- اهداف و منافع فرهنگی
در این رابطه اغلب به مسأله حفظ حقوق اقلیتهای روستبار و نیز حفظ زبان روسی در منطقه اشاره شده است که پیشتر به آن اشاره شد.
-
- ابزارهای روسیه برای دستیابی به اهداف خود در آسیای مرکزی
برای کسب منافع یاد شده، روسیه از ابزارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی مختلفی استفاده میکند که برخی از آنها عبارتند از:
ایجاد و استفاده از نهادهای همکاری منطقهای مانند سازمان کشورهای مستقل مشترکالمنافع، فضای واحد اقتصادی[۲۷۷]، سازمان پیمان امنیت جمعی، سازمان همکاری شانگهای و جامعۀ اقتصادی اوراسیا؛[۲۷۸] سیستم همکاری مشترک نظامی که روسیه نقش مسلط و تعیینکنندهای در آنها دارد؛ اقدامهای نظامی در جهت حفاظت از صلح و آتشبس در مناطق مرزی مورد اختلاف بین کشورهای منطقه؛ گسترش همکاریهای نظامی دو جانبه؛ نظارت بر مسیرهای انتقال منابع نفت و گاز از دریای خزر؛ تقویت مشارکتهای نظامی و امنیتی ـ استراتژیک با برخی کشورهای منطقه (مانند قزاقستان)؛ برقراری و حفظ ارتباط با شخصیتها و گروه های مخالف در هر یک از جمهوریهای تازه به استقلال رسیده به منظور استفاده از موقعیت آنان در آیندۀ دگرگونیهای این کشورها و سرانجام بهرهبرداری از روابط با رهبران فعلی حاکم در این جمهوریها.[۲۷۹] مهدی صفری نیز ابزارهای دولت روسیه بویژه در زمان پوتین جهت کنترل بر منطقه را شامل موارد زیر میداند:
ـ تقویت روابط دوجانبۀ سیاسی با این کشورها بوسیلۀ سفر متقابل مقامهای روسیه و کشورهای منطقه در سطوح مختلف؛
ـ گسترش همکاری اقتصادی با این کشورها؛
ـ همکاریهای امنیتی، دفاعی و نظامی شامل انجام رزمایشهای مشترک در منطقه، تأسیس پایگاه نظامی در قرقیزستان و تقویت پایگاه های گذشته در تاجیکستان؛
ـ تقویت همکاری از طریق ساز و کارهای منطقهای در قالب سازمانهای منطقهای؛
ـ همکاری با نهادهای فرامنطقهای و بین المللی در منطقه در جهت تعدیل نقش آنها در منطقه مانند همکاری با ناتو، شورای امنیت و همکاری اروپا،[۲۸۰] گروه مینسک[۲۸۱] و نیز سازمان کنفرانس اسلامی و اوپک[۲۸۲].[۲۸۳]
نمونهای از همکاری نظامی بین اعضای سازمان کشورهای مشترکالمنافع، سازمان پیمان امنیت دسته جمعی بود. روسیه در ۱۵ مه ۱۹۹۲ این پیمان را در تاشکند با تمام کشورهای آسیای مرکزی منعقد کرد که هدف آن دفاع در مقابل تهدیدهای بالقوۀ خارج از محدودۀ کشورهای مشترکالمنافع بود.[۲۸۴] مهمترین تعهد کشورهای امضاکننده، با بهرهگیری از مادۀ ۵ پیمان سازمان ناتو، بر این اصل استوار بود که “هرگونه تهاجم به یکی از اعضا در حکم حمله به تمامی اعضا تلقی میگردد'’.[۲۸۵] در ۲۴ مه ۲۰۰۰ این پیمان تجدید ساختار گردید و تعهدها در این پیمان بر تعهدها با سایر کشورها مقدم دانسته شد.[۲۸۶] همچنین در ۱۱ فوریۀ ۲۰۰۰، روسیه همراه با قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان رزمایش نظامی گستردهای برگزار کرد. گذشته از همکاریهای نظامی، روسیه به روابط اقتصادی نیز در چارچوب جامعۀ مشترکالمنافع اهمیت زیادی میدهد. در گذشته نیز این جمهوریها از نظر اقتصادی به روسیه وابسته بودند و این وابستگی اقتصادی از سوی روسیه به عنوان ابزاری برای اعمال نفوذ در منطقه استفاده میگردید؛ به عنوان مثال وابستگی از نظر حمل و نقل و یا یارانههایی که روسیه به آنها پرداخت میکرد. اما امروزه این شرایط تا حدی دگرگون شده است و کشورهای منطقه سعی میکنند تا با استقبال از سرمایهگذاری و حضور سایر کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در اقتصاد خود، از نفوذ روسیه بکاهند. به این ترتیب استفادۀ سیاسی روسیه از موقعیت برتر خود در منطقه و نیز تمایل کشورهای منطقه به تثبیت موقعیت خود و فاصله گرفتن از روسیه موجب شد که این همکاریها منجر به یک بازار مشترک نشود.[۲۸۷]
- نگرانیهای روسیه در آسیای مرکزی بعد از ۱۱ سپتامبر
هرچند که ۱۱ سپتامبر بیانگر وجود بنیادگرایی و تروریسم در افغانستان و آسیای مرکزی بود که چنانچه با آن مبارزه نمیشد، میتوانست برای روسیه تهدیدی نگران کننده محسوب شود، اما در همین حال در آسیای مرکزی، نابودی رژیم طالبان منجر به تقویت حضور سیاسی و نظامی ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی نیز شد. ایالات متحده و اعضای ائتلاف آن، حق استفاده از پایگاه هوایی خانآباد در ازبکستان و پایگاه ماناس، نزدیک بیشکک در قرقیزستان را بدست آوردند. البته روسیه نیز در قرقیزستان و تاجیکستان پایگاه های نظامی خود را داراست. حضور نظامی غرب و ایالات متحده در آسیای مرکزی چنانکه گمان میشد، طولانی مدت بود و هدفی فراتر از نابودی القاعده و طالبان را دنبال میکرد. رئیس جمهور ازبکستان، اسلام کریموف در خلال ملاقاتی از ایالات متحده در مارس ۲۰۰۲، اعلام کرد که ” ایالات متحده میتواند در ازبکستان تا هر زمانی که مورد نیاز باشد، باقی بماند". این اظهارنظر در واقع فرضیه های قبلی را مبنی بر اینکه ” هدف ایالات متحده ایجاد پایگاه های دائمی در آسیای مرکزی نیست، اما درصدد استفاده از پایگاه های موجود بدون تنظیم یک محدودۀ زمانی است"، تأئید میکرد.[۲۸۸]
در این رابطه، در همان زمان نیز پوتین؛ رئیس جمهور و ایگور ایوانف؛ وزیر امور خارجۀ روسیه در عین تأکید بر این نکته که کشورهای آسیای مرکزی استقلال دارند و میتوانند در سیاستهای خود تصمیم بگیرند، اظهار داشتند که انتظار دارند که حضور نظامی ایالات متحده محدودیت زمانی داشته باشد. این رویکرد دوگانه در گفتگوی ایگور ایوانف با ایزوستیا در ژوئیۀ ۲۰۰۲ نیز منعکس شده است. وی میگوید: “حضور آمریکا در آسیای مرکزی اگر در مطابقت با چارچوب زمانی تعریف شده توسط شورای امنیت سازمان ملل برای عملیات ایجاد صلح در افغانستان باشد، قابل توجیه است.” وی در این گفتگو ۱۸ ماه را برای شکل دادن به نیروهای نظامی و امنیتی افغانستان کافی میداند و البته میافزاید که ” کشورهای آسیای مرکزی این مسائل را براساس منافع شخصیشان تنظیم خواهند کرد".[۲۸۹] در این سخنان نگرانی روسیه از حضور آمریکا و غرب در منطقه و همکاری کشورهای آسیای مرکزی با آنها به چشم میخورد.
- روسیه و سازمانهای منطقهای
پیش از این نیز اشاره شد که روسیه با توجه به نقاط اشتراک و منافعی که در میان کشورهای بازمانده از شوروی و به تبع آن کشورهای آسیای مرکزی دارد، همواره سعی در حضور بیشتر در این کشورها و تسلط بر اوضاع منطقه داشته است. این تسلط از آنجا که با حضور نظامی مستقیم نمیتواند تداوم داشته باشد، بنابراین روسیه از ابزارهای دیگری بهره میگیرد که یکی از مهمترین آنها استفاده از نهادها و سازمانهای منطقهای میباشد. در این راستا نهادها و سازمانهایی چون جامعۀ مشترکالمنافع، فضای واحد اقتصادی، سازمان پیمان امنیت جمعی، سازمان شانگهای و جامعۀ اقتصادی اوراسیا شکل گرفت. در آسیای مرکزی در عرصۀ اقتصادی جامعۀ اقتصادی اوراسیا فعالیت گستردهای دارد. با این حال فعالترین و تأثیرگذارترین سازمانهای منطقهای موجود در آسیای مرکزی سازمانهایی هستند که با اهداف امنیتی تأسیس شدهاند.
روسیه با هدف مدیریت امنیت در مرزهای خود از سازمانهای منطقهای از جمله سازمان کشورهای مستقل مشترکالمنافع، سازمان پیمان امنیت جمعی، و سازمان همکاریهای شانگهای که در آنها تأکید کمتری بر حاکمیت مشترک شده و منافع دولتها همچنان اصلی فرض میشود، حمایت میکند.[۲۹۰]
در منطقۀ آسیای مرکزی سازمانهای منطقهای بسیاری شکل گرفته است. با این حال رقابتهای بین کشورهای منطقه این تصور را تقویت میکند که هرگونه نهادی که بدون مشارکت روسیه و یا سایر قدرتها در منطقه شکل گرفته باشد، موفقیت چندانی نخواهد داشت. به عنوان مثال اجلاس «سازمان همکاری آسیای مرکزی»[۲۹۱] به لحاظ شکافهای عمیق اعضا، تنها به صدور بیانیه میپردازد. ازبکستان در نظر دارد این سازمان را به عنوان تجسم انحصاری آسیای مرکزی برای مذاکره و مشورت ارتقا دهد. اما قزاقستان میاندیشد این نهاد برای تاشکند ابزاری جهت تضمین برتری و اقتدار منطقهای ازبکستان است. سوء ظنها بین کشورهای آسیای مرکزی، کاستیهای توان نظامی کشورها و حضور نظامی روسیه در منطقه دست بدست هم دادهاند تا مسکو در کوششهای خود در دورۀ پس از شوروی کم و بیش کشورهای آسیای مرکزی را وادار نماید که موضوع همکاری دفاعی را از طریق ساختارهای سازمان کشورهای مشترکالمنافع دنبال نمایند.[۲۹۲]
همچنین از نظر شیرین هانتر، روسیه همواره آرزوی تغییر پیمان امنیت جمعی «سی آی اس» را به یک سازمان امنیت جمعی چندجانبه شبیه ناتو داشته است. اما اختلافهای سیاسی کشورهای کلیدی مثل ازبکستان، آذربایجان و گرجستان این هدف را غیر ممکن ساخت. در واقع پیمان امنیت دسته جمعیٍ «سی آی اس» ساز و کار ضعیفی برای پیشرفت منافع امنیتی روسیه و حفظ ثبات منطقهای است. با وجود این پیش زمینه، روسیه در تلاش برای بدست آوردن دوبارۀ جایگاه از دست رفته و تحکیم موقعیتش در آسیای مرکزی پس از ۱۱ سپتامبر، این پروژۀ قدیمی را احیا کرد و سازمان پیمان امنیت دسته جمعی را برپا کرد. در پاسخ به سؤالی در رابطه با اهداف اصلی این سازمان در یک کنفرانس خبری در آوریل ۲۰۰۳ در شهر دوشنبه، پوتین گفت: ” هدف و مفهوم فعالیتهای پیمان امنیت دسته جمعی؛ تضمین امنیت، همگرایی منطقهای و حاکمیت کشورهای عضو است. این وظیفۀ اصلی است". وی سپس ابزارهای لازم برای این اهداف را مشخص نمود که شامل یک ستاد فرماندهی متحد، نیروهای واکنش سریع و هماهنگی سیاست خارجی کشورها بود. به این ترتیب ایجاد سازمان، یک چارچوب حقوقی و قانونی برای فعالیتهای امنیتی روسیه در آسیای مرکزی ایجاد کرد.[۲۹۳] البته ماریا راکل فرر معتقد است که دولتهای آسیای مرکزی در چهارراهی از پویاییهای همگرایانه و واگرایانه هستند. چارچوبهای امنیتی باقی میمانند که تعریف شوند. ولی در عین حال پیشامدها دائم در حال تغییر هستند. در این روند پویا، چارچوب منفصل از هم «سی آی اس» نیز، سطوح جداگانهای از روابط را ایجاد کرده است؛ اگرچه موافقتنامههای دوجانبه در بسیاری از موارد بر روح جمعی سازمان تفوق یافتهاند.[۲۹۴]
سازمان همکاری شانگهای نیز که از گروه شانگهای۵ شامل روسیه، چین، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان در خلال اجلاس شانگهای در ۱۶ آوریل ۱۹۹۶ پدید آمد، ابتدا اهدافی در ابعاد امنیت اقتصادی و حل مسائلی نظیر اختلافهای مرزی و پیشگیری از ظرفیتهای تنش نظامی در منطقه داشت. ولی از سال ۱۹۹۹- ۱۹۹۸، تمرکز اصلی فعالیتهای آن به مبارزه با «افراط گرایی مذهبی، جدایی طلبی و تروریسم بین المللی» تغییر یافته است.[۲۹۵] در اجلاس ژوئیۀ ۲۰۰۳ با پیشنهاد قرقیزستان در مورد ایجاد یک مرکز مقابلۀ ضد تروریستی منطقهای در بیشکک موافقت شد. تأکید بر مقابله با تروریسم پس از پیوستن ازبکستان به سازمان در سال ۲۰۰۱ افزایش یافت و شش کشور عضو، میثاق شانگهای دربارۀ مبارزه با تروریسم، افراطگرایی مذهبی و جداییطلبی را امضا کردند.[۲۹۶] جدایی طلبی نگرانی دیگر سازمان شانگهای است. هم روسیه و هم چین با چالشهای جداییطلبی در چچن و سینکیانگ (جایی که مسلمانان اویغور زندگی میکنند) مواجهند.
البته حوادث ۱۱ سپتامبر و پیامدهای آن از جمله حضور نظامی آمریکا در منطقه و بدست گرفتن رهبری مبارزه با تروریسم در آسیای مرکزی توسط این کشور، تضعیف نقش سازمان شانگهای را بدنبال داشت. زیرا به عنوان نهاد درگیر با امنیت منطقه نتوانست در مبارزه با تروریسم نقش جداگانهای ایفا کند و به حاشیه رانده شد. پس از این حوادث کشورهای آسیای مرکزی تصمیم گرفتند که با ایالات متحده موافقتنامههای همکاری دفاعی دوجانبه امضا کنند و در عملیات مشترک ضد تروریستی در منطقه به رهبری آمریکا وارد شوند.[۲۹۷]
- نگاه به ایران در سیاست خارجی روسیه
در مورد اهمیت ایران و نگاهی که به آن در سیاست خارجی روسیه وجود دارد، نظرهای مختلفی مطرح شده است. آ.گ.زادوخین درخصوص اهمیت ایران برای روسیه ضمن یادآوری همسایگی ایران با حاشیۀ جنوبی مرز روسیه و جمهوریهای جنوبی بازمانده از اتحاد شوروی و تأکید بر پیوندهای تاریخی میان ایران و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، به موقعیت جغرافیایی خاص ایران در منطقه به عنوان تنها راه دسترسی آسیای مرکزی به آبهای آزاد اشاره میکند و میگوید: “ایران که نقش رقیب ژئوپولیتیکی ترکیه را بازی میکند، خواه ناخواه متحد ارمنستان و روسیه محسوب میشود.”[۲۹۸] پس از فروپاشی شوروی مسألۀ ایران در دوره های مختلف سیاست خارجی روسیه بسیار بحثانگیز بوده است. زیرا روابط ایران و روسیه در برخی از جنبه ها از جمله همکاریهای هستهای تقابل با غرب را به همراه داشت. به طور کلی مسألۀ ایران در سیاست خارجی روسیه در دورۀ مورد بحث، در چارچوب سه گفتمان مختلف در روسیه مورد ارزیابی قرار گرفته است: اول گفتمان روابط روسیه و غرب، دوم گفتمان اقتصادی و سوم گفتمان امنیتی.[۲۹۹]
- در چارچوب روابط روسیه و غرب روابط با ایران در قالب دو نظریه توضیح داده میشود: