کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



روان شناسان مشهوری مانند جیمز[۱] (۱۹۰۲) و آلپورت (۱۹۵۰) از تجربه دینی و مطالعه این تجربه ها سخن گفته اند، با این حال برای مدت های طولانی مطالعه دین و معنویت، در روان شناختی مورد توجه چندانی قرار نگرفته بود. پارگامنت و ساندرز[۲] (۲۰۰۷) دلیل این مسئله را چنین مطرح می‌کنند، اول اینکه بعضی از روان شناسان معتقدند که روان شناسی یک علم است و از روش های علمی دقیق استفاده می‌کند اما علوم دینی بیشتر جنبه فلسفی دارد، دوم اینکه در قرن بیستم روان کاوی و رفتارگرایی دو رویکرد غالب در روان شناسی بودند و این دو دیدگاه نیز تجربه دینی را نادیده می گرفتند، ‌بنابرین‏ مطالعه معنویت کمتر مورد توجه روان شناسی قرار گرفته بود (شریفی، ۱۳۸۸).

ابراهیمی قوام و خطیب زاده (۱۳۹۲) در تحقیقی نتیجه گرفتند که؛ عدم توجه و بی احترامی، آزار و اذیت و انواع سوء استفاده از آنان، محدودیت و محرومیت شدید، سردی روابط و کم محبتی، تبعیض قائل شدن و آشفتگی خانواده از عوامل فرار دختران بود. همچنین کونگ[۳] (۲۰۱۳) در تحقیقی در زمینه پدیده فرار نوجوانان و جوانان در سنگاپور نتیجه گرفت که؛ مهمترین عامل در خانه، خانواده و محیط و گاهی نگرش و هویت یابی فرد در برخورد با مشکلاتی نظیر خشونت بود.

‌بنابرین‏ عوامل مختلفی در شکل گیری فرار دختران مطرح است و پژوهش های مختلفی در این زمینه صورت گرفته است. از جمله این عوامل می توان به ویژگی های روانی و شخصیتی دختران، وضعیت خانوادگی (از لحاظ صمیمت و ارتباط با یکدیگر) آنان و میزان پایبندی به مباحث دینی در بین افراد خانواده دختران فراری اشاره کرد.

با توجه به آنچه گفته شد در این پژوهش هم این سؤال مطرح است که آیا همبستگی خانواده، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران تفاوتی دارد؟

۱-۳- اهمیت و ضرورت تحقیق

پدیده فرار یکی از مهمترین فرآیندهای سوء رفتار و فقدان پایگاه سالم اجتماعی و توجه نکردن به تأمین نیازهای اولیه روانی و جسمانی دختران است. این معضل نوظهور نیست و در هر جامعه ای که به نوعی با آسیب ها و ناهنجاری ها دست به گریبان است، بروز می‌کند و به دنبال انواع جرایم و انحرافات اجتماعی را یدک می کشد. ماهیت فرار را می توان نوعی ساز و کار اجتماعی یا نوعی واکنش حیات بخش و جبرانی خواند که آدمی برای نجات و رهایی خود از رنج به آن تن می‌دهد. پناه بردن نوجوان به خیابان ها به علت رهایی از رنج و آلام درون منزل را، کارل هونای[۴] (۲۰۰۲) در نظریه خد نوعی تضاد درونی فرد می‌داند. تضاد ‌به این معنا که از یک طرف جوان خواهان استقلال و از طرف دیگر خواهان همبستگی است. حل نشدن این تعارض باعث می شود که او راهی جز فرار و مأمنی ایمن تر از آن نیابد. هر چند اگر نوجوان توانی را در خود یافت که این دو را در محیط خانه و مدرسه تلقین کند تن به فرار نمی داد. به همین دلیل فرار را می توان نوعی اختلال رفتاری دانست که در روابط با واکنش های سازگارانه، خود را به صورت عامل آشفته کننده نشان می‌دهد (صفرزاده، ۱۳۹۰).

خانواده یکی از رکن های اصلی جامعه به شمار می رود و دستیابی به جامعه سالم آشکارا در گرو سلامت خانواده است و تحقق خانواده سالم به برخورداری افراد آن از همبستگی خانواده، سلامت روان و جهت گیری مذهبی بر می‌گردد. سلامت خانواده در پناه زندگی توأم با برقراری ارتباط محکم و دائمی بین زن و مرد که ازدواج نامیده می شود برقرار می‌گردد. امروزه بروز اختلافات زناشویی افزایش داشته که این مورد لزوم بررسی علل تعارضات خانوادگی و زناشویی را مطرح می کند (مؤمنی، ۱۳۸۸).

طبق دیدگاه سیستمی، خانواده مجموعه ای از عناصر به شمار می رود که در این مجموعه هر یک از عناصر دارای نقش های تعریف شده و در عین حال پویا هستند. السون (۱۹۹۹) با نگاه سیستمی به ارائه مدلی پیرامون ارتباطات خانواده پرداخته که این مدل مشتمل بر سه بعد انسجام خانواده، انعطاف پذیری خانواده و ارتباط در خانواده است. انسجام یا همبستگی در این مدل نشان دهنده پیوند عاطفی میان فرزندان و والدین است و شامل مؤلفه های رابطه عاطفی، تعامل خانوادگی، روابط زناشویی، روابط والدین و فرزند، میزان تعامل به لحاظ زمان و مکان، نوع دوست و علایق و نهایتاًً نحوه گذراندن اوقات فراغت می‌باشد (سعیدی و حسن زاده، ۱۳۸۵).

در مدل سلامت روانشناختی که در سال های ۱۹۷۰ متولد شد به طور صریحی بر نقش جنبه‌های زیستی، روانشناختی و اجتماعی در موضوع سلامت روان و یا نابهنجاری تأکید گردیده است. در همین ارتباط، اینگل در سال ۱۹۷۷ مدعی گردید که سلامت و بیماری نتیجه دخالت همزمان عوامل بیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی است. از نظر اینگل استعداد ژنتیکی افراد در تعامل با عوامل رفتاری، استرس ها، حمایت های اجتماعی و نحوه ارتباط با همسالان در رشد بیماری یا پدیدآیی سلامت بدنی/ روانی نقش بازی می‌کنند. در دیدگاه روانشناسی مثبت نگر مفهومی تحت عنوان بهزیستی در سلامت روان مطرح گردید. روانشناسان مثبت نگر معتقدند که بهزیستی و اختلال روانی را نباید دو سوی یک پیوستار دانست. آنان در همین زمینه معتقدند که بهزیستی ذهنی می‌تواند عاملی محافظتی در برابر اختلال روانی و شرطی برای دستیابی به سلامت روان باشد (جاگر[۵]، ۲۰۱۰).

سلامت روان یکی از مؤلفه های مهم بهداشت عمومی است و بهداشت روان، توانایی برقراری توازن در زندگی و مقاومت در برابر مشکلات است .مشکلات روانی، فشار قابل ملاحظه ای را بر افراد وارد می‌کند به طوری که پیش‌بینی می شود در سال ۲۰۲۰ افسردگی بعد از ناراحتی قلبی بالاترین میزان هزینه ها را در سیستم بهداشتی جوامع به خود اختصاص می‌دهد (حسن طهرانی، ۱۳۹۱).

امروزه متخصصان علوم انسانی و خصوصاًً روان شناسی علاوه بر ابعاد زیستی و اجتماعی برای انسان بعد چهارمی را نیز به عنوان موجود معنوی در نظر گرفته اند که بیانگر اهمیت معنویت و ایمان برای انسان در زندگی می‌باشد. انسان همواره نیاز به یک منبع و اتصال به کل دارد. آرامش زندگی در گرو برآوردن نیازهاست. بدون شک جهان معاصر تفاوت های کیفی با دو یا سه دهه پیش دارد، زیرا با پیشرفت تکنولوژی رایانه ها وارد همه قسمت های زندگی شامل کار، مطالعه، اوقات فراغت و فعالیت های اجتماعی شده است (شک[۶] و تانگ[۷]، ۲۰۰۸).

در این پژوهش هم مقایسه همبستگی خانواده، سلامت روان و جهت گیری مذهبی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران مورد بررسی قرار می‌گیرد.

۱-۴- اهداف تحقیق

۱-۴-۱- هدف اصلی: مقایسه همبستگی خانوادگی، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی در دختران فراری مستقر در مراکز نگهداری بهزیستی و عادی شهر تهران

۱-۴-۲- اهداف فرعی:

– مقایسه همبستگی خانوادگی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران

– مقایسه سلامت روانی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران

– مقایسه جهت گیری مذهبی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران

۱-۵- سؤال های تحقیق

۱-۵-۱- سؤال اصلی: آیا همبستگی خانوادگی، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی در بین دختران فراری مستقر در مراکز نگهداری بهزیستی و عادی شهر تهران متفاوت است؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-29] [ 04:32:00 ب.ظ ]




۲-۴-۳- مدیریت ریسک زنجیره تامین

مدیریت ریسک کارآمد می‌تواند برای سهام‌داران مختلف یک شرکت ارزشمند باشد. پیروی از دستورالعمل‌های مناسب و سیاست‌های اداره امور شرکت‌ها می‌توانند به کاهش یا از بین بردن موقعیت‌های بحرانی کمک کنند. مدیریت ریسک شامل شناسایی ریسک‌های عملیاتی و ایجاد رویه‌های کاهش ریسک برای حفظ عملکرد عملیاتی می‌باشد. علاوه بر در نظر گرفتن مدیریت ریسک زنجیره تأمین از یک دیدگاه عملیاتی، همچنین مفید است تا مدیریت ریسک زنجیره تأمین را از یک بُعد راهبردی در نظر گیریم. ایجاد سیاست‌های صحیح اداره امور شرکت‌ها برای مقابله با مسائل توسعه پایدار و منابع یابی اخلاقی، منجر به اعتبار بهتر شرکت‌ها می‌شوند و همچنین به مدیریت ریسک کمک می‌کنند(زیدسین و ریچه[۵۲]، ۲۰۰۹). رایس و کانیاتو[۵۳] (۲۰۰۳) گزارش می‌دهند که بیشتر شرکت‌ها برنامه های ارزیابی ریسک مختلف و توسعه یافته‌ای دارند که به صورت زیر می‌باشند:

۱- شناسایی انواع مختلف ریسک؛

۲- برآورد احتمال وقوع هر نوع اختلال مهم؛

۳- ارزیابی زیان احتمالی به علت یک اختلال مهم؛

۴- شناسایی استراتژی­هایی برای کاهش ریسک (رایس و کنیاتو، ۲۰۰۳: ۲۷).

اصولاً با در نظر گرفتن ریسک‌ها در زنجیره تأمین، رایس و کانیاتو (۲۰۰۳) بیان کردند که یک برنامه ارزیابی ریسک زنجیره تأمین یک شرکت را برمی انگیزد تا طرح‌های پیش آمد احتمالی را ایجاد نماید که بدین وسیله همچنین می‌توانند برای برآوردن مقتضیات قانونی خاص از قبیل قانون ساربنز-اکسلی[۵۴] سال ۲۰۰۲ و کانتراک[۵۵] به کار روند. تحقیقات در این زمینه مقدمتاً بر طرف تأمین کننده تمرکز ‌کرده‌است. اسپکمن و دیویس[۵۶] (۲۰۰۴) پیشنهاد کرده‌اند که وابستگی متقابل، ریسک را در زنجیره تأمین انتقال می‌دهد، اما این‌ها می‌توانند مدیریت شوند(اسپکمن و دیویس، ۲۰۰۴: ۴۳۱) . زیدیسین و همکارانش (۲۰۰۰) و زیدیسین (۲۰۰۳) پیشنهاداتی برای به حداقل رساندن ریسک ارائه دادند:

۱- انتقال تأمین ذخیره و بهبود مدیریت موجودی کالا

۲- استفاده از منابع تأمین جایگزین

۳- به کار گیری قراردادهایی برای مدیریت نوسانات قیمت؛

۴- ابتکارات کیفیتی.

این پیشنهادات، تحقیقات انجام شده توسط اسملتزر و سیفرد[۵۷] (۱۹۹۸) را تقویت می‌کند که نتیجه گرفتند که ریسک‌های مربوط به مجموعه ضعیفی از تأمین کنندگان می‌توانند با ایجاد برنامه های صدور گواهی‌نامه کیفیت و نظارت تأمین کنندگان برای تضمین این موضوع که آن‌ ها از استانداردهای الزام شده پیروی می‌کنند کاهش یابند. لی و وهانگ[۵۸] (۲۰۰۳) مدلی را برای نشان دادن اینکه چگونه شرکت­ها می‌توانند موجودی کالا را به علت زمان بازرسی کمتر کاهش دهند را طراحی نمودند. بُعد دیگر این تحقیقات انجام شده پیرامون به حداقل رساندن ریسک‌های وابسته به تأمین کننده، به تعداد تأمین کنندگان مربوط می‌باشد. یوسی شفی[۵۹] (۲۰۰۱) و کلیندورفر و ساد[۶۰] (۲۰۰۵) استفاده از چندین تأمین کننده را به عنوان راهی برای کاهش ریسک­های ویژۀ زنجیره تأمین پیشنهاد دادند. از آغاز قرن اخیر، شرکت­ها به طور روزافزون اهمیت برنامه ­های ارزیابی ریسک را تصدیق کردند و از روش­های مختلف، و گستره‌ای از مدل‌های کمی رسمی تا طرح‌های کیفیتی غیررسمی برای ارزیابی ریسک­های زنجیره تأمین استفاده می‌کنند. بعضی از توانمند سازها برای مدیریت بهتر ریسک زنجیره تأمین شامل تولید ناب، شش سیگما و فلسفه چابکی می‌باشند( کریستوفر و راترفورد[۶۱]، ۲۰۰۴). طبق مطالعات نرمن و جانسون[۶۲] (۲۰۰۴)، مراحل فرایند مدیریت ریسک می‌توانند از شناسایی/تجزیه و تحلیل (یا برآورد) ریسک از طریق ارزیابی ( یا سنجش ) ریسک به شیوه های مختلف مدیریت ریسک متفاوت باشند(نرمن و جانسون، ۲۰۰۴: ۴۴۲) . جوتنر و همکارانش[۶۳] (۲۰۰۳) پیشنهاد دادند که مدیریت ریسک زنجیره تأمین، فرایند شناسایی و مدیریت ریسک‌ها در زنجیره تأمین از طریق یک رویکرد هماهنگ در بین اعضای زنجیره تأمین به منظور رسیدن به اهداف زنجیره تأمین است (جوتنر، پک و کریستوفر ، ۲۰۰۳: ۱۹۹).

۲-۵- مدل­های تصمیم ­گیری چند معیاره

در این دسته از فنون دو یا چند معیار یا شاخص به طور همزمان برای انتخاب تصمیم مد نظر قرار می­ گیرند . مدل­های MCDM به دو دسته تقسیم می­شوند.

الف) مدل­های تصمیم ­گیری چند هدفه (MODM)

ب) مدل­های تصمیم ­گیری چند شاخصه (MADM)

۲-۵-۱- مدل­های تصمیم ­گیری چند هدفه

همان‌ طور که از نام این مدل­ها برمی­آید، در این نوع مدل­های تصمیم ­گیری چندین هدف به طور همزمان جهت بهینه شدن، مورد نظر قرار ‌می‌گیرد. مقیاس سنجش برای هر هدف ممکن است با مقیاس سنجش برای بقیه اهداف متفاوت باشد. مثلا یک هدف حداکثر کردن سود است که بر حسب واحد پول سنجش می­ شود و هدف دیگر حداقل استفاده از ساعات نیروی کار که بر حسب ساعت سنجش می­ شود. از طرفی دیگر این اهداف در برخی موارد در تضاد با یکدیگر هستند و در یک جهت حرکت نمی­کنند. مثلا تصمیم­گیرنده از یک طرف تمایل دارد رضایت کارکنان را افزایش دهد و از طرف دیگر می­خواهد هزینه­ های حقوق و دستمزد را حداقل کند. کاراترین تکنیک در این زمینه برنامه­ ریزی آرمانی است که اولین بار توسط “چارنز و کوپر ” ارائه شد. مدل عمومی ریاضی تصمیم ­گیری چند هدفه به صورت زیر است: (مومنی, ۱۳۸۷)

رابطه ۲-۱

رابطه ۲-۲

هوانگ و یون[۶۴](۱۹۹۵) تصمیم ­گیری چند شاخصه را چنین تعریف کرده ­اند “تصمیم ­گیری چند شاخصه به تصمیمات ترجیحی (همچون ارزشیابی، اولویت­ بندی و انتخاب) از بین گزینه­ های موجود دسته­بندی شده توسط شاخص­ های چندگانه ( و معمولاً متضاد) اطلاق می­ شود.تفاوت مدل­های چندشاخصه با چندهدفه در این است که مدل­های چندهدفه برای طراحی بهترین گزینه بر اساس مجموعه متضاد به کار می­رود، در حالی که مدل­های چندشاخصه برای انتخاب گزینه برتر به کار می­روند.

تصمیم ­گیری چند معیاره به عنوان یک علم دارای مفاهیم، رویکردها و متدهای خاص خود است و به تصمیم گیرنده در شناسائی، توصیف و ارزیابی گزینه­ ها کمک نموده تا گزینه­ ها را رتبه ­بندی،گروه­بندی و یا انتخاب نماید. تصمیم ­گیری چندشاخصه در ابتدا در سال ۱۹۵۷ توسط چرچمن[۶۵] ،اکاف[۶۶] و آرنوف[۶۷] مطرح شد. هدف تصمیم ­گیری چند شاخصه ارائه کمک و راهنمائی به تصمیم­گیرندگان در دسترسی به مطلوب­ترین جواب برای مسائل است.

۲-۴-۲- مدل های تصمیم گیری چند شاخصه

تصمیم ­گیری چندشاخصه فضای تصمیم را گسسته تصور ‌می‌کنند. هر چند که برای این مسائل جواب بهینه وجود ندارد اما با وجود گزینه­ های محدود از پیش تعیین شده، هدف مسئله انتخاب گزینه برتر بر مبنای شاخص­ های چندگانه است.

اگر چه متدهای تصمیم ­گیری چندشاخصه دارای تنوع تکنیکی گسترده ­ای هستند با این حال این تکنیک­ها دارای جنبه­ های مشترک خاص هستند مانند وجود گزینه­ ها، شاخص­ های چندگانه، تعارض در بین شاخص ­ها، واحدهای اندازه ­گیری ناهمگون[۶۸]، وزن معیارهای تصمیم و ماتریس تصمیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:32:00 ب.ظ ]




زوهار و مارشال معتقدند هوش معنوی از طریق جستجوی معنای اصلی موقعیت ها، مطرح کردن «چرا» برای مسائل و تلاش برای برقراری ارتباط میان رویدادها رشد، می‌کند. همچنین یادگیری و گوش دادن به پیام های شهودی راهنمایی کننده با صدای درونی، متفکر بودن، بالا بردن خود آگاهی، آموختن از اشتباهات و صداقت داشتن با خود باعث افزایش هوش معنوی می شود (نوبل، ۲۰۰۱؛ زوهار و مارشال، به نقل از نازل، ۲۰۰۴).
از منظر نوبل ( ۲۰۰۱) هوش معنوی یک استعداد ذاتی بشری می‌باشد وی با توانایی‌های اصلی امونز برای هوش معنوی موافق است و دو مؤلفه‌ دیگر نیز به آن ها اضافه می‌کند :

    1. تشخیص آگاهانه این موضوع که واقعیت فیزیکی درون یک واقعیت بزرگتر و چند بعدی که ما هشیارانه و ناهشیارانه با آن به طور لحظه به لحظه تعامل داریم صورت بندی می شود .

    1. پیگیری آگاهانه سلامت روان شناختی ، نه تنها برای خودمان بلکه همچنین برای جامعه جهانی از نظر سیسک (۲۰۰۱) هوش معنوی می‌تواند به عنوان یک خود آگاهی عمیق که در آن فرد بیش از پیش از ابعاد خویشتن آگاه می شود (نه تنها فقط از بدن بلکه همچنین (ذهن ، بدن و روح ) تعریف شود از نظر وی هوش معنوی از ابعاد ذیل ساخته شده است :

    1. دانش درونی : هوش معنوی ما را قادر می‌سازد تا یک دانش درونی را رشد بدهیم در زبان فلسفه هندی ، دانش درونی ، آگاهی از جوهر و ماهیت هوشیاری است و فهم این که این جوهر درونی ، ماهیت همه آفریدگان می‌باشد هوش معنوی دستیابی ما را به یک هوشیاری فزاینده که در آن یک آگاهی از حسن تفاهم و یکی بودن با جهان هستی و همه مخلوقاتش وجود دارد فراهم می‌کند .

    1. شهود عمیق : ما را با ذهن جهانی یا ذهنی بزرگ و پاسخ مشکلات که نتیجه شهود عمیق می‌باشد پیوند می‌دهد به واسطه کاربرد هوش معنوی ما می توانییم یکپارچه بشویم اگر که راضی شویم انتخاب هایمان را به سمت هوشیاری اصیل یا شهود عمیق برگردانیم .

    1. یکی شدن با طبیعت و جهان : هوش معنوش ما را قادر می‌سازد تا با طبیعت یکی شویم و با فرایند های زندگی هم ساز شویم هوش معنوی ما را ترغیب می‌کند تا تمامیت ، احساسی از وحدت و رابطه را جستجو کنیم .

    1. حل مسئله : هوش معنوی ما را قادر می‌سازد تا تصویر بزرگتری را ببینیم اعمالمان را در رابطه با یک زمینه بزرگتر که منجر به معنای زندگی شود ترکیب کنیم با هوش معنوی می توانییم مشکلات معنا و ارزش را تشخیص بدهیم و حل کنیم مطالعه و تدوین مبانی نظری هوش معنوی ، بررسی مؤلفه‌ ها و ابعاد آن ، ارتباط هوش معنوی با مذهب و معنویت و امکانات سنجش هوش معنوی از جمله موضوعات چالش برانگیزی است که بررسی ، توصیف ، آزمون فرضیه‌ها بر اساس روش تجربی و نیز تبیین بیشتری را می طلبد و از آنجا که سازۀ هوش معنوی به نسبت زیادی متأثر از عوامل فرهنگ و نظام ارزش‌ها می‌باشد شایسته است محققان پر تلاش ایرانی با عنایت به بستر مناسب تحقیقاتی و فرهنگی و هنجارهای ویژه و بومی کشور در این مسیر گام‌های علمی بلند تری بردارند ( احمدی و کج باف ، ۱۳۸۷ ) .

هوش معنوی عبارت است از میزان فهم افراد از واقعیت زندگی و حقیقت امور . همچنان که پیامبر (ص) می فرمایند الهم ارنی الاشیاء کماهی (خداوندا حقیقت چیزها را به من نشان بده ). هوش معنوی یکی از جنبه‌های کاربردی مفهوم معنویت می‌باشد زوهر و مارشال (۲۰۰۰)هوش معنوی را هوشی تعریف می‌کنند که انسان‌ها از طریق آن مسائل مربوط به معنا و ارزش ها را حل می‌کنند زندگی و فعالیت های خود را در زمینه ای وسیع تر غنی تر، و معنادار قرار می‌دهند و به کمک آن تشخیص می‌دهند که کدام اقدامات یا کدام مسیر ها معنادار تر از دیگری می‌باشد ( واثق ، ۱۳۸۹ ) .

هوش معنوی توانایی عمل کردن هوشمندانه و عاقلانه است در حالی که آرامش بیرونی را بدون توجه به شرایط حفظ کنیم هوش معنوی هوش ذاتی انسان است اما مانند هر هوش دیگری می بایست رشد یابد بدین معنی با توجه به مهارت هایی که هوش معنوی را تشکیل می‌دهند می‌توانیم آن را تعریف و اندازه گیری کنیم ( عشقی ، ۱۳۸۸ ) .

هوش معنوی به کشف عقل و حکمت در امر مسائل احساسی و شعوری می پردازد هوش معنوی همانند سایر هوش ها چنانچه مورد توجه قرار گیرد می‌تواند پرورش یافته و توسعه یابد – به عبارتی SQقابل توصیف و توضیح و اندازه گیری است برای اندازه گیری این هوش می توان به سنجش مهارت ها و توانایی هایی که ناشی از این هوش است پرداخت . مفهوم هوش معنوی در ادبیات آکادمیک روانشناسی برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ توسط استیونز و بعد در سال ۱۹۹۹ توسط امونز مطرح شد، به موازات این جریان گاردنر (۱۹۹۹) مفهوم هوش معنوی را در ابعاد مختلف مورد نقد و بررسی قرار داد و پذیرش این مفهوم ترکیبی معنویت و هوش را به چالش کشید (سهرابی، ۱۳۸۷). اگر سیر تکاملی زندگی را از هیولایی (تخیلی) به سمت نباتات، حیوان و هستی انسان در نظر بگیریم، شکل خاصی از هوش فراتر از یک فرایند تصادفی خالص می‌تواند هوش معنوی نامیده شود (وگان، ۲۰۰۳). هوش معنوی زیر بنای باورهای فرد و نقشی است که این باورها و ارزش ها در کنش هایی که فرد انجام می‌دهد و به زندگی خود شکل می‌دهد، ایفا می‌کند، به عبارت دیگر هوش معنوی به دلیل پیوندش با معنا، ارزش و تخیل می‌تواند به انسان توان تغییر در تحول دهد (صمدی، ۱۳۸۵). هوش معنوی ذهن را روشن و روان انسان را با بستر زیر بنایی وجود مرتبط می‌سازد، به فرد کمک می‌کند تا واقعیت را از خیال (خطای حسی) تشخیص دهد. این مفهوم در فرهنگ های مختلف به عنوا ن عشق، خردمندی، مطرح است (وگان، ۲۰۰۳). مفهوم هوش معنوی در بردارنده نوعی سازگاری و رفتار حل مسأله است که بالاترین سطح رشد را در حیطه های مختلف شناختی، اخلاقی و هیجانی شامل می شود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیده‌های اطرافش و دستیابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می کند این هوش به انسان دیدی کلی ‌در مورد زندگی و محیط کار می‌دهد و او را به چار چوب بندی و تغییر مجدد تجارب خود قادر می‌سازد تا شناخت و معرفت خویش را عمیق بخشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:32:00 ب.ظ ]




  • شهرت شرکت[۵۵]

اگر مصرف‌کننده‌ای متوجه شود که شرکت ارائه‌دهنده برند از نظر دیگران منصف است، ممکن است منجر به اطمینان بیشتری به استفاده از برند شود، در نتیجه اعتماد به برند بیشتر می‌شود (لا و لی، ۱۹۹۹).

  • انگیزه های ادراک شده شرکت[۵۶]

انگیزه های ادراک شده از یکی از طرفین معامله بر اعتماد به آن شریک تاثیر می‌گذارد (رمپل و همکاران، ۱۹۸۵). دونی و کانن معتقدند هدفمندی، اعتماد بین خریدار – فروشنده را توسعه می‌دهد ( دونی و کانن، ۱۹۹۷). هدفمندی به بیان و ارزیابی انگیزه های طرفین دیگر در معامله اشاره می‌کند. زمانی که یک طرف به عنوان خیرخواه شناخته ‌شود، مورد اعتماد قرار می‌گیرد (دوسچ، ۱۹۵۸).

انطباق رفتار رهبر با نیازهای زیردستان بر اعتماد و اطمینان افراد به رهبر تاثیر می‌گذارد (جونز و همکاران، ۱۹۷۵). در حوزه برند، زمانی که مصرف‌کننده درک ‌کند شرکت مالک برند بر اساس علاقه مشتریان عمل می‌کند، به آن برند اعتماد خواهد کرد.

  • کمال شرکت[۵۷]

صداقت شرکت ارائه‌دهنده برند، برداشت مصرف‌کننده است از اینکه شرکت دارای مجموعه‌ای از اصول قابل قبول مثل عمل کردن به وعده ها، رفتار اخلاقی و صداقت است. درجه‌ای که بر اساس آن ‌در مورد راستی و درستی شرکت قضاوت می‌شود به شایستگی‌های عملکرد گذشته آن بستگی دارد.

  1. ویژگی‌های برند – مصرف‌کننده[۵۸]

ارتباط یک طرفه نیست؛ بلکه هر دو طرف بر معامله تاثیر می‌گذارند. ‌بنابرین‏، ویژگی‌های برند – مصرف‌کننده می‌تواند بر اعتماد مصرف‌کننده به برند تاثیر بگذارد (لی و لا، ۱۹۹۹). این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

  • شباهت بین خودانگاره مصرف‌کننده و شخصیت برند [۵۹]

خودانگاره، کلیت افکار و احساسات افراد را با مراجعه به اصل موضوع مشخص می‌کند (هانگ و زینکان، ۱۹۹۵). قیاس معروفی که در ادبیات بازاریابی استفاده می‌شود این است که برندها مشابه افراد هستند. ‌بنابرین‏، یک برند می‌تواند تصویر یا شخصیت داشته باشد (اسمادر،۱۹۹۳). تصویر برند باعث ایجاد شخصیت ادراک شده می‌شود. شخصیت برند به عنوان مجموعه‌ای از ویژگی‌های انسانی شامل ویژگی‌های جمعیت‌شناختی (مثل سن، جنس، طبقه اجتماعی و اقتصادی) و ویژگی‌های شخصیتی انسان (مثل صمیمیت، نگرانی و احساسات) است (لی و لا، ۱۹۹۹).

تحقیقات در زمینه ارتباطات بین‌شخصی نشان می‌دهد که شباهت‌های بین ویژگی‌های دو بخش تمایل به اعتماد را افزایش می‌دهد. علاوه بر این، از آنجایی که اعتماد باعث به وجود آمدن اعتماد می‌شود، ویژگی‌های معمول ممکن است آغاز کننده فرایند تقویتی و مثبت تعامل باشند (گامبتا، ۱۹۹۸). شباهت‌های درک شده بین خریدار و فروشنده در خریدهای صنعتی بر اعتماد خریدار تاثیر می‌گذارند (دایان و همکاران، ۱۹۹۵). مصرف‌کننده برند را ارزیابی می‌کند و بررسی می‌کند آیا برند مشابه خودش است یا نه؟. اگر ویژگی‌های فیزیکی برند یا شخصیت، مشابه خودانگاره مصرف‌کننده باشد، به احتمال زیاد به آن اعتماد خواهد کرد (لی و لا، ۱۹۹۹).

  • پیوند برند[۶۰]

پیوند به معنی علاقه خاص یکی از طرفین معامله به طرف دیگر است؛ زیرا طرف مقابل مهربان و خوش‌مشرب است. ارتباطی آغاز نمی‌گردد مگر اینکه طرفین از یکدیگر خوششان بیاید (بنت، ۱۹۹۶). برای آغاز ارتباط با برند مصرف‌کننده باید برند را دوست داشته باشد. زمانی که مصرف‌کننده به برند علاقه‌مند شود تمایل در او به وجود می‌آید تا اطلاعات بیشتری ‌در مورد برند به دست آورد و فرایند اعتماد به برند شروع می‌شود (لی و لا، ۱۹۹۹).

  • تجربه برند

تجربه برند به مواجه قبلی مصرف‌کننده با برند اشاره می‌کند، به ویژه در مرحله استفاده. عنصر کلیدی در توسعه اعتماد، عمل متقابل محسوب می‌شود (زاکر، ۱۹۸۶). در سازمان تماس‌های مکرر منجر به تعهدات بلندمدت می‌شود. امنیت و ثبات روابط دوجانبه منجر به ایجاد اعتماد می‌شود (پاول، ۱۹۹۰).

  • رضایت از برند

رضایت از برند به عنوان «نتیجه ارزیابی ذهنی در این مورد که برندهای انتخابی در حد انتظارات فرد یا بالاتر از آن عمل می‌کنند» تعریف می‌شود (بلوئمر و کاسپر، ۱۹۹۵). تحقیقات در حوزه مبادله اجتماعی بیان می‌کند که انصاف در نتایج بر رفتار در دوره های بعدی تاثیر می‌گذارد (آدامز، ۱۹۶۵). در ارتباط مداوم، رضایت از نتایج قبلی به انصاف در معامله اشاره می‌کند و این منجر به افزایش ادارک از خیرخواهی شریک و قابلیت اطمینان به او می‌شود (گانسان، ۱۹۹۴).

  • حمایت اطرافیان[۶۱]

یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر رفتار هر فرد رفتار دیگران است، این موضوع نشان‌دهنده تاثیر اجتماعی به عنوان یکی از عناصر مهم رفتار مصرف‌کننده است (بیردن و همکاران، ۱۹۸۹). مصرف‌کنندگان ممکن است محصولات را به دلایل مختلف بخرند، مثلا برای پیروی از گروه مرجع، در واکنش به انتخاب و استفاده دیگران از محصول (بیردن و رز، ۱۹۹۰)، در پاسخ به نگرانی فرد ‌در مورد طرز فکر دیگران ‌در مورد او یا به خاطر اطلاعاتی که دیگران ‌در مورد ارزش محصولات در اختیار دارند (کوهن و گلدن، ۱۹۷۲).

۲-۴-۵- پیامدهای اعتماد به برند[۶۲]

لازمه موفقیت یک برند، تجزیه و تحلیل کامل ادراک مصرف‌کننده از برند و اعتماد آن ها به برند است. تحقیقات نشان می‌دهد اگر مصرف‌کنندگان، شرکت را خدمت‌گرا و متمرکز بر مشتری بیابند، منجر به ایجاد تصویر مثبت از برند در ذهن آن‌ ها (کندمپولی و هو، ۲۰۰۷)، افزایش رضایت، اعتماد به برند (اچ و همکاران، ۲۰۰۶) و وفاداری آن ها (ازبوجا و ورهس، ۲۰۰۶) می‌شود. این موضوع در بازاریابی تحت عنوان تئوری تعهد – اعتماد مطرح می‌شود (مورگان و هانت، ۱۹۹۴). محققان در مطالعات خود ‌به این نتیجه رسیدند که اعتماد به برند عامل مهمی در ایجاد انگیزه در مصرف‌کننده برای خرید محسوب می‌شود (کوربیت و همکاران، ۲۰۰۳)، منجر به ایجاد نگرش مثبت نسبت به عرضه‌کننده می‌شود و به طرفین درگیر در معامله کمک می‌کند تا ارتباط خود را حفظ کنند. اعتماد رقابت را افزایش، هزینه های جست ‌و جو و به طور کلی هزینه های معامله در شرایط نامطمئن را کاهش می‌دهد (دونی و کانن، ۱۹۹۷). برندهایی که در جلب اعتماد مصرف‌کننده موفق بوده‌اند نسبت به برندهای رقیبی که اعتماد کمتری نسبت به آن ها وجود دارد، سود بیشتری به دست می‌آورند (ریئست، ۲۰۰۵). برای برقراری ارتباط بین مصرف‌کننده و برند، اعتماد عامل مهمی است؛ به خاطر این‌که بدون وجود اعتماد امکان توسعه تعهد مصرف‌کننده به برند وجود ندارد. اگر مصرف‌کننده‌ای به برند اعتماد داشته باشد، احتمالا حاضر است مبلغ بیشتری برای برند بپردازد. علاوه بر این، تمایل دارد اطلاعاتی ‌در مورد سلیقه، ترجیحات و رفتار خود را با شرکت به اشتراک بگذارد (چادهوری و هالبروک، ۲۰۰۱). در معامله اگر یکی از طرفین به طرف دیگر اعتماد داشته باشد، این احتمال وجود دارد که رفتار مثبتی با یکدیگر داشته باشند (لا و لی، ۱۹۹۹). از اینرو، اعتماد نقش حیاتی در توسعه و حفظ وفاداری به برند در موقعیت خرید کسب و کار – مصرف‌کننده (B2C) و کسب و کار – کسب و کار (B2B) دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:31:00 ب.ظ ]




پژوهش حاضر از نظر روش، پیمایشی و از نظر نوع، تحلیلی و از حیث هدف، کاربردی است ‌بنابرین‏ روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش کتابخانه ای و می‌دانی و از طریق سایت های اینترنت می‌باشد . ‌در مورد شناخت ادبیات پژوهش نیز از منابع کتابخانه ای استفاده شده است . برای بررسی موضوع پژوهش پس از مطالعه موضوعات مربوطه ، همچون پژوهش های صورت گرفته و نتایج آن ها و نیز بررسی مدل های قبلی مورد بحث در این حوزه که در قالب مباحث تئوریک مطرح شده اند ، مدل مفهومی پژوهش طراحی شده است . سپس پرسشنامه ای که حاوی تمامی متغیرهای پژوهش باشد تهیه گردیده و به صورت تصادفی در اختیار تعدادی از مدیران عالی صادر کنندگان نمونه کشور در سال های گذشته و اعضای اتاق صنایع ‌و معادن و بازرگانی تهران و انجمن صنفی صادرکنندگان قرار گرفته است . در طراحی پرسشنامه از لیکرت پنج گزینه ای از۱ تا ۵ استفاده شده است .این پرسشنامه در پیوست پایان نامه ارائه شده است . جهت در اختیار قراردادن این پرسشنامه به مدیران پاره ای از پرسشنامه‌ها به صورت پستی و تعدادی از آن ها برای مدیران ایمیل گردید و تعدادی از پرسشنامه‌ها به صورت حضوری در اختیار سوال شوندگان قرار گرفت، این پرسشنامه در پیوست پایان نامه ارائه شده است. در نهایت داده های جمع‌ آوری شده ( با بهره گرفتن از آمارهای توصیفی و استنباطی ) تجزیه و تحلیل شده و فرضیات پژوهش نیز مورد آزمون قرار گرفته اند .

۱-۹ جامعه آماری و روش نمونه گیری

قلمروی مکانی پژوهش، استان تهران می‌باشد و جامعه­ آماری پژوهش، ، مدیران عالی صادر کنندگان نمونه کشور در سال های گذشته و اعضای اتاق صنایع ‌و معادن و بازرگانی تهران و انجمن صنفی صادرکنندگان می‌باشد.در این پژوهش از صادرکنندگان نمونه ایران در سال های منتهی به سال ۱۳۹۳ و اعضای اتاق صنایع ‌و معادن و بازرگانی تهران و انجمن صنفی صادرکنندگان استفاده شد. حجم کل جامعه تعداد آن ها ۱۰۰۰ صادرکننده بود.حجم نمونه با بهره گرفتن از فرمول کوکران به دست خواهد آمد.

(۱-۱)

حجم جامعه : ۱۰۰۰ نفر

حجم نمونه برابر است با: ۲۷۷

با سطح خطای ۵ درصد

۱-۱۰ قلمرو پژوهش

الف:قلمرو مکانی: استان تهران

ب: زمانی : از تاریخ توزیع پرسشنامه به مدت ۳ ماه

ج: موضوعی:

بررسی آثار مزایای رقابتی ، تغییر تاکتیک های بازاریابی و تعهد صادراتی بر عملکرد صادرات

۱-۱۱ روش تجزیه وتحلیل داده ها

برای روایی پرسشنامه از نظرات صاحب نظران و افراد دارای تجربه در زمینه صادرات استفاده شده است. همچنین پرسشنامه به تأیید اساتید راهنما و مشاور رسید. جهت پایایی پرسشنامه از قاعده آلفای کرونباخ استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ­ها از روش­های آمار توصیفی و استنباطی استفاده خواهد شد. در بخش آمار توصیفی ویژگی های جمعیت شناختی و اطلاعات توصیفی مربوط به متغیر های کیفی پژوهش بررسی شده و جداول و نمودار های توضیع فراوانی پاسخگویان بر اساس ویژگی های جنسیت رشته تحصیلی و غیره ارائه خواهد شد. در قسمت آمار استنباطی پژوهش جهت تعیین نرمال بودن داده های پژوهش از آزمون کولموگروف اسمیرنوف استفاده خواهیم کرد و سپس از طریق آزمون تی تست مستقل به آزمون فرضیات پژوهش پرداخته و سپس با بهره گرفتن از آزمون رتبه بندی فریدمن جهت تعیین اولویت می پردازیم.

. برای انجام محاسبات مربوط به تجزیه و تحلیل اطلاعات از بسته­های نرم­افزاری اس­پی­اس­اس استفاده خواهد شد.

۱-۱۲ تعاریف اصطلاحات و متغیرهای پژوهش

صادرات: نظریه برتری نسبی در طول ربع اول قرن ۱۹م در نوشته های اقتصاددانان کلاسیک حقیقت پیدا کرد. مادامیکه دیوید ریکاردو بیشترین نظر را با پیشرفت نظریه داشت (در فصل اساسش از اقتصاد سیاسی، ۱۸۱۷،) بامس میلز و رابرت تورین نظرات مشابه را ارائه کردند. نظریه بیان می‌کند که همه طرفین در یک محیط حرفه نامحدود سود را به حد اعلی می‌رسانند حتی اگر مزیت‌های مطلق تولید بین طرفین وجود داشته باشد. در مقابل سیاست بازرگانی، اول بدنه قاعده‌دار وفادار به تجارت بین‌المللی، در طول قرون ۱۷ام و ۱۸ام در اروپا پدیدارشد. مادامیکه نگاه‌های بسیار از این مکتب فکری به سطح متفاوت می‌آیند، معمولاً یک هدف کلیدی حرفه یک تراز تجاری مثبت را قرار بود ترویج بدهد، با مراجعه‌به زمانی که ارزش کالای داخلی صادر شده از ارزش کالای خارجی وارد شده جلو می‌زند و به نوبت میزان مساعد یک تعادل تجاری مازاد به وجود می‌آورد. طرفداران سیاست بازرگانی سیاست حکومتی را پشتیبانی کردند که جریان تجارت را ترتیب بدهد که با عقایدشان مستقیماً مطابقت کند. آن ها یک دستور کار شدیداًً طرفدار سیستم مداخله دولت در امور اقتصادی را جستجو کردند، با بهره گرفتن از مالیات‌های حرفه که تعادل تجاری یا ترکیب کالا را به نفع کشور مبدأ درست می‌کند. ( روستا، احمد؛ ونوس، داور ۱۳۸۸ )

رقابت: رقابت در علم اقتصاد بین فروشندگان در تلاش برای دستیابی به اهدافی چون سود فزاینده، سهم بازار، و حجم فروش از طریق تغییر دادن عناصر ترکیب بازاریابی انجام می‌گیرد: قیمت، محصول، توزیع و تبلیغ. آدام اسمیت در ثروت ملل رقابت را تخصیص منابع تولیدی به باارزش ترین کاربردهای آن ها تعریف می‌کند. ( گلناز صدری ۲۰۱۱ )

بازاریابی: به بازاریابی به عنوان فرایندی مدیریتی -اجتماعی تعریف می‌شود که به وسیله آن افراد و گروه‌ها از طریق تولید و مبادله کالا با یکدیگر، به امر تأمین نیازها و خواسته‌های خود اقدام می‌کنند. برای روشن شدن این تعریف باید بدواً اصطلاحات مهم نیاز، خواسته، تقاضا، کالا، مبادله، معامله و بازار را بررسی کرد.( روستا، احمد؛ ونوس، داور ۱۳۸۸ )

عملکرد صادراتی : عملکرد صادرات به عنوان یک جنبه زیربنایی تصمیم گیری در تجارت بین الملل محسوب می شود (ناوارو و همکاران، ۲۰۱۰). بسیاری بر این باورند که عملکرد عبارت است از سودآوری سازمان. واقعیت آن است که عملکرد شرکت بسته به نوع سازمان، تفکرات مدیریت، فلسفه وجودی و رسالت سازمان، شرایط محیطی و موارد بی شمار دیگری بررسی و اندازه گیری می شود. از این رواز شاخص ها و معیار های متعددی بهره گرفته می شود. یک تعریف جهانی و یکسانی از مفهوم و سنجش عملکرد صادرات وجود ندارد و تعاریف متفاوتی برای عملکرد صادرات وجود دارد (یوسیبایو و همکاران، ۲۰۰۷). در تعریف عملکرد صادرات به عنوان مقداری که شرکت در زمان صادرات محصولات خود به یک بازار خارجی به اهداف خود دست می‌یابد گفته می شود. بررسی اهداف اقتصادی (سود، فروش، هزینه ها و …) و استراتژیک (گسترش بازار، افزایش دامنه سهم بازار و …) از طریق برنامه ریزی و اجرای استراتژی بازاریابی بین الملل به صورت اهداف کانونی هستند (ناوارو و همکاران، ۲۰۱۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:31:00 ب.ظ ]