مدل سازی فکری خود فریبانه
این روش از روش های مهم در جنگ نرم است. در این شیوه، مخاطب به این نتیجه می رسد که باید این کار را انجام دهد و راهی جز این ندارد. این زمانی است که گزینه های مقابل او آن قدر محدود شود که هر چه را در دایره گزینشش انتخاب کند، برای طرف مقابل، برد محسوب شود.ظاهراً تنوع هست؛ ولی راه گریزی نیست.
مهم ترین و بالاترین سطح فریب، این است که فرد را به خود فریبی بکشانند. گاهی فرد فریب می خورد؛ اما می داند که فریب خورده و چاره ای ندارد.گاهی نیز فرد فریب می خورد؛ اما هر چه تلاش می کنند او را از دایره و تور فریب بیرون بیاورند، امکان پذیر نیست؛ چرا که نمی خواهد باور کند که فریب خورده است.
بنابراین تا قبل از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ قاعده عرفی بین المللی مبنی بر تلقی حمله تروریستی به عنوان حمله مسلحانه شکل نگرفته است و تنها در روابط دولتهایی که به این قاعده استناد میکردند چنین عرفی شکل گرفته بود.[۱۰۵]
مبحث دوم: دفاع پیشدستانه[۱۰۶]
در ادبیات حقوقی، باید بین دفاع پیشدستانه و پیشگیرانه تفاوت قایل شد. دفاع پیشدستانه بر این نکته استوار است که خطری قریبالوقوع وجود دارد و برای برترب راهبردی، حمله به طرف مقابل اجتناب ناپذیر خواهد بود. در دفاع پیشدستانه، فوری و قطعی بودن تهدید نکتهای محوری است.
الف/ حمله به عراق و دفاع پیشدستانه
استراتژی امنیت ملّی آمریکا (سپتامبر ۲۰۰۲) و استراتژی ملّی آمریکا در مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی (دسامبر ۲۰۰۲)، نخستین اسناد در طرح ریزی مفهوم و عناصر تشکیل دهنده دکترین دفاع پیشدستانه در رویه دولتها است[۱۰۷].
در سند نخست آمده است که اولین محور در میان محورهای اصلی چهارگانه راهبرد امنیت ملی آمریکا، اقدام نظامی پیشدستانه علیه کشورهای متخاصم و گروه های تروریستی است که در پی توسعه سلاحهای کشتار جمعی هستند. در استراتژی ملی مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی نیز دفاع پیشدستانه چنین توجیه شده است :
«وجود یک سیاست واضح و مشخص قوی و نیز فشار نظامی موثر از عناصر مهم و اساسی آمریکا در شرایط کنونی میباشد و علاوه بر این به موازات آن از راه های سیاسی نیز برای وادار نمودن دشمنان بالقوه خود برای جلوگیری از پیدا کردن یا دستیابی و یا استفاده آنها از این گونه سلاحها نیز در حد کامل استفاده میکند. ایالات متحده آمریکا به سیاست خود ارائه میدهد تا این موضوع را مشخص نماید که این کشور این حق را برای خود محفوظ میدارد که با نیروهای نظامی وسیع به جوابگویی و مقابله با عمل استفاده از سلاحهای کشتار جمعی علیه خود نیروهای خارج از کشور خود، دوستان و همپیمانان خود بپردازد. علاوه بر توانایی های تسلیحاتی مرسوم و هستهای و نیز توانایی های دفاعی خود، وضعیت بازدارندگی کلی، علیه تهدیدات سلاحهای کشتار جمعی به وسیله نیروهای اطلاعاتی، مراقبت و نظارت، جلوگیری، توانایی های قضایی محلی بسیار موثر تقویت و حمایت میشوند. یکچنین ترکیبی از توانایی های مختلف باعث افزایش قدرت بازدارندگی، هم از نظر بی اثر کردن موشک ها و سلاح های کشتار جمعی دشمنان و هم از نظر پاسخگویی بسیار قوی و همه جانبه در برابر هرگونه استفاده از این گونه سلاحها شده است[۱۰۸].»
در کل، دفاع پیشدستانه را میتوان بر یک سلسله مفروضات و تشخیص احتمالات بهخصوص تصور یا فرض زمینهسازی شکلگیری یک تهدید جدی در آیندهای نامعلوم استوار است. در مواردی که مثلاً یک کشور یا گروه تروریستی مصمم به ضدیت با منافع یک کشور خاص، در پی دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی باشد، صرف برنامه ریزی و فعالیت در جهت اکتساب این سلاحها را نمیتوان به عنوان تهدید قریبالوقوع به مفهومی که منشور دارد، تصور نمود. این در حالی است که طراحان دفاع پیشدستانه، دامنه زمانی قانونی بودن دفاع را حتی به ابتداییترین مراحل شکلگیری یک تهدید فرضی تعمیم و بسط میدهند. چنین تعبیری باعث میشود که کوچکترین حرکت دشمن فرضی نیز، جواز استفاده از زور برای کشورهایی باشد که خود را در معرض خطر میبینند ایجاد نماید. بدون شک چنین کاهش آستانه قانونی بودن توسل به زور، تهدیدی جدی علیه صلح و امنیت بین المللی بوده و اصل منع توسل به زور مندرج در ماده ۲ (۴) منشور را از قاعدهای آمره به استثناء تبدیل مینماید.
با توجه به آنچه که گفته شد، در ادبیات حقوق و روابط بینالملل، دفاع از خود در سه وضعیت متفاوت مطرح شده است؛ دفاع مشروع عادی که در واقع منطق با نص صریح ماده ۵۱ منشور ملل متحد است و در پاسخ به یک حمله مسلحانه فعلیت مییابد، است. دفاع از خود پیشگیرانه که به معنی دفاع در برابر حمله مسلحانه قریبالوقوع و در نهایت دفاع پیشدستانه، در مقابل اقداماتی که هنوز به آستانه خطر قریبالوقوع نیز نرسیده است. مورد اخیر با تأکید تمام فاقد وجاهت حقوقی در حقوق بینالملل شناخته شده است و عنصر قانونی بودن آن برای توسل به آن موجودیت نیافته است.
ضمن آنکه توجیه ایالات متحده در استفاده از دفاع پیشدستانه در اقدام علیه عراق با موجی از مخالفتها از سوی دولتها مواجه گردید و حتی روسیه با مخالفت با اقدام آمریکا در عملیات نظامی طوفان صحرا، معتقد بود که ایالات متحده و بریتانیا نمیتوانند به طور مستقل از طرف ملل متحد اقدام کنند و یا نقش پلیس جهانی را ایفا کنند[۱۰۹]. بنابراین امکان اثبات و پذیرش دفاع پیشدستانه در حوزه حقوق عرفی نیز به دلیل مخالفتهای صورت گرفته با اقدام آمریکا، میسر نیست.
اگر چه عدهای، عبارتپردازی منشور ملل را در خصوص موارد مجاز توسل به زور به ویژه در مقام دفاع فردی و جمعی در مورد دفاع پیشدستانه فاقد قاطعیت دانستهاند و اقلیتی محدود نیز به دنبال وجاهت دادن آن در حقوق بینالملل هستند، لکن اکثر دولتها و صاحبنظران و حقوقدانان، دفاع پیشدستانه را بدعتی غیر قابل قبول و ناسازگار با حقوق بینالملل معاصر دانسته اند.
البته استدلال طرفداران دفاع پیشدستانه مبتنی بر چنین ادلهای بوده که آسیب بالقوه و برخی تهدیدات نظیر تروریستهای مسلح به سلاحهای هستهای آنقدر شدید است که نمیتواند منتظر بماند تا این خطر دور از ذهن به قریبالوقوع تبدیل گردد. همچنین در مواردی ادعا میشود که دفاع پیشدستانه موجبات ارتقای امنیت جمعی و حفظ صلح و امنیت بین المللی را فراهم خواهد نمود. البته در گزارش هیأت عالی منتخب سازمان ملل متحد نیز آمده است؛ «اگر استدلالهای مناسبی برای اقدام نظامی پیشدستانه همراه با شواهد گویایی در حمایت از آنها وجود دارد، این استدلالها و شواهد باید به نظر شورای امنیت که میتواند مجوز لازم برای چنین اقدامی را صادر کند، رسانده شود[۱۱۰]».
خطرات ناشی از اقدام پیشدستانه یک جانبه در مقایسه با اقدام چند جانبه علیه نظم جهانی و اصل عدم مداخله که این نظم همچنان به آن استوار است، بسیار شدیدتر از آن است که بتواند پذیرفتنی باشد[۱۱۱]. اعطای مجوز به یک دولت برای اقدام بر اساس تشخیص خود از تهدید، به مفهوم ارائه مجوز به همه دولتها برای انجام اقدامی مشابه است. طبیعی است که چنین شرایطی سنگ بنای نظم و امنیت جهانی متزلزل میگردد. چنین حالتی را اساساً نظم مبتنی بر بینظمی در روابط بینالملل میتوان نامید. در حالی که مقدمه منشور ملل متحد از عزم راسخ مردمان ملل متحد برای زندگی در صلح در کنار یکدیگر به عنوان همسایگانی شایسته و پذیرش منع توسل به نیروی نظامی جز برای تحقق اهداف مشترک، حکایت دارد.
- حمله ایالات متحده آمریکا و نیروهای ائتلاف به عراق در قالب دکترین دفاع مشروع پیشدستانه
پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ایالات متحده آمریکا با موفقیت به اجرای فاز اول استراتژی امنیت ملی خود پرداخت و با استناد به دفاع مشروع در برابر حملات مسلحانهای که علیه آن کشور بهوقوع پیوست موافقت جهانی را در تأیید حمله خود به افغانستان و مشروعیت اعمال خود جلب نمود که قبلا به آن پرداخته شد.
پس از آن ایالات متحده به منظور اجرایی کردن فاز دوم استراتژی امنیت ملی خود (دکترین بوش) دلایلی چند را اقامه نمود تا افکار عمومی را جهت کسب مشروعیت فاز دیگر از عملیات جلب نماید. آمریکا با ذکر دلایل ذیل حملات گسترده خود را علیه عراق و سرنگونی حاکم بر عراق آغاز نمود :
وجود پایگاه های گروه های تروریستی القاعده و شخص اسامه بن لادن و اطرافیان تروریستاش در خاک عراق و پشتیبانی صدام از آنها.
اقدامات صدام حسین برای دستیابی و تکثیر تسلیحات کشتار جمعی و تولید آن.
صدور مجوزهای شورای امنیت بر طبق قطعنامههای متعدد برای بازرسی و خلع سلاح در عراق و عدم اجرای قطعنامههای شورا توسط عراق.
نقض قرارداد آتش بس.
وجود دیکتاتوری صدام حسین در رأس حکومت و نادیده گرفتن آزادیهای اساسی و حقوق مسلم انسانی و نقض گسترده حقوق بشر نسبت به مردم عراق و …
صدور مجوز از سوی شورای امنیت در قطعنامههای متعدد این شورا.
با استناد به دلایل فوق آمریکا در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ بطور یکجانبه و مستقل از شورای امنیت با همراهی کشورهایی چون بریتانیا، استرالیا، ایتالیا و لهستان و … و بدون توجه به مخالفت گسترده دیگر کشورها، حتی برخی از کشورهای عضو دائم و دارای حق وتو چون فرانسه، روسیه و چین حملات گستردهای را علیه عراق و رهبر آن آغاز نمود.
مباحث مربوط به اقدام احتمالی علیه عراق به سال ۱۹۹۸، در نشست مشترک کنگره بر میگردد، در این نشست ایالات متحده قانون آزادی عراق را تصویب کرد، در این قانون به رفتار عراق در جنگ علیه ایران، حمله و اشغال کویت، زمینهچینی و طراحی نقشه ترور بوش رییس جمهور وقت آمریکا در سال ۱۹۹۳، سرکوب کردها، نقض مقررات، خلع سلاح و آتش بس ۱۹۹۱ و نقض دمکراسی اشاره میکرد.[۱۱۲]
ایالات متحده در حمله به عراق همانطور که گفته شد دلایل متعددی را بیان میداشت، ایالات متحده مدعی بود که شورای امنیت مجوز لازم را طی قطعنامه های مختلف جهت استفاده از زور علیه عراق صادر نموده است. در ۱۷ مارس بوش اعلام نمود که شورای امنیت طی قطعنامههای ۶۷۸ و ۶۸۷ و ۱۴۴۱، مجوز توسل به زور را علیه عراق صادر نموده است، طی همان روز بریتانیا نیز موضع یکسانی را با بوش برگزید.
پس از آن و در ۲۰ مارس جان نگروپونته سفیر ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل، با ارسال نامه ای به رییس شورای امنیت، دیدگاه آمریکا را به این شرح بیان کرد :
«اقدامات صورت گرفته با مجوز شورای امنیت بوده است، این مجوز در قطعنامههای شورای امنیت شامل قطعنامههای ۶۷۸ (مورخ ۱۹۹۰)، ۶۸۷ (۱۹۹۱) موجود میباشد. قطعنامه ۶۸۷ (۱۹۹۱) یک سری تعهدات از جمله خلع سلاح گسترده که از شرایط آتش بس رژیم در این قطعنامه بود، بر عراق تحمیل میکند. البته قابل درک و شناسایی است که نقض اساسی این تعهدات، مبانی آتش بس را از بین میبرد و مجوز توسل به زور طبق قطعنامه ۶۷۸ (۱۹۹۰) را احیاء میکند. این مبنای توسل به زور در گذشته بوده است و توسط شورای امنیت مورد پذیرش قرار گرفته است. به عنوان مثال در بیانیه عمومی دبیر کل در ژانویه ۱۹۹۳ در پی نقض قطعنامه ۶۸۷ توسط عراق که نیروهای ائتلافی با مجوز شورای امنیت طبق قطعنامه ۶۷۸ (۱۹۹۰) متوسل به زور شدند به عنوان مدرکی مطرح باشد.»[۱۱۳]
صدور قطعنامه ۱۴۴۱ در نوامبر ۲۰۰۲ از سوی شورای امنیت که با اتفاق آراء صورت گرفت، خلع سلاح عراق را از سلاح های کشتار جمعی خواستار شد. لکن عراق بار دیگر با خودداری از اجرای قطعنامه ۱۴۴۱، مرتکب نقض اساسی تعهداتش طبق قطعنامههای پیشین شد. این قطعنامه نتیجه تلاشهای هفت هفتهای دیپلماتیک سنگین بود که طی آن به دولت عراق فرصتی نهایی به منظور اجرای تعهدات خلع سلاحش داده شده بود که در صورت نقض مستمر تعهداتش با پیامدها و عواقب جدی روبرو خواهد شد. ایالات متحده با صراحت اجازه کاربرد «همه وسایل لازم» را در صورت سرپیچی عراق از شرایط قطعنامه برای همه اعضای سازمان ملل متحد صادر کند.[۱۱۴]
قطعنامه ۱۴۴۱ با بکار بردن عبارات مبهم و ایجاد اهمال در آن، رضایت همه طرف ها را بدست آورد. این قطعنامه با اشاره به استمرار تهدید عراق برای صلح و امنیت بین المللی و با یادآوری قطعنامه ۶۷۸ که به کشورهای عضو اجازه میداد از همه وسایل لازم برای اجرای قطعنامهای در حق و مرتبط استفاده کنند. خاطرنشان ساخت که قطعنامه ۶۷۸ شرایطی را برای عراق مقرر داشته است که این کشور از آن پیروی نمیکند و علاوه بر آن شورا تأکید میکند که «عراق هم چنان به نقض اساسی تعهداتش در قطعنامه ادامه میدهد».
با این وجود همانطور که ملاحظه میشود هیچ یک از قطعنامههای صادره از سوی شورای امنیت علیه عراق، به کشورهای عضو اجازه استفاده از زور را علیه عراق نداده است.
۱/ توجیه ها و بهانه ها
در مورد دلایل ادعا شده برای توسل به زور علیه عراق از سوی آمریکا بایستی گفت، علاوه بر اجازه ضمنی (مستفاد از قطعنامه های شورای امنیت) ادعای وجود سلاحهای کشتار جمعی، یعنی سلاحهای هستهای و شیمیایی از انگیزههای اصلی دخالت نظامی در عراق عنوان شده است که البته هیچگاه وجود آنها به اثبات نرسید. البته در ادعاهای مطرح شده آمریکا همچنین به مبارزه تروریسم و یا حفاظت از جمعیتهای شیعه، سنی ذکر و نیز استناد شده است که بعدها مشخص گردید، همه این توجیه ها بهانهای بیش نبوده است. به منظور یافتن توضیحی برای رفتار آمریکا، باید واتل[۱۱۵] را مجدداً خواند. او میان دلایل جنگ و بهانههای جنگ تفکیک قائل میشود او به گفتهی پولیب[۱۱۶]، تاریخ نگار یونان استناد میکند که این دو مفهوم را در برابر هم قرار می دهد. « … پولیب در بیانی هوشمندانه علل جنگ را انگیزههایی میداند که موجب اقدام به جنگ بشود و منظور از بهانه را علل توجیهیای که موجب میشود مرتکب به خود اجازه جنگ بدهد» او علل واقعی جنگ را همان عوامل توجیه کننده جنگ میدانست لکن معتقد بود بهانه چیزی است که به عنوان علت بیان میشود امّا تنها ظاهری از علت را به همراه دارد و حتی میتواند چیزی مبنا باشد.
تخلف از اصول و موازین بین المللی
بررسی عملکرد رژیم عراق از هنگام حمله نظامی علیه عراق، نشان دهنده این واقعیت است که دولت عراق در صحنه بین المللی به عنوان دولتی خاطی معرفی شده است عراق با اتخاذ سیاستهای توسعه طلبانه دو بار خاک همسایگانش را مورد تعرض و تجاوز قرار داد. در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ به تهاجمی گسترده علیه ایران مبادرت کرد که این تعرض هشت سال به طول انجامید. در این تهاجم نظامی از انواع سلاحها علیه نقاط غیر نظامی، زنان و تخریب شهرهای مرزی استفاده کرد و بخشهای از خاک ایران را به تصرف درآورد.
مورد دوم، تجاوز عراق به کویت در ۱۲ اوت ۱۹۹۰ که منجر به اشغال خاک کویت گردید. در این مقطع بر خلاف تجاوز به ایران، شورای امنیت با عکسالعمل بسیار سریع، خواستار توقف عملیات از سوی عراق و عقب نشینی بی قید و شرط عراق گردید. متعاقب آن شورای امنیت، نقض صلح و امنیت بین المللی را احراز نموده و با تصویب قطعنامهای تحریم کامل و لازمالاجرایی را علیه عراق اعمال نمود. سپس یک سلسله تنبیهات از سوی شورای امنیت علیه عراق به تصویب رسید که مشتمل بر توسل به زور علیه عراق نیز بود.
از سایر موارد اتهام رژیم عراق، نقض حقوق بشر و سرکوب مردم آن کشور بیان گردید. در پی خروج نیروهای عراقی از کویت، ناآرامیها در جنوب و شمال عراق به وقوع پیوست که با سرکوب شدید نیروهای دولتی همراه بود و باعث آواره شدن تعداد زیادی از اکراد به کشورهای همسایه گردید. متعاقب آن دولت ایران از شورای امنیت خواستار رسیدگی به موضوع گردید[۱۱۷]. شورای امنیت نیز با تصویب قطعنامهای عراق را بخاطر سرکوب مردم غیرنظامی محکوم نمود و از عراق خواست که اجازه دهد کمک های انسان دوستانه را در اختیار نیازمندان قراردهد.
نقض حقوق جنگ از دیگر اتهامات دولت عراق بوده است. عراق در جریان دوبار حمله به همسایگانش با زیر پا گذاشتن حقوق جنگ و قواعد عرفی بین المللی و استفاده از گازهای خفه کننده علیه غیرنظامیان و حمله به مناطق غیر نظامی و سوء رفتار با اسیران و نقض کنوانسیونهای چهارگانه ژنو در مورد حقوق جنگ که مسئولیت دولت را مطرح میکنند، موجب افزایش محکومیت خود گردید و به عنوان ناقض قواعد بین المللی عنوان گردید.
از منظر سازمان ملل، دولت عراق به دلیل در اختیار داشتن سلاحهای کشتار جمعی و بیولوژیک شیمیایی و اقدام به گسترش آنها، دولتی خطرناک برای صلح و امنیت بین المللی شناخته میشد و عدم همکاری با بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل، دل مشغولیهای جامعه بین المللی را به دنبال آورد. به همین دلیل، پس از اتمام جنگ خلیج فارس، خلع سلاح عراق در دستور کار شورای امنیت قرار گرفت.
در نهایت از سایر اتهامات عراق، عدم توجه آن کشور به قطعنامههای سازمان ملل و عدم اجرای آنها عنوان گردید. از هنگام حمله عراق به کویت تا بکارگیری زور علیه کشور عراق، بیش از سی قطعنامه از سوی شورای امنیت صادر گردید[۱۱۸]. که البته رژیم عراق به همه آنها بی توجه بود.
۲/ قطعنامههای شورای امنیت
شورای امنیت پس از اشغال کویت ازسوی عراق تا اواخر فوریه ۱۹۹۱، اقداماتی اتخاذ نمود که در نوع خود بی سابقه بوده است. در طول هفت ماه از زمان آغاز حمله عراق به کویت تا فوریه ۱۹۹۱، شورای امنیت بیش از سیزده قطعنامه به تصویب رساند؛ نکته مهم اینکه تمام این تصمیمات به موجب فصل هفتم منشور اتخاذ گردیده اند[۱۱۹].
قطعنامه ۶۷۸ مورخ ۲۹ نوامبر ۱۹۹۰
به موجب بند ۲ بخش اجرایی این قطعنامه، شورای امنیت «به دولتهای عضو همکاری کننده با دولت کویت اجازه میدهد که چنانچه عراق تا ۱۵ ژانویه ۱۹۹۱ قطعنامه های ۶۶۰، ۶۶۱، ۶۶۲، ۶۶۴، ۶۶۵، ۶۶۷، ۶۶۹، ۶۷۰، ۶۷۴ و ۶۶۷ را بطور کامل اجرا ننماید، از «تمامی ابزارهای ضروری» به منظور پذیرش و اجرای قطعنامه ۶۶۰ و سایر قطعنامههای ذیربط بعدی استفاده نمایند و صلح و امنیت را به منطقه بازگردانند» نکته اینکه شورای امنیت طی قطعنامه ۶۶۰ که در همان روز اشغال کویت صادر کرده بود، ضمن محکوم نمودن حمله عراق از آن دولت خواسته بود که سریعاً و بدون قید و شرط نیروهای خود را به وضعیت قبل از اول آگوست ۱۹۹۰ برگرداند. بر این اساس عملیات نظامی از سوی متحدین علیه عراق انجام گرفت و در ۲۸ فوریه ۱۹۹۱ به پایان رسید.
قطعنامه ۶۸۷ مورخ ۳ آوریل ۱۹۹۱
به دنبال بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت و خاتمه عملیات نیروهای متحدین، شورای امنیت در ۳ آوریل ۱۹۹۱ قطعنامه ای صادر نمود که با ابهامات و تردیدهایی همراه بوده است. یکی از اهداف قطعنامه ۶۸۷، خلع سلاح عراق بود. شورای امنیت به موجب این قطعنامه از عراق می خواهد، «بدون قید و شرط تعهدات خود را به موجب پروتکل ممنوعیت استفاده از گازهای خفه کننده و سمی و سایر گازها در جنگ و روش های باکترولوژیکی جنگی و کنوانسیون ممنوعیت گسترش، تولید و ذخیره سلاحهای بیولوژیک و سمی، تحت نظارت بین المللی، امحا، نابودی یا انتقال سلاح های زیان بار را بپذیرد[۱۲۰].
همچنین شورای امنیت تصمیم گرفت که عراق میبایست بدون قید و شرط متعهد گردد که از استفاده، گسترش، ساخت یا دستیابی به هر یک از موارد مذکور در فوق خودداری نموده و موافقت کند که به سلاحهای هستهای یا موارد استفاده در سلاحهای هستهای یا هر سیستم مرتبط با آن دست پیدا نکند و یا گسترش ندهد.
قطعنامههای ۱۱۵۴ مورخ ۲۵ مارس ۱۹۹۸ و ۱۲۰۵ مورخ ۵ نوامبر ۱۹۹۸
در پی اختلاف آنسکام و دولت عراق در خصوص بازرسی از تاسیسات نظامی به منظور خلع سلاح و نقض موافقتنامه منعقده بین ملل متحد و دولت عراق در سال ۱۹۹۸، شورای امنیت در ابتدا با صدور قطعنامه ۱۱۵۴ بیان داشت؛ «هر گونه نقض تعهدات خلع سلاح از سوی عراق با شدیدترین عواقب مواجه خواهد گردید». شورا مدتی بعد با صدور قطعنامه ۱۲۰۵ تصمیم ۳۱ اکتبر دولت عراق جهت متوقف ساختن همکاری با کمیسیون ویژه ملل متحد را نقض آشکار قطعنامه ۶۸۷ دانست.
قطعنامه ۱۴۴۱ مورخ ۸ نوامبر ۲۰۰۲
بعد از بحث های فراوان، شورای امنیت به اتفاق آراء قطعنامه ۱۴۴۱ در خصوص خلع سلاح عراق را به تصویب رساند؛ این قطعنامه شرایط فعالیت مجدد نیروهای ملل متحد را در عراق فراهم میکرد. چنان که ملاحظه میشود در این قطعنامه نیز هیچ اشاره صریحی به تفویض توسل به زور علیه عراق وجود نداشته است. در بند چهارم مقدمه این قطعنامه، شورا اختیار استفاده از همه ابزارهای ضروری را که طبق قطعنامه ۶۷۸ (۱۹۹۰) تفویض شده بود را یادآوری نمود و در ادامه در بند پنجم با آوردن عبارت «با یادآوری قطعنامه ۶۸۷ (۱۹۹۱) شورا که تعهداتی را بر دوش عراق میگذارد»، تأکید نمود که اجرای قطعنامه ۶۸۷ گامی ضروری در زمینه دستیابی به هدف، اعاده صلح و امنیت در منطقه است». نکته مهم آنکه در بند دهم مقدمه، بطور مشخص بیان میدارد که شورا در قطعنامه ۶۸۷ اعلام داشته بود که آتش بس تنها بر مبنای مفاد آن قطعنامه از سوی عراق استوار است.
در بندهای اجرایی قطعنامه ضمن احراز این نکته که عراق تعهدات خود را «نقض اساسی» نموده است تنها به یک «فرصت نهایی[۱۲۱]» جهت اجرای تعهدات مرتبط با خلع سلاح اشاره میکند و از سویی طبق قطعنامه ۱۱۵۴ به عراق هشدار میدهد که ممکن است در نتیجه نقضهای مداوم آن دولت از تعهداتش «عواقب جدی[۱۲۲]» در انتظار او باشد[۱۲۳]. اکنون این سوال مطرح میشود که آیا با توجه به مفاد قطعنامههای مورد اشاره شورای امنیت و رویه دولت ها، توسل به زور آمریکا و متحدانش علیه عراق مشروع و منطبق با منشور بوده است؟
۳/ رویه سازمان ملل متحد
در این تحقیق به ارائه یک متدولوژی جامع شامل سه مدل دو مرحلهای برای بخشبندی مشتریان بر اساس ارزش آنها میپردازیم. در این متدولوژی از دو پایگاه داده، شامل پروفایل شخصی مشتریان[۱۵۸] و دادههای معاملاتی[۱۵۹] و استفاده مینماییم که در شکل ۳-۱ نشان داده شده است.
تعاملات مشتریان
پروفایل مشتریان
WRFM
دادههای جمعیتشناختی
مدل ۱
مدل ۲
مدل ۳
رتبهبندی بخشها
ارزیابی و مقایسه مدلها
شکل۳-۱ متدولوژی تحقیق
شکلهای ۳-۲، ۳-۳ و ۳-۴ مدلهای توسعه داده شده را در این متدولوژی بیان میکند.
در مدل اول از این متدولوژی، ابتدا بخشبندی را بر اساس دادههای جمعیتشناختی[۱۶۰] از پروفایل مشتریان با بهره گرفتن از شبکه عصبی خود سازمانده[۱۶۱] انجام میدهیم، سپس به بخشبندی دوباره هر کدام از بخشهای نتیجه گرفته شده از مرحله اول بر اساس دادههای معاملاتی با بهره گرفتن از ابزارهای دادهکاوی RFM و K میانگین میپردازیم در این مرحله K بهینه را از شاخص دیویس بولدین به دست میآوریم. در نهایت بخشهای بدست آمده را بر اساس ارزششان رتبهبندی میکنیم.
پروفایل مشتریان
تعاملات مشتریان
تعیین وزن نسبی RFM بنا به الگوریتم AHP
بخشبندی با الگوریتم SOM
بخشبندی هر خوشه با الگوریتم K میانگین
تعیین مقدار بهینه K برای هر خوشه بنا بر شاخص Davies Bouldin
شکل ۳‑۲ اولین مدل توسعه داده شده جهت بخش بندی مشتریان بر اساس ارزش آنها
در مدل دوم از این متدولوژی، ابتدا مشتریان را بر اساس دادههای معاملاتی (RFM وزندار) با بهره گرفتن از الگوریتم K میانگین بخشبندی مینماییم، در این روش مقدار K بهینه از قبل توسط شاخص دیویس بولدین تعیین میشود. سپس هر بخش به دست آمده از مرحله اول را بر اساس دادههای جمعیتشناختی با بهره گرفتن از شبکه عصبی خود سازمانده دوباره بخشبندی مینماییم و در نهایت بخشهای بدست آمده را بر اساس ارزششان رتبهبندی میکنیم.
تعاملات مشتریان
پروفایل مشتریان
تعیین وزن نسبی RFM بنا به الگوریتم AHP
تعیین مقدار بهینه K بنا بر شاخص Davies Bouldin
بخشبندی با الگوریتم K میانگین
بخشبندی هر خوشه با الگوریتم SOM
شکل ۳‑۳ دومین مدل توسعه داده شده جهت بخش بندی مشتریان بر اساس ارزش آنها
در مدل سوم از این متدولوژی، ابتدا مشتریان را با بهره گرفتن از شبکه عصبی خود سازمانده، بر اساس متغیرهای جمعیتشناختی و متغیرهای تراکنشی (RFM وزندار) بخشبندی نموده سپس از تعداد خوشهی بدست آمده (k) و مراکز خوشهها به عنوان ورودی روش K میانگین برای بخشبندی دوباره مشتریان بر اساس متغیرهای جمعیتشناختی و تراکنشی استفاده مینماییم و در نهایت بخشهای بدست آمده را بر اساس ارزششان رتبهبندی میکنیم.
تعاملات مشتریان
پروفایل مشتریان
تعیین وزن نسبی RFM بنا به الگوریتم AHP
بخشبندی با الگوریتم SOM
K خوشه و ها مراکز خوشهها
بخشبندی با الگوریتم K میانگین
شکل ۳-۴ سومین مدل توسعه داده شده جهت بخش بندی مشتریان بر اساس ارزش آنها
۳-۵ ارزیابی اعتبار مدل
برای ارزیابی اعتبار مدل از شاخص دیویس بولدین و مجموع مربعات خطا[۱۶۲] استفاده شده است.
شاخص دیویس بولدین معیاری برای سنجش کیفیت الگوریتم های خوشهبندی است که اولین بار توسط دیویس و بولدین در سال ۱۹۷۹ ارائه شد (سید حسینی و همکاران، ۲۰۱۰). این معیار از شباهت بین دو خوشه استفاده میکند که بر اساس پراکندگی یک خوشه ( ) و عدم شباهت بین دو خوشه ( ) تعریف میشود. شباهت بین دو خوشه را میتوان به صورتهای مختلفی تعریف کرد ولی بایستی شرایط زیر را دارا باشد.
-
- اگر و هر دو برابر صفر باشند آنگاه نیز برابر صفر باشد.
-
- اگر و آنگاه
-
- اگر و آنگاه
معمولا شباهت بین دو خوشه به صورت زیر تعریف میشود:
(۳-۲) |