کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



۴- در منابع آمده است که پس از پیمان شکنی بنی قینقاع و بنی نضیر، پیامبر۶، قصد کشتن آنان را داشت ولی از آنان گذشت.[۵۳۰] در باره ی قتل عام بنی قریظه پس از پیمان شکنی شان، مورخین گویند:[مردانشان کشته و زنان و فرزندانشان اسیر شدند.][۵۳۱] وقتی هم محاصره ی بنی نضیر و بنی قریظه شدت گرفت یهودیان گفتند:[اگر تسلیم محمد۶نشویم مردانمان کشته و زن و بچه مان اسیر خواهند شد.][۵۳۲]
با توجه به منابع معتبر، این پیمان نامه بین پیامبر۶، و سه گروه یهود مدینه در اوائل هجرت صورت پذیرفته است، زیرا پیمان با طوایف یهود را نمی توان دیرتر از ماه های اول هجرت دانست. اولاً به این خاطر که در این پیمان نامه آمده است: یهودیان نزد پیامبر۶آمده از دعوتش پرسیدند. پیداست این اولین برخورد یهود با رسول خدا۶ است که چنین سؤالی کرده اند.
ثانیاً مخیریق که طرف قرارداد بنی قینقاع معرّفی شده است در همان اوائل هجرت ایمان آورده است و در احد به شهادت رسیده است.[۵۳۳]
ثالثاً مخیریق وقتی پیمان نامه راگرفت و نزد قومش برگشت به آنان گفت: بیایید به محمد۶، ایمان آوریم.[۵۳۴] لذا به نظر می رسد او در همان روزها به مسلمانان پیوسته باشد. بدین صورت انعقاد این قرارداد به ماه های اول هجرت باز می گردد.[۵۳۵] مفاد پیمان نامه به این قرار است که یهودیان متعهد می گردند که به هیچ یک از اقدامات ذیل دست نزنند گرچه بندهای آن بعدها توسط یهودیان زیر پا گذاشته شد:
۱- همکاری علیه پیامبر۶«لا یعینوا علی رسول الله»
۲- همکاری علیه یاران پیامبر۶یعنی همه ی مسلمانان«ولا علی احد من الصحابه»
۳- اقدام تبلیغاتی«بلسان»
۴- اقدام مسلحانه«و لا ید و لا بسلاح»
۵- پشتیبانی تدارکاتی دشمن«و لا بکراع »
۶- توطئه های پنهان و آشکار، در شب یا روز «فی السّر و العلانیه لا بلیل و لا بنهار»
از سوی رسول خدا۶برای هر کدام از این سه طایفه ی یهودی نسخه ای نوشته شد تا نزد بزرگ ایشان محفوظ باشد. این شخص مسئول پیمان نامه و طرف قرارداد با پیامبر۶به شمار می آمد و تصمیم گیری درباره ی پایبندی یا نقض قرارداد بر عهده ی او بود. به همین جهت عبدالله بن ابی برای جنگ افروزی میان یهود و مسلمانان به حیی بن اخطب و کعب بن اسد، پیغام داد که پیمان خود را نادیده بگیرند و با پیامبر۶بجنگند.[۵۳۶]در جریان پیمان شکنی بنی قریظه هم این کعب بود که به این کار رضایت داد و دیگران نیز با او مخالفتی نکردند.[۵۳۷]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
از آنچه گذشت روشن گردید که هر سه طایفه ی یهودی که با مسلمانان درگیر شدند با پیامبر۶به عنوان رئیس دولت مدینه، پیمان عدم تعرض داشتند. گرچه تاریخ دقیقی برای آن ثبت نگردیده است لکن به جهت اسنادی که مطرح گردید، وقوع این رخداد حتمی است.[۵۳۸]
۴-۳- قراردادهای دائمی و موقت
با توجه به عملکرد پیامبر۶و شیوه ی انعقاد پیمان بین مسلمانان و سایر اقشار مدینه به ویژه یهودیان بنابراین موارد فقهاء قرارداد ذمّه را از جمله قراردادهای دائمی صلح دانسته اند که جز در موارد نقض پیمان و یا اهمال آن، از طرف گروه متعاهد حالت الزامی و ارزش حقوقی خود را حفظ خواهد نمود. قرارداد «هدنه»که یکی دیگر از انواع قراردادهای رسمی بین المللی از نظر حقوق اسلامی است که[به عقیده ی بسیاری از فقها باید به صورت موقت تنظیم گردد و مدت مجاز قرارداد مزبور نیز مورد اختلاف بین فقها می باشد و جمعی از فقها به استناد عمل پیامبر اکرم۶در صلح حدیبیه که با مشرکین مکه برای ده سال منعقد شد اکثر مدت مجاز آن را به ده سال محدود نموده اند.[۵۳۹] ولی جمعی از فقها قرارداد «هدنه»را برای مدت بیشتر از ده سال در صورتی که مصلحت ایجاب نماید تجویز نموده و عده ای هم آن را به صورت دائمی و غیرموقت مشروع شمرده‌اند.][۵۴۰] قراردادهای مزبور که هر کدام به نوبه ی خود می تواند در تحقق بخشیدن به صلح شرافتمندانه ی انسانی نقش ارزنده و اساسی داشته باشد، حقوق و مقاصد صلح جویانه ی طرفین را در برمی گیرد و براساس قانون کلی قراردادها هر نوع خصوصیات و مزایای مورد نظر به مقتضای توافقی که به عمل آمده، الزاماً با در نظر گرفتن نوع و شرایط و مقتضیات هر کدام از پیمان های مزبور در متن عهدنامه به طور مشخص و خالی از ابهام قید گردد و طرفین معاهده مسئوولیت مشترک تنفیذ و وفای به مفاد قرارداد را به عهده می گیرند.[۵۴۱] این اصل مسلّم اسلامی نه تنها با طرز فکر جهانی و ایده ی وحدت جهان که هدف نهایی قانون اسلام است تضادی ندارد بلکه خود وسیله ای برای گسترش دعوت اسلامی است زیرا اسلام خواهان آن است که عقیده ی اسلامی از راه صلح و مسالمت انتشار یابد[۵۴۲] و جامعه ی اسلامی را موظف می کند که برای تحقق بخشیدن به امنیت و صلح،اقدامات لازم را از راه معاهدات به عمل آورد. اصل الزامی وفای به عهد و احترام به پیمان در جمله ی کوتاه پیامبر اکرم۶: «المسلمون عند شروطهم»طبق دستورات اکیدی که در قرآن و سنت وارد شده مسلمانان نه تنها خود را ملزم به وفاداری نسبت به مفاد قراردادها می دانند بلکه موظفند که از پیمان ها پاسداری نمایند.[۵۴۳]
۴-۳-۱- قرارداد ترک مخاصمه و آتش‏بس
گاه، جنگ و جهاد به آتش بس منجر مى‏شود که از آن در فقه به مهادنه و هدنه تعبیر مى‏شود.این لغت در اصل به معناى سکون است و اصطلاحاً براى بیان صلح موقت میان مسلمانان و گروهى از کافران حربى به کار مى‏رود. لذا بر آن، موادعه و معاهده که گویاى حالت ناپایدار است، اطلاق مى‏شود.[۵۴۴] شیخ طوسى مى‏گوید: «هدنه و مهادنه به یک معنا و عبارت است از کنار گذاشتن جنگ و رها کردن نبرد تا مدتى».[۵۴۵]علامه حلى نیز مى‏گوید: «مهادنه، موادعه و معاهده واژه‏هایى مترادف و عبارت است از کنار گذاشتن جنگ و رها کردن نبرد تا متى».[۵۴۶] بنابراین حالت ناپایدارى و گذرا بودن در معنا و تعریف هدنه اخذ شده است. به اجماع مسلمانان، هدنه فى الجمله جایز است.
مقصود از جواز در این جا جواز به معناى اعم است که در برابر حرمت قرار مى‏گیرد و شامل واجب و مکروه نیز مى‏شود.قید فى الجمله نیز براى بیان این نکته است که این جواز مشروط به شروطى است که با فراهم نیامدن آن ها هدنه حرام خواهد بود دلیل بر جواز هدنه افزون بر آن که این مطلب مورد قبول همه مسلمانان است آیاتى از کتاب خدا است مانند:«إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً[۵۴۷]»یعنى مگر آن مشرکانى که با ایشان پیمان بسته‏اید و در پیمان خود کاستى نیاورده‏اند. و «إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الحَْرَامِ فَمَا اسْتَقَمُواْ لَکُم»[۵۴۸] یعنى «مگر کسانى که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید» رسول خدا۶با مردم«هجر»و«بحرین»و«ایله»و«دومه الجندل» پیمان صلح بست، و پیمانهاى دیگرى در مورد صلح و جزیه بسته بود و هیچکدام را تا پایان عمر بهم نزد و پس از نزول این سوره هم با آنان جنگ نکرد، و آنها کفار ذمى بودند تا زمانى که آن حضرت از دنیا رفت، و خلفائى نیز که پس از آن حضرت آمدند به آن پیمانها وفا کردند.[۵۴۹] همچنین«الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنهُمْ ثمُ‏َّ یَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ »[۵۵۰] یعنى کسانى که از آنان پیمان گرفته‏اى، آن‏گاه پیمان خود را مى‏شکنند. [این آیات با دلالت لفظى خود، بیانگر جواز معاهده با کفار است و معاهداتى را که از سوى مسلمانان با آنان بسته شده، به رسمیت مى‏شناسد و تأیید مى‏کند.گر چه معاهده اختصاص به هدنه و آتش بس ندارد، لیکن هدنه قدر متیقن آن به شمار مى‏رود. جواز مهادنه مشروط به آن است که فى الجمله مصلحت داشته باشد. ظاهراً عقل به صراحت حکم مى‏کند که این شرط مقتضاى حکمت است. همچنین از مناسبت حکم و موضوع این شرط مستفاد مى‏گردد.آیات و روایات بسیارى، به صراحت از مسلمانان مى‏خواهند تا با دشمنان جهاد کنند و آنان را به قتال در راه خدا تشویق و در صورت ترک این فریضه آنان را سخت تهدید مى‏کنند.][۵۵۱]«فَلْیُقَاتِلْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشرُْونَ الْحَیَوه الدُّنْیَا بِالاَْخِرَه وَ مَن یُقَتِلْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا»[۵۵۲]«کسانى که زندگى دنیا را به آخرت فروخته‏اند، باید در راه خدا پیکار کنند! و آن کس که در راه خدا پیکار کند، و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگى به او خواهیم داد.»سپس آیه‏اى و یا آیاتى فرمان به پذیرش صلح مى‏دهند.«وَ إِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لهََا وَ تَوَکلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم‏»[۵۵۳]«و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآى و بر خدا توکّل کن، که او شنوا و داناست!» با توجه به آیاتى که در باب جهاد نازل شده است و همچنین از مناسبات عرفى میان حکم و موضوع، مى‏توان نتیجه گرفت که مصالحه با دشمن جنگى،همیشه و در هر شرایطى جایز نیست، بلکه جواز آن مشروط به پدید آمدن شرایط و اوضاعى است که از آن به «مصلحت»تعبیر مى‏کنیم. علاوه بر این، مى‏توان لزوم مصلحت را از آیاتى که ظاهرشان دال بر منع از مسالمت و مدارا و دوستى با دشمنان جنگى است، استنباط کرد خداوند متعال مى‏فرماید:«فَلَا تَهِنُواْ وَ تَدْعُواْ إِلىَ السَّلْمِ وَ أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَن یَترَِکمُ‏ْ أَعْمَالَکُم‏»[۵۵۴]«پس هرگز سست نشوید و (دشمنان را) به صلح (ذلّت‏بار) دعوت نکنید در حالى که شما برترید، و خداوند با شماست و چیزى از (ثواب) اعمالتان را کم نمى‏کند!»یعنى در حالى که برتر هستید، سست مشوید و به صلح دعوت مکنید. همچنین مى‏فرماید:«إِنَّمَا یَنهَْئکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُواْ عَلىَ إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَ مَن یَتَوَلهَُّمْ فَأُوْلَئکَ هُمُ الظَّالِمُون‏»[۵۵۵]«تنها شما را از دوستى و رابطه با کسانى نهى مى‏کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرون‏راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است!»یعنى جز این نیست که خداوند شما را از دوستى کردن با کسانى باز مى‏دارد که با شما در دین جنگیده‏اند و از سرزمین خودتان بیرونتان رانده‏اند و بر بیرون راندنتان همدستى کرده‏اند. نیز مى‏فرماید:«یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّى وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِْم بِالْمَوَدَّه »[۵۵۶]«اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت مى‏کنید،»[بنابراین حاصل جمع ادله آن است که پذیرش صلح و یا پیشنهاد آن به دشمن، شرعاً مشروط به وجود مصلحتى در آن است.وانگهى، این مصلحت منحصر به مواردى که فقها۴ ذکر کرده‏اند از قبیل ضعف مسلمانان و ناتوانى آن ها از ایستادگى در برابر کفار، یا امید مسلمان شدن کافران و یا به دست آوردن مال از آنان نیست، بلکه با توجه به شرایط خاص هر زمانى، مى‏توان مصالح دیگرى در نظر گرفت و با توجه به آ‏ها به صلح تن‏ داد مانند تبلیغ مثبت به سود نظام اسلامى به عنوان نظامى که به دشمنانش پیشنهاد صلح مى‏کند، یا ترساندن دشمن دیگرى که به دلیل درگیر بودن نظام اسلامى به جنگ، در آن طمع بسته است و مى‏خواهد از این فرصت بهره بردارى کند.در چنین صورتى هر گاه آن دشمن ببیند که امام مسلمانان در صدد انعقاد پیمان صلح با دشمن جنگى خود است، مى‏هراسد و سوداى خامى را که در سر پرورده است، فراموش مى‏کند، و مصالح دیگرى که ولى امر در هر زمان و مکان آن ها را تشخیص مى‏دهد و طبق آن ها عمل مى‏کند.ناگفته نماند که این مصالح هم چون مصادیق جهاد مراتبى دارد و اهمیت آن ها متفاوت است و نمى‏توان دقیقاً آن ها را معین و منحصر دانست. بلکه امام است که در هر شرایطى تشخیص مى‏دهد مصلحت در جهاد است، یا در صلح و با توجه به مهم‏تر بودن هر یک از این مصالح، موضوع مناسب را اتخاذ مى‏کند و جنگ یا صلح را برمى‏گزیند.بنابراین با فرض این که مصلحت مراتبى دارد و تن دادن به صلح در هر مرحله‏اى مشروط به آن است که در آن مرحله صلح مهم‏تر از عملیات جهادى باشد ناگزیر باید پذیرفت که گاه، هدنه واجب مى‏شود و بنابر گفتار صریح پاره‏اى دیگر از فقها، هدنه هرگز به مرحله وجوب نمى‏رسد و در هیچ حالى واجب نیست و همواره جایز است.][۵۵۷]
[قرارداد «هدنه»که یکی دیگر از انواع قراردادهای رسمی بین المللی از نظر حقوق اسلامی است که[به عقیده ی بسیاری از فقها باید به صورت موقت تنظیم گردد و مدت مجاز قرارداد مزبور نیز مورد اختلاف بین فقهاء است و جمعی از فقهاء به استناد عمل پیامبر اکرم۶در صلح حدیبیه که با مشرکین مکه برای ده سال منعقد شد اکثر مدت مجاز آن را به ده سال محدود نموده اند.][۵۵۸] [ولی جمعی از فقها قرارداد «هدنه»را برای مدت بیشتر از ده سال در صورتی که مصلحت ایجاب نماید تجویز نموده و عده ای هم آن را به صورت دائمی و غیرموقت مشروع شمرده‌اند.][۵۵۹]
۴-۳-۲- نکات آیات جهت ایجاد الگو
یهودیان و دیگر اقلیتهای موجود در مدینه در این پیمان نامه از حقوق و مزایای شهروندی جامعه ی اسلامی برخوردار شدند. در انجام آداب و سنن و شریعت خود آزادی یافتند و در حقوق اجتماعی و سیاسی مثل دیگر شهروندان برخوردار از مزایا و حقوق گردیدند به شرط آن که قوانین و مقررات دولت اسلامی را رعایت کرده و به منافع و مصالح امت خیانت نکنند. در بحارالانوار آمده است: پیامبر اسلام۶با بنی قریظه، بنی نضیر و بنی قینقاع و یهودیان اوس و خزرج پیمان بستند که بر اساس آن قرار گردید که آنها هرگز بر ضرر رسول خدا۶و اصحاب او قدمی برندارند و به وسیله ی دست و زبان به او ضرر وارد نکنند و اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان اسلام قرار ندهند هرگاه برخلاف این قرارداد عمل کردند، پیامبر۶مجاز است در ریختن خون آنها و گرفتن اموال و اسیر کردن زنان و فرزندان آنها. سپس از طرف بنی نضیر، حیی بن أخطب و از بنی قریظه، کعب بن سعد و از بنی قینقاع، مخیریق قرارداد را امضا کردند.[۵۶۰]
با بررسی ها و تحلیل ها بر روی پیمان نامه ی مدینه، می توان آن را یکی از مهم ترین وقایع در مدینه محسوب نمود که گروه های نامتجانس حاضر در آن، بدون کمترین درگیری در کنار هم ساکن بودند و به شکل روزافزون، مدینه از اهمیّت سیاسی خاصی برخوردار شده بود که مهم ترین مسئله آن بود که به موجب این قرارداد، مدینه پایگاه جدیدی برای اسلام گردید تا در این پایگاه بتواند به تبلیغ و ترویج آئین یکتاپرستی بپردازد و مطمئن باشد که در صورت بروز مخالفت از قریش و مکّه، مدینه یکدست از او حمایت خواهد نمود زیرا یکی از مفاد مهم قرارداد، امن دانستن مدینه و ضرورت دفاع برای آن مطرح گردیده است.ویژگی هایی که در این پیمان نامه مشهود است و می تواند در معاهدات امروز سران جهان اسلام با سایر کشورها الگو باشد عبارت است از:
۱- در این قرارداد، حقوق اجتماعی یهود رعایت شده است.
۲- قرارداد، شامل حال تمام گروه های ساکن یثرب می باشد نه گروه خاصّی از آن ها و نام امت واحد بر آن ها می نهد.[۵۶۱]و کلمه ی امت، دسته ای واحد از افراد است که همه در آن یکسان هستند.
۳- شهری که تاکنون پایبند مقررات خاصی نبوده است با این قرارداد، در قالب قانون شکل گرفته و تابع آن می گردد و شکل واحد و متحد به خود می گیرد و همه ی این امت واحد در اختلافات می بایست برای حل اختلاف به رسول خدا۶مراجعه نمایند.جامعه ای که می بایست بر اساس تعاون و همکاری در جلب منافع و دفع بدیها بنا شود و در سایه ی آن، همه با یکدیگر بر اساس صداقت و دوستی و پرهیز از هر گونه همکاری در راه تجاوز و گناه، برخورد کنند.
۴- قرارداد، در میان اعراب یثرب و یا میان اعراب و یهود پیوندهای قبیله ای و خویشاوندی سابق را سست کرده، نظام اجتماعی جدیدی را جایگزین آن می کند که بر اساس آن مؤمنان باید بر ضد آن کسی که طغیان کند و یا علیه ایشان دسیسه کند و یا درصدد ظلم و تعدّی برآید یا میان مؤمنان فتنه و فسادی ایجاد کند، هماهنگ باشند گرچه آن شخص از فرزندان یکی از ایشان باشد.[۵۶۲]
۵- اهمیّت ویژه ی قرارداد، به جهت پایان دادن به جنگ و نزاع و برقراری آرامش و امنیّت در شهر، که گروه های متعهد را به همکاری با یکدیگر فرا می خواند.
۶- قرارداد، مسیر مخالفت و تضعیف قوا را مسدود ساخته و به آسانی چهره ی افراد مخالف و تفرقه انداز را مورد شناسائی قرار می دهد.
۷- قرارداد، شناختن موجودیت مدینه را، به قریش و سردمداران آن تحمیل می کند.
۸- قرارداد،در صورت حمله ی دشمن، تجهیز شدن کل قوا را در برابر مهاجمین مطرح می سازد و این نوآوری در نظام جنگی قبل از آن بی سابقه بوده است.
۹- قرارداد، موجب از بین بردن اتکاء به خویشاوندان است و لذا تمامی افراد دارای حقوقی واحد گردیده و در یک راستا می باشند بدون این که برای گروه خاصی، منزلت و جایگاه خاصی قائل گردد واین تساوی حقوق امری است پربها، که موجب دلگرمی افراد یک جامعه می گردد.
۱۰- به مقتضای این پیمان هیچ کس حق ستم و تجاوز به یهودیان ساکن مدینه را نخواهد داشت و آنان با حفظ دیانت خویش در کنار سایر ساکنان مدینه به زندگی مشغول هستند و براساس حکم الهی پیامبر اسلام می توانند در صورتی که مصلحتی در کار نبیند در کارهای یهودیان داوری نکند و یا اگر داوری نمود به قسط و برابری حکم نماید.[۵۶۳] بنابراین یهودیان در امور مربوط به نظام عمومی جامعه – از قبیل احترام و امنیّت جانی و منع ستم و ظلم – تابع فرمان رسول خدا۶بودند، اما در امور خاصّ خود، تنها هنگامی آن حضرت۶در باره ی آن حکم می فرمود که آنان به حضرت۶مراجعه می کردند و البته در این صورت نیز پیامبر اسلام۶مخیّر بودند که حکم نماید و یا اظهار نظر ننماید.
۱۱- براساس این پیمان، دشمن پیامبر اسلام، دشمنان یهود شمرده شوند و به موجب این پیمان، یهودیان موظف می شوند مشرکان را که دشمنان خدا و مسلمانان به شمار می رفتند به دوستی نگیرند، چرا که این پیمان همه ی مردم مدینه را – اعم از مسلمان و یهودی- یک ملّت واحد قرار می دهد که دشمنان آنان، دشمنان همه و دوستان آنان، دوستان همه محسوب می شوند و همه در دفع دشمنان همدست و یار یکدیگرند تا امنیّت همه به صورت یکپارچه تأمین شود.
۵- حمایت الهی حاصل وفای به عهد
قرآن کریم درباره ی وفای به عهد وپیمان، اهمیّت به سزائی قائل است. به گونه ای که در آیات[۵۶۴] بسیاری بر این موضوع تأکید نموده است. یکی از مهم ترین آن است که خداوند متعال به تصریح از پیمان گرفته شده از بنی اسرائیل در انجام اوامر‌ و تکالیف خود، و نیز از عهد شکنی و مخالفت آنان خبر می دهد:‌ «وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ بَنىِ إِسرَْ ءِیلَ»خداوند پیمانی محکم از بنی اسرائیل گرفته است تا به دستورات تورات عمل کنند و به آنچه مکلف بدان هستند همچون نماز،‌ زکات،‌ اطاعت از رسول(موسی)۷دقت و توجه نمایند.
حضرت موسی۷، دوازده نفر[۵۶۵] از سرکردگان بنی اسرائیل را انتخاب کرد. تا مراقب و مواظب مسائل دینی آنان باشند. از احوال ستمکاران ساکن در سرزمین مقدس، که خداوند دستور به ورود به سرزمین آن ها و تسلط بر آنان را داده بود، اطلاع یابند و در عین حال گزارش خود را به صورت مخفی به پیامبر۷اعلام کنند. وقتی این افراد از وضعیت کنعانیان باخبر شدند و از قدرت و توان عظیم آنان مطلع گشتند، عده ای از این گروه دوازده نفره، بر خلاف قولی که داده بودند، آنچه را مطلع گشتند به بنی اسرائیل گفتند و باعث گشتند که بنی اسرائیل، از جنگ با کنعانیان بترسند و به خاطر ترس و وحشت، از اطاعت حضرت موسی۷ در جنگیدن با آن ها، سرباز زدند. و به موسی گفتند:«قَالُواْ یَا مُوسىَ إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ. . .»از این رو مشاهده می گردد که منتخبان و بزرگان بنی اسرائیل، اولین عهد شکنان این داستان بودند و تنها دوتن از‌آنان با نامهای یوشع بن نون و کالب بن یفنه به عهد خود وفادار ماندند.
موسی۷، دوازده سرکرده، به تعداد گروه های بنی اسرائیل بر ایشان قرارداد تا ناظر و مراقب احوال آنان باشند چرا که این قوم قرن ها تحت ظلم و سیطره ی فرعون بودند و اراده و اعتماد به نفسشان سست، و آثار فضیلت در جان آنان کمرنگ شده بود و همواره می بایست یک نفر به آن ها یادآوری می کرد و طمع آنان را کنترل می نمود و روحیه ی آنان را هنگام ترس و وحشت تقویت می کرد، تا اراده و عزم آنان محکم و استوارگردد. سخن خداوند:‌ «وَ قَالَ اللَّهُ إِنىّ‏ِ مَعَکُمْ» ‌یعنی من از احوال و روحیّات شما با خبر هستم و تا زمانی که خود را به عهد من مقید و پایبند نمائید و از پیامبران من، تبعیت کنید و به راه مستقیم قدم نهید،‌ من نیز شما را حمایت و پشتیبانی می کنم. و در واقع به نوعی به آنان هشدار داده است به این معنی که، خداوند از همه چیز با خبر است و درصورت معصیت، عِقاب می شوند و درصورت اطاعت، درکنف رحمت و نصرت خداوند متعال قرارمی گیرند.
خداوند پیمان هایی را که از آن ها گرفته شده را، درجمله ی شرطیه ی مؤکد با قسم بیان می کند که پنج مطلب خداوند را دربرمی گیرد.«لَئنِ‏ْ أَقَمْتُمُ الصَّلَوه وَ ءَاتَیْتُمُ الزَّکَوه وَ ءَامَنتُم بِرُسُلىِ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ. . .»اگر نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و به رسولان من ایمان بیاورید و آن ها را تعزیر[۵۶۶] و یارى کنید، و به خدا قرض الحسنه بدهید. . .][۵۶۷] و درجواب شرط خداوند دو وعده ی نیکو به آن ها می دهد. اگر به عهد خود وفادار باشید،‌ گناهان شما در دنیا بخشیده می شود و از رضایت خداوند و بهشت او درآخرت نیز بهره مند گردیده و سعادتمند می شوید. و بعد از این وعده های نیکو، خداوند نسبت به پیمان شکنی و کفر نعمت به آنان هشدار می دهد:‌ «فَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ. . .»‌در صورت ترک دستورات و عمل به نواهی و پیمان شکنی و ترک شرط مؤکد در تحقق وعده ی بزرگ خداوند،‌ فرد از جاده ی صواب دورشده و وارد وادی ‌گمراهی وضلالت می گردد. زمخشری گوید:‌[اگر سؤال شود:‌هرکس قبل از آن نیز کفر ورزد، درحقیقت از راه هدایت و راه مستقیم دورشده است؟چرا خداوند می فرماید:‌ «فَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ»‌پاسخ این است که‌ درست
است که کفرِ قبل از آن نیز موجب گمراهی است، ولی گمراهیِ بعد از آن آشکارتر و بزرگتر است.
و هرچقدر بزرگتر باشد، کفر به آن نیز قبیح تر و بزرگتر است و به نهایت درجه ی خود می رسد.][۵۶۸]
۵-۱- نکات آیات جهت ایجاد الگو
۱- قرآن کریم یکی از مهمترین امور دینی را وفای به عهد می داند و هر کسی با هر دین و مسلکی، درصورتی که بدون غرض باشد این امر را می پذیرد.
۲- با توجه به گوناگونی و تعدد آیات در مبحث وفای به پیمان، متوجه تأکید قرآن بر حفظ عهود به ویژه در زمان تأئید حق، شامل ایمان به خداوند یکتا، رسل معظم خداوند:، انجام عبادات واجب مثل نماز و زکوه و شرکت در جهاد بر علیه ظلم و کوتاه نمودن سیطره ی آرزوها و امور دنیوی و پرداختن به آباد نمودن مزرعه ی آخرت و. . . عبادات مستحب مثل قرض الحسنه؛ است.
۳- با توجه به آیات مربوطه، خداوند مهربان علی رغم عهدشکنی های متعدد یهود، باز هم نسبت به ایمان آوردن ایشان تمایل داشته و از دربِ عفو و چشم پوشی با آنان سخن به میان آورده است و این امر برای همه ی انسان ها نشان از دریای موّاج رحمت او و رسول گرامیش حضرت محمد ختمی مرتبت۶دارد و در حقیقت به ما انسان ها بزرگ منشی را می آموزد که در برابر نافرمانیها و پیمان شکنی ها، از درب عفو و بخشودگی وارد شویم و فرصتهائی برای جبران خطاها قرار دهیم.
۴- موهبت الهی تا جائی برای انسان خطاکار ادامه می یابد که اولاً خود انسان خواهان درجه اوّل آن باشد و ثانیاً نسبت به خطاهای خود آگاهی یافته و کمر همت ببندد تا با توبه و عبرت آموزی، راه حق را پیش بگیرد و در این مسئله مُصر باشد؛ ولی چنانچه انسان در این امر کاهلی نموده و به دنبال مسائل واهی باشد، خداوند متعال با توجه به درجات گناه فرد، او را آزموده و فرصتهائی در اختیارش قرار می دهد و با افزایش گناهان انسان، او را مبتلا به مشکلاتی که در حقیقت، پیش فرستاده ی خود اوست گرفتار می نماید و حدّ نهایت این شدّت و سختی مرگ و کشته شدن و از بین رفتن آن فرد است.
۶- مذاکره ی صلح
با توجه به روایت واقدی[۵۶۹] و ابن هشام در مورد مذاکره ی به عمل آمده، ماحصل چنین است که در ماه رمضان سال ششم هجرت به پیامبر۶، خبر رسید که یهود خیبر و مشرکان پیرامون آن درصدد جمع آوری نیرو برای حمله به مدینه هستند. رسول خدا۶برای بررسی اوضاع خیبر عبدالله بن رواحه و سه نفر دیگر را به این منطقه فرستاد که این گروه مخفیانه به خیبر رفتند و پس از به دست آوردن اطلاعاتی از اُسیر-که بعد از ابورافع به فرماندهی و ریاست خیبر گمارده شده بود – به مدینه بازگشتند و جریانات آنجا را با پیامبر۶، درمیان گذاشتند. بعد از مدتی حدود ماه شوال[۵۷۰]، آن حضرت۶یاران خود را خواست و این بار عده ی زیادتری را به همراه عبدالله، روانه ی خیبر نمود. وقتی آنان به خیبر رسیدند اعلام کردند که از سوی پیامبر۶آمده اند؛ از اُسیر امان خواستند و اُسیر نیز از آنان امان خواست. آنگاه با یکدیگر دیدار کردند. ایشان به اُسیر گفتند: اگر نزد پیامبر۶آیی به تو نیکی خواهد کرد و تو را به ریاست خواهد گماشت. اُسیر پس از پافشاری مسلمانان پذیرفت که همراه آنان برود. لیکن مشاوران او گفتند: محمد۶کسی نیست که به بنی اسرائیل ریاست بدهد. اُسیر گفت: درست است ولی ما از جنگ خسته شده ایم. سپس سی نفر از یهودیان را باخود همراه کرده به سوی مدینه راه افتادند. در دوازده کیلومتری خیبر، اُسیر از رفتن به نزد پیامبر۶پشیمان گشت و دست به شمشیر برد ولی عبدالله بن انیس که در ردیف او بر شتر سوار بود پیش از آنکه اُسیرحرکتی بکند ضربه ای به پایش زد و سپس او را کشت. بقیه ی مسلمانان هم با دیگر یهودیان درگیر شدند و همه را کشتند به جز یک نفر که موفق به فرار گردید.[۵۷۱]یکی از نکات روشن و اندیشمندانه ی حضرت محمد۶،در برابر سیاست نظامی خیبر و پیرامون آن، به ویژه یهودیان وادی القری و مشرکان غطفان که آماده ی جنگ با مدینه می شدند؛ آن هم در زمانی بود که هنوز صلح حدیبیه انجام نشده بود و در این برهه مسلمانان توانائی مقابله با آن ها را نداشته و به همین جهت بهترین دوراندیشی کنار آمدن با یکی از دو گروه مشرک و یهودی بود تا این امر باعث فروکش نمودن حداقل یکی از دو طرف دشمن گردد و لذا پیامبر۶به سراغ یهود رفت و به منظور آرام کردن شمال مدینه، عبدالله رواحه را برای مذاکره به خیبر فرستاد. که نظیر این عمل را پیامبر۶در مورد قبیله ی غطفان در هنگامی که این قبیله به کمک یهودیان و مشرکان پشت خندق آمد، تلاش کرد تا با این قبیله مصالحه کند و به این ترتیب از دشمنان خود بکاهد. در این جریان هم پیامبر۶می خواست تا بین دشمنان خود، شکاف اندازد و در فرصتی مناسب تر با آنان روبرو گردد؛ همان گونه که با قریش صلح کرد و سپس مکّه را فتح کرد. و این یکی از شگردها و تاکتیکهای نظامی– سیاسی است که در عصر حاضر نیز در مواردی که مسلمانان در موضع ضعف قرار می گیرند می بایست از آن بهره جویند.اگرچه این تلاش برای صلح با ناکامی همراه بود ولی اگر قرار بودکه پیامبر۶پیش از مصالحه با یکی از این دو گروه(مشرک و یهودی)، به جنگ خیبر برود، موفقیتی که بعدها با فتح خیبر به دست آورد حتمی نبود، زیرا این حقیقت قابل انکار نیست که مسلمانان درشرایط پیش از صلح حدیبیه از درگیری با خیبر ناتوان بودند.
۶-۱- پاسخ به شبهه در مصالحه با خیبر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-21] [ 12:43:00 ق.ظ ]




۰.۰۲۷

 

۰.۰۱۳

 

۰.۰۰۵

 

۰.۰۰۳

 

۰.۰۰۴

 

۰.۰۰۱

 

۰.۰۰۲

 

۰.۰۰۱

 

۰.۰۰۰

 

 

 

 

 

Modal Damping Ratio(%)

 

۱.۰

 

۳.۰

 

۴.۷

 

۶.۹

 

۸.۹

 

۱۰.۴

 

۱۱.۷

 

۱۴.۶

 

۱۵.۳

 

۱۴.۹

 

۲۵.۲

 

۱۸.۸

 

 

 

 

 

(۳-۵۱) و (۳-۵۲) نشان داده شده است. میزان بالای نسبت میرایی مودهای انتهایی دور شدن محل بارگذاری از پایین ترین طبقه که سهم مودهای بالایی را در پاسخ کاهش می­دهد، این میزان خطا در شناسایی شکل­های مودی مودهای انتهایی حاصل شده است.
حساسیت روش شناسایی به میزان نوفه در شناسایی فرکانس­های قاب ۱۲ طبقه با نامنظمی هندسی میان طبقات ۴ تا ۱۲ با بهره گرفتن از مقدار دقیق پاسخ­های فرکانسی
حساسیت روش شناسایی به میزان نوفه در شناسایی شکل­های مودی قاب ۱۲ طبقه با نامنظمی هندسی میان طبقات ۴ تا ۱۲ با بهره گرفتن از مقدار دقیق پاسخ­های فرکانسی

 

 

  •  

 

 

 

 

 

  •  

 

 

  •  

 

 

 

 

 

 

 

  • قاب ۱۲ طبقه همراه با نامنظمی هندسی و سختی به صورت پله­ای (۴-۸-۱۲)

 

 

بارگذاری هارمونیک جارویی با فرکانس ۱۵ تا۴۰ هرتز در امتداد درجه آزادی طبقه اول این قاب اعمال و پس از اندازه گیری پاسخ­های سازه در تمامی درجات آزادی ، به میزان ۱، ۲،۳ درصد نوفه به آنها اضافه شده است. نتایج شناسایی ماتریس­های مشخصه این قاب در شکل (۳-۵۳) نشان داده شده است. نتایج از دقت بالایی برخوردار بوده است. جهت بررسی تأثیر نامنظمی­های در نظر گرفته شده، درصد خطای شناسایی درایه­های قطری ماتریس­های مشخصه در جدول (۳-۱۰) در حالت نوفه ۳%، آورده شده است. نامنظمی­ها تأثیری روی کاهش دقت نتایج نداشته­ و تنها موجب افزایش نسبت میرایی مودهای ۹ و ۱۰ شده ­اند.
حساسیت روش شناسایی به میزان نوفه در شناسایی ماتریس­های مشخصه قاب ۱۲ طبقه با نامنظمی هندسی و سختی پله ای با بهره گرفتن از مقدار دقیق پاسخ­های فرکانسی
درصد خطای شناسایی فرکانس­های مودی این قاب در شکل (۳-۵۴) نشان داده شده است. میرایی بالای مود ۱۰، موجب افزایش خطای شناسایی فرکانس این مود شده است.
حساسیت روش شناسایی به میزان نوفه در شناسایی فرکانس­های قاب ۱۲ طبقه با نامنظمی هندسی و سختی پله ای با بهره گرفتن از مقدار دقیق پاسخ­های فرکانسی
درصد خطای شناسایی درایه­های قطری ماتریس­های مشخصه در حالت نوفه ۳% همراه با پارامترهای دینامیکی قاب ۱۲ طبقه با نامنظمی هندسی و سختی پله ای

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:42:00 ق.ظ ]




در رهیافت فلسفی ربط آدم با خدا براساس امکان فقری، ربطی محضه . اینجوری در بینش فلسفی، آدمی از یه سو عین ربط و تعلق به ذات باری و شأنی از شئون حق تعالی بوده و از طرف دیگه، خدا غایت وجود و مقصد تکامل انسانه­. براین پایه، رسیدن به خداباوری و تعلق به ذات حق ، حتماً منتهی به خودیابی و توجه به نفس و خودمون حقیقی واسه آدم مسافر می­شه.
پایان نامه
ملاصدرا، محور بحثای عقلی رو معرفت حقیقت هستی دونسته، و مسائل رو به اون اصل برگشت داده؛ همه معارف یه اصله و اون شناخت حقیقت وجوداست(ملاصدرا، ۱۳۷۶: ۴)
روش صدرا چنانه که همه علوم فلسفی رو به چهار شاخه­ تقسیم می­کنه. اصل­کلیدی صدرا در این دسته بندی، حرکت عرفانی حقیقت بشریه که آدم جست وجوگر باید از چهار مرحله اون بگذره. دلیل آوردن عقلی­که می­توان واسه این روش استفاده کرد همون تعریف ایشون از فلسفه س؛ فلسفه یعنی تلاش جهت تحصیل­کمال نفس بشری از راه شناخت حقیقت وسایل و حکم به وجود اون­ها به واسطه دلیل برهانی و نه حدس یا تقلید کور.(۲۵) ( حسن زاده آملی، ۱۳۸۸: ۱۲۳)
پس ­اگه هدف فلسفه تحصیل­کمال نفس از راه کسب معرفت درسته، پس راه معرفت باید همون روش نفس باشدکه با روش معرفت یکیه اینجوری مراحل نفس در سفر به طرف کمال، علوم هستن؛ یعنی مراحلی ازمعرفت که در نظریه­ ما درباره سیستمای برابر با زیر نظام هاست. علوم برابر با اون سفرها در سیستم ایشون به شکل: وجود شناسی، جهان شناسی، الهیات و علم النفس جای می­گیرد (آچیک گنج،۱۳۸۰: ۹).
ملاصدرا در مقدمه کتاب ارزشمندش، «اسفاراربعه» با الهام از «اسفار چهارگانه عرفا» چهار سفر عقلی رو مطرح کرده. واقعا، اون بیان ظاهری سفر رو واسه توصیف پروسه عقلی ای به کار می­گیرد که آدم از راه اون، معرفت کاملی به دست می­آورد، نه واسه تکاملِ «وجودی ای» که در آثارکلاسیک عرفانی از اون سخن گفته شده. اسفار ایشون به معنی مراحل تحصیل معرفت کامل مابعد الطبیعهه (نصر، ۱۳۸۷: ۹۵). عبارت توضیحی ملاصدرا در مقدمه ای اسفار اینطوریه:
بدون­که سالکان از عارفان و اولیای الهی رو چهار سفراست: اول سفر از خلق به حق،دوم سفر در حق به حق.سوم که مقابل اوله از حق به خلق به حق-چهارم­که از وجهی مقابل دومه سفر در خلق به حقه. (ملاصدرا،۱۳۸۳: ۱/۲۷)(۲۶)
آدم سالک صدرایی، در سفراوّل فقط با مرکب عقل حرکت می­کنه اما، همه مسیرها و آیات آفاقی و انفسی رو می بینه. و همه این راه رو با برهان طی می­کنه و وقتی­که به وجود الهی می رسه درآن­جا هم برهان همراه انسانه. ازاین مقطع، سفر دوم سالک شروع می­شه که در این سفر سیر حرکت از مراحل و مراتبی از حقه به سمت مراتب برتر وکامل­تر. که مراد از این سفر، سفر « من الحق الی الحق بالحق» است. در سفر سوم که سفر« من الحق الی خلق بالحق» است، عقل و وحی به کمک آدم می­آیند همه چیزی که رو که نظام امکان به اون شکل می­گیرد و به قدرت الهی ایجاد شده مجرای حرکت و سلوک سالکه. و در این نگاه سالک نظام رو از دید دیگه می بینه و اندازه و مراتب فعل و اثر اون­ها رو در جهان امکان مطالعه می­کنه. در این دفتر اون، حقیقت نمودار می­شه جلوه های ساختگی و جلوه های تدوین، آدم عاقل سالک در این سفر پیدا میکنه که ساخت با همه عظمتش در مقابل تدوین ناچیزه، یکی عمله و دیگری علم با فهمیدن و پیدا کردن علمی عملی این دو حقیقت آماده می شه تا سفرچهارم راکه سفر پایانی سالکه طی کنه. در سفرچهارم « من الخلق الی بالحق» آدم عاقل حکیم در میدون انسانی حرکت می­کنه اما در صحبت حقه و در این فرصت هر چی رو که بشر واسه تعالی و شکوفایی نشأ طبیعت، برزخ و قیامت نیاز داره از سفر انفسی گرفته تا سفر آفاقی در اختیار داره همه اون چه واسه خوشبختی وجودی خود می خواد ( جوادی آملی،۱۴۴/ ۱۴۵).
باتوجه به این توضیح خلاصه، تلاش می شه به راه جدا از هم هم هر کدوم از جنبه های این چهار سفر عقلی آدم سالک عقلی توضیح داده شه.
۳-۳-۱٫ سفراوّل: وجود شناسی
فیلسوف با شروع سفر اونّل خود، به جستجو در امور عامه و فروعات اون می پردازه. وسیله و عامل‌ی اساسی سالک در این سلوک، عقل اونه؛ سالک بررسی و شناخت امور عامه رو واسه مقدمه و ورود به سیر و سلوک بر خود لازم می دونه.
سلوک عقلی از روشن‌ترین امرکه در خارج راسته،شروع می شه. چون که «هستی/وجود» اساسی­ترین مسئله در زندگی فردِ سالک درآغازین سفرشه و اون با آگاهی پیدا کردن به وجود و احکام اون، به بحث از اون در خارج به راه عام، و هم اینکه وجود وسایل، وجود موجودات و وجود برتر می پردازه. و در این نشاط و تلاش عقلی به اثبات و اصیل بودن هر کدوم از وجودات اطلاع کامل پیدا می کنی.
اون در سفر عقلی، اونّل به تعقل و تأمل در وجود خود، درآگاهی به هستی و احکام اون، جست و جو در هستیِ هر چیزی، اصیل بودن وجود و تحقق داشتن وجود و درآخر تأمل درآنچه که جنبه ای وجودی یه وجود برتر داره، می­پردازه (نصر، ۱۳۸۷: ۹۶).
سالک، در این مرحله به اصولی دست می­یابد که اولین اصل اون، اصیل بودن وجوده. اون با سلوک عقلی خود، به اختلافات و در عین حال اشتراکات موجودات اطلاع کامل پیدا می کنی و درمی یابد که هر کدوم از موجودات دارای مراتبی هستن و از یه اصل پیروی می­کنه و اون مشکک بودن وجوده. آدم سالک یه به یه با گذروندن مراحل سفر اونّل به دنبال و تکامل عقلی/شناختی خویشه.
پس، سالک عقلی، سفر اونّل خود رو با وجود شروع می­کنه و با نظریه هاش درباره‌ی وجود، ضرورت، امکان، نبود و وجود ذهنی ادامه میده، و با فهم و دریافت «جعل» و «تشکیک وجود» وارد بحث دلیل و معلول می شه. از دید ملاصدرا سالک در ادامه­ سفر خود، به یکی از مهم­ترین مباحث سفر عقلی اش می رسه: بحث حرکت و مخصوصا حرکت جوهری و در آخر محرک اونّل. پس، آخر این سفر اثبات وجودی برتره؛ وجود مطلقی­که با اثبات و اصیل پنداشتن اون یعنی «واجب الوجود» به مبدأ و دلیل اصلی «موجودات ممکن» می رسه. آدم عقلی با گذروندن مراحل این سفر، آخرسر با مطرح کردن اتحاد عاقل و مناسب وارد سفر دوم عقلی خود می شه.
۳-۳-۲٫ سفردوم: جهان شناسی
در سفر دوم، سالک عقلی با کمک وسیلهِ برهان و حفظ اصل وجود در سفر وجود به سیر در فلسفه­ی عالم و جهان، ادامه میده. در این وادی ملاصدرا با جواهر و اعراض شروع می­کنه، در شروع به مقولات ده گانه ارسطویی می پردازه و بعد به بحث اعراض و فروعات اون. هم اینکه در ادامه به بحث حدوث و قدم عالم و به بیان عقاید جور واجور در باره‌ی اون، سفر رو ادامه میده.
در سفر عقلی دوم، سالک بعد از اثبات و روشن دونستن وجود و هستی چیزی که در اون زندگی می کنه به تأمل در خود عالم و هستی اون می پردازن. وقتی که آدم متوجه وجود حقانی خود گشت و به فقر ذاتی و وجود رابطی خود فهمید. اون­گاه به سمت مبدأ اصلی شروع به حرکت می کنه. عالِمِ سالک عقلی به این می پردازه که خود به همراه عالم و جهان به سمت مبدأ اصلی در حرکت ان، حرکتی که نه در صفات و ویژگی­ها و مشکلات اون، بلکه حرکت در جوهره‌ی هر شی اتفاق می افته. آدم عقلی صدرایی در این مرحله به اثبات حرکت در جوهر ذات موجودات می پردازه و به تحولاتی که پشت سر می­گذارن واسه رسیدن به مبدأ و مقصدی که در پیش رو دارن(نصر، ۱۳۸۷: ۹۶).
در این­جا باید به این مطلب مهم اشاره کرد که براساس اسفار الهی ملاصدرا، سفر دوم با سیر فی الحق بالحق شروع می شه، اما برابر اسفار عقلی که به روشنی در کتاب اسفار اون نمایانه. باید اول چگونگی مرحله‌ی سیر از خلق به حق رو توضیح داد. صدرا در اسفار عقلی خود اول به طبیعیات و به تعبیری به شناخت عالم می پردازه. اون­گاه وارد وادی شناخت حق، اسماء و صفات اون می شه.
پس، با توضیح این مطلب که سالک چیجوری می تونه از مرحله­ خلق به حق برسه، سفر دوم رو با حرکت از حق به خلق اما همراه حق ادامه میده و با طی روش کردن این دو سفر، سالک عقلی وارد سفر سوم می شه، یعنی شناخت حق و اسماء و صفات اون.
۳-۳-۳٫ سفر سوم: خدا شناسی
آدم عقلی در مرحله بعد از شناخت عالم و احکام و ویژگی­های اون به موقفی رسیده که باید به ذات مبدأ و دلیل اصلی عالم و موجودات بپردازه. و با تأمل در اسماء و صفات و افعال واجب و رابطه وجود مطلق با موجودات ممکن و عشق ازلی وجود مطلق با اون‌ها توجه کنه. در بیان دیگه، در مقامات جور واجور این سفر از وحدت و گفته ذاتی واجب و صفات حسنا و اسماء علیا و تنهایی این اسماء و صفات با همدیگه و نبود بینونیت و جدایی اون­ها از ذات باری تعالی بحث می­شه (جوادی آملی، ۱۳۸۹: ۱۶/۱۷).
سالک عقلی در این مرتبه از همون شروع امر واسه درستی راه خود به اثبات علل و وجود مطلق پرداخته و بعد از اون به صفات واجب الوجود و افعالش و اون­گاه رابطه افعال با عالَم و موجودات ممکن می پردازه. به بیان دیگه، فیلسوفان در وجود نظر می­کنن و در نفس حقیقت اون تأمل می کنن. پس بر ایشون رو می­شه که اون واجب بذاته و لذاتهه و با وجوب ذاتی اون بر بساطت و وحدانیت و علم ، قدرت، زندگی، اراده، سمع، چشم وکلام و بقیه اوصاف کمالی اون دلیل آوردن می­کنه (نصر، ۱۳۸۷: ۹۷). بر این پایه، در این مرحله سالک عقلی با تسلط­کامل بر معرفت وجود واجبی و تأمل در صفات و افعال اون به اندازه‌ی ادراکش به حدی از کمالات می رسدکه خدا در آیات خود از اون به «خلیفه الله» تعبیر می­کنه. (نصر، ۱۳۸۷: ۹۷)
نتیجه این­که در این سفر، سالک عقلی با بحث از وجوب واجب و صفات و افعال اون، هم اینکه بحث از مشیّت و اراده الهی­که در جهان چیجوری عمل می­کنه و به مسئله‌ی خیر و شر می رسه، سفر رو طی می­کنه و اون­گاه نسبت میان آدم و خدا رو مطرح می سازه و به این راه این سفر رو با یه رابطه منطقی آدم با خدا، مقدمه‌ای واسه سفر آخرکه «خود شناسی و معاد شناسی» انسانه، قرار می­دهد.
۳-۳-۴٫ سفر چهارم: خود شناسی
سالک عقلی در سفر آخر به مباحث علم النفس و معاد و رستاخیز آدم می پردازه. و با برگشت به سمت دنیا به کمال سفر خود فکر می کنه. صدرا در این رابطه اعلام می کنه:
فیلسوف و حکیم الهی در این مرحله آفاق و انفس رو آیات الهی می بینه و از این آثار بر وجوب وجود و ذات الهی دلیل میاره اینجور انسانی در سفر من الحق الی الخلق یه آدم استثناییه که از نظر طبیعی و ذاتی و ملکات و هیئات ارادی مراتب کمال رو با موفقیت به پایان برده و از فیوضات الهی بهره مند گردیده و در حد مشترک و واسطه بین عالم امر و عالم خلق شده و پذیرای حق و خلقه؛ چهره ای به سمت حق داره و چهره ای به سمت خلق؛ هم خلیفه خداونده و هم رهبری و ریاست آدم­ها رو برعهده داره (ملاصدرا، ۱۳۶۰: ۴۸۰).
در واقع، سفر چهارم سفریه که سالک از خلق به خلق با حق شروع می­کنه. در این سفر خلایق و آثار و لوازم اون­ها رو مشاهده می­کنه و به سود و زیان دنیوی و اُخروی آدم­آگاه می­شه و از مراجعه وکیفیت مراجعه اونا به طرف حق و هم از عوامل و انگیزه ها و مدافع و عوایق این مراجعه آگاه می­شه. صاحب این مقام دارای مرتبه‌ی نبّوت تشریع شده و نبی نامیده می شه که از مضار و اسباب خوشبختی و شقاوت خلایق خبر می­دهد و سالک در همه این­ها، با حقه. چون که وجودش حقانیه و التفاتش به خلایق اون رو از توجه به حق باز نمی­داره (اسدی، ۱۳۸۶: ۴۲۵ -۴۲۷).
پس، این سفرکه پایان سفرهای انسانه با گذر از مراتب سلوک و رسیدن به کمال مطلوب و غایت محبوب، اون­گاه با حق به طرف خلق واسه توضیح اون­چه که بر ایشون گذشته و به ارائه یافته های این مراتب عالی پرداخت.
۳-۳-۵٫ سلوک عقلانی و خوشبختی انسانی
در فلسفه‌ صدرایی هدف خلقت از پایهً رفتن به طرف کماله و هر موجودی رو به طرف کمال داره. در دنیایی خلقت واسه هر نقصی کمالی هست و واسه هر قوه­ی فعلیه. راه استکمالی موجودات ادامه پیدا می­کنه تا مشکل‌ها و مشکل‌ها از بین برن و هر موجودی به آخر کمالی­که واسه اون متصوّره، برسه.
از دیدگاه ایشون، خود وجود و درک اون خیر و سعادته. هر چی وجود کامل‌تر و خالص­تر باشه خیر و خوشبختی اون بیش تره و هر چی مشکل اون بیشتر، شرّ و شقاوتِ فزون تری درآن پیدا میشه. ملاصدرا درباره لذت حقیقی درکتاب المبدأ و المعاد می­گوید:
لذت و خوشبختی حقیقی در خود وجود هستش خصوصاً در وجود عقلی و نوری. از این رو، در وجود حقیقی و در کمال مطلق ، لذت و خوشبختی واقعی معنا پیدا می­کنه. چراکه بهترین، لذت و شوق وجودی و خوشبختی حقیقی واسه انسانه وبرترین لذت‌ها و آروم بخش ترین آرامش هاست، بلکه (باید گفت)فقط به معشوق حقیقی نفس­آروم می­گیرد. چون که در اون­جا هیچ درد و رنجی وکاستی و سختی وجود نداره. پس نفوسی­که در سیر استکمالی خود به عقل بالفعل و وجود نوری محض تبدیل شده در آرامشی قرار می­گیرند که هیچ درد و رنجی ندارن و به وصالی می رسن که هیچ حرمان و هجرانی ندارن. این معانی بلند و وصول به مقام قرب الهی و محو در جمال و جلال معشوق حقیقی، در وهم نمی­گنجد و خیلی از مردم عادی تنها الفاظی از این عالم معنا وعباراتی از این عشق حقیقی رو می شنون. (ملاصدرا،۱۳۸۱ :۲/۶۰۳)(۲۷)
نظر دیگرملاصدرا اینطوریه­که خوشبختی همون وجوده و شعور و معرفت به اون هم خوشبختی وکماله. موجودات دارای مراتب بهتر از همدیگه و متفاوتندکه افضل، اکمل اون­ها مرتبه وجود حق تعالیه. پایین ترین و پست ترین اون­ها وجود هیولا، زمان، حرکت و نظایرآن‌هاست. وجود هر چیز واسه خودش لذت بخشه.چون هر موجود، هم شعور و هم علاقه به خود داره. (ملاصدرا،۱۳۸۱: ۲/ ۶۰۱)(۲۸)
البته براساس فرق در مراتب وجود، خوشبختی حاصل از درک و مشاهده مراتب برتر و اشرف وجود هم دارای مراتبه. پس همون طورکه هر موجود، وجودش واسه خودش لذت بخشه، اگراز وجود علتش­که همه چیزش قائم به اونه، درک واقعی و حقیقی داشته باشه، مشاهده اون و شعور به اون هم واسه اون لذت بخش­تر از مشاهده‌ی خودشه. چون دلیل قوام بخش ذات و محقق کمالات و حافظ هویّت اونه. بنابر این علاقه و شیفتگی به دلیل بیشتر میشه. وچون موجودات درمراتب وجودی متفاوتند پس خوشبختی که عبارت از شعور به وجود هم متفاوت و متفاضله و هم­اونقدر­که وجود قوای عقلی کامل­تر و قوی­تر و اشرف از قوایی حیوونی، شهوی، غضبی و اشرف از قواییه که جون چهار پایان و دیگه حیوانات رو شکل می­دهد،
هم اینکه خوشبختی در موجودات عقلانی برتر نسبت به خوشبختی در موجودات مادی و دنیوی لذت بخش­تر وکامل­تراست (ملاصدرا، ۱۳۸۱: ۲/ ۶۰۱) ملاصدرا در کتاب اسفار در این مورد با بیان کامل­تر می نویسه:
وجود، عبارت از خیر و خوشبختی و شعورِ به وجود هم خیر و سعادته، ولی وجودات به واسطه­ کمال ونقص با هم متفاوت و بر هم فزونی و برتری دارن، پس هرچه وجود، تموم­تر باشه،آمیزشش به شرّ و شقاوت بیشتره؛ کامل­ترین وجودات و برترینشان حق اونّل متعاله و پس ازآن، مفارقات عقلی و بعد نفوس، و پایین­ترین موجودات، هیولای اولین و زمان و حرکته و بعد از اون صورتای جسمی. (ملاصدرا، ۱۳۸۳: ۹/۱۲۱).(۲۹)
هم اینکه ایشون در جای دیگه این مطلب رو ادامه می­دهد:
لذت­حقیقی، وجوده، مخصوصا وجود عقلی، به واسطه­ خلوص و رهائیش از آمیزش با نبود، و به خصوص معشوق حقیقی و کمال واجبی، چون اون حقیقت وجوده که شامل همه جهات وجودیه، پس لذت بردن از اون، بهترین لذات و بالاترین آرامش هاست، بلکه خود راحت و آرامشیه که هیچ درد و رنجی با اون نیس. (ملاصدرا،۱۳۸۳: ۹/ ۱۵۹) (۳۰)
بر این پایه، از نگاه ملاصدرا کمال و تحقق در آدم چیزی یهو نیس. بلکه آدم باید ضمن داشتن استعداد کسب کمالات جورواجور تا بالاترینش رو کم کم و با تمرین نظری و عملی، افزایش معلومات و اتصال به عقل فعال و عقل الهی و پاک کردن نفس از زشتی‌ها و منوّرگرداندن اون به زیبایی‌ها و در آخر خالی­کردن درون از هر چی غیر الهیه، حاصل­کنه که این نشون میده طی مراتب کمال واسه آدمای عادی که به زندگی دنیایی خوگرفته ان، چقدر سخت و طاقت و تاب و تحمل زیادی لازم داره؛ از این رو، آدم‌های معدودی توان تمرین و تجربه اون رو دارن و تنها همین تعداد کم، شیرینی و شیرینی اون رو به جون و دل می چشن. یا به قول خود ملاصدرا:
نفس هر چی کامل­تر و از بدن مادّی بیشتر قطع علاقه کنه و مراجعه بیش­تری به ذات حقیقی خود و ذات مبدأ داشته باشه دارای بهجت و خوشبختی شدیدتر و عمیق­تری می شه؛ سعادتی که قابل قیاس با لذّات دنیوی نیس؛ چون اونّلاً در ادراکات عقلی، هم مدرِک و هم مدرَک قوی تر از ادراکات حسّی ان و دوم اینکهً مدرَکات عقلی بیش­ترن، چون کلّ اشیا رو شامل می شن و سوم اینکهً صور عقلی، متّحد با ذات نفس هستن و باعث کمال اون می شن؛ بنابر این صور عقلی بیش­تر از صور حسّی، همراه با ذات نفس هستن (ملاصدرا، ۱۳۹۱: ۱۵۸).
براساس این استدلاله که ملاصدرا درباره‌ی کمال نفس میگه:
کمال خاص­ی نفس ناطقه اینه که با عقل کلّی متحد شه، و در اون صورت، نظام کامل و خیر افاضه شده از مبدأ کل که ساری در عقلا، نفسا، طبیعتا، و جرم عنصریه، تا آخرین مراتب وجود تقرر پیدا میکنه. در نتیجه به جوهر خود، عالم عقلی شودکه در اون، هیأت همه‌ی وجودها قرار داره: «وَ ینقَلب إلی اَهلِهِ مَسُرُوراً»(انشقاق/۹) خوشحال، به شأن و رتبه و اهل خود روی آورد (ملاصدرا،۱۳۶۰: ۲۵۰).(۳۱)
هم اینکه ملاصدرا عقیده داره بهترین نیرو و کمال انسانی قوه عقلی اونه که اون رو شایسته‌ی مقام خلیفه الهی می­کنه. بیان اون در کتاب اسرار الآیات اینطوریه:
بهترین و بالاترین نیرو که در انسانه و نیروی لیاقت خلافت الهی رو در عالم پیدا می کنه قوه و نیروی عقلیه، و بالاترین صفاتی که بدون به همه فرشتگان برتری پیدا می­کنه صفت علمه و حکمت. همون طورکه خدا نبات رو خلاصه و برگزیده عناصر و حیوان رو خلاصه و برگزیده نباتات قرار داد، همون طور آدم رو خلاصه و برگزیده عالم قرار داد، و اون رو چنا ن­که می فرماید بسیارگرامی داشت: «وَلَقَد کَرَّمنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلنا فِی البَّرِ وَ البَحرِ وَ رَزَقناهُم مِن الطَّیِباتِ وَ فَضَّلناهُم عَلی کَثیرٍ مِمن خَلَقنا تَفضیلاً»(اسراء/۷۰) پس نیروی عقل و معرفت رو آخر وجود آدم و مقصود از خلقت اون قرار داد، چون برتری آدم به نیروی جسم نیس (ملاصدرا، ۱۳۸۱: ۲۲۰).
ملاصدرا خوشبختی حقیقی وکمال پایانی رو نزدیکی به خدا و رسیدن به خوشبختی عالم آخرت، همون دانش اندوزی و معرفت، می دونه نه عمل و طاعتِ تنها؛ هر چند عمل خوب وسیله ایه واسه رسیدن به اون، و علم و معرفت یعنی میوه‌ی اون که آخرین حد ترقّی و کماله (ملاصدرا، ۱۳۸۰: ۱۲) کمال آدمی در پیش ملاصدرا وقتی صورت می پذیردکه بتونه به وسیله به کار گیری عقل فعّال خود رو به کمال برسونه اینجور کمالی در پیش ملاصدرا به وسیله عقل نظری شکل میگیره در واقع یه جریان اندیشگیه نه حاصل ریاضتای عملی صرف. بیان اون درکتاب مفاتیح الغیب به این صورت آمده:
کمال آدم در ره پیمودن و سلوکش به طرف حق تعالی موکول به کارگرفتن دو قوه س: یا علمیه که به طبق به یقین رسیدن در عقاید دقیق علمی که باریک تر از موه، و یا عملیه که به واسطه در کار گرفتن قوای سه گانه شهوی و غضبی و فکری، واسه تحصیل اخلاق عالی و ملکه علامت صورت میگیره (ملاصدرا، ۱۳۸۴: ۸۲۶).
البته باید دونست که ملاصدرا عقیده داره واسه رسیدن به کمال مشکلاتی وجود داردیا به بیان دیگه،مشکلاتی­است که باعث نبود رسیدن به کمال در نفس آدم می شه:
دلیل نبود تمایل آدم به اون کمال و خوشبختی بهتر از چند چیزه: یکی وقتی­که متعلق بدن و تعلّق خاطر به چیزهای مورد علاقه دنیوی داره در نتیجه، تخدیر از اون حاصله به وجود اومده توسط ناحیه­ی تعلق به دنیا … علت دیگه، نبود درک معقولات عینی و قناعت به درک وجود ذهنی اون­هاست. یعنی، فقطً با جمع آوری و حفظ صور عقلی، نمیشه به اون لذّات رسید، بلکه باید اون­ها رو مشاهده کرد. (ملاصدرا، ۱۳۶۰: ۲۵۱)(۳۲)
شاید بر این اساسه­که ملاصدرا می­گوید اگه مشکلات داخلی و خارجی از چهره نفس ناطقه انسانی زدوده شه و آدم به کمال برسه، صورت عالم ملک و ملکوت و شکل و هندسه واقعی عالم وجود بدون­گونه­که س در ایشون تجلی می­کنه. در آخر، درجه ای که آدم عقلی در سلوک عقلی خود در جست وجوی اون هستش و سیر وجودی اون به اون ختم می شه در بیان ایشون در این­گونه آمده:
بدون که وصول و رسیدن به حق تعالی از تموم نعمتا و سعادتا برتر و بهتره چون هر خیر و کمال و هر نعمت و خوشبختی در دنیا و آخرت قطره ای از دریای بخشش اون و پرتوای از نور و شهود اونه. واصل و ریشه هر خوشبختی و خوب بختی و خرمی و شادمانی یعنی ایمان به خدا، وکلمات و آیات و فرشتگان و کتاب­ها وفرستادگان اون و روز قیامت و خروج از این جهان پست و تاریک، و پرواز از عالم طبیعت و معدن پلیدی و ظلمت و پوسیدگی به عالم پاکی و قدس طهارت و نور ( ملاصدرا،۱۳۸۰: ۱۷ -۱۹).
در نتیجه، سالک عقلی با به کار گیری راه عقلی خود، هم اینکه ملاک و ملاک اصیل بودن وجود در همه مراحل سفر خود، مرحله به مرحله سیروجودی خود رو از درک در اصل هستیِ وجود و وجود عالم­شروع می­کنه تا فهمیدن به وجود واجب الوجود و تأمل دراسماء و صفات اون وجود مطلق ادامه می­دهد. آدم عقلی سیر وجودی خود رو به تعبیر عرفا در قوس نزولی­شروع می­کنه از پایین­ترین مرتبه تا این­که به وجود برتر بپردازه. وهمواره سالک خود رو تو یه سیر عقلی واحد که شروع و انجامی واسه اون تعریف شده می بینه و هیچوقت گسستی در این راه عقلی وجود نداره تا سالک بخواد بین مباحث پیوند برقرارکند. سالک عقلی به این مطلب هم علم داردکه درک وجود و به راه خاص وجود مطلق آخر سلوک عقلانی واسه اونه و خوشبختی و لذّت حقیقی واسه ایشون به ارمغان می­آورد.
۳-۴٫ سلوک: رهیافت عرفانیِ ملاصدرا
رهیافت عرفانی بر روش مکاشفه و براساس شهود و کشفه. آدم سالک در رهیافت عرفانی بر ذوق و قوه­ی حدس خود تأکید می­کنه تا بر عقل و نظر. مخصوصا آدم سالک در عرفان عملی که بیشتر بر ریاضت جسمی تأکید می­کنه تا به ­وسیله­ اون حجابای داخلی و برونی خود رو نابود کنه.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:42:00 ق.ظ ]




این دیدگاه معتقد است اولاً روابط با اروپا گزینه استراتژیک جمهوری اسلامی بوده و به هر طریق باید حفظ شده و ادامه یابد، زیرا ایران جایگزین دیگری در این سطح در اختیار ندارد. ثالثاً از آنجا که ایران برای اروپا یک مزیت به حساب می‌آید، اروپا حاضر نیست روابط با ایران را در ابعاد سیاسی و اقتصادی از دست بدهد. متقابلاً همین مطلب در مورد ما نیز مصداق می‌یابد زیرا روابط با اتحادیه اروپا تأمین کننده پرستیژ، مقبولیت بین‌المللی و منافع محدود اقتصادی بوده است. اگر این جایگاه دو طرفه، گرچه نابرابر، در روابط را بپذیریم، با توجه به اینکه غرب برای روابط تجاری و بازار بزرگ مصرف در ایران اهمیت قائل است، در جهان رقابتی امروزه که اقتصاد جهانی تا حدودی با رکود مواجه شده، اروپا حاضر به از دست دادن منافع روابط با ایران نیست و بازی‌های سیاسی و مقطعی به هر حال گذرا هستند و نوع و سطح روابط باید محفوظ بماند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
ثالثاً جایگاه ژئوپلوتیک و منطقه‌ای ایران در خاورمیانه، نگاه خاص اروپا به ایران را بر می‌انگیزد، از آنجا که کشورهای دیگر خاورمیانه و کشورهای اطراف ایران به لحاظ سیاسی شرایط دشواری را تجربه می‌کنند، هیچ یک نمی‌توانند نقطه اتکای اروپا قرار گیرند و هیچ یک از کشورهای قفقاز، آسیای میانه، خلیج فارس، عراق، افغانستان و پاکستان از چنین جایگاهی برخوردار نیستند، از سوی دیگر با توجه به حضور آمریکا در منطقه و ممانعت از حضور فعال سیاسی، اقتصادی و نظامی اروپا در این منطقه، هر نقشی که اروپا خواهان ایفای آن باشد فقط با حمایت و از مجرای کشورهای منطقه امکان‌پذیر خواهد بود. به هر حال، چنین موقعیتی برای اروپا بسیار مهم است و حاضر نیست بر سر آن با آمریکا معامله کند و این امر زمینه مساعدی برای توسعه روابط فراهم می‌آورد. این رویکرد بخشی از سیاست رقابتی اتحادیه اروپا با آمریکا نیز می‌باشد. اروپا برقراری مجدد روابط ایران و آمریکا را به عنوان یک احتمال در نظر دارد و به همین دلیل تلاش می‌کند جایگاه خود را در سیاست خارجی ایران حفظ نماید.
رابعاً منابع غنی انرژی ایران و پیش‌بینی رقابت‌های سیاسی آینده در بازار انرژی منطقه میان آمریکا، اروپا و دیگر کشورهای صنعتی، ایجاب می‌کند اروپا روابط خود را با ایران به عنوان محور ثابت و مرکز ثبات در منطقه حفظ نماید. با توجه به دلایل فوق، چشم‌انداز آینده روشنی در روابط طرفین قابل رؤیت است و این روابط می‌تواند بر پایه‌های مزبور استوار گردد.

 

    1. دیدگاه منفی

 

این دیدگاه معتقد است ایران طی ۳۵ سال پس از انقلاب اسلامی، دوره‌های بسیار سختی را در ارتباط با اروپا پشت سر گذاشته است. حمایت اروپا از صدام در جنگ علیه ایران به صورت علنی و فراگیر و سپس قضایای بعدی همانند ماجرای سلمان‌رشدی و دادگاه میکونوس که در هر دو مورد به فراخوان سفرای اروپایی از ایران منجر شد ـ عدم رغبت جدی اروپا در مذاکرات تجاری با ایران و گره زدن آن با مسائل سیاسی بی‌پایان همانند تروریسم، حقوق بشر، صلح خاورمیانه و هسته‌ای ـ که روند آن خصوصاً طی یک سال اخیر بسیار تشدید شده است. از جمله مشخصه‌ های این روابط بوده‌اند. اروپا طی این مدت روندی را در پیش گرفته تا با نشان دادن سیاست چماق و هویج از گفتگوهای انتقادی یا سازنده، برای اعمال فشار علیه ایران بهره گیرد، و ایران را به تغییر مشی سیاسی خود وادار نماید. پس از ۳۵ سال، اینک تنها دستاورد اقتصادی چندین دور مذاکره، ارائه یک موافقت‌نامه تحت عنوان (TCA) می‌باشد که در واقع موافقت‌نامه‌ای یک طرفه است که تماماً به سود اروپاست. زیرا اروپائیان به هیچ وجه آمادگی خود را برای حذف تعرفه‌ها در مورد کالاهای ایران اعلام نکرده‌اند و برای ایران همان تعرفه‌ای را در نظر گرفته‌اند که برای کالاهای آمریکایی تعیین نموده‌اند، اما متقابلاً از ایران خواسته‌اند تا حد ممکن تعرفه‌های خود را کاهش دهد.
از سوی دیگر اعضای اتحادیه و اروپا در امور داخلی ایران مداخله نموده و هر حادثه‌ای (که آخرین مورد آن انتخابات مجلس هفتم و بحث وضعیت حقوق بشر بوده است) را دستاویز اعمال فشار علیه ایران قرار می‌دهند، و در عین حال اینک امضای موافقت‌نامه مزبور را به برچیده شدن کامل فعالیت‌های هسته‌ای ایران و توقف غنی‌سازی اورانیوم منوط کرده‌اند. در این چارچوب، اعتمادسازی فقط یک طرف و از جانب ایران صورت می‌گیرد و این سیاست «کج دار و مریز» کماکان تداوم دارد. در مذاکرات سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان با ایران در مورد پذیرش پروتکل الحاقی. آنها هرگز به تعهدات خود عمل نکرده‌اند و کاملاً هماهنگ با آمریکا مذاکرات را پیش برده‌اند. بدین ترتیب، ایران به آزمونی برای سیاست خارجی اتحادیه اروپا تبدیل شده و اروپا نهایتاً ایران را وجه المصالحه خود با آمریکا قرار خواهد داد. بر این اساس، احساس اروپا این است که ایران از موضع ضعف برخوردار است و لذا از موضع قدرت با ایران برخورد می‌کند. چنین روندی اگر به درازا کشیده شود نه تنها سودی برای ایران نخواهد داشت بلکه بر زیان‌ها نیز خواهد افزود و باید هر چه زودتر تکلیف این روند بر اساس احترام و منافع متقابل یا قطع مذاکرات روشن گردد.

 

    1. دیدگاه واقع بینانه

 

این دیدگاه معتقد است که گرچه انتخاب اتحادیه اروپا به عنوان یک شریک سیاسی ـ تجاری در سطح بین‌المللی در شرایط غیر رقابتی (عدم حضور آمریکا در صحنه و برخورداری از روابطی مشابه) صورت گرفته است و ناشی از الزامات تصمیم‌سازی در عرصه سیاست خارجی ایران بوده، لیکن ایران نیز به نوبه خود در درک ظرفیت‌ها، توانایی‌ها، سطح بازیگری و میزان اثرگذاری مجموعه اتحادیه اروپا در عرصه سیاست بین‌الملل و در نتیجه چگونگی پیشبرد روابط با این بلوک دچار افراط و تفریط گردیده و قادر نبوده است سطح روابط و تعامل با اتحادیه را متناسب با توانایی‌های متغیر این اتحادیه و در چارچوب مجموعه بازیگری‌های قدرت‌های بزرگ جهانی و به نفع خود تنظیم و هدایت نماید.
این دیدگاه نه آن قدر خوشبین و مثبت به اتحادیه می‌نگرد که همه مسائل اساسی و حساس ایران را بتوان به سیاست‌های اتحادیه اروپا گره زد و آن را به پیش برد (نگاه تخیلی) و نه آن قدر بدبین و منفی به اتحادیه می‌نگرد که مزایای ناشی از مراودات معقول با این کشورها را به یکباره نادیده بگیرد (نگاه جزمی) بلکه آنچه در تعامل با اتحادیه اروپا و تنظیم روابط سودمند، مؤثر و پایا با آن مفهوم است، تشخیص وزن و اعتبار این اتحادیه در تحولات جاری بین‌المللی، میزان تأثیرگذاری و سطح بازیگری آن در هر حوزه و سپس هدایت یک دیالوگ دوجانبه کارساز، غیر فرساینده و قابل حصول به نتایج محسوس طی یک دوره زمانی مشخص می‌باشد.
برای مثال، اتحادیه اروپا در ترتیبات امنیتی منطقه خاورمیانه و یا معادله اتمی از وزن و ظرفیت بالفعل و تأثیرگذار جدی برخوردار نبوده و نیست، اما برعکس در حوزه اقتصادی و ظرفیت‌سازی‌های علمی ـ تکنولوژیک دارای وزن و ظرفیت‌هایی قابل توجه است. تعامل یکسان با اتحادیه اروپا در همه این زمینه‌ها نه تنها لزوماً بازده مورد نظر ایران را به بار نخواهد آورد، بلکه زمینه را برای بهره‌برداری بیش از حد اتحادیه از ایران بدون هیچ گونه سرمایه‌گذاری و ما به ازاء فراهم آورده است. دیدگاه واقع‌بینانه معتقد به ارزیابی کارشناسی از عملکرد ۳۵ ساله روابط ایران و اتحادیه اروپا، به ویژه طی ۳۵ سال اخیر و شناخت نقاط قوت و ضعف عملکرد سیاست ایران و نیز پی‌ریزی یک الگوی جدید تعامل در روابط دوجانبه است که ضمن صیانت از حقوق ایران، روند مذاکراتی جدید و متفاوتی را با اتحادیه اروپا پایه‌گذاری نموده و به نتیجه برساند.
رویکرد اتحادیه اروپا به جمهوری اسلامی ایران پس از واقعه ۱۱ سپتامبر
گرچه اتحادیه اروپا در پی روی کار آمدن دولت هفتم جمهوری اسلامی ایران در خرداد ماه ۱۳۷۶ اقبال زیادی حداقل در سطح سیاسی و رسانه‌ای برای همکاری با دولت جدید ایران از خود به خرج داد، لیکن وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر یک بار دیگر نشان داد که اتحادیه اروپا در تنظیم روابط خود با ایران تا چه حد تحت تأثیر نگرش‌ها و رویکردهای آمریکاست و در مذاکرات رودر رو با مقامات جمهوری اسلامی ایران نیز همواره در پس ذهن خود متأثر از مواضع و نظرات ایالات متحده می‌باشد.
در ۱۷ ژوئیه ۲۰۰۲ ، وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا طی نشستی که به صدور بیانیه معروف ۱۷ ژوئیه منجر شد چارچوب معینی را برای پیشبرد روابط این اتحادیه با جمهوری اسلامی تعیین، تصویب و اعلام کردند. در این بیانیه سه محور اساسی به تصویب رسیده بود:

 

    1. اتحادیه اروپا بحث تروریسم بین‌الملل آمریکا و مبارزه با آن را به عنوان مسئله‌ای محوری پذیرفت و به صورت یک سند مستقل همکاری به ایران پیشنهاد داد.

 

    1. اتحادیه اروپا اعلام آمادگی کرد مذاکراتی را برای نهایی کردن یک سند سیاسی مشتمل بر حفظ و ارتقای آزادی‌های سیاسی، اصلاحات داخلی، حقوق بشر، سلاح‌های کشتار جمعی، روند صلح خاورمیانه، افغانستان و غیره با ایران شروع نماید.

 

    1. آمادگی برای شروع مذاکره در خصوص یک سند همکاری تجاری (TCA) که پیشرفت در مورد آن بستگی تام به حصول نتیجه در زمینه دو سند سیاسی ۱ و ۲ دارد (گرو نهادن روابط اقتصادی پیشرفته‌تر در ازای دریافت امتیازات سیاسی).

 

اتحادیه اروپا بر پایه سه مؤلفه عمده نوع و سطح روابط خود با ایران را در عصر ما بعد ۱۱ سپتامبر تنظیم کرد:
الف: منافع عام اروپا در ایران به خصوص در زمینه‌های اقتصادی، بازارهای صادراتی و تأمین منابع انرژی، عاملی که کماکان در گذشته نیز مدنظر اتحادیه بوده است.
ب: شرایط داخلی ایران و روند اصلاحات و دوران به اصطلاح گذار، عاملی که به نحو قابل توجهی به نوع عملکرد و رفتار اتحادیه در قبال ایران در این دوره شکل داد و اروپا را متوقف‌تر از گذشته ساخت.
ج: رویکرد آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر در قبال ایران ـ اروپایی‌ها دقیقاً همان دل‌نگرانی‌هایی را که آمریکا در قبال ایران مطرح می‌نمود در روابط با جمهوری اسلامی ایران ملحوظ کرده و مطرح نموده‌اند. مانند طرح مسئله کشتی کارین ـ ای و حمل اسلحه به فلسطین، فرار اعضای القاعده به داخل قلمرو ایران، اعتراض به اظهارات رئیس تشخیص مصلحت نظام در مورد اسرائیل و توان اتمی آن، طرح اقدامات ایران در افغانستان … و اینکه این گونه رفتارهای ایران به روابط با اتحادیه اروپا ضربه خواهد زد.
چنانچه به عملکرد اتحادیه اروپا در این دوره توجه کنیم، دو محور اساسی را در تعامل این بلوک با ایران برجسته می‌یابیم:
محور اول: آنچه وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا در بیانیه تیر ماه ۱۳۸۱ (به صورت تقاضاهای مرتبط سیاسی ـ اقتصادی) در رابطه با ایران مطرح کردند. بسی فراتر از حجم مطالبات آمریکا از ایران به نظر می‌رسید که با زبانی دیپلماتیک اعلام می‌شد. این چارچوب جدید هم حاوی پیامی برای ایران و هم حاوی پیامی برای آمریکا بود: پیام آن به ایران این بود که روند مذاکرات آتی اتحادیه اروپا با تهران صرفاً فرایند متقاعدسازی است و ایران باید این چارچوب مذاکراتی را بپذیرد. پیام اتحادیه اروپا به آمریکا نیز ای بود که نیل به همان اهداف مشترک با واشنگتن به روش‌ها و طرق دیگر امکان‌پذیر است.
محور دوم: جمهوری اسلامی ایران بدون دخل و تصرف، چارچوب اعلامی اتحادیه اروپا را که از موضع قیم مآبانه‌ای تصویب شده بود و روند مذاکرات سیاسی و حصول نتایج مطلوب در این زمینه را به پیشبرد «موافقت‌نامه همکاری و تجارت» پیوند داده بود. عیناً پذیرفت.

مبحث هشتم: آسیب شناسی روابط ایران و اتحادیه اروپا : پیشنهادهایی برای تنظیم روابط

ایران و اکثر کشورهای اروپایی از دیرباز دارای مناسبات گسترده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بوده‌اند و این روابط در طول زمان و به تناسب شرایط متغیر دوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی دستخوش تحولات زیادی گردیده است. در طی قرن گذشته اروپا در فرایند توسعه صنعتی ایران نقش بسزایی ایفا نموده است. از سوی دیگر، نیاز ایران به سرمایه و انتقال فناوری و نیاز اروپا به منابع انرژی و بازارهای صادراتی شرایطی را فراهم آورده تا بیشترین مناسبات اقتصادی و تجاری کشورمان با اعضای قدرتمند این قاره رقم بخورد. به رغم فراز و نشیب‌هایی که در روابط ایران و اتحادیه اروپا به ویژه پس از انقلاب اسلامی در ایران وجود داشته است، استمرار این روابط و حتی گسترش آن ـ البته تا قبل از سایه‌گستر شدن قطع‌نامه‌های شورای امنیت به روابط متقابل ـ از حکمفرمایی نوعی نگرش تاریخی بر روابط میان دو طرف حکایت دارد.
تحلیل روابط جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپا از پیچیدگی و در عین حال اهمیت و ضرورت خاصی برخوردار است. به طور کلی، در بررسی روابط ایران و اتحادیه اروپا باید سه نکته مهم مورد توجه قرار گیرد: نخست اینکه در سیاست خارجی دول اروپایی، دو عنصر ارزش و منفعت به شکل پیچیده‌ای در هم ترکیب شده‌اند، به گونه‌ای که در بادی امر تفکیک آنها از یکدیگر شاید کار ساده‌ای نباشد، اما با نگاهی عمیق‌تر می‌توان دریافت که در پس شعارهای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر، هر جا که پای منافع در کار بوده است، اولویت به آن تعلق گرفته است. دوم اینکه از یک سو، اتحادیه هویتی مستقل از اعضای خود ندارد و از سوی دیگر هیچ یک از اعضاء به تنهایی قادر به تعیین دستور کار سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیست.
بنابراین در همان حال که رابطه دو جانبه با هر یک از اعضاء و به ویژه با اعضای مهم اتحادیه از اهمیت برخوردار است، رابطه با اتحادیه به عنوان یک کل را نیز نباید نادیده گرفت. سوم اینکه لازم است به متغیر آمریکا در سیاست خارجی اروپا توجه ویژه‌ای نشان داد. وجود منافع متقابل میان دو سوی آتلانتیک بدان معناست که بر سر موضوعات مهم سیاست بین‌المللی میان اروپا و آمریکا نوعی همسویی وجود دارد، هر چند ممکن است در مورد نحوه برخورد با مسئله میان آنها اختلافات تاکتیکی وجود داشته باشد.
آنچه در این میان مهم است شناسایی حوزه‌هایی است که در آنها امکان پیشبرد روابط بی‌آنکه متغیر آمریکا تأثیر چندانی داشته باشد، عملی می‌باشد. مجموعه این نکات موجب شده است که تنظیم روابط با اتحادیه اروپا از دشواری‌های خاصی برخوردار گردد. مقاله حاضر پس از ذکر مختصری از تاریخچه‌ روابط، جایگاه ایران و اروپا را در سیاست خارجی دو طرف بررسی می‌کند و پس از ارائه تحلیلی آسیب‌شناختی از مناسبات ایران و اروپا، تلاش می‌کند با توجه به نکات فوق رهنمودهایی جهت توسعه روابط میان این دو بازیگر ارائه نماید.
جهت جلوگیری از اطاله‌ی کلام موارد به صورت فهرست وار آورده شده است.
الف: پیشینه روابط
دوره تردید و رکود روابط: از پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان جنگ.
دوره تنش‌زدایی و اعتمادسازی: از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶٫
دوره گسترش روابط: از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲٫
دوره بی‌اعتمادی و رویارویی: از سال ۱۳۸۲ تاکنون.
در حال حاضر، ایران و اروپا سردترین دوران روابط خود را تجربه می‌کنند.
ب: مفروضات بحث

 

    1. اتحادیه هویتی مستقل از اعضای خود ندارد. همچنین هیچ یک از اعضا به تنهایی قادر به تعیین دستور کار سیاست خارجی اتحادیه نیست.

 

    1. دو عنصر ارزش و منافع به طرز پیچیده‌ای در هم آمیخته شده‌اند.

 

    1. نقش متغیر آمریکا در سیاست خارجی اتحادیه اروپا پر رنگ است.

 

ج: سه دیدگاه

 

  1. همکاری همه‌جانبه (خوش‌بینانه): تنها گزینه موجود در شرایط فعلی جهان به شمار می‌آید و لازمه تحقق آن تعدیل برخی رفتارها و سیاست‌هاست.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:41:00 ق.ظ ]




اسنادهای صحیح و مناسب
پیش بینی احتمالات و نتایج به طور منطقی
تعیین اهداف فردی
تمرین مهارت های تصمیم گیری
۱۰- مهارت کنترل مشکلات
ب- مهارت های عملی شامل موارد ذیل می باشند :
۱- مهارت های ارتباطی : شامل برقراری ارتباط ا ولیه ( آغاز گر ارتباط بودن ) ، مکالمه ، گوش دادن فعال ، توجه نشان دادن ، بیان احساسات خود ، کنترل خشم و تعارض .
۲- مهارت های فرزند پروری : شامل تربیت اخلاقی و اجتماعی فرزندان
۳ – مهارت های مطالعه و تحصیل : شامل مدیریت زمان به طور موثر ، شیوه صحیح نوشتن مقالات ، کنترل اضطراب امتحان ، شرکت در بحث های گروهی و صحبت کردن در جمع .
۴- مهارت های کاری : شامل جستجوی کار ، مدیریت و نظارت ، کار به صورت گروهی ، مذاکره کردن ، کنترل موقعیت ها ، بدست آوردن اکثر موقعیت های کاری و ارائه و دریافت پسخوراند .
۵- مهارت های تفریحی : شامل جستجوی تفریحات ارضاء کننده و رضایت بخش ، تمایل به کسب مهارت در زمینه فعالیت های ویژه ، داشتن توانایی برای آرامش منفعلانه و دست یافتن به سر گرمی های شادی بخش و مناسب .
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۶- مهارت های بهداشتی : شامل رعایت اعتدال در تغذیه ، اجتناب از سیگار کشیدن ، نوشیدن الکل و سایر مواد اعتیاد آور ، حفظ تناسب جسمانی ، کنترل استرس و رعایت تعادل مناسب بین کار ، روابط خانوادگی و اجتماعی و فعالیت های تفریحی .
۷- مهارت های مشترک اجتماعی : شامل همسایه خوب بودن ، شرکت در فعالیت های اجتماعی و فعالیت جهت تغییرات اجتماعی دلخواه و مناسب .
ج- مهارت های مربوط به احساسات :شامل : آگاهی از اهمیت احساسات ، توجه به خواسته ها و آرزوها ، احساس همدلی درونی ، اگاهی از احساسات بدنی ، توانایی تجربه ، احساس لذت ، عشق و محبت ، آگاهی کامل داشتن از محدودیت ها (مانند مرگ ) ، آرامش سازی و کنترل اضطراب و استرس ، احساس پذیرش خود و خود اثر بخشی ( به نقل از آقاجانی ، ۱۳۸۱) .
جدول (۲-۲)خلاصه برنامه ی آموزش مهارت های زندگی به منظور افزایش سلامت روان و عزت نفس کودکان

 

موضوع هدف و محتوای آموزشی نتایج
خودآگاهی - کمک به دانش آموز برای شناخت توانایی و کاستی های خود به صورت انتزاعی و خلاق
- تمرین پر کردن برگه ی اهمیت آشنایی با خصوصیات فرد
- بحث گروهی در خصوص ضعف خودآگاهی در ایجاد آسیب های روانی – اجتماعی
- بررسی رابطه بین احساسات وآسیب های روانی – اجتماعی افراد
توانایی تجسم بصری علایق و استعدادها و شناخت فرد
هم دلی - کمک به دانش آموز برای پی بردن به اهمیت ابراز وجود به خصوص در موقعیت های دشوار
- بحث در مورد دلایل شایع عدم هم دلی بین افراد و لیست کردن آنها
- هر یک از گروه ها یکی از موقعیت های هم دلی را انتخاب نموده و به ایفای نقش پرداختند.
ایجاد توانایی برای پذیرش و احترام به دیگران ، درک بهتر روابط اجتماعی ، جلب حمایت دیگران
تصمیم گیری - کمک به فراگیران برای اندیشیدن در مورد آینده و نتایج برخی تصمیمات از طریق سوال کردن
- تصمیم گیری در مورد مسائل زندگی خود
- یادگیری یک الگو برای تصمیم گیری
- پیش بینی عواقب برخی تصمیمات و نحوه ی تاثیر آن بر زندگی
توانایی تصمیم گیری در موردمسائل زندگی
انتخاب رشته تحصیلی و شغل آینده
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:41:00 ق.ظ ]