از یک طرف مظهر قدرت و جفت زرنشان است. زرد طلایی، جوهر الهی است. از طرف دیگر رنگ زرد وقتی بر زمین، این میان راه اعلی علیین و اسفلالسافلین متوقف شود چیزی جز انحراف فضیلتها، انحراف در ایمان، هوش و زندگی جاوید رخ نخواهد داد. وقتی عشق الهی فراموش شود، زرد گوگردی شیطانی فرامیرسدکه تصویر غرور، تفرع و هوشی است که فقط میخواهد خود را به پرواز درآورد. زرد وابسته به زنا است، اگر پیوندهای مقدس ازدواج گسیخته شود (شوالیه،۱۳۸۸،ج۳: ۴۵۱).
علاوهبر این امر، روانشناسان در روانشناسی رنگ، رنگ زرد را نوعی نشانهی رهایی و امید به سعادت میدانند. این سمتگیری به سوی آینده در همهی زمینههای زندگی انسان دیده میشود. پس رنگ زرد
نشانهی رهایی و امید یا انتظار خوشبختی بزرگتری را داشتن است و معنای ضمنی آن برخی تضادهای کوچک و بزرگ است که نیاز به رهایی از آنها وجود دارد. این امید به سعادت، در تمام شکلهای بیشمار آن (از شهوت جنسی گرفته تا فلسفههایی که روشنگری و کمال را عرضه میکنند) همواره سمتگیری آن به سوی آینده است؛ زرد نشانگر پیشرفت به جلو، به سوی چیزهای تازه، تحول و ترقی است (لوشر،۱۳۷۳: ۹۱).
در واقع میتوان گفت که خواهر در این قصه ناخودآگاهی است که به دنبال سعادت است؛ اما مسیر را اشتباه رفته و اسیر نفسانیات میشود. این ناخودآگاه لجامگسیخته مدتی بر خودآگاه غلبه میکند و او را وادار میکند تا بعد مثبت وجودش را که در قصه با رنگ سیاه و سفید مشخص کرده و در قسمت موجودات اساطیری آنها را نماد دانشازلی و بعد نورانی وجود آدمی دانستیم، از بین ببرد؛ اما خوداگاه به تدریج قوی شده که در قصه به شکل بزرگ شدن آلتین توپ نمود یافته است، خودآگاه قوی شده خود را از شر ناخودآگاه پلید نجات داده و به کوه میرود؛ یعنی به مبدأ بازمیگردد. آنگاه کم کم راه زندگی دوباره را یافته و با پیدا کردن جنبهی مثبت ناخودآگاه که در قصه در وجود دختران پادشاه نمود یافته، دوباره زندگی خود را از نو میسازد.
■ باورهای عامیانه و خرافی
_______________
■ سایر عناصر
___________
۳-۳۲- آلمانجیر
* خلاصهی قصه
مردی به نام آلمانجیر بود. او هر شب یک زن میگرفت و همان شب هم دماغ و گوش او را میبرید و کناری میانداخت. روزی دختر وزیر به زنهای آلمانجیر گفت:«شما به آلمانجیر بگویید بیاید مرا به زنی بگیرد تا به او نشان دهم گوش بریدن یعنی چه!» آلمانجیر به خواستگاری دختر وزیر رفت و او را عقد کرد. موقع خواب دختر به آلمانجیر گفت:«قصهای برای تو میگویم، اگر خوابمان برد و قصه تمام نشدهبود، بقیهاش را فردا شب میگویم». دختر چند شب قصه را کش داد. شبی دختر وزیر شنید که زن همسایهشان در حال زایمان است. بچه که به دنیا آمد، دختر، نوزاد را گرفت و به خانه آورد. آلمانجیر خواب بود. دختر آهسته شلوار آلمانجیر را پایین کشید و بچه را میان دو پای آلمانجیر گذاشت. آلمانجیر که از گریهی نوزاد بیدار شدهبود، وحشتزده دختر وزیر را صدا کرد. دختر گفت:«من بچه را پنهان میکنم. تو هم صدایش را در نیاور. آخر کی تا به حال دیده که مرد هم بزاید؟!» به این ترتیب آلمانجیر از ترس رسوایی سه ماه از آنجا رفت. بعد از سه ماه که آلمانجیر بازگشت، دختر وزیر به بچههای ده یاد داد که پشت سر آلمانجیر راه بیفتند و بخوانند:«آلمانجیر پسر زائیده، قدمش مبارک باشد!» آلمانجیر تا این شعر را شنید چادری به سر کرد و از راه بیابان فرار کرد و دیگر بازنگشت.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
___________
¨ کنشهای عناصری
___________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
_____________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه مشابه خط اصلی قصهی هزار و یکشب است که قهرمان اصلی آن با بهره گرفتن از سحر کلام و جادوی قصه، مرد را در انتظار نگه میدارد و سرانجام بر او پیروز میشود. در این قصه قهرمان علاوهبر سحر کلام از اقدامات دیگری نیز استفاده میکند و طنز ظریفی نیز بر فضای قصه به ویژه انتهای آن حاکم است. در این قصه، آلمانجیر شبیه پادشاه هزار و یکشب است که هر روز زنی میگیرد و فردا صبح او را میکشد؛ اما آلمانجیر در این قصه فقط گوش و بینی زنان را میبرد. از دیگر شباهتهای این دو قصه اقدام دختر وزیر است که خود خواسته به ازدواج چنین مردانی درمیآید با این تفاوت که هدف شهرزاد حل مشکل پادشاه است ولی هدف دختر وزیر در قصهی آلمانجیر تأدیب مرد به خاطر رفتاری که با دیگر زنانش داشته است و در نهایت با اقدامی زیرکانه، موجب فرار همیشگی مرد میشود.
شیوهای که شهرزاد و دختر وزیر به کار میگیرند، شبیه به هم و این روش خاص هندیان است. «نقل داستانهای پیدرپی برای بهدستکردن مهلت و مانع شدن از کاری شتابزده و ناسنجیده یا قصهگویی برای پس انداختن مرگ و نیز شیوهی درج کردن قصهیی در قصهی دیگر، روش خاص هندیان است» (ستاری،۱۳۶۸: ۱۳). این امر نشانگر تأثیر فرهنگ و باورهای هندی بر قصههای ایرانی است، حتی قصههایی که از لحاظ جغرافیایی فاصلهی زیادی با این سرزمین دارد. آلمانجیر قصهای از دیار آذربایجان است.
¨ آداب و رسوم
________
¨ وضعیت اقتصادی ورابطه با قدرت وثروت
__________
■ عناصر روانشناسی
با توجه به بافت قصه میتوان چنین دریافت که آلمانجیر نماد مردانی است که با تعدد همسر و آزار و اذیت زنان، همواره بر زنان ظلم میکردند. این قصه به نوعی نشانگر آرزویی زنانه است در تسلط بر مردان و تنبیه آنان به خاطر ظلمهایی که در جوامع مردسالار بر زنان میکردهاند.
■ باورهای عامیانه وخرافی
______________
■ سایر عناصر
استفاده از هوش و کمک گرفتن از امکانات پیرامون حتی اگر قدرت چندانی نداشته باشند؛ مانند بچه ها از نکاتی است که ضمن قصه به آن اشاره میکند.
۳-۳۳- آنخودک
* خلاصهی قصه
زن و شوهری بودند که بچهدار نمیشدند. روزی زن به درگاه خدا دعا کرد: « خدایا حالا که بچهدار نمیشویم. پس کاری کن تا یک مقدار نخود بزایم برای نخودچی شب عید». دعای زن مستجاب شد. زن نخودها را برداشت تا از آنها نخودچی درست کند. یکی از نخودها از دست زن افتاد. وقتی نخودچیها حاضر شد، زن آرزو کرد فرزندی داشت تا برای پدرش غذا ببرد. ناگهان نخودی که روی زمین افتاده بود، گفت: «من برایش میبرم». نخودک به نزد پدرش رفت. همینکه خواست به پدرش کمک کند، تپالهی گاوی روی او افتاد. نخودک داد و فریاد کرد. مرد به خیال اینکه گاو نخودک را خورده، شکم گاوهایش را درید. سرانجام تپاله را کنار زد و نخودک بیرون آمد. پدر که از کشتن گاو پشیمان شده بود به نخودک گفت که پادشاه مقداری پول از او به زور گرفتهاست. اگر پادشاه آن پولها را پس دهد. وی میتواند دوباره گاو بخرد. نخودک تصمیم گرفت به قصر پادشاه رود و پول پدرش را پس بگیرد. در راه آب یک رودخانه را در شکمش کشید، شیر و شغال نیز با او همراه شدند و در شکمش مخفی گشتند. نخودک وارد قصر پادشاه شد و به کمک شیر، شغال و آبی که در شکم داشت، حیلههای شاه را خنثی و تمام خزانهی شاه را نیز خالی کرد. آنگاه به خانه آمد و زندگی زن ومرد فقیر را سامان بخشید.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
____________
¨ کنشهای اساطیری
____________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
_____________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه، روایت دیگری از قصهی ۳ است، با این تفاوت که قهرمان در اینجا نخودی متولد شده از زنی است. شخصیتهای این قصه زن و مرد کشاورز و فقیری هستند که بچه ندارند و در اثر دعای زن، خدا به آنها مقداری نخود میدهد. یکی از نخودها، فرزند آنها میشود و با کمک قدرت فوقالعادهای که دارد و همراهی حیوانات دیگری چون شیر و شغال موفق میشود با پادشاه ظالم مقابله کند. در این قصه شاهد تقابل طبقهی حاکم و فرودست جامعه و ظلم و ستم طبقهی حاکم بر طبقهی فرودست هستیم.
¨ آداب و رسوم
از دیرباز در میان ایرانیان رسم بر این بوده که برای شب عید و به ویژه چهارشنبه سوری نخودچی تهیه میکردند. (رجوع شود به قصهی ۲)
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
_______________
■ عناصر روانشناسی
ظلم طبقهی حاکم بر مردم جامعه به ویژه طبقهی فرودست آنها را بر آن میداشته که در قصهها و افسانههایشان به یاری موجودات عجیب که قدرتهای فوقالعاده دارند، انتقام خویش را از ظالمان و حاکمان بگیرند. اینکه در قصهها موجودی ضعیف و کوچک بر پادشاهی ظالم پیروز میشود، نمایانگر آرزوی مردمان است. علاوهبر آن کمک شیر و شغال در قصه میتواند به معنای نیروهای خشم و غضب در آدم باشد که با کمک گرفتن از آنها در جای خود میتوان خود را از قید ظلم برهاند.
■ باورهای عامیانه وخرافی
____________
■ سایر عناصر
____________
۳-۳۴- آوچی محمد
* خلاصهی قصه
بررسی محتوایی قصههای کتاب «فرهنگ افسانه های مردم ایران» (جلداول)- ...