کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



(۳-۴)

(۳-۵)
= مقدار خروجی مطلوب
=مقدار خروجی به دست آمده
=نرخ یادگیری (پارامتر تنظیم سرعت یادگیری شبکه می باشد)‌
= وزن مربوطه

=ورودی به نرون  وخروجی از نرون
اثبات این قانون از روش تندترین فرود میباشد که بیان میکند با حرکتهای پی در پی خلاف جهت بردار گرادیان خطا میتوان به نقطه حداقل خطا رسید. این ادعا را نیز می توان با بهره گرفتن از بسط تیلور تایید کرد (هیکین،۱۹۹۹). در این شیوه وزنها به وسیله یک مقدار با مشتق (گرادیان) اول خطای بین خروجی مطلوب و خروجی واقعی و با توجه به مقدار وزنها تعدیل مییابد. در این روش هدف کاهش تابع خطا و رسیدن به حداقل مطلق است .

(۳-۶)
(۳-۷)
(۳-۸)
(۳-۹)
= ورودی به نرون  وخروجی از نرون  در لایه ماقبل آخر

= بردار گرادیان محلی در لایه آخر

فرایند یادگیری و محاسبات در نرون ها و لایه های پنهان، با بهره گرفتن از معادلهی ورودی-خروجی زیر صورت می گیرد:

(۳-۱۰)

جائیکه  وزن ارتباطی بین نرون iام در لایهی (۱-k) و نرون pام در لایهی kام؛  خروجی نرون pام در لایهی kام و  تابع فعال سازی سیگموئید نرون pام در لایهی kام است.
همچنین تابع فعال سازی سیگموئید به صورت زیر است:

(۳-۱۱)
ساختار یک شبکهی MLP سه لایه با چهار ورودی، یک لایهی پنهان و یک خروجی در نگارهی ۳-۱ نشان داده شده است.
شکل۳-۱:ساختار MLP
به منظور آموزش شبکهی MLP، و دستیابی به پیش بینی مطلوب، باید شبکه را تحت پارامترهای مختلف که همان ویژگی های شبکه است مورد آموزش و یادگیری قرار داد. به عبارت دیگر با تغییر دادن این پارامترها، شبکه وزنهای خروجی متفاوتی خواهد داد که در نهایت وزنی که کمترین خطا را منجر شود، به عنوان وزن نهایی و پارامترهایی که موجب دستیابی به این وزن شدند به عنوان پارامترها و مشخصه های شبکه معرفی می شوند. این پارامترها به صورت زیر است:
تعداد لایه ها ی شبکه
استفاده از یک شبکه تک لایه نمیتواند پیش بینی خوبی برای ما در حل مسائل پیچیده غیر خطی ارائه کند (زیرا تابع فعالسازی آن خطی می باشد). در واقع تمام شبکه های عصبی با بیش از یک لایه، در بخشی از کار خود از توابع غیر خطی فعال ساز استفاده میکنند. استفاده از توابع غیرخطی فعال ساز باعث میشود که توانایی شبکه های عصبی در مدلکردن مسائل غیرخطی بروز نماید و جوابهای مطلوبی در خروجی به ما بدهند. این ویژگی با یک تابع فعال سازی غیر خطی مشتق پذیر و پیوسته اتفاق میافتد. بنابراین برای یک پیش بینی دقیق بایستی از شبکه های عصبی با بیش از یک لایه استفاده شود، که در لایه های میانی آن توابع غیرخطی وجود داشته باشد. البته توجه کرد که افزایش بیش از حد لایه های شبکه های عصبی (بیش از ۳ لایه ) نیز اصلاً توصیه نمی شود.
تعداد نرون های هرلایه
مسئله بعدی تعیین تعداد نرونهای لایه های میانی و خروجی است. اگر هدف از استفاده از شبکه های عصبی پیشبینی باشد، در لایه خروجی بایستی یک نرون داشته باشیم. اما اگر به منظور طبقه بندی یا شناسایی الگو از شبکه های عصبی استفاده شود، میتوان در لایه خروجی از چند نرون استفاده کرد. در تعیین تعداد نرونهای لایه میانی نیز روش های متعددی ارائه شده است که هیچ کدام از آنها عموما کلیت ندارد. اما بهترین روش برای تعیین تعداد نرون ها، روش آزمون و خطا می باشد. با افزایش تعداد نرونهای لایه پنهان از یک مقدار کوچک به مقادیر بزرگ، ابتدا مجموع خطا کاهش می یابد اما پس از رسیدن مقدار نرونها به اندازه معین این خطا دوباره افزایش می یابد. بدین روش می توان بهترین اندازه شبکه را انتخاب نمود.
نرخ یادگیری
نرخ یادگیری یکی از پارامترهای تعیین کننده در سرعت یادگیری شبکه های عصبی است و در کارائی یادگیری شبکه نقش مؤثری دارد. این نرخ در فاصلهی بین ۰ و ۱ اختیار می شود. عموماً نرخ یادگیری شبکه های عصبی به صورت تصادفی و آزمون و خطا بدست می آید. اما در اکثر کاربردهای عملی، این نرخ بین ۱/۰ و ۳/۰ اختیار میشود. نرخ یادگیری بالاتر باعث میشود شبکه سریعتر یادگیری کند اما وقتی که تنوع داده های ورودی زیاد باشد، شبکه به جای یادگیری حفظ خواهد کرد و کارائی شبکه پائین خواهد آمد.
تعداد تکرار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-03-22] [ 02:46:00 ب.ظ ]




مقدمه و بیان مسئله
۱-۱٫ مقدمه
کسب عنوانهای قهرمانی در بازی‌های المپیک،جهانی، قارهای در بین کشورها به ویژه کشورمان اهمیت بیسابقهای یافته و تلاش برای بهبود عملکرد ورزشکاران، دانشمندان علوم ورزشی را نیز به فعالیت دوچندان در این بخش واداشته و پژوهش در علوم ورزشی را فزونی بخشیده است. از آنجا که اکسیژن مصرفی بیشینه (VO2max)، معیاری پذیرفته شده برای آمادگی قلبی عروقی محسوب می‌شود، اغلب برنامههای تمرینی طوری طراحی میشوند که آن را گسترش دهند. این تصور وجود دارد که بین VO2max و عملکرد استقامتی رابطه قوی برقرار است(۵۷). با وجود این، نشان داده شده است که استفاده از آستانه لاکتات این امکان را فراهم میآورد که عملکرد استقامتی با دقت بیشتری برآورد و این شاخصبه عنوان ابزاری قوی در پیشبینی عملکرد استقامتی معرفی می‌شود که نسبت بهVO2max شاخص مفیدتری است(۵۷).هر دوی این فاکتورها در برآورد عملکرد استقامتی قدرت قابل قبولی دارند، لیکن در پیشبینی ظرفیت هوازی در ورزشهاییکه تلفیقی از دو سیستم هوازی و بیهوازی را نیاز دارند، دارای محدودیت‌هایی هستند و ارائه فاکتورهای دیگر که بتوانند این محدودیت را برطرف سازند، ضروری به نظر می‌رسد.
دانلود پایان نامه
لاکتات که نمک اسیدلاکتیک میباشد، جایگاه ویژهای در پژوهشهای ورزشی و طراحی برنامه‌های تمرینی به خود اختصاص داده است و اندازه گیری آن چه در سطح سرم و چه در سطح عضله اسکلتی هنوز بارزترین شاخص سنجش فرایندهای متابولیکی بیهوازی است. در سطح کاربردی، مربیان فراوانی وجود دارند که با بهره گرفتن از همین شاخص، کمیت و کیفیت برنامههای تمرینی خود را از طریق اندازهگیریهای آستانه لاکتات، حداکثر حالت پایداری (MLSS)[1]،آستانه هوازی، آستانه بی هوازی، آستانه بیهوازی فردی[۲]، کنترل می‌کنند. با توجه به خصوصیات منحصر به فرد لاکتات و خواص متابولیکی دو جانبه آن، امکان استفاده از این شاخص در جداسازی ظرفیتهای هوازی و بیهوازی میسر و انجام تحقیقاتی که بر این امر صحه علمی بگذارند ضروری است. لذا تحقیق حاضر در صدد پاسخگویی به این مسئله است و در شکل ایده‌آل امید آن می‌رود که انجام تحقیق حاضر به ارائه فاکتوری جدید در سنجش ظرفیتهای هوازی و بی هوازی منجر گردد.
۱-۲٫ بیان مسئله و سؤال اصلی تحقیق
در ادبیات از شاخصهای آستانه لاکتات و VO2max، بهکرات جهت تعیین عملکرد هوازی و برآورد سازگاری‌های تمرینی ورزشکاران استفاده شده است(۱۱ ،۳۶ ،۲۲،۱۳). هر چند عقیده کلی بر این است که شاخص آستانه لاکتات در محدوده معینی بهتر از VO2maxعملکرد هوازی را برآورد می‌سازد(۳۶،۲۲)، به هر حال سازگاری‌های مرکزی که بیشتر در ورزش‌های استقامتی اتفاق میافتند تمایل به بهبودVO2max دارند، در حالی که سازگاریهای محیطی که در تمرینات بیهوازی غالب هستند، تأثیر بیشتری بر مقادیر آستانه می‌گذارند(۵۷). بدین جهت است که در برخی از مواقع مشاهده میشود، ورزشکاران رقابتی بیهوازی با اینکه دارای مقادیر پایین‌ترVO2maxدر مقایسه با ورزشکاران استقامتی هستند، در مقادیر آستانه با ورزشکاران استقامتی اختلاف چندانی ندارند یا اختلاف کمتری در مقایسه با مقادیر VO2maxدارند (۵۷). بنابراین تاکید کردن بر VO2max یا مقادیر آستانه به تنهایی جهت پیشبینی عملکرد در ورزشکارانی که سیستم غالب در آن‌هاصرفاً سیستم هوازی یا بی هوازی نیست میتواند گمراه کننده باشد. لذا استفاده از شاخصی که بتواند به گونهای سازگاریهای مرکزی و پیرامونی را با یکدیگر ادغام کند (هر چند به طور نسبی) جهت پیشبینی عملکرد هوازی و بیهوازی ورزشکاران منطقی به نظر می‌رسد.
مرحله بافرینگ که به عنوان مدت زمان بین وقوع آستانه لاکتات و آستانه تنفسی جبرانی تعریف میشود، ماحصل مکانیزمهای فیزیولوژیک مختلف میباشد(۸۰،۴۵). این مرحله با افزایش ناگهانی در غلظت لاکتات خون (وقوع آستانه لاکتات) آغاز و با شروع پر تهویه‌ای[۳](وقوع آستانه تنفسی جبرانی[۴]) به اتمام می‌رسد و در طی این مراحل اسید لاکتیک تولیدی به وسیله سیستم بافرینگ بدن بافر می‌شود تا زمانی که سیستم بافرینگ در مقابل اسید لاکتیک تولیدی شکست میخورد که با سقوط در PH و وقوع پر تهویه‌ای همراه میشود(۸۰). هرچند در ادبیات مدت زمان این مرحله را بیشتر به حساسیت اجسام کاروتید نسبت می‌دهند(۷۲)، لیکن عوامل دیگر از قبیل فرایند کینتیک لاکتات[۵] و ظرفیت بافرینگ نیز در مدت زمان این مرحله دخیل هستند(۵۲). ظرفیت بافرینگ بدن از اجزای مختلفی- اعم از مرکزی (ظرفیت بافرینگ بیکربناتی خون) و پیرامونی (ظرفیت بافرینگ غیر بیکربناتی متشکل از بافرهای پروتئینی و فسفاتی) تشکیل شده است که این اجزا از نظر جبری با یکدیگر قابل جمع هستند(۵۲،۱۹). ظرفیت بافرینگ بدن شاخصی تمرین پذیر میباشد که با توجه به نوع تمرین تطابق ایجاد شده در آن متفاوت می‌باشد. کل ظرفیت بافرینگ بدن در مرحله بافرینگ توسط سه بخش اصلی بافر بیکربنات، بافر فسفاتها و بافر پروتئینها مشخص میشود که میزان آن را میتوان با بهره گرفتن از فرمول[PH]) Δ [LA] .Δ)به دست آورد(۲۰،۱۹). همچنین میزان ظرفیت بافرینگ بیکربنات را نیز میتوان از طریق[PH]) Δ[HCO3] .Δ( مشخص نمود و ماحصل تفریق ظرفیت بافرینگ بیکربنات از ظرفیت کل بافرینگ یعنی[ Δ [LA] . Δ [PH] ] – [Δ [HCO3] . Δ [PH] ]که بیانگر ظرفیت بافرینگ غیر بیکربنات یعنی فسفاتها و پروتئینها میباشد(۱۹،۲۰). در بعضی از تحقیقات این موضوع نشان داده شده است که ظرفیت بافرینگ در عضلات (بافرینگ غیر بیکربناتی) در ورزشکاران رقابتی بیهوازی نسبت به ورزشکاران استقامتی بالاتر است(۱۹،۵۷)، که با ماهیت و نوع تمرین این‌گونه ورزشکاران هم‌خوانی دارد. به این دلیل در ورزشکاران بیهوازی مراحل آغازین تجمع لاکتات با کاهش هم‌زمان در غلظت بیکربنات خون همراه نیست. این موضوع بازگو کننده این مطلب است که یون هیدروژن بیشتر از طریق بافرینگ غیر بیکربناتی درون عضلات و مستقل از یون لاکتات انجام میگیرد در حالی که عکس این امر یعنی بافر کردن یون هیدروژن بیشتر از طریق بافرینگ بیکربناتی در ورزشکاران استقامتی صادق باشد(۱۹). چنانچه این امر صادق و سهم نسبی ظرفیتهای بافرینگ ورزشکاران استقامتی و بیهوازی در مرحله بافرینگ به دلیل سازگاری‌های متفاوت ایجاد شده در آن‌ ها متفاوت باشد، این امر محتمل به نظر می‌رسد که تغییرات لاکتات، بیکربنات و PH در مرحله بافرینگ بین این دو گروه ورزشکار متفاوت باشد. لذا هدف از مطالعه حاضر، در وهله اول بررسی تغییرات لاکتات، بیکربنات و PH در مرحله بافرینگ بین ورزشکاران استقامتی و بیهوازی و تعیین سهم نسبی اجزای بافرینگ در این دو گروه ورزشکار است. تغییرات لاکتات خون در حین استراحت و یا فعالیت بدنی ماحصلی از فرایند تولید که عمدتاً به واسطه فعالیت دستگاه بی هوازی انجام می‌شود و فرایند پاک‌سازی آن است که با توان دستگاه هوازی در ارتباط است. نشان داده شده است که ورزشکارانی که ظرفیت هوازی بالاتری دارند در پاک‌سازی لاکتات عملکرد بهتری دارند. به عبارت دیگر می‌توان گفت که تغییرات لاکتات در خون تلفیقی از فعالیت سیستم بی هوازی (تولید) و هوازی (پاک‌سازی) است. لذا می‌توان این فرضیه را توسعه داد که با اندازه گیری تغییرات لاکتات در مرحله بافرینگ بتوان ظرفیت هوازی و بی هوازی ورزشکاران را پیش بینی نمود. لذا به منظور به آزمون گذاشتن این فرضیه، تغییرات لاکتات، بیکربنات، PH در مرحله بافرینگ در آزمودنیهای نخبه بیهوازی و هوازی در خلال یک آزمون فزاینده استاندارد مورد بررسی قرار گرفت. سپس ارتباط بین تغییرات لاکتات در مرحله بافرینگ با شاخصهای VO2maxو اکسیژن مصرفی معادل با آستانه لاکتات جهت پیش بینی ظرفیت هوازی به وسیله تغییرات لاکتات مطالعه شد. جهت تعیین اینکه آیا تغییرات لاکتات دوره بافرینگ می‌تواند عملکرد بیهوازی را پیشبینی کند یا نه از ارتباط بین تغییرات لاکتات در مرحله بافرینگ و بیشینه لاکتات تحمل شده و کسر اکسیژن توسعه یافته استفاده گردید.
۱-۳٫ اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
اکثر تحقیقات انجام شده در زمینه پیشبینی عملکرد هوازی و بیهوازی معمولاً بر روی یک شاخص تمرکز کردهاند و نتایج آن‌ ها بر اساس متغیری واحد ارائه شده است و تحقیقاتی که در آن‌ ها از شاخصی ترکیبی در پیشبینی عملکرد هوازی و بیهوازی استفاده شده باشد، نادر است. از آنجایی که استنباط بر اساس یک متغیر واحد میتواند در رشته های ورزشی که تلفیقی از سیستم‌های هوازی و بیهوازی را نیاز دارند تا حدودی گمراه کننده باشد، انجام این گونه تحقیقات جهت استفاده از شاخصی ترکیبی در پیشبینی عملکرد هوازی و بیهوازی ضروری میباشد. همچنین در مقایسه با آستانه لاکتات، پاسخ‌های فیزیولوژیک در خلال مرحله بافرینگ شاخص بهتر و دقیق‌تری برای تطابقهای ایجاد شده به اسیدوز متابولیک ناشی از تجمع لاکتات است. بنابراین با توجه فقدان اطلاعات و مطالعات در زمینه پیشبینی ظرفیت هوازی و بیهوازی به وسیله شاخصی که هم سازگاریهای مرکزی (بیشتر در ورزشهای استقامتی اتفاق می‌افتد) و هم سازگاریهای محیطی (بیشتر در ورزش‌های بیهوازی اتفاق میافتد) را با هم ادغام کند(هر چند به صورت نسبی)، تحقیق حاضر سعی بر آن دارد تا با بهره گرفتن از تغییرات لاکتات در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا جهت پیشبینی ظرفیت هوازی و بیهوازی تا حدودی مشکل پیش رو را بر طرف نماید.
۱-۴٫ اهداف تحقیق
۱-۴-۱٫ هدف کلی
پیش بینی عملکرد هوازی و بیهوازی ورزشکاران نخبه با بهره گرفتن از تغییرات لاکتات در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا
۱-۴-۲٫ اهداف اختصاصی

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:46:00 ب.ظ ]




تسهیل تحت کنترل منابع غیر متمرکز (محلی) انجام می شود

 

 

هر کارمند مهارت های تسهیل کننده را به دست می آورد و در صورت نیاز نقش تسهیل کننده را ایفا می کند.

 

 

 

آموزش و تعلیم

 

 

نیاز به آموزش و تعلیم توسط منابع خارجی و به صورت متمرکز تعیین و ارائه می شود. تأکید بر اجرای برنامه های توجیهی برای جمیع کارکنان است و بر توسعه مهارت های تسهیل کنندگان تأکید می شود.

 

 

گروه های نیازهای آموزشی خود را شناسایی می کنند. تأکید بر هارت های مورد نیاز کلیه کسانی است که در فرایند کیفیت زندگی کاری دخالت دارند.

 

 

آموزش در جایگاه خاص خود تعیین می شود تا شامل کلیه فرایند ها و مهارت ها کیفیت زندگی کاری و مدیریت سازمان شود.
دانلود تحقیق و پایان نامه

 

 

 

رابطه اتحادیه ـ مدیریت

 

 

رابطه رسمی رقابت آمیز میان مدیریت و اتحادیه ، زمان زیادی در جهت بنای یک ارتباط غیر رسمی مبتنی بر اعتماد و احترام متقابل صرف می شود.

 

 

رابطه اتحادیه و مدیریت آهنگ مشارکت جویانه تری به خود می گیرد.
هر دو طرف دائماً برحسب نیاز نقش های خود را در قالب مشارکت جوو رقابت طلب تغییر می دهند.

 

 

رابطه مبتنی بر تشریک مساعی بین اتحادیه و مدیریت وجود دارد یا همچنان که تمایزات موجود بین مدیریت و غیر مدیریت به تدریج کم رنگ می شود، نقش های طرفین بدداً تعریف می شود.

 

 

 

محتوای موضوعات

 

 

موضوعاتی که نسبت به موسسه بیرونی است و تمایل به تأکید بر محیطی بودن دارد

 

 

دامنه گسترده ای از موضوعاتی که از محیط فراتر رفته و موضوعات مربوط به کارکنان، اتحادیه ها، برنامه ریزی، خط مشی ها و موضوعات کاری روزمره را در بر می گیرد محدودیت موجود خط مشی های سازمان است.

 

 

بین موضوعات کیفیت زندگی کاری و دیگر موضوعات تمایزی وجود ندارد. کلیه ایده ها مورد ملاحظه قرار می گیرند. خط مشی های سازمانی، مبنای کیفیت زندگی کاری را تشکیل می دهد.

 

 

۲-۱-۴۴- تعابیر نوین کیفیت زندگی کاری
امروزه عوامل برنامه های کیفیت زندگی کاری در مفاهیم مدیریت کیفیت فراگیر[۱۱۵] توانمند سازی[۱۱۶]کارکنان و مهندسی دوباره سازمان گنجانده است(نجفی،۱۳۸۵).
۲-۱-۴۵- مدیریت کیفیت فراگیر
این مفهوم به عنوان یکی از مفاهیم بهبود سازمانی محسوب می شود. یکی از صاحبنظران بهبود سازمانی رابطه بین مدیریت کیفیت فراگیر و بهبود سازمانی را اینگونه تعریف می کند: مدیریت کیفیت فراگیر تلاشی است که به دنبال ایجاد ودائمی ساختن جوی در سراسر سازمان است که در آن کارکنان به طور مداوم توانمندی های خود را جهت ارائه محصولاتی که مشتریان ارزش ویژه ای برای آنها قائلند، بهبود بخشند(نجفی،۱۳۸۵).
ویژگی های زیر از خصوصیات مدیریت کیفیت فراگیر است:
ـ تاکید بر سنجش به وسیله فنون کنترل فرایند آماری و کنترل کیفیت آماری
ـ الگو سازی رقابتی
ـ جستجو مداوم علل منشأ نواقص با هدف حذف کلی آن ها
ـ مدیریت مشارکتی و تأکید بر تیم ها و کارتیمی
ـ تأکید عمده بر آموزش مستمر(تمجیدی،۱۳۸۶).
۲-۱-۴۶- توانمند سازی کارکنان
مفهوم توانمند سازی کارکنان در طی ده سال گذشته شهرت بسیاری پیدا کرده است. دو تن از صاحب نظران دو نظریه کاملاً متفاوت از توانمند سازی کارکنان ارائه کرده اند. برخی از این افراد، بر این باورند که توانمند سازی به تفویض اختیارت و مسئولیت مربوط می شود و آن را فرایندی از بالا به پایین می دانند که طی آن مدیریت ارشد دورنمای خود را کاملاً مشخص نموده و آن را بر عهده کارکنان می گذارند. بر اساس این دیدگاه که آن را دیدگاه مکانستیک (ایستا) می نامند، تفویض اختیار تصمیم گیری، از طریق مرزبندی ها و واگذاری مسئولیت به طور دقیق انجام می شود که موجب افزایش کنترل مدیریت می شود.
دیدگاه دوم آن را دیدگاه ارگانیک می نامند، براین بارو است که توانمند سازی، رویکردی از پایین به بالا است و بر مفاهیمی نظیر ریسک پذیری آگاهانه، رشد و تغییر، اعتماد و مالکیت ، تأکید می کند. در این شیوه کارکنان به عنوان کارآفرینان و مالکین مطرح می شوند که تصمیمات هوشمندانه اتخاذ می کنند(نجفی،۱۳۸۵).
توانمند سازی یک رویکرد مدیریتی است که به کارکنان اختیار اساسی داده می شود تا خودشان به اختیار تصمیم بپردازند. به عبارت دیگر توانمند سازی عبارت است از تفویض اختیار به غیر مدیران برای اتخاذ تصمیمات هم سازمانی که در این صورت اغلب کارکنان به صورت تیمی گروه بندی می شوند و سپس برای فعالیت های خود مدیریتی همچون استخدام، اخراج، آموزش افراد، تعیین اهداف و ارزیابی کیفیت نتایج، مسئولیت کامل به تیم داده می شود. توانمند سازی زمانی اتفاق می افتد که کارکنان به اندازه کافی آموزش دیده باشند، تمامی اطلاعات مربوط به کار فراهم گردیده باشد، ابزار ممکن در دسترس باشند، تمامی اطلاعات مربوط به کار فراهم گردیده باشد، ابزار ممکن در دسترس باشد، افراد کاملاً درگیر کار باشند، در تصمیمات مشارکت کنند و برای نتایج مطلوب، به آن ها پاداش مناسب داده شود(مقیمی، ۱۳۸۶)
۲-۱-۴۷- مهندسی مجدد(باز مهندسی) سازمان
باز مهندسی که از نهضت مدیریت کیفیت جامع نشأت گرفته است، در سالهای اخیر توجه قابل ملاحظه ای را به خود جلب کرده است. کوتاه ترین تعریف مهندسی مجدد سازمان در همه چیز از نوآغاز کردن است.
مهندسی مجدد به معنای کنار گذاشتن نظم موجود و بر پا کردن نظامی نوین است. نویسندگان کتاب مهندسی مجدد سازمان تعریف رسمی از این مفهوم را چنان بیان می کنند: باز اندیشی بنیادین و طرحی نو و ریشه ای فرایندها برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی چشم گیر در معیارهای حساس امروزی همچون قیمت، کیفیت خدمات و سرعت(همروچیمی،۱۳۷۵، به نقل از نجفی،۱۳۸۵).
۲-۱-۴۸- شاخص های کیفیت زندگی کاری
با وجود وجه تمایز برداشت ها از کیفیت زندگی کاری، تحقیقات انجام شده نشان می دهد که برخی از شاخص ها در اغلب جوامع مشترک هستند. از جمله شاخص های مشترک که در اغلب موارد به آن اشاره می شود،می توان حقوق و مزایا، خدمات درمانی و رفاهی، بیمه و بازنشستگی و مواردی از این قبل را نام برد(کاسیو،۱۹۹۲، به نقل دانشمندان و مراکز علمی برای کیفیت زندگی کاری شاخص های متفاوتی را ذکر کرده اند که در جدول شماره ۲-۴نشان داده شده است.
جدول ۲-۴- شاخص های کیفیت زندگی کاری

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:45:00 ب.ظ ]




تعداد ۱۹۹۷

۴-۴-۱ بررسی معنادار بودن فرضیه اصلی ۱
در مدل اول، مقدار احتمال نسبت درستنمایی برابر با ۰۰۷/۰ است واین مقدار چون از مقدار ۰۵/۰ کمتر است بنابراین فرض صفر در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد میشود بنابراین مدل اول معنادار است و این بدان معناست که در مدل اول، حداقل یک متغیر بر متغیر وابسته تاثیر گذار است (مدل خطی است.).
پایان نامه ها
بررسی متغیرهای فرضیه اصلی ۱ به شرح زیر است:
اعتبار هیأت مدیره:
مقدار احتمال برای متغیر اعتبار هیأت مدیره ، برابر است با ۰۲۴/۰ و این مقدار چون از مقدار ۰۵/۰ کمتر است بنابراین فرض صفر در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد میشود و رابطه معناداری بین اعتبار هیأت مدیره و تجدید ارائه صورت‌های مالی وجود دارد. همچنین با توجه به اینکه ضریب متغیر “اعتبار هیأت مدیره” منفی است می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که این متغیر رابطه منفی و معناداری با تجدید ارائه صورتهای مالی دارد
اندازه:
مقدار احتمال برای متغیر اندازه شرکت‌ها ، برابر با ۰۴۸/۰ است و این مقدار چون از مقدار ۰۵/۰ کمتر است بنابراین فرض صفر در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد میشود.و رابطه معنی داری بین اندازه شرکت ها و ارائه مجدد صورت های مالی وجود دارد.
بازده حقوق صاحبان سهام
مقدار احتمال برای متغیر بازده حقوق صاحبان سهام برابر با ۵۲۵/۰ است و این مقدار چون از مقدار ۰۵/۰ بیشتر است بنابراین فرض یک در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد میشود.و رابطه معنی داری بین بازده حقوق صاحبان سهام و ارائه مجدد صورت های مالی وجود ندارد.
نسبت مطالبات و بدهی به کل دارایی
مقدار احتمال برای متغیر نسبت مطالبات و بدهی بر کل دارایی برابر با ۵۱۶/۰ است و این مقدار چون از مقدار ۰۵/۰ بیشتر است بنابراین فرض یک در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد میشود.و رابطه معنی داری نسبت مطالبات و بدهی به کل دارایی و ارائه مجدد صورت های مالی وجود ندارد.
مالکیت نهادی
مقدار احتمال برای متغیر مالکیت نهادی برابر با ۱۲۸/۰ است و این مقدار چون از مقدار ۰۵/۰ بیشتر است بنابراین فرض یک در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد میشود.و رابطه معنی داری بین مالکیت نهادی و ارائه مجدد صورت های مالی وجود ندارد.
زیان دوره قبل از ارائه مجدد صورت های مالی
مقدار احتمال برای متغیر زیان دوره قبل از ارائه مجدد صورت های مالی برابر با ۴۱۲/۰ است و این مقدار چون از مقدار ۰۵/۰ بیشتر است بنابراین فرض یک در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد میشود.و رابطه معنی داری بین زیان دوره قبل از ارائه مجدد و ارائه مجدد صورت های مالی وجود ندارد.
ارزش بازار به ارزش دفتری
مقدار احتمال برای متغیر ارزش بازار به ارزش دفتری برابر با ۳۱۳/۰ است و این مقدار چون از مقدار ۰۵/۰ کمتر است بنابراین فرض یک در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد میشود.و رابطه معنی داری بین ارزش بازار به ارزش دفتری و ارائه مجدد صورت های مالی وجود ندارد.
درجه اهرم مالی
مقدار احتمال برای متغیر اهرم مالی برابر با ۰۷/۰ است و این مقدار چون از مقدار ۰۵/۰ بیشتر است بنابراین فرض یک در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد میشود.و رابطه معنی داری بین درجه اهرم مالی و ارائه مجدد صورت های مالی وجود ندارد.
تامین مالی
مقدار احتمال برای متغیر تامین مالی برابر با ۰۸۲/۰ است و این مقدار چون از مقدار ۰۵/۰ بیشتر است بنابراین فرض یک در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد میشود.و رابطه معنی داری زیان دوره قبل از ارائه مجدد و ارائه مجدد صورت های مالی وجود ندارد.
فرضیه فرعی ۱-۱ : دوره تصدی اعضاء هیأت مدیره بر ارائه مجدد صورتهای مالی موثر است.

 
پارامترها ضرایب انحراف معیار مقدار z مقدار احتمال نسبت درستنمایی

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:45:00 ب.ظ ]




قالیباف اصل (۱۳۷۳)، پژوهشی تحت عنوان “تأثیر ساختار سرمایه (اهرم مالی) را روی ریسک سیستماتیک (β) سهام عادی شرکت‌های پذیرفته شده در بورس تهران ” انجام داد و به این نتیجه رسید که استفاده بیشتر از اهرم (بدهی)، ریسک سیستماتیک سهام شرکت‌ها را در بازار بورس بالاتر می‌برد.
آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها
رحمانی (۱۳۷۴)، پژوهشی تحت عنوان “تأثیر روش‌های تأمین مالی (وام‌های بلند مدت و انتشار سهام عادی) بر روی قیمت سهام شرکت‌های بورس ” انجام داد و به این نتیجه رسید که انتشار سهام موجب کاهش قیمت سهام می‌شود و بدهی بدون ریسک، قیمت سهام را کاهش نمی‌دهد.
مجتهدزاده (۱۳۷۷)، در پژوهشی تحت عنوان “منافع ناشی از تجدید ساختار مالی “، منافع ناشی از تجدید ساختار مالی در شرکت‌ها را با بهره گرفتن از نتایج تحقیق استوارت و گلاسمن مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که بدهی به دلیل صرفه جویی در مالیات، کاهش احتمال سرمایه‏گذاریهای مجدد جریان‌های نقدی اضافی، بالا بردن انگیزه برای موفقیت، فروش دارائی‌های کم بازده و بهبود بخشیدن عملکرد، بهره‌وری و ارزش بازار شرکت‌ها را افزایش می‌دهد.
پریسایی (۱۳۸۱)، در پژوهشی تحت عنوان “بررسی تأثیر ساختار سرمایه شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بر بازده و ریسک ” نتیجه گرفت که روش‌های تأمین مالی بر بازده سهام شرکت‌ها تأثیر ندارد ولی ریسک شرکت‌ها متأثر از روش‌های تأمین مالی است.
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
شیرزاده (۱۳۸۱)، در پژوهشی تحت عنوان “بررسی تأثیر ساختار سرمایه بر سودآوری شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران ” نتیجه گرفت که رابطه معنی‌داری بین ساختار سرمایه و بازدهی حقوق صاحبان سهام وجود ندارد. همچنین در خصوص وجود رابطه معنی‌دار بین ساختار سرمایه و بازدهی حقوق صاحبان سهام در صنایع مختلف به این نتیجه رسید که در صنایع کانی غیر فلزی و شیمیایی این رابطه وجود دارد ولی برای صنایع غذایی و صنایع وسایط نقلیه این رابطه وجود ندارد.
درخشنده دشتی (۱۳۸۲)، پژوهشی با عنوان “به‌کارگیری روش برش مقطعی در رابطه با بررسی تأثیر اندازه شرکت و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام عادی بر روی بازده سهام و سودآوری شرکت‌های پذیرفته در بورس اوراق بهادار تهران ” انجام داد. او چنین نتیجه‏گیری می‏کند که بین اندازه و بازده شرکت در برخی سال‌ها رابطه معنی‌دار وجود دارد و در برخی سال‌ها این رابطه رد می‌شود.در تحقیق وی رابطه میان نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار و سودآوری سهام عادی شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران ونیز رابطه معنی‌دار میان اندازه شرکت و سودآوری سهام عادی شرکت‌ها، برای کل دوره زمانی تحقیق تأکید می‌شود.
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
باقرزاده (۱۳۸۴)، در پژوهشی به بررسی عوامل مؤثر بر بازده سهام در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته و علاوه بر بتا به عنوان شاخص ریسک سیستماتیک، تأثیر متغیرهای دیگری نظیر اندازه شرکت، نسبت سود به قیمت و نسبت ارزش دفتری به قیمت بازار را نیز بر بازده سهام مورد بررسی قرار داده است. نتایج حاصل نشان داده که بین ریسک سیستماتیک و بازده سهام در بورس اوراق بهادار تهران رابطه خطی مثبت وجود دارد، اما این رابطه از لحاظ آماری بسیار ضعیف است.همچنین از بین متغیرهای مورد مطالعه در آن پژوهش، سه متغیر اندازه شرکت، نسبت ارزش دفتری به قیمت بازار و نسبت سود به قیمت، بیشترین نقش را در تبیین بازده سهام ایفا می‏کنند.
ایزدی نیا و رحیمی دستجردی (۱۳۸۷)، در پژوهشی به بررسی تأثیر ساختار سرمایه بر نرخ بازده سهام و سود هر سهم شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. آن‌ ها نسبت‌های بدهی به دارایی و بدهی به حقوق صاحبان سهام را به عنوان متغیرهای مستقل و نرخ بازده سهام و درآمد هر سهم را به عنوان متغیرهای وابسته در ۵۱ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال‌های ۱۳۷۷ الی ۱۳۸۴ انتخاب کردند. پس از تبیین فرضیه‌های پژوهش و تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از محاسبات آن‌ ها نتیجه‏گیری کردند که یک رابطه مستقیم بین نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (متغیر مستقل) با نرخ بازده سهام و درآمد هر سهم (متغیرهای وابسته) وجود دارد.همچنین بین نسبت بدهی به دارایی با درآمد هر سهم ارتباط معنی‌داری وجود دارد.
سیرانی، محمد و همکاران (۱۳۹۰)، در تحقیقی با عنوان مطالعه تأثیر ریسک نقد شوندگی و سایر عوامل مؤثر بر بازده‌های مقطعی در شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به بررسی رابطه میان ریسک نقد شوندگی و عوامل مؤثر بر بازده شرکت‌های بورسی پرداختند. در این تحقیق، با توجه به اهمیت رابطه ریسک و بازده، تأثیر ریسک نقد شوندگی و عوامل مؤثر ریسک، شامل: ریسک بازار، اندازه شرکت، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام و همچنین سهام شناور بر بازده‌های مقطعی با توجه به مدل FARM بررسی‌شده است. در راستای این هدف، همه شرکت‌هایی که اطلاعات مورد نیاز برای دوره چهار ساله مورد تحقیق (۸۶-۸۳) در مورد آن‌ ها قابل دسترسی بود، انتخاب گردیدند. به منظور آزمون فرضیه‌ها از فن‌های آماری رگرسیون ساده و چند متغیره بهره گرفته شده است. نتایج تحقیق نشان داد که ریسک بازار، اندازه شرکت و سهام شناور رابطه معناداری با بازده دارند، اما رابطه ارزش دفتری به ارزش بازار سهام و ریسک نقد شوندگی با بازده معنادار نیست. همچنین بررسی‌ها نشان می‌دهند رابطه ریسک سیستماتیک و ریسک نقد شوندگی معنادار است.
قراچورلو و وجدانی کیا (۱۳۹۱)، در پژوهشی تحت عنوان تأثیر ریسک محیط بر ساختار سرمایه شرکت به این نتیجه رسیدند که محیط نقش به سزایی در نحوه تأمین مالی شرکت‌های بورسی دارد. در این پژوهش آن‌ ها به این نتیجه دست یافتند که هرچقدر ریسک اقتصادی و ریسک مالی بیشتر باشد نسبت بدهی به دارایی‌ها کاهش خواهد یافت و این به دلیل کاهش افزایش نرخ بهره و کاهش قدرت وام‌گیری شرکت‌ها می‌باشد.
عکس مرتبط با اقتصاد
فضل زاده و صفری(۱۳۹۳)، در پژوهشی با موضوع تأثیر عوامل محیطی بر نحوه تأمین مالی و بازدهی شرکتهای بورسی به این نتیجه رسیدند بین عوامل محیطی و بازدهی شرکت رابطه معکوسی وجود دارد بعبارتی هرچقدر ریسک محیط افزایش می یابد سوددهی شرکتها کاهش می یابد، از طرفی رابطه ای میان عوامل محیطی و نحوه تأمین مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران مشاهده نگردید.

 

نام و سال محقق موضوع تحقیق نتیجه تحقیق
میلر (۱۹۷۷) ۱-آیا بازار سرمایه، سود تقسیمی شرکت و یا کل سود شرکت و یا ترکیبی از این دو را جهت سرمایه‏گذاری مجدد جذب می کند؟ ۲- آیا بازار سود خالص و یا سود خالص عملیاتی و یا ترکیبی از این دو را جهت سرمایه‏گذاری جذب می‏کند؟ جواب به این دو سؤال و سؤالات مربوط به نرخ بهره بازار سرمایه، مبنایی را جهت انتخاب ساختار سرمایه بهینه مهیا می‌سازند. همچنین وی اعتقاد دارد که ارزش بازار هر شرکتی بایستی مستقل از ساختار سرمایه‏اش باشد.
در مدل میلر با وجود اینکه پرداخت‌های بهره به طور کامل مالیات بر سود شرکت را کاهش می‌دهند، اما ارزش شرکت در معادله مربوط، مستقل از ساختار سرمایه شرکت می‌باشد
دامون و سنبت (۱۹۸۸) در پژوهشی تأثیر مالیات شرکت‌ها بر تصمیمات تأمین مالی و سرمایه‏گذاری بهینه در شرایط عدم اطمینان را مورد بررسی قرار دادند. به این نتیجه رسیدند که افزایش مالیات بر سرمایه‏گذاری شرکت‌ها مطابق قوانین مالیاتی، لزوماً منجر به کاهش مالیات اهرم مالی در شرکت‌ها نمی‏گردد. یعنی مالیات بیشتر بر سرمایه‏گذاری، لزوماً مالیات بر بدهی‌ها را پایین نمی‌آورد مگر آن‌که شرکت‌ها از تکنولوژی تولید مشابهی استفاده نمایند.
هاو و شیلینگ (۱۹۸۸) در پژوهشی تحت عنوان “قیمت سهام و بدهی‌های جدید ” عکس‌العمل‌های قیمت سهام به اعلانات عرضه اوراق قرضه جدید را مورد بررسی قرار دادند. به این نتیجه رسیدند که قیمت سهام به عرضه بدهی‌ها، عکس‌العمل مثبت نشان می‌دهد جائیکه انتشار سهام تأثیر منفی بر قیمت سهام دارد. به علاوه شواهد تجربی حاکی از آن است که انتشار بدهی بر قیمت سهام تأثیر مثبت و با اهمیت می‏گذارد.
تاهیر آوان و همکاران (۲۰۱۲) تأثیر استراتژی و ساختار سرمایه بر عملکرد بخش بانکداری پاکستان ” به بررسی تأثیر جداگانه استراتژی‌های اتخاذ شده بر عملکرد و ساختار سرمایه بر عملکرد پرداختند. یکی از ویژگی‌های بارز تحقیق آن‌ ها این بود که ضمن بررسی تأثیر جداگانه استراتژی و ساختار سرمایه بر عملکرد بانک‌ها به بررسی تأثیر همزمان استراتژی و ساختار سرمایه بر عملکرد نیز پرداختند نتایج تحقیق نشان داد که بررسی همزمان استراتژی و ساختار سرمایه، چگونگی عملکرد بانک‌ها را بهتر نشان می‌دهد. همچنین آن‌ ها به این نتیجه دست یافتند که از بین استراتژی‌های اتخاذ شده توسط بانک‌ها، استراتژی‌های نقدینگی تأثیر بیشتری بر عملکرد بانک‌ها دارد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:45:00 ب.ظ ]