- Fifty Years of International Court of Justic (Lowe, Vaughan)
- Fundamental perspective on international law (Slomanson, W)
- The statute of the International Court of Justice (Zimmermann, A)
سازماندهی تحقیق
این تحقیق در ۴ فصل سازماندهی می شود که در فصل اول به کلیات تحقیق شامل: شرح بیان مسئله، سئوالات تحقیق و ارائه فرضیات پرداخته می شود. سپس در فصل دوم نقش دیوان بین المللی دادگستری در حفظ صلح و امنیت بین المللی مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. و به دنبال آن در فصل سوم؛ به چالشهای پیش روی دیوان که در راستای انجام وظایف و اهداف سازمانی اش با آن موانع، مشکلات و محدودیت ها روبرو است، اشاره خواهد شد و در نتیجه با شناخت کافی و اطلاع از آن چالشها، در فصل چهارم به لزوم اصلاحات در تشکیلات و ساختار دیوان که می تواند در زمینه های گوناگونی از جمله: در تشکیلات و ساختار آن، اصلاحات سازمانی و گسترش حوزه صلاحیتی دیوان پرداخته می شود. در پایان نیز با جمع بندی بحث و نتیجه گیری، پیشنهادات و راهکارهایی در جهت افزایش کارآیی دیوان برای انجام بهتر وظایف سازمانی اش، در زمینه حفظ صلح و امنیت و بین المللی ارائه خواهد گردید.
فصل دوم: نقش دیوان بین المللی دادگستری در حفظ صلح و امنیت بین المللی
حفظ صلح و امنیت بین المللی از مهمترین اهداف ملل متحد به شمار می آید و سازمان و اعضای آن موظف شده اند تا در راستای انجام وظایف خویش بر طبق اصول مندرج در ماده ۲ منشور منجمله: «اصل برابری حاکمیت ها، اصل منع مداخله در امور داخلی دولتها، اصل منع توسل به زور و لزوم حل و فصل اختلافات بین المللی از طرق مسالمت آمیز»،[۱] عمل نمایند.
به این منظور ملل متحد، دیوان بین المللی دادگستری را به عنوان رکن اصلی و قضایی سازمان تأسیس نموده است تا با همکاری سایر ارکان و اعضا جهت دستیابی به حفظ صلح و امنیت گام بردارد.[۲]
از طرفی مهمترین فعالیت های سازمان ملل متحد که دچار تحول شده، فعالیت در قلمرو صلح و امنیت جهانی است که اصلی ترین هدف سازمان هم می باشد. اگر روزی فقط بروز مخاصمات مسلحانه تهدیدی بر ضد صلح و یا نقض صلح به شمار می رفت، امروزه نقض حقوق بشر، نقض حقوق بشر دوستانه، کشتار جمعی، پاکساری قومی، تروریسم، عدم وجود نظام دموکراتیک در کشورها و …. نیز صلح جهانی را تهدید می کند.[۳]
در این راستا دیوان بین المللی دادگستری نقش مهم و اساسی در حفظ صلح و امنیت بین المللی دارد که می توان از مهمترین آنها به موارد ذیل اشاره نمود:
۱-رکن اصلی قضایی سازمان ملل متحد که با همکاری دیگر ارکان در راستای اهداف سازمان عمل می نماید؛
۲-نقش دیوان در تداوم و توسعه حقوق بین الملل که، با مشارکت دیوان در توسعه حقوق بین الملل و حفاظت از تمامیت آن و ارائه تفاسیر قضایی از منشور ملل متحد و معاهدات بین المللی محقق می شود؛
۳-حل و فصل حقوقی اختلافات بین المللی که، با ایجاد رویه قضایی بین المللی در زمینه ترسیم جایگاه اصل ممنوعیت توسل به زور، تعیین استثنائات و شرایط معیارهای آن از یک طرف، و رسیدگی به قضایای ترافعی و صدور آرای مشورتی به عنوان رکن اصلی قضایی سازمان از سوی دیگر عمل می نماید.
مبحث اول) جایگاه دیوان در نظام بین المللی
در طول تاریخ حقوق بین الملل بی تردید میثاق جامعه ملل و منشور ملل متحد عمده ترین اسناد حقوق بین الملل به شمار می آیند؛ که، منعکس کننده سیر تحول حقوق بینالملل و آخرین وضعیت دیدگاه حقوقی حاکم در زمان تدوین این اسناد می باشد. میثاق جامعه ملل منعکس کننده تحولات حقوق بین الملل طی دو قرن پیش از خود بود و تداوم این سنت به همراه وقوع تغییراتی در ساختار سیاسی و حقوقی جامعه بین المللی در فاصله سالهای میان دو جنگ جهانی و به ویژه تحولات و فجایع جنگ جهانی دوم در منشور ملل متحد انعکاس یافته است که به رغم گذشت هفت دهه از تصویب منشور، کماکان در تعامل میان دولت ها، ارجاع به منشور و استفاده مستقیم از عبارات و مفاد آن– – حتی بدون تغییر جمله بندی– – نه فقط در مسائل مرتبط با سازمان ملل متحد، بلکه در روابط دوجانبه دولت ها نیز به شکل مداوم صورت می گیرد.[۴]
منشور ملل متحد نه تنها سند تأسیس و چهارچوب حقوقی رفتار، مسئولیت ها و وظایف اعضا در این سازمان چند جانبه است، بلکه مهمترین سند حقوقی در سطح جامعه بین المللی نیز قلمداد می شود[۵] که تاکنون در تاریخ مدون بشریت تهیه شده و مورد قبول قریب به اتفاق کشورهای جهان قرار گرفته است.[۶]
تصویب هیچ سند حقوقی دیگری در داخل قلمرو دولت ها یا میان آنها نمی تواند ناقض مفاد منشور باشد؛ و در صورت وقوع چنین امری، سند مذکور از ارزش حقوقی برخوردار نخواهد بود؛ ولی اعتبار منشور و الزام آور بودن آن برای اعضا بدون خدشه باقی می ماند.[۷]
گفتار اول: جایگاه دیوان در نظام ملل متحد
از آنجایی که منشور ملل متحد، دیوان بین المللی دادگستری را به عنوان یکی از ارکان اصلی سازمان تأسیس نموده است لذا بررسی این جایگاه موجب آشنایی بیشتر با موقعیت دیوان در ساختار ملل متحد و شرح وظایف آن خواهد شد، از طرف دیگر مشارکت دیوان در اهداف و اصول بنیادین منشور ملل متحد مستلزم ارتباط و همکاری با سایر ارکان دیگر بخصوص مجمع عمومی و شورای امنیت گردیده است. در این راستا، مقررات ناظر بر دیوان در منشور و همچنین شرح وظایف و اختیارات دیوان در مجموع مواد اساسنامه بیانگر آن است که چهارچوب وظایف دیوان به خوبی مشخص و م
نفک شده است به طوری که هر یک از ارکان اصلی ملل متحد اجزاء مجموعه واحدی هستند که دارای اهداف و آرمان های مشترکی می باشند، هرچند که برای رسیدن به این اهداف و آرمان ها به طور مستقل عمل می کنند.[۸]
این ارتباط و پیوستگی را می توان در مواد منشور و اساسنامه دیوان به وضوح مشاهده نمود البته این جایگاه محدودیت هایی را نیز برای دیوان بوجود آورده است و سبب شده تا این دادگاه بین المللی با سایر مراجع قضایی بین المللی متفاوت باشد و دیوان را ملزم می سازد تا در هنگام انجام وظایفش در حل و فصل اختلافات بین المللی، محدودیت های ذکر شده در منشور را رعایت نماید. ازطرفی به رسمیت شناختن دیوان به عنوان رکن اصلی سازمان ملل متحد موجب نوعی وظیفه سازمانی برای آن شده است تا با سازمان ملل برای دستیابی به اهداف مذکور در منشور همکاری و ایفای وظیفه نماید.[۹]
بند ۱- رکن اصلی ملل متحد
منشور ملل متحد دیوان بین المللی دادگستری را به عنوان یکی از ارکان اصلی ملل متحد تأسیس نموده است.[۱۰] این خصوصیت در دیوان بین المللی دادگستری منحصر به فرد است و آن را درموقعیتی ممتاز در مقایسه با دیگر مراجع قضایی بین المللی قرار می دهد.[۱۱] که علاوه بر رکن حل و فصل اختلافات، باید از زاویه سازمانی در نظام ملل متحد و سیستم حقوقی بین المللی بدان نگریسته شود. بدین دلیل دیوان حائز نقش بسیار مهمی در تقویت صلح و ثبات بین المللی است.[۱۲]
در تکمیل این اقدام فصل چهاردهم منشور (مواد ۹۶-۹۲) شالوده تأسیس دیوان قرار گرفته است و منشور در ماده ۹۲ خود مقرر می دارد که دیوان بین المللی دادگستری رکن اصلی قضایی ملل متحد خواهد بود و بر طبق اساسنامه ای که مبتنی بر اساسنامه دیوان دائمی دادگستری بین المللی است، فعالیت خواهد نمود.[۱۳]
بنابراین مفاد منشور (مواد ۹۶-۹۲) و همچنین اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری روشن می سازد که وابستگی دیوان به سیستم ملل متحد به عنوان رکن اصلی قضایی آن، نه تنها مورد تصریح این اسناد قرار گرفته؛ بلکه به طرق مختلف در منشأ تأسیس دیوان، در صلاحیت ترافعی و مشورتی و همچنین در آثار مترتب بر آراء آن تأمین شده است. به طوری که اساسنامه دیوان بخش لاینفک و پیوست منشور بوده و درنتیجه کلیه اعضاء ملل متحد خود به خود عضو اساسنامه دیوان نیز هستند.[۱۴]
تعهد دولت ها به اجرای آراء دیوان در قضایای ترافعی نه تنها مبتنی بر اصلی قضایی است، بلکه در منشور و اساسنامه نیز مورد تصریح قرار گرفته است. به بیان دیگر، این تعهد چه به دلیل موقعیت دیوان به عنوان رکن اصلی قضایی ملل متحد و اعتبار اساسنامه آن به عنوان بخش لاینفک منشور، و چه به دلیل تصریح بند ۱ ماده ۹۴منشور،[۱۵] تعهدی ناشی از منشور تلقی می گردد. نتیجه این است که تعهد ناشی از آراء دیوان در قضایای ترافعی، تعهدی ناشی از منشور بوده و به موجب ماده ۱۰۳ منشور[۱۶] در صورت تعارض بر تعهدات جاری دولت ها اولویت دارد. در صورتی که این خصوصیت بر آراء الزام آور دیگر مراجع قضایی بین المللی مترتب نیست.[۱۷]
ضمن اینکه در بند ۲ ماده ۹۴ منشور،[۱۸] قابلیت مراجعه به شورای امنیت و درنتیجه امکان صدور توصیه یا اقداماتی توسط شورای امنیت برای اجرای آرای دیوان پیش بینی شده است.
از طرفی امکان درخواست نظریه مشورتی از دیوان توسط مجمع عمومی و شورای امنیت راجع به هر مسئله حقوقی و نیز از سوی سایر ارکان سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای تخصصی که چنین اجازه ای را از مجمع عمومی تحصیل کرده باشند در مورد مسائل حقوقی مطروحه در حدود فعالیتهایشان پیش بینی شده است.[۱۹]
درنتیجه مقررات ناظر بر دیوان در منشور و همچینن شرح وظایف و اختیارات دیوان در مجموع مواد اساسنامه بیانگر آن است که چهارچوب وظایف دیوان به خوبی مشخص و منفک شده است. به طوری که هریک از ارکان اصلی ملل متحد اجزاء مجموعه واحدی هستند که دارای اهداف و آرمان های مشترکی می باشند، هرچند که برای رسیدن به این اهداف و آرمان ها به طور مستقل عمل می کنند.[۲۰]
در این مورد می توان به وظایف و صلاحیت های دیوان و شورای امنیت که مهمترین رکن اجرایی در حفظ صلح و امنیت بین المللی است، در حل و فصل اختلافات اشاره نمود که گاه با وجود ایرادات مقدماتی در رسیدگی های قضایی، مبنی بر عدم صلاحیت دیوان در رسیدگی به پرونده ای که به طور همزمان و موازی در شورای امنیت نیز در حال رسیدگی است؛ دیوان در پاسخ همواره اظهار داشته است: «در منشور قواعد خاصی وجود ندارد تا دیوان در رسیدگی به موضوع دعوایی که بطور همزمان در شورای امینت هم مطرح است، نپردازد» بطور کلی دیوان همواره بیان داشته است که در صورت فقدان قواعد مشابه، خود را ملزم به پیروی از شورای امنیت نمی داند.[۲۱] برای اینکه وظایف شورای امنیت ماهیت سیاسی دارند در حالی که دیوان به جنبه حقوقی موضوعات مطروحه می پردازد لذا هر دو رکن سازمان ملل (شورا و دیوان) می توانند بطور جداگانه و همزمان به صورت تکمیلی، به جنبه های مختلف (سیاسی یا حقوقی) یک پرونده بپردازند.[۲۲]
بند ۲- ارتباط دیوان با سایر ارکان ملل متحد
ویژگی دیگر دیوان به عنوان رکن اصلی قضایی ملل متحد این است که در اهداف و اصولی که بنیاد ملل متحد و منشور بر آن استوار است با دیگر ارکان ملل مت
حد سهیم است، به این معنی که دیوان از طریق فعالیت قضایی خاص خود در جهت تحقق آن اهداف و اصول گام برمی دارد. بدین منظور دیوان حق دارد که اسناد مؤسس خود را تفسیر نماید و اختیارات و صلاحیت های خود را تشخیص دهد. بنابراین دیوان حق تفسیر منشور ملل متحد را دارد این تفسیر هرچند تفسیری رسمی از منشور تلقی نمی گردد، اما می تواند واجد تبعات فراوانی برای صلاحیت ها و اختیارات دیگر ارکان ملل متحد باشد. در نتیجه بر تفکیک قوای اجرایی، پارلمانی و قضایی ارکان اصلی ملل متحد تأثیر بگذارد. این مقوله پتانسیل نوعی نظارت قضایی غیررسمی و ضمنی از ناحیه دیوان بر اعمال شورای امنیت و مجمع عمومی را در خود دارد.[۲۳]
ویژگی دیگر دیوان به عنوان رکن اصلی قضایی ملل متحد صلاحیت صدور نظریه مشورتی طبق بند ۱ ماده ۹۶ منشور، به در خواست مجمع عمومی و شورای امنیت است. هر چند که دیوان در مقام صدور نظریه مشورتی آداب و آئین تصمیم گیری قضایی را تا حد لازم رعایت می کند، در واقع به عنوان مشاور حقوقی ملل متحد ایفای نقش کرده و این اقدام خود را مشارکت در فعالیت های ملل متحد تلقی می نماید. دیوان در قضیه تفسیر معاهدات صلح اظهارداشت:
«نظریه دیوان نه به دولتها، بلکه به ارگان های ملل متحد که حق درخواست آن را دارند داده می شود؛ جواب دیوان هم که خود ارگان ملل متحد است نشانگر مشارکت آن در فعالیتهای ملل متحد بوده و علی الاصول از ارائه آن نباید خودداری شود.» همچنین دیوان در مقام تفسیر حقوق بین الملل در قضایای مشورتی یا ترافعی، ضمن عنایت به اصول تفسیری مقبول در حقوق معاهدات، مانند مواد ۳۱ و ۳۲ کنوانسیون ۱۹۶۹ وین و یا اعمال روش های استنباط عرف، همواره باید اهداف و اصول ملل متحد را به عنوان مبانی مصحح نتیجه تفسیر خود مد نظر قرار دهد و نتیجه ای را برگزیند که با اهداف و اصول مذکور منطبق باشد.[۲۴]
جایگاه سازمانی دیوان در ملل متحد موجب گردیده تا این دیوان با سایر مراجع قضایی بین المللی متفاوت بوده و به هنگام انجام وظایف خویش و حل و فصل اختلافات ملزم به رعایت محدودیت های موجود در منشور ملل متحد باشد. براساس رویکرد دیوان به عنوان رکن اصلی سازمان، نوعی وظیفه سازمانی برای دیوان در نظر گرفته می شود. از این زاویه، با لحاظ اقتضائات قضایی (از جمله اصل صحت عمل قضایی)، دیوان در اعمال کار ویژه قضایی خویش برای تصمیم گیری نسبت به یک اختلاف (بند ۱ ماده ۳۸ اساسنامه) یا ارائه نظریه مشورتی (ماده ۹۶ منشور و بند ۱ ماده ۶۵ اساسنامه) باید در جهت دستیابی به اهداف سازمان همکاری نماید و بکوشد تا به تصمیمات ارکان اصلی سازمان جنبه اجرایی ببخشد[۲۵] و از رسیدن به نتیجه ای که به عدم اجرای آنها منتج می گردد، خودداری کند.[۲۶]
گفتار دوم: جایگاه دیوان در نظام حقوقی بین المللی
تا سال ۱۸۹۳هیچ گونه مرجع ثابت قضایی وجود نداشت اما پس از دیوان دائمی داوری که حاصل کنفرانس صلح لاهه در ۱۸۹۹ بود. تأسیس دیوان دائمی دادگستری (در سال ۱۹۲۰) پس از جنگ جهانی اول و به دنبال شکل گیری جامعه ملل، تحول بنیادینی در این زمینه بوجود آورد و در پی انحلال این دیوان )در سال ۱۹۴۶-۱۹۴۵( نیز، دیوان بین المللی دادگستری جایگزین آن گردید. پس ازآن دادگاه های دیگری نیز به سرعت تأسیس شدند که از آن جمله می توان به دیوان اروپای حقوق بشر (۱۹۵۰)، دیوان میان آمریکای حقوق بشر (۱۹۶۹) و دیوان دادگستری امریکای مرکزی (۱۹۹۱) اشاره نمود.