در یک جمع بندی کلی میتوان گفت خودکارآمدی ادراک شده با باورهای افراد درباره قابلیتهایشان برای تمرین مهار کنش وریهایشان و تمرین مهار رویدادهایی که بر زندگیشان تأثیر میگذارند، سر و کار دارد.
باورهای کارآمدی شخصی بر انتخابها در زندگی، سطح انگیزش، کیفیت کنش وریها، مقاومت در برابر پریشانی ها و آسیب پذیری در مقابل تنیدگی و افسردگی و اضطراب تأثیر میگذارد. باورهای افراد درباره کارآمدیشان تحت تأثیر منابع پنج گانه قرار دارد که شامل؛ تجارب مسلط، قانع سازی کلامی، تجارب جانشینی، حالتهای فیزیولوژیکی و هیجانی و تصویرسازی ذهنی میباشد. باورهای خودکارآمدی در خلال زمان و بواسطه تجربه تحول می یابند. تحول چنین باورهایی از نوباوگی شروع میشود و در سراسر زندگی ادامه می یابد و عواملی مانند؛ خانواده، دوستان و همسالان، مدرسه، مرحله گذار نوجوانی و … در آن موثر هستند. ( علی نیا کروئی ، 1382 )
باورهای کارآمدی شخصی بر الگوهای فکری که ممکن است خود کمک کننده، یا خود تاخیرساز باشند اثر می گذارند. یکی از راه های این تاثیرات شناختی، تنظیم رفتار به وسیله اهداف از پیش انتخاب شده و آگاهانه است و این تعیین هدف شخصی تحت نفوذ خود ارزیابی های ظرفیت های فردی قرار داردو نیرومندی کارآمدی ادراک شده به افزایش سطح اهدافی که مردم برای خود برمی گزینند و تحکیم تعهدشان به آن اهداف منجر می شود. در چنین مواردی برای غلبه بر پیچیدگی های فرایند پردازش شناختی اطلاعات چند بعدی که حاصل ابهامات و تردیدها می باشد و فرایند حل مساله، افراد باید ازحس خودکارآمدی بالایی برخوردار باشند تا در موقعیت های تصمیم گیری پیچیده در تفکر تحلیلی خودکارآمد باشند. هر چقدر کارآمدی ادراک شده آن ها بالاتر باشد کوشش بیشتری برای پردازش شناختی تکالیف و تفکر تحلیلی اختصاص می دهند (بندورا، 1977 به نقل از پاجارس، 1999).
خودکارآمدی افراد، سطح انگیزش آن ها را از طریق کنترل میزان کوشش و مدت زمان پافشاری در مقابل موانع تعیین می کند. به هنگام مقابله با دشواری ها، افرادی که به توانایی های خود شک دارند کوشش های خود را کاهش می دهند و به سرعت، به راه حل های سطح پایین تن می دهند. در مقابل افراد با خودکارآمدی قوی در مورد توانایی ها، برای غلبه بر چالش ها، کوشش بیشتری را اعمال می کنند. هر چه خودکارآمدی فردی بالاتر باشد، سریع تر از خود تردیدهای حاصل از شکست ها بهبود می یابد و به میزان و مدت زمان کوشش خود می افزاید. باورهای افراد در مورد ظرفیت هایشان بر میزان فشار روانی و افسردگی که در موقعیت های تهدیدآمیز یا فشارآور تجربه می کنند، اثر می گذارد. افرادی که معتقدند می توانند تهدیدها یا فشارهای بالقوه را کنترل کنند. شناخت های آشفته ساز را به ذهن خود راه نمی دهند و به وسیله آن ها آشفته نمی شوند در مقابل عدم اعتقاد به کارآمدی خود برای کنترل تهدیدهای بالقوه، به تجربه فشار و برانگیختگی اضطراری منجر می شود. (بندورا، 1993)
افرادی می توانند از طریق انتخاب و ساخت محیط زندگی خود تا حدی بر جریان زندگی خود اثر بگذارند. آن ها تمایل دارند تا از فعالیت هایی که باور دارند، بیش از حد توانایی آن هاست اجتناب کنند و فعالیت های چالش انگیز در محیط های اجتماعی را انتخاب کنند که اعتقاد دارند می توانند از عهده آن ها برآیند، به خصوص این که انتخاب یک موقعیت یا فعالیت می توتند تا مدت ها پی از انتخاب بر جریان زندگی فرد اثر گذار باشد(بندورا، 98-1993 به نقل از پاجارس، 1999).