بنابراین ، صدر آیه در ارتباط با بحثی فقهی و تاریخی است اما تعبیر «خاتم النبیین» که در ذیل آیه آمده ، نص است در خاتمیت پیامبر اسلام (ص) .[۱۶۳]
پس مدلول روشن این بخش از آیه شریف آن است که سلسله انبیا با آمدن پیامبر اسلام (ص) خاتمه یافته است.
از دیگر آیاتی که می توان خاتمیت اسلام را استظهار کرد، آیات ذیل می باشد:
«تَبَارَکَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَلَمِینَ نَذِیرًا[۱۶۴]؛ زوال ناپذیر و پر برکت است کسى که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهنده جهانیان باشد.»
از آنجایی که تعبیر «عالمین» اختصاص به زمان خاصی ندارد، بنابراین این آیه آشکارا می رساند که هدف از نازل شدن قرآن بر پیامبر این است که قرآن یا خود پیامبر، نذیر و بیم رسان همه مردم از روز نزول قرآن تا روز قیامت باشد.[۱۶۵]
گواه سوم از قرآن بر خاتمیت آیه نوزدهم سوره انعام می باشد که می فرماید:
«وَ أُوحِىَ إِلىََّ هَذَا الْقُرْءَانُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ[۱۶۶]؛ این قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مىرسد، بیم دهم.»
مرحوم شیخ طبرسی در تفسیر این آیه می نویسد: یعنی این قرآن به من وحی شده است تا به وسیله آن، شما و تمام کسانی را که تا روز قیامت قرآن به آنها می رسد از عذاب الهی بترسانم و از این رو پیامبر گرامی(ص) فرمود: هر کس که صداى دعوت من به یگانه پرستى به او برسد، مصداق این آیه است و بر او اتمام حجت شده است.[۱۶۷]
بنابراین از این آیه هم به خوبی استفاده می شود که: رسالت پیامبر گرامی تا دامنه قیامت ادامه دارد.
شاهدی دیگر بر اثبات خاتمیت پیامبر اسلام(ص) آیه بیست و هشتم سوره سبأ می باشد که می فرماید:
«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ لَکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون»؛[۱۶۸]
و ما تو را جز براى همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى ولى بیشتر مردم نمىدانند!
آنچه پس از دقت و تأمل در این آیه معلوم می شود این است که «کافه» به معنای «عامه» و «حال» از «الناس» و از ماده” کف” به معنى کف دست است.
و از آنجا که انسان با دست خود اشیاء را مىگیرد، یا از خود دور مىکند این کلمه گاهى به معنى” جمع کردن” و گاهى به معنى” منع کردن” آمده است.
در آیه مورد بحث نیز هر دو معنى را مفسران احتمال داده اند، نخست اینکه به معنى” جمع کردن” باشد و در این صورت مفهوم آیه چنین است که “ما تو را جز براى مجموع مردم جهان نفرستادیم” یعنى جهانى بودن دعوت پیامبر اسلام ص را شرح مىدهد.
تفسیر دوم و احتمال دیگری که براى آیه ذکر شده از معنى دوم کف به معنى منع گرفته شده است طبق این تفسیر” کافه” صفت پیامبر مىشود و منظور این است: خداوند پیامبر را به عنوان یک” بازدارنده” براى انسانها از کفر و معصیت و گناه فرستاده است، ولى تفسیر اول با آیات و روایات دیگر نیز تأیید می شود.[۱۶۹]
بنابراین این آیه محتوای آیات گذشته را تقویت می کند و بر عمومیت دعوت پیامبر اشاره دارد.
آیات دیگری از قرآن نیز این مدعا را تأیید میکند ،از جمله:
« إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ*لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَینِْ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِید[۱۷۰]»؛ کسانى که به این ذکر [قرآن] هنگامى که به سراغشان آمد کافر شدند (نیز بر ما مخفى نخواهد ماند)! و این کتابى است قطعاً شکست ناپذیر که هیچ گونه باطلى، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمىآید چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است.
از این آیه روشن می شود که ،نه در زمان پیامبر(ص) و نه پس از آن ،هیچ گونه باطلی به قرآن راه نیافته، راه یافتن باطل به قرآن آن است که یا چیزی از آن کاسته شود و یا مطلبی برآن افزوده گردد، به گونه ای که قابل تشخیص نباشد،و یا آنکه احکام آن منسوخ شود. پس می توان با این آیه استدلال کرد که کتابی که ناسخ قرآن باشد،نازل نخواهد شد ودر نتیجه پیامبر صاحب چنین کتابی مبعوث نخواهد گردید.[۱۷۱]
از آیه بطور روشن استفاده می شود که هیچ باطلی به قرآن مجید راه ندارد و این کتاب بر اثر حقانیت، پیوسته تا روز رستاخیز، حجت می باشد.
با توجه به اینکه قرآن مجید به طور صریح در قالب آیاتی، به خاتمیت نبوت پیامبر اکرم(ص) تنصیص نموده است پیشوایان بزرگ اسلام نیز در فرصت های مناسبی پیرامون خاتمیت پیامبر گرامی (ص) و آئین و کتاب او سخن گفته اند واز این راه مفاد صریح قرآن را تأکید نموده اند.
روایت منقول از طرف پیامبر بزرگ اسلام و همچنین از امامان معصوم(علیهم السلام)در این زمینه فراوان است. جهت رعایت اختصار به ذکر چند حدیث اکتفا میکنیم که از جمله آنها حدیث منزلت است،که از اخبار متواتر شمرده میشود.
هنگامی که رسول گرامی (ص) با عده ای از مسلمانها به غزوه تبوک می رفتند علی(ع) درخواست کردند که در رکاب پیامبر شرکت کند .رسول گرامی(ص) فرمود؛ نه؛ حضرت علی(ع) در این موقع به گریه افتاد و گفت: دوست دارم که خدمت شما باشم .پیامبر گرامی(ص) فرمودند:
« أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى قَالَ بَلَى قَالَ ص فَاخْلُفْنِی[۱۷۲]»؛ آیا راضی نیستی که نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی باشی،و همان منزلتی که هارون نسبت به موسی داشت ، تو نسبت به من داشته باشی.
یعنی همانطور که وقتی موسی در میان بنی اسرائیل نبود، هارون جانشین و خلیفه او بود تو هم خلیفه و جانشین من هستی ، فقط یک فرق بین تو وهارون می باشد،و آن این که هارون پیامبر بود و تو پیامبر نیستی،زیرا پس از من پیامبر دیگری نخواهد بود«إلا أنّه لا نبی بعدی»[۱۷۳]
۲-۴-۲٫ علل ختم نبوت
۱- پیامبران الهی واسطه بین خدا و مردمان بوده اند تا آدمی را به سوی سعادت ابدی راهبری کنند. اما دعوت پیامبران پس از چندی تحریف می گردید و یا اساسا از میان جامعه رخت می بست. از این رو،حکمت الهی اقتضا می کرد که پس از تحریف یا از بین رفتن محتوای دعوت یک پیامبر، پیامبر دیگری مبعوث شود تا دوباره دعوت به سوی حق را احیا کند و تحریفهای صورت پذیرفته را بزداید و رسالت الهی را به مسیر اصلی خود بازگرداند:
«وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلَّا لِتُبَینَِّ لهَُمُ الَّذِى اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَ هُدًى وَ رَحْمَهً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»[۱۷۴]؛ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر براى اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند، براى آنها روشن کنى و (این قرآن) مایه هدایت و رحمت است براى قومى که ایمان مىآورند!
بنابراین، یکی از حکمتهای بعثت پیامبر جدید حفظ و صیانت محتوای دعوت پیامبر قبلی از تحریف و نابودی است، اما این مسأله درباره اسلام و کتاب آسمانی آن صدق نمی کند چراکه خدا خود نگاهبانی آن را از دگرگونی ضمانت کرده است:
«إِنَّا نحَْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لحََافِظُون[۱۷۵]»؛ما قرآن را نازل کردیم و ما بطور قطع نگهدار آنیم!
پس یکی از حکمتهای خاتمیت اسلام ، صیانت الهی قرآن از هرگونه تحریف و تغییر است.
۲-یکی دیگر از اموری که ارسال پیامبر بعدی را الزام می کرده عدم کفایت شریعت پیامبر قبل برای امتها و جوامع آینده است.
استاد مطهری معتقد است که اصول فکری و اصول عملی پیامبران یکی بوده و همه آنها مردم را به یک شاهراه و به سوی یک هدف دعوت میکردند.اختلاف شرایع و قوانین جزئی،در جوهر و ماهیت این راه تأثیری نداشته است.ایشان بر این باورند که اختلاف و تفاوت آموزههای آسمانی از نوع اختلافات تباینی نبوده،بلکه این اختلافات دو نوع میباشد،یا از نوع اختلاف در شکل اجرایی یک اصل کلی در شرایط و اوضاع گوناگون بوده است و یا از نوع اختلاف در سطوح و مراتب بوده است و این اختلاف ریشه در استعدادهای انسانهای سابق و لا حق دارد.اختلاف در سطوح هم در ناحیه قوانین دینی و شرایع بوده و لذا شرایع در طول تاریخ از نقص به سوی کمال حرکت کرده و در زمان رسالت پیامبر بزرگ اسلام(ص) جامعترین و کاملترین و مترقیترین قوانین در اختیار بشر قرار گرفت که نوع سیستم قانونگذاری آن به گونهای است که پاسخگوی همه نیازمندیهای بشر در همه اعصار میباشد.[۱۷۶]
پس از این نصوص استفاده می شود که اسلام دین کاملی است و نیاز به بازسازی و تکمیل ندارد. از این رو، حاجت به بعثت پیامبر جدیدی نخواهد بود.
با پذیرفتن اینکه اسلام به واسطه کمال و تمامیت و جامعیتی که دارد به نبوت تشریعی پایان داده است این سؤال پیش می آید که پایان یافتن نبوت تبلیغی را چگونه می توان توجیه کرد؟ در صورتیکه بشر، در تمام دوره ها به کسانی که او را هدایت و ارشاد کنند نیازمند است؟؟
پاسخ این سؤال از نظر شیعه بسیار روشن است زیرا به عقیده شیعه همان وظیفه تبلیغ و ارشاد که پیامبران غیر اولوالعزم انجام می دادند پس از پیامبر گرامی(ص) به عهده جانشینان او گذاشته شده است. و در حقیقت تبلیغ و ارشاد و تربیت به وسیله کسانی که با جهان غیب ارتباط دارند، قطع شده است. آری نبوت و رسالت ختم شده است اما ختم نبوت به این معنا نیست که از طرف خدا افرادی برای تبلیغ ارشاد مردم گمارده نشده اند بلکه جانشینان پیامبر گرامی که از طرف خدا به این مقام منصوب شده اند، همان وظیفه تبلیغ وارشاد را به عهده دارد.
شیعه با دلائل محکم واستوار ثابت کرده است که از طرف خداوند افرادی به عنوان امام و جانشین پیامبر (ص) تعیین شده اندکه پس از درگذشت پیامبر، زعامت مسلمانان را به دست بگیرند و آنان را به همان راهی که پیامبر دعوت می کرد دعوت نمایند و این عقیده بر اساس دلیل های محکم،استوار است که به برخی از آنها اشاره می شود.[۱۷۷]
بنابراین به عقیده شیعه، پس از پیامبر گرامی(ص) ، امامان معصوم ، همان وظیفه تبلیغی پیامبران را به خوبی ایفا می کنند واز این رو این سؤال و اشکال (که چرا مسلمانها از نبوت تبلیغی محروم بمانند) اصلا پیش نمی آید.[۱۷۸]
امام هشتم می فرمایند:
«إِنَّ الْإِمَامَهَ هِیَ مَنْزِلَهُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَهَ خِلَافَهُ اللَّهِ وَ خِلَافَهُ الرَّسُولِ)ص([۱۷۹]»؛
امامت همان مقام و منزلت پیامبران است که به امامان داده شده است امامت خلافت الهی و جانشینی از رسول خدا است.
نتیجه گیری:
براساس آیات قرآن و روایات متواتر ، خاتمیت پایان یافتن بعثت پیام آوران الهی است و از این پس هیچ پیامبری نخواهد آمد و باب وحی تشریعی بر روی بشر بسته شده است. لیکن خاتمیت به معنای وانهاده شدن امت اسلام به حال خود و عقیم ماندن اهداف والای رسالت نیست، به دلیل آنکه خاتمیت پیامبری ملازم با کمال دین اسلام است و کمال اسلام با تعیین امام همراه است.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم، گرچه همه حقایق دین را از طریق وحی دریافت کرد و تمام قرآن را برای مردم قرائت نمود، اما تفسیر و تبیین تمام عقاید احکام و آموزه های دینی در آن فرصت کوتاه به علت ناتوانی و عدم قابلیت مردم، میسر نبود. از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، همه حقایق و معارف دین اسلام را به جانشین خود منتقل کرد تا او در فرصت های مناسب بر مردم عرضه کند و این علوم از امامی به امام دیگر انتقال می یافت. بر این مبنا با پایان پذیرفتن نبوت ، امامت بستر جدیدی گردید تا فیض خداوند در آن جاری شود و اهداف نبوت استمرار و تداوم یابد.
در سال ۲۰۰۹ Hozyasz و همکاران تاثیر مصرف سیگار پیش و آغاز بارداری و سایر ریسک فاکتورها را بر روی احتمال تولد نوزاد مبتلا به شکاف دهانی سنجیده و بیان کردند که مصرف سیگار، ابتلا به سرماخوردگی و اتفاقات پر استرس در اوایل بارداری با افزایش ریسک تولد نوزاد مبتلا به شکاف دهانی همراه است (۲۷).
در سال ۲۰۰۷ carmicheal میزان تاثیر استرس مادران را بر روی نواقص مادرزادی نوزادان طی یک مطالعه مورد شاهدی و با طراحی ۱۸ سوال شامل اتفاقات پر استرس زندگی بین ۲ ماه پیش و پس از آغاز بارداری بررسی کرد و مشخص شد افزایش ایندکس استرس زندگی با افزایش ریسک شکاف لب مجزا یا همراه با شکاف کام، تترالوژی فالوت و ترانسپوزیشن شریان های بزرگ همراه است (۲۸).
Villamor و همکاران در سا ل ۲۰۰۷ طی یک مطالعه کوهورت در سودان با بررسی ۲۲۲۳۲۸ زن دریافتند چاقی مادران و افزایش فاصله بین بارداری ها میتواند با افزایش ریسک تولد نوزاد مبتلا به شکاف کام همراه باشد (۲۹).
Fu و همکاران در سال ۲۰۰۷ طی مطالعه ای مورد شاهدی تاثیر ریسک فاکتورهای محیطی در سه ماهه اول بارداری بر روی احتمال بروز شکاف کام غیر سندرمی را بررسی کرده و بیان داشتند مصرف اسید فولیک با کاهش احتمال ابتلای نوزاد به شکاف همراه است، در حالیکه عفونت مادری، اکسپوژر به مواد شیمیایی سمی و استرس روحی از ریسک فاکتور های ابتلای نوزاد به این ناهنجاری هستند (۳۰).
بیان مساًله:
شکاف کام و لب یک نقص مادرزادی شایع است به طوری که ۱ در هر۷۰۰ تا ۱۰۰۰ تولد زنده دنیا به آن مبتلا می باشند. شیوع این آنومالی براساس شرایط جغرافیایی و نژادی در جمعیت های مختلف متغیر است، از شیوع بالا در آسیایی ها و بومیان آمریکایی گرفته تا شیوع متوسط در نژاد اروپایی و شیوع کم در جوامع آفریقایی.
فاکتورهای ژنتیکی و عوامل محیطی هر دو در ایجاد شکاف دهانی دخالت دارند. از آنجایی که درمان این ناهنجاری نیاز به اقدامات پزشکی پیشرفته و وسیعی دارد، بار اقتصادی زیادی را بر خانواده و جامعه اعمال می کند. بنابراین شناخت عوامل دخیل در آن نقش بسزایی در پیشگیری از ضایعه، کاهش آلام خانواده بیماران و کاهش هزینه های اقتصادی، اجتماعی آن در جامعه ایفا می کند. بیشتر محققان علت ایجاد این ناهنجاری مادرزادی را مولتی فاکتوریال می دانند. از جمله علل محیطی احتمالی آن می توان به کمبودهای تغذیه ای، مصرف دارو، رادیاسیون، استرس، سیگار، و الکل توسط مادر باردار اشاره نمود.
تکامل و فانکشن بافت های جنین، رابطه مستقیمی با جریان خون دریافتی از بدن مادر دارد. هورمون های بوجود آمده ناشی از استرس در بدن مادر، با عبور از جفت و توزیع در سیستم جریان خون جنین، فیزیولوژی در حال تکامل آن را تحت تأثیر قرار می دهند. مطالعات نشان داده اند که استرس روحی مادر سبب افزایش هورمون آزادکننده کورتیکوتروفین و کورتیکواستروئیدها در دوران بارداری می گردد که این کورتیکواستروئیدها برای ارگان های مختلف جنین، تراتوژن بوده اند.
از آنجا که جنگ تحمیلی در نواحی عمده ای از کشور مشکلات فراوانی برای ساکنان این مناطق ایجاد کرد، لذا هدف از این مطالعه مقایسه میزان شیوع شکاف کام و لب و عوامل مرتبط با آن در دو شهر مشهد و اهواز که یکی نماینده یک شهر جنگ زده و دیگری نماینده یک شهر به دور از شرایط جنگی می باشد. نظر به اینکه چنین مطالعه ای تا کنون صورت نگرفته است به عنوان اولین گام در این جهت بر آن شدیم تا شیوع این ناهنجاری در این دو شهر را مورد ارزیابی قرار دهیم.
اهداف و فرضیات:
هدف کلی:
تعیین میزان شیوع شکاف لب وکام و عوامل مرتبط با آن در متولدین سالهای۶۱-۶۶ و۸۴-۸۹ شهرهای مشهد و اهواز
اهداف اختصاصی:
۱- تعیین و مقایسه فراوانی شکاف دهانی یافت شده به تفکیک دو دهه در مشهد.
۲- تعیین و مقایسه فراوانی شکاف دهانی یافت شده به تفکیک دو دهه در اهواز.
۳- تعیین و مقایسه فراوانی شکاف دهانی یافت شده در دهه ۶۰ در دو شهر مشهد و اهواز.
۴- تعیین و مقایسه فراوانی شکاف دهانی یافت شده در دهه ۸۰ در دو شهر مشهد و اهواز.
۵- تعیین و مقایسه فراوانی شکاف دهانی یافت شده در مجموع دو دهه در مشهد و اهواز
۶- توزیع و مقایسه فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب نوع شکاف در کل دو دهه در اهواز و مشهد.
۷- توزیع و مقایسه فراوانی انواع شکاف در مبتلایان به شکاف بین دو دهه در مشهد و اهواز.
۸- توزیع و مقایسه فراوانی نوع شکاف دهانی بر حسب جنس بین مشهد و اهواز.
۹- توزیع و مقایسه فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب ناهنجاری همراه در اهواز و مشهد.
۱۰- توزیع و مقایسه فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب سن مادر در دو شهر اهواز و مشهد.
۱۱- توزیع و مقایسه فراوانی افراد تحت مطالعه بر تعداد بارداری مادر در دو شهر اهواز و مشهد.
۱۲- توزیع و مقایسه فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب تعداد سقط در اهواز و مشهد.
۱۳- توزیع و مقایسه فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب فصل تولد در اهواز و مشهد.
۱۴- توزیع و مقایسه فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب محیط سر در اهواز و مشهد.
۱۵- توزیع و مقایسه فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب وزن نوزاد در اهواز و مشهد.
اهداف کاربردی:
۱-بدست آوردن آمار دقیق از میزان شیوع شکاف دهانی در اهواز و مشهد.
۲-بررسی عوامل مرتبط با بروز شکاف دهانی به منظور جلوگیری از بروز آنها.
فرضیات یا سؤالات تحقیق:
۱- فراوانی شکاف دهانی یافت شده به تفکیک دو دهه در مشهد چقدر است؟
۲- فراوانی شکاف دهانی یافت شده به تفکیک دو دهه در اهواز چقدر است؟
۳- آیا فراوانی شکاف دهانی در دهه ۶۰ در دو شهر مشهد و اهواز تفاوت دارد؟
۴- آیا فراوانی شکاف دهانی در دهه ۸۰ در دو شهر مشهد و اهواز تفاوت دارد ؟
۵-فراوانی شکاف دهانی یافت شده در مجموع دو دهه در مشهد و اهواز چقدر است؟
۶-توزیع و فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب نوع شکاف در کل دو دهه در اهواز و مشهد چقدر است؟
۷-توزیع و فراوانی انواع شکاف در مبتلایان به شکاف بین دو دهه در مشهد و اهواز چقدر است؟
۸-توزیع و فراوانی انواع شکاف دهانی بر حسب جنس بین مشهد و اهواز چقدر است؟
۹-توزیع و فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب ناهنجاری همراه در اهواز و مشهد چقدر است؟
۱۰-توزیع و فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب سن مادر در اهواز و مشهد چقدر است؟
۱۱- توزیع و فراوانی افراد تحت مطالعه بر تعداد بارداری مادر در اهواز و مشهد چقدر است؟
۱۲- توزیع و فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب تعداد سقط در اهواز و مشهد چقدر است؟
۱۳- توزیع و فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب فصل تولد در اهواز و مشهد چقدر است؟
۱۴- توزیع و فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب محیط سر در اهواز و مشهد چقدر است؟
۱۵- توزیع و فراوانی افراد تحت مطالعه بر حسب وزن نوزاد در اهواز و مشهد چقدر است؟
فصل دوم:
مواد و روش ها
روش اجرای طرح:
در این تحقیق مقطعی، هدف بررسی تعدادی پرونده نوزاد زنده متولد شده در هر سال بین سال های ۱۳۶۱-۱۳۶۶ و ۱۳۸۴-۱۳۸۹در بیمارستان های قائم، امام رضا و ام البنین در مشهد و بیمارستان های رازی، فاطمه زهرا و امام خمینی در اهواز بود.
مشهد:
جمع آوری داده ها در مشهد به کمک پژوهش یار انجام گرفت. پرونده های مورد بررسی بصورت تصادفی از طریق جدول تصادفی اعداد انتخاب شدند، بدین صورت که تعداد کل متولدین هر سال بر تعداد نمونه مورد نیاز تقسیم شده و با توجه به عدد یافت شده ترتیب انتخاب پرونده ها مشخص می شود. در پرونده های مربوط به سال های ۶۱ تا ۶۶ فقط در بیمارستان قائم وجود داشت. زیرا پرونده های این دهه در بیمارستان ام البنین در آتش سوزی از بین رفته و پرونده های بیمارستان امام رضا نیز طبق قانون بایگانی این بیمارستان که پرونده ها فقط تا ۸ سال در بایگانی نگهداری شود معدوم شده بود.
در کل، نگارش پرونده ها با دقت کافی انجام گرفته بود و موارد یافت شده مبتلا به شکاف لب و کام در گروه مورد و نوزادان سالم به عنوان گروه کنترل قرار گرفتند. در موارد شکاف دهانی یافت شده از پرونده زایمان و پرونده نوزاد متصل به آن، اطلاعات مربوط به ناهنجاری نوزاد، سن مادر، تعداد بارداری، سابقه سقط، تاریخ زایمان، وزن، جنسیت و محیط سر نوزاد و نوع شکاف ثبت شد.
چنان به نظر مى رسد که مسلمانان با رعایت قوانین اجتماعی اسلام، در قرون طلایی خود حتی در دیدگاه سایر ملل، شریفتر از مسیحیان بودهاند; پیمان ها را بهتر رعایت مى کردند، نسبت به مغلوبان رحیمتر بودند و در تاریخ خود، به ندرت دست به آن نوع وحشیگرى زدند که مسیحیان در هنگام تسلّط بر بیت المقدس (۴۹۳ ق / ۱۰۹۹ م) مرتکب شدند. در آن هنگام که شریعت اسلام روش قضائى مترقّى داشت که به وسیله قاضیان روشنفکر اجرا مى شد، قوانین مسیحى به استفاده از روش «اوردالى» به وسیله جنگ تن به تن، آب یا آتش ادامه مى داد.[۵۲۷]
با این که اسلام از قوانین بسیار پیشرفتهای، در هر زمینه برخوردار است، اما باید توجه کرد که شرط به عمل آمدن پیشرفت حاصل از این قوانین عامل بودن به آن است و الا با نداشتن قانون فرقی نخواهد کرد. امام راحل (ره): « اسلام خود از پایهگذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است و هر کشوری که به قوانین اسلام عمل نماید، بدون شک از پیشرفتهترین کشورها خواهد بود و ما امیدواریم که با پیروزی خود این مطلب را به جهانیان ثابت کنیم»[۵۲۸]
۱- روابط اجتماعی بر اساس برادری و برابری
در اجتماع اسلامی، محور پیدایش دوستیها و پیوندها ونیز دشمنیها – که موجب شکلگیری روابط مثبت ومنفی میشود باید الهی باشد؛ چرا که با تاکید فراوانی که در روایات شده « أَحْبِبْ فِی اللَّهِ وَ أَبْغِضْ فِی اللَّه»[۵۲۹] و بر همین اساس تمام افراد جامعه اسلامی چون در ایمان اعقاد یکی هستند خود به خود با هم احساس محبت خواند داشت و داشتن این احساس یکی از عومل بسیار موثر در نظم و انسجام جامعه اسلامی است.
پیامبر در موارد بسیاری به این عقیده گوشزد میکردند بلال حبشی و سلمان فارسی و…همه با هم در جامعه اسلامی زندگی می کردند و به این ترتیب به قول علامه طباطبایی ، مرز مملکت اسلامی ، عقیده است[۵۳۰] واین از تاثیر آموزه های اسلامی برای ایجاد علقه برادری و برابری در بین اعضای جامه اسلامی است.
۲- تعاون
وقتی همسانی ایمان، بین اعضای یک جامعه پدید آمد و آنها به اخلاق حسنه خود را آراستند ناخود آگاه چنین جمعی در همه امور با هم همکاری خواهند داشتـ « تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ»[۵۳۱]. این آیه مسلمین را برای همراهی و همکاری در تمامی زمینه هایی که صلاح مسلمین در آن است فرا می خواند.
رسیدن به سعادت مادى و معنوى در جامعه بشرى به نیروى فرد امکان پذیر نیست بلکه وابسته به تعاون و همکارى عمومى است و این تعاون و همکارى بر پایه نظم و جریان قوانین و دستورات اجتماعى عادلانه و درست میسر است. بدین ترتیب تعاون گروهی در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادو…موجب پیشرفت امور و کم شدن هزینه ها و تنظیم روبط مناسب برای رسیدن به اهداف مطلوب خواهد شد. پرورش اجتماعى و هماهنگى و همکارى و تعاون عمومى به وسیله اجتماع در نماز پنجگانه و جمعه و اعیاد و ایجاد برابرى در زندگى عمومى به وسیله زهد پیشوا و متصدیان اداره امور و دستگیرى از مستمندان با توزیع عادلانه ثروت و تشویق به کار و کوشش نسبت به همه افراد و جلوگیرى از سوء استفاده نسبت به هر کس و در هر مقام و از احتکار سرمایه به هر عنوان.
۳- همبستگی
طبعا روحیات الهی که دین در بین اجتماع ایجاد میکند، یکی از کارکردهای اجتماعی دین است. همبستگی و وفاق، اساس یک زندگی اجتماعی است و زوال آن موجب فروریزی ساخت جامعه و از همپاشیدگی حیات اجتماعی است.[۵۳۲]
علمای دین هم بر نقش دین در این زمینه تأکید دارند، علامه طباطبایی معتقد است دین در بعد اعتقادی، اخلاقی و عمل نقش مهم در یکپارچگی اجتماعی و رفع اختلافات دارد« اسلام امتیاز طبقاتی که منشا اختلاف های اجتماعی است به طور کلی نفی کرده، همه افراد جامعه را باهم برابر و برادر میداند و هرگز کسی حق ندارد با تکیه بر ثروت و یا نیروی دیگر بر دیگران برتری جویند و یا از انجام وظایف سنگین اجتماعی معاف شوند، بلکه در منطق قرآن همه با هم برابرند و ملاک ارزش و برتزی فقط تقوی میباشد»[۵۳۳] و روایات و آیات هم بر این نکات تاکید دارند وَ اعْتَصِمُواْ بحَِبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُواْ »[۵۳۴]
امیرالمومنین در همین چارچوب طی نامهای به ابوموسی اشعری چنین میآوردند:« َ لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَى جَمَاعَهِ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآبِ »[۵۳۵] بدان که هیچ کس چون من به اتحاد، اجتماع و ائتلاف امت اسلامی حریص نیست، من دراین آزمندی، پاداش نیک و فرجام کریمانه را از خداوند خواستارم.
۴- انضباط اجتماعی
تاکید فراوان اسلام مبنی بر رعایت مساوات در همه امور را شامل کرده و حتی در رعایت نظم و انضباط هم عنایت خاصی دارد؛ تقسم اوقات شبانه روزی برای رسیدن به همه امور مادی و معنوی یکی ز این توصیهها است، برای انسجام بخشیدن به زندگی یکی از موارد رعایت این اصل است برای انسجام اجتماع. امام موسى بن جعفر(ع)در اهمیت توجه به همه زوایای زندگی مى فرماید: اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید: وقتى را به عبادت، وقتى را به استراحت، وقتىرا به کارها و وقتى را به لذت حلال اختصاص دهید.« اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَهً لِمُنَاجَاهِ اللَّهِ وَ سَاعَهً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَهً لِمُعَاشَرَهِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَهً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَهِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثَهِ سَاعَاتٍ- لَا تُحَدِّثُوا أَنْفُسَکُمْ بِفَقْرٍ وَ لَا بِطُولِ عُمُرٍ فَإِنَّهُ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالْفَقْرِ بَخِلَ وَ مَنْ حَدَّثَهَا بِطُولِ الْعُمُرِ یَحْرِصُ اجْعَلُوا لِأَنْفُسِکُمْ حَظّاً مِنَ الدُّنْیَا بِإِعْطَائِهَا مَا تَشْتَهِی مِنَ الْحَلَالِ وَ مَا لَا یَثْلِمُ الْمُرُوَّهَ وَ مَا لَا سَرَفَ فِیهِ وَ اسْتَعِینُوا بِذَلِکَ عَلَى أُمُورِ الدِّینِ فَإِنَّهُ رُوِیَ لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لِدِینِهِ أَوْ تَرَکَ دِینَهُ لِدُنْیَاه[۵۳۶]
۵- اهتمام به خانواده
در اسلام منظور از خانواده همان صورت ذره ای جدید خانوده غرب نیست که شامل زن و شوهر و فرزندان باشد؛ بلکه شبکهای از افراد و روابط بر گرد فرد فراهم میآوردو فرد هویت خود رابه مدد آن می یابد.[۵۳۷] ﺧﺎﻧﻮاده، واﺣﺪی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺎ اﺑﻌﺎد ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ اﻫﻤﻴﺖ و ﺟﺎﻳﮕﺎه وﻳﮋهاش به عنوان شالوده اصلی فرهنگسازی مورد توجه همه جوامع بوده است و اسلام با دریافت الهیاش از خانواده، توصیه های فراوانی برای تشکیل، حفظ و صیانت از محیط خانواده و اعضای ان را نموده است. با گذری اندکی به خیل آموزه ها در این باب مواجه میشویم و لذا ما بیشتر از چند مورد را نمیتوانیم در این مجال من باب مثال بیاوریم.
۱) محبوبیت خانواده در اسلام
در اسلام ﻫﻴﭻ ﺑﻨﻴﺎﻧﻲ در اﺳﻼم ﻣﺤﺒﻮبﺗﺮ از ازدواج در ﻧﺰد ﺧﺪا ﻧﻴﺴﺖ. همانطور که : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا بُنِیَ بِنَاءٌ فِی الْإِسْلَامِ- أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّزْوِیجِ.[۵۳۸] و از اﻳﻦ رو، ﺑﺨﺶ ﻋﻤﺪهای از ﻗﻮاﻧﻴﻦ و ﺗﻮﺻﻴﻪﻫﺎ در ﻣﺘﻮن دﻳﻨﻲ را در ﻗﺎﻟﺐ اﻳﺎت و رواﻳﺎت ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده اﺧﺘﺼﺎص داده اﺳﺖ.
و از نظر قرانی محبت بین همسران موهبتی الهی است که در بین آنها قرار داده شده؛ ﺧﺪاوﻧﺪ در ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «و از ﺟﻤﻠﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی ﺧﺪا اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮای ﺷﻤﺎ ﻫﻤﺴﺮاﻧﻲ آﻓﺮﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ آﻧﻬﺎ آراﻣﺶ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻴﺪ و در ﻣﻴﺎﻧﺘﺎن دوﺳﺘﻲ و ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻗﺮار داد».[۵۳۹]
۲) ازدواج سنت الهی
اﻣﺎم ﻋﻠﻲ)ع) ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: »ازدواج ﻛﻨﻴﺪ، ﻛﻪ ازدواج ﻛﺮدن ﺳﻨﺖ رﺳﻮل ﺧﺪا)ص) اﺳﺖ. ﻫﻤﺎﻧﺎ رﺳﻮل ﺧﺪا ﺑﺎرﻫﺎ ﻓﺮﻣﻮد: ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﻣﻲﺧﻮاﻫﺪ از ﺳﻨﺖ ﻣﻦ ﭘﻴﺮوی ﻧﻤﺎﻳﺪ، ازدواج ﻧﻤﺎﻳﺪ، زﻳﺮا ازدواج ﻛﺮدن از ﺳﻨﺖ ﻣﻦ اﺳﺖ؛ «رسول اللَّهِ ص قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَتَّبِعَ سُنَّتِی فَإِنَّ مِنْ سُنَّتِیَ التَّزْوِیجَ».[۵۴۰] نیز ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ)ص) ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «ﻫﺮ ﻛﻪ ازدواج ﻛﻨﺪ، ﻧﺼﻒ دﻳﻦ ﺧﻮد را ﺣﻔﻆ ﻛﺮده اﺳﺖ، فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِی.[۵۴۱] ودر برخی روایت دیگر قریب به همین مزمون دین را شرط کمال دین معرفی نموده است.
ﺧﺪاوﻧﺪ، نه تنها برای تشکل خانواده دستور به انتخاب همسر میدهد بلکه کسانی را که خوفی از آیندهشان دارند، ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:«ﻣﺮدان و زﻧﺎن ﺑﻲﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮد را ﻫﻤﺴﺮ دﻫﻴﺪ، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻏﻼﻣﺎن و ﻛﻨﻴﺰان ﺻﺎﻟﺢ و درﺳﺘﻜﺎران را، اﮔﺮ ﻓﻘﻴﺮ و ﺗﻨﮕﺪﺳﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺧﺪاوﻧﺪ از ﻓﻀﻞ ﺧﻮد آﻧﺎن را ﺑﻲﻧﻴﺎز ﻣﻲﻛﻨﺪ.ﺧﺪاوﻧﺪ ﮔﺸﺎﻳﺶدﻫﻨﺪه وآﮔﺎه اﺳﺖ»[۵۴۲]
۳) قبح تجرد
راه دیگری که اسلام برای پیشبرد اهداف جامعه سازی اختیار کرده، مربوط به تقبیح زندگی به صورت مجردی استدر این راستا پیامبر،مرگی بدتر از مجرد مردن را یاد آور نمیشود و در روایتی ذکر میکند که : «ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮدهﻫﺎی ﺷﻤﺎ ﻛﺴﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺰب ﺑﻤﻴﺮد”[۵۴۳] و خطاب به مردم میفرماید :»ﺑﻴﺸﺘﺮ اﻫﻞ دوزخ، اﻓﺮاد ﻣﺠﺮد ﻫﺴﺘﻨﺪ”[۵۴۴]
حتی با تاکید بر فزونی یافتن ثواب اعمال عبادی به ازدواج، متدینین را هم به سوی ازدواج سریع تر دعوت می کند.و امام صادق میگوید:« رَکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا الْمُتَزَوِّجُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَهً یُصَلِّیهَا أَعْزَب[۵۴۵] نمازی که یک فرد ازدواج کرده می خواند ارزشمندتر از هفتاد نماز فرد مجرد است
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ آﻳﺎت و رواﻳﺎت و اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻘﺪﻳﺮ و ﺗﻤﺠﻴﺪ از ازدواج و ﺑﻨﻴﺎن ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ دﻟﻴﻞ آن اﺳﺖ ﻛﻪ ازدواج ﻣﻨﺸﺄ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖﺳﺎزﺧﺎﻧﻮاده و ﻧﻘﻄﻪ ﺷﺮوع ﻳﻚ واﺣﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺳﺘﻮده اﺳﺖ. ازدواج ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺳﻨﮓ ﺑﻨﺎی اوﻟﻴﻪ ﺧﺎﻧﻮاده و ﻋﺎﻣﻠﻲ اﺳﺎﺳﻲ در ﺷﻜﻞﮔﻴﺮی اﻳﻦﻧﻬﺎد ﺑﺎ ﻋﻈﻤﺖ ﺑﻮده و زﻣﻴﻨﻪﺳﺎز زوﺟﻴﺖ و ﻫﻤﺪﻟﻲ دو زوج و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﺴﺘﺮﺳﺎز ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻣﺎدی و ﻣﻌﻨﻮی آﻧﺎن ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ، وﺳﻴﻠﻪای ﺑﺮای ﺣﻔﻆ دﻳﻦ و اﻋﺘﻘﺎد اﻧﺴﺎن و ﺗﻜﺎﻣﻞ او اﺳﺖ.
ج- اقتصادی
در دنیای کنونی، اقتصاد یکی از ارکان پیشرفت محسوب میشود که می تواند زمینۀ مالی را برای استفاده از سایر مواهب فراهم کند. آیا اسلام ، آموزههایی برای رشد قدرت اقتصادی مردم دارد یا نه؟
مبانى فلسفى نظام اقتصادى اسلام، نیز مانند سایر آموزههایش بر قضایاى “هستى» مشتمل است که نوع نگرش اسلام را به خدا، جهان و انسان از زاویهى مرتبط به اقتصاد و معیشت فرد و جامعه بیان مىکند; براى نمونه مىتوان به روزىدهندگى خداوند متعال به همه ى موجودات و انسانها و نامحدود بودن منابع طبیعى عالم طبیعت و اختیار انسان اشاره کرد[۵۴۶].
۱- رعایت اخلاق در اقتصاد
اگر جامعهاى برمبنای فضایل الهی استوار باشد، و آموزههای الهی در فکر و ذهن و رفتار مردم رسوخ کند، طبعاً اقتصادِ آن جامعه وضع خاصى پیدا مىکند. و حتی در موضع اقتصاد و سرمایه که باقی ادیان به چشم غیر الهی بودن به آن نگاه میکنند نگریسته میشود؛ اسلام مطابق همه آموزههای دیگر از پیروانش ضوابط رفتار اقتصادی خاصی را خواستار است که این آموزهها و گستردگی آن متمایز کننده اقتصاد، در این دین، نسبت به بقیه ادیان است.
اسلام در عرصه ى اقتصاد، نه تنها به مباحث حقوقى و فقهى پرداخته، بلکه به دستورهاى اخلاقى جهت جلوگیرى از تکاثر، احتکار، تورّم و فقر نیز سفارش کرده است; زیرا رفتارهاى اخلاقى غیرمستقیم در رفتارهاى اقتصادى اثر مى گذارد.[۵۴۷]
امام خمینی در بیان اجرای احکام اسلامی و رفاه و امنیت مردم ایران( که بالتبع شامل همه می شود) می گوید: « اگر ملت ایران تسلیم احکام اسلام شوند و از دولت ها بخواهند برنامه مالی اسلام را با نظر علمای اسلام اجرا کنند تمام ملت در رفاه و آسایش زندگی خواهند کرد.[۵۴۸] از دید حضرت امام، آموزه های اسلامی، کارگزاران را به قناعت دعوت میکند و زندگیای را آنان میخوهد که هم سطح زندگی مردم عادی باشد به این سو را برای مسئولین باعث نابودی حکومت میداند:« اگر یک حکومت و دستگاه های حکومت، زندگی شخصی شان طوری باشد که مردم ببینند نزذیک به آن هاست، مردم قانع میشوند، مردم راضی می شوند، عصیان تمام میشود»[۵۴۹]
۲- نفی فقر
مسأله فقر و فقدان مالی و اقتصادی یکی از جدیترین دغدغههای یک حکومت اسلامی ؛ چه از همین زاویه احتمال داشت مشکلات جبرانناپذیری در راه حرکت ترقی جامعه پیش بیاید. همانطور که ر مورد پیامبر نیز چنین بود. علاوه بر روایات فراوانی که در مذمت فقر، بیکاری و … وجود دارد، نمونههای تاریخی زیادی مؤید این نکته است.[۵۵۰] همچنین نمونههای دیگری از بهرهگیری مشرکین از ضعف اقتصادی برای ایجاد سستی اعتقادی در مسلمانان حکایت میکند.[۵۵۱]
پیامبر اکرم(ص) در باب اهمیت رفع فقر، میفرماید: خداوندا! برای ما در نان برکت ده و در میان ما و نان جدایی مینداز که اگر نان نباشد نماز نمیخواندیم و روزه نمیگرفتیم و واجبات پروردگار خود را به جا نمیآوردیم .[۵۵۲]
اسلام نه تنها فقر را نفی کرده که مردم با در آموزههایش با تلفیق دنیا با آخرت، مردم را دعوت به استفاده از منافع مادی و بهرهگیر ی از دنیا هم نموده.« وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ»[۵۵۳] پس، در آنچه خدایت ارزانى داشته، سراى آخرت را بجوى و بهره خویش را از دنیا فراموش مکن. و هم چنان که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و در زمین از پى فساد مرو که خدا فسادکنندگان را دوست ندارد، منتها مسلمانان باید حق همه ابعاد زندگی را بر اساس عدالت ادا کند. اگر هم به امور دنیوی میپردازند، باید بدانند که دنیا راهی به سوی آخرت است. «تِلْکَ الدّارُ الآْخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»[۵۵۴] پس نباید آن را غایت زندگی تلقی نمود به خاطر پیامدهای ضدالهی و غیرانسانی مالاندوزی است که در ادیان و به ویژه در اسلام، با خصلتهای سرمایهدارانه مبارزه شده است، زیرا که این روحیهی برتری طلبی و سلطه جویی، با ماهیت تفکر الهی اسلام ناسازگار است والا ثروتمند بودن در اسلام، هیچ تعارضی با بندگی ندارد.
۴- کار و تلاش
نگرش انسان به کار، برابر با نگرش وی به جهان هستی است، آن کس که همه موجودات را منحصر در قلمرو ماده میداند و در بخش شناخت شناسی، راهی جز راه حس و تجربه را به رسمیت نمیشناسد، کار را در حد تولید مادی و مصرف مادی مینگرد؛ ولی آن کس که با فرهنگ قرآن آشناست، میداند که قرآن ، هستی را به غیب و شهادت تقسیم کرده است.از ین روشناخت نیز به دو شعبه تقسیم میشود؛ چنان که کار نیز این دو شعب را دارد. بر این اساس، کسی که هستی را فراتر از ماده میبیند، به کار نیز به دید وسیع تری می نگرد و با تقدس بشیدن به آن از راه معنوی ، عرصه فعالت را گسترده می سازد.[۵۵۵]
به اذعان غیرمسلمانان: «شخص مسلمان احساسی جدی نسبت به تاریخ دارد… مسلمانان همیشه میکوشند تا واقعیت زندگی را در محدوده آن جریان دهند و از همین جاست که شخص مسلمان همیشه در تلاش فردی یا اجتماعی است… و تاریخ در نظر مسلمان شناسنامه تلاش پیگیر انسان در جهت تحقق بخشیدن به حکومت خدا در زمین است ؛ زیرا زمان حال نتیجه گذشته است و آینده نیز بر حال تکیه دارد…»[۵۵۶]
تلاش اسلام برای نمود ارزش فراوان فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی تا به آن حد میرسد که احکام و ضوابط فوقالعاده گستردهای برای تسهیل ارتباطات در معامله، شرکت، اجاره، وکالت، قرض، حواله، رهن، ضمانت، وقف، مزارعه، مساقات، جعاله و … وضع و به اجرا گذارد.[۵۵۷]
اسلام مشوّق کار است. این مسئله را مى توان در روایات سیره ى معصومین مشاهده کرد که چه زحمتی را برای امور زندگی خود و مسلمین متحمل میشدند. چنان که: امیرمؤمنان على(علیه السلام( با دست رنج خود، هزار برده خرید و آزاد کرد.»[۵۵۸]
۱) کرامت کارگر در اسلام
ارزش کارگر زمانی مشخص میشود که اهتمام به احترام کارگر را در بلندمرتبه ترین شخص آن دین ببینیم. یکی از موارد که در تاریخ معروف است، هنگام بازگشت پیامبر از جنگ تبوک اتفاق افتاد؛ که سعد انصاری به استقبال آن حضرت رفت و پس از مصافحه حضرت از خطوط کف دست وی پرسید،که در اثر چیست؟ سعد گفت با ریسمان و بیل کار می کتم تا مخارج عایلهام را تتامین کنم. حضرت کف دست وی را بوسید و گفت« هذه ید لاتمسها النار»[۵۵۹]
کار در اسلام سبب کسب عزت میشود و آموزههای فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق به یکی از اصحاب خود که سوال داشتند، در این صبح زود به کجا میروی، فرمودند: « اغدوا الی عزک»[۵۶۰]
۲) کارگر در صف مجاهد
کارگران در دید اسلامی به مثابه سربازانی محسوب می شوند که در راه خدا مجاهدت می کنند:
مجاهدان در راه خدا با جان فشانی و جهاد خود، امنیت سیاسی- اجتماعی را بر جامعه اسلامی حاکم میکنند و کرگزان با کوشش خود امنیت و استقلال اقتصادی و بهبود معیشتی را برای امت اسلامی به ارمغان میآورند؛ شاید از این رو بوده که امام صادق کارگر را در ردیف جادگر در راه خدا قلمداد کرده: کسی که کار و کوشش مینماید تا نیازهای عایله خود را تامین کند مانند مجاهد در راه خداست[۵۶۱]
و به واقع کارگر نه تنها برای خود عزت میخرد که با تلاش خود موجبات عزت تمام کیان اسلامی را فراهم میآورند.
د- علمی
سدههاى نخستین اسلامى، به ویژه قرن دوم تا پنجم، عصر طلایى جهان اسلام است. مسلمانان با محوریت قرآن و با الهام از تعالیم پیامبر(صلى الله علیه وآله)و با کمک اندوختههایى که از غرب و شرق گرفته و با آموزههاى اسلام آمیخته بودند، به پیشرفتهاى علمى و فرهنگى خوبى دست یافتند. شهرهاى مهم دنیاى اسلام به صورت مراکز علم و فرهنگ درآمدند و دانشمندان ابتکارات خود را عرضه نمودند.[۵۶۲]
علم، اساسیترین رکن و لایه تمدن، از مهمترین دستاورد انبیای الهی، و فرهنگ نیز در ابعاد مختلف آن، فرایند بعثت انبیای الهی بوده است. و وحی دستاوردی مهم و زیربنایی به نام و علم الهی برای بشریت داشته و به تناسب درک و کشش انسانها و مقتضای زمان خود، به ترویجِ انواع علوم در عصر خویش پرداختهاند و قرآن نیز پیامبران را، معلم معرفی نموده است: (کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ).[۵۶۳]
در اسلام، علم فریضهای است که نه از لحاظ متعلم و نه از لحاظ زمان و نه از لحاظ مکان محدودیت ندارد، و این عالیترین و بالاترین توصیهای ست که میتوانسته بشود و شده است.[۵۶۴] و علوم دینی و غیر دینی را تحت پوشش دستورات خویش قرر می هد.
اسلام با علوم جدید و «افکار آزادیخواهانه و عقاید تازه» نیز سازگاری دارد، حتی فارغ از مشکلاتی که امثال لوتر (پیشوای جنبش پروتستانتیسم) با آن مواجه بودهاند.[۵۶۵]
هندوها
۰
۱
۳
سیک ها
۱۹۵
۴۶
۱۶
گروه های دیگر
۱۱۰۸
۷۱۷
۲۰۳
جمع
۴-۲-۶- قومیتهای تشکیل دهنده جامعه پاکستان:
جامعه پاکستان با چند گانگی فرهنگی و ناهمگونی قومی توصیف می شود .اشتراک سرزمینی و زبانی ویژگی اصلی گروه های قومی پاکستان به شمار میرود. آنگونه که گیرتز توصیف می کند؛ از لحاظ عملی گروه هایقومی در پاکستان، خاستگاه فرهنگی دارند و در این میان، دین و مذهب در گروه های قومی انسجام و همبستگی شدیدی را ایجاد کرده است. پاکستان به گروه های متفاوت زبانی ، نژادی تقسیم می شود و ویژگیهای مختلف قومی جزء عوامل اصلی واگرایی و منازعات در این کشور محسوب میشوند. در پاکستان، قومیت بنگال از نظر فرهنگی، زبانی و اقتصادی دارای انگیزه جدایی طلبانه بوده است در حالی که قومیت پشتون دارای سابقه تاریخی طولانی مدت است. فرهنگ قبیلهای و سرزمینی بر قومیت بلوچ حاکم است. همچنین هم بستگی زبانی و فرهنگی در قومیت سندی پر رنگتر به نظر میرسد. جامعه پنجاب با حفظ تمام سمبلهای قومیتی، قدرتمندترین قومیت در پاکستان به شمار میرود. دیگر گروهقومی تشکیل دهنده کشور پاکستان مهاجرها هسنتد که با هویت زبانی و منحصر به فرد در صحنهی ملی ظاهر میشوند. طبق گزارش آمارگیری ۱۹۹۸م جمعیت پاکستان به گروه های مختلف قومی و زبانی مختلف تقسیم می شود، که در نمودار زیر انعکاس داده شده است.
(شکل۴-۱) گروه های قومی تشکیل دهنده کشورپاکستان
با این تفاسیر، امروزه درگیریهای قومی شدیدی را میتوان در ایالت پنجاب دید. جایی که گروه سیرایکی زبان برای جدایی مرزهای قلمرو خود در ستیز با گروه های پنجابی است. این تنش های پنهان همچنین در ایالت خیبر پختونخواه (این ایالت قبلاً با عنوان ایالت سرحد معروف بود) جایی که گروه هزارا[۷۹] درست به همان دلیل در حال جنگ هستند، نیز وجود دارد. قومیتهای ساکن در بلوچستان نه تنها بین خودشان در حال جنگ هستند بلکه با دولتمرکزی نیز در حال جنگ هستند. بدترین حالت درگیری قومی در ایالت سند دیده شده است. شایان گفتن است که فقط در سال ۲۰۱۱م به خاطر نزاعهای قومی در پاکستان بیش از ۲۰۰۰ نفر قربانی شدند در این میان، شهر کراچی به عنوان قطب صنعتی پاکستان بیش از پیش درگیر این قبیل منازعات قومی بوده است و بیشترین قربانیان منازعات قومی در طول سالیان متمادی را در بر گرفته است (کوشکی و حسینی ،۱۳۹۳: ۶۹ و ۷۱ و ۷۲). در نگاهی واقع بینانه باید پذیرفت که مجموعه متعددی از عوامل و محرکها در بحرانسازی مناطق قبایلی نقش دارند که در این میان ایدئولوژی جهادگر، پایدارترین و محرکترین عنصر مخاصمه و بیثباتی است. بدون تردید، ایدئولوژی مبارزه جو و خشن، متصلبترین لایه مبانی رفتاری رادیکالهاست که تغییر و تبدیل آن نیز اگر ممکن باشد، پرهزینه و زمان براست. اصرار رهبران و عناصر قبیلهای بر استمرار هویت سنتی و اصیل خود، موجب تعصب شدید آنها نسبت به حفظ موجودیت نظام باورها و هسته معنایی هویت قبیلهای و احتراز از نابودی هویتی شده است. لذا احساس تهدید هویتی قبایل ازسوی امریکا و پاکستان، موجب واکنشهای خشونت بار آنها علیه سیستم سیاسی این کشور شده است. ورود پاکستان به جبهه ضدتروریسم امریکا موجب رویارویی دو طیف قدرتمند در پاکستان شده که به سبب آن جهادگران مدعی مبارزه برای شریعت، رودرروی ارتش قدرتمند مدعی دفاع از تمامیت ارضی کشوراسلامی پاکستان قرار گرفتهاند. بدون تردید ماهیت کنشگری آی. اس. آی، اقوام پشتون و طالبان محلی پاکستان، دارای تمایزات قابل توجهی است و نمی توان انگیزه ها و اهداف این سه ضلع بحران را یکسان پنداشت. از آنجا که ارتش پاکستان و شاخه امنیتی آن آی. اس. آی حفظ یکپارچگی ملی را جزو وظایف ذاتی خود میداند، همواره تلاش کرده است از پشتونیزه شدن جنگ با افراطگرایی جلوگیری کند؛ به گونه ای که پشتونهای غیرطالبانی از صدمات جنگ در امان مانده اما افراطگرایان سرکوب شوند. در مقابل، طالبان همواره در مناطق قبایلی تلاش میکندحملات ارتش علیه خود را جنگ ارتش و پشتونها و حتی منازعه و تقابل قومیت پنجابی و پشتون معرفیکند (واعظی ،۱۳۹۰: ۲۴۳).
۴-۲-۶- بررسی زمینه های تاریخی افراطگرایی فرقه ای در پاکستان:
پاکستان از زمان استقلال خود تحت فشار مسائل سیاسی، اقتصاد ی، اجتماعی و روانی متنوع و مختلفی قرار داشته و در طول این سالها با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم کرده است و دولتهای وقت از برخورد جدی برای حل برخی از آنها ناتوان بودند. یکی از این مسائل برخوردها و درگیریهای فرقه ای و گسترش روز افزون آنها است که تقریباً به صورت یک بیماری مزمن در پاکستان ظاهر شده است. فرقهگرایی و تروریسم داخلی نشأت گرفته از فعالیت گروه های پر شمار مذهبی، خود بحثی قابل تأمل است. تنشهای مذهبی و فرقه ای در این کشور به اشکال گوناگون ظهور یافته است که از جمله، تنش مذهبی میان بعضی از مذاهب اهل سنت و شیعیان اثنی عشری که از سال ۱۹۸۴به بعد ماهیت خشونتآمیز به خود گرفته و تنش دیگر بین بریلویها و دیوبندیهای تندرو که به وهابیت معروف شده اند (صراف یزدی وهمکاران ،۱۳۹۰: ۸۱ و ۸۲). افراطگرایی یکی ازپدیدههای روبه رشد، سرنوشت ساز و تعیینکننده عصر حاضراست. این پدیده به گونه ای روزافزون بر تحولات ملی ومنطقهای و جهانی اثرگذاشته و تفسیر و تحلیل رویدادهای سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی امروز بدون توجه به این پدیده و در نظرگرفتن ابعاد مختلف آن به ناچار ناقص و نارسا است. افراطگرایی فرقه ای در کشور پاکستان در اواخر دهه ۱۹۷۰ م ظاهر شده، در دهه۱۹۸۰ م افزایش پیدا کرده و در دهه ۱۹۹۰م استمرار یافته است. بنابراین، در این قسمت، پس از ارائه تعریفی از افراطگرایی فرقه ای، به معرفی فرقههای مذهبی پاکستان پرداخته می شود و در ادامه به رویکردها به افراطگرایی فرقه ای در پاکستان اشاره میگردد.
۴-۲-۶-۱- تعریف افراطگرایی فرقه ای:
تعریف افراطگرایی دشوار است، اما میتوان گفت که افراطگرایی یکی از صورتهای پدیداری بنیادگرایی است. البته افراطگرایی، بعدی بیش از بنیادگرایی در خود دارد که آن را از بنیادگرایی متمایزمیکند. این بعد، در واقع خشونت است. افراطگرا لقبی است که به آن دسته از افراد یا گروههایی می دهند که عموماً به منظور تحمیل باورها، ایدئولوژی یا ارزشهای اخلاقی خود به دیگران به خشونت متوسل میشوند. واقعیت آن است که همه بنیادگراها افراطگرا نیستند و بنیادگرایی لزوماً پدیدهای خشن نیست. بنابراین، آن دسته از بنیادگراها که برای رسیدن به اهدافشان از خشونت استفاده می کنند، افراطگرا هستند. خشونت، در اینجا، به معنای نیرویی غالباً شدید تعریف می شود که به منظور وارد آوردن صدمه یا آسیب جراحتبار یا کشنده، به افراد یا گروههایی که دشمن شمرده میشوند، مورد استفاده افراطگرایان قرارمیگیرد. هدف خشونت افراطگراها بر انگیختن گروه هدف به پاسخی نامتناسب، تندرو کردن میانهروها و ، در درازمدت، جلب حمایت از اهداف جاه طلبانهشان است. افراطگراها، با موفقیت گروه حامیان خود را بزرگتر می کنند، بر شمار سربازانی که میخواهند در نهضت آنها بجنگند میافزایند؛ منابع مالی و دیگر منابع خود را توسعه، و قدرت کلی خود را افزایش می دهند. آنها، که به دنبال قدرت یا نفوذ سیاسی و اجتماعی هستند، از خشونت بر ضد تشکیلات حکومتی و مردمی استفاده می کنند تا ترس را به مردم القا کنند و ناشایستگی آنهایی که قدرت را در دست دارند، نشان بدهند. بنابراین، اکثر خشونتهای افراطی، آن گونه که بسیاری تصور می کنند، غیرانتخابی و غیرعقلانی نیست. بلکه توسل افراطگراها به خشونت، اغلب، هدفمند و حسابگرانه است. یکی از عرصه های تجلی افراطگرایی، در میان فرقههای مذهبی است. این گونه از افراطگرایی بر هویت انحصاری یک گروه مذهبی تأکید و تمرکز دارد و سایرگروهها را اشکال ناروا یا انحرافی از آن مذهب و بنابراین، مستحق خشونت میداند. این خشونت براساس تقویم مذهبی و در مکانها و زمانهای مقدس اعمال می شود. همچنین، علاوه بر عموم پیروان یک فرقه، شخصیتهای مهم و تأثیرگذار آن فرقه هدف این نوع خشونت قرار میگیرند. اقلیتهای مذهبی پاکستان، و حتی بخشی از گروه اکثریت، در سه دهه اخیر قربانی این خشونتهاشدهاند.
۴-۲-۶-۲- فرقههای پاکستانی:
فرقه، زیرگروه یک گروه مذهبی بزرگتراست. تقسیمات فرقه ای بیشماری در پاکستان وجود دارد. مسلمانان پاکستان، که اکثریت ۹۵ درصدی جمعیت آن را تشکیل می دهند، به دو فرقه سنی و شیعه تقسیم میشوند. سنیها با ۷۵ درصد و شیعیان با تقریباً ۲۰ درصد جمعیت، به ترتیب، اولین و دومین فرقه بزرگ مذهبی پاکستان محسوب میشوند و سایر مذاهب، از جمله مسیحیت، آیینهندو وسیک، در میان کمتر از ۵ درصد ساکنان این سرزمین رواج دارد. این فرقههای مذهبی به لحاظ اعتقادی یکپارچه نیستند و هر یک در درون خود تقسیماتی دارد. مسلمانان سنی پاکستان عموماً پیرو مکتب فقهی حنفی هستندکه خود به دو فرقه فرعی دیوبندی و بریلوی تقسیم می شود. در این میان، بیشتر آنها پیرو سنتهای بریلوی هستندکه فرقه ای میانه رواست. فرقه فرعی اهل حدیث از دیگرفرقه های اسلام سنی پاکستان است که به لحاظ اعتقادی به وهابیت (از مکتب فقهی حنبلی) نزدیکتراست. شیعیان پاکستان نیز عمدتاً به فرقههای فرعی مختلف تعلق دارند که در میان آنها اکثریت از آن اثنی عشری و اسماعیلی است. سازمانهای فرقه ای دیوبندی و اهل حدیث از میان مسلمانان سنی و سازمانهای فرقه ای شیعه اثنی عشری و اسماعیلی در طول دو دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰م درگیریهای خونین بسیار با هم داشتند. تصوف، به عنوان بعد عارفانه اسلام، خارج از تقسیم بندیهای فرقه ای شیعه- سنی قرار میگیرد. سلسله های صفویه در پاکستان دارای سنتی ریشهدارهستند و در گرویدن مردمان شبه قاره به اسلام نقشی مهم ایفاکردهاند. تصوف در پاکستان به چهارسلسله چشتیه، سهروردیه، نقشبندیه و قادریه تقسیم می شود. تصوف، از جمله گروههایی است که در معرض خشونت سازمانهای فرقه ای دیوبندی و اهلحدیث قرار گرفته است. همچنین، فرقه احمدی (قدیانی)، که در اواخر قرن نوزدهم در شبه قاره هند تأسیس شد، در پاکستان پیروانی اندک دارد. علاوه بر فرقه احمدی، که در سال ۱۹۷۴م غیر مسلمان اعلام شد، سایر مذاهب غیراسلامی، نظیر مسیحیت، آیین هندو و سیک، نیز از جمله فرقههای مذهبی پاکستان به شمارمیروند و از خشونت سازمانهای فرقه ای و سازمانهای ستیزهگر دیوبندی و اهلحدیث در امان نبودهاند.
۴-۲-۶-۳- رویکردها به افراطگرایی فرقه ای در پاکستان:
در پژوهشهایی که در باره افراطگرایی فرقه ای در پاکستان انجام شده، سه رویکرد جامع رامیتوان تشخیص داد:
۴-۲-۶-۳-۱- رویکرد تفسیری:
این رویکرد برای فهم رفتارهای افراطیفرقه ای، شیوهای تفسیری اتخاذ می کند و در پی توضیح چگونگی استفاده از متن (نص) برای توجیه خشونت فرقه ای است. سطح تحلیل این رویکرد ذهنگراست و غالباً اهمیت چندان به واقعیتهای مادی و عینی نمیدهد؛ و ابعاد مختلف این پدیده را به مطالعهباورها و آموزههای گروه های افراط گرا تقلیل میدهد.
۴-۲-۶-۳-۲- رویکرد دولت محور:
این گروه دولت را در کانون توجه قرارمیدهند، افراطگرایی را پدیدهای از بالا به پایین میدانند و معتقدند که فعالیتهای فرقه ای با حضور ساختاری دولت جهتدهی می شود و تحت تأثیر آن قرارگرفته و دستکاری میگردد. این رویکرد، ناتوانی دولت در ساخت یک هویت ملی و به ناچار، تأسی آن به ایدئولوژی به عنوان عاملی وحدتبخش را در پیدایش و گسترش افراطگراییفرقه ای در پاکستان دخیل میداند.
۴-۲-۶-۳-۳- رویکرد منطقهای:
رویکرد سوم، بر چارچوب سیاست منطقهای تمرکز دارد، و آن را بعد بیرونی دخیل در پیدایش و گسترش افراطگرایی فرقه ای تلقی می کند. طرفداران این رویکرد معتقدند که معادلات منطقهای، در دوره های زمانی مختلف، بر طرفهای درگیر در منازعه فرقه ای تأثیر میگذارند.
این رویکرد بر نقش همسایگان، و وقوع رویدادهای منطقهای، نظیرانقلاب یا جنگ، تأکید دارد و شیوه و سازوکار تأثیر آنها در وقایع داخلی را ردیابی و ارزیابی می کند.
۴-۲-۸- وجود مناطق قبیلهای خودمختار فتا:
منطقه قبایلی که به اختصار (فتا) یا منطقه به لحاظ اداری خودمختارخوانده می شود، به وسیله خط دیوراند (خطمرزی افغانستان و پاکستان که هیچ گاه مورد قبول افغانستان واقع نشده است) از افغانستان جدا می شود. اگر چه ساکنان این منطقه همگی پشتون هستند؛ اما دولت مرکزی پاکستان و یا دولتهای ایالتی، حق مداخله در امور داخلی این منطقه را ندارند. تا قبل از مداخلهی آمریکا در افغانستان، منطقه قبایلی فقط در پرتو اختلافات پاکستان و افغانستان بر سرخط دیوراند مورد توجه قرار میگرفت؛ اما پس از حمله آمریکا، طالبان در این منطقه مستقر شدند و از این زمان به بعد بود که منطقه قبایلی به محلی برای مشاجره تبدیل شد. این مشاجره دارای ۳ وجه بود: پاکستان وسرانمنطقهقبایلی، پاکستان و آمریکا، پاکستان و افغانستان. مشاجرهی پاکستان با سرانقبایل، یک وجه تاکتیکی و یک وجه استراتژیک داشت: وجه تاکتیکی حول مخالفت ظاهری پاکستان با سران قبایل به دلیل پناه دادن به طالبان و القاعده دور میزد. وجه استراتژیک، حول تلاش پاکستان برای بهره برداری از وضع موجود جهت بسط حاکمیت خود به منطقه قبایلی بود. در همین حال افغانستان و آمریکا، دولت پاکستان را به دلیل استقرار طالبان و القاعده در خاک این کشور، مورد نکوهش قرار دادند. بنابراین منطقه قبایلی می تواند به عنوان ابزاری در دست پاکستان یا افغانستان جهت تعدیل و تنظیم رفتار یکدیگر مورد استفاده قرار گیرد. قومیت و خودمختاری منطقهقبایلی یک عامل کلیدی در نقشآفرینی این منطقه در مناسبات افغانستان و پاکستان است. هرگاه افغانستان اراده کند می تواند با بهره گیری از ناسیونالیسم پشتون، ساکنین قبایل را علیه پاکستان تحریک کند و برعکس پاکستان نیز می تواند با تحریک همین احساسات، آنها را علیه دولت کابل تحریک کند. در حال حاضر به دلیل استقرارطالبان در این منطقه که اغلب از قومیت پشتون هستند و نیز به دلیل حمایت پاکستان از طالبان، منطقه قبایلی به سودپاکستان عمل می کند؛ اما هرگاه پاکستان قصد داشته باشد علیه طالبان عمل کند و یا حاکمیت خود را بر این مناطق گسترش دهد، ساکنین قبایل به سمت افغانستان و علیه پاکستان وارد عمل میشوند. هرگونه تغییر و تحولات جدایی طلبی پشتون ها بر کشورهای دیگر نیز، تأثیرگذارخواهد بود (خلیلی و همکاران، ۱۳۹۲: ۱۰۲ و ۱۰۳). اسلام در مناطق قبایلی غربی پاکستان، هم مرز با افغانستان- بلوچستان امروزی ایالت سرحدشمال غربی[۸۰] و مناطق قبایلی فدرالی[۸۱] گسترش یافت که بازتابنده شیوه های محافظه کارانه جامعه قبیله ای بود.
در چنین مناطقی، رسوم قبایلی پیش از اسلام نظیر پرده[۸۲](نقاب) و جدایی زنان، مخالفت با آموزش آنها و سنت قربانی کردن[۸۳] با اسلام آمیخته شد تا جامعهای، از نظراجتماعی و مذهبی، محافظهکاربسازد. بنابراین، منطقهای که در حال حاضر پاکستان است، پذیرای مذاهب و فرقههای مختلف بود، که عمدتاً در هماهنگی با یکدیگر زیستهاند و از نظرفرهنگی، جامعهای متنوع و کثرتگرا خلق کرده اند. این میراث مدارا در دولتمدرنپاکستان، با وجود رشد خشونت فرقه ای و افراطگرایی مذهبی، به ویژه در دو دهه اخیر، باقی مانده است. به علاوه، عمدهترین تقسیم بندی تعلیمی میان مسلمانان پاکستان بین دیوبندیها و بریلویها است (واعظی ،۱۳۹۰: ۳۵۸ و ۳۵۹).
۴-۲-۹- وضعیت نا مساعد اقتصادی:
پاکستان جزو شش کشور پرجمعیت دنیا و دومین کشور دارندهی جمعیت مسلمان بعد از اندونزی است. طبق آمار تخمین سال ۲۰۰۹ م پاکستان با جمعیتی حدود ۱۷۶ میلیون نفر، هشتمین کشور پرجمعیت از نظر نرخ رشد جمعیت است. همچنین، نزدیک به ۲۴ درصد از جمعیت ۱۷۶ میلیون نفری پاکستان، زیر خط فقر زندگی می کنند. بر اساس تخمین صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۰۵ م کشور پاکستان در حدود ۴۰ میلیارد دلار بدهی خارجی به نهادهای بین المللی دارد. بر طبق گزارشهای سایت اخیراً گروه توسعه تحقیقاتی اوراسیا تحقیقی در مورد ثباتاقتصادی[۸۴] و سیاسی کشورهای واقع در قارهی آسیا و اروپا انجام داده است که بر طبق این پژوهش، کشور پاکستان به دلیل شرایط نابسامان و کسب رتبه ۴۶ بیثباتترین اقتصادجهان معرفی شده است. علاوه بر این مسائل، در این کشور نزدیک به ۲۰ میلیون کودک در شرایطی مشغول به کار هستند، که اکثر موارد به شرایط بردگان شبیه است. نرخ بیسوادی در این کشور حدود ۶۸ درصد است و تنها ۳۰ درصد از بچهها به مقطع راهنمایی وارد می شوند. این شرایط اقتصادی و اجتماعی نابسامان خود باعث بالا رفتن سطح انتظارات مردم شده و عدم تغییر شرایط جامعه، افراد را ناامید کرده و باعث پیوستن آنها به گروه های مختلف مخاطب شده است (کوشکی و حسینی ،۱۳۹۳: ۶۷ و ۶۸). تعصبات فرقه ای در این سرزمین مانع از ثبات قدرت سیاسی و در نتیجه امنیت اقتصادی می شود. برای حل مشکلات اقتصادی، حکومتهای پیشین با دریافت وام از خارج که هم اکنون به چهل میلیارد دلار میرسد، کوشیدند از بحرانها عبور کنند؛ اما هیچ یک د راندیشهی یک راه حل بنیادی و ساختاری برنیامدند. فقدان منابع زیرزمینی، هرج و مرج در سیستم مالیاتی، رشد فساد مالی در دستگاه حاکمه و افزایش سرسام آور هزینه های نظامی، مانع از آن گردیده تا اقتصاد بیمار این کشور سامان پیداکند (مسعودنیا و نجفی ،۱۳۹۰: ۹۲). با توجه به ساختاراقتصادی این کشور و ترکیب صادرات و کسبدرآمد، موضوع بدهی ها همواره از دغدغههای زمامداران این کشور بوده است. در زمان حاکمیت نظامدیکتاتوری (نظامی) با توجه به جایگاه راهبردی در منطقه، با انحاء مختلف از کمکهای اقتصادی بهرهجسته و تا حدی این فشار را به کشورهای پشتیبان خود منتقل مینمودند. لیکن در دوران حکومتهای مردمسالار، فشار مستقیماً به مردم و دولتمردان این کشور تحمیل شده و اعطای هر نوع کمک منوط به جلب نظرات و منویات سیاسی آنها بوده است. فضای پیچیده سیاسی و اقتصادی پاکستان خصوصاً طی دوسال اخیر، محیطی کاملاً پویا و بدون انعطاف را فراهم آورد که در پرتو آن، بسیاری از برآوردهای اقتصادکلان با تغییر کمی و کیفی متغیرها، دستخوش تحول شگرفی گردید. مزید بر آن، بحرانجهانی، تغییرات منطقهای و تنشهابا همسایه مهم هند عوامل مؤثری بر تشدید بحران اقتصادی این کشوربود. رشد تدریجی بدهی خارجی طی دهه گذشته، یکباره سرعت بیشتری گرفت و تراز پرداخت کشور را به مخاطره افکند. رخدادهایی از قبیل کاهش شدید سرمایه گذاری خارجی (مستقیم و غیرمستقیم در بورس و اوراقبهادار)، کاهش بودجه های عمرانی دولت و به تبع آن کندشدن روند فقرزدایی در کشور (ارتقاء سطح آموزش و بهداشت) ناشی از بالارفتن نرخ ریسک کشور و تعهد دولت به تغییرساختار منطبق با نظام مردمسالار ارزیابی شده است. آمارها نشان میدهد اقتصاد پاکستان یک اقتصاد توسعهنیافته و ضعیف است که سالها درگیری داخلی میان سیاستمداران این کشور اصلیترین عامل آن است. سطح پایین سرمایه گذاری خارجی یکی از این دلایل است (اژدر ،۱۳۹۰: ۵۱ و۵۲ ). سیاستهای اقتصادی مبتنی بر تأمین رفاهاجتماعی ازسوی دولت، گرایش آنها به سوی کاهش فاصله میان فقروغنی، فقدان فسادمالی میان نخبگان حاکم و توزیع عادلانه و برابرمنابع و ثروت عمومی در جامعه، سطح اقدامات جمعی خشونتگرا را کاهش میدهد. برعکس در غیاب این اصول و سیاستهای اقدامجمعی خشونت بار امکان رشد بیشتری پیدا می کند. در پاکستان این مسئله موجب به خطرافتادن امنیت ملی پاکستان گردیده؛ به طوری که جوانان و نوجوانان عمدتاً بیکار که امیدشان به توانایی دولت در رفع مشکلات اقتصادیشان را از دست دادهاند، احزاب و مؤسسات خیریهی اسلامی را تنها پناهگاه واقعی خودیافتهاند. این جوانان بعضآً به خاطر تأمین زندگی خود و خانواده به استخدام احزاب جهادی در پاکستان، افغانستان و کشمیر در میآیند. تداوم این شرایط، جوانان و مردم فقیر کشورا مجذوب شعارهای تندروانه و انقلابی احزاب اسلامی همچون عدالت اجتماعی و اقتصادی، مبارزه با فساد، بیکاری و استثمار زمینداران بزرگ کرده است. برخی گروه های مذهبی با پشتوانه مالی سرمایهداران عرب حاشیه خلیج فارس و دولتهای آنان، توانسته اند اعتماد تعداد زیادی از افراد وابسته به طبقات محروم را به خود جلب کنند. جوانان دردمند و بعضاً عقدهای با انگیزه های اقتصادی و انتقامگیری از صاحبان قدرت و ثروت و یا صرفاً مذهبی به امید پاداشهای اخروی، به سوی گروه های تندرواسلامی کشیده میشوند. بنابراین، میتوان گفت یکی از ریشه های گسترش تنشهای فرقه ای و پرورش گروه های تروریستی، فقراقتصادی و نبود چارچوب مهندسی فرهنگی پایدار در پاکستان است. به عنوان مثال اکثر شبه نظامیان طالبان بیشتر در مناطق مرزی پاکستان با افغانستان که اکثراً توسعه نیافتهاند، مستقرند.
۴-۲-۱۰- بحران اجتماعی:
یکی از بحرانهای فعال در جامعهپاکستان، بحراناجتماعی است که با ویژگیهایی همچون شکنندگیاجتماعی، سنتهای پایدار و انعطاف ناپذیر مذهبی، فقرفرهنگی و اقتصادی، تعصب قبیلگی و سلحشوریعشیرهای، سختگیری اخلاقی و ساخت کشمکشپرور قومی، ملی و مذهبی، ساختار قومی جامعه پاکستان را تشکیل میدهد. پس محیط اجتماعی و سیاسی پاکستان پیچیدگیهای خاص خود را دارد. این جامعه دارای ماهیت قومی و فرقه ای است که هریک دارای ایده هاو تعصبات قومی قبیلگی و برداشتهای سنتی و مذهبی خاص هستندکه روز به روز بر دامنه شکاف آن افزوده می شود. در این کشور سه گروه اجتماعی فعال حضوردارند؛ سران قبایل و زمینداران بزرگ، مذهبیهای سنتگرای دیوبند و اهلحدیث و روشنفکرانغربگرا. این گروه های سه گانه هر کدام از نفوذ زیادی در جامعه پاکستان برخوردارند. حضور همزمان این گروه ها در سطوح مختلف اجتماعی، سیاسی و اداری، نزاعهای داخلی آنان را در همه بخشهای اجتماعی و سیاسی گسترش داده و مانع از تحقق نظم یکپارچه در کشور گردیده است. تلاش دولتهای حاکم بر پاکستان، نظامی و غیرنظامی برای غلبه بر بحران ناامنی و قانون ستیزی تاکنون دستاورد خاصی نداشته است؛ به گونه ای که حتی دولت پرویزمشرف که پس از روی کارآمدن، یکی از اهداف اصلی خود را خلع سلاح مردم اعلام کرد، پس از دو سال تلاش ناچار شدکه شکست در این زمینه را به طور رسمی اعلام کند. رشد فزایندهی ناامنی در جامعه پاکستان، این گرایش و ذهنیت را در میان مردم به خصوص مذهبیها به وجود آورده که دولت و ارتش قادر به حفظ نظم و قانون نیست. وجود اینچنین گرایشها و ذهنیتهایی در بین مردم پاکستان باعث شده تا آنهاجهت برقراری نظم و قانون به گروه های اسلامگرا تمایل بیشتری پیدا کنند؛ زیرا به باور آنها دولت از درون خود چنان از هم گسسته و در نزاعهای داخلی و فساد فرورفته است که هیچ نوع امیدی برای تغییر و اصلاح وضعیت موجود ازسوی آن نمیرود (مسعودنیا و نجفی ،۱۳۹۰: ۹۳ و ۱۹۴).
در این بخش نتایج و یافتههای تحقیق جهت تایید یا رد فرضیههای تحقیق به منظور پاسخگویی به سوالات پژوهش ارائه میگردد. این تحقیق بر مبنای سوالات زیر شکل گرفته است:
-
- عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور کدامند؟
-
- کدامیک از عوامل حیاتی بیشترین اهمیت را در موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور خواهد داشت؟
-
- وضعیت جاری مدیریت دانش در سازمان مورد مطالعه (ستاد ویژه توسعه فناوری نانو) در مقایسه با چارچوب پیشنهادی چگونه است؟
برای پاسخگویی به سوالات تحقیق فرضیههای زیر شکل گرفت:
-
- توسعه سرمایه انسانی و اجتماعی، فرهنگ سازمانی، پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان و استراتژی و اهداف عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانشمحور میباشند.
-
- استراتژی و اهداف بیشترین اهمیت را در موفقیت مدیریت دانش سازمانهای دانشمحور دارد.
-
- بین وضعیت جاری مدیریت دانش در سازمان مورد مطالعه (ستاد ویژه توسعه فناوری نانو) در مقایسه با چارچوب پیشنهادی تفاوت وجود دارد.
در ادامه نتایج آزمون هر فرضیه و پاسخ به سوالات مربوط به هر فرضیه به ترتیب بیان میشود. پس از مرور ادبیات موضوع و اخذ نظر خبرگان در خصوص عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور ۱۰ عامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور شناسایی و استخراج گردید که شامل عوامل مطرح شده در فرضیه اول تحقیق میباشد و عبارتند از: پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان، ساختار و زیر ساخت های سازمانی، توسعه سرمایه انسانی و اجتماعی، فرهنگ سازمانی، الگوبرداری و اندازه گیری عملکرد، زیر ساختار های سیتم های اطلاعاتی، کار تیمی و گروههای تعامل اجتماعی، مدیریت تغییر، استراتژی و اهداف و فرایند های مدیریت دانش. خبرگان میزان اهمیت هر یک از ۱۰ عامل را در قسمت اول پرسشنامه اول بر اساس طیف پنج گزینهای لیکرت تعیین نمودند. به منظور تایید روایی و اهمیت ۱۰ عامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور از آزمون دو جملهای با فاصله اطمینان ۹۵% استفاده گردید. همانطور که جدولهای ۴-۲ و ۴-۳ ملاحظه میگردد تمامی عوامل از میانگین بالایی برخوردارند. انجام آزمون دو جملهای با در نظر گرفتن مقدار احتمال پایهای پیشفرض ۵٠ % و Cut point=3 نیز آشکار ساخت که در سطح معناداری ۰۵/۰ میانگین اهمیت هر یک از عوامل بیشتر از ۳ میباشد. به عبارت دیگر کلیه عوامل شناسایی شده از اهمیت بالایی برخوردار هستند. بدین شکل اهمیت تمامی عوامل برای موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور تائید شد که این امر منجر به تایید چارچوب پیشنهادی مدیریت دانش بر اساس عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش گردید .
برای رتبه بندی و تعیین میزان اهمیت عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور از آزمون فریدمن استفاده شد که نتایج آن در جدول ۴-۴ منعکس شده است. مطابق تحلیل فریدمن، رتبه عامل «پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان» (۶۷/۷) بالاتر از همه بوده هرچند «الگوبرداری و اندازه گیری عملکرد» پایینترین رتبه (۷۳/۳) را نشان میدهد، در حد فاصل این دو عامل دیگر عوامل قرار دارند که «کار تیمی و گروههای تعامل اجتماعی» با رتبه ۲۰/۶ در جایگاه دوم قرار دارد. توسعه سرمایه انسانی و اجتماعی، استراتژی و اهداف، فرهنگ سازمانی، زیر ساختار های سیستمهای اطلاعاتی، فرایند های مدیریت دانش، ساختار و زیر ساخت های سازمانی و مدیریت تغییر به ترتیب با میانگین رتبهای ۰۳/۶، ۹۰/۵، ۵۰/۵، ۴۷/۵، ۱۳/۵، ۷۳/۴،۶۳/۴ در رتبههای بعدی قرار دارند.
بدین ترتیب با انجام آزمون فریدمن این فرضیه که استراتژی و اهداف بیشترین اهمیت را در موفقیت مدیریت دانش سازمانهای دانشمحور دارد، با اطمینان ۹۵ درصد و در سطح معناداری ۰۰۳ /۰ رد گردید. با توجه به آزمون فریدمن میتوان گفت که از نظر خبرگان عامل پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان بیشترین اهمیت را در موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور دارد و عامل استراتژی و اهداف در میان ۱۰ عامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش از نظر میزان اهمیت در رده چهارم قرار دارد.
بعد از شناسایی شاخصهای موثر در موفقیت مدیریت دانش و گروه بندی آن ها به عوامل مرتبط و تایید آن ها به وسیله خبرگان، پرسشنامه دوم برای ارزیابی آمادگی ستاد ویژه توسعه فناوری نانو (سازمان دانش محور) استفاده گردید. پرسشنامه بر مبنای عوامل و شاخصهای موفقیت مدیریت دانش تایید شده در قسمت اول تحقیق طراحی شده و از پاسخ دهندگان (مدیران و کارشناسان ستاد) خواسته شد وضعیت جاری مدیریت دانش در ستاد را در هر یک از شاخصهای موفقیت مدیریت دانش بر مبنای مقیاس پنج امتیازی لیکرت تعیین نمایند. پس از جمع آوری ۱۲ پرسشنامه تکمیل شده به وسیله کارشناسان و مدیران ستاد، ابتدا با بهره گرفتن از آزمون دو جملهای اجماع نظر کارشناسان و مدیران ستاد در مورد وضعیت جاری هر شاخص در ستاد مورد سنجش قرار گرفت. همانطور که در جداول ۴-۱۵ تا ۴-۲۴ قابل مشاهده است، کارشناسان و مدیران ستاد ویژه توسعه فناوری نانو بر اساس آزمون دوجمله ای در همه شاخصها با احتمال پایهای پیش فرض ۵۰٫ و سطح معناداری کمتر از ۰۵٫ در خصوص وضعیت فعلی ۷۸ شاخص تایید شده به وسیله خبرگان و بالطبع در وضعیت جاری همه عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمان مورد مطالعه اشتراک نظر دارند.
همانطور که در جدول ۴-۲۵ میتوان امتیاز عوامل موفقیت دانش در سازمانهای دانش محور از نظر خبرگان را در مقایسه با وضعیت فعلی مدیریت دانش در ستاد ویژه توسعه فناوری نانو مشاهده کرد، کلیه عوامل موفقیت مدیریت دانش از نظر خبرگان دارای امتیاز بالاتر از ۴ میباشند در حالی که ستاد نانو در عوامل پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان، فرهنگ سازمانی، زیر ساختار های سیستمهای اطلاعاتی، کار تیمی و گروههای تعامل اجتماعی، مدیریت تغییر و استراتژی و اهداف دارای امتیاز بالاتر از ۳ هستند. هرچند ستاد نانو در این شاخصها وضعیت قابل قبولی دارد لیکن، تا رسیدن به وضعیت مطلوب تلاش و توجه بیشتری به عوامل ذکر شده و شاخصهای مربوط به عوامل از طرف ستاد نانو نیاز است. از سوی دیگر ستاد نانو دارای امتیاز کمتر از ۳ در ۴ عامل ساختار و زیر ساخت های سازمانی، توسعه سرمایه انسانی و اجتماعی، الگوبرداری و اندازه گیری عملکرد و فرایند های مدیریت دانش میباشد که نشان دهنده ضعف ستاد نانو در این عوامل برای موفقیت مدیریت دانش میباشد؛ بنابراین میتوان گفت ستاد نانو در ۶ عامل وضعیت قابل قبولی دارد و در ۴ عامل دیگر دارای وضعیت قابل قبولی نیست و به طور کلی ستاد نانو از نظر عوامل موفقیت مدیریت دانش با وضعیت مطلوب از نظر خبرگان فاصله دارد.
همچنین به منظور آزمون فرضیه «بین وضعیت جاری مدیریت دانش در سازمان مورد مطالعه (ستاد ویژه توسعه فناوری نانو) در مقایسه با چارچوب پیشنهادی تفاوت وجود دارد. » از آزمون آماری از آزمون Mann-Whitney U در سطح معناداری ۹۵% استفاده گردید. همانطور که در جدول ۴-۲۷ میتوان دید بین میانگین رتبه بندی همه عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمان دانش محور از نظر خبرگان و وضعیت فعلی این عوامل در ستاد نانو تفاوت معناداری وجود دارد زیرا سطح معناداری برای همه عوامل کمتر از ۰۵٫ میباشد. از سوی دیگر میانگین رتبه بندی همه عوامل حیاتی موفقیت مدیریت در ستاد نانو کمتر از میانگین رتبه بندی این عوامل در وضعیت مطلوب میباشد. بدین ترتیب وجود تفاوت معنادار بین وضعیت جاری مدیریت دانش در سازمان مورد مطالعه (ستاد ویژه توسعه فناوری نانو) در مقایسه با چارچوب پیشنهادی تایید گردید.
با توجه به اینکه عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور از دیدگاه خبرگان و صاحبنظران دارای ترتیب زیر هستند:
۱-پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان ۲- کار تیمی و گروههای تعامل اجتماعی ۳- توسعه سرمایه انسانی و اجتماعی ۴- استراتژی و اهداف ۵- فرهنگ سازمانی ۶- زیر ساختار های سیستمهای اطلاعاتی ۷- فرایند های مدیریت دانش ۸- ساختار و زیر ساخت های سازمانی ۹- مدیریت تغییر ۱۰-الگوبرداری و اندازه گیری عملکرد.
از سوی دیگر بر اساس آزمون فرید من رتبه بندی وضعیت فعلی عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در ستاد نانو به صورت زیر میباشند:
۱- فرهنگ سازمانی ۲- پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان ۳- زیر ساختار های سیستمهای اطلاعاتی ۴- ساختار و زیر ساخت های سازمانی ۵- کار تیمی و گروههای تعامل اجتماعی ۶- مدیریت تغییر ۷- توسعه سرمایه انسانی و اجتماعی ۸- فرایند های مدیریت دانش ۹- استراتژی و اهداف ۱۰- الگوبرداری و اندازه گیری عملکرد.
بنابراین، ملاحظه میشود که ستاد ویژه توسعه فناوری نانو باید توجه بیشتری به میزان اهمیت عوامل حیاتی مدیریت دانش کند و سعی در بهبود عوامل تاثیر گذار تر بر موفقیت مدیریت دانش به طور خاص کار تیمی و گروههای تعامل اجتماعی و توسعه سرمایه انسانی و اجتماعی نماید.
۵-۴-چارچوب نهایی شده در این تحقیق
چارچوب نهایی شده در این تحقیق برای مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور بر مبنای عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش به صورت شکل ۵-۱ قابل ارائه است.
همانطور که در شکل ۵-۱ ملاحظه میگردد تمامی عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش بر اساس نتایج آزمون دو جملهای با در نظر گرفتن مقدار احتمال پایهای پیشفرض ۵٠ % و Cut point=3 از اهمیت بالایی برخوردار هستند. بدین ترتیب وجود و اهمیت تمامی عوامل برای موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور تائید شد که این امر منجر به تایید چارچوب پیشنهادی مدیریت دانش بر اساس عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش گردید. از سوی دیگر همانطور که قبلاً بیان شد بر اساس آزمون فریدمن عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور از دیدگاه خبرگان و صاحبنظران دارای رتبه بندی و اهمیت زیر هستند که سعی گردیده در چارچوب نهایی این رتبه بندی اعمال گردد:
۱-پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان ۲- کار تیمی و گروههای تعامل اجتماعی ۳- توسعه سرمایه انسانی و اجتماعی ۴- استراتژی و اهداف ۵- فرهنگ سازمانی ۶- زیر ساختار های سیستمهای اطلاعاتی ۷- فرایند های مدیریت دانش ۸- ساختار و زیر ساخت های سازمانی ۹- مدیریت تغییر ۱۰-الگوبرداری و اندازه گیری عملکرد.
شکل ۵-۱-چارچوب نهایی عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور
۵-۵- مقایسه نتایج پژوهش با تحقیقات قبلی
در عصر کنونی چالش اصلی سازمانها درک مدیریت دانش و چگونگی پیاده سازی آن است. امروزه بزرگترین آرزوی سازمانها تعریف مدیریت دانش مناسب و اداره آن به یک روش موفق است. بی شک، سازمانهای دانش محور باید در طراحی و به کار گیری مدیریت دانش، در نقش سازمانهای پیشرو ظاهر شوند، و این امر مستلزم شناسایی عوامل حیاتی موفقیت و اقدام عملی بر مبنای این عوامل تاثیر گذار در مراحل مختلف طراحی و به کار گیری مدیریت دانش است.
در این تحقیق ۱۰ عامل و ۷۸ شاخص مؤثر بر موفقیت مدیریت دانش از ادبیات موضوع استخراج تأثیر آن عوامل بر موفقیت مدیریت دانش به تأیید خبرگان امر رسید. هیچ یک از تحقیقات قبلی در زمینه عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش، به این تعداد از عوامل اشاره نداشتهاند و هر یک بر حوزه یا عواملی خاص تکیه کردهاند و از این جهت، عوامل استخراجی در این تحقیق نسبت به سایر تحقیقات قبلی کاملتر و جامعتر بوده و دیدی کلیتر نسبت به مفهوم مدیریت دانش دارد. بنابراین چارچوب تحقیق که بر اساس این عوامل و شاخصها است چارچوب کامل و جامعی است. همانطور که در فصلهای قبلی نیز اشاره گردید تحقیقات بسیار کمی در زمینه عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور صورت پذیرفته و این تحقیق از این نظر دارای مزیت میباشد.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش عبارتند از :
۱-پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان ۲- کار تیمی و گروههای تعامل اجتماعی ۳- توسعه سرمایه انسانی و اجتماعی ۴- استراتژی و اهداف ۵- فرهنگ سازمانی ۶- زیر ساختار های سیستمهای اطلاعاتی ۷- فرایند های مدیریت دانش ۸- ساختار و زیر ساخت های سازمانی ۹- مدیریت تغییر ۱۰-الگوبرداری و اندازه گیری عملکرد.
این تحقیق با یافتههای داون پورت و همکاران ( ۱۹۹۸ ) در خصوص حیاتی بودن عاملهای فرهنگ، زیرساخت، و حمایت مدیریت ارشد همخوانی دارد. در تحقیق چریدس و همکاران (۲۰۰۳) عواملی نظیر استراتژی، مدیریت منابع انسانی، سیستمهای اطلاعاتی از عوامل حیاتی شناخته شده است که با یافتههای این پژوهش کاملاً سازگاری دارد.
عوامل حیاتی شناسایی شده توسط هونگ[۴۴] و همکاران (۲۰۰۵) یعنی الگوبرداری، فرهنگ سازمانی، زیرساخت سیستمهای اطلاعاتی، و رهبری و تعهد قوی مدیریت ارشد نیز در این تحقیق مورد تاکید قرار گرفتهاند.
مطالعات قبلی بر اهمیت تعامل اجتماعی و کار تیمی بین اشخاص برای ایجاد رفتار مدیریت دانش میان افراد تاکید کردهاست. (Liao, 2010). این تحقیق نیز کار تیمی و گروههای تعامل اجتماعی را به عنوان یکی از عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور بیان کرده است.
چانگ و چوانگ (۲۰۱۰) فرهنگ را مهمترین عامل برای موفقیت مدیریت دانش بیان کردند لیکن تحقیق حاضر فرهنگ را یکی از عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور میداند و پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان را به عنوان مهمترین عامل موفقیت بیان میدارد.
نظر به اینکه در تحقیقات قبلی استقرار کامل فرآیندهای مدیریت دانش یکی از عوامل تأثیرگذار در موفقیت مدیریت دانش ذکر شده است ( Holsapple and Joshi, 2000; Bhatt,2000; Wong & Aspinwall , 2005; and Akhavan & Jafari , 2006)؛ لذا شناسایی عامل فرآیندهای مدیریت دانش به عنوان یکی از عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در راستای تحقیقات قبلی میباشد.
اخوان و همکارانش (۲۰۰۹) در تحقیقی ۵ عامل حیاتی موفقیت شناسایی کردند که سهم بیشتری در ارتقای مدیریت دانش در مراکز تحقیقاتی دانشگاهی ایران دارند. این عوامل عبارتند از: مدیریت منابع انسانی و ساختار منعطف و پویا، آمادگی و معماری مدیریت دانش، ذخیره دانش، الگوبرداری و مدیر عالی دانش که همه این عوامل در چارچوب پیشنهادی این تحقیق یا به عنوان عامل یا به عنوان شاخص موثر بر موفقیت بیان شدهاند.
رهنورد و محمدی (۱۳۸۸) با بررسی عوامل حیاتی موفقیت در مراکز دانشگاهی تهران که نوعی سازمان دانش محور میباشند پرداختند که یافتههای این پژوهش نشان داد که عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش عبارتند از: ۱- توسعه منابع انسانی؛ ۲ - فرهنگ مشارکتی؛ ۳- درگیری افراد؛ ۴- جهت گیری دانایی محور؛ ۵ - زیرساختهای سیستمهای اطلاعاتی؛ ۶- ارزیابی و انتقال دانش؛ و ۷- الگوبرداری.
در تحقیقات رهنورد و محمدی (۱۳۸۸) الگوبرداری از نظر رتبه بندی در رده آخر عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش بیان شده است که این نتیجه هم راستای رتبه بندی عامل الگوبرداری و اندازه گیری عملکرد در میان عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور میباشد.
نکته قابل توجه در این تحقیق در نظر گیری نوآوری و تجاری سازی دانش به عنوان فرآیندهای مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور میباشد که این امر در راستای نظام ملی نوآوری در فناوری نانو میباشد که در آن خلق و شناسایی دانش، تسهیل نوآوری، ایجاد شبکههای خبرگی، بهبود فرایند های انتقال و اشتراک گذاری دانش، تجاری سازی دانش و توسعه سرمایه انسانی از کارکردهای اصلی میباشند.
بنابراین، در مقایسه با تحقیقات پیشین، این پژوهش چارچوب جامعی را شناسایی کرده است که میتوان به عنوان چارچوب نظری فراگیر در طراحی و به کار گیری موفق مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور در نظر گرفت.
۵-۶- پیشنهادات مستخرج از پایان نامه
با توجه به بررسیهای گسترده و عمیقی که در زمینۀ شناسایی عوامل و شاخصهای تأثیرگذار بر موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور به عمل آمد، مشخص گردید که این سازمانها، نیازمند توجه دقیق و موشکافانهای به بهبود جریان دانش در فرایندهای کسب و کار سازمانی بوده و بر این اساس، نیازمند راه کارها و راهبردهای مدونی در زمینۀ مدیریت دانش هستند. با توجه به نتایج تحقیق حاضر پیشنهادات ذیل جهت به کار گیری موفق مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور و ستاد ویژه توسعه فناوری نانو ارائه میگردد:
-
- از آنجایی که سازمانهای دانش محور ممکن است قادر به مدیریت تمامی جنبههای مدیریت دانش در یک مقطع زمانی نباشند، اهمیت و اولویت این مجموعه عوامل حیاتی موفقیت میتواند به عنوان یک راهنما برای این سازمانها در جهت اولویت بندی و تنظیم فعالیتهای مدیریت دانش مورد استفاده قرار گیرد.
- پرسشنامه توسعه داده شده در این مطالعه ارائه کننده یک چک لیست واقعی برای ارزیابی ادراکات در خصوص فعالیتها میباشد. برای سازمانهایی که در کشور مدیریت دانش را اجرا می کند، چارچوب ارائه شده در این پژوهش که بر مبنای عوامل حیاتی موفقیت و شاخصهای مربوط میباشد میتواند به عنوان یک ابزار برای ارزیابی وضعیت مدیریت دانش و تعیین حوزههای قابل بهبود نقش موثری ایفاء نماید. همچنین، چارچوب ارائه شده امکان ارزیابی مقایسهای توانمندیهای جاری مدیریت دانش در سازمان مورد مطالعه و وضعیت مطلوب را فراهم می کند.