کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



۳۳۸

 

۰٫۳۱۲
۰٫۰۰۱
۳۳۸

 

 

 

تعهد سازمانی ضریب همبستگی
سطح معنی داری
تعداد

 

۰٫۳۱۲
۰٫۰۰۱
۳۳۸

 

۱
۳۳۸

 

 

 

نتایج حاصل از ضریب همبستگی اسپیرمن جدول (۴-۱۹) نشان می‌دهد، بین بعد رفتاری هوش فرهنگی و تعهد سازمانی معلمان زن مدارس دولتی مقطع ابتدایی شهر مشهد رابطه معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر فرض خلاف پذیرفته می‌شود. همچنین با توجه به مقدار ضریب همبستگی (r = 0.312 , P<0.01) می‌توان گفت بین بعد رفتاری هوش فرهنگی و تعهد سازمانی معلمان رابطه مثبت و معنی دار با شدتی متوسط وجود دارد. به عبارت دیگر با افزایش ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ معلمان ﺑﺮای ﻧﻤﺎﯾﺶ اﻋﻤﺎل ﮐﻼﻣﯽ و ﻏﯿﺮﮐﻼﻣﯽ ﻣﻨﺎﺳـﺐ در ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑـﺎ اﻓـﺮادی از ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ، تعهد سازمانی آنان نیز با شدتی متوسط افزایش می‌یابد (هم تغییری این دو متغیر هم جهت است). در کل با توجه به یافته‌های آزمون همبستگی که در جدول فوق ارائه شده است می‌توان فرضیه فرعی چهارم این تحقیق که بر وجود رابطه بین بعد رفتاری هوش فرهنگی و تعهد سازمانی معلمان زن مدارس دولتی مقطع ابتدایی شهر مشهد دلالت دارد، را تأیید نمود.
۴-۲-۳ رگرسیون خطی چندگانه به منظور بررسی تأثیر مؤلفه های هوش فرهنگی بر تعهد سازمانی
به منظور بررسی تأثیر مؤلفه‌های هوش فرهنگی بر تعهد سازمانی از رگرسیون خطی چندمتغیره استفاده شده است که نتایج آن به شرح زیر است:
جدول (۴-۲۰): مشخص‏کننده‌های تحلیل رگرسیونی تأثیر مؤلفه های هوش فرهنگی بر تعهد سازمانی

 

 

شاخص آماری

 

ضریب همبستگی ®

 

ضریب تعیین
( Rsqure)

 

ضریب تعیین تعدیل شده
(Adjusted Rsqure)

 

F

 

سطح معنی‌داری(Sig)

 

 

 

مدل رگرسیونی

 

۰٫۳۰۴

 

۰٫۰۹۳

 

۰٫۰۸۲

 

۸٫۴۹۰

 

۰٫۰۰۱

 

 

 

جدول فوق ضریب رگرسیونی تأثیر مؤلفه‌های هوش فرهنگی بر تعهد سازمانی را نشان می‌دهد و مؤید این است که ضریب همبستگی رابطه بین مؤلفه‌های هوش فرهنگی با تعهد سازمانی ۰٫۳۰۴ است که حاکی از برقراری رابطه متوسطی بین مؤلفه های متغیر هوش فرهنگی با تعهد سازمانی است و با توجه به ضریب تبیین R2= 0.093 می‌توان گفت ۱۲ درصد از تغییرات تعهد سازمانی توسط مجموع مؤلفه‌های هوش فرهنگی قابل تبیین است.
با توجه به مقدار ۸٫۴۹۰= F و سطح معناداری به دست آمده که در سطح خطای کمتر از ۰۵٫۰ معنادار می­باشد می‌توان گفت که مؤلفه‌های هوش فرهنگی قادرند تغییرات میزان تعهد سازمانی را تبیین کنند.
جدول(۴-۲۱): ضریب رگرسیونی تأثیر مؤلفه های هوش فرهنگی بر تعهد سازمانی

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-21] [ 05:20:00 ق.ظ ]




. همان، ج۱ ص ۲۱۹٫ ↑
.همان، ج ۶ ص ۱۳۸ و نیز ر.ک: به ج ۶ ص ۱۱۰ و ۲۲۱ ـ ج ۷ ص ۲، ۱۱، ۴۱، ۱۰۵، ۱۳۱٫ ↑
. همان، ج۱ ص ۴۷، ۹۳، ۳۰۵، ۲۰۹، ۲۴۴، ۲۷۰، ۴۱۲، ج۲ صص ۱۳۳، ۲۶۰ ج ۳ ص ۲۷، ج ۴ ص۹۲، ج۵ ص ۲۷۵٫ ↑
.سیاوشی،کرم، تحلیل انتقادی مبانی و روش تفسیری سید قطب ،، تهران، شرکت چاپ ونشر بین الملل، ۱۳۸۹ش، ص ۱۰ ↑
. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۰م، ج ۲ ص ۱۴۷ ↑
. در روستای بزرگ موشه دو نظام آموزشی هم سطح یعنی مدارس دولتی از یک طرف و مدارس دینی از طرف دیگر وجود داشت و سید قطب به مدارس دولتی فرستاده شد. ↑
. ژیل، کوپل، پیامبر و فرعون، ترجمه حمید احمدی، تهران انتشارات کیهان، ۱۳۶۶ش، ص ۳۶ ↑
. سیاوشی، کرم، پیشین، ص ۱۵ ↑
. ژیل کوپل، پیشین، ص ۳۷ ↑
. العظم، یوسف، رائد الفکر الاسلامی المعاصر الشهید سید قطب بیروت، دار القلم، ۱۴۰۰ ق، ص ۲۷۰ ↑
. در دوران تحصیل در قاهره و دوران فعالیتهای ادبی و مطبوعاتی به صورت خطرناک و تحیر آوری با دین و ارزشهای اسلامی فاصله می گیرد او خود از این دوره با عنوان «دوران ضیاع» یاد نموده است و اعتراف می کند که در این دوره در میان دعوتهای جاهلی گونه گونی متحیر بوده است: سید قطب، قطب، سید، پیشین،، ۱۳۹۱ ق ۱۹۷۱ م، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ج ۶ ص ۳۳۵۲٫ ↑
. سید قطب، فی ظلال القرآن، پیشین، ج ۳، ص ۱۱۸۶، نیز ر.ک: ژیل کوپل، پیشین، ص ۳۷، صلاح عبدالفتاح خالدی، سید قطب الشهید الحی ص ۱۱۹ـ صلاح عبدالفتاح خالدی، آمریکا من الداخل بمنظار سید قطب، جده، دار المناره، ۱۴۰۸ه، صص ۳۸ -۱۱۸ ↑
. زرکلی، الاعلام، ص ۱۴۸، سیاوشی، پیشین ص ۲۳ ژیل کوپل، پیشین ص ۳۹ ↑
. سیاوشی، پیشین ص ۲۶، ژیل کوپل، پیشین ص ۴۰ ↑
. صالح الخالدی عبدالفتاح، سید قطب از ولادت تا شهادت، ترجمه جلیل بهرامی نیا، تهران، نشر احسان، ۱۳۸۱ ش، ص ۶۹۰ ↑
. خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ش، ج ۲، ص ۱۲۷۸ ونیز ر.ک : کاظمی، شهاب، بینات، ۲۸، سال هفتم، ش ۴، ص ۲۰۴، سیاوشی، پیشین، ص ۳۱ ↑
. صلاح الخالدی، عبدالفتاح، مدخل الی فی ظلال القرآن، اردن، دارعمار، ۱۴۲۱ ق، ص ۴۱٫ ↑
. سیاوشی، کرم، پیشین، ص ۳۴٫ ↑
. همان، ص ۳۵، صلاح الخالدی عبد الفتاح، سید قطب از ولادت تا شهادت، پیشین، صص ۴۲ و ۴۳٫ ↑
. ایازی، سید محمد علی، شناختنامه تفاسیر، رشت، کتاب مبین، ۱۳۷۸ش، ص ۲۲۲٫ ↑
. سیاوشی، کرم، همان، ص ۲۴ ↑
. نفیسی، شادی، عقل گرایی در تفاسیر قرن چهارده، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۷۹ش، ص ۱۱۶ ↑
.انصاری، مسعود، بینات، سال دوم، ش ۸، قم، زمستان ۱۳۷۴، ص ۱۳۸٫ ↑
. سید قطب، فی ظلال القرآن، پیشین، ج ۱، صص ۲۷ و ۲۸ ↑
. همان، ج ۱، ص ۳۵۳ ↑
. همان، ج ۱، ص ۲۸ ↑
. سیاوشی، کرم، پیشین، ص ۱۲۷ ↑
. سید قطب، فی ظلال القرآن، پیشین، ج۱ص۳۴۸، ج ۲ صص ۱۰۰۴، ۱۰۰۵، ص ۱۰۱۰ ـ ص ۱۲۴۳، ج ۳ ص ۱۲۴۲ ↑
. همان، ج ۱ ص ۲۶۰، و نیز ر.ک: سید قطب، التصویر الفنی فی القرآن، ترجمه محمد علی عابدی ( نمایش هنری در قرآن )، تهران، نشر انقلاب، ۱۳۵۹، ص ۴۷٫ ↑
. ایازی، سید محمد علی، المفسرون حیاتهم و منهجهم، وزارت ارشاد، تهران، ۱۳۷۳ ش، ص ۵۱۵، معرفت، محمد هادی، التفسیر والمفسرون، پیشین، ج ۲، ص ۴۶۹ ↑
. رضائی اصفهانی، محمدعلی، درسنامهروشهاوگرایشهای تفسیری قرآن، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۸۲ ش، ص ۳۵ ↑
. سید قطب، فی ظلال القرآن، پیشین، ج۱صص ۵۵۷ و۵۵۹، ج۳، ص ۷۶۵ ↑
. شحاته، عبداله محمود، در آمدی برتحقیق در اهداف و مقاصد سوره های قرآن، ترجمه و شرح، سید محمد باقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۴ ش، ص ۲۷٫ ↑
. ایازی، سید محمدعلی، پیشین، ص ۵۱۷ به نقل ازعرفان زرزور. ↑
. سید قطب، فی ظلال القرآن، پیشین، ج۱ص ۳۳، ج۳ ص ۱۲۴۳٫ ↑
.معرفت، محمدهادی، التفسیروالمفسرون فی ثوبه القشیب، پیشین، ج۲ص ۴۶۹٫ ↑
. سید قطب، فی ظلال القرآن، پیشین، ج۲، صص ۸۰۸، ۸۰۷٫ ↑
. کاظمی، شهاب، بینات، سال هفتم، ش ۲۸، ص ۲۰۷٫ ↑
. معرفت، محمد هادی، التفسیروالمفسرون فی ثوبه القشیب، پیشین، ج ۲، ص ۴۵۱٫ ↑
. همان. ↑
. سیاوشی، کرم، پیشین، ص ۱۵۵٫ ↑
. مهدوی راد، محمد علی جایگاه المیزان در میان تفاسیر، بینات، پیشین، ص ۹۸٫ ↑
.برای اطلاع بیشتر ر.ک : معرفت، محمد هادی، التفسیروالمفسرون فی ثوبه القشیب، پیشین، ج۲ ص۱۰۲۶ حسینی طهرانی، محمد حسین، پیشین ص ۴۱ , علوی مهر، حسین، آشنایی با تاریخ تفسیر و مفسران، قم، مرکز جهانی اسلامی، ۱۳۸۴ ش، ص ۲۷۳٫ ↑
پایان نامه - مقاله - پروژه
المیزان، ج ۱ ص ۱۲٫ ↑
. معرفت، محمد هادی، التفسیروالمفسرون فی ثوبه القشیب، پیشین، ج ۲ ص ۱۰۲۶٫ ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:20:00 ق.ظ ]




۴)  تامین کنندگان: افرادی که مواد اولیه و خدمات مورد نیاز را به سازمان عرضه می کنند.
۵) شبکه توزیع: افرادی که در شبکه توزیع فعال هستند شامل عمده فروشان، خرده فروشان و…
۶)  مشتریان: افرادی که محصولات یا خدمات شرکت را خریداری می نمایند.
۷)  جامعه: شامل موسسات دولتی، عموم مردم و به طور کلی افرادی که نقش سازمان را به عنوان یک شهروند صنعتی ارزیابی خواهند کرد. ادراکات و استنتاجات درباره شرکت در میان گروه های مختلف ذی نفعان بسته به ماهیت تعامل آن ها با سازمان متفاوت خواهد بود (بندریان،۱۳۸۸،ص۹۵).
۲-۶-۲) حیطه تصویر شرکت
از آنجایی که تصویر شرکت رفتار ذی نفعان را در تعامل با شرکت تحت تاثیر قرار می دهد سازمان ها باید به مدیریت تصویر خود توجه ویژه ای نمایند . سازمان ها به دلایل متعددی برای مدیریت و توسعه تصویر خود تلاش می کنند که برخی از آن ها عبارتند از : تحریک فروش، ایجاد یک چهره مطلوب از شرکت، ایجاد هویت برای کارکنان، تسهیل در جذب منابع مالی با تحت تاثیر قرار دادن سرمایه گذاران و موسسات مالی، ارتقاء روابط مطلوب با جامعه، دولت، گروه های خاص مورد علاقه و سایر رهبران عقیدتی، به دست آوردن موقعیت رقابتی. شرکتی که به خوبی برای محصولات خود بازاریابی می کند، ممکن است برای تامین مالی طرح های توسعه ای خود با مشکل مواجه باشد و این ناشی از احساس بی­تحرکی شرکت توسط موسسات مالی است . اگر ذی نفعان احساس منفی نسبت به مدیریت داشته باشند، این تصویر به وجود می آید که خرید عمده سهام شرکت امری سهل الوصول و قریب الوقوع است .اگر سازمان برای کارکنان تصویر مطلوبی از شرکت ارائه نکند در آینده با مشکلات جدی در استخدام و نگهداری کارکنان روبه رو می شود. (کوهن،۲۰۰۸،ص۴۱) [۱۱۷]
پایان نامه - مقاله - پروژه
به منظور ارائه یک تصویر موثر از شرکت، لازم است که در راستای درک ادراکات، انتظارات و نیازهای کلیه گروه های ذی نفعان تلاش شود­. نیازها و اظهارات گروه های مختلف ذی نفعان به طور ملموسی متفاوت است. همچنین در درون گروه ها نیز ممکن است این تفاوت ها وجود داشته باشد اما برای سادگی می توان فرض نمود که گروه ها همگن هستند . همچنین اگر یک سازمان در بیش از یک صنعت فعال باشد ممکن است به طور کلی با گروه های ذینفعان متفاوتی مواجه باشد.از این رو کار مدیریت تصویر آن شرکت بسیار دشوارتر می شود هر چند این امکان وجود دارد که برخی از ابعاد خاص تصویر شرکت در هر دو صنعت مشترک باشند.در صورتی که یک شرکت در بیش ا ز دو صنعت فعال باشد، پیچیدگی مدیریت تصویر شرکت به طور فزاینده ای افزایش می یابد (بندریان،۱۳۸۸،ص۹۴).
۲-۶-۳) فرایند شکل گیری تصویر شرکت
مرحله اول در ایجاد و مدیریت تصویر شرکت، درک فرایندی است که بوسیله آن تصویر شرکت شکل می- گیرد. شکل ذیل یک چهارچوب مفهومی برای فرایند شکل گیری تصو یر شرکت ارائه می کند. این مدل نشان می دهد که منابع متعددی بر شکل گیری تصویر یک شرکت تاثیر دارند . این منابع در یک طبقه بندی کلی بر اساس حیطه کنترل سازمان بر آن ها به دو گروه تفکیک می شوند:

 

    • عوامل درون سازمانی یا قابل کنترل توسط سازمان

 

    • عوامل برون سازمانی یا غیرقابل کنترل توسط سازمان

 

عوامل درونی برای سازمان قابل کنترل بوده و سازمان می تواند برای مدیریت تصویر شرکت در میان ذی نفعان از آن ها استفاده نماید­. عوامل برونی تحت کنترل مستقیم سازمان نبوده اما سازمان می تواند آن ها را به طور غیرمستقیم با دستکاری متغیرهای درونی تحت کنترل خود، تحت تاثیر قرار دهد . برای مثال، در اجرای تبلیغات برای پیشبرد تصویر خود، اقدامات یک شرکت می تواند به پیشبرد تصویر کل یک صنعت کمک نماید (بندریان،۱۳۸۸،ص۹۶)­.
تصویر صنعت مربوطه
تصویر کشور مبدا
صحبت های رایج در جامعه
گزارشات خبری
روابط عمومی
عوامل غیرقابل کنترل یا خارجی
هویت و شخصیت سازمان
تبلیغات شرکت
تصویر برند
روابط عمومی
رفتار کارکنان خط مقدم
سازمان
روابط عمومی
عوامل غیرقابل کنترل یا داخلی
خارجی

 

تصویر شرکت
سهامداران
شرکت
اعضای هیات
مدیره
کارکنان اعضای شبکه
توزیع
مشتریان جامعه عرضه
کنندگان
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:19:00 ق.ظ ]




 

    1. قبح هم جنس گرایی

 

با وجود معضلات فراوانی که در مورد انحرافات جنسی در غرب کنونی وجود دارد؛ اما عهد عتیق فعل همجنسگرایی را محکوم و می آورد:« با ذکور ، مثل زنان جماع نکن، زیرا که این فجور است»[۷۷۸] و برای انجام دهنده این فعل مجازاتهایی را معین میکند « البته هر دوی ایشان کشته شوند».[۷۷۹]
پایان نامه - مقاله
در عهد جدید عیسی مستقیما سخنی از همجنسگرایی به عمل نمیآورد، اما پولس رسول با لحنی شدید از فسادی که در جامعه می بیند سخن میگوید: « زنان شان نیز عمل طبیعی را به انچه خلاف طبیعت است تبدیل کردندو همچنین مردان نیز استعمال طبیعی مردان را ترک گفتند و در آتش شهوت به یکدیگر سوختند»[۷۸۰]
اینگونه برخوردهای صریح نه تنها بر افکارمردم تاثیر داشت که بر تدوین قوانین جوامع غربی تاثر گذاشت درنتیجه تا همین اواخر اغلب مسیحیان تحت تاثیر این آموزه ها، به صرف خیر خواهی همجنس گرایان را محکوم کرده اند. از نظر اغلب مردم مسیحی این حالت غیر قابل تصور، وقوع ان اشمئزاز آور و غیرطبیعی بود وجود این نگرش باعث شده بود که همجنسگرایان احساس آلودگی و گناه کنند.

 

    1. قبح سقط جنین

 

تعالیم مسیحیت در طول قرون ثابت نبوده است. در دو قرن اول مسیحیت، که سقط جنین و بچه کشی معمول بود، کلیسا قاطعانه با آن مخالفت میکرد. بعدها میان جنین شکل یافته ئ شکل نایافته، که به اعتقاد آنان روح نداشت؛ و جنین شکل یافت که روح داشت، تمایز قایل شدند.
البته مذهب کاتولیک تنها مذهبی است که در این سالها احکام دقیقی درباره سقط جنین صادر نموده. نظر مذهب کاتولیک آن است که در زمان بسته شدن نطفه یک زندگی منحصر بهه فرد تشکیل شده، و در نتیجه سقط آن در هر زمان، خطاست.[۷۸۱]

۴) زهد و فروتنی

در مسیحیت، زهد به کناره‌گیری از محرّمات و ترک اموری است که سبب دوری از خداوند و نیز افسوس نخوردن بر از دست دادن چیزی و شادنشدن از به دست آوردن آن؛ نیز به کوتاهکردن آرزوها اطلاق میشود. [۷۸۲]
مسیح در قبح دنیا گرایی و عمومیت لطف خدا می‌گوید: «پس نصیحت من این است که برای خوراک و پوشاک غصه نخورید، برای همین زندگی و بدنی که دارید شاد باشید. به پرندگان نگاه کنید؛ آنها غصه ندارند که چه بخورند؛ نه میکارند و نه درو میکنند، اما پدر آسمانی شما غذای آنها را فراهم میکند. آیا شما برای خدا بیشتر از این پرندهها ارزش ندارید؟ به گلهای سوسن در صحرا نگاه کنید. آنها برای لباس غصه نمیخورند، با این حال به شما میگویم که سلیمان با تمام ثروت و شکوه خود لباسی به زیبایی این گلهای صحرا نپوشید. اگر خدا در فکر گلهایی است که امروز هستند و فردا از بین می‌روند، چقدر بیشتر در فکر شماست! … ای کم ایمانان![۷۸۳]
فرد مسیحی باید بداند که به دنیا تبعید شده است و دنیا تبعیدگاه اوست. پس باید شیوه‌ی زندگی خود را تغییر بدهد و با کشتن هوای نفسانی و دل بریدن از دنیا، راهبی واقعی شود. رهبانیت در مسیحت، صرفاً در اعمال ظاهری نمایان نمیشود، بلکه باید فرد از آن چه دنیایی است تهی شود؛ تنها به عشق آخرت زندگی کند و هرگز به این دنیای گناه‌آلود و آنچه به آن تعلق دارد دل نبندد.[۷۸۴]
بر اساس اخلاق مسیحی، کسی که به این چیزها دل بندد، در واقع نشان میدهد که به خدا دلبستگی ندارد؛ زیرا وابستگیهای این دنیا، خواسته‌های ناپاک و میل به داشتن و تصاحب هر آن‌چه به نظر جالب می‌آید، نیز غرور ناشی از ثروت و مال، هیچ‌یک از خدا نیست، بلکه از این دنیای گناهآلود است. دنیا نابود میشود و چیزهای گناه‌آلود از بین خواهد رفت، اما هرکه طبق خواست خدا زندگی کند همیشه برقرار خواهد ماند.[۷۸۵]

۳- علم سازی آموزه ها

مورخان جدیدتر به این حقیقت پی برده اند که سنت دینی غرب، یاریهای مهم، هرچند غیر مستقیمی، به علم در دوره سازندگیش رسانده است. بر آمدن و بالا گرفتن علم جدید یک پدیده پیچیده اجتماعی است که چندین قرن به طول انجامیده است و از عوامل متعددی اثر برده است که در اینجا سرو کار ما با زمینه های فکری برآمدن علم است.چرا در میان تمام فرهنگ های روی زمین، فقط در تمدن غرب بود که علم به معنای امروزیش پاگرفت؟ بسیاری از مورخان بر این عقیدهاند که یک عامل مهمش امعان نظر در طبیعت بوده که از ترکیب کم نظیر اندیشه یونانی و آرای اهل کتاب نشات گرفته است
در رنسانس، بدون شک، ترس از وجود نیروهای شریر، در طبیعت، همچنان تخیل عامه مردم را تسخیر کرده ، و چه بسا بالیدن علم رابه وقفه می انداخت. ولی در آثار مردانی چون قدیس بندیکتوس، قدیس فرانسیس، و قدیس توماس آکویناس[۷۸۶]، می توان دید که خوبی[مبدا و منتهای خیر داشتن] آفرینش به چندین وجه: عملی، استحسانی، عقلی تایید شده است.به این وصف ادیان توحیدی هرگز نیروهای طبیعی یا سایر موجودات زنده را تألیه نکره، یعنی به مقام خدایی نرسانده.[۷۸۷]

۱) قابل شناخت بودن طبیعت

به عقیده باربور، ادیان به ویژه ادیان ابراهیم نقش مهمی در فراهم نمودن برخی پیش فرضهای فلسفی علم فراهم نمودند . به اعتقاد وی ادیان توحیدی حاوی پیش فرض‌هایی نسبت به طبیعت است که از جهات زیادی با طبیعت همخوانی دارد.

۱. اعتقاد به هستی وقابل فهم بودن آن

این مولفه به آنچه که مولفه عقلانی علم یاد میشود مدد میرساند. زیرا از نظر ادیان جهان هستی یک نظام سامانمند و قانونمند است که قابلیت شناخت دارد. این باور به مسیحیت در قرون وسطی با اندیشه حکمای مدرسی که اعتماد عظیمی به توانایی های عقلانی بشری داشتند مزج شده بود و نقش مهمی را در شکلگیری علم ایجاد نموده است.[۷۸۸]
هنگامی که این نحوه اندیشه را در اروپا، با رهیافت سایر تمدن ها- یعنی خود آن تمدنها، باقطع نظر از روابطشان با اروپا- بسنجیم، درمی یابیم که فقط یک منشا باید داشته باشد. باید از عقلانیت خداوند ناشی شده باشد که او را صاحب نیروی انسانوار یهوه و خردمندی فیلسوفان یونان در نظر میآورند….. سپس باروبرو در ادامه میگوید:…نظر من این است که ایمان به امکان علم که از دیر باز در تکوین و تکامل نظریه علمی جدید دخیل بوده، اقتباس ناخود آگاهانه ای از الهیات قرون وسظی است.[۷۸۹]

۲. اعتقاد به آفرینش

اعتقاد به آفرینش و خلقت از اساسی ترین اعتقادات ادیان است و نقش مهمی را در تمدن ایفا کرده است؛ زیرا عقیده به آفرینش بیانگر این حقیقت است که جهان خلقت بالضروره از خداوند صادر نشده است بلکه خداوند از روی میل و اختیار آن را خلق کرده است. لازمه مختار بودن خداوند این است که جهان هم حادث و هم نظاممند محسوب شود. و راه کشف نظاممندی جهان فقط از راه تجربه امکان پذیر است و بس. بنابراین این جهان موجود مطابق با جهانبینی خلقت بهترین قلمروی است که می توان روش علمی را بر آن اطلاق کرد، برخلاف دیدگاه یونانیان که معتقدند جهان بالضروره از عقل خداوند صادر شده است؛ طبق این روش جهان از بررسی علمی به دور است و باید مورد کاوش عقلی قرار بگیرد. به عبارت دیگر اعتقاد به آفرینش تلویحا دلالت بر این دارد که جزییات طبیعت را فقط با مشاهده تفصیلی آن می توان شناخت. زیرا جهان محصول فعل اختیاری خداوند است و خداوند در هر آن در آن دخل و تصرف میکند نه این که خدانوند به یکباره جهان را به همین صورت آفریده است و دیگران دست شان از آن کوتاه باشد. بنا براین ما فقط با مشاهده بالفعل و تجربی میتوانیم به کم و کیف آفرینش او پی ببریم[۷۹۰]

۳. غلبه نظره تایید آمیز نسبت به طبیعت

غلبه نظریه تایید آمیز به طبیعت در کتاب مقدس «خوبی جهان نتیجه قهری عقیده به آفرینش است» و مهر تایید به خوب بودن طبیعت از یک سو و اعقاد به خدای واحد در در ادیان توحیدی در شکست اعتقاد«ارباب انواع طبیعت» از سوی دیگر ازن زمینه را فراهم کرد که طبیعت موضوع تحقیق قرار بگیرد.[۷۹۱]
از نظر باربور این سه خصوصییت آموزههای اهل کتاب باعث شد که علم جدید و مدرن در ابتدای قرن هفدهم در غرب رشد نماید، بنابراین علم جدید مدیون دین میباشد[۷۹۲]
آموزههای مسیحی بر آن بود که طبیعت متناهی و قابل فهم و شناخت است وانسان، از آن لحاظ که انحصارا یک موجود طبیعی نیست، میتوانست جنبه نا متناهی و نامحدود داشته باشد. این دیدگاه، نظرگاه شناخت طبیعت و انسان را کاملا دگرگون میساخت، یعنی با طرد هر نوع عامل سری در دل طبیعت، شناخت معقول آن ممکن می شدو برعکس ، شناخت انسان از جنبه صرفا طبیعی بیرون آمده، وجهی اصیل و خاص مییافت که می بایست به طور مستقل درباره آن فکر کرد.در این دیدگاه، انسان جنبه ماواری طبیعی پیدا میکند و شناخت واقعی از چارچوب طبیعت خارج میگردد.[۷۹۳]

۲) نقش مذهب پروتستان در علم جدید

به عقیده باربور علاوه بر نگرش اهل کتاب نسبت به طبیعت عامل دیگری که نقش اساسی در گسترش علم جدید ایفا کرده؛ رویکرد جدیدی بود که به وسیله فرقه پروتستان به وجود آمد.[۷۹۴]
نهضت اصلاح دینی در ابتدا با انگیزه اصلاح کلیسای کاتولیک آغاز شد؛ نه شکاف و ایجاد فرقه ی جدید بین کاتولیک ها؛در شرایط فساد دستگاه کلیسا این جنبش نه برای تغییر در اصول دیانت مسیحی بلکه برای تغییر در کاربست آن، وارد عرصه های سیاسی و اجتماعی شد. و تمام تاکید آن بر بازگشت به مسیحیت اصیل و ناب و کتاب مقدس بود[۷۹۵]
پروتستانها معتقد بودند که مرجعیت دینی تنها از آن کتاب مقدس است و از این رو هیچگونه حجیتی برای مقام پاپی، شوراهای کلیسیی یا آرای آبای کلیسا و قدیسان قایل نیستند. در حالیکه کلیسای کاتولی خود را تنها مرجع و حافظ و مبین کتاب مقدس میشمارد؛ و آموزههای و سنتهای دیر پا را دارای وثاقت و حجیت و کامل کننده متون مقدس تلقی میکند.
از دید پروتستانها هر مسیحی میتواند پیام کتاب مقدس را به وجدان شخصی خود دریابد. و در این راه چنان راه افراط رفتند که که متون مقدس را طبق دلخواه خود پیمودند. در دوره های بعد بسیاری از پروتستان ا بر نقش عقل ، تجربه دینی و برداشت ههای شخصی با گونه ای افراطی عمل کردند[۷۹۶]
اساسا تفکرات فردگرایانه پروتستانها و طرفداران نهضت اصلاح دینی،امکان آزادی فرد دررابطه – بدون وساطت کلیسا- با خدا را فراهم می کرد. به طور کلی این جنبش اصلاح دینی و نیز فرقه پروتستان در اشاعه فرداگرایی خیلی موثر بودند

۴- اقتصادی

آموزههای اقتصادی با بسترسازیهایش در اجتماع و فعالیت های اجتماعی و اقتصادی مردم مطمئنا میتوانند نقش بسیاری را در زمینه اقتصاد نیز داشته باشند. وبر میگوید: «امروزه با توجه به سازمانهای سیاسی، حقوقی، اقتصادی و فردی موجود، با اشکال سازمانی و ساختار خاص اقتصاد کنونی، این روح سرمایهداری را میتوان نتیجه ی محض تطبیق دانست. نظام اقتصاد سر مایهداری نیازمند این سرسپردگی به پولسازی به عنوان یک «تکلیف» است.[۷۹۷]
نویسنده کتاب «اقتصاد دینی» اصول کتاب مقدس را برای زندگی اقتصادی در چند مورد بررسی کرده و می گوید: دیدگاه های مشترکی در بین مسیحیان کاتولیک و پروتستان، در مورد اصول اقتصاد مسیحیت وجود دارد که در نگاه نویسنده کتاب اقتصاد دینی چنین است که؛ موضوعات الهیاتی که در کتاب مقدس بیان شده پیام هستند برای زندگی اقتصادی است و هم هشداری به اینکه نظام خلقت متعلق به خداست و ما نسبت به آن مسوولیم تا آن را خراب نکنیم و دوم اینکه، کار بخشی از وظیفه انسانی معرفی شده و هدف از کار ابتدا ءا و نه منحصرا برای تامین نیازهای انسانی است، و کسانی که نمیتوانند کار کنند باید بقیه به انها کمک برسانند[۷۹۸]

۱) احترام به کار

تلقی مسیحیت از کار به طور وسیع از دیدگاه یهود مقتبس است. کار محترم است؛ در عین حالیکه ضرورت است. در اعمال روسولان، نقل شده، پولس زندگی خود را با کار به عنوان چادردوز تامین میکرد. پولس همچنین توصیه میکرد« حریص باشید در این که آرام شوید و به کارهای خود مشغول شده، با دست های خویش کسب معاش کنید، چنانکه شما را حکم کردیم؛ تا نزد آنانی که خارجند به طور شایسته رفتار کنید و به هیچ چیز محتاج نباشید»[۷۹۹] پولس همچنین با لحنی شدید حکم می کند که مسیحیان نباید انگل باشند: « این را به شما امر کردیم که اگر کسی نمیخواهد کار نکند، خوراک هم نخورد»[۸۰۰]
هنگامیکه مسیحیان از حرفه سخن میگویند، معمولا در ذهن به شغل میاندیشند، مانتد کشیش، پرستاری، دکتر یا معلم. ولی این نکته را باید به طرز کامل درک نمود که در این دیدگاه هر شغلی که اخلاقا درست نباشد( مانند قواد یا دزد بدن) میتواند حرفهای باشد که توسط آن انسان مقصود خدا را محقق سازد» [۸۰۱]

۲) کار یک وظیفه الهی (Berfur)

زمانی باور در مسیحیت مبنی بود بر کثیف شمرده شدن پول، و مردم با تنفر از آن سخن می گفتندولی با برداشتی نو که از آموزه بندگی صورت گرفت بالاخره ، ثروت ارج و مقام یافت و مال اندوزی خصلتی پسندیده گردید. و کارکردن از شرایط پرهیزگاری شناخته شد. و بهرۀ وام به عنوان پاداش قانونی در ازا به خطر انداختن نقدینۀ شخصی، حلال به شمار آمد[۸۰۲] لوتر در جست وجوی چنین بدیلی به این نتیجه رسید که: « انجام وظایف دنیوی در هر شرایطی یگانه طریق زندگی خداپسندانه است و این طریق و فقط این طریق مرضی خداست و از این رو همه مشاغل مشروع در نظر خداوند از ارزش مطلقا یکسانی برخوردارند.»[۸۰۳]
چنین اعتقادی، رویکرد نوی در باره کار کردن ایجاد کرد؛ لوتر با بی ارزش گردانیدن مناسک بیرونی شریعت کوشید تا از طریق آموزه ی «ایمان یگانه راه رستگاری»، کار و اشتغال دنیوی را به جای مناسک عینی و کلیسایی بنشاند. و به خود کار بیشتر از مناسک شریعت اهمیت قایل شد به طوری که، «تلقی انجام تکلیف در مشاغل دنیوی به مثابه عالی ترین مضمونی که فعالیت اخلاقی فرد به طور کلی می تواند به خود بگیرد. همین تلقی بود که ناگزیر به فعالیت دنیوی روزمره معنایی مذهبی بخشیدو زندگی خداپسندانه را، نه با فراتر رفتن از اخلاقیات دنیوی [و توسل] به ریاضت کشی زاهدانه، بلکه فقط با انجام وظایف دنیوی که هر فرد در زندگی برای وی مقرر کرده است میسر میباشد و این همان «تکلیف»[Beruf] اوست[۸۰۴] و هر شخص در هر مقام و در هر شغلی را در بر میگرفت.
این مفهوم شور و شوق بی شماری را برای فعالیت بیانتها به وجود آورد. و مومنین مسیحی با درک این که با کار کردن موجبات رضای خدا را فراهم می‌کنند دست به فعالیت زدند. اینچنین رفتاری بود که بعدا وبر، در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که پروتستانهادر مقایسه با باقی مسلک های مسیحی در کار و دانش آموزی موفق تر عمل کرده اند.

۳) آموزهی تقدیر

به عقیده گوستاولوبون؛« تمام حکما و متکلمین مخصوصا لوتر قائلند که کلیه حوادث و وقایع عالم آنچه هست همه مقدر شده است و قابل هیچگونه تبدیل و تغییر نیست.» سپس وی از قول لوتر می آورد« خود لوتر که بانی اصلاح مذهب مسیحی است می نویسد: در این باب شواهدی که از کتاب مقدس در دست می باشد تماما منافی ومخالف مسئله اختیار است و این قراین و شواهد در بسیاری از موارد کتاب موجود بلکه تمام کتاب مشحون از این قبیل امارات است.»[۸۰۵]
آموزه تقدیر گرایی و اینکه انسان پابر عرصه گیتی نهاده، ممکن است مورد تأیید الهی نباشد؛ با طهور کالون و در قرن ۱۶ رواج پیدا کرد . در این فرقه، همه چیز با آموزهی تقدیر آغاز می گردد. تقدیرگرایی کالونیستی به مؤمن این گونه القاء میکرد که تنها بخش کوچکی از بشریت به رستگاری ابدی فراخوانده شده است و این واقعیت به همراه کل آفرینش «تنها به عنوان وسیلهای در خدمت تجلی عظمت خداوند معنی دارد. اطلاق معیارهای «عدل دنیوی» به احکام قاهرانهی الهی بیمعناست و وهنی به عظمت او به شمار میآید، زیرا او و فقط او آزاد است یعنی تابع هیچ قانونی نیست.»[۸۰۶]
این آموزه در راه پویایی از انجا اهمیت پیدا می کند که، کالون به آموزهی «ایمان تنها طریق رستگاری» باور داشت اما به نظر او «ایمان بایستی توسط نتایج عینی آن اثبات میشد تا بنیاد محکمی برای یقین از رستگاری فراهم کند. ایمان باید «ایمانی فعال» و دعوت به رستگاری باید «تکلیفی عملی» باشد.»[۸۰۷] و مهم ترین امکان برای تشخیص اینکه ایمان ایمانی فعال و حقیقی است فراهم میگردد. این سلوک در رفتار فرد مؤمن نمود مییابد و در «آگاهی از اینکه رفتار او بر پایه نیروی باطنی در خدمت عظمت خدا قرار دارد و بنابراین نه تنها خواست بلکه عمل خداست» و البته بایستی توجه داشت که این آگاهی نه امکان دست یابی به رستگاری بلکه زمینهای برای اطمینانی هر چند کاذب را فراهم می سازد. «بنابراین اعمال نیک گرچه به عنوان وسیله دستیابی به آمرزش بی اعتبارند، اما به عنوان نشانه برگزیدگی اجتنابناپذیرند. این اعمال ابزاری فنی نه برای خریداری آمرزش، بلکه برای خلاصی از ترس لعنت به شمار میروند.»[۸۰۸]
در عمل این بدان معناست که خدا یاور آنانی است که به خودشان کمک می کنند، بنابراین فرد کالونیست خود رستگاری خویش یا به عبارت صحیحتر اعتقاد به رستگاری خویش را میآفریند. اما این آفرینش نمی تواند مانند کاتولیسیسم شامل انباشت تدریجی اعمال نیک منفرد و مفید به حال شخص باشد، بلکه عبارت است از یک کف نفس منظم که در هر لحظه در برابر دو شق برگزیدگی و لعنت قرار دارد[۸۰۹] و برای خارج شدن از حلت لعن کالوینیست ها دایم باید به اعمال خوب مشغول باشند
کالونیسم به ریاضت کشی کاتولیکی خصلتی این جهانی بخشید و آن را در خدمت یک زندگی هدفدار منظم و عقلانی درآورد. ریاضتکشی آن زاهدانگی خود را فرو نهاد و به جای فعالیتهای روحانی فرادنیوی در قالب مشاغل دنیوی مستحیل گشت. «اما کالونیسم در طی تکامل خود چیز مثبتی بر آن افزود: ایده ضرورت اثبات ایمان در زندگی شغلی دنیوی. بدین ترتیب کالونیسم به گروه های وسیع تری از مردم که دارای تمایلات مذهبی بودند انگیزهای مثبت برای ریاضتکشی بخشید و با بنا کردن اخلاقیات خود بر پایه آموزه تقدیر، اشرافیت روحانی در خارج و مافوق این جهان را با اشرافیت روحانی متقیان برگزیده خدا در همین جهان جایگزین کرد» به عبارت دیگر کالونیسم ریاضت کشی را از دایرهی تنگ و محدود راهبان بیرون کشید و به حیطه ی زندگی فردی کسان بیشتری بسط داد یا آنگونه که سباستین فرانک دریافت «اهمیت نهضت اصلاح در این واقعیت است که هر مسیحی باید مادام العمر یک راهب باشد»[۸۱۰]
نقد
منبع تلاش‏های وسیع و همه‏جانبه جهان مسیحی درخور تعالیم‏ دیانت مسیح نیست ما میدانیم این تعالیم و دستورات مسیحیت نیست که واتیکان‏ و سایر مراکز مسیحی را واداشته امروز دست به چنین رستاخیز بزرگی‏ بزنند،زیرا مواد تعلیمات مسیحیت و فرهنگ آن کاملا در دسترس‏ است و در این مواد و فرهنگ چنین نیروی محرکی دیده نمیشود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:18:00 ق.ظ ]




۳-۱۰- مردمی بودن حکومت از دیدگاه امام خمینی(ره)
مردمی بودن یعنی ابتنا و حکومت بر مبنای آراء و نظر مردم شکل گرفته و استمرار یابد و از مشروعیت و مقبولیت مردم برخوردار باشد. مردم از جایگاه والایی در اندیشه ی امام برخوردار بودند. توجه به امور مردم بالاخص توده های مستضعف در فکر و کلام امام خمینی(ره) مثال زدنی است. امام یک تار موی مستضعفین را به همه ی دنیای استکبار جهانی مبادله نمی نمود. تشکیل کمیته ی امداد، بنیاد مسکن و حساب ۱۱۰ ، تقویت بهزیستی ، تشکیل جهاد سازندگی و … همه در راستای حمایت از توده های فقیر و بی پناه جامعه بوده . همه ی اینها حکایت از پیوند عمیق عاطفی و اعتقادی امام به مردم بوده است و حقیقتاً عشق و عاطفه ی عجیبی بین مردم و رهبری اسلامی وجود دارد که در هیچ حکومتی در دنیا نمی توان مثل آن را مشاهده نمود. که این بر خواسته از عمق اعتقاد به خدا، پیامبران، ائمه ی معصومین علیهم السلام و قیامت می باشد که در بطن و سرشت انسان به ودیعه گذاشته شده است.
فطرت انسان فریاد گر این رابطه معنوی است، که به هیچ میزان و مکیال مادی قابل وزن، احصاء و شمارش نیست.
امام خمینی(ره)«رهبر و رهبری در ادیان آسمانی و اسلامی بزرگ چیزی نیست که خود به خود ارزش داشته باشد و انسان را خدای نا خواسته به غرور و بزرگ اندیشی وا دارد» (امام خمینی۲ ج۱۸، ص ۴۳).
«امام خمینی(ره) نقش مردم در یک حکومت مطلوب را شامل موارد زیر می داند؛
۱ ـ آگاهی؛ ۲ ـ مشارکت؛ ۳ ـ نظارت؛ ۴ ـ همگامی؛ ۵ ـ انتخابات
همچنین می توان دریافت که مردمی بودن حکومت از منظر امام در ابعاد سه گانه زیر مورد نظر است الف: ایجاد، استمرار و بقا؛ بنای حکومت بر اساس دیدگاه ها، خواست ها و آرای مردم بنا می شود و اگر حکومتی بر مردم تحمیل گردد، آن حکومت اسلامی نخواهد بود و از این رو مطلوب نخواهد بود: اولاً متکی به آرای ملت باشد به گونه ای که تمامی آحاد ملت در انتخاب فرد یا افرادی که باید مسؤلیت و زمام امور را به دست گیرند، شریک باشند» (جمشیدی، حسین، امام خمینی(ره) و الگوی مطلوب حکومتی ، ویژه نامه ماندگار، ۱۳۹۱ ، ص ۴۱).
«از دیدگاه امام خمینی(ره) رجال سیاسی و حکومتی جامعه باید مردم را در نظر داشته باشند و توده ی مردم را در تصمیم گیری ها، توزیع و تقسیم منابع و امکانات در نظر بگیرند و در مقابل مردم نیز باید ضمن حضور در صحنه های سیاسی جامعه و مشارکت در سرنوشت خود بر رفتار و عملکرد دولت مردان و مسؤلان امر نظارت داشته باشند(امام خمینی(ره) ۲ ـ ج۱۶ ص ۳۲).
از دیدگاه امام خمینی خدمت گذاران در جامعه ی اسلامی باید خود را خادم مردم بدانند.«مهمترین وظیفه یک حکومت مطلوب این است که خود را خادم جامعه بدانند و در راه تأمین نیازهای فردی و اجتماعی مردم بکوشد، نه این که به فکر تأمین منافع خود باشد… . حکومت وسیله و ابزاری است برای تأمین نیازهای مردم. تربیت، هدایت و خدمت به آنان و تحقق عدالت و رساندن آدمیان به سعادت باقی و پایدار.» (امام خمینی(ره) ج ۳ ، ص ۷۰).
پایان نامه - مقاله - پروژه
بنابراین قلمروی حاکمیت ولی فقیه در تشکیل حکومت چیزی جز اعمال قانون خدا و مصالح عمومی مردم نیست تا جایی که حکومت می تواند هر چیز را فدای مصالح مردم بکند. و امام خمینی(ره) می فرمایند«جز سلطنت خدایی همه ی سلطنت ها بر خلاف مصلحت مردم و جور است» (امام خمینی، ج ۴ ، ص ۱۸۶).
۳-۱۱- حدود و اختیارات ولی فقیه از دیدگاه امام خمینی(ره)
مطلب قابل توجه در این جا آن است که اختیارات فقیه تا چه اندازه گسترش دارد و آیا ولایت مطلقه ی فقیه به معنای اختیار مطلق و بی حساب و کتاب برای فقیه است یا نه؟ چنانچه از کلمات ایشان در سطور قبل استفاده شد، معظم له تمامی اختیارات پیامبر و امام معصوم (ع) را در امور حکومتی و اداره ی امور جامعه را برای فقیه ثابت می دانند و ولایت فقیه را شعبه ای از ولایت رسول الله (ص) دانسته و این ولایت را بر جمیع احکام فرعیه مقدم می دانند و می فرمایند:
«ولایت مطلقه ای که به نبی اکرم(ص) واگذار شده، از اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام فرعیه ی الهیه تقدم دارد، حکومت می تواند هر امری را چه عبادی و چه غیرعبادی، که جریان آن مخالف مصالح اسلام است در مواقعی که مخالف مصالح کشور اسلامی دانست، موقتاً جلوگیری کند».( صحیفه نور، ج۲۰،ص۱۷۰ و ۱۷۱).
اما تصرف در اموال و نفوس مردم را که برای پیامبر و ائمه علیهم السلام ثابت است برای فقیه ثابت نمی دانند: «اگر برای معصوم، غیر از جهت حکومت و سلطنتش بر جامعه، ولایتی ثابت شد مانند ولایت بر طلاق دادن همسر فردی یا مصادرهی دارایی وی، چنین ولایتی برای فقیه ثابت نیست».( کتاب البیع، ج۲، ص۴۸۹.)
همانطور که قبلاً در کلمات شیخ انصاری آمد ولایت دو مفهوم دارد، اول به معنی تصرف در اموال و نفوس مردم و دوم به معنای تصرف در امور عامه و آنچه را که مرحوم شیخ انصاری اثبات آن را برای فقیه «دونه خرط القتاد» می دانست مفهوم اول بود که در عبارت فوق، امام خمینی(ره) نیز این نوع از ولایت را برای فقیه ثابت نمی داند.
بنابراین با توجه به مطلب فوق و عبارتی که از صحیفهی نور نقل شد، مطلقه بودن ولایت فقیه در ولایت به مفهوم دوم (تصرف در امور عامه) است بدین معنا که ولی فقیه در تمام امور مربوط به حکومت و سیاست، همچون پیامبراکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) اختیار و ولایت دارد و البته ناگفته پیداست که تمامی این اختیارات در جهت مصالح اسلام و امور مسلمین است.
چنانچه ایشان می فرمایند:
«نعم للوالی ان یعمل فی الموضوعات علی طبق الصلاح للمسلمین او لا هل حوزته و لیس ذلک استبداداً بالرأی بل هو طبق الصلاح، فرأیه تبع للصلاح کعمله».( کتاب البیع، ج۲،ص۴۶۱.)
طبق این سخن حاکم جامعه ی اسلامی می تواند در موضوعات، بنابر مصالح کلی مسلمانان یا بر طبق مصالح افراد حوزه ی حکومت خود عمل کند و این اختیار هرگز استبداد رأی نیست بلکه در این امر مصالح اسلام و مسلمانان لحاظ می شود. پس اندیشه ی حاکم اسلامی نیز همچون عمل او تابع مصالح اسلام و مسلمین است.
۳-۱۱-۱- ادله ی ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی(ره)
۳-۱۱-۱-۱- دلیل عقلی
همانطور که در مباحث مختلفه اشاره گردید و بنا به ضرورت عقلی تشکیل حکومت و اعمال سیاست و اداره جامعه فقط در حوزه عبادت خلاصه نمی گردد و انسان برای ادامه حیات طیبه در همین دنیا نیاز به شیوه و قاعده و مقرراتی جهت چگونگی مراوده با هم نوعان و بهره وری از امکانات عمومی و … دارد. که جهت رسیدن به این مطلوب اولاً قوانین و مقرراتی لازم است که در مکتب الهی به عنوان شریعت اسلام مطرح است و ثانیاً نیاز به حکومت و حاکمین صلاح و مطلع جهت اجرا دارند. تا انسان بتواند به همه خواستهای معقول و منطقی و مطلوب خود برسد. به همین خاطر احکام اسلامی جامع و دربرگیرنده تمامی ابعاد زندگی انسان است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:18:00 ق.ظ ]