کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



نظامی کم و بیش کامل در مورد حیات فردا ، که بر پایه جهان بینی است.
یک گروه اجتماعی که امور فوق آنها را به هم پیوند داده است.(الستون ۱۳۷۶ :۲۵-۲۵ به نقل از صابر، ۱۳۸۴).
چارلز گلاک برای انجام یک تحقیق تجربی با این سوال که «آیا آمریکا شاهد احیای دینی است؟» مبادرت به مفهوم سازی دین حول چهار بعد نمود. ابعاد چهارگانه مورد نظر او در این تحقیق عبارت اند از:
پایان نامه - مقاله - پروژه
۱) بعد تجربی: ناظر بر تجربیات زندگی معنوی است که افراد نایل شده به آن احساسی به ارمغان می آورد که با خدا ارتباط پیدا میکنند . البته این بعد خود دارای مراتبی است و از حس یک فرد نجات یافته، یا شفا یافته تا ارتباط عمیق با پروردگار و هیجان ناشی از تجلی الهی ( مکاشفه) را در بر می گیرد.
۲) بعد ایدئولوژیکی : که شامل اعتقاد به واقعیت الوهیت و مفاهیم الحاقی به آن مانند خدا، شیطان دوزخ ، بهشت و…، همچنین محتوای شعائری است که انتظار می رود یک گروه مذهب از آن پیروی کند.
۳) بعد مناسکی : که به اعمال و کنشهایی اطلاق می شود که در حیات دینی صورت می پذیرد مانند نماز ، دعا، زیارت، روزه و …
۴) بعد استنتاجی(پیامدی): آمیزه ای است از اصول اخلاقی در قالب فرامین برای زندگی روزمره و تعیین تکلیف و راهکار در مواجه با وضعیتهایی که افراد در آن قرار می گیرند مانند رعایت امانت، درستکاری در داد و ستد، نحوه برخورد در خانواده، چگونگی گذران اوقات فراغت و … (Glock, 1959 )
در بحث دین، مفهوم ذاتی و اسمی این واژه به منظور بررسی تجربی ملاک قرار می‌گیرد که بر این اساس دین شامل یکسری باورها و عقاید و مناسک راجع به یک امر مقدس است، گفته می‌شود. با این تعریف از دین، تعریف دورکیم از دین به خاطر عدم در نظر گرفتن جنبه قدسی برای باورها ومناسک رد می‌شود. منظور از دینداری که صفت افراد جامعه و سطح خرد دین است، میزان پایبندی و تعهد یک فرد به باورها و مناسک دین خود است. در بحث دینداری نیز از میان ابعاد مختلف دینداری، بعد مناسکی دین که همان رفتارهای دینی است، مد نظر گرفته شده است. این بعد دینداری از میان ابعادی که گلارک برای دینداری در نظر گرفته است و اعتبار و روایی این ابعاد که به کرات از سوی تحقیقات مختلف مورد تایید قرار گرفته، انتخاب شده است.
چارچوب نظری این تحقیق را نقشی که دورکیم برای دین در هویت اجتماعی قائل است، تشکیل می‌دهد.
علاوه بر دینداری دورکیم معتقد است عمل به هنجارهای اجتماعی و احساس تعلق و تعهد اجتماعی نیز در رفتارهای نوع دوستانه موثر است.
پیشینه مساله هویت[۲] به آغاز تاریخ انسان باز می گردد. انسان ها از دیرباز، به دنبال تعریف و شناسایی خویش، قبیله، قوم و ملت و نیز کشف تمایزات خود از دیگران بوده اند. مفهوم هویت، در حقیقت پاسخی به سوال “چه کسی بودن” و “چگونه شناسایی شدن” است. پاسخ به این سوالات که یک فرد چگونه خود را از هم نوع خود متمایز می کند؛ ارزش های او را از ارزش های دیگری ممتاز می نماید؛ تعلق خود را به گروه خاصی نشان می دهد، و بالاخره هویت جمعی اش را تعریف می کند و نشان می دهد که او کیست و به چه جامعه ای تعلق دارد و دارای چه ارزش هایی است. سوال های پیش گفته در درون چارچوب های سیاسی و اجتماعی مختلف، پاسخ های متفاوتی را دریافت می کند. بر این اساس هویت فردی و جمعی انسان ها تا حد بسیاری محصول شرایط اجتماعی و سیاسی آنهاست و این همزیستی اجتماعی-سیاسی انسان هاست که پرسش ها و نیز پاسخ های آنان را درباره ی خودشان شکل می دهد. هویت اجتماعی در کلی ترین مفهوم آن به خودآگاهی یک شخص در رابطه با دیگری اشاره دارد؛ با این وجود در روان شناسی اجتماعی ، با یک مفهوم خاص تر؛ یعنی خود آگاهی در چارچوب عضویت یک فرد در گروه های اجتماعی مختلف، تداعی می شود. این مفهوم پردازی از واژه هویت بیشتر مرهون مطالعات “جی.اچ.مید”[۳] است که بر مفهوم اجتماعی “خود” تاکید می کند. به باور او “تجربه افراد از خودشان، از منظر اجتماعی است که به آن تعلق دارند. این مساله برای تشخیص جنبه عمومی (یا اجتماعی) هویت از جنبه خصوصی تر آن(یا شخصی)، اهمیت دارد"(احمدلو، ۱۳۸۱، .۸۳).
هر شخص از طریق محیط اجتماعی که بدان تعلق دارد یا رجوع می کند، هویت خود را می سازد و توسعه می دهد. از دیدگاه اریکسون، شرایط اجتماعی سومین عامل در شکل دادن و سامان دادن به شخصیت افراد می باشد. “هویت اجتماعی یک فرد به خصوصیات و مشخصات و تفکراتی اشاره می کند که فرد آنها را از طریق اشتراکات اجتماعی و عضویت در گروه ها و مقوله های اجتماعی کسب می کندآآآ"(احمدلو، ۱۳۸۱، .۸۳). با توجه به چنین تعریفی، هویت اجتماعی را می توان نوعی خودشناسی فرد در رابطه با دیگران دانست. این فرایند مشخص می کند که شخص از لحاظ روان شناختی و اجتماعی دارای چه ویژگی هایی است و چه جایگاهی دارد؟ به بیان دیگر، فرایند هویت سازی این امکان را برای یک کنش گر اجتماعی فراهم می سازد تا برای پرسش های بنیادی معطوف به کیستی و چیستی خود، پاسخی مناسب و قانع کننده پیدا کند. در واقع، هویت معطوف به بازشناسی مرز میان خودی و بیگانه است که عمدتا از طریق همسنجی های اجتماعی و انفکاک درون گروه از برون گروه ها ممکن می شود.اهمیت تمایزات، تنش ها و ستیزهای گروهی، حتی در شرایط عدم تضاد منافع، از این جنبه هویت ناشی می شود(گل محمدی، ۱۳۸۰،. ۱۹۶). بنابراین هویت اجتماعی هویتی است که فرد در فرایند اجتماعی شدن و ارتباط با گروه ها یا واحدهای اجتماعی موجود در جامعه، کسب می کند و مشخص ترین آنها، گروه یا واحد اجتماعی یا حوزه و قلمرویی است که “خود” با ضمیر “ما” به آن اشاره می کند و خود را از لحاظ عاطفی و تعهد و تکلیف، متعلق و منتسب و مدیون به آن می داند (عبداللهی، ۱۳۷۴ ، .۱۴۲).
افراد جامعه، این هویت جمعی را در فرایند اجتماعی شدن و زندگی در جامعه کسب می کنند و هویت جمعی آنان بستگی به نوع ارتباطی دارد که آنان به تبع نظام شخصیتی خویش و در بستر یک نظام اجتماعی مشخص با جامعه خود برقرار می کنند. هر کس معمولا با بهره گرفتن از ضمیر “ما” خود را متعلق و منتسب به یک واحد اجتماعی و مکلف به تبعیت از ارزش ها و هنجارهای آن می داند. بنابراین تعلق “من” به “ما” به مثابه هویت بخشیدن به “من” است(عبداللهی، ۱۳۷۴، .۱۲۷).
همچنان که مباحث مربوط به هویت و ابعاد و مولفه های ان نشان می دهند، هویت اجتماعی دارای ابعاد مختلفی است. بر اساس نظریه هویت اجتماعی، افراد به گروه ها و مقولات مختلف احساس تعلق دارند. این گروه ها و مقولات در هر جامعه ای به ویژه جامعه معاصر دارای تنوع فراوانی هستند. در حقیقت هویت اجتماعی افراد از لایه های مختلفی تشکیل شده که با توجه به وضعیت جامعه و فرد در هر موقعیتی، برخی از این هویت ها برجسته می شوند. بنابراین یکی از مسایل مرتبط با هویت اجتماعی، برجستگی هویتی است؛ به عبارت دیگر در سطح فردی هویت چند لایه است؛ یعنی هر فرد همزمان به چند مقوله و چند گروه از مردم وابسته است و اگرچه ممکن است این هویت ها با یکدیگر همسو باشند؛ ولی این به معنای انطباق کامل آنها به یکدیگر نیست.
از سوی دیگر فرد در جامعه معاصر به گروه های مختلفی تعلق دارد. این پیوستگی می تواند هم با احساس تعلق همراه باشد و هم بدون آن. بز این اساس تمام گروه هایی که فرد در آن عضویت و به آن متعلق است، هویت اجتماعی فرد را نمی سازند. تنها مقولاتی که فرد به آن احساس تعلق نماید، شامل هویت اجتماعی می شود. در حقیقت هویت اجتماعی، هویتی است که فرد در فرایند اجتماعی شدن و ارتباط با گروه ها یا واحد های اجتماعی موجود در جامعه، کسب می کند و مشخص ترین آنها، گروه یا واحد اجتماعی یا حوزه و قلمروی است که خود با ضمیر “ما” به آن اشاره می کند و خود را از لحاظ عاطفی و تعهد و تکلیف، متعلق و منتسب و مدیون به آن می داند.
بنابراین در هر جامعه ای اعضای آن به اقتضای عضویت و مشارکتی که در گروه ها و “ما"های مختلف دارند، از طریق فرایند جامعه پذیری، اعم از رسمی و غیر رسمی، صاحب هویت های جمعی گوناگون می شوند.
بر این اساس هویت اجتماعی هر فردی بر اساس این عضویت ها و احساس تعلق ها شکل می گیرد. برخی از این مقولات مانند گروه دوستان، کوچک و برخی مانند ملت، بزرگ و فراگیر هستند. گسترش و تقویت هر کدام از این مقولات تاثیرات متفاوتی برای جامعه و فرد به همراه دارند. هر چه افراد به گروه های کوچکتر و خاص گراتر احساس تعلق بیشتری نمایند از احساس تعلق آنها به هویت های کلی و کلان کاسته می شود و عام گرایی جای خود را به خاص گرایی می دهد. به ویژه در جامعه معاصر که تنوع بسیاری در وابستگی های گروهی در قالب گروه های حرفه ای، شغلی، قومی، زبانی و… ایجاد شده است. در اینجا اجتماع ملی به هزینه این هویت های کوچک، تضعیف می شود.
از سوی دیگر تعلق به گروه ها و مقولات اجتماعی که همسو با منافع ملی و فردی باشند می توانند بالقوه به عنوان منبع سرمایه اجتماعی، منبع حمایتی عمده ای برای افراد محسوب شوند. در حقیقت هر چه لایه های هویت اجتماعی منسجم تر باشند، تناقضات فردی کاهش یافته و در نهایت فرد احساس امنیت و آسایش بیشتری در زندگی خواهد داشت. بنابراین هویت اجتماعی اگر دارای لایه های متناقضی باشد، بالقوه می تواند به عنوان تناقض های شخصیتی فرد محسوب شود و شخصیت فرد را دچار سرگردانی و حیرانی و در نهایت بحران هویت نماید. در این حالت احساس امنیت و آرامش افراد به خطر می افتد. بنابراین از آنجایی که هویت اجتماعی به عنوان یک مفهوم کلی می تواند دربردارنده احساس تعلق به مقولات اجتماعی متفاوتی باشد، بالتبع ابعاد و مولفه های هویت اجتماعی نیز متنوع است. با این حال بسیاری از مقولات اجتماعی مقولاتی فراگیر نبوده و تعداد افرادی که در این مقولات عضویت دارند اندک است. بنابراین در بررسی هویت اجتماعی اولویت با ابعاد و مولفه هایی است که فراگیر بوده و در میان تمام یا لااقل اکثریت افراد جامعه مشترک باشند.

۴-۲-۲- زیمل: (۱۹۱۸-۱۸۵۸)

جورج زیمل به داشتن یک دیدگاه و رویکرد خردگرایانه مشهور می باشد و اساسا خصیصه جامعه شناسی زیمل جزء نگری است که این تاثیر بسیار مهمی در توسعه و تحقیق در گروه های کوچک ،کنش متقابل نمادی و نظریه مبادله گذاشته است.
«فریز بی» اعتقاد دارد که خرد کردن جامعه شناسی به مقولات روان شناختی موجب شده که جامعه شنانسی زیمل نه تنها برای پیروان کنش متقابل نمادی بلکه برای روان شناسان اجتماعی نیز جذاب باشد .
خرد ترین کار زیمل صورت های کنش متقابل است و با افرادی که در کنش متقابل در گیرند سرو کار دارد وی توجه خود را به این امر چنین بیان کرده است .
«ما در این جا با یک فرایند مولکولی خردنگر در رفتار انسانی روبروییم یعنی گفتار ،این فرایند ها رویداد های واقعی هستند که به واحد ها و نظام های جامعه جهانی و کلان متصل هستند انسان ها به یکدیگر می نگرد و نسبت به یکدیگر رشک می ورزند، با هم شام می خورند یا نامه رد و بدل می کنند ، از فعالیت های نوعدوستانه به قدر دانی می کنند …..،مثال هایی از روابط میان انسان هاست این روابط ممکن است زودگذر یا دائمی باشد ،آگاهانه یا ناآگاهانه ،زودگذر یا با نتایج سنگین باشد اما کنش های متقابل بعنوان اتم های جامعه که تنها از طریق جزء نگری روان شناسانه قابل وصول است معرفی می شود »
زیمل به کنش های متقابل اجتماعی میان کنش های متقابل بی شمار و غیره می باشد و در این جا زیمل دیدگاه میکرو سکوپی و ذره گرایانه خود را طرح می کند . امر روزمره از نظر زیمل در علوم اجتماعی همانند سلول های در علوم طبیعی هستند چنین رویکرد ذره گرایانه ای است که مواجهات زندگی روزمره را به مثابه پایه های بنیادین و اصیل زندگی شکل میدهد از نظر وی امر روزمره به کمک تعاملات شبکه ها و نیرو های اجتماعی منعکس می شود .
زیمل در کتاب فلسفه پول از جنبه های تئوریک و فلسفی از یک سو و به صورت خاص از ارزش از سوی دیگر می نگرد و تاثیر آنرا در دنیای درونی کنشگران و کلا در فرهنگ عینی گرایی مد نظر قرار داده است
«تراژدی فرهنگی» یکی از مسایل بسیار مهمی که زیمل آنرا در زندگی روزمره دنبال می کند که درآن دستاورد ها و کالا های عینی هویتی مستقل از آدمی می یابند . هر چه جامعه رشد می کند و فرهنگ عینی گسترش می یابد شکاف میان فرهنگ عینی و ذهنی برجسته می شود.
پول در عقلانی شدن زندگی روزمره از طریق اهمیت دادن به تفکر و هوشمند ی در دنیای جدید دخالت دارد اقتصاد پولی موجب افزایش روابط غیر شخصی در میان انسان هاست . پول پیوند ها و وفاداری ها ی مبتنی بر خون و خویشاوندی را سست می کند . پول به پیشبرد محاسبات معقول امور یاری می رساند و باعث پیشرفت تعقل می شود .
مقاله زیمل در باب «کلان شهر و حیات ذهنی »،یکی از بهترین و مشهورترین کارهای اوست ،و غالبا اساس و مبنای جامعه شناسی شهری می شود مراکز بزرگ شهری در جهان مدرن موجب تغییری در زندگی انسان می شود ،مستلزم قابلیت های متفاوتی اند با قابلیت هایی که حومه و شهر کوچک ایجاد می کند و در این یک زندگی نسبتا کند است و ایجاد و ایجاد پیوند هایی عاطفی با دیگران و در سطحی ناخود آگاه امکان پذیر است.
در شهر بزرگ ما دائما با تغییرات حسی و دگرگون کننده بمباران می شویم ،هزاران انسان در حال گذر، سریع ،ترافیک سنگین،فعالیت های بیشمار ،تابلو های فروشگاه ها ،آگهی ها و همه توجه ما را جلب می کند. بقاء در چنین جهانی بدون شکل دادن به نیروی عقلانی امکان پذیر نیست .
کلان شهر و ذهن شهری با اقتصاد پولی عمیقا پیوند یافته اند. پیچیدگی زندگی شهری ما را مجبور به وقت شناسی ،حساب گری و دقت می کند و جهان را به یک مسئله ریاضی تبدیل می کند در شهر افراد از لحاظ فیزیکی به هم نزدیکند ولی از لحاظ روان شناختی از دیگران جدا و مستقل است. به جای توجه و فکر به ساختارهای زندگی بهتر است به تجربه های افراد توجه کنیم .(تامل بیشتر به تجربه های زندگی روزمره ) نکته دیگر این که صرفا توصیف تجربه ها نیست بلکه به نقد زندگی روزمره نیز بپردازیم نا از طریق تجربه ها به کلیت زندگی برسیم .
زیمل نخستین جامعه شناس بزرگی بود که بررسی پدیده های تنگ دامنه اجتماعی مانند کنش متقابل اجتماعی و صورتهای بنیادی این کنش را وظیفه عمده جامعه شناسی به شمار آورد به نظر زیمل جامعه بافت پیچیده ای از روابط گوناگون افرادی است که پیوسته در کنش متقابل قرار دارند جامعه همان نامی است که برای تعدادی از افراد از طریق کنش متقابل به یکدیگر پیوسته شده اند به کار می رود.
ساختارهای فرافردی مانند دوست- خانواده کلان شهر، یا اتحادیه کارگری تنها تبلورهایی از این کنش متقابل اند.
زیمل در مقاله کلان شهر زندگی اقتصادی چگونگی شکل گیری فرهنگ عینی را در رابطه با پول و فضای شهری جدید و نقتضیات زندگی چنین بررسی کرده است در جوامع مدرن امروزی با افزایش شدت تیم کار تعداد حلقه های اجتماعی که یک فرد می تواند به آنها بپیوندد و رواج اقتصاد پولی میان فرهنگ عینی و ذهنی شکاف عمیقی بوجود آمده است از نظر زیمل فرهنگ عینی در دوران مدرن راه به سوی استقلال و جدایی هر چه بیشتر از فرهنگ ذهنی می برد.
مبادله اقتصادی را به خوبی می توان به عنوان یک صورت از کنش متقابل اجتماعی در نظر گرفت در فلسفه پول وی به تغییر ماهیت روابط اجتماعی در جامعه مدرن اشاره می کند.

۵-۲-۲- لاتانه و دارلی

از نظر لاتانه و دارلى (۱۹۷۰، ۱۹۹۲)، تصمیم‌گیرى براى کمک‌ رساندن به دیگران، بر فرآیندهاى پیچیده شناخت اجتماعى و تصمیم‌گیرى استوار است. به‌ نظر آنها، انسان در مقابل موقعیتى که مى‌تواند موجب رفتار کمک‌رسانى شود، خود به‌ خود واکنش نشان نمى‌دهد. اگر فردى در موقعیتى قرار گیرد که به کمک شما نیاز داشته باشد، تصمیم‌گیرى براى کمک کردن یا کمک نکردن، در پنج مرحله انجام خواهد گرفت:
۱. درک موقعیت
۲. تفسیر موقعیت
۳. بر عهده گرفتن مسؤولیت
۴. پیدا کردن راه کمک‌رسانى
۵. تصمیم‌گیرى براى کمک‌رسانى
منظور این است که، به محض پیدا کردن راه کمک‌رسانی، آیا باید وارد عمل شد؟ الزاماً خیر. ابتدا باید براى کمک‌رسانى تصمیم گرفت، در این تصمیم‌گیری، ارزیابى خطرات و دست‌آوردهاى این دخالت، بهاى سنگینى خواهد داشت. تنها زمانى رفتار کمک‌رسانى انتخاب مى‌شود که منافع مورد انتظار از خطرات احتمالى بیشتر باشد. مثلاً، به ‌طور ارادى به نامه‌رسان عیدى مى‌دهیم و بدین وسیله از زحمات او قدردانى مى‌کنیم (این عیدى پول زیادى نیست، اما نامه‌رسان لبخند مى‌زند و ما احساس رضایت مى‌کنیم)، اما وقتى موتور سوار کیف پول یک زن را مى‌زند، در وارد عمل شدن تردید مى‌کنیم احتمال دارد که موتور سوار به ما حمله کند، یا پیش خود بگوئیم که کیف پول یک پیرزن مگر چقدر پول دارد که خودمان را درگیر کنیم.
هزینه‌هاى کمک‌رسانى به‌صورت‌هاى مختلف خودنمائى مى‌کند:
کمک‌رسانى مى‌تواند هزینه‌هاى پولى و زمانى داشته باشد، همچنین مى‌تواند سلامت را به خطر بیندارد، به تلاش بدنى نیاز داشته باشد و… دست‌آوردهاى آن نیز متنوع است:
کمک‌رسانى مى‌تواند عزت‌ نفس را بالا ببرد، نظر دیگران را نسبت به ما بهتر کند، احساس گناه را کاهش دهد یا از بین ببرد، نفع مادى داشته باشد و … البته تصمیم‌گیرى براى عدم کمک‌رسانى نیز سود و ضررهایى دارد که به هنگام تصمیم‌گیرى براى کمک‌رسانى ارزیابى مى‌شود.
الگوى تصمیم‌گیرى دارلى و لاتانه خیلى جالب است، مخصوصاً اینکه هر یک از مراحل آن را تحقیقات آزمایشگاهى یا میدانى تائید مى‌کند. با این همه، برخى متخصصان معتقدند که این الگو در همه موقعیت‌ها کاربرد ندارد. به‌عنوان مثال، افرادى را در نظر بگیرید که براى نجات دیگران، همان‌طور که نمونه آوردیم، جان خود را از دست مى‌دهند. به احتمال خیلى زیاد آنها زمان سبک و سنگین کردن تصمیم‌گیرى خود را نداشته‌اند، بدون تردید عمل آنها بیشتر تکانشى بوده است نه عقلانى منظور ما عمل آن سرباز و سمیر است.
پیدا کردن راه کمک‌رسانى
پس از آنکه موقیعت را اضطرارى تفسیر کردید و تصمیم گرفتید که مسؤولیت کمک‌رسانى را بر عهده بگیرید، زمان آن مى‌رسد که تصمیم بگیرید چه کار کنید. آیا مى‌توانید به قربانى کمک کنید؟ آیا مستقیماً به کمک او مى‌روید یا به‌طور غیر مستقیم و با کمک خواستن از دیگران؟ تصمیم‌گیرى شما به عوامل زیادى وابسته خواهد شد، از جمله ارزیابى از صلاحیت خاص خودتان. مثلاً، اگر در مورد کمک‌هاى اولیه دوره دیده باشید، مى‌توانید اولین اقدامات مراقبتى را به عمل آورید. در حالت عکس، تنها کارى که مى‌توانید انجام دهید این است که به پلیس تلفن بزنید یا اجازه بدهید فرد دیگرى به جاى شما وارد عمل شود.
برعهده گرفتن مسؤولیت
فرض کنید درکنار دریا، روى ماسه‌ هاى نرم دراز کشیده‌اید و با لذت تمام به موج ‌هاى آب نگاه مى‌کنید. شخص بغل دستى شما که خیلى جزئى با او سلام و علیک و احوال پرسى کرده‌اید، بلند مى‌شود و خود را به آب مى‌زند و کفش، حوله و چیزهایى که به همراه دارد روى ماسه‌ها جاى مى‌گذارد. چند لحظه بعد، فردى از کنار شما رد مى‌شود و کفش‌هاى او را بر مى‌دارد، چه کار کنید؟ اعتراض مى‌کنید یا همچنان روى ماسه‌ها به آرامى دراز مى‌کشید؟ اگر مثل آزمودنى‌ هاى موریارتی که در چنین شرایطى قرار گرفته بودند، عمل کنید، در ۸۲ درصد موارد هیچ کارى انجام نخواهید داد. چرا؟ احتمالاً به این علت که خود را مسؤول وسایل فرد بغل دستى نمى‌دانید! حال فرض کنید که همان شخص، پیش از رفتن به آب، از شما خواهش کند که مراقب وسایل او باشید. در این حالت، ۹۶ درصد آزمودنى‌ها با دزد درگیر مى‌شوند. بنابراین، مى‌توانیم بگوئیم، براى دخالت در موقعیتى که شخصى به کمک ما نیاز دارد، لازم است که خود را مسؤول احساس کنیم. اهمیت احساس مسؤولیت در مورد کیتى جنوویز نیز، که قبلاً از او صحبت کردیم، دیده شده است. به‌ نظر لاتانه و دارلی، ناظران صحنه دخالت نکرده‌اند، زیرا احساس نمى‌کردند که شخصاً باید به کمک زن جوان بروند.
تفسیر موقعیت به‌صورت کمک‌خواهى
به این موقعیت فکر نکنید:
خیلى راحت در خانه نشسته‌اید. ناگهان صداى زنى را مى‌شنوید که مى‌گوید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 09:12:00 ب.ظ ]




مدیرانی که برای دوره معینی عضو هیأت مدیره بوده اند ، حاکمیت بهتری را درخلال کسب اطلاعات اضافی از شرکت و آشنا شدن بیشتربا امورشرکت پیاده سازی کرده اند ، بنابراین قادر به نظارت مؤثرتر برعملکرد مدیریت هستند. تجربه عضویت در هیأت مدیره به مدیران بیرونی این اجازه را می دهد تادرک بهتری از شرکت و کارکنان پیدا کنند وآنان را قادر می سازد تا کفایت حاکمیت بهتری پیدا کنند(خسرو نژاد، ۱۳۸۸).
پایان نامه
۳-۴-۱۰-۲-۲. تعداد اعضای هیأت مدیره
استقلال هیأت مدیره بستگی به اندازه آن دارد ، زیرا یک هیأت مدیره با تعداد اعضای کم ممکن است توسط بالاترین مقام اجرایی و براساس زمینه انسجام اجتماعی آسانتر کنترل شود، در حالیکه نفوذ وسیطره بالاترین مقام اجرایی بریک هیأت مدیره با تعداداعضای بیشتر ، دشوارتر است.
مدیرعامل می تواند تعداد اعضای کمتر را از طریق روش های مختلف کنترل کند .برای مثال ممکن است ازراهبردهای سیاسی مانند اطلاعات کانالیزه شده خاص برای اعمال نفوذ و اداره کردن استفاده کند (رودپشتی و نیکومرام ،۱۳۸۵).
۵-۱۰-۲-۲. تفکیک وظایف اعضای هیأت مدیره
یکی از محورهای تحولات اخیر درمبحث حاکمیت شرکتی ، تأثیر قانون ساربنز اکسلی۱( به عنوان مکانیزم برون سازمانی ) دربرجسته شدن نقش نظارتی مکانیزم های داخلی آن است . تفکیک دقیق وظایف مدیرت اجرایی از مدیریت غیر اجرایی ، برجسته ترشدن نقش نظارتی مدیریت غیراجرایی و تعیین حوزه های مسئولیت آنها وضرورت داشتن دانش حسابداری و مالی به عنوان یکی از شرایط احراز پست درمورد حداقل یک نفر ازمدیران غیر اجرایی وآگاهی بقیه اعضاء ازمسائل حسابداری ومالی ،برخی از تحولات اخیر است. افزون براین ،نقش کمیته های هیأت مدیره (شامل مدیران غیراجرایی ) در مورد کنترل های داخلی ، ارتباط با حسابرسان داخلی و مستقل و… بسیاربرجسته شده و از وظایف مدیران اجرایی بطور کامل تفکیک گشته است (سیدی، ۱۳۸۶ ).
۶-۱۰-۲-۲. استقلال اعضای هیأت مدیره
سطح استقلال هیأت مدیره معمولاً به یکی از دو طریق زیر اندازه گیری می شود: یکی تصدی یا عدم تصدی هم زمان دوپست سازمانی توسط مدیرعامل ، به این معنا که آیا پست های ریاست هیأت مدیره و بالاترین مقام اجرایی (مدیرعامل) هردو توسط یک نفر اشغال شده است یا خیر ودیگری تعداد اعضای هیأت مدیره (پورزمانی ، ۱۳۸۵).
۷-۱۰-۲-۲. جلسات هیأت مدیره
جلسات هیأت مدیره مکان بسیارمناسبی است تا مدیران اجرایی و اعضای هیأت مدیره اطلاعات خود را درمورد عملکرد شرکت ، سیاست ها و طرح های آن مطرح و به اشتراک بگذارند.جلسات متعدد به برقراری ارتباط بهتر میان مدیران واعضای هیأت مدیره کمک می کند. با وجوداین ،جلسات بیش از حد باعث انحراف مدیران شرکت ازمسئولیت های عملیاتی وروزمره خود می گردد.حال سوالی که مطرح می شود این است که آیا حد بهینه ای برای تعداد جلسات وجود دارد؟
تحقیق وافیاس۱پیشنهاد می کند که هیأت مدیره می بایست تعادلی میان هزینه – منفعت تعداد جلسات برقرار کند و تمایل به افزایش دادن تعداد جلسات زمانی باشد که موقعیت و وضعیت موجود ، نظارت و دخالت قابل ملاحظه هیأت مدیره را ایجاب کند(سیدی، ۱۳۸۶) .
۱۱-۲ ساختار مالکیت
۱-۱۱-۲ . مالکیت پراکنده
در یک بنگاه استاندارد ازنظر برل ومینز[۱۶]۴ (۱۹۳۲) ،سهامداران پراکنده حاکمیت شرکتی را به وسیله رأی مستقیم درموضوعات حیاتی مثل ادغام ها ، انحلال ، تغییرات بنیادی در استراتژی تجاری و با انتخاب هیأت مدیره اعمال می کنند تا منافع صاحبان را تأمین کنند وبرتصمیمات بیشمار مدیریت نظارت کنند. قراردادهای تشویقی۵ سازو کاری عمومی برای همسوکردن منافع مدیران با سهامداران است. هیأت مدیره ممکن است برای قراردادهای جبران خدمت مدیریت که این مسئله را با دستیابی به نتایجی خاص پیوند می دهد ، مذاکره کنند. این قراردادها می تواند شامل مالکیت سهام ، اختیار خرید و فروش سهام و دیگر سازو کارهای جبران اقتضایی ۶ شوند . دراین حالت ، سهامداران پراکنده از مالکیت پرتفولیوی دارایی های متنوع سود می برند، درحالی که حاکمیت شرکتی را ازطریق حق رأی وهیأت مدیره اعمال می کنند (برادران خسروشاهی،۱۳۸۷ )۷.
با این وجود عوامل متعددی سهامداران پراکنده را از اعمال کنترل شرکتی م‍ؤثر بازمی دارد. عدم تقارن اطلاعات زیادی بین مدیران و سهامداران کوچک وجود دارد. متعاقباً سهامداران کوچک فاقد تخصص وانگیزه برای نزدیک کردن شکاف اطلاعات به صورتی قابل ملاحظه هستند. همچنین هیأت مدیره اغلب منافع سهامداران اقلیت را نمایندگی نمی کند ودر عوض ممکن است توسط مدیریت جذب شود.هر چه قدر مدیریت بتواند ، هیأت مدیره رابه خود جذب کند احتمال اینکه قراردادهای تشویقی مشکل حاکمیت شرکتی را حل کند ، کاهش می یابد. درواقع قراردادهای تشویقی فرصت‌های فراوانی را برای مدیران جهت واردمعامله شدن با شخص ثالث به وجودمی آورند، به ویژه اگراین قراردادها به جای سرمایه گذاران بزرگ ،با هیأت مدیره ای باانگیزه ای ضعیف بسته شده باشد (همان منبع)۱.
تفکیک مالکیت ومدیریت،مالکیت پراکنده،کنترل توسط گروه کثیری ازسهامداران،عدم انتقال ثروت ازسهامداران اقلیت به سهامداران اکثریت‌ وحمایت ازسرمایه گذاردراساسنامه شرکت ازویژگی های مالکیت پراکنده است (رهنمای رودپشتی و نیکومرام،۱۳۸۵)۲.
۲-۱۱-۲. مالکیت متمرکز
یک مکانیزم حاکمیت شرکتی برای جلوگیری انحراف مدیران ازمنافع مالکان ، مالکیت متمرکز است. سرمایه گذاران بزرگ برای بدست آوردن اطلاعات ، کنترل مدیران و اعمال حاکمیت شرکتی بر تصمیمات مدیریت انگیزه کافی دارند . درضمن ، سهامداران بزرگ می توانند نمایندگان خود را در هیأت مدیره انتخاب کنند و مانع از کنترل مدیریت برهیأت مدیره شوند. سهامداران بزرگ دراعمال حق رأی خود نسبت به سرمایه گذاران کوچک مؤثرتر خواهندبود(برادران خسروشاهی،۱۳۸۷)۳.عدم تفکیک مالکیت و مدیریت به طوری که مشکلات نمایندگی به ندرت دیده می شود، تمرکز مالکیت دریک گروه با تعداد اعضای کم ازسهامداران (اعضای مؤسس، شرکت مادر،مالکیت دولتی )، انتقال ثروت از سهامداران اقلیت به سهامداران اکثریت ، حمایت ضعیف از سرمایه گذار دراساسنامه شرکت وامکان سوء استفاده ازقدرت توسط سهامداران اکثریت از ویژگی های این نوع ازمالکیتمی باشد (رهنمای رودپشتی و نیکومرام ، ۱۳۸۵)۴.
مالکیت متمرکزچندان به سیستم قانونی اتکا نمی کند وعموماً از نظر سهامداران عمده به گروه های با مالکیت و کنترل بانک ، مالکیت نهادهای مالی ، مالکیت خانوادگی ، مدیران ، شرکت های دولتی وسایر اشخاص حقیقی و حقوقی عمده قابل طبقه بندی است(برادران خسروشاهی ، ۱۳۸۷ )۵.
۳-۱۱-۲. اهمیت ساختار مالکیت شرکت ها و تعامل آن بارشد اقتصادی
مطالعات تجربی اخیر عوامل متعددی را درارتباط با رشداقتصادی مورد آزمون قرارداده اند. برخی از آنها آموزش ، ساختارمالی ، آزادی تجارت و اندازه شرکت هارا درحوزه مطالعات رشد اقتصادی بررسی نموده اند.لیکن بیشتر تجزیه وتحلیل ها به ویژه درحوزه حاکمیت شرکتی ، موضوعات ساختار مالکیت وساختار سرمایه را موردتوجه قرارداده اند . دراین بررسی ها فرض می شود که بین سهامداران وسایر ذینفعان ارتباطی وجود ندارد. ازنظر مفهومی وتجربی نیز آنچه درادبیات موضوعی تحقیقات ، درسالهای اخیرمورد توجه وتأکید قرارگرفته است تأثیرساختار مالکیت درسطح شرکت بررشداقتصادی است (احدی سرکانی ، ۱۳۸۵).
مزیت عمده تمرکز مالکیت ، نظارت برعملکرد مدیران است .اما این مالکیت در شرکت ها مشکلات کاهش نقدینگی و افزایش ریسک را به همراه دارد ، در حالیکه توزیع مالکیت ، انباشت نقدینگی بیشتر و تخصیص کارایی منابع رادرپی خواهد داشت.گرچه حضور بازار سرمایه با قابلیت نقدینگی بالا در یک اقتصاد ترجیحات مربوط به مصرف و پس انداز را درجهت سرمایه گذاری موفق هدایت می نماید، اما باید توجه داشت که حتی درصورت وجود یک بازار سرمایه با قابلیت نقدینگی بالا این امکان وجود دارد که توزیع نامناسب مالکیت امکان سرمایه گذاری بلند مدت را که لازمه افزایش بهره وری ظرفیت های موجود است از اقتصاد سلب نماید (همان منبع ).
زمانیکه سرمایه یک شرکت بین سهامداران خرد توزیع می شود این امکان برای مدیریت فراهم می گردد که در خلاف جهت منافع سهامداران عمل نماید. درچنین شرایطی حتی قرارداد منعقد شده بین سهامداران و مدیر، درغیاب مشاهده مستقیم رفتار مدیران توسط سهامداران نمی تواند مانع از انجام عملیات هزینه زا توسط مدیران گردد. درچارچوب ملاحظات اخلاقی ، قدرت مالکیت باید بتواند مدیران را وادار به انجام اموری نماید که درجهت حفظ منافع سهامداران صورت پذیرد. از سوی دیگر اقتدار ناشی از مالکیت همچنین می تواند مدیران را درجهت افشاء‌اطلاعات محرمانه پیرامون توانایی ایجاد جریانات نقدی ملزم نماید (همان منبع ).
۴-۱۱-۲. ارتباط بین ساختار مالکیت و عملکرد درسطح شرکت
جنسن ۱ (۱۹۸۹-۱۹۸۶) استدلال نموده است که پراکندگی مالکیت منجر به ناکارایی عمده درشرکت های آمریکایی شده است.
درمقابل لین۲ بیان نموده است که تمرکز مالکیت هزینه های بسیاری به همراه می آورد. با این وجود لازم است بدانیم که تمرکز مالکیت نه تنها انگیزه قوی تری برای به حداکثر رساندن ارزش شرکت ایجاد نمی کند بلکه هزینه های بیشتری را که ناشی از تمرکز مفرط ریسک واختیارات بالقوه برای سلب مالکیت ازسهامداران اقلیت می باشد به شرکت تحمیل می نماید.بنابراین سطح پایینی ازتمرکز مالکیت ،اثرات انگیزشی مثبتی برعملکرد اقتصادی شرکت ها خواهد داشت. در سطوح بالاتر تمرکز مالکیت، ممکن است مکانیسم های کنترلی خنثی و بی اثر شوند. درچنین شرایطی سهامداران اقلیت به ندرت قادرند در سیاست های شرکت مداخله نمایند و بالاخره مدیریت درجهت به حداکثر رساندن مطلوبیت های شخصی خود برنامه ریزی می نمایند واین بدان معناست که بین تمرکزمالکیت و عملکرد شرکت همبستگی منفی ایجاد می شود(رجبی،۱۳۸۶).
۵-۱۱-۲. ارتباط بین ساختار مالکیت و عملکرد درسطح کشور
ساختار شرکت ها درسطح بین المللی همگون ومشابه نمی باشند. وجود چنین ناهمگونی درسطح ساختار شرکت ها دارای اثر مستقیم برانگیزه های اقتصادی و اثرغیرمستقیم برفرهنگ تجاری است. به منظور تشریح تنوع و پیچیدگی آنها درشرایط واقعی ، نمونه ای ازاین ساختارها را مورد تحلیل قرار می دهیم.
درکشور آمریکا نوعی ساختار مالکیت بربرخی شرکتها حاکم است که براساس آن مالکیت بین تعداد زیادی از سهامداران خرد توزیع می گردد وبیشتر مواقع مدیریت دائمی به صورت خانوادگی برشرکت کنترل دارد (احدی سرکانی ، ۱۳۸۵).
در ژاپن نوعی سیستم مالکیت با عنوان کرتسو۱ وجود دارد که درآن گروهی از شرکتها با مجموعه ای از سهامداران ثابت ارتباط دارند. یک شرکت مادر که اغلب یکی از بانک های مهم این کشور است نیز به عنوان ناظر عمل می نماید. بنابراین تغییرات مهم در محیط عملیاتی بانک ها مانند تجدید نظر در قوانین ، گسترش طرح های جهانی سازی و افت قیمت دارایی ها همچنان که در دهه ۱۹۹۰ اتفاق افتاد و بحران بانکی ژاپن را به همراه داشت،کارکرد های سیستم کرتسو رامختل نمود (همان منبع).
در کشور آلمان استانداردهایی دربخش تجارت تدوین گردیده است که صرفاً صد شرکت پذیرفته شده دربورس این کشور را شامل می شود. عملیات این کشورها تحت کنترل هیأت نظارت قرار دارد واین استاندارد منحصراً به آن دسته از شرکت هایی مربوط می شود که دارای بیش از ۲۰۰۰ کارمند می باشند به طوری که نیمی از هیأت نظارت توسط این شرکتها انتخاب می شوند . بانک های آلمانی نیز به عنوان بانک های عمومی قادرند درسهام شرکتها سرمایه گذاری نمایند.
از سوی دیگر ساختار مالکیت شرکت های بزرگ درکشور آلمان تا حد زیادی به صورت متمرکز اداره می شوند. ادواردز و نیبلر۱ درسال ۲۰۰۰ نشان داده اند که حاکمیت شرکتی درکشور آلمان بیش از آنکه ناشی از نقش بانکها باشد برگرفته از مسئله تمرکز مالکیت درشرکت های این کشور است. (همان منبع ).
۱۲-۲. سرمایه گذاران نهادی
۱-۱۲-۲. نقش سرمایه گذاران نهادی
دردودهه اخیر بازارهای سرمایه شاهد حضور ذینفعان جدیدی درجمع مالکین شرکتها بوده اند، که درادبیات مربوط نام سرمایه گذاران نهادی به آنها داده شده است . حضور این گروه درعرصه مالکیت با توجه به میزانی از سهام که نزد ایشان متمرکز می شود توجه پژوهشگران را در دوحوزه متفاوت به خود جلب کرده است.
حوزه نخست ، مبتنی برنقشی است که حضور سرمایه گذاران نهادی می تواند در محدود کردن مشکلات ناشی از نمایندگی و بیشینه سازی منافع سهامداران بازی کند. حوزه دیگر این نقش در گستره عملکرد اجتماعی شرکتها و قالب ذینفعان سازمانی دنبال می شود. (داداشی،۱۳۸۸).
درنیمه دوم قرن بیستم سرمایه گذاران نهادی اگرچه از نقش اساسی برخوردار نبودند ، لیکن تأثیر قابل ملاحظه ای در تعیین ترکیب بازار سرمایه داشته اند. به عنوان مثال در آمریکا مجموع مالکیت سرمایه گذاران نهادی از ۱/۶ درصد درسال ۱۹۵۰ به ۵۰درصد درسال ۲۰۰۲رسیده است. هر چند حضور سرمایه گذاران نهادی به عنوان یک پیش شرط درایجاد بازار و توسعه خصوصی سازی عمل نمی کند، لیکن نقش قابل ملاحظه ای درانباشت منابع مالی وفعال سازی بازار سرمایه ایفا می نماید.
به عنوان مثال درکشور شیلی وجوه بازنشستگی که ازانباشت منابع مربوط به سرمایه گذاران جزء حاصل شده است سهم بسزایی دربازار سرمایه دارد، اما با این وجود حجم فعالیت های مربوط به نهادهای سرمایه گذار دراقتصادهایی که برتوزیع حاکمیت تأکید دارند متفاوت است(رجبی،۱۳۸۶).
اغلب نهادهای مالی وشرکت های سرمایه گذاری با فروش سهم خود وجوهی را جمع آوری کرده وسپس از محل منابع تأمین شده به خرید مجموعه ای از اوراق بهادار ودارایی های مالی دیگر اقدام می کنند. درواقع این نهادها ، سرمایه گذاران کوچک و متوسط را در بازار نمایندگی می کنند، که نوعاً نمایندگی افراد متخصص برای غیر متخصصان است. از این منظر حضور سرمایه گذاران نهادی در بازارهای مالی دونقش مهم را ایفا می کند .نخست آنکه با متنوع ساختن دارایی های مالی خریداری شده وایجاد ترکیب مناسب ازآنها ، ریسک خود را به حداقل می رسانند. سرمایه گذاران کوچک خود از چنین امکانی برخوردار نیستند وبا ریسک به مراتب بیشتری در صحنه این بازار به بازی می پردازند.دیگر آنکه ، نهادها به علت برخورداری از تخصص های لازم برای نقد و بررسی فعالیت و عملکرد مدیران شرکتها توانایی به مراتب بیشتری درکنترل مدیران دارند(داداشی،۱۳۸۸).
۲-۱۲-۲. دلایل رشد سرمایه گذاران نهادی
نکته قابل توجه درمورد سرمایه گذاران نهادی ، رشد روزافزون آنهاست.علت رشد سرمایه گذاران نهادی رادر عواملی باید جست که در عرضه و تقاضای موجود برای خدمات این نهادها ریشه دارند. برای نمونه کارآیی بیشتر آنها درارائه خدمات درمقایسه با سهامداری مستقیم ، سرمایه گذاری ازاین طریق را برای خانوارها تسهیل می کنند. توانایی نهادها درمتنوع سازی ، قدرت نقدینگی زیاد ، اعمال کنترل های سازمانی مناسب و قدرت بهره وری از پیشرفت های تکنولوژی عواملی هستند که در عرضه خدمات توسط ایشان مؤثر می افتند.از ناحیه تقاضا نیز عواملی مانند تغییرات جمعیت ، آگاهی و آشنایی بیشتر سهامداران جزء با بازارهای مالی ورشد سطح ثروت جامعه ، بستر را برای رشد فعالیت نهادها فراهم می آورند.
عوامل فوق موجب رشد این نهادها در بازارهای مالی بوده اند ، لیکن وجه متمایزکننده این نهادها در امکانی است که برای تجمیع یا یک کاسه کردن ریسک ۳ فراهم می آورند. وظیفه اصلی نهادها ، تجمع ریسک های سرمایه گذاران کوچک است.
دراین حالت ریسک برای مجموعه برابر با جمع جبری ریسک هریک از سرمایه گذاران منفرد نیست، بلکه به مراتب ازآن کمتر است .بدین سبب سرمایه گذاران نهادی را می توان ابزاری برای کاهش ریسک سرمایه گذاران جزء دربازار دانست و درمقایسه با سرمایه گذاری های مستقیم توسط سرمایه گذاران کوچک این روش به تبادل مناسب تری از ریسک- بازده می انجامد.معمولاً شرکت های سرمایه گذاری، صندوق های سرمایه گذاری مشترک[۱۷]، شرکت های بیمه ،صندوق های بازنشستگی، بانک های سرمایه گذاری وشرکتهای خصوصی رادرزمره سرمایه گذاران نهادی ذکرکرده اند. دریک تقسیم بندی دیگر، نهادهای مالی را دردوگروه سپرده پذیر،مانند بانکها واتحادیه های اعتباری ونهادهای مالی غیرسپرده پذیر شامل شرکت های سرمایه گذاری و شرکت های بیمه و صندوق های بازنشستگی قرار می دهند (همان مأخذ)۲.
۳-۱۲-۲.سرمایه گذاران نهادی وارزش شرکت
درخصوص تأثیر سرمایه گذاران نهادی برشرکت ها دیدگاه های مختلفی وجود دارد. بارتووسایرین۳ معتقدند که مالکان نهادی ، سرمایه گذاران حرفه ای بوده که دارای تمرکز بلند مدت هستند . با توجه به حجم سرمایه گذاری و کاربلد بودن مالکین نهادی ، حضور آنها موجب نظارت برمدیریت می شود. این موضوع می تواند به جای تمرکز براهداف کوتاه مدت سودآوری ، موجب توجه به حداکثر سازی ارزش بلند مدت شرکت شود(حساس یگانه و مرادی، ۱۳۸۷)۴.
شلیفرو ویشنی۵بیان کردند که وجود سرمایه گذاران نهادی بزرگ به دلیل افزایش نظارت مؤثر ، اثر مثبت برارزش شرکت خواهد داشت . پیش بینی اثر مثبت سرمایه گذاران نهادی عمده برارزش شرکت ناشی از این فرض است که این سرمایه گذاران انگیزه وتوانایی نظارت کارآمد برافراد درون سازمان رادارند .این نظارت کارآمد احتمال اخذ تصمیمات غیر بهینه ازسوی افراد درون سازمان را کاهش می دهد (همان منبع)۶.
۴-۱۲-۲. سرمایه گذاران نهادی و حاکمیت شرکتی
از دیدگاه نظری ، جایگاه سرمایه گذاران نهادی درحاکمیت شرکتی بسیار پیچیده است . از یک دیدگاه ،سرمایه گذاران نهادی یکی دیگرازسازوکارهای حاکمیت شرکتی نیرومند رابازنمایی می کنند ، زیرا هم می توانند یرمدیریت شرکت نفوذی چشمگیرداشته باشند وهم می توانند منافع مدیریت را با منافع گروه سهامداران همسو کنند. هرروز براهمیت نقش نظارتی سرمایه گذاران نهادی افزوده می شود،زیراآنان بسیار بزرگ وبا نفوذ شده اند ودرعین حال تمرکز مالکیت[۱۸] قابل ملاحظه ای را بدست آورده اند . البته در نوشته های حاکمیت شرکتی ازتمرکز مالکیت به عنوان سازوکاری مهم یاد می شود که مشکلات کارگزاری را کنترل می کنند با این وجود چنین تمرکزی می تواند اثرات منفی هم داشته باشد، مانند دسترسی به اطلاعات محرمانه که سبب ایجاد ناقرینگی اطلاعاتی[۱۹] بین آنان و سهامداران کوچکتر می گردد.
سرمایه گذاران نهادی هم چنین می توانند تضادهای کارگزاری را به واسطه وجودشان درمقام کارگمارعمده، که مشکل برخاسته از جدایی مالکیت و کنترل را کاهش می دهد، وخیم تر کنند.اگرچه با رشد تمرکز مالکیت این مشکل هم برطرف می شود (حساس یگانه و پوریانسب، ۱۳۸۴)۳.
۳-۲. گفتار دوم : مدیریت سود
۱-۳-۲. مفاهیم مدیریت سود

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ب.ظ ]




۹.۰۳

 

۸.۰۹

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در این دما و فشار در انتهای لوله نیز برای بازدارنده MEG با مقدار تزریق ۹.۵۵m3/h در غلظت ۷۰‌درصد، برای بازدارنده متانول با مقدار تزریق ۹.۰۳m3/h در غلظت ۹۰ درصد می توان از تشکیل هیدرات در خط دریایی جلوگیری کرد. همانطور که از جدول ‏۳‑۳۰ مشاهده می‌شود حتی غلظت ۱۰۰ درصد DEG هم نمی‌تواند با مقدار تزریق ‌۱۰m3/h از تشکیل هیدرات جلوگیری نماید. بنابراین DEG از گزینه‌های تزریق بیرون می‌آید.
پایان نامه - مقاله - پروژه
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده‌ها (یافته‌ها)
مبارزه با هیدرات با بهره گرفتن از گرما و فشار
در فصل­های اولیۀ تلاش کردیم که روش­هایی برای تعیین شرایط فشار و دمای هیدرات، ارائه کنیم. یکی دیگر از راه­های مبارزه با هیدرات، اجتناب از وارد شدن به نواحی فشاری و دمایی است که در آنها هیدرات تشکیل می­ شود. این مسئله، موضوع این فصل است. یک قالب هیدرات هنگامی در خط لوله شکل می­گیرد که شرایط تشکیل هیدرات (آب، گاز و ترکیب مناسب دما و فشار) وجود داشته باشد. در این فصل این موضوع بررسی می­ شود که چگونه می­توانیم از عامل سوم به نفع خودمان برای مبارزه با هیدرات استفاده کنیم. در خط انتقال دو پدیده زیر بسیار ما را شدیداً تهدید می‌کنند، پس باید مبارزه با هیدرات را از دما و فشار آغاز کنیم:
پدیده حافظه : اگر هیدرات روی آب تشکیل شود که قبلاً در فرایند تشکیل و سپس تخریب هیدرات مورد استفاده قرار گرفته است، زمان کمتری برای تشکیل لازم دارد به این پدیده در هیدرات‌ها پدیده حافظه می‌گویند.
اثر پل : در صورتیکه قطره آب قبلاً در تشکیل و تخریب کریستال شرکت داشته باشد، وقتی دوباره تشکیل هیدرات میدهد زمان القاء کمتر می‌شود. دیده شده است که اگر در حضور قطره‌ای که حافظه هیدرات دارد، قطرات آبی اضافه شود، زمان تشکیل هیدرات برای قطرات جدید آب هم، همان زمان قطرات آب حافظه دار است به این پدیده اثر پل می‌گویند.
کاهش فشار
یکی دیگر از روش­های پاکسازی هیدرات این است که به محض تشکیل هیدرات، فشار را باید کاهش داد. براساس اطلاعاتی که پیشتر ارائه شد، با کاهش فشار، هیدرات دیگر یک فاز پایدار نیست. این امر با یخ متفاوت است. کاهش فشار اثر کمی روی نقطۀ انجماد یخ دارد.
از لحاظ تئوری، این کار عملی است، امّا فرایند لحظه­ای نیست، مدتی طول می­کشد که هیدرات ذوب شود. داستان­های ترسناکی دربارۀ کسانی که فشار خط لوله را کم کرده و سپس یکی از اتصالات را باز کرده ­اند، وجود دارد، زیرا بعد از آن از طریق پرتابۀ هیدرات کشته شده ­اند.
هم تئوری و هم تجربه نشان می­دهد که قالب­ها تمایل به ذوب شدن شعاعی دارند (از دیوارۀ لوله تا مرکز)]۶۲[. قالب به سمت داخل کوچک می­ شود، امّا به­ دلیل جاذبۀ زمین به پایین لوله می­رود. به این شکل مسیر جریانی برای ارتباط بین دو طرف قالب ایجاد می­ شود که به­ طور معمول هم خیلی سریع اتفاق می­افتد. در مقابل، اگر قالب به‌صورت خطی ذوب می­شد، تا وقتی که کل قالب ذوب نشده، هیچ پیوند جریانی ایجاد نمی­شد. طبیعت متخلخل و تراوای بیشتر قالب­های هیدرات به این معناست که ارتباط جریانی درون قالب می ­تواند وجود داشته باشد، در این­صورت فشار دو طرف برابر می­ شود. بااین­حال، غیرمنطقی است که فکر کنیم همواره به این صورت است. درحالی که اغلب اوقات، قالب­ها خیلی تراوا نیستند.
به­ طور معمول هر چه فشار کمتر باشد، قالب سریع­تر ذوب می­ شود. بااین­حال، وقتی فشار پایین می ­آید، به­خاطر اثر ژول- تامسون دما نیز کاهش می­یابد. امّا اگر کاهش فشار به­سرعت انجام گیرد، زمانی برای تعادل با محیط وجود ندارد و باید انتظار داشته باشیم که سامانه گرم شود.
استفاده از گرما
پیشتر دربارۀ دمایی و فشاری که در آن هیدرات تشکیل می­ شود، بحث کردیم. برای جلوگیری از تشکیل هیدرات، می­توان تنها دمای سیال را بالاتر از دمای تشکیل هیدرات نگاه داشت (با در نظر گرفتن حاشیۀ ایمنی مناسب). روش دیگر این است که می­توان عملیات را در فشارهای کمتر از فشار تشکیل هیدرات انجام داد. برای خط لولۀ مدفون[۱۷۲]، که در آن گرما از خط لوله وارد محیط می­ شود، دمای سیال باید به­گونه ­ای باشد که هرگز وارد ناحیۀ تشکیل هیدرات نشود. این گرما دادن به­ طور معمول به دو روش انجام می­گیرد:
با گرم­کن‌های خط لوله : از گرم­کن­ می­توان برای گرم کردن سیال استفاده کرد. از آنجا که در این روش تنها در یک نقطه، تزریق انرژی داریم، مقدار این انرژی باید به حدی باشد که دمای سیال تا نقطۀ بعدی تزریق گرما، بیشتر از دمای تشکیل هیدرات بماند، به این معنا که دمای سیال ورودی به خط لوله باید بسیار بیشتر از دمای تشکیل هیدرات آن باشد.
دادن گرمای مستمر[۱۷۳] : یکی دیگر از روش­های گرما دادن به سامانه، گرما دادن مستمر است. در این روش، گرما به‌صورت مستمر در خط لوله تزریق می­ شود. بنابراین، دیگر نیاز نیست که مانند حالت قبل دمای سیال خیلی زیاد باشد. در تزریق مستمر انرژی کافی است دمای‌سیال کمی بیشتر از دمای تشکیل هیدرات باشد. گرمای مستمر می‌تواند به­ صورت الکتریکی یا با بهره گرفتن از یک سیال (مانند روغن داغ یا گلایکول) باشد. در هر یک از این حالات، ابزار گرمایی در نزدیکی خط لوله­ای که باید گرم شود، قرار می­گیرد. گرما دادن مستمر به­­ویژه در شیرها[۱۷۴] انجام می­گیرد. شیرها به دلیل اثر ژول تامسون، مستعد انجماد هستند.
عایق کاری : یکی دیگر از ابزارهای مبارزه با تشکیل هیدرات، عایق­کاری است. خط لولۀ عایق­بندی­شده نسبت به خط لولۀ بدون عایق، با نرخ آهسته­تری گرمای خود را از دست می­دهد. به این معنا که گرم­کن دمای کمتری برای آن فراهم می­ کند و در نتیجه عملکرد ضعیف­تری خواهد داشت. علاوه بر این، عملکرد ضعیف یعنی هزینه­ های عملیاتی کمتر. در واقع، استفادۀ مناسب از عایق، در بعضی موارد می ­تواند نیاز به گرم­کن را برطرف کند.
اتلاف گرما از یک خط لولۀ مدفون
اتلاف گرما از خط لولۀ مدفون را می­توان با بهره گرفتن از اصول بنیادی انتقال حرارت، محاسبه کرد. می‌توانید از معادله بنیادی انتقال حرارت شروع کنیم:

 

 

(۴-۱)

 

 

 

 

 

که در آن Q نرخ انتقال حرارت، U ضریب کلی انتقال حرارت، A مساحت در دسترس برای انتقال‌حرارت و ΔTlm میانگین لگاریتمی دماست که از رابطۀ زیر به­دست می ­آید:

 

 

(۴-۲)

 

 

 

 

 

ضریب کلی انتقال، U، مجموع چهار حرارت است:
(۱) همرفت[۱۷۵] به­ دلیل جریان سیال در لوله

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ب.ظ ]




تعداد

 

۳۶

 

 

 

مقدار کای - دو

 

۴۷۶/۶

 

 

 

درجه آزادی

 

۲

 

 

 

سطح معناداری

 

۰۳۹/۰

 

 

 

ناحیه رد و قبول فرض صفر به صورت زیر است
بنابراین فرض صفر در سطح اطمینان ۹۵ % رد می شود زیرا مقدار آماره کای - دو برابر با ۴۸/۶ بدست آمده است که در ناحیه رد فرض صفر قرار دارد. یعنی میزان تاثیر عوامل با هم تفاوت معناداری دارد. از دیدگاه پاسخگویان اختیار موثرترین عامل می باشد .پذیرش در طبقه دوم تاثیرگذاری قرار دارند. توانایی کم اثرترین عامل است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴-۶) پایایی پرسشنامه
هدف و منظور از پایایی (قابلیت اعتماد) پرسشنامه این است که در زمان های مختلف قابلیت استفاده داشته باشد. یعنی در صورتی که پرسشنامه‌ای در طول مدت زمان کوتاهی توزیع و سپس جمع‌ آوری شود، نتیجه‌های آن از یک نمونه مشخص همانند هم باشد. عدم پایایی مناسب ممکن است به نامفهوم بودن سؤالها، نامربوط بودن آنها به فرضیه‌ها و مانند آنها برگردد. یکی از معروفترین معیارهای سنجش پایایی، استفاده از معیار آلفای کرونباخ است که بصورت زیر تعریف می‌شود:‌

که در آن Si انحراف معیار سوال i ام ، Ssum انحراف معیار مجموع سؤالها و K تعداد سؤالهای پرسشنامه است. هرچه مقدار آلفا نزدیک به مقدار یک باشد نشان دهنده میزان پایایی بالاست. مقدار آلفا برای پرسشنامه تحقیق برابر با ۹۱/۰ بدست آمده است که نشانگر پایایی بالای پرسشنامه است.
Reliability

۴-۷) آزمون مقایسه میانگین تک نمونه‌ای:
هر گاه هدف، مقایسه میانگین یک متغیر یا نمونه با یک مقدار ثابت باشد، می توان از
آزمون t ـ استیودنت استفاده کرد. در این آزمون، فرض نرمال بودن لازم است، (اگر چه اگر تعداد نمونه بیشتر از ۳۰ باشد، براساس قضیه حد مرکزی توزیع نرمال خواهد شد) فرض صفر و فرض به صورت زیر خواهد بود:

که آماره آزمون به صورت زیر تعریف می شود:

در آماره آزمون مذکور  و Sبه ترتیب میانگین و انحراف معیار نمونه و  و n به ترتیب مقدار مورد آزمون و تعداد نمونه است. ثابت می شود در صورتی که حجم نمونه زیاد باشد (۳۰ < n) آماره آزمون دارای توزیع نرمال استاندارد خواهد بود. از اینرو ناحیه رد و قبول H0 (برای سطح اطمینان ۹۵%) به صورت زیر تعریف می شود:
در صورتی که مقدار t در ناحیه رد H0 قرار بگیرد فرض صفر رد خواهد شد.
پیوست:
الف: جداول فراوانی سوالات

ب: خروجی SPSS:
T-Test

فصل پنجم:
نتیجه گیری و پیشنهادها
۵-۱) مقدمه
فصل پنجم، به شرح نتایج حاصل از مطالعه و بررسی وضعیت عوامل مؤثر در ایجاد نظام بودجه‌ریزی عملیاتی در پارک فناوری پردیس اختصاص دارد.
در این تحقیق سعی کردیم با بهره گرفتن از مدل شه مجموعه عواملی که در اجرای بودجه‌ریزی عملیاتی مؤثر است را شناسایی کنیم و سپس با نظرسنجی از مدیران، معاونان و کارشناسان مسئول که در حوزه بودجه فعالیت دارند وضع موجود این عوامل را در پارک فناوری پردیس بررسی کنیم. بعد از بررسی وضع موجود این عوامل، آن عواملی را که وضعیت نامناسبی دارند به عنوان موانع اجرای بودجه‌ریزی عملیاتی در پارک فناوری پردیس شناسایی کنیم.
در پیش آزمون‌هایی برای بررسی فرضیات عوامل مؤثر ایجاد نظام بودجه‌ریزی عملیاتی در پارک فناوری پردیس انجام شد که نتایج آن‌ها در این فصل ارائه می‌گردد.
در پایان پیشنهادهایی برای اجرای موفق ایجاد نظام بودجه‌ریزی عملیاتی در پارک فناوری پردیس ارائه می‌گردد.
۵-۲) نتایج پژوهش
با توجه به اثبات نرمال بودن توزیع پاسخها، با بهره گرفتن از آزمون میانگین یک جامعه، فرضیه های تحقیق را بررسی کردیم و نتایج زیر حاصل گردید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ب.ظ ]




۴- دخالت های گروهی
۵- ایجاد مهارت های شناختی[۴۳] اراده خویشتن
۶- روش فرافکنی زمانی لازاروس
۷- روابط زناشویی
۸- مسأله گشایی وتصمیم گیری ( شهریار ، ۱۳۸۶).
افسردگی به عنوان یک پدیده چند وجهی و چند عاملی تصور می شود که در آن هر کدام جنبه های مهمی در ایجاد تداوم افسردگی دارند . افسردگی در سراسر دنیا مسأله ای مهم است . در یک بررسی طولی همه کسانی را که بین سالهای ۱۸۹۵-۱۸۹۷ در ایسلند متولد شده بودند را مورد مطالعه قرار دادند . احتمال ۱ به ۸ وجود داشت که این افراد در مرحله ای از زندگی پیش از رسیدن به سن ۷۵ سالگی دچار اختلال عاطفی شوند. نتایج بدست آمده از مطالعات دیگر برآورد می کند که در طول زندگی احتمال بروز افسردگی یک قطبی برای مردان ۸ تا ۱۲ درصد وبرای زنان ۲۰ تا ۲۶ درصد است . در مورد اختلال دو قطبی که کمتر شایع است ، خطر وقوع در طول تمام عمر ۱% می باشد . در این رابطه نیز زنان بیشتر در معرض ابتلا هستند تا مردان ( دیوید و ویسمن به نقل از ساراسون، ۲۰۰۵). براساس مطالعاتی که در اروپا وآمریکا انجام شده است برآورد شده است که بین ۹ تا ۲۶ درصد از زنان و ۵ تا ۱۲ درصد از مردان در طول زندگی خود یک بیماری افسردگی عمده داشته اند . هم چنین بر آورد شده است که بین ۵/۴ تا ۳/۹ درصد زنان و ۳/۲ تا ۲/۳ درصد مردان در برهه ای از زمان به این اختلال دچار هستند بنابراین زنان دو برابر بیشتر از مردان به افسردگی دچار می شوند و این نسبت در جمعیت های بالینی نیز گزارش شده است. این عدم تجانس درشیوع افسردگی مخصوصاً در گروه های سنی جوان تر صدق می کند. همچنین احتمال بهبود افسردگی در این اشخاص نسبت به افراد مسن بیشتر است ونیز احتمال تجربه مجدد بیماری در آنها کمتر است . مطالعات متعددی که بر روی بیماران مراجعه کننده به پزشکان عمومی انجام شده نشان می دهند که شیوع افسردگی اساسی در حدود ۵ درصد است . این میزان سبب شده که اختلال افسردگی یکی از شایع ترین مشکلات بالینی پزشکی عمومی تلقی گردد. تخمین زده می شود که تنها در حدود ۱۰ درصد بیماران مراجعه کننده به پزشکان عمومی که دچار افسردگی هستند به خدمات روان پزشکی ارجاع داده می شدند ( بلک برن ، ۲۰۰۸). از طرفی میزان شیوع افسردگی در میان اقشار مختلف جامعه، مختلف است.افسردگی شایع ترین اختلال خلقی وعاطفی و بزرگ ترین بیماری روانی قرن حاضر است به بیان ساده تر یک واکنش روانی- زیستی در برابراسترس های زندگی است . چنین حالت واکنش در اختلال خلقی، محدود به زمان ومکان خاص نبوده و می تواند در هر زمان وهر مکانی و برای هرشخصی در هر موقعیتی که باشد پدید بیاید. در واقع خلق آدمی حاصل مجموعه ای از واکنش های عاطفی در یک موقعیت خاص وزمان معین است . به سخن دیگر خلق یک زمینه عاطفی است که آکنده ازگرایش های هیجانی غریزی بوده وحالت های روانی به احساس انسان طعم خوشایند یا نوخوشایند می دهد و در بین دو قطب لذت و درد در نوسان است . یک تغییر محسوس یا انحراف از حالت طبیعی و متعادل خلق می تواند به صورت اندوه و غم زدگی مشخص گردد. اگر اندوه بر حسب شرایط خاص به صورت یک اختلال قابل توجه و بیمار گونه ظاهر شود می تواند به یک خلق افسرده تبدیل گردد( افروز،۱۳۸۶).
دانلود پایان نامه
افسردگی از ابتدای تاریخ بشر افراد را رنج داده است. در واقع اولین بار حدود ۲۴۰۰ سال پیش پزشک شهیر یونانی بقراط واژه مالیخولیا را برای توصیف افسردگی بکار برد . افسردگی ربطی به موقعیت اجتماعی افراد و دارایی آنها ندارد ودر واقع بسیاری از افراد مشهور در طول تاریخ به آن مبتلا بوده اند. نکته بسیار مهمی که باید به خاطر داشت این است که ابتلا به افسردگی دلیل بر ضعف و ناتوانی بشر نیست ( افروز،۱۳۸۶).
۲-۳-۱ افسردگی چیست ؟
افسردگی [۴۴] فقط احساس موقتی گرفتگی ، اندوه یا دلتنگی نیست . افسردگی حالتی ورای غمگین بودن یا اندوه شدید بر اثر فقدان یک عزیز است . غمگین بودن وسوگواری ، واکنش های طبیعی وموقتی در مقابل تنش های زندگی هستند . این نوع خلق ها در مدت زمان نسبتاً کوتاهی بر طرف می شوند و فرد مجدداً وضعیت طبیعی خود را باز می یابد. در واقع افسردگی که غالباً به آن افسردگی بالینی یا اختلال خلق یا اختلال عاطفی اطلاق می شود ماه ها یا حتی سالها فرد را گرفتار می کند. بیماری های افسردگی بر احساسات ، افکار ، رفتار و سلامت جسمانی فرد تأثیر می گذارند(سالمانز[۴۵] ،۲۰۰۳).
افسردگی، سرماخوردگی بیماری روانی است . تقریباً همه، حداقل به صورت خفیف احساس افسردگی کرده اند . احساس دمغی، بی حوصلگی ، غمگینی، ناامیدی، دلسردی، و ناخوشنودی همگی تجربیات افسردگی رایج هستند. ولی آشنایی با این حالت ها موجب آگاهی وشناخت نمی شود ، زیرا فقط ظرف سی سال اخیر پیشرفت های قابل ملاحظه ای در زمینه شناخت این بیماری صورت گرفته است (روزنهان وسلیگمن[۴۶]،۲۰۰۶).
در زبان روزمره اصطلاح افسرده برای اشاره به یک حالت احساسی ، واکنش به یک موقعیت ، و سبک رفتار مختص به فرد بکار می رود . احساس افسردگی معمولاً به عنوان اندوه [۴۷] شناخته می شود وامکان دارد در هوای بارانی ، سرمای گزنده ، یا بعد از منازعه با یک دوست رخ دهد. موقعیتی که انتظار می رود شاد آور باشد غالباً به چنین احساس اندوهی پایان می بخشد . مردم ممکن است بعد از تعطیلات سال نو، بعد از رفتن به خانه ای جدید ، یا به دنبال تولد نوزاد احساس اندوه کنند( ساراسون وساراسون ،۲۰۰۵).
ارائه تعریف افسردگی آسان نیست ، طبقه بندی آن نیز مشکل تر است وپیشنهاد طرحی که بتواند مورد پذیرش همه متخصصان وپژوهشگران قرار گیرد غیر ممکن به نظر می رسد . در یک جمعبندی کلی می توان گفت که مفهوم افسردگی به سه گونه متفاوت بکار رفته است. به منظور مشخص کردن احساس های بهنجار غمگینی ، یأس ، ناامیدی و بروز آنها به عنوان نشانه یک اختلال برای مشخص کردن احساس های افسرده وار در چهارچوب اختلال های روانی پاره ای از علل و گونه ای از تحرک هستند و به پاره ای از درمانگری ها پاسخ می دهند به منظور توصیف اختصاری یک نشانگان که شامل نشانه ای عاطفی، شناختی، حرکتی، فیزیولوژیکی و غدد مترشحه است( هوبر[۴۸] ، ۱۹۹۳).
آشکارا مشاهده می شود که تعریف های متعدد افسردگی به نشانه های متعددی اشاره دارند که می توانند به گونه های مختلف با همدیگر ترکیب شوند و گاهی بازشناسی افسردگی از اختلال این ترکیب ها بسیارمشکل است، بخصوص اگر جنبه ی پنهان داشته باشد یا جلوه های بدنی به خود گیرد. اما به هر حال می توان این نکته را پذیرفت که افسردگی در عین حال با نشانه های جسمانی وروانی همراه است و نشانه های جسمانی گاهی چنان بر جدول بالینی سایه می افکند که مانع بازشناسی افسردگی می شود( دادستان ، ۱۳۸۴).
۲-۳-۲ حالات افسردگی
تشخیص وبررسی نشانه ای افسردگی بک[۴۹] یا فهرست زونگ[۵۰] یا از نوعی که مشاهده گر رفتار را می سنجد ( مانند مقیاس هامیلتن[۵۱] ) منتهی شده است. این نشانه شناسی چهار دسته از پدیده ها را در بر می گیرد که عبارتند از: اختلالات عاطفی ، انگیزش ها، شناخت و قلمرو بدنی . بازخورد عاطفی با حالت غمگینی تقریباً دائم وهمراه با حالات بحرانی بغض واشک ریختن مشخص می شود . البته در این حالت در رابطه با محیط اجتماعی شکوه ها وشکایت ها ، یاد آوری خواری ها و خفت ها ، تظلم ها وسرزنش ها نیز وجود دارند و مجموعه آنها غالباً با تظاهرات کم وبینش پنهانی خصومت، وابسته اند . انگیزش ها تابع نوعی باز داری اند، حال خواه این بازداری مربوط به زندگی جنسی باشد که در آن میل جنسی به یک سو نهاده می شود و خواه مربوط به زندگی اجتماعی که در آن آزمودنی در قالب خود، فرو می خزد ، همچنین در این حالت اختلالات شناختی وجود دارند که هسته ای از آنها بر اساس زمینه های سه گانه بک در فرد تشکیل یافته وبا افکاری منفی که فرد نسبت به خود ، نسبت به جهان ونسبت به آینده در خود ایجاد می کند، مشخص می شوند . فرد در رابطه با خود تصویری را که از بدن خویش دارد تنزل می دهد ونوعی خود ویرانگری را در خویش به فعل در می آورد ، که با احساس گنهکاری ، کینه نسبت به خود، میل به کیفر رسیدن و افکار تخریبی تا حد خودکشی ، بیان می شود( کراز[۵۲] ،۲۰۰۴).
۲-۳-۳ تاریخچه افسردگی
مردم موارد افسردگی را از زمان های بسیار دور ثبت کرده اند ، و توصیف هایی از آنچه ما امروزه اختلالات خلقی می خوانیم ، در بسیاری از منابع طبی قدیم وجود دارد .داستان عهد عتیق شاه سائول[۵۳] وداستان خودکشی آژاکس درایلیاد هومر ، هردو یک سندرم افسردگی را توصیف کرده اند . حدود ۴۰۰سال قبل از میلاد ، بقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی بکار برد. در حدود سال ۳۰ میلادی ،پزشک رومی ، سلسوس [۵۴] ملانکولی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود. {از ریشه یونانی Melan ( سیاه) و Chole ( صفرا)} در سال ۱۸۵۴ ، ژول فالره حالتی را توصیف نموده وآن را جنون ادواری[۵۵] نامید . چنین بیمارانی متناوباً حالات خلقی مانی و افسردگی را تجربه می کنند . در سال ۱۸۸۲ ، کارل کاپام روانپزشک آلمانی ، با بهره گرفتن از اصطلاح سایکوتایمی ، مانی و افسردگی را مراحل مختلف یک بیماری توصیف نمود . امیل کراپلین [۵۶] در سال۱۸۹۹ ، بر اساس معلومات روانپزشکان فرانسوی و آلمانی مفهوم بیماری منیک – دپرسیو را شرح دادکه شامل اکثر ملاک های تشخیص است که امروزه روانپزشکان برای استفاده از اختلال قطبی I از آن ها استفاده می کنند.کراپلین نوع خاصی از افسردگی را نیز شرح داد که پس از یائسگی در زن ها واواخر بزرگسالی در مرد ها شروع می شود و بعداً به افسردگی رجعتی[۵۷] معروف شد ، و از آن به بعد یکی از معادل های اختلالات خلقی ، با شروع دیررس شمرده شد( کاپلان وسادوک[۵۸] ،۲۰۰۲).
۲-۳-۴طبقه بندی افسردگی
۲-۳-۴-۱ اختلال های خلقی یک قطبی
غم، دلسردی ، بدبینی ونا امیدی در مورد اینکه اوضاع بهتر خواهد شد ، برای اغلب افراد احساس های آشنایی هستند . افسردگی، وقتی که دچارآن می شویم نا خوشایند است ، اما معمولاً خیلی طول نمی کشد ، وبعد از چند روز یا چند هفته یا بعد از اینکه به سطح شدت خاصی برسد ، خود به خود از بین می رود . در واقع افسردگی خفیف درکوتاه مدت ممکن است واقعاً طبیعی ودر بلند مدت سازگارانه باشد که فرد معمولاً از آنها دوری می جوید و در این حال معمولاً محدود کننده خود است . گاهی افسردگی از ما در برابر از دست دادن مقدار زیادی انرژی در دنبال کردن بیهوده هدف های دست نیافتنی محافظت می کند( کلر وسنه[۵۹] ، ۲۰۰۵ ، نسه [۶۰] ، ۲۰۰۰به نقل از باچر[۶۱] ، ۱۳۸۸).
۲-۳-۴-۲ اختلال افسردگی اساسی[۶۲]
ممکن است به تنهایی رخ داده یا بخشی از اختلال دو قطبی باشد. در صورتی که به تنهایی رخ دهد آن را افسردگی یک قطبی نیز می گویند . علائم باید به مدت حداقل دوهفته ادامه یافته و حاکی ازتغییر در عملکرد گذشته بیمار باشند . شیوع آن در مردان دو برابر زنان است . وقایع آشکار ساز حداقل در ۲۵% موارد اتفاق می افتد. علائم اختلال در طول شبانه روز تغییر می کنند و در اوایل صبح وخیم تر هستند . کندی روانی – حرکتی یا بی قراری وجود دارد با نشانه های نباتی همراه است . هذیان ها وتوهمات همراه با خلق ممکن است مشاهده شوند . سن متوسط شروع اختلال ۴۰ سالگی است ، ولی در هر سنی می تواند رخ دهد . عوامل ژنتیکی در آن نقش دارند( کاپلان وسادوک ، ۲۰۰۵).
۲-۳-۴-۳ اختلال افسرده خویی[۶۳] ( دیس تایمی )
شدت آن از اختلال افسردگی اساسی کمتر است . در زنان شایعتراز مردان است و سیر مزمن تری دارد. شروع بی سر و صدایی دارد . اغلب در افرادی رخ می دهد که سابقه فشار های روانی طولانی مدت یا فقدان های ناگهانی داشته اند( کاپلان وسادوک ، ۲۰۰۵).
اگر شدت افسردگی کمتر یا کاملاً عاجز کننده نباشد ، اختلال افسرده خویی نامیده می شود این اختلال با اصطلاح قدیمی تر روان رنجوری افسردگی نیز شناخته می شود( ساراسون و ساراسون، ۲۰۰۵).
۲-۳-۴-۴ اختلال خلق ادواری[۶۴]
شدت این اختلال کمتر بوده و با دوره های متناوبی از هیپومانی وافسردگی متوسط همراه است . این اختلال مزمن وغیر روان پریشانه است . علائم باید حداقل به مدت دو سال ادامه پیدا کنند . شیوع آن در زنان ومردان مساوی است . شروع اختلال معمولاً بی سرو صدا بوده و در اواخر نوجوانی و یا اوایل بزرگسالی رخ می دهد. سوء مصرف مواد در مبتلایان به این اختلال شایع است. اختلال افسردگی اساسی و اختلال دو قطبی در بستگان درجه اول به مبتلایان به این بیماری شایعتر از جمعیت عمومی است( کاپلان وسادوک ، ۲۰۰۵).
۲-۳-۴-۵ اختلال دو قطبی[۶۵]
اکثر کسانی که دچار افسردگی می شوند، دوره های شیدایی پیدا نمی کنند. اما از هر صد بیمار افسرده یک یا دو بیمار گرفتار هردو دوره ی افسردگی و شیدایی می شوند و عنوان تشخیصی اختلال دوقطبی یا شیدا افسرده می گیرند . در این نوع اختلال ، شخص بین دوره های از افسردگی و سرخوشی شدید نوسان پیدا می کند . در بعضی بیماران ، بین دو دوره ی شیدایی و افسردگی فقط یک دوره بهنجاری کوتاه دیده می شود . رفتار کسانی که در دوره ی شیدایی هستند به ظاهر خلاف رفتار افسرده ها به نظر می رسد . شخص در دوره های شدید شیدایی پرتوان و پرانرژی و پر از شور وهیجان است و اعتماد به نفس فراوان دارد. پیوسته حرف می زند، از کاری به کار دیگر می پردازد و کمتر به خوابیدن نیاز پیدا می کند. رفتار کسانی که در دوره های حاد شیدایی هستند یادآور اصطلاح تلاطم و خروش شیدای است. بسیار برانگیخته و بی قرار وپرجنب وجوش هستند. ساعت ها بی وقفه راه می روند ، آواز می خوانند، فریاد می زنند یا مشت به دیوار می کوبند. اگر اطرافیان بخواهند آرامشان کنند ، خشمگین می شوند وممکن است دست به فحاشی بزنند، تکانه های خود را به سرعت عملی می کنند یا به زبان می آورند . غالباً دچار گم گشتی و وپریشانی هستند و هذیان های در مورد ثروت وقدرت دارند ( هیلگارد وهمکاران[۶۶] ، ۲۰۰۶). در دوره مانیایی بیمار با حرارت تمام شادی می کند ورفتارهایش توأم با شور وشوق وجوش و خروش است( گنجی،۱۳۸۱).
افسردگی نوروتیک در حد فاصل میان افسردگی عادی وافسردگی پسیکوتیک قرار دارد. معمولاً همه در خود ودیگران، رفتار یک فرد سالم را در موقعی که فاجعه ای برای او رخ داده است مشاهده نموده ایم مثلاً مرگ عزیزی، معمولاً سبب گریه ، ناراحتی ، کم خوابی ، احساس بدبینی و عدم اعتماد به آینده می شود ولی افسردگی وغم شخص سالم کاهش می یابد. در حالت شدید افسردگی مانند توهم ، ادراک غیر عادی احساس شدید، تمایل به انتحار وعقب افتادگی تفکر مشاهده می گردد( شاملو ، ۱۳۷۴).
جدول (۲-۱): فهرست نشانه های بالینی افسردگی

 

رفتار، حرکت،
شکل ظاهری
جنبه هیجانی جنبه روانشناختی نباتی جنبه خیالبافی شناختی جنبه انگیزشی
حالت وضعی: بدون نیرو ، خمیده، بدون کنش، کندی حرکات، نا آرامی ،اضطراب عصبی، مالیدن دست ها به یکدیگر
حالت چهره : غمگین، نگران، آویزان بودن گوشه های دهان، چینهای عمیق ، بی حالتی یا متغیر وتنیده بودن چهره .
شیوه حرف زدن: آهسته، یکنواخت .
احساس کوفتگی، ناتوانی، غمگینی، نا امیدی، فقدان، رها شدگی، تنهایی، گنهکاری، خشم، اضطراب ونگرانی، احساس فاصله در برابر جهان پیرامونی. ناآرامی درونی، تحریک پذیری، نقش برانگیختگی ،گریه، خستگی، ضعف، اختلال های خواب ، تغییر پذیری، احساس آرامش در خلال روز ، حساسیت نسبت به تغییرات جوی، کاهش اشتها ووزن، کاهش لیبیدو، ناراحتی های نباتی، هنگام تشخیص باید به فشار خون ، کمبود آهن، کمبود یا افزایش آدرنالین توجه کرد. فقدان تخیل، کندی فکر، مشکلات تمرکز، نشخوار فکری ادواری،انتظار تنبیه و فاجعه، افکار هذیانی مانند ارتکاب گناه، بی کفایتی، مسکینی، افکار منفی درباره زندگی، بی هدف، افکار انتحاری.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ب.ظ ]