فصل دوم تحقیق شامل دو مبحث می باشد که مبحث اول استراتژی های آموزشی و تربیتی پیشگیری از بزهکاری، پیشگیری از بزهکاری و خانواده یا استراتژی های خانواده گرا، استراتژی های رشد مدار و جامعه گرا در پیشگیری از بزهکاری و مبحث دوم سیاست های جنایی پیشگیری و نقش تعلیم و تربیت در آن، قانون اساسی و لایحه قانون پیشگیری از وقوع جرم را مورد بررسی قرار داده است.
مبحث اول : استراتژی های آموزشی و تربیتی پیشگیری از بزهکاری
خسارات جانی و مالی فراوانی که از پدیده ضداجتماعی به بار می آید دولت ها را از همان ابتدا وادار به مبارزه با این پدیده کرده است. درباره ضرورت مبارزه، به هیچ وجه اختلافی بین دانشمندان و صاحب نظران نیست و چنانچه اختلافی باشد درباره شیوه های مبارزه است; اینکه آیا باید راه مبارزه را منحصر به مجازات نمود یا آنکه راه های دیگری هم در نظر گرفت. برای مبارزه اساسی با پدیده ضداجتماعی باید با علل آن به مبارزه برخاست نه با معلول. قرن هاست که دولت ها راه مبارزه را محدود و منحصر به برقراری و تشدید مجازات نموده اند. این سیاست کیفری نه تنها از میزان بزه نکاسته، بلکه تعداد آنها روز به روز قوس صعودی پیموده است. از سوی دیگر، همان گونه که در بیماری های جسمی، پیشگیری به درمان ترجیح دارد، در بیماری های روحی و روانی نیز بهتر است پیش از آنکه فرد دچار اختلال گردد به فکر پیشگیری بود.
در خصوص بزهکاری و جرم نوجوانان دو مسئله اهمیت دارد: اول اینکه چه عواملی آنان را به سوی جرم سوق می دهد و دوم اینکه چگونه باید شخص مبتلا را درمان نمود تا به تدریج از میزان جرم کاسته شود. به عقیده کرو برای جلوگیری از جرم باید چهار اصل را رعایت نمود:
۱. حق داشتن فرزند و تعداد آنها باید نسبت مستقیم باتوانایی های جسمی، روانی، اقتصادی و عاطفی والدین داشته باشد.
۲. باید طرحی برای آموزش پدران و مادران امروز و فردا تهیه و اجرا گردد.
۳. مؤسساتی برای کمک و سرگرم کردن نوجوانان و انجام کارهای سودمند برای آنان دایر گردد.
۴. از توسعه و تراکم جمعیت در محله های فقیرنشین تا آنجا که امکان دارد جلوگیری به عمل آید.[۷۸]
گفتار اول :پیش گیری از بزهکاری و خانواده یا استراتژی های خانواده گرا
می دانیم که در هر مورد پیش گیری مهم تر از درمان است. ایجاد ارتباطات نزدیک و صمیمانه با جوانان، پر کردن خلأهای عاطفی، درک حساسیت سنین جوانی، کمک به حل مشکلات خاص این سنین، عدم وارد آمدن فشارهای غیرمتعارف در مسائلی همچون تحصیل، ایجاد احساس وجود اعتماد به فرد جوان و اهمیت دادن به نظرات و تصمیمات جوان از جمله عواملی است که در کانون خانواده بایستی به آن توجه شود و از سوی دیگر نیز برنامه ریزان و تصمیم گیران بایستی با ایجاد زمینه های شغلی، تحصیلی، ایجاد فضاهای تفریحی مناسب، گسترش تنوع تفریحات سالم، عدم گریز از آموزش آسیبب های اجتماعی با بیان نظرات بی منطقی هم چون از بین رفتن قبح عمل و… ایجاد مراکز مشاوره و اطلاع رسانی شفاف از طریق رسانه ها، زمینه کاهش بزهکاری را فراهم نمایند.[۷۹]
این استراتژی ها مهارت هایی راجهت تمرین آماده کرده است مانند آموزش وا لدین درمورد روش های فرزند پروری ،مهارت های ارتبا طی بین کودک وخانواده وحل مشکلات کودک وخانواده بدون تخلف وتنبیه . ملاقات های خانگی که قادرند منابع خطرزا در خانه معرفی کنند وزمینه های راهنمایی لازم برای نگهداری ورشد سالم کودکان رادر خانه فراهم کنند .
بند اول: تاثیر روش های تربیتی خانواده در پیشگیری از بزهکاری
بزهکاری یک پدیده بسیار پیچیده اجتماعی است که در محیط های اجتماعی مختلف به شکل های متفاوتی دیده می شود . تعریف بزه و رفتار بزهکارانه در هر جامعه ای توسط قوانین حقوقی و هنجار های اجتماعی آن جامعه مشخص می شود . اگرچه در بیشتر جوامع ، بزه به عنوان رفتاری قابل تنبیه از طرف قانون تعریف شده است ، اما صرفاً در تبیین آن مفهوم حقوقی مسئله کافی نیست . بزهکاری به معنای تعدادی متغیر از اعمال ارتکابی علیه احکام قانونی که می تواند ماهیت های مختلفی داشته باشد ، وجه مشترک تمام جوامع انسانی است . وخانواده یکی از آنهاست.برای اینکه خانواده از محیطی آرام و سالم برخوردار باشد رعایت نکاتی ضروری است:
۱-برقراری دوستی و تفاهم بین والدین : دوستی وتفاهم پدر ومادرموجب آسایش خاطر و اطمینان کودک و نوجوانان درخانواده می گردد. ازهنگامی که نوزاد چشم به جهان می گشاید به محبت، لبخند، مواظبت ونگهداری نیازمند است.از این رو اگر درمواردی مشکلات و مسائلی در روابط پدر و مادر وجود داشته باشد ،لازم است این مسائل را بین فرزندان آشکار نکنند یا احیاناً یکی درغیاب دیگری به انتقاد و بدگویی از طرف مقابل نپردازند. اگر پدرنزد فرزندان، مادر را مورد اهانت داشت؟ پس باید در روابط خانواده سعی شود با گذشت و سازش روابط عمومی صمیمانه را روز به روز مستحکم تر ساخته و انتظارات نامعقول و سخت گیری صمیمیت رابه سردی و درگیری تبدیل نکنیم که در این صورت اولین کسی که ضربه خواهد خورد ، فرزندان معصوم و بی گناه می باشد .
۲- همبازی شدن با کودک ونوجوان : والدین باید امکان سرگرمی ، استراحت وتفریحات سالم را برای فرزندانشان فراهم کنند. شرکت در مسابقات ورزشی، رفتن به پارک و ترتیب دادن مسافرتهای دسته جمعی، رفتن به باشگاه های ورزشی وتفریحی، فرهنگی ومجامع دینی می تواند از بزهکاری جلوگیری کند.تفریح و ورزش با کودکان ونوجوانان همیشه لذت بخش وشادی آفرین است.
۳- احتراز از رقابت درجلب محبت فرزندان : اگر والدین بخواهند که فرزندان آنها در کنارشان باقی بمانند ومسائل ساده باعث ارتباط روحی آنان نشود،باید بتوانند رابطه ای صمیمانه با فرزندان خود داشته باشند.علاوه براین ،وجود رابطه صمیمانه میان والدین و فرزندان محیط خانه را به پناهگاهی عاطفی وامن برای فرزندان تبدیل می کند که آنها می توانند درآن آرام گیرند،احساس امنیت کنند.
اگر محیط خانواده برای اعضای آن یک محیط دوستانه باشد ودختر بتواند در مواقع حساس که با یک بحران روحی روبرو می شود، موضوع را با پدر و یا مادر خود مطرح کند،قطعاً از بسیاری از انحرافات که در سر راه دختران قرار می گیرد، جلو گیری خواهد شد.[۸۰]
۴-عدم ایجاد ناسازگاری در محیط خانواده: ناسازگاری محیط خانواده ،کودکان ونوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد .اگر اختلاف والدین به طلاق وجدائی منتهی گردد و طفل از محبت و توجه والدین یایکی از آنها محروم شود، از محیط زندگی گریزان و اصولا دلسرد و افسرده خواهد شد و این وضع او رابه راه انحراف،لغزش و بزهکاری خواهد کشانید.[۸۱]
۵-عدم پرخاشگری والدین نسبت به خود و یا نسبت به فرزندان: پرخاشگری والدین نسبت به یکدیگر ویا نسبت به فرزندان خود،کودک را از محیط خانواده فراری وناراضی می سازد وممکن است این عدم رضایت او را به سمت بزهکاری سوق دهد .
۶-پرورش حس اعتماد به نفس: ازدست دادن اعتماد به نفس موجب فلج شدن فکروروح انسان می شود، او را ازخود مایوس ومتکی وابسته به دیگران بار می آورد . والدین به جای اینکه همواره روی نقاط ضعف فرزند خود انگشت بگذارد وبخواهند از طریق سرزنش او را اصلاح کنند، باید درکنار نقاط ضعف بیشتر به نقاط مثبت و امتیازات او توجه کنند و در این زمینه او را تائید و تشویق نمایند تا اعتماد به نفس او بیشترشود. توجه به نقاط مثبت باعث ایجاد و اعتماد نسبت به والدین و برقرار ارتباط روحی و عاطفی با آنها می شود.
۷- حفظ شخصیت فرزندان: جوانان ونوجوانان دوست دارند شخصیت او مورد توجه و احترام قرار گیرد و به همین سبب به صورتهای مختلف به ابراز شخصیت می پردازد. اگر روزی دست به خطا زد ، سعی می کند که آن را از دید دیگران پنهان سازد تا خوار نشود. از این حیث شایسته است:
اولاً: از هر عملی که باعث خدشه دار کردن عزت و کرامت فرزندان می شود، اجتناب کنیم. اهانت، تحقیر، بکاربردن الفاظ طعن آلود، سرکوفت زدن ،شکست ها را به رخ او کشیدن، سرزنش بی جا، عواملی هستند که باعث از میان رفتن احساس شخصیت در فرزندان می شود.
ثانیاً: برای اصلاح ومعایب فرزندان خود از روش های غیر مستقیم استفاده کنیم.
ثالثاً: اگر لازم آید که خطائی را بخواهیم بطور مستقیم یاد آوری کنیم بهتر است این تذکر بصورت علنی و آشکار در حضور دیگران نباشد. ویا اگر فرزند خودش عذرخواهی کرد باید عذر او را به راحتی پذیرفت.
۸- مشورت با فرزندان : این مشورتها سبب می شود :
اولاً: آنها احساس کنند که در خانواده به حساب می آیند بدین ترتیب آنچه را که دردل دارند با والدین خود درمیان بگذارند وهمین امر سبب پیدایش صمیمت و همدلی در خانواده می گردد.
ثانیاً: اگر فرزندان مورد مشورت قرار گیرند این امرسبب می شود والدین به تدریج راه و روش فکر کردن و تصمیم گیری را به آنان بیاموزند برخی از افراد با وجود برخورداری از تحصیلات عالی ، در تصمیم گیری بسیار ناتوان بوده ودر زندگی اجتماعی وخانوادگی با مشکلات جدی روبرو می شود. این گونه افراد کسانی هستند که در محیط خانوادگی به درستی پرورش نیافته اند.
۹- ابراز مهر و محبت به فرزندان :باید فرزندان را از مهر ومحبت سیراب کرد. محبتی که فرزندان در خانواده می بیند، موجب آرامش روانی آنها شده وهمین آرامش روان آنها را ازتمایل به بسیاری از لغزش اخلاقی باز می دارد[۸۲].
البته باید خاطرنشان نمود که تاکید برمحبت به معنای افراط نیست محبت باید چنان باشد که:
اولاً: فرزندان بیش از حد وابسته بار نیایند وبتوانند درغیاب والدین روی پای خود بایستند وهمواره خود را محتاج توجه ویاری آنها نبینند.
ثانیاً: محبت افراطی باعث میشود که فرزند از خود راضی و پرتوقع بار بیاید. هنگامی که وارد اجتماع می شود چون توقعات او برآورده نمی شود ، سرخورده و مایوس و افسرده می گردد .
خلاصه والدین باید در رفتارهای خود به نکات زیر توجه داشته باشند:
- با کودک و نوجوان ارتباط گرم وعاطفی برقرار کند.
- برای نوجوان ارزش قائل شوند واز به کار بردن صفاتی که بی ارزش را القاء می کند ، پرهیز کنند.
- در حل مسائل به جای پرخاشگری برخورد منطقی داشته باشند تا برای نوجوان الگو شود.
- نوجوان را از توجه به لذات زود گذر مسخ کنندونظرآنان رابه لذات درازمدت ومنطقی جلب کنند.
- زمینه استفاده ازتفریحات سالم وارزشهای مناسب رابرای فرزندان خود فراهم کنند.
- ازتنبیه نوجوان پرهیز کنندواز پاداشهای مناسب در مقابل رفتارهای مطلوب استفاده نمائید.
- از تماشای فیلم های غیر اخلاقی توسط کودکان ونوجوانان جلوگیری به عمل آورند.
در همین راستا، افزایش مراکز خدمات روان شناختی ومشاوره وارتقاع سطح فرهنگی عمومی برای مراجعه به این گونه مراکز درهمه مقاطع زندگی، مخصوصا در دورانهای بحرانی کمک موثری در جهت مصون نگهداشتن افراد در برابر ارتکاب بزهکاری و اعمال مجرمانه محسوب می گردد.
و جان کلام این که : اگربسیاری ازخانواده های ما و مربیان اجتماع به این عشق مولا علی (ع ) که می فرمایند : همانا قلب وجان وروان جوان مانند زمین خالی ، آماده ای است که هربذری درآن پاشیده شود می پذیرد وباورش میکند ،ارج نهاده بودند وتعلیم وتربیت وآموزشهای صحیح ودادن آگاهی به موقع به جوانان ونوجوانان بذرراستی ودرستی رادرنهاد آنان کاشته بودند امروز باتصمیمی جدی واستوار به استقبال امورزندگی فردی واجتماعی می شتافتند ولی متاسفانه این بذر به موقع درنهاد آنان پاشیده نشده وقلب آنان سخت گردیده و عقل و فکر آنان به امور دیگری مشغول است وبار کجی دردست آنهاست که آنان را به سرمنزل مقصود واقعی نخواهد رساند [۸۳].
بند دوم : نقش سطح تحصیلات خانواده در پیشگیری از جرم
برای بررسی نقش سطح تحصیلات خانواده در پیشگیری از جرم و بزهکاری مطالعات و نظرات متعددی مطرح شده است ولی به عنوان نمودی عینی ار تاثیر متغیر مذکور نقش آن را در نوجوانان بررسی می کنیم: دربارهء سطح سواد اعضای خانواده و اعتیاد نوجوانان چنین گزارش شده که ۶۸% مادران معتادان جامعهء بررسی شده،بیسواد،و ۱۸% میان ۱ تا ۶ کلاس و ۵% میان ۷ تا ۹ کلاس سواد داشتهاند و فقط ۱۳% میان ۱۰ تا ۱۲ کلاس را گذرانده بودهاند.درباره پدران ۳۷% از آنان بیسواد،۲۲% میان ۱ تا ۶ کلاس و ۶% تا سیکل اول و ۵% تا سیکل دوم سواد داشتند و فقط ۲ درصد تحصیلات عالی داشتند.بطور کلی بررسیها نشان میدهد که اکثریت معتادان جوان در خانوادههای بیسواد یا کم سواد رشد کردهاند و این موضوع احتمالا به طریقی در اعتیاد فرزندان مؤثر بوده است.
مصطفوی الحسنی نیز در پایاننامهء خود تأثیر بیسوادی و کمسوادی پدران و مادران را بر اعتیاد فرزندانشان تأیید میکند.در این پایان نامه نشان داده شده که ۷۰% از پدران و مادران معتادان بیسواد بوده و در حدود ۴۶% تحصیلات ابتدایی داشتهاند و حدود ۷% تحصیلات بالاتر از دیپلم(۱۳۵۴)داشتهاند. قنبرزاده ماکوئی نیز در پایاننامهء خود اختلافات خانوادگی را مهمترین عامل کشیده شدن فرزندان به اعتیاد دانسته است.وی در پایاننامهء خود اظهار کرده که از صد نفر کل معتادان والدین ۷۸ نفر در قید حیات بودند که از این عده ۳۶ نفر با یکدیگر اختلاف داشتهاند.درباره علت اختلاف والدین،نداشتن توافق اخلاقی بالاترین درصد(۲۷%)را داشته و عوامل دیگر به ترتیب از این قرار است:نداشتن تجانس نسبی(۵/۱۹%)،قمار بازی و مشروبخواری پدر(۱۳%)،کار زیاد پدر(۱۱%)،ولخرجی مادر(۱۱%)و کار کردن مادر(۹%).از میان معتادان،آنهایی که پدرانشان معتاد بودهاند بالاترین فراوانی را دارند(۱۲%).ملاحظه میکنید که اعتیاد همچون بیماری ارثی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.به عقیدهء نگارنده اولیای مدارس و انجمنهای اولیا و مربیان نقشی اساسی در نجات دانشآموزانی دارند که در خانوادههای معتادان زندگی میکنند،به شرط آنکه دولت بودجهء لازم و متخصصان کار آزموده در اختیار آنها قرار دهد.در این میان از فنون خانواده درمانی وگروه درمانی معتادان نیز میتوان استفاده کرد،ولی کارایی این دو فن در مورد خانوادههای طبقات متوسط و بالاتر بیشتر است.[۸۴]
بند سوم :نقش تربیتی خانواده در پیشگیری از جرم